eitaa logo
#کارتون و #فیلم های #قدیمی #نوستالژی
2.8هزار دنبال‌کننده
1.3هزار عکس
6.4هزار ویدیو
13 فایل
جهت پیام و تبادل با این آیدی در تماس باشید. 👇 @admin_ghadimiii « کپی برداری از مطالب و فیلم و کارتون ها، حرام است.»
مشاهده در ایتا
دانلود
دلم کودکی‌ام را میخواهد دلم تنگ است برای روزهایی که مشق‌های ننوشته‌ام را میخوردم و حسرت عروسک‌های پشت ویترین دلم است برای غُصه‌هایی که شب در آغوش می‌خزیدم و فراموش می‌کردم… 🙈@cartoon_ghadimy🙊
📚 😇 (قوز بالای قوز) فردی به خاطر قوزی كه بر پشتش بود خیلی می خورد. یك شب مهتابی از بیدار شد خیال كرد شده، بلند شد رفت . از سر آتشدان حمام كه رد شد صدای ساز و آواز به گوشش خورد. اعتنا نكرد و رفت تو. سر بینه كه داشت لخت می‌شد حمامی را خوب نگاه نكرد و ملتفت نشد كه سر بینه نشسته. وارد گرمخانه كه شد دید جماعتی بزن و بكوب دارند و مثل اینكه عروسی داشته باشند می‌زنند و می‌رقصند. او هم بنا كرد به آواز خواندن و رقصیدن و خوشحالی كردن. درضمن اینكه می‌رقصید دید پاهای آنها سم دارد. آن وقت بود فهمید كه آنها از ما بهتران هستند. اگرچه خیلی ترسید اما خودش را به خدا سپرد و به روی آنها هم نیاورد. از ما بهتران هم كه داشتند می‌زدند و می‌رقصیدند فهمیدند كه او از خودشان نیست ولی از رفتارش خوششان آمد و قوزش را برداشتند. فردا رفیقش كه او هم قوزی بر پشتش داشت، از او پرسید: «تو چكار كردی كه قوزت شد؟» او هم ماوقع آن شب را تعریف كرد. چند شب بعد رفیقش رفت . دید باز حضرات آنجا جمع شده‌اند خیال كرد كه همین كه برقصد از ما بهتران خوششان می‌آید. وقتی كه او شروع كرد به و آواز خواندن و خوشحالی كردن، از ما بهتران كه آن شب بودند اوقاتشان تلخ شد. قوز آن بابا را آوردند گذاشتند بالای قوزش آن وقت بود كه فهمید كار بی‌مورد كرده، گفت: «ای وای دیدی كه چه به روزم شد ـ قوزی بالای قوزم شد!» 🙈@cartoon_ghadimy🙊
می‌گن قدیما حیاط‌ها درب نداشت، اگر درب داشت هیچوقت نبود ... می‌دونید چرا قدیمیا اینقدر بودند؟ چرا اينقدر شاد بودن؟ چرا اينقدر احساس تنهايی نمی‌كردند؟ چرا زندگی‌ها داشت؟ چرا عمرشون طولانی بود؟... چون تو کتاب‌ها دنبال نمی‌گشتند که چی بخونند داره، دنبال بودند. فقط یک کلام می‌گفتند: به داده‌هایت نمی‌گفتند رو آب بدید داره می‌گفتند بدید به بچه که نداره موقعی که می‌پختند، نمی‌گفتند بدیم ‌به داره، می‌گفتند بو بلند شده، میلش می‌کشه ببریم اونا هم بخورن. موقعی که یکی می‌شد نمی‌گفتن این رو بخونی خوب می‌شی، می‌رفتن خونه‌ی طرف ظرفاشو می‌شستن می‌زدن، غذاشو می‌پختن که بچه‌هاش‌ نخورن اول و آخر کلامشون و مهربانی بود. به بچه می‌دادند، می‌گفتن دلشون می‌شه. به می‌رسیدن می‌گفتن از خواهر و به نزدیکتره ... خدایا ما را جلا بده که تو کتاب‌ها دنبال نگردیم خودمان را کنیم و با عمل کردن به ثواب برسیم‌ نه فقط با خواندن ... باشیم کنیم بی‌منت... 🙈@cartoon_ghadimy🙊
یکی جایی گوشی را بردارد و زنگ بزند به به به و بگوید که دیگر زمان و ها به سر آمده... لطفا به ما سری بزنید 🙈@cartoon_ghadimy🙊
مامان بزرگم تعريف ميكرد اون زمان هاى اين شكلى نبود كه ميشه تنگ غروبى دلت ميخواد از بتركه. پاييزاش يه شكل ديگه بوده. شبا ميشستيم دور هم خوردن ميگفتيم، ميشنفتيم.اون موقع ها ها و خوشى هامونو با هم دون ميكرديم تو ميپاشيديم سرش ميخورديم و ميخنديديم. دلامون كه خوش بود نبود ديگه ميشد...! 🙈@cartoon_ghadimy🙊