#حکایت📚
#مثل_آباد😇
(حلاج گرگ بودن)
حلاج به معنای "پنبه زن" است.
این اصطلاح در مواردی به کار میرود که کاری بدون مزد و عایدی انجام شود.
حلاجی برای کار حلاجی به دهی میرفت. زمین پوشیده از #برف و هوا بسیار #سرد بود. در بین راه به گرگی #گرسنه برخورد. حلاج درصدد چاره برآمد. خواست با #کمان به او حمله کند. دید کمان، طاقت حملهٔ #گرگ را ندارد و می شکند. به سرعت روی زمین نشست و با چک حلاجی بنای زدن بر زه کمان گذاشت! #گرگ از صدای زه کمان ترسید و فرار کرد. حلاج هم به سرعت به راه افتاد. اما پس از مدت کوتاهی باز دید #گرگ به سمت او میآید. حلاج مانند قبل، کوبیدن چک بر کمان را شروع کرد و گرگ را فراری داد و به راه خود ادامه داد. این عمل بارها تکرار شد تا سرانجام #گرگ خسته شده و به سراغ #شکار دیگری رفت. #حلاج هم چون دید #شب نزدیک است و هوا #سرد و برفی است، به خانهٔ خود بازگشت.
وقتی همسرش پرسید: امروز چه کردی؟
گفت: "حلاج گرگ بودم!"
🙈@cartoon_ghadimy🙊
5.81M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زیاد سخت گرفتهایم!
زندگی چیزی به جز گرفتنِ یک #استکان #چای لب سوز از دستان مهربان #مادر بود؟ که بنوشی و نفس آرامی بکشی و غرق شوی میان گلهای سرخِ پیرهنش؟
یا کنار پنجرهی چوبی بنشینی و انتظار بکشی برای آمدنِ بابا؟ برای شنیدنِ صدایِ امنِ پاهایش؟ که به دستان مردانهاش خیره شوی و دنبال دلخوشیهای کوچکی برای ذوق کردن و بالا و پایین پریدن بگردی؟
زندگی مگر چیزی به جز تماشای گلدانهای سفالیِ کنارِ #باغچه بود؟! یا که استشمام #عطر کاهگل و یاسی که دیوارهای آجریِ #حیاط را بغل کرده بود؟!
#زندگی جز شنیدن صدای آواز جغدها و جیرجیرکها و لالایی شبانهی قورباغههای کنار #رودخانه بود ؟!
جز اینکه در دل #گرگ و میش #صبح، با صدای آوازِ #خروس #همسایه بیدار شوی و اولین منظرهی مقابل چشمانت بخار کتریِ روی #چراغ باشد؟!
که ببینی و گوش کنی و ایمان داشته باشی که زندگی در کمال سادگی اما پر شورتر از همیشه، ادامه دارد...؟
ما از زندگی چه میخواستیم که از دل این سادگیهای #اصیل و بی بازگشت به این پیچ و خمهای ملال آور رسیدهایم ؟!
✍🏻 نرگس صرافیان طوفان
#نوستالژی
🙈@cartoon_ghadimy🙊