eitaa logo
سخنان ناب دکتر انوشه👌
9.9هزار دنبال‌کننده
4.2هزار عکس
14.3هزار ویدیو
34 فایل
روانشناسی دکتر انوشه 💫﷽💫 تبلیغات پر بازده https://eitaa.com/joinchat/624099682C3e1a6dd3b9
مشاهده در ایتا
دانلود
می گویند در قدیم دزد سر گردنه هم معرفت داشت: روزی دزدی در مجلسی پر ازدحام با زیرکی کیسه سکه مردی غافل را می دزدد، هنگامی که به خانه رسید کیسه را باز کرد دید در بالای سکه ها کاغذی است که بر آن نوشته است: خدایا به برکت این دعا سکه های مرا حفاظت بفرما! اندکی اندیشه کرد... سپس کیسه را به صاحبش باز گرداند! دوستان دزدش او را سرزنش کردند که چرا این همه پول را از دست داد. دزد کیسه در پاسخ گفت: صاحب کیسه باور داشت که دعا دارایی او را نگهبان است. او بر این دعا به خدا اعتقاد نموده است. من دزد دارایی او بودم نه دزد دین او... اگر کیسه او را پس نمیدادم، باورش بر دعا و خدا سست می شد. آن گاه من دزد باورهای او هم بودم و این دور از انصاف است...
💎"شریک هم باشید!" 🍃 ازدواج یعنی شریک شدن یک زندگی با هم. 👈 یعنی به دوش کشیدن دشواری‌های زندگی همدیگر... 🍃یعنی گریه کردن با هم، خندیدن با هم. 👈یعنی حمایت کردن از همدیگر در مواقع سختی. 🍃 ازدواج یعنی دوست، پشتیبان و عاشق هم بودن. ✅ شما فقط دو انسان که با هم زندگی می‌کنند نیستید، 👈شما یک اتحاد زیبا از دو انسانی هستید که می‌خواهند تا آخر عمر همدیگر را دوست داشته باشن... ‌‌‌‍‌ ❣💍❣
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . با شنیدن اسم مادرم مثل برق گرفته ها دیگه ساکت نموندم رف
📜 🩷 . بچه ها میگن خونتون شبیه خونه شهری ها شده .عشرت:بالاخره یه بارم ما یه چیزی داریم وبقیه ندارن .! چقدر این حرف عشرت دلمو به درد آورد راست میگفت با این که وضع مالی آقام خیلی خوب بود ولی ما همیشه تو همه چی از بقیه کمتر بودیم همیشه حسرت یه کفش ولباس نو داشتیم .همیشه از بچهای دیگه خجالت میکشیدیم وبا حسرت به داشته هاشو نگاه میکردیم .به جایی رسیدیم که خواهرم به خاطر سفیدی خونمون خوشحاله چون بقیه خونشون سفید نیست .سفره شام رو جمع میکردم که خدیجه اومد وگفت آبجی مریم بیا ببین پایین چه خبر شده احمد دیوونه شده داره همه چیو میشکنه و صداشو تا هفت تا خونه اونورتر داره میره . مریم :تو به کارت برس اونا زن وشوهرن دخالت وفضولی نکن . دلم آشوب بود عذاب وجدان راحتم نمیزاشت تموم شب رو کابوس دیدم وبا جیغ از خواب پریدم خیس عرق بودم .خدایا خودت بخیر کن چرا نمیتونم بخوابم من .با بی حالی وفکری مشغول کارامو انجام دادم عموم با نه تا بچهاش اومده بودن دهات خونمون .خونه شلوغ وپرسروصدا بود .هرکسی مشغول کاری میشد وشب همه دور کرسی جمع میشدیم واز گذشته ها حرف میزدیم .خانواده اون یکی عموم هم که تو ده خودمون بود اومده بود .عموم از زن اولش دوتا دختر ویه پسر داشت واززن دوم سه تا پسر ودوتا دختر .یه چندوقتی بود پسر زن اولش که اسمش حامد بود رفتارش عوض شده بود واز خونه ما بیرون نمیرفت اصلا .دائم پشت سر من میومد .منم بخاطر اینکه ازبچگی باهم بودیم بهش توجه نمیکردم وچیزی برام عجیب نبود .تا اینکه محمد عمو شهریم گفت مریم حامد دلش گیر کرده پیشت ها چندوقته خیلی مشکوکه .گفتم نه بابا عمو کوچیک این چه حرفیه حامد برادر منه ازبچگی باهم بزرگ شدیم اصلا اینجوری نیست اونم منو مثل خواهرش میدونه واسه همین احساس نزدیکی میکنه .ولی محمد عمو گفت حالا میبینی که حق با من بود دختر تو اصلا این چیزا رو حس نمیکنی ها .بعد ازرفتن محمد عمو فکرم مشغول شد دوست نداشتم حقیقت داشته باشه چون اون برادرم بود ونمیخواستم دلش بشکنه .هی به خودم دلداری دادم که نه اشتباه برداشت کرده واینجوری نیست.تصمیم گرفتم یکم ازش فاصله بگیرم تا باعث فکرای بد نشم . دوروزی از رفتن عاطفه میگذشت که دیدم دوباره برگشته وزیر چشمش کبوده .ای خدا عاطفه باز چی شده کجا بودی با کی اومدی .؟ عاطفه :آبجی خودم اومدم دوباره کتکم زدن آبجی بخدا من دیگه خسته شدم نمیخوام برم اونجا .صبح پاشدم حیاط رو جارو زدم وشیر گاو رو دوشیدم اومدم ازطویله برم بیرون نمیدونم پام گیر کرد به سنگ یا سرم گیج رفت سطل شیر ازدستم افتاد وریخت ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👌به مادرها رحم کنید - دلسوزی بیش از اندازه باعث از بین رفتن خودتان می‌شود/دکتر عزیزی
💜 من اگر می‌دانستم زندگی دایره‌ایست که باید در آن چرخید و رقصید و کامی از لذت‌هایش گرفت، هرگز نه می‌جنگیدم و نه کسی را از خود می‌رنجاندم و نه به هر اتفاق خوب، با تردید نگاه می‌کردم. و شعور را مثل ضرورت نان، جزء جدانشدنیِ رفتارم می‌دانستم و کمی به خودم و آدم‌های زندگی‌م فضا می‌دادم تا آزادانه دقیقه‌های بودن‌شان را آنطور که دل‌شان می‌خواهد زندگی کنند، نه آنطور که من می‌خواهم. 🍂 و بطور قطع به آن‌هایی که درگیر حسد و بخل و کینه‌ بودند، اجازه‌ی حضور در زندگی‌م نمی‌دادم. من اگر می‌دانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است، به تمام بایدها پشت می‌کردم و رها می‌شدم. رها و رها و رها... 🍃@daneshanushe✍️
📝 روزی ارباب لقمان خربزه ای در دست وارد منزلش شد و لقمان را صدا کرد و خربزه را قسمت قسمت کرد اولی را به او داد لقمان چنان با لذت و ولع خورد که اربابش دومی و سومی و بعدی و بعدی را نیز به او داد. نوبت به آخرین قسمت که شد ارباب آنرا خودش بدهان گذاشت که ناگهان از فرط تلخی زیاد آنرا از دهانش بیرون انداخت و رو بلقمان با تعجب گفت: تو چگونه خربزه ای به این تلخی را با این شیرینی خوردی و لب فرو بسته ، هیچ نگفتی؟! گفت: من از دست نعمت بخش تو خورده ام چندانکه از شرمم دو تو شرمم آمد که یکی تلخ از کفت من ننوشم ای تو صاحب معرفت چون همه اجزام از انعام تو رسته اند از بند دانه و دام تو گر ز یک تلخی کنم فریاد و داد خاک صد ره بر سر اجزام باد
وقتی خدا بخواد؛ "یک درصد میشه صد در صد" ولی اگه خدا نخواد هیچ برگی از درخت نمی افته... اگر خدایت را باور داری، از او بخواه... و بگو الهی فقط به امید تو!
در کتابی خواندم: وقتی مادرم برای همیشه چشمانش را بست،تازه فهمیدم چقدر عاشقش بودم دوستی برایم با بغض تعریف کرد: وقتی در روز عروسیش دیدم چقدر زیبا شده، دیدم دیگر لبخند هایش برای من نیست،تازه فهمیدم چقدر عاشقش بودم از خیابانی میگذشتم مردی دیوانه دیدم گفتم چرا دیوانه شدی؟ لبخندی درد مند زدو گفت: وقتی که فهمیدم عاشقش هستم دیدم برای من خودکشی کرده مردی جوان اما کمر شکسته را در گورستان دیدم،بر سر قبری شیون میکشید فریاد میزند پرسیدم این قبر کیست؟ گفت: پدرم بعد روز ها برایم زنگ زدو گفت بیا به دیدنم باشه ای گفتم و تلفن را قطع کردم . جلسه که تمام شد با دوستانم به گردش رفتیم، چهار روز گذشته بود که به دیدن پدرم رفتم جنازه اش چهار روز بود در اتاق کودکی هایم افتاده بود مرد گریه کردو گریه کرد ما آدم ها قدر همدیگر را نمیدانیم ما همدیگر را فراموش می کنیم ما آنقدر بد شدیم که به هم وقتی اعتماد می کنیم که دیر است، ما گاهی یادمان می رود زندگی چقدر کوتاه است یادمان می رود بگوییم (دوستت دارم) امید‌وارم بعد از خواندن این چند خاطره به عزیزانتان حتی شده با یک پیامک بگویید چقدر دوستشان دارید، تا دیر نشده...
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . بچه ها میگن خونتون شبیه خونه شهری ها شده .عشرت:بالاخره ی
📜 🩷 . سطل از دستم افتاد وریخت وقتی ننه موسی دید شیر ریخته .شلنگ آب رو آورد وافتاد به جونم وگفت دختره بی عرضه دست وپا چلفتی مگه ما سر گنج نشستیم که تو اینجوری سطل شیرو میریزی رو زمین مگه کوری .آبجی بخدا از قصد نریختم از دستم در رفت .شروع کرد هق هق گریه کردن . مریم:عیبی نداره گریه نکن ببینم چی شده وچی میگی موسی کجا بود چرا به اون نگفتی پس ؟ عاطفه:آبجی موسی منو نمیخواد بخاطر بچه نگهم داشته حتی تو روم نگاه هم نمیکنه .وقتی داشتم از ننش کتک میخوردم والتماس میکردم که ازقصد نریختم واتفاقی شد با صدای گریم موسی اومد بیرون وگفت باز چی شده چه خبره اینجا .که ننش گفت هیچی پسرم هیچکاری ازش نمیاد هرکاری میکنه گند میزنه دست وپا چلفتیه .میخواستم با این شیر ماست ودوغ درست کنم برادرات میان ده هیچی نداریم بعد این زد ریختش حالا چیکار کنم بچها میان وسفره خالیه .بهشم گفتم چرا ریختی میگه دوست داشتم ریختم.ریختم تا تو رو دق بدم .آی خدا بچه بزرگ کن خون ودل بخور بدبختی بکش بعد وقتی بزرگ شد برو دختر عفریته مردم رو بیار تا بی عذتت کنه بی احترامت کنه وبهت بگه گوه نخور ودوست داشتم آی خدا جونمو بگیر تا این روز رو نبینم .آبجی اینقدر گفت وگفت تا موسی هم عصبانی شد وافتاد به جونم کتک کتک که چرا به ننم حرف زدی وتو غلط کردی شیر ریختی فکر کردی اینجا خونه پدرته هرغلطی خواستی بکنی .توکی هستی که به مادره من بی احترامی کنی آخه توله سگ . آبجی چیکارکنم حالا باز هم شروع کرد به هق هق گریه کردن . مریم :گریه نکن عیبی نداره یه فکری میکنیم حالا خدا ازش نگذره بازم میخوان بچه رو بندازن با این کارا آخه کی زن پا به ماه رو میزنه آخه دختر تو چطور با این شکم رفتی شیر بدوشی خوب معلومه میریزه .تو خونه خراب شده دیگه کسی نبود . عاطفه:آبجی چیکار کنم الان آقام میاد بازم منو بیرون میکنه ومیگه برو خونه شوهرت غلط کردی اومده اینجا آبجی چیکار کنم وکجا برم . مریم:نگران نباش آقام جلو عمومینا دیگه چیزی نمیگه ناراحت نباش پاشو خودتو جمع وجور کن ببینم چیکار میکنم . عاطفه رو تونستم آروم کنه ولی مطمئن بودم که آقام با دیدن عاطفه خون به پا میکنه گفتم عموم هست ولی عموم ازآقام هم بدتره .همین پارسال بود که عموم با زنعموم دعوا کرده بود وشکم زنعمو رو با چاقو پاره کرده بود هنوزم جای بخیه هاش رو شکمش هست بدبخت .عموم هم زن رو فقط کلفت میدونه ومیگه زن اگه تو سرش زدن وحتی کشتنش هم نباید تو روی شوهرش وایسه .خدایا به تو میسپرم ایندفعه هم به خیر بگذره......
🌸🍃اگر در مهمــانی هستید دایم سرتان با دیگران گرم نباشد. ➖گاهی به همســرتان نگاه کنید و لبخندی بزنید تا محبــت شما را حتی در شرایطــی که برو و بیا زیاد است و مهمانی و آمد و شد باعث شده کمی از هم دور شوید حـــس کند. 🌸🍃این کار شما حســـابی حال همسرتان را خوب میکند. ❤️·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
30.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔆" ارتباط معیشت با خدا " تبینی برمفهوم اقتصاد و اقسام آن.../دکتر عباسی 🎥 ·‌ ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·‌ @daneshanushe
💠 "مَردُم" چیست؟ مَردم به موجودی گفته میشه که از بدو تولد همراهیت میکنه و تا روز مرگت مجبوری که برای اون زندگی کنی. برای مردم خیلی مهمه که تو چی میپوشی؟ کجا میری؟ چند سالته؟ بابات چیکارس؟ ناهار چی خوردی؟ چند روز یه بار حموم میری؟ چرا حالت خوب نیست؟ چرا میخندی؟ چرا ساکتی؟ چرا نیستی؟ چرا اومدی؟ چرا اینطوری نوشتی؟ عاشق شدی؟ چرا اونطوری نوشتی؟ فارغ شدی؟ چرا لاغر شدی؟ شکست عاطفی خوردی؟ چرا چاق شدی؟ زندگی بهت ساخته؟ و چراهای بسیاری که تا جوابش رو بدست نیاره دست از سرت ور نمیداره. مَردم ذاتا قاضی به دنیا میاد. بدون ِ اینکه خودت خبر داشته باشی، جلسه دادگاه برات تشکیل میده روت قضاوت میکنه حکم برات صادر میکنه و در نهایت محکوم میشی. مَردم قابلیت اینو داره که همه جا باشه هرجا بری میتونی ببینیش، حتی تو خواب. اما مَردم همیشه از یه چیزی میترسه از اینکه تو بهش بی توجهی کنی، محلش نذاری، حرفاش رو نشنوی و کاراش رو نبینی. پس دستت رو بذار رو گوشت، چشمات رو ببند و بی توجه بهش از کنارش عبور کن و مشغول کار خودت شو. این حرف من رو هروقت اعصابت از مردم خرد شد یادت بیار به خودم هم میگم ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌صفورا هستم
زندگی مشترک جای زرنگی کردن نیست ‼️ زرنگ بازی از⬇️ ⚠️ قابلیت اعتماد به شما و ⚠️دوست داشتی بودن شما در چشم طرف مقابلتان می کاهد ❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸خداوندا ✨خانه امیـدم را 🌸به یادت بر بلنـدترین ✨قله دلم بنا می کنم 🌸ای آرام جان ✨امشب تمام دوستـان 🌸و عـزیزانم را آرامشی ✨از جنس خودت ارزانی ده شبتون بخیر و نگاه خدا پناهتان 🌸
تقویم نجومی اسلامی ✴️ سه شنبه 👈1 آبان/ عقرب 1403 👈18 ربیع الثانی 1446👈22 اکتبر 2024 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. ❇️امروز سه شنبه روز مناسبی برای امور زیر است. ✅مسافرت. ✅امور زراعی و کشاورزی. ✅خرید و فروش. ✅شرکت زدن. ✅داد و ستد و تجارت. ✅خون دادن. ✅خرید خانه و دکان و ملک. ✅خشت بنا گذاشتن‌ ✅ورود بر روسا‌ و مسئولین. ✅عقد عروسی و امور ازدواجی. ✅و امور قضایی خوب است. ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران" را در تلگرام و ایتا جستجو کنید. 🚖سفر : مسافرت خوب است. 👶مناسب زایمان و نوزاد خوب تربیت گردد. 🤕 بیمار امروز زود خوب شود. 🔭  احکام نجوم. 🌓 امروز قمر در برج سرطان است و برای امور زیر خوب است: ✳️خرید و فروش کالا و املاک. ✳️بذر پاشی و کاشت. ✳️درختکاری. ✳️خط نوشتن. ✳️و کندن چاه و آبراه نیک است. 🔵نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب است. 👨‍👩‍👧‍👦مباشرت امشب شب چهارشنبه: مباشرت و زفاف کراهت دارد. 💇💇‍♂ اصلاح سر و صورت: طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ،باعث غم و اندوه است. 💉💉حجامت خون دادن فصد. 🔴 یا در این روز از ماه قمری ، باعث قوت بدن می شود. ✂️ ناخن گرفتن. سه شنبه برای ، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد. 👕👚 دوخت و دوز. سه شنبه برای بریدن،و دوختن  روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند) ✅ وقت در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن) 😴😴 تعبیر خواب. تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 19سوره مبارکه "مریم" علیها السلام است. قال انما انا رسول ربک لاهب لک غلاما... و از معنای آن استفاده می شود که فرستاده ای از جانب فرد بزرگی نزد خواب بیننده بیاید و خبرهای دلپسند و خاطر خواه به او برسد. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید. کتاب تقویم همسران صفحه 115 ❇️️ ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین  ۱۰۰ مرتبه. ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه که موجب رسیدن به آرزوها میگردد . 💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به و و سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زندگی کن مهربانم سخت نگیر رونق عمر جهان چند صباحی گذراست دل اگر می شکند گل اگر می میرد و اگر باغ به خود رنگ خزان میگیرد همه هشدار به توست نازنینم سخت نگیر زندگی کوچ همین چلچله هاست به همین زیبایی به همین کوتاهی سه شنبه پاییزیتون زیبا 🍁🍂
🍃هرگز ✅هرگز در موقعیتی که خود در آن نبوده ای کسی را قضاوت نکن! ✅هرگز از همسر کسی چه مثبت چه منفی صحبت نکن!! ✅هرگز برای کودکان اسباب بازی جنگی هدیه نبر! ✅هرگز در حضور نفر سوم کسی را نصیحت نکن. ✅هرگز دریای آرام از کسی ناخدای قهرمان نمیسازد! ✅هرگز با انگشت کثیف رو به دیگران اشاره نکن. تا مادامی که انگشت تو آلوده است، نمیتوانی به عیوب دیگران اشاره کنی! ✅هرگز تحت کنترل و تاثیر سه چیز قرار نگیر: گذشته، پول و مردم. ✅هرگز3 چیز را فدای هیچ چیز نکن. احساست را، صداقتت را و خانواده ات را. ✅هرگز برای خالی کردن خودت دیگری را لبریز نکن. ✅هرگز فرصت کم را با سرعت زیاد جبران نکن. ✅هرگز بدون اطلاع قبلی به خانه یا محل کار کسی نرو! ✅هرگز تا پایان انجام کاری از موفقیت درمورد آن با هیچ احدی حرف نزن. ✅هرگز با انسان وقیح و بی حیا بحث و جدل نکن چون او چیزی برای از دست دادن ندارد و فقط تو را ضایع میکند! ✅هرگز از کسی که همواره با تو موافق است چیزی یاد نمیگیری. ✅هرگز به پسری که میگوید مادرم با تو مخالف است امید ازدواج موفق نداشته باش! ✅هرگز از جلو به یک گاو و از عقب به یک خر و از هیچ سمتی به یک احمق نزدیک نشو. نادان را از هر طرف که بنویسی و بخوانی نادان است. 🍃آدرس موفقیت: بزرگراه توکل، بلوار آرامش، خیابان صبوری، میدان عمل، مجتمع انگیزه، واحد پشتکار، پلاک 114، منزل صداقت 🍃آدرس شکست: بزرگراه بدبینی، بلوار حقارت، خیایان توهم، میدان شعار، بن بست "چه کنم؟"، طبقه زیرزمین، منزل فلاکت ⚘|❀ ❀|⚘
💑 با همسرتان حرف بزنید! زنان، مردانی را كه تودار هستند راه نمی‌پسنـدند! 🔸مرد ایده‌آل با همــسرش حرف می‌زنــد. مسائل زندگی در ابتدا از طریق ارتباط کلامی، به‌‌ ویژه بحث درمورد افکـــار، احساسات و آرزوهای ما مطـــرح می‌شود و با یکدیگـــر در میان گذاشـــته می‌شود. افکار، احساسات و آرزوها را نمی‌توان با رفتار مشاهده کرد و به آنها پی برد. یکی از عمیق‌ترین آرزوهای یک زن این است که همـــسرش را بشناسد. 🔸وقتی مــرد از افکار، احساسات و آرزوهای خود حرف می‌زند همــسرش احساس می‌کند اجـــازه ورود به دنیــای خودش را به او داده است اما وقتی مردی مدت‌های طولانی درباره احساساتش حرف نمی‌زند، همــسرش احساس می‌کند که رابطه‌اش را با او قطــع کرده و در نتیجه احساس انزوا و تنهایی می‌کنـــد. 🔸زنان، مردانی كه خیلی تودار هستــند و درمورد مسائل و احساسات خود حرفی نمی زنند را نمی‌پسندند و در عوض دوست دارند همسرشان درمورد احساسات و باورهایش با آنهــا صحبــت كنــد.
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #عبرت #ادامه_دارد . سطل از دستم افتاد وریخت وقتی ننه موسی دید شیر ریخته .شلن
📜 🩷 . بااینکه این حرفا رو به عاطفه زدم وتونستم تا حدودی آرومش کنم ولی خودم میترسیدم نمیدونم آخرش چی میشه .باز هم مریم شکست خورد نتونستم درست ازشون مراقبت کنم نتونستم یه کسی براشون پیدا کنم که مراقبشون باشه یار وسنگ صبورشون باشه ناهار و آماده کردم آقام وعمو رفته بودن برای عید دیدنی بزرگترهای ده واونایی که نو عید داشتن وکسی از فامیلاش فوت کرده بود .وقتی اومدن وعاطفه رو دید اخماش توی هم رفت وگفت اصلا وقت میکنی به شوهرت برسی تو که هفته که هفت روزه هشت روزش اینجایی این شد زندگی کردن آخه والا من اگه جای اون شوهر تو بودم میبستمت به درخت مگه نگفتم حتی اگه کشتنت هم نیا اینجا .سه تا دیگه دختر تو این خونه هست میخوای کسی سراغ اینارو نگیره وبمونن خونه ؟معلومه هرکسی هم بخواد دراین خونه رو بزنه میگن اونا تا تقی به توقی میخوره میرن قهر ولشون کنید خاک برسرت با این شوهر داریت که کردی ای دردوبلای دختر عزت بریزه زیر گلوت که نصف توه جوری اسم در کرده که همه میگن خیر توخونت عزت با این بچه تربیت کردن اونوقت این توله سگ منو ببین خدایا به کی پناه ببرم از دست اینا .یکی دوتا هم نیستن اون ننه گور به گوریت تا تونست انداخت رو دنیا بعد هم منو گذاشت ورید ورفت . مریم:آقا توروخدا آروم باش تا ناهار بخوریم بعد یه فکری میکنیم توروخدا داد نزن همه جمع میشن آبرومون میره تو این عیدی ! با یه حرکت آقام گوشه سفره رو گرفت وکشید همه رو ریخت وشکست وگفت :اینم ناهار من کفت بخورم درد بخورم بهتره .پاشو پاشو ببرم بندازمت جلو در خونه شوهر الدنگت بهشم بگم اگه ایندفعه کاری کردی ونافرمانی کردی دراون چاه گوشه حیاط رو برداره وبی سرو صدا بندازتت تو اون چاه دیگه کسی هم بوی دهنمونو نمیشنوه وحرفمونم سر زبونا نیست من پدرتم راضیم که تورو بندازه پاشو گم شو بیرون . مریم:آقا توروخدا عاطفه حامله است میترسه بزار حالا یکی دوروز بمونه تا آروم بشه بعد من با محمد عمو میرم ببینم چه خبره .من هیچ کی جز من جرآت حرف زدن نداشت که آقامو منصرف کنه یا آروم کنه همه یه گوشه نشسته بودن وازترس زانوهاشونو بغل کرده بودن .ولی من نمیتونستم بشینم ونگاه کنم اینقدر حرف زدم والتماس کردم که آقام پشیمون بشه .با سیلی که تو گوشم خورد ساکت شدم .گوشه لبم پاره شده بودوخون میچکید با دست لبمو گرفتم ودوییدم بیرون .خونش بند نمیومد . آقام دست عاطفه رو گرفته بود ومیکشید... .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 وقتی خط قرمز داری ولی دیگران توجهی به آن نمی‌کنند!/دکتر اسلامی 🎥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍چهار نوع مرد داریم که خیلی قابل احترامن ... مردهایی که، تو تاکسی جمع تر میشینن تا خانم کناریشون معذب نباشن مردهایی که، عفت کلام دارن و با شخصیتن مردهایی که، به جای خیره شدن و زل زدن به خانم ها زمین رو نگاه میکنن مردهایی که، تو مکان شلوغ دستشون رو به بدنشون می چسبونن تا به خانم ها برخورد نکنه ... 🖌