عبيد زاکانى معتقد بود
روزی که مردم بفهمند:
هيچ چيز عيب نيست،جز قضاوت و مسخره کردن ديگران
هيچ چيز گناه نيست،جز حق الناس...
هيچ چيز ثواب نيست،جز خدمت به ديگران...
هيچ کس اسطوره نيست،الا در مهربانی و انسانيت...
هيچ دينی با ارزشتر از انسانيت نيست...
هيچ چيز جاودانه نمی ماند،جز عشق...
هيچ چيز ماندگار نيست،جز خوبی و بدی....
هيچ سعادتی بالاتر از آگاهی نيست...
هيچ دشمنی خطرناکتر از جهل نيست...
زمين تبديل می شود به بهشتی سراسر عشق و
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . یه لحظه مغزم داغ کرد، سعی کردم خودمو کنترل کنم..... با
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
یکی از خدمه ها رو صدا زدم که مراقب اوضاع باشه و خودمم به کمک افروز (دایه ام ) و یکی از خدمه های مورد اعتمادم شروع به پاشویه کردیم......
با احساس اینکه صدای ضعیفی میاد از خواب پریدم......
سرم رو بلند کردم، تموم استخونهای گردنم گرفته بود و خشک شده بود.....
دقیق که گوش کردم دیدم درست حدس زدم صدای گلبهار بود.....
چشمهاش نیمه باز بود و آب میخواست....
سریع خودم رو به بالای سرش رسوندم و کمک کردم کمی آب بخوره......
خدارو شکر دمای بدنش پایین اومده بود......
چشماش باز بود، یه لحظه بهم نیم نگاهی کرد و زود نگاهشو ازم دزدید، فهمیدم که چقدر از دستم ناراحته...
نگاهی به چهره معصومش انداختم و دستشو گرفتم، همون لحظه به روح پدرم و بهداد قسم خوردم تا وقتش نرسیده و خودش بهم اجازه نداده، به این دخترک معصوم دست نزنم......
چه از روی عشق چه از روی انتقام و یا ....
(گلبهار)
این بار دومی بود که تو این مدت از هوش میرفتم....
تحمل این همه سختی و زخم زبان و ترس برا من خیلی زیاد بود، احساس میکردم دیگه توان نشستن و برخاستن باهاشون رو ندارم.....
به معنای واقعی از نظر روحی و جسمی کم آورده بودم، هر نگاه مادر ارباب زخمی بود بر قلبم و این نگاهها منو بشدت ضعیف و رنجور کرده بود....
دلم برای پدر و مادرم، ننه جمیله، حال و هوای عمارت و حتی اونچشمه، یه ذره شده بود ولی این سرنوشت من بود و چاره ای جز پذیرفتنش نداشتم.....
صبح زود با نور خورشیدی که روی صورتم خورد از خواب پریدم.....
مثل این یک ماهی که گذشت من رو تخت خوابیده بودم و بهادر روی زمین......
بعد از اون شب خوفناک، بهادر بهم قول داد تا وقتی من نخوام بهم نزدیک نمیشه.....
ولی بخاطر حضور مادرش تو عمارت مجبور بودیم تو یه اتاق باشیم، چون اگه بو میبرد بین من و بهادر خان اتفاقی نیفتاده خونم حلال بود......
نمیدونم واقعا به چه علتی بهادر خان با من تو یه اتاق میموند، بخاطر این بود که مادرش فکر کنه من هر شب شکنجه میشم یا این که بهادر میترسید شب مادرش بلایی سرم بیاره.......
.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・
#سیاست_های_زنانه
♦️گله ها و ناراحتيهاي خود را با متانت و نرمي با شوهر در ميان بگذاريد:
🔹در موقع ناراحتي گله خود را اظهار نكنيد.تحمل كنيد تا وقتي شما و شوهرتان در آرامش روحي وخيال هستيد آن وقت شكايت خودتونو بگوييد واينكه تنها باشيد فقط شما و شوهرتان
🔹اينكه لحن حرف زدن شما تند نباشد و بوي تحكم وبرتري جويي ندهد
🔹اينكه طريقه گفتن شما طوري باشد كه واقعا يكراست برويد سر اصل مطلب .و ساعتها مقدمه چيني نكنيد و رنجش خود را به شوهرتان بفهمانيد.
🔹مثلا بگوييد:"من از اين كه تو فلان حرف رو پيش خانوادت به من زدي رنجيده خاطر شدم." و در ادامه بگوييد" چه خوب بود كه اگر هم حرفي داري وقتي تنها هستيم به خودم بگويي" وامثال اينها .
🔹و اينكه عاقل و متين و منطقي باشيد.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شب ها آرامشی دارند✨
از جنس خدا✨
پروردگارت همواره
با تو همراه است✨
امشب از همان شبهاییست
که برایت یک شب بخیر✨
خدایی آرزو کردم✨
شبتون بخیر
تقویم نجومی اسلامی
✴️ سه شنبه 👈6 آذر / قوس 1403
👈24 جمادی الاول 1446👈26 نوامبر 2024
🕌 مناسبت های دینی و اسلامی.
🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی.
📛صدقه صبحگاهی رفع اثر نحوست کند.
📛برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران" را در تلگرام و ایتا جستجو کنید.
🚘مسافرت همراه صدقه باشد یا انجام نشود.
👶مناسب زایمان نیست.
🤕 بیمار امروز زود خوب شود.
🔭 احکام نجوم.
🌓 امروز قمر در برج میزان است و برای امور زیر خوب است:
✳️فروش و تعویض کردن طلا.
✳️آغاز درمان و معالجه.
✳️خوردن نوشیدنی های دارویی.
✳️و لباس نو پوشیدن نیک است.
🔵نوشتن حرز و سایر ادعیه و نماز و بستن آن برای اولین بار مناسب نیست.
👨👩👧👦مباشرت امشب شب چهارشنبه: مباشرت و زفاف عروس مکروه است.
💇💇♂ اصلاح سر و صورت:
طبق روایات، #اصلاح_مو (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث اصلاح امور می شود.
💉💉حجامت خون دادن فصد.
🔴 #خون_دادن یا #حجامت در این روز از ماه قمری ، باعث دفع صفرا می شود.
✂️ ناخن گرفتن
سه شنبه برای #گرفتن_ناخن، روز مناسبی نیست و در روایتی گوید باید بر هلاکت خود بترسد.
👕👚 دوخت و دوز.
سه شنبه برای بریدن،و دوختن #لباس_نو روز مناسبی نیست و شخص، از آن لباس خیری نخواهد دید( به روایتی آن لباس یا در آتش میسوزد یا سرقت شود و یا شخص، در آن لباس مرگش فرا رسد)(خرید لباس اشکال ندارد)(کسانی که شغلشان خیاطی است میتوانند در روزهای خوب بُرش بزنند و در روزهای دیگر آن را تکمیل کنند)
✅ وقت #استخاره در روز سه شنبه: از ساعت ۱۰ صبح تا ساعت ۱۲ ظهر و بعداز ساعت ۱۶ عصر تاعشای آخر( وقت خوابیدن)
😴😴 تعبیر خواب
تعبیر خوابی که امشب شبِ چهار شنبه دیده شود طبق ایه ی 25 سوره مبارکه "فرقان" است.
یوم تشقق السماء بالغمام و نزل الملائکه...
و از معنای آن استفاده میشود که خواب بیننده را خصومت یا گفتگویی ناشایست پیش آید صدقه بدهد تا رفع گردد. ان شاءالله. و شما مطلب خود را در این مضامین قیاس کنید.
کتاب تقویم همسران صفحه 115
❇️️ ذکر روز سه شنبه: یا ارحم الراحمین ۱۰۰ مرتبه.
✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۹۰۳ مرتبه #یاقابض که موجب رسیدن به آرزوها میگردد .
💠 ️روز سه شنبه طبق روایات متعلق است به #حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام و #امام_باقر_علیه_السلام و #امام_صادق_علیه_السلام سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد.
🌸 زندگیتون مهدوی 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌾نگهداری پدر شوهر و مادر شوهر باید از طرف عروس انجام شود
- پدر و مادرها سن و سال بالایی دارند و باید از آنها نگهداری شود/دکتر عزیزی
🎥#دکتر_عزیزی
#انتخاب_همسر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حکایت عشق کور کورانه ....
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
🤍🌼
احساس خوب نسبت به خودم؟ چرا؟
🌱) وقتی نسبت به خودت، ظاهرت، حس و اعمالت احساس خوبی داری، توانمندیهای تو در جذب افراد ده ها برابر خواهد شد.
🌱) توانمندی تو در کارها و شکوفا کردن استعدادهایت صدها برابر خواهد شد.
🌱) حس خوب نسبت به خودت و حس ارزشمند بودن، اضطراب رو کم میکنه چون بخش زیادی از نگرانی های ما مربوط به نگرانی ما از تصویر خودمان در نظر دیگران است، کمبود عزت نفس و اعتماد بنفس به میزان بالایی اضطراب رو زیاد میکنه.
🌱) اولین خدمتی که میتونی به خودت بکنی اینه که اعتماد به نفست رو احیا کنی و اون ارزشمندی و از درون خودت بیرون بکشی.
🖌#کانال_دکتر_انوشه
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . یکی از خدمه ها رو صدا زدم که مراقب اوضاع باشه و خودمم
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
تو این یک ماه خیلی بهش عادت کرده بودم و تنها دلخوشی من تو این عمارت به این بزرگی دیدن بهادرخان بود.....
دروغ هم نباشه یه حس هایی هم بهش پیداکرده بودم ولی آشکار نمیکردم...
هر چه این مدت بهادر رفتارش باهام ملایم تر شده بود، رفتار مادرش وحشتناک تر شده بود و هر روز به بهانه ای منو آزار و اذیت و مواخذه میکرد....
به محض بیداری با عجله حاضر شدم و به طبقه پایین رفتم.....
کار هر صبحم بود، باید همراه خدمه صبحانه آماده میکردم و در طول روز هم در کارهای آشپزخانه کمکشون میکردم،پختن و شستن و جارو کردن و....
همین طور که پله ها رو دوتا یکی پایین میرفتم،پایین آخرین پله مادر ارباب رو دیدم که با نگاهی پر از خشم و نفرت به من چشم دوخته.....
چرا دیر کردی؟؟!!
همه از طلوع خورشید مشغولن و تو تا الان خوابیدی؟!.....
نگاهی به ساعت انداختم و گفتم:خانم جان هنوز ۷ صبح هست.....
دختره ی حاضر جواب...!!
بهت نشون میدم با کی طرفی.....
خدمه دست راستش محبوب رو صدا زد، در گوشش چیزی گفت و با لبخندی موزی به من خیره شد.....
یهو بطرفم چرخید و گفت:آهای دختره خون بس، لازم نیست بری آشپزخونه، برو کمک محبوب کن و نون تازه بپز،محبوب بیشتر به کمک احتیاج داره...
از ترس اینکه دوباره پاپیچم بشه چشمی گفتم و به سمت حیاط پاتندکردم.....
باچیزی که دیدم یکدفعه وارفتم،چندین خدمه دیگه هم کنار محبوب بودن و داشتن کمکش میکردن،یعنی چی!!اینجا چه خبربود؟!
تعجب کردم!!...
این همه کمک دست برای پختن نان؟؟؟
تو همین فکرها بودم که محبوب بی مقدمه،یهو گفت: بیا این نون ها رو بچسبون به تنور.....
باشه ای گفتم...
نزدیک تنور شدم همینکه خواستم مشغول بشم
و نان رو بزنم به دیواره تنور، یهو دو تا از خدمه ها از پشت منو گرفتن و یکیشونم دستام رو گرفت....
داشتن به تنور داغ می چسبوندنم....
شروع کردم به تقلا کردن و فریاد کشیدن و کمک خواستن.....
ولی اونا با محبوب چهارنفر بودن و من یه نفر.....
از شدت گریه و تقلاهای زیاد دیگه نایی برام نمونده بود ولی نباید تسلیم میشدم،چون تازه هم بهتر شده بودم انرژیم کم بود، اما با بدن ظریف و زور کمم بازم داشتم برای رهایی از دستشون تلاش میکردم....
فقط جیغ میکشیدم و تنها اسم بهادر رو فریاد میزدم......
.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉
#خانومها_بخوانند
👈تو خونه و جمع های خودی بعد از اسم همسر "جان" بزاریم و در جمع های رسمی تر "آقا" مثلا احسان جان، آقا احسان☺️
👈چیزی که بیش از هرچیز ظرافت زن رو خراب میکنه داد زدن و جیغ جیغو بودنه
👈انجام کارهای خونه رو مثل یه کدبانو انجام بدیم نه مثل یک کلفت
👈با لباسی که آشپزی کردیم به استقبال شوهر نریم! هرگز وقتی مسواک نزدین رژ نزنین!
👈 خونه ی کسی رو که وای فای داره، با کافی نت اشتباه نگیرید.
👈 الگو بگیرید ولی کپی نباشید.
👈 در مورد همسر دیگران نظر ندید، چه مثبت چه منفی.
👈 سعی کنید، همیشه با لبخند بر لب با دیگران برخورد کنیین.
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
﷽
🎥 هیچوقــت اونقدر خودت رو
گناهڪار ندون ڪه دیگه
حتی "نماز" نخونی
عزیزدلــم؛ خدا به این راحتیا کنارت نمیذاره☺️
#استادپناهیان🎙
✨✨✨
سخنان ناب دکتر انوشه👌
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷 #گلبهار #ادامه_دارد . تو این یک ماه خیلی بهش عادت کرده بودم و تنها دلخوشی من
📜 #برشی_از_یک_زندگی🩷
#گلبهار
#ادامه_دارد
.
(بهادر)
بعد از رفتن گلبهار من هم بلند شدم و کش و قوسی به بدنم دادم و لحاف گلبهار و به صورتم چسبوندم و سرم رو روی متکاش گذاشتم و عطر تنش رو استشمام کردم...
آخه که چقدر دلم برا در آغوش کشیدن و بوسیدنش تنگ شده بود...
هرصبح بعداز رفتن گلبهار به پایین کار هرروزم شده بود....
بعده عوض کردن لباس هام لحظه ای از پنجره به بیرون خیره شدم......
محبوب و چندتا از خدمتکار ها مشغول پختن نان بودن.....
از دور دیدم که گلبهار هم به سمت اونا رفت و بهشون ملحق شد.....
دلم براش خیلی میسوخت ولی چاره ای نبود، مادرم میگفت اون رو به عنوان یه عروس خونبس آوردیم،نه عروس همیشگی عمارت......
ولی از دل بیقرارم خبر نداشت که من خیلی قبل تر بهش دل و دینم رو باخته بودم....
روزشماری میکردم چهلم بهداد بگذره و دست گلبهار رو بگیرم و برای ساختن زندگیمون از این عمارت بریم......
تو افکار خودم غرق بودم که با صحنه ای که از پشت پنجره دیدم یه لحظه خون به مغزم نرسید....
خودم رو به سرعت به حیاط رسوندم و چنان فریادی کشیدم که فکر کنم خدمه ها از ترسشون غالب تهی کردن، شما چه غلطی دارید میکنید....
همشونو کنار زدم و به گلبهار که رسیدم دیدم کنار تنور داغ و آتشین رهاشده...
این دختر چقدر دیگه باید تاوان اشتباهات اطرافیانش رو پس میداد....
اشک تو چشمام حلقه زد....
از زیر بازوهاش گرفتم و بلندش کردم به چشمام نگاه کرد،سرم رو از شرم پایین انداختم،
بازوهاشو از دستام آزاد کرد و سلانه سلانه راه آشپزخونه رو پیش گرفت...
چشمام از خشم زیاد پرخون شده بود،خدمه ها هر کدوم لونه موش پیدا کردن و قایم شدن...
ولی زهی خیال باطل باید به سزای اعمالشان میرسیدن....
اینو خوب میدونستم که همش نقشه مادرم هست......
با صدای دو رگم نگهبانهارو صدا زدم ..... دستور دادم خدمه ها رو به فلک ببندن و بعد به جزای اعمالشون برسونن.....
میدونستن باید چیکار کنن پس توضیح اضافی لازم نبود....
تو قوانین عمارت این رسم حاکم بود که هیچ کسی به هیچوجه حق اذیت و آزار عروس ارباب رو نداشت......
حتی مادرم....
.
جهت ارسال حرفای دلتون وپاسخ و...
با جون و دل میشنوم🥺👇
🧚♀🕊 ♥️ @Delviinam
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند اول دلسوز پدر ومادر هستند !
بار ژنی غالب را از پدر به ارث بردند ..!
🎙#دڪتر_انوشه
@daneshanushe✍️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اونی که برات میمونه فقط وفقط همسرته❤️❤️
🎙#دڪتر_انوشه
· ・ ┉┅━━━⋅.♥️.⋅━━━━┅┉ ・ ·
@daneshanushe
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌼بیاید
برای در کنار هم بودنمان،
قانون مهربانی بگذاریم 💚
🌼هرکه اخم کند جریمه اش لبخند!
و هر که لبخند بزند
پاداشش عشق باشد💚
💚قانون مهربانی
پاداش و مجازاتش شیرین است🌼
─━━━━⊱⭐️⊰━━━━─
☕️
✍🏻نگفتن حقیقت، نوعی دروغ گویی است.
🍂🍃صداقت صرفا به این معنی نمی باشد که شما تنها حقیقت را بگویید و دروغ نگویید بلکه صادق بودن علاوه بر گفتن حقیقت،یعنی نباید چیزی از همسرتان پنهان کنید و باید او را در جریان همه مسائل قرار دهید.
🖊 زیرا گلچین کردن مطالب و نگفتن بسیاری از اتفاقات خودش نوعی دروغ گویی به حساب می آید.🍂🍃
#به_آقاتون_افتخار_کنید
❣حداقل روزی یکبار به شوهر خود بگویید از اینکه تو همسرم هستی خوشحالم به خودم میبالم افتخار میکنم مرد هرکار خوبی که کرد بهش بگین تو فوق العاده هستی.
🚫 نه اینکه برین به بچه هاتون بگین تو هم مثل بابات هیچی نمیشی .
❤️مرد باید مورد قدردانی قرار بگیره به فرزندتون بگین من میدونم توهم مثل بابات روزی مرد بزرگی میشی حتی اگه سخته حداقل روزی یک بار به مردتون بگین بهش افتخار میکنید.
❤️
🔹یادت باشد
مشکلات هم مثل همه چیز
تاریخ انقضا دارند
پس هر زمان
عرصه برايت تنگ شد
این جمله را با خودت تکرار کن
این نیز بگذرد ...👌🏻
۰
🖌#کانال_دڪتر_انوشه
@daneshanushe✍️