فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 #نماهنگ
توسل به امام زمان (عج)
در شب لیل الرغائب
من همونم، همیشه از خودم فراری
که جز شما نداره یاری،
اگه منو بجا بیاری
🔻با نوای
محمد حسین پویانفر
#توسل
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 خلاصه مطالب کانال های حماسه جنوب را در پیج اینستاگرام
زیر دنبال کنید 👇👇
https://instagram.com/hemasehjonob_?igshid=12qetpozgwr6o
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 دیدار
خانم ناصرهشرمان
نویسنده معروف هندی و
مصاحبهگر مهدی طحانیان
در دیدار صمیمی با آزادگان اردوگاه رمادی
#کلیپ
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روند شروع تجاوز
دشمن بعثی به ایران اسلامی۲
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
به موازات عملیات منظم ارتش عراق در سرتاسر نقاط مرزی، دشمن به اقدامات دیگری از جمله توزیع سلاح بین عشایر خوزستان و عناصر ضدانقلاب در سراسر مرز دست زد. این اقدام تا حدی گسترده بود که در برخی شهرهای مرزی، از جمله در مناطق کردنشین، خرید و فروش سلاح کاری عادی شده بود و بعضاً بازار گرمی داشت. همچنین، عملیاتهای نامنظم که عموماً با حمایت عراق و گاهی به دست نیروهای عراقی انجام میشد، وضعیت استانهای مرزی را ناآرام کرده بود و تلفات فراوانی را از مردم و نیروهای نظامی و انتظامی میگرفت. مینگذاری در جادهها، بمبگذاری در معابر عمومی و مراکز اقتصادی، کمین به ستونهای نظامی و خودروهای عمومی و شبیخون به مراکز مختلف، از جمله این اقدامات بود.
ادامه دارد -----------------
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #تاریخ_شفاهی
🔅 نقش مصر
در جنگ ایران و عراق ۳
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
🔅 از آغاز جنگ تا آزادسازی خرمشهر در ۳ خرداد ۱۳۶۱ به دست رزمندگان ایران، شرایطی که مستلزم ایفای نقش فعال مصر در جنگ باشد، وجود نداشت. این امر سه دلیل عمده داشت: نخستین و مهم ترین دلیل موضع برتر نیروهای عراقی در جبهه های جنگ بود. دومین دلیل، عدم تمایل سادات به ایفای چنین نقشی بود؛ زیرا، او به طور یکسان از رهبران دو کشور درگیر در جنگ که مخالف سرسخت سیاست هایش در قبال اسرائیل بودند، نفرت داشت. سومین دلیل عدم تمایل شیخ نشین های ثروتمند حوزه خلیج فارس به پشتیبانی از ایفای چنین نقشی توسط مصر بود. این دلایل باعث شد تا مصر در این دوران تنها به فروش تسلیحات به طرف عراقی اکتفا کند، اما با ترور سادات در اکتبر ۱۹۸۱ و چند ماه بعد فتح خرمشهر و پیروزی هایی که رزمندگان ایران در جبهه های جنگ به دست آوردند، شرایط برای مداخله گسترده تر مصر فراهم شد. در مصر، حسنی مبارک به قدرت رسیده بود، در جبهه های جنگ، ایران از حریف برتر بود و در میان شیوخ عرب حوزه خلیج فارس، نیاز به یک پشتیبان منطقه ای، به ویژه پشتیبانی که فاصله اش از صحنه نبرد به آنان اطمینان بدهد که در را به آسانی به روی قدرت منطقه ای حریص دیگری نمی گشایند؛ به خوبی احساس می شد. ضمن این که در سال ۱۹۸۲، عراق با اعزام یک هیئت نظامی به قاهره خواستار افزایش سطح همکاری نظامی مصر شده بود.
مصر در واکنش به تقاضای عراقی و شرایط به وجود آمده با احتیاط عمل کرد. مصریان ضمن این که پذیرفتند سطح کمک و همکاری های نظامی خود را با عراق افزایش دهند، اما از پذیرش این که همکاری هایشان از چارچوب های تعریف شده فراتر رود و به مداخله مستقیم در جنگ منجر شود، خودداری کردند.
-----------
فیلیپ استودارد برای خودداری مصر از مداخله مستقیم، سه دلیل زیر را ارائه کرده است:
1) آگاهی مصریان از ارزش استراتژیک ایران و خطرات احتمالی بیگانگی ایران از همسایگان عربش در بلند مدت ؛
۲) اعتقاد به این که سرانجام دستیابی به توافق امکان پذیر است و از این رو سودمندترین نقش برای سایر کشورهای عربی در این زمینه، تأمین بقای عراق و تقویت توانایی هایش برای مذاکرات صلح با ایران است؛
۳) خاطره تلخ مصریان از ماجراجویی مصیبت بار ناصر در دهه ۱۹۶۰ در یمن.
--------
به نظر می رسد که برای فهم نقش و موضع مصر در طول جنگ، باید به بررسی شیوه نگرش این کشور در قبال منازعه پدید آمده پرداخت. از دیدگاه مصر جنگ ایران و عراق یک بازی با حاصل جمع صفر نبود که در آن برد یکی لزوما با باخت دیگری مساوی باشد؛ زیرا، آنها پیروزی کامل هیچ یک از دو طرف (حتی عراق را در راستای منافع خود ارزیابی نمی کردند، چرا که این امر می توانست تهدیدی جدی برای نقش منطقه ای مصر باشد. بر پایه همین نگرش، این کشور کوشید تا نقش یک موازنه گر را ایفا کند. نقشی که بر مبنای آن رابطه و همکاری نظامی با عراق از حدود قدرت ایستادگی این کشور در برابر ایران فراتر نمی رفت. مبارک در مصاحبه اش با مجله لبنانی السفیر با تأکید بر سیاست موازنه درباره نقش مصر در جنگ ایران و عراق ادعا کرد: «مصر هیچ گاه از جنگ میان عراق و ایران که هر دو کشورهایی اسلامی اند و میان آنها رابطه دوستی برقرار بوده، حمایت نکرده است. من امیدوارم که ما نقش میانجی را میان ایران و عراق ایفا کنیم. من علت آنچه را که باعث شده تا ایران موضع تندی در برابر ما اتخاذ کند نمی دانم اگرچه ما به عراق آن قدر کمک نمی کنیم که عملیات های نظامی تهاجمی این کشور را علیه ایران ممکن سازد. ما از مذاکرات و میانجیگری برای حل مسائل حمایت می کنیم. ما هرگز به عراق سلاح تهاجمی که با آن به ایران ضربه بزند ارائه نکرده ایم. این هرگز اتفاق نیفتاده است ما آن گونه که برخی تصور می کنند هیچ نیروی نظامی در عراق نداریم. ما در جنگ تخصص داریم. ما در جنگ نمی توانیم یک نیروی ناکامل اعزام کنیم. اگر ما می خواستیم که به عراق نیرو بفرستیم می بایست یک نیروی کامل می فرستادیم
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
همراه باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۵۹
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
عبدالمحمد تا چند روزی در هور، کارش تنها کشیدن نقشه و نوشتن گزارش هایش بود. سیدناصر هم به تبعیت از او گزارش این ماموریت را اینگونه نوشت:
بسم الله الرحمن الرحیم
«گزارش ماموریتهای شناسایی سیدناصر سیدنور از منطقهی استان العماره و استان بصره و زیارت عتبات مطهره»:
السلام علی الحسین(ع) و علی علی بن الحسین(ع) و علی اولاد الحسین(ع) و علی اصحاب الحسین(ع) و علی جمیع الشهدا.
روز جمعه بعدازظهر ۶۲/۷/۱۵ پس از تهیه برگ عبور به وسیله سیدهاشم، با نام (احمد جعفر خضیر)، ساعت ۷:۴۵ از عماره به قصد بغداد و زیارت عتبات با یک ماشین تاکسی به همراهی یک سرباز به نام ستار، حرکت کردیم. در ابتدای حرکت، ستار به حضرت امام خمینی ناسزا گفت. ساعت ۸ به اولین دژبانی رسیدیم. ماشینهای زیادی جهت بازرسی توقف کرده بودند. بدون رعایت نوبت، رانندهی تاکسی خود را به دژبان رسانید. دژبان ابتدا برگه یا کارت شناسایی خود (راننده) و سپس صندوق عقب ماشین و جلوی ماشین را بازرسی کرد و اجازهی عبور داد.
چون شب هنگام بود و به غیر از رستورانهای سر راه چیزی دیده نمیشد، جادهی اتوبان و تردد ماشینها کاملا عادی به نظر میرسید. در بین راه ستار خوابید و من توانستم نام شهرها را از سیدهاشم بپرسم. ساعت ۱۰ شب به استان کوت رسیدیم و دژبانی بدون درخواست برگه، اجازه تردد داد. ساعت ۱۱:۳۰ شب به دژبانی بغداد رسیدیم. دژبانی بغداد نیز بدون درخواست برگه، اجازه عبور داد. شهر، نسبتا خلوت و تردد ماشینها در نیمه شب کم بود. در بین راه چند کامیون که تعدادی زن و مرد کنار آن جمع شدن بودند دیدیم و از آن جا به شرق بغداد، به طرف یکی از فامیلهای نزدیک سیدهاشم رفتیم.
ساعت ۱۲ شب، یک زن در را به روی ما باز کرد. وقتی که مطمئن شدند آشنا هستیم یک مرد بنام علوان از ما پذیرایی کرد. سریع شام تهیه کردند. سپس شروع به پرسیدن از اوضاع جبههها کرد. برای این که با اطمینان بتوانند صحبت کنند از فامیل و نسبتم سوال کرد. من خودم را اهل الاعوج معرفی کردم که بعد از سوالات زیادی ناچار شدم خود را اهل بصره معرفی کنم.
صبح زود، سیدهاشم برای دادگاه نظامی به یعقوبه رفت و مرا تنها در خانه گذاشت. من هم به علت عدم آشنایی به وضع کل عراق و پرسشهای مکرر از طرف خانواده، بیشتر طول روز را خوابیدم. روز ۱۷/۷، صبح زود با سیدهاشم به طرف پادگان التاجی واقع در مسیر سامرا-بغداد حرکت کردیم. ابتدا سوار اتومبیل شدیم و در منطقهای بنام الثوره، پیاده شدیم. در آن جا بعد از صبحانه به طرف کاظمین حرکت کردیم.
ساعت ۷:۳۰ به حرم مطهر کاظمین (ع) رسیدیم. دورتادور صحن عکسهایی از صدام که در حال قرآن یا نماز خواندن بود دیده میشد. عدهی بسیار کمی زن و پیرمرد و نیز چند نفر نظامی در داخل صحن بودند. به سرعت و در حالی که اطراف خود را میپاییدیم به طرف وضوخانه رفتیم. پس از وضو گرفتن به داخل حرم وارد شدیم. نیروهای امنیتی و آدمهای مشکوک الحال توی صحن بودند. داشتیم به دور ضریح حضرت موسی الکاظم (ع) و امام محمد تقی (ع) طواف میکردیم، یک پیرزن را در حالی که گریه میکرد دیدیم که با صدای کوتاهی میگفت: دلم را سوزاندند، خدایا دلشان را بسوزان.
سپس نماز زیارت را خواندیم و به تندی از صحن خارج شدیم و از آن جا به طرف پادگان التاجی رفتیم و به راحتی از دژبانی مشرف به پادگان گذشتیم. ساعت ۸:۳۰ به پادگان رسیدیم. سیدهاشم به درون پادگان رفت و تا ساعت ۱۰:۳۰ درکناری به انتظار ایستادم. چند تریلی حامل سیم خاردار و چند تریلی نظامی را که از سامرا به طرف بغداد در حال حرکت بودند، دیدیم. در همان ساعت از پادگان به طرف بغداد برگشتیم و دژبانی در حالی که تمام ماشینها را نگه میداشت، به ماشین ما اجازه عبور داد.
ساعت ۱۱ بعد از گذشتن از کنار فرودگاه و سپس میدان ((جندی المجهول)) به منطقه العلاوه رسیدیم. بلافاصله از آنجا به طرف کربلا حرکت کردیم. در بغداد، نیروهای امنیتی به وسیلهی ماشین هایشان در شهر گشت میزدند. بدون توقف در این مسیر، ساعت ۱۲:۳۰ به کربلا رسیدیم. تاکسی ما را کنار صحن ابوالفضل العباس (ع) که در سمت شرق صحن اباعبدالله (ع) قرار دارد پیاده کرد. داخل صحن پر از عکس صدام بود. عدهی قلیلی توی حرم بودند. بلافاصله مشغول زیارت شدیم و در حالی که عدهای در حدود ۲۰ نفر نماز جماعت میخواندند، ما داشتیم زیارت میکردیم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۶۰
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
بعد از نماز به طرف صحن اباعبدالله الحسین (ع) رفتیم. عدهای از کارگران مشغول ترمیم مناره و دیواره شرقی صحن بودند. به داخل که رفتیم، باز هم جمعیت بسیار کمی را در حرم دیدیم. عدهای از زنها و سربازان و پیرمردها مشغول زیارت بودند. ابتدا قبر شش گوشهی امام حسین (ع) و سپس قبر حبیب بن مظاهر و سپس اصحاب امام حسین (ع) و ابراهیم مجاب و محل قتلگاه امام حسین (ع) را زیارت کردیم. بعد از زیارت از صحن خارج شدیم و پس از صرف نهار در کافهی نزدیک صحن، به خانهی یکی از فامیلهای سیدهاشم رفتیم. ساعت ۳ به منزل رسیدیم. در آنجا صاحب خانه که یکی از فرزندانش به خاطر مخالفت با رژیم در زندان به سر میبرد پس از این که اطمنیان حاصل کرد که من از آنها هستم، شروع به صحبت کردن دربارهی مظلومیت مردم و جور و جفای صدام و در حالی که گریه میکرد از وضعیت ناگوار آیت الله خویی و سید یوسف حکیم تعریف کرد.
نماز را در آنجا خواندیم. میخواستم از او خداحافظی کنم که سیدهاشم به او فهماند که من ایرانی هستم و او از من خواست که چند دقیقهی دیگر بمانم. ابتدا در مورد ایران صحبت کرد و سپس دو نفر از دوستان و او از من خواست که چند دقیقه دیگر بمانم. ابتدا در مورد وضعیت ایران صحبت کرد و سپس دو نفر از دوستان خود را در ایران به من معرفی نمود. مجددا از ایشان خداحافظی کردیم و از ما خواست که باز هم به خانهی او بیاییم. از منطقه حی الحر به طرف گاراژ رفتیم و از آنجا به طرف شهر حرکت کردیم. بین راه نجف و کربلا، دژبانی وجود نداشت و فقط پلیس راهنمایی در جاده بود ماشین، ما را کنار صحن امیر مومنان علی (ع) پیاده کرد. وضع شهر نجف نسبت به کربلا، مذهبی تر بود و از گوشه و کنار خیابانهای اطراف صحن صدای روضه خوانی به گوش میرسید. خیابانهای داخل شهر مملو از آدم بود. به درون صحن رفتیم. نیروهای امنیتی علنا توی صحن گشت میزدند. آنها، اتاق بزرگ و مخصوصی در ضلع شمال صحن داشتند. وقتی که وارد حرم شدیم جمعیت زیادتری را نسبت به کربلا مشاهده کردیم. پیرمردی در گوشهی حرم با صدای بسیار محزون و سوزناکی ناله میکرد و مردم در حالی که با ترس زیاد به طواف ضریح مشغول بودند، همصدا با پیرمرد ناله میکردند پس از نماز زیارت به طرف شرقی حرم رفتیم. یک نفر داشت تابلویی را نصب میکرد که از مجاهدتهای صدام و علاقهی او به ترمیم عتبات، چیزهایی روی تابلو نوشته بود. در همان حال دیدیم که جنازهای را که در جبهه کشته شده بود به داخل حرم آوردند. جنازه به وسیله سه سرباز و دو نفر دیگر که لباس شخصی داشتند، حمل میشد. آنها بعد از طواف برای جنازه فاتحه خواندند. جمعیت داخل حرم، هیچ توجیهی به جنازه نداشتند.
از صحن مطهر که خارج شدیم به طرف قبرستان نجف که تمامی مردهها و کشته شدگان جبههها در آن محل دفن میشوند، رفتیم و از فاصله دور قبرستان را نگاه میکردیم. از آنجا به بازار رفتیم. بازار نجف بسیار شلوغ بود. اکثر مردم بازار توی را زنان بی حجاب، پیرمرد، نظامی، خارجیها (بیشتر هندی و مصری) و عدهای از دانش آموزان تشکلی میدادند. پس از اینکه توی بازار دور خوردیم، از آنجا به طرف گاراژ رفتیم و سپس با وسیلهای به طرف عماره حرکت کردیم.
ابتدا از نجف به طرف استان دیوانیه رفتیم و در آن جا شام خوردیم و سپس به طرف عماره حرکت کردیم. ساعت ۹:۳۰ شب به انتظامات عماره در نزدیکی سپاه چهارم رسیدیم. شب به عماره رسیدیم. ۶۲/۷/۱۸ به بازار عماره رفتیم تا عکس بگیریم و مجله بخریم و سر و صورتمان را اصلاح کنیم. نقطه به نقطهی بازار، نیروهای دژبان به محض اینکه به کسی مشکوک میشدند از او کارت یا برگه دیگری درخواست میکردند. در این جا، هیچ کس بدون برگه مرخصی یا کارت دانش آموزی جرات به بازار رفتن ندارد. اگر کسی را دستگیر کردند، خواهش و تمنا هیچ تاثیری در مامورین ندارد.
صبح زود به اتفاق گروهبان سید هاشم و سیدصادق با ماشین تویوتای خود در حالی که مسلح به کلت بودیم به قصد بصره حرکت کردیم. ابتدا از را عماره-کحلا به قلعه صالح رفتیم. ساعت ۹:۳۰ به العزیر رسیدیم. در ورودی شهر العزیر، یک دژبانی متشکل از نیروهای امنیتی جیش الشعبی و سرباز دژبان و در بیست قدمی پلیس راهنمایی بود. یک نفرشان در قسمت غربی دژبان در یک سنگر موضع گرفته بود. یکی از دژبانها از ما کارت یا برگه درخواست کرد و نفر دوم اطراف ماشین را میپایید. من و سید هاشم برگههای مرخصی خود را نشان دادیم و سیدصادق کارت دانش آموزی. در حالی که کارت او نشان میداد که سید صادق ۱۸ ساله است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 دلم آواره صحراست
میدانم که اینجایی
🔻 با نوای حاج صادق آهنگران
#نماهنگ
#کلیپ
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روند شروع تجاوز
دشمن بعثی به ایران اسلامی۳
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
🔅استعداد ارتش عراق
جنگ رسمی و همه جانبه با تهاجم گسترده نیروی هوایی ارتش عراق در ۵۹/۶/۳۱ آغاز شد و سپس نیروی زمینی ارتش عراق از شمال قصرشیرین تا خرمشهر تجاوز سراسری خود را آغاز کرد.
سازمان نیروی زمینی:
- سپاه یکم: شامل ۲ لشکر پیاده
- سپاه دوم: شامل ۵ لشکر پیاده و ۱۲ لشکر زرهی؛
- سپاه سوم: شامل ۵ لشکر، ۱ زرهی و ۵ مکانیزه؛
- تیپهای مستقل (۱۵ تیپ): شامل، ۱۰ تیپ پیاده، ۱ تیپ زرهی، ۱ تیپ مکانیزه و ۳ تیپ نیروی مخصوص.
تجهیزات نیروی زمینی؛
- ۳۵۳۰ تانک و نفربر، ۹۰۰ قبضه توپ صحرایی.
سازمان نیروی هوایی:
- ۹ پایگاه هوایی، ۱۶ اسکادران، ۳۰۰ فروند هواپیما، ۸۰ فروند هلیکوپتر، ۹۰۰ قبضه توپ ضدهوایی و چند تیپ موشکی زمین به هوا.
سازمان نیروی دریایی:
- ۲ پایگاه دریایی بصره و امالقصر، ۲ ناو تیپ دریایی و یگانهای پیاده ساحلی.
نیروی انسانی:
- نیروی انسانی ارتش عراق ۲۳۲۰۰۰ تن پرسنل زمینی، هوایی و پدافند هوایی و پرسنل دریایی.
ادامه دارد -----------------
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۶۱
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
ادامه گزارش:
..چند قدمی جلوتر، پلیس راهنمایی گواهی نامه رانندگی از سیدصادق خواست و سید صادق گواهی نامه جعلی خود را که نشان میداد ۲۷ ساله است به پلیس راهنمایی ارائه داد. به آینههای ماشین و چرخهای آن نگاهی انداخت و سپس اجازه عبور داد.
دو نهر به عرض ۱۵ از غرب به شرق، داخل العزیر وجود داشت که چهار پل بتونی روی این دو نهر نصب شده بود. یک پل دیگر هم در غرب العزیر روی رودخانه دجله دیده میشد. از العزیر به بعد، جزو استان بصره محسوب میشود. در سد راه ابتدا از شهر القرنه که محل تلاقی دو رودخانه دجله و فرات بود گذشتیم. یک پل عظیم و متحرک جهت عبور کشتیها روی رود فرات وجود داشت که تا کنون دو فروند از هواپیماهای ما در آن جا سقوط کرده اند، در دو طرف جاده، یگانهای پشتیبانی قوات محمدالقاسم المقداد قوات سعد با ذکر نام مستقر بود.
ابتدای شهر سه راهی وجود دارد که یک راه آن به نشوه میخورد. در انتهای شهر ناصریه و ابتدای شهر بصره یک مرکز دژبانی وجود دارد که فقط هنگام خروج از بصره، ماشینها را بازرسی میکنند. شهر بصره از چند قسمت: عشار-بصرهی قدیم – بصرهی جدید- و غیره تشکیل میشود. ابتدا به طرف بصرهی قدیم و سپس به طرف بازار کویت بصره رفتیم. بازار بسیار شلوغ بود. در آن جا نهار خوردیم و چند مجله و کتاب خریدیم.
اطراف ادارهها و سازمانهای دولتی سنگر بندی شده بود. در خیابانها سنگرهای اضطراری احداث شده بود از بصره به طرف زبیر رفتیم. در پ راه زبیر – بصره، از روی پل بزرگی که بر روی قنات (کانال) زبیر احداث شده بود گذشتیم. عرض قنات (کانال) حدودا صد متر بود و از کنار آن یک جادهی آسفالته میگذرد. ساعت ۲:۳۰ به شهر زبیر رسیدیم. زبیر دارای مساجد بسیار بزرگ میباشد که بیشترشان متعلق به اهل سنت هستند. جادههای زیادی میان بصره و زبیر و شعیبه که بیشترشان بهم متصل میشوند وجود داشت. سپس به خانهی یکی از دوستان سیدهاشم در زبیر رفتیم. ابتدا یک پیرزن و سپس دوست سیدهاشم از ما استقبال کردند. آنها وضعیت جبههها را از ما پرسیدند و ما وضع شهر زبیر را که به شدت گلوله باران کرده است که فقط قسمتی از آسفالت های جاده را کنده است و هیچ آسیبی به کسی نرسانده است.
نکتهی قابل ذکر این است که رفت و آمد در تمام شهرهای استان بصره، عادی بودو هیچ آثاری از خرابی که نشان بدهد توپخانهی ایران آن جاها را زده باشد وجود نداشت. فقط کنار یک مسجدی در ابتدای شهر زبیر تخریب شده بود. پیرمردی که داخل خانه بود، ۱۸ سال در شرکت نفت ایران کار کرده بود و به زبان فارسی آشنایی داشت. او در مورد قنات زبیر گفت که دیروز یک کشتی جهت آزمایش وارد قنات شده است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۶۲
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
ساعت ۳ از زبیر به طرف شعیبه رفتیم. در جادهی شعیبه ماشینهای نظامی تردد میکردند. ابتدا به رادار بزرگ شعیبه رسیدیم که در پشت آن (شمال آن) یک فرودگاه نظامی وجود داشت. چون لباس شخصی بر تن داشتیم نمیتوانستیم زیاد به آن نزدیک شویم. بلافاصله از شعیبه به طرف زبیر و سپس به سمت جنوب زبیر رفتیم. از سه راهی بصره-کویت گذشتیم و سپس وارد یک جاده دیگر که جادهی راه آهن بصره را قطع میکرد شدیم. در آنجا، شرکتهای بسیار بزرگ نفتی-پتروشیمی و اداری وجود داشت و در اکثر آنها اتباع خارجی (ژاپنی و فرانسوی) دیده میشد. از آن جا مجددا به طرف بصره جدید بر گشتیم. بصرهی جدید مانند دیگر قسمتهای شهر سنگربندی شده بود. از آنجا به سمت رودخانه رفتیم. لنجهای تفریحی بر سطح شط (رودخانه) مشغول گشت زنی بودند و عدهای از مردم برای تفریح در آن جا ایستاده بودند.
یال غربی رودخانه به وسیله گونی سنگر بندی شده بود. پس از توقف کوتاه در آنجا به سرف میناءالبصره (بندر بصره) رفتیم که در آنجا، کشتیهای غول پیکر به علت جنگ، توقف کرده بودند. اسکله به وسیله سیم خاردار و نیروهای انتظامی به شدت حفاظت میشد. از آن جا به سمت فرودگاه رفتیم که در آن قسمت هم سیم خاردار و چند نگهبان وجود داشت. بعد به طرف پل سندباد رفتیم.
این پل بسیار بزرگ و به طول یک کیلومتر میباشد. چون ماشین ما شخصی بود اجازهی عبور به ما ندادند. در آن جا، سید هاشم از ما خداحافظی کرد و به طرف جبههی خودش رفت و ما نیز از یک پل دولبهای به عرض ۸ متر و طول ۷۰۰ متر گذشتیم. در آن سوی پل یک دژبانی بود که براحتی از آن گذشتیم. در آخر شهر یک کارخانهی کاغذسازی وجود داشت که به علت جنگ تعطیل شده بود ولی عدهای از سربازان میگفتند که یک لوله به دودکش کارخانه وصل کردهاند که دود آن را به زیر زمین منتقل میکند تا در معرض دید نیروهای ایرانی نباشد.
ساعت ۵ بعدازظهر از بصره به قصر عماره برگشتیم و ساعت۷ به عماره رسیدیم. در تاریخ ۶۲/۷/۲۱ در شهر عمراه بودیم و با عدهای از دوستان در مورد کارها صحبت میکردیم. روز ۶۲/۷/۲۲ به اتفاق سیدصادق و سیدطالب از عماره به طرف کحلا و از آنجا به ابوخصاف و سپس به طرف شلفه حرکت کردیم. جادهی شلفه خاکی بود. در طول راه پنج کامیون ایفا حامل نیروهای جیش العربی که از آموزش بر میگشتند، دیدیم.
در تاریخ ۶۲/۷/۲۳ در عماره، در خانهی عبدالحسین صبیح عباسی بودیم. در تاریخ ۶۲/۷/۲۴ در عماره – و بیات و ماجدیه و در تاریخ ۶۲/۷/۲۵ در عماره و ماجدیه بودیم. در تاریخ ۶۲/۷/۲۶ در عماره، در منطقهی اسکان بودیم. در تاریخ ۶۲/۷/۲۷ در عماره با مهندسی در مورد وضعیت سیاسی و اجتماعی و نظامی عراق صحبت کردیم و در تاریخ ۶۲/۷/۲۸ در عماره بعدازظهر به طرف کحلا-قلعه صالح مجرالکبیر رفتیم. در ۸ کیلومتری مجرالکبیر یک پادگان آموزشی جیش العربی که در آن پیرمردان ۵۰ سال به بالا مشغول آموزش دیدن بودند، وجود داشت. مدتی برای ملاقات دایی سید هاشم توقف کردیم و سپس از آن جا برای شناسایی وضعیت کساره رفتیم که وضعیت دقیق آن، روی کروکی تشریح شده است. شب هنگام، مهندسی را دیدیم و اطلاعات جدیدی دربارهی سپاه چهارم و پادگانهای موشکی و غیره بدست آوردیم.
در تاریخ ۶۲/۷/۲۹ در بازار عماره به اطراف شهر عماره بودیم. در تاریخ ۶۲/۷/۳۰ هنوز هم در عماره بودیم. بعدازظهر ساعت ۴:۱۰ به وقت عراق صدای چند انفجار شدید شنیده شد که تمامی مردم سراسیمه بیرون آمدند تا وضعیت را ببینند. آنها وقتی فهمیدند که این موشکها به طرف ایران پرتاب شدهاند بسیار نگران شدند. اکثر مردم را میدیدیم که دعا میکردند موشکها به کسی آسیبی نرسانند.
به اتفاق سیدهاشم و سیدصادق و سید احمد با ماشین تویوتا به طرف منطقه الاسکان رفتیم که ناگهان چشممان به یک ماشین تریلی سکودار افتاد که به وسیله دو ماشین ایفا حامل نیروهای مخصوص و یک جیپ فرماندهی و یک ماشین بیسیم، اسکورت میشد و از طرف البتیره به سمت جادهی بغداد-عماره میرفت. در بین راه عدهای از دانش آموزان پسر و دختر را که از محلهای مختلف جهت حمایت از صدام و محکوم کردن دشمنان صدام جمع کرده بودند دیدیم.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 از چه میدان های مین، سیم های خاردار، موانع بیشماری گذشتند تا ما زنده بمانیم.
#کلیپ
#مستند
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂 گذری کوتاه بر عملیات خیبر
سوم اسفند ۱۳۶۲
#کلیپ
#مستند
#خیبر
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂 #نکات_تاریخی_جنگ
🔻 روند شروع تجاوز
دشمن بعثی به ایران اسلامی۴
━•··•✦❁🧿❁✦•··•━
🔅 آغاز تهاجم هوایی
عراق هجوم سراسری خود را در ساعت ۱۴ روز ۳۱ شهریور ۵۹ با حملات هوایی آغاز کرد و ظرف چند ساعت ۱۹ نقطه مهم، از جمله فرودگاههای کشور را مورد هدف قرار داد.
■ تهاجم زمینی
نیروی زمینی ارتش عراق از سه جبهه به خاک ایران تهاجم کرد:
▪︎جبهه جنوبی
- دو لشکر ۳ زرهی و ۱۱ پیاده به اضافه ۲ تیپ نیروی مخصوص از محور شلمچه برای تصرف خرمشهر و آبادان.
- لشکر ۵ مکانیزه از محور کوشک با هدف هجوم به اهواز.
- لشکر ۹ زرهی از محور چذابه با هدف تصرف بستان و سوسنگرد و پیشروی به سمت اهواز.
- لشکرهای ۱ مکانیزه و ۱۰ زرهی به ترتیب از محور فکه و محور عینخوش به سمت شوش، دزفول و دهلران.
▪︎جبهه میانی
- لشکر ۲ پیاده کوهستانی برای تصرف مهران.
- لشکر ۱۲ زرهی برای تصرف سومار و نفت شهر.
- لشکرهای ۴ و ۸ پیاده کوهستانی و لشکر ۶ زرهی برای تصرف قصرشیرین، سرپل ذهاب و گیلان غرب.
▪︎جبهه شمالی
- لشکر ۷ پیاده برای تصرف نوسود و ارتفاعات مرزی مریوان.
عراق توان قابل توجهی را برای تأمین اهدافش در خوزستان به کار گرفت. در روز اول جنگ ۱۰۰٪ توان مکانیزه و ۴۰٪ توان زرهیاش را در خوزستان به کار برد و پس از توقف در جبهه میانی، توان زرهی خود در جبهه جنوبی را به دو برابر افزایش داد و ۸۰٪ از قدرت زرهیاش را در خوزستان متمرکز کرد. ضمن آنکه یک لشکر پیاده را برای کمک تیپهای نیروی مخصوص راهی جنوب کرد.
ادامه دارد -----------------
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2ed
🍂
🔻 #تاریخ_شفاهی
🔅 نقش مصر
در جنگ ایران و عراق ۴
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
مبارک نه تنها در طول جنگ، بلکه پس از جنگ نیز نظرات خود را درباره ایجاد موازنه در برابر ایران تکرار کرده است. او بعد از جنگ آمریکا با عراق و ضعیف شدن موقعیت منطقه ای این کشور با تأکید بر ضرورت عراق نیرومند که بتواند با تهدیدات و تحرکات آرمان گرایانه ایران در ورای مرزهایش مقابله کند، گفت: «اگر عراق به جای حمله به کویت به حرف های او گوش کرده بود، ایران وزن واقعی و جایگاهش را در جهان درک می کرد زیرا تنها عراقی ها می توانند موازنه قدرت را در برابر تهران برقرار و تضمین کنند. با توجه به این که در طول جنگ تحمیلی، سوریه و لیبی طرفدار ایران بودند، مصر نیز از این که برای ایجاد موازنه به طرفداری از عراق ایفای نقش کند، ابایی نداشت. در واقع، همان گونه که سوریه و لیبی خود را موظف به تأمين تسلیحات ایران می دانستند، مصر نیز تدارک تسلیحات، مشاوره نظامی و همکاری در پروژه های نظامی عراق را وظیفه خود می دانست. جدول زیر نوع تسلیحاتی را که مصر در جنگ به عراق فروخته است، نشان می دهد.
مصر افزون بر سلاح های مندرج در جدول مزبور، به واسطه خودکفایی اش در زمینه تولید مهمات، بخش در خور توجهی از نیازهای عراق را تأمین کرده است و در زمینه تأمین قطعات یدکی مورد نیاز ماشین جنگی عراق نیز نقش مهمی داشته است؛ زیرا، هر دو کشور در دهه های ۶۰ و ۷۰ توسط اتحاد شوروی سابق تأمین تسلیحاتی شده بودند. این وضعیت به مصر امکان می داد تا در طول جنگ کمبودهای عراق را در زمینه قطعات یدکی جبران کند.
یکی دیگر از حوزه های همکاری مصر و عراق در طول جنگ، همکاری در پروژه های موشکی بوده است. روی هم رفته مصریان در سه پروژه موشکی عراق به نام های العباس، الحسین و بدر۲۰۰۰ همکاری کرده اند. البته، تمرکز این پروژه ها بر پایه همکاری ها روی پروژه بدر ۲۰۰۰ بوده است. هدف از این پروژه تولید موشک های بالیستیک با برد ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ کیلومتر بود. گذشته از مصر، آرژانتین و گروه CONSEN نیز در پروژه مزبور با عراق همکاری کردند. در پایان سال ۱۹۸۴، مصر، آرژانتین و عراق قراردادهایی را امضاء کردند که سرمایه گذاری عراقی ها را در پروژه بدر ۲۰۰۰ تثبیت می کرد. بر پایه طرح های اولیه، آرژانتین موظف بود که ده فروند از این نوع موشک ها را تولید و آزمایش کند و سپس پنج فروند را به وزارت دفاع و تولیدات نظامی مصر و پنج فروند دیگر را نیز به عراق تحویل دهد. منابع آگاه تخمین می زدند که در پایان کار هر یک از این سه کشور به دویست فروند از این نوع موشک ها دست می یافتند."
✦━•··•✦❁❣❁✦•··•━✦
همراه باشید
#تاریخ_شفاهی
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂
🍂
🔻 #پل_شحیطاط/۶۳
ماموریتی برون مرزی
نوشته: ابوحسین
┄┅═✧❁﷽❁✧═┅┄
ادامه گزارش:
در تاریخ ۶۲/۸/۱ صبح در عماره بودیم. بعدازظهر جهت شناسایی مجدد کساره به آن جا رفتیم. در تاریخ ۶۲/۸/۲ هنوز در عماره بسر میبردیم. سرباز، نوری عبدالهادی در پادگان رشید بغداد خدمت میکند. ایشان به نقل از یکی از سربازان فراری میگفت: در منطقهی النجمی جنوب بصره، کنارهی جادهی ام القصر، در یک ساختمان زیر زمینی، یک پایگاه موشکی (ساخت چین) وجود دارد که برای سرنگون کردن اهداف دریایی به کار میرود. این موشکها به وسیلهی ماشین مخصوصی جهت شلیک به منطقهی فاو و کنار مخازن نفت منتقل میشوند. نکتهی قابل ذکر این است که روی تابلویی که کنار جاده، جهت راهنمایی این گردان نصب شده با اسم رمز مشروع ۷۱ (آبیاری ۷۱) نوشته شده است و چند آشیانه هواپیما (بطور مخفی) در زیر حبل سلام در بصره موجود میباشد و یک هلی کوپتر (از نوع پیشرفته) کنار پایگاه موشکی درهنگام غروب در حالیکه بوسیله عدهای از نیروهای مخصوص محافظت میشود، فرود میاید و به هنگام صبح نیز خارج میشود. مهندس حسین رویشی که در یکی از پایگاههای تلفنی کار میکند گفت: کابلهای تلفنی در کانالهای کوچکی نصب شدهاند و برای تماسهای فوری بین وزارتها و قرارگاهها و پایگاههای هوایی و سازمانهای حزبی و مقر فرماندهی صدام در سرتاسر کشور به کار میروند. حدود هشت ماه پیش، یکی از این کابلها در منطقهی شمال غربی نزدیک شهر سنجار قطع میشود؛ لذا گروهی جهت رفع نقص به آن جا اعزام میشوند به هنگام کندن خاک، یکی از افراد یک دستگاهی را به این سیم و کابل وصل بود مشاهده میکند. چند تن از کارشناسان مخابرات را خبر میکند تا این دستگاه را بررسی کنند که در حین کار این دستگاه منفجر میشود (تله گذاری شده بود) در نتیجه چند افسر و سرباز از جمله یک سروان کشته میشوند. سرانجام پس از تحقیق و بررسی ثابت میشد که این دستگاه از طرف دولت سوریه مخابره میشده است.
* « گزارش مامویت شناسایی استان عماره و شهرهای عراق و زیارت عتبات مقدس توسط برادران سیدناصر نور عبدالمحمد سالمی در تاریخ ۶۲/۸/۳»:
پس از گذشتن از پست شناسایی کساره، ساعت ۳ بعدازظهر (به وقت عراق) به اتفاق برادر سالمی وسید هاشم و سیدصادق و سید احمد با کرایه کردن یک تاکسی از شهر عماره خارج شدیم. حرکت از سه راهی البتیره مقابل انتظامات، یک جاده به طرف جنوب که به پادگان میمونه (سپاه چهارم) منتهی میشد وجود داشت.
دژبان از ما پرسید:
«برادران کجا میروند؟»
«به نجف میرویم»
«محصل هستید یا نظامی؟ کارتهای خود را نشان بدهید»
پس از نشان دادن کارتهای خود سید هاشم برای ما تهیه کرده بود، صندوق عقب ماشین را بازرسی نمود. برادر سالمی، مسلح به کلت قلمی بود که هیچ کس از آن اطلاعی نداشت. پس از ۴۵ دقیقه به سه پل به فاصلهی پانصد متر و در نزدیکی البتیره رسیدیم. در قسمت جنوبی جاده، از دور ساختمانهای زیادی را میدیدیم که میگفتند انبارهای مهمات در آنجا وجود دارد. پس از گذشتن از پل که در نزدیکی بیمارستان قرار داشت، زمین اطراف جاده به صورت رمل بود هیچ کدام از افراد همراه، مناطق مسیرمان را نمیدانستند. در بعضی از این نقاط پادگانهای نظامی دیده میشد. به طور کلی، از البتیره تا مرکز استان دیوانیه مراکز نظامی متعددی دیده میشد. بلندای شهر دیوانیه چند رادار و در مقابل آن یک پادگان نظامی بزرگ دیده میشد.
در شهر دیوانیه شام خودیم. شهر پر از مصری بود. شهر نسبتا شلوغی بود. بلافاصله به شهر نجف رفتیم. ابتدای شهر نجف، تابلوهای بزرگی از صدام با لباسهای مختلف به چشم میخورد. پس از چند دقیقه دیگر به صحن مطهر امیرمومنان (ع) رسیدیم. این بار جمعیت نسبتا بیشتری در حرم مشغول زیارت بودند. نماز مغرب و عشا را در حرم خواندیم و پس از زیارت، در هنگام خروج متوجه شدیم که دو نفر به تعقیب ما مشغولند، ولی پس از این که فهمیدند که ما متوجه آنها شدیم فورا برگشتند. ما هم در کنار پلیس که مقابل صحن ایستاده بود مشغول عکس گرفتن شدیم که هیچ عکس العملی مشاهده نشد.
از آن جا به طرف خانه علی (ع) و سپس به طرف صحن مسلم ابن عقیل که در کوفه واقع شدهاند رفتیم.
داشتند درهای صحن را میبستند که ما رسیدیم. فورا وارد صحن شدیم هیچ گونه تعمیر جدیدی در صحن مشاهده نمیشد و محوطهی داخل صحن خاکی بود. پس از زیارت به طرف خندق و تکیه گاه مسلم بن عقیل که هر دو در داخل صحن واقع هستند رفتیم. از آن جا به زیارتگاه طفلان مسلم رفتیم. در موقع خروج از صحن، صدای گریه و زاری بلند بود. متوجه شدیم که یک نفر در جبهه کشته شده است.
┄┅┅┅❀💠❀┅┅┅┄
همراه باشید
کانال حماسه جنوب، لینک عضویت👇
http://eitaa.com/joinchat/2045509634Cf4f57c2edf
🍂