🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش سیزدهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«خیلی از انقلابها به اصول خودشان پایبند نمیمانند و در آن تجدیدنظر میکنند، فشارها آنها را به تجدیدنظر وادار میکند، اشتباهها آنها را به پس گرفتن برخی از اصول وادار میکند؛ در انقلابهای معاصر شاهدش بودیم. بعضی از انقلابها هم به اصول خودشان پایبند میمانند. اما آن انقلابهایی هم که اصول خودشان را حفظ میکنند، یا ادعا میکنند که حفظ کردند، این امتیاز را دارند که بخشی از قدرتهای جهان با آن اصول موافقند. فرض بفرمایید فلان کشور آمریکای مرکزی که تفکر مارکسیستی را مبنای یک انقلاب قرار داده و این انقلاب به پیروزی رسیده و آن تفکر را هم حفظ کرده، حالا به هر اندازه که حفظ کرده، حفظ اصولی که سرتاسر دنیای کمونیست و قدرت شوروی پشتیبان اوست و با او موافق است و بهخاطر آن، امتیاز به او میدهد؛ این کارِ خیلی دشواری نیست.
انقلاب اسلامی دارای اصولی بود که تمام قدرتمندان بزرگ عالم با این اصول مخالف بودند. یک اصل، اصل نه شرقی و نه غربی است؛
و این در حالی است که بلوک غرب و شرق، دنیا را بین خودشان به دو منطقهی نفوذ تقسیم کردند و حاضر نیستند خارج از این دو منطقهی نفوذ، کشوری را مشاهده کنند. حالا یک انقلابی میآید، یک کشوری را در یک منطقهی بسیار حساس و با یک وضعیت فوقالعاده مهم، از حوزهی نفوذ دو ابرقدرت خارج میکند. مسئله، مسئلهی کل قدرت استکباری جهانی است که یکپارچه میشوند و درمقابل این انقلاب میایستند. اصل نه شرقی و نه غربی ما، از این قبیل است.
اصل دینگرایی و ابتنای همهی امور در نظام بر دین، ازاینقبیل است. مردمی بودن انقلاب از این قبیل است. گرایش به وجود معنویت ازاینقبیل است. ارائهی نسخهی جدیدی برای عدالت اجتماعی ازاینقبیل است.
اینها چیزهایی است که هیچکدام از قدرتمندان بزرگ دنیا اینها را قبول ندارند و لِذا شاهد همدستی قدرتهای بزرگ جهانی علیه خودمان بودیم؛ بهصورت آشکار و پنهان، مستقیم و غیرمستقیم».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#اصول_انقلاب
#ترمیدور
#مارکسیسم
#شوروی
#نه_شرقی_نه_غربی
#استکبار_جهانی
#نسخهی_جدید
#معنویت
#دین
#مردم
#دینگرایی
#عدالت_اجتماعی
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش چهاردهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«در جنگ تحمیلی، غیر از #آمریکا که علناً و صریحاً از #عراق حمایت کرد و شوروی که عمدهی تسلیحات عراق را داد و #فرانسه که بخش مهمی از تسلیحات عراق را داد و انگلیس که انواع و اقسام کمکهای ممکن را به عراق کرد. علاوه بر همهی اینها، حتی آلمان که آن روزهای جنگ که با ما روابطش نسبتاً دوستانه بود، امروز خبرها و گزارشهایی نشان میدهد که در دوران جنگ تحمیلی، شرکتهای آلمانی، مواد شیمیایی برای ایجاد بمب شیمیایی به عراق دادند؛ در این حد!
ایتالیا که درست نقطهی مقابل ما نبود و درمقابل ما قرار نگرفته بود حتی به عراق کمک کرد؛ هلیکوپترهایی که متعلق به ما بود و جنگی هم نبود و پول آن قبلها داده شده بود و توی انبارهای #ایتالیا بود، پولش را هم داده بودیم؛ در مقام کمک به عراق به ما نداد. چون احساس کرد ممکن است به ما کمک کند و به عراق فشار بیاورد. حتی دولت ژاپن در اواخر به گروه فشار علیه انقلاب اسلامی پیوست. آن هم برای فشار علیه جمهوری اسلامی از روشهای مخصوص خودش استفاده کرد.
دولت شوروی که اینقدر برای عراق تجهیزات، از انواع و اقسامش فراهم کرد و بهدنبال شوروی، دولتهای اروپای شرقی کلاً در کار جنگ، در آموزش و در تسلیحات و مواد اولیه و ساخت کارخانجات در خدمت عراق قرار گرفتند. شاید جالب باشد که بشنوید در دوران جنگ، یکوقتی پیش آمد ما یک مقدار سیم خاردار از کشوری خریدیم و میدانید که سیم خاردار تأثیرش در جنگِ به این عظمت مگر چقدر است، دولت شوروی اجازه نداد که این سیم خاردار را از داخل خاک او ترانزیت کنیم؛ تا این حد!
تمام غرب و شرق علیه ما و به نفع دشمن ما متحد شدند. یعنی هم اروپا، هم #شوروی، هم آمریکا، #اروپای_شرقی، #اروپای_غربی، حالا دولتهای مرتجع منطقه و بعضی دولتهای وابستهای که جاهای دیگر هستند را ذکر نمیکنم و اسم نمیآورم، قابل ذکر نیستند، اگرچه کمک آنها هم بیتأثیر نبود.
تمام این قدرتها علیه جمهوری اسلامی متحد شدند. چرا؟ بهخاطر اصول ما. پس اصول ما آنچنان است که وقتی پایبند به او بشویم، هیچ بخشی از دنیای قدرتمند نمیماند که با ما مخالف نشود. و انقلاب علیرغم اینهمه مخالف، صد در صد اصول خودش را حفظ کرد. ما یک قدم از اصولمان عقب ننشستیم. اگرچه دنیای استکباری خواست این شبهه را القا کند که گویا #انقلاب_اسلامی در حال تجدیدنظر در خودش است؛ نه! این جزء همان ترفندهایی است که اینها همواره علیه انقلاب بهکار زدند».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#جنگ_تحمیلی
#اصول_انقلاب
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش پانزدهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
رهبر و ملت و مسئولین، یک سرِ مو از اصولشان عقبنشینی نکردند. ما همچنان بر اصل نه شرقی و نه غربی، بر اصل ابتنای بر دین، بر اصل اهتمام به معنویت، بر اصل عدالت اجتماعی با نسخهی ویژهی اسلام و نه التقاط از مکتبهای دیگر، بر اصل تکریم انسان، بر اصل صیرورت و رجوع انسان به خدا، بر اصل وحدت عالم اسلامی و بر اصول دیگری که انقلاب دارد، پافشاری میکنیم. و از اینها هیچ عقبنشینی نکردیم. این یکی از خصوصیات این انقلاب است.
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#جنگ_تحمیلی
#اصول_انقلاب
#نه_شرقی_نه_غربی
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش شانزدهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«مسئلهی بعدی این است که این انقلاب موفق بوده است. شرح مبسوطی دارد. ما خودمان را یکی از موفقترینها میدانیم. این بهمعنایِ این نیست که به تمام هدفهایمان رسیدیم. انتظار این را هم نداشتیم. هدفمان این است که تمام شئون جامعه، اسلامی اداره بشود. امروز آنجور نیستیم، این را متواضعانه قبول میکنیم و اعتراف میکنیم. ما به این سمت داریم حرکت میکنیم. افتخار میکنیم که حرکتمان را به سمت اسلامی شدنِ صد در صد ادامه دادیم و ادامه خواهیم داد. اما تا به آنجا برسیم، فاصلهی زیادی است.
هدف ما ریشهکن کردن فقر است. ما به این هدف دست نیافتیم، اما به این سمت حرکت میکنیم. هدف، کم کردن فاصلهی بین قشرهاست، قشرهای اجتماعی، فقر و غِنا. این فاصله در دوران گذشته، یک درهی عمیق بود. ثروتهای افسانهای در کنار فقر عظیم مردم در این کشور وجود داشت و در همهی جای کشور محسوس بود. من در دوران پیش از انقلاب، در یکی از سختترین و محرومترین مناطق این کشور، مدتها تبعید بودم و زندگی آنها را از نزدیک دیدم و در غیر آن، در همهی مناطق کشور از فقر همواره خبری بود.
بعد از انقلاب، حجم بعضی از فعالیتهای جمهوری اسلامی، در برخی از بخشها چند برابر حجم تلاش مشابه آن رژیم در طول پنجاه سال است. اما هنوز به هدفها نرسیدیم. هدف ما ریشهکن کردن جهل است، هدف ما استقرار نظام عدالت اجتماعی است، هدف ما زدودن اخلاقیات فاسد از مردم است، برادر کردن انسانهاست. داریم تلاش میکنیم. افتخار ما و ادعای ما این است که در این راه تلاش میکنیم. نمیگوییم رسیدیم، اما در این تلاش هرگز متوقف نشدیم و در این راه پیش رفتیم و توفیق انقلاب این است.
موفق بودن انقلاب بهاینمعنا نیست که یک انقلابی در ظرف چند سال بتواند بهکلی تمام بنیادهای جامعه را دگرگون کند و تمام اهدافش را پیاده کند. این یک امر خیالی است. تحقق یافتن آن ظرف چند سال رؤیایی است. قابل تحقق است، اما در بلندمدت. موفقیت برای انقلاب این است که در این راه حرکت کند، پیش برود، هیچ متوقف نشود و هیچ ملامتِ ملامتگری، او را به تردید نیندازد».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#جنگ_تحمیلی
#دستاوردهای_انقلاب
#اسلامی_شدن_جامعه
#حرکت_عمومی_انقلاب
#برادری_انسانها
#انقلاب_اسلامی
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش هفدهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
مسالهی دیگر، عناصر تدوام #انقلاب_اسلامی است.
یک عنصر، عنصر عقیدهی اسلامی است. یک عنصر، عنصر حضور مردمی است. یک عنصر، عنصر قوت رهبری است. بِلاتردید هرکدام از اینها نقش خودشان را دارند. هر سهی اینها به هم مربوطند. یعنی اگر عقیدهی اسلامی نبود، حضور مردم به این شدت نبود.
یکی از رهبران جنوب آفریقا به من میگفت شما که در مورد کشور آفریقای جنوبی، انگیزه و احساس دارید، باید بدانید که آن حادثهای که در کشور ایران اتفاق افتاد، در آن کشور نمیتواند اتفاق بیفتد. برای خاطر اینکه آن ایمان مردمی که در کشور شما بود، آنجا نیست و این حرف درستی است. پس مردمی بودنِ انقلاب، به اسلامی بودن انقلاب وابسته است.
قوت و قدرت رهبری، نفوذ عظیم رهبری و حکمت رهبر، ناشی از موقعیت دینی اوست. اینهم به اسلام برمیگردد، یعنی اگر رهبر یعنی یک فقیه عادل، مرجع تقلید و مقتدا صفتی نبود، ایمان مردم را بر نمیانگیخت. به برکت اینکه رهبر، چنین شأنی دارد برای حدوث انقلاب و بقای انقلاب از عنصر ایمانِ عمیق مردم استفاده شد. و من روی همین نکته است که میخواهم تکیه کنم؛ "مسئلهی ولایتفقیه".
بعضی از تحلیلگران ولایتفقیه را بهجای اینکه بهعنوان یک عنصر مترقی و بسیار حائز اهمیت تلقّی کنند، بهعنوان یک نقطهی مبهم تحلیل کردند یا تعبیر غلطی از او کردند. من عرض میکنم: ولایتفقیه بهمعنایِ حاکمیت انسان فقیه و دینشناس، عادل، در حد عدالت و محبوب مردم و مقتدای دینی مردم است نه بهمعنایِ حاکمیت یک قشر».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#عناصر_تداوم_انقلاب
#ولایت_فقیه
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش هجدهم)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
بعضی خیال میکنند ولایتفقیه یعنی حاکمیت قشر روحانیون؛ این یک تعبیر کاملاً انحرافی و غلط است. ولیّ فقیه به مقتضیِ اینکه فقیه است، از رجال دین است؛ غیر از این نمیشود و اگر این نبود، ایمان مردم به دنبال ارادهی رهبر حرکت نمیکرد و میدانهای دشوار را حرکتی نمیپیمود.
رهبر عبارت است از آن فقیهی که ..بینش سیاسی، آگاهی، شجاعت، تحت تأثیر قرار نگرفتن و عدالت ـ شرایطی که برای رهبری در قانون اساسی ما پیشبینی شده ـ را داشته باشد و در وجود شخص امام عزیزمان اینها متجلّی است. البته قوت اراده، قاطعیت و صفات شخصی امام عزیز و بزرگوار و رهبر انقلاب ما، در جای خود بسیار مهم است. اما این خصوصیاتِ ولایتفقیه است.
من تاریخ انقلابهای بزرگ را که نگاه میکنم و میبینم که نقطهی انحرافشان، نداشتن یک چنین مرکزی است. #انقلاب_کبیر فرانسه، هنوز پانزده سال از پیدایشش نگذشته بود که به یک دیکتاتوری بزرگ تبدیل شد و در طول این پانزده سال، یک هرجومرج کامل. از سال ۱۷۸۹ که انقلاب کبیر فرانسه اتفاق افتاد، تا سال ۱۸۰۳ که ناپلئون رسماً به حکومت رسید، سه چهار گروه آمدند و گروه قبلی را قلع و قمع کردند. هرکدام که سرِ کار آمدند، گروه قبلی را نابود کردند. تندروها آمدند عدهای را کشتند. میانهروها آمدند تندروها را کشتند. باز عدهای دیگر آمدند آنها را از بین بردند و مردم همینطور مثل حبوباتی که توی یک دیگی بجوشند، دائماً در حال غلیان بودند، غلیان بیهدف و بدون هدایت. و سرنوشت آن انقلاب همانی است که اتفاق افتاد؛ یک دیکتاتوری در رأس آن انقلاب میآید، بعد هم پادشاهی تجدید میشود و ناپلئون حکومت کرد؛ یک حکومت صد در صد دیکتاتوری و مستبدانه، یک امپراتوری که اروپا را با استبداد خودش تسخیر کرد. تقریباً بعد از او هم، همان کسانی که با انقلاب منقرض شده بودند، سرِ کارشان برگشتند.
#فرانسه از سیر خودش تقریباً هشتاد سال عقب افتاد چون یک صدای قوی از دلی که مورد اعتقاد مردم است وجود نداشت. در انقلاب اکتبر هم یک استبداد سیاه بهوجود آمد، اگرچه در لباس انقلاب. حکومت استالین که نمیشد اسمش را حکومت انقلابی گذاشت، آن انقلابی نبود که مردم در آن همهکاره بودند؛ یک استبداد بود. آنهم یک ناپلئون دیگر بود، منتها با نام دیگر، با شکل دیگر.
مادامی که یک رهبریِ قوی و قاطع، مرکز عواطف و محبتهای مردم وجود نداشته باشد، انقلابها در یکچنین خطرهایی هستند، یا انحراف یا اضمحلال و زوال یا دیکتاتوری.
ولایتفقیه یعنی یک انسان عادل ـ که تعریف عدالت در فقه اسلامی و بهخصوص در فقه شیعه کاملاً مشخص است ـ و عالِم دین و منتخب مردم؛ یعنی مردم باید او را برگزیده باشند و بدون برگزیدن مردم امکان ندارد».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#عناصر_تداوم_انقلاب
#ولایت_فقیه
#رهبری
#ارادهی_حرکت
#انقلاب_کبیر_فرانسه
#ناپلئون
#دیکتاتوری
#استبداد
#استالین
@doranejadid
🎈نخستین دههی انقلاب اسلامی (بخش نوزدهم و پایانی)
❎ سخنرانی آیتالله خامنهای در 12 بهمن 1367:
«دربارهی آیندهی انقلاب حرفهای زیادی داریم و من بهصورت یک کلمه عرض میکنم که این انقلاب آیندهاش تضمینشده است، قطعی است، زوالپذیر نیست.
و هیچیک از تدابیری که دشمن تاکنون برای اضمحلال این انقلاب اندیشیده، کفایت این کار را نداشته و باز هم ندارد. علت هم این است که دشمن انقلاب را نمیشناسد. دستگاههای تحقیق و بررسی و مراکز تحقیقاتی استراتژیک استکبار جهانی، #انقلاب_اسلامی را هنوز به درستی نمیشناسند. همچنانیکه نهضت اسلامی را قبل از پیروزی انقلاب نمیشناختند.
بعد از آنیکه انقلاب پیروز شد، در تمام اسناد و مدارکی که در اختیار رژیم گذشته و متعلق به دستگاههای جاسوسی بیگانه بود آنچه که اینها تحلیل و بررسی کردند را دیدیم، از زمین تا آسمان با واقعیت تفاوت دارد. استکبار در ایران شکست خورد، چون نهضت را نمیشناخت. تاکنون هم همواره سلاح آمریکا و استکبار درمقابلِ انقلاب، کُند شده بهخاطر اینکه انقلاب را نمیشناخته، بازهم نمیشناسد.
آینده خوب است. عناصر حرکت انقلاب در او فراوان است، عناصر بقا و حیات در انقلاب فراوان است، البته دشمن هم زیاد دارد، دشمنش هم قوی است، اما دشمن هم درست نمیشناسد. علاوه بر اینکه بلاشک عنصرِ اقتدار، بیشتر از قدرت دشمن است، بهخاطر اینکه قرآن میفرماید: «اِنَّ كَیدَ الشَّیطانِ كانَ ضَعیفًا».
#آیتالله_خامنهای
#اولین_دههی_انقلاب
#دوازدهم_بهمن1367
#آیندهی_انقلاب
#زوالناپذیری_انقلاب
#تضمینشدهبودن_انقلاب
#آیندهی_قطعی
#عناصر_حرکت_انقلاب
#عنصر_اقتدار_انقلاب
#نهضت_اسلامی
#ناشناختگی_انقلاب
@doranejadid
001_اولین دههی انقلاب.pdf
272.2K
متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب، بهمناسبت دهمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی. (اولین دههی انقلاب) . #دانلودها . #دوازدهم_بهمن1367 @doranejadid
⭕️ "زمان-مکان نو" و شکلگیری دوران جدید در عالم
شناخت عامیانهی فعلی ما از پدیدهی زمان تا حد زیادی متاثر از محیطی است که دنیای تجدد آن را برایمان ساخته است؛ شناخت تخصصی از زمان نیز در بستر نظریهی نسبیت و تبدیل زمان به بعدی از مکان معنا میشود. فهم شکلگیری عصری نو و دوران جدید عالم نمیتواند بدون توجه به مقولهی زمان و تغییر مفهوم آن در یک بستر تمدنی بهدرستی معنا شود.
در فرهنگهای پیش از دوران مدرن، مخاسبهی زمان بهشیوههای بسیار متنوعی صورت میگرفت و تقویمهای متنوعی در میان ملتها وجود داشت. مهمترین ویژگی محاسبهی زمان در دوران پیشامدرن، پیوستگی زمان با مکان بود. یعنی هیچکس نمیتوانست وقت روز را بدون ارجاع به ویژگیهای مکان و جامعهی مورد نظر تعیین کند. درواقع، وقتی با پرسش از "چه وقت" مواجه میشدند، حتما باید به "کجا" نیز اشاره میکردند. اختراع ساعت مکانیکی در اواخر قرن هجدهم و تعیین زمان بینالمللی گرینویچ، به مقولهی زمان، خصوصیت یکنواختی را بخشید و حتی به اندازهگیری کار و تولید و اقتصاد، انضباط ویژهای را حاکم کرد. اندکاندک، تقویمهای محلی و بومی رنگ باختند و تقویمهای بینالمللی بر ایام حزن و شادی ملتها سایه انداختند. لذا امروز برای نمونه، والنتاین و کریسمس در بسیاری از کشور، متناسب با بومفرهنگهای مختلف برگزار میشود. یعنی دوران مدرنیته با ویژگی خاصی نسبت به فهم از زمان گره خورده و ابزار این فهم از زمان را نیز متناسب با خودش آفریده و زمان و فهم از زمان و ابزارهای اندازهگیری زمان را به بستری برای گسترس و پایداری هژمونی خودش تبدیل نموده است.
تهیشدن زمان در مدرنیته، پیششرطی برای تهیشدن مکان بوده اولویت علّی بر آن داشته است. تصور امروز ما از "مکان" و تغایر آن با "محل"، متعاقب تغییر تصور ما از زمان حاصل شده است. زمان یکنواخت، میان این دو مفهوم نیز فاصله انداخت و مکان و محل را که پیش از مدرنیته بر هم منطبق بودند، منفک کرد. پیش از مدرنیته، محل عبارت بود از محیط مادی فعالیت اجتماعی که با شاخصهای جغرافیایی مشخص میشدند؛ حال آنکه محل در شرایط امروزین ما بهشدت متاثر از فضای توهمی است که نفوذ و رخنهی عوامل بیرون از جغرافیای ما، آن را پدید میآورد. امروز در شهرهایی که زندگی میکنیم، عاملی که ساختار یک موقعیت محلی را تعیین میکند، با واقعیتهای جغرافیایی و اجتماعیای که در صحنه حضور دارند، تعیین نمیشوند؛ بلکه قواعد عام مدرنیته است که ارزش و جایگاه محل را از مکان جدا میسازد. این تحول و تهیشدن مکان را باید در امکانی جست و جو کرد که با کشف قارهی جدید و جزیرههای تازه برای استعمار پدید آمد.
تحقق تصویر مطلوب مدرنیته در حوزهی اقتصاد و جامعهپردازی و تمدنسازی، بدون تهیکردن زمان و مکان از ویژگیهایی که در دوران پیش از مدرنیته وجود داشت، نمیتوانست جامهی واقعیت به تن کند. اکنون سوال این است که آیا بدون تغییر از فهمی که اینک از زمان و مکان داریم، و بدون ایجاد تصویری جدید از زمان و مکان، میتوان از تنگناهای دوران قدیم عالم به دوران جدید عالم گذار کرد؟
#یادداشتها
#زمان_مکان_تمدنی
#مدرنیته
#دوران_قدیم_عالم
#جغرافیاگرایی
#جامعهپردازی
#تمدنسازی
@doranejadid
❎ امکان عبور از مدرنیته و ظهور یک دوران تاریخی جدید در عالم
مدرنیته، شیوههایی از زندگی و سازماندهی اجتماعی است که از قرن هفدهم در اروپا پیدا شد و بهتدریج در سرتاسر عالم، کم و بیش نفوذ پیدا کرد. با این وجود، در اواخر قرن بیستم و در آغاز هزارهی جدید، بسیاری از اندیشمندان چنین استدلال میکنند که جهان در آغاز عصری نو قرار گرفته است و علوم اجتماعی باید در برابر آن واکنش نشان دهند؛ چراکه این عصر نوپدید ما را به فراسوی مدرنیته کشانده است. بسیاری از اصطلاحات ما را به این گذار آگاه میکنند؛ مانند نظام اجتماعی جدید؛ جامعهی اطلاعاتی و جامعهی مصرفی. این واژگان به ما یادآور میشوند که حالت پیشین امور اجتماعی در شرف پایانگرفتن است و ما وارد دورهی پسامدرنیته و پساصنعتی شدهایم.
برخی دیگر از اندیشمندان در معرفی #عصر_جدید، تحولات نهادی را مطمح نظر قرار میدهند؛ مثلا معتقدند که ما از "نظام مبتنی بر ساخت کارخانهای کالاهای مادی" بهسوی نظامی گام برمیداریم که اساسا با "اطلاعات" سروکار دارد. فرانسوا لیوتار، که شیوع واژهی پستمدرنیته به وی منسوب است، دوران جدید بعد از #مدرنیته را «رویگردانی از کوشش در جهت مبتنیساختن #معرفت_شناسی بر پیشرفت طراحیشده بهوسیلهی انسان و دوریگزیدن از این نوع اعتقاد» تعریف میکند. به باور لیوتار، در عصر جدید، جوامع انسانی میخواهند از "روایت بزرگ" و "طرح داستانی" مدرن که میگوید بشریت همچون موجوداتی با گذشتهی معین و آیندهی پیشبینیشده است، عبور کنند.
#آیت_الله_خامنهای، که دیدگاه تاریخی ایشان مسبوق به سالهای پیش از پیروزی #انقلاب_اسلامی است، به امکان شکلگیری دوران جدیدی در عالم اشاره کرده و ضمن تصریح بر تحققپذیربودن آن، اسلام را واجد توان و توشهی لازم برای معماری #دوران_جدید_عالم معرفی میکنند. ایشان برای این منظور بر توحید اجتماعی و معنویت فطری تاکید کرده و افق مطلوب و منوی انقلاب را دستیابی به تمدنی بر مبنای قرائت اجتماعی از اسلام برای بسط معنویت فطری عنوان مینمایند.
#مدرنیته
#عبور_از_مدرنیته
#قرن_هفدهم
#پستمدرنیسم
#لیوتار
#آیتالله_خامنهای
#تمدن_نوین_اسلامی
#دوران_قدیم_عالم
#توحید_اجتماعی
#معنویت_فطری
@doranejadid
❎ فرد هالیدی (Fred Halliday) و سخن ناشنیدهی انقلاب اسلامی
"فرد هالیدی" از اندیشمندان سیاسی برجستهی ایرلندی، عضو رسمی فرهنگستان بریتانیا، استاد دانشگاه LSE لندن، متخصص حوزهی مطالعاتی #ایران و عربستان است. دغدغهی عمدهی وی، نقش انقلابها در روابط بینالملل است و دربارهی انقلاب اسلامی ایران نظرات قابل تاملی ارائه کرده است.
فرد هالیدی در ایران با کتاب معروفاش "ایران: دیکتاتوری و توسعه" شناخته میشود؛ وی یک سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی - یعنی در سال 1356 - این اثر را منتشر نمود و به بررسی ساختار اقتصادی-سیاسی رژیم پهلوی پرداخت. بهگفتهی خود وی، او نیز همانند اکثریت قریب به اتفاق تحلیلگران و اندیشمندان سیاسی جهان، اصلا گمان نمیکرد که انقلابی در ایران صورت بگیرد. اهمیت کتاب هالیدی به این مطلب مربوط است که با وجود پرداختن به مشکلات عمدهی حکومت پهلوی، نشانههای بروز یک انقلاب قریبالوقوع در آن دیده نمیشود. بهاینترتیب، وقتی در کمتر از یک سال بعد از چاپ کتاب، انقلاب اسلامی در ایران بهوقوع پیوست، هالیدی راهی ایران شد و با تکمیل مطالعات خود، بعد از ویرایش این کتاب، اثری تحتعنوان "مقدمهای بر انقلاب ایران" را نگارش کرد که در یک مدت کوتاه به چاپ دوم رسید.
هالیدی در گردهمایی سال ۲۰۰۹ در مدرسه اقتصاد لندن، مصادف با سیسالگی انقلاب اسلامی ایران، این انقلاب را مدرنترین انقلاب تاریخ نامید و آن را غیرخشونتآمیزترین انقلاب جهان خواند و افزود: ایرانیها بزرگترین اجتماعات تاریخ بشر را در تظاهرات انقلابی و بهویژه در استقبال از آیتالله خمینی انجام دادهاند؛ در سالهای پس از انقلاب نیز در این کشور سطحی از آزادی بیان عقاید مختلف در حکومت و جامعه دیده میشود که در هیچ حکومت انقلابی دیگری در جهان وجود ندارد.
نکتهی بسیار مهم صحبتهای فرد هالیدی در این سخنرانی، این عبارت پایانیاش بود که گفت: «سی سال بعد از انقلاب، دنیا هنوز حرف جمهوری اسلامی و این ملت بزرگ را نشنیده است».
لینک اطلاعات مربوط به فرد هالیدی در ویکی لیکس:
https://en.wikipedia.org/wiki/Fred_Halliday
لینک سخنرانی فرد هالیدی در مدرسه اقتصادی لندن، بهمناسبت 30 سالگی انقلاب اسلامی ایران:
http://www.bbc.co.uk/persian/iran/2009/02/090224_og_bd_lse_revolution.shtml
#فرد_هالیدی
#انقلاب_اسلامی
#نظریههای_انقلاب
#شواهد_دیگران
#منابع_مکتوب
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 9
2. انتقاد از نظریهی جغرافیاگرا
نظریهی جغرافیایی مظهر یک اعتقاد یکجانبه و طبیعی است و منکر عامل انسانی در تعیین سرنوشت تاریخ، پیدایش و تکامل آن. البته نمیتوان تردید کرد که محیط و عامل جغرافیایی نهتنها مبین خصوصیت محصول طبیعیای است که بشر نیازمندیهای خویش را با آن رفع میکند، بلکه مبین خصوصیت وسایلی نیز هست که انسان با آنها این محصولات مورد نیاز را تولید میکند.
محقق است که هرچه قلمرو و محیط جغرافیایی متنوعتر باشد، برای تکامل قوای تولیدی مناسبتر است؛ ولی آنچه از تیررس دید اصحاب نظریهی جغرافیاگرا دور مانده، این حقیقت است که اگرچه بشر محصول محیط جغرافیایی خویش است، ولی نسبت به آن یک وجه منفعل منفی نیست؛ بلکه او در مقابل شرایط محیط خویش واکنش نشان میدهد و آن را تغییر میدهد.
اگرچه انسان ابزار خویش را از محیط اخذ میکند، اما محیط جغرافیایی عامل قطعی تغییرات اجتماعی و تاریخی نیست، بلکه تنها یکی از شرایط ضروری تکامل تاریخی است. ایتالیای امروز تحت همان شرایط جغرافیایی زیست میکند که رومیها در سه هزارسال پیش میزیستند؛ اما نظام اجتماعی و مدنیت امروز #ایتالیا هیچ وجه تشابهی با ایتالیای رومی ندارد.
(همان، ص. 34)
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#جغرافیاگرایی
#روم
@doranejadid
✍️ بازخوانی یک کتاب
👓 «علم تحولات جامعه؛ پژوهشی در فلسفهی تاریخ و تاریخگرایی علمی»
⛳️ قطعهی شمارهی 10
ب) نظریهی قهرمانگرایی یا اصالت شخصیت
نظریهی دوم در مکاتب #فلسفه_تاریخ که تا حدودی #کارلایل بنیانگذار آن شمرده میشود، نظریهی اصالت شخصیت و قهرمانگرایی است. بنا به عقیدهی طرفداران این نظریه، قهرمانها نقش قاطعی در تعیین سرنوشت یک تمدن دارند. نتایجی که کارلایل از این نظریه اتخاذ کرد، بعدها #جان_استوارت_میل و #ویلیام_جیمز را به خود جلب کرد. در واقع، تا حدودی #نیچه و #هگل را میتوان پدران اصلی نظریهی اصالت شخصیت بهمعنای علمی آن دانست؛ زیرا از سرچشمهی افکار این دو نفر بود که مسیر واقعی اندیشهی قهرمانگرایی بستر واقعی خود را طی کرد و به نتیجهی جبری آن، یعنی فاشیسم #ایتالیا و#آلمان منجر شد.
بنیان فکری این نظریه بر این باور استوار است که قهرمان با محیط خویش به مبارزه برمیخیزد و ناگواریها و تلخیهای فراوانی را متحمل میشود؛ اما از این لحاظ که روح خود را درک کرده است، بهناچار جامعه و مردم را به تبعیت از ارادهی خود وامیدارد و مسیر تاریخ را تعیین میکند و بدینترتیب، جامعه را بهسوی کامیابی سوق میدهد و به تاریخ و تمدن معنی میبخشد؛ لذا قهرمان اصلیترین عامل تکامل و پیدایش تاریخ است. بنابراین برای شناخت درست تاریخ باید زندگی روحی و شخصیت قهرمانان بزرگ هر دوره را (نظیر اسکندر، سزار، عیسی، بودا و ... ) مورد تحقیق قرار داد.
اگرچه نمیتوان همهی معتقدین به اصالت فرد در جامعه و تاریخ را پیرو این مکتب دانست، اما فرانسیس #بیکن، #هابز، #لاک، #روسو؛ و مرکانتیلیستهایی همچون #آدام_اسمیت، هانری ماین و فردریک مادیتلند از پیروان این مکتب فلسفهی تاریخ هستند.
خطای این مکتب فکری آن است که فراموش میکند شخصیتهای بزرگ، بهنوبهی خودشان، محصول و مجری ضروریتهای زمان خود هستند. ویژگی آنها این است که این ضروریتها را درک کردهاند و معنای #روابط_اجتماعی جدید را - که در حال تکوین است - زودتر از معاصران خود دریافتهاند. نقش این نوابغ فقط در تفسیر صورت ظاهری وقایع است، اما این امر ایشان را قادر نمیکند که تغییرات عمیق در علل کلیتری باشند که حرکت تاریخ محصول آن میباشد. علل کلیتری که قهرمانها معلول آنها شمرده میشوند.
#علم_تحولات_جامعه
#مکاتب_فلسفهی_تاریخ
#قهرمانگرایی
#اصالت_شخصیت
@doranejadid
❎ همهگیری جهانی و آزمون حاکمیتهای ملی
"اپیدمی" (epidemy) یا "همهگیری" عبارت است از شیوع چشمگیر و غیرقابل انتظار یک بیماری یا یک عارضه و گسترش آن در یک جمعیت قابل توجه و فراوان. اگر این فراگیری از مرز یک قاره بگذرد و در مقیاس جهانی اتفاق بیافتد، به آن پاندمی (Pandemic) یا همهگیری جهانی گفته میشود. طاعون، وبا، ایدز، آنفلوآنزای خوکی و اینک کرونا ویروس از جملهی بیماریهایی است که مرز شیوع آن از همهی قارهها را درنوردیده و جهان را با خود درگیر ساخته است.
اپیدمیولوژی علم شناخت آنچیزی است که بر مردم در شرایط شیوع بیماریهای فراگیر میگذرد. اگرچه در پزشکی بالینی، آنچیزی که مهم و محل تمرکز است، مفهوم "مطبداری" آن است و فرد بیمار و بیماری فرد برجسته میشود، اما در اپیدمیولوژی، آنچه محل توجه است، گروههای جمعیتی و جامعه است و بیماری فرد در زمینههای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، مذهبی، اقتصادیاش مطالعه میشود. شاید - البته با کمی مسامحه - بتوان این دانش را مطالعهی چگونگی جامعهپردازی توسط یک عامل بیماری نامید. یک عامل بیماریزا میکوشد تا حداکثر نفوذ و تاثیر و نهایت بقا را بهدست آورد؛ اپیدمیولوژیسک هم تلاش میکند سازمان تشکیلشده توسط این عامل و قدرت سرایتپذیریاش را از طریق نامساعدکردن محیط شیوع از هم بپاشاند.
بیماریهای همهگیر جهانی، عرصهی جدال هوش اجتماعی یک عامل بیماریزا با هوش اجتماعی بشر است. اپیدمیها، آشکارکنندهی توانایی ملتها در حفاظت از امر اجتماعی بناشده در تاریخشان هستند؛ جامعهای که بهسرعت میتواند سازمان مناسبی را برای مقابله با فراگیری و شیوع یک عامل بیماریزا بهخود بگیرد، نشان میدهد از آگاهی ملی مناسبی نسبت به جامعهبودناش برخوردار است؛ و بالعکس.
اپیدمیها، آزمونهای مهمی برای حاکمیتهای ملی هستند؛ حاکمیتهای ملی بهعنوان نهادی که مسئولیت معماری و ساختمندی و استحکام امر اجتماعی ملتها را بهعهده دارند، در مواجهه با یک اپیدمی به چالش کشیده میشوند و نقاط آسیبپذیرشان را آشکار میکنند. از اینرو اگر یک پاندمی (همهگیری جهانی) از سوی نهادهای خاصی در دنیا طراحی شده باشد، باید آن را بهمثابه آزمونی برای ورود به یک تحول جهانی تحلیل کرد. این منظر، تحلیل فراگیری کرونا را به جهت خاصی هدایت خواهد کرد؛ ویروسی فراگیرشده در پنج قاره، در فضای رقابت تجاری چین و آمریکا؛ ویروسی کمخطر برای افراد، و البته بسیار جدی و رسواکننده برای حاکمیتهای ملی.
#یادداشتها
#حاکمیت_ملی
#امر_اجتماعی
#هوش_اجتماعی
#جامعهپردازی
#همهگیری_جهانی
#اپیدمی
@doranejadid