eitaa logo
دوتا کافی نیست
46.7هزار دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
1.3هزار ویدیو
31 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
آیا تناسب تحصیلی معیار درستي برای انتخاب همسره؟! 📌 اگه بنا باشه همۀ جوونا تناسب تحصیلی رو یکی از ملاکای اصلی برا ازدواج بدونن، ازدواج خیلی سخت می‌شه. ✅ با توجه به آمارها، توی چند سال اخیر همیشه اکثریت ورودی‌های دانشگاه دخترا بودن. با توجه به این که دخترا زودتر از پسرا به سنّ ازدواج می رسن، بدون تردید سنّ مطلوب برا ازدواج‌شون همون سنّ تحصیل تو دانشگاهه. 📌 حالا اگه بنا شد که هر دخترِ تحصیل کرده‌ای با پسری ازدواج کنه که حدّاقل همون اندازه تحصیلات داره، به راحتی می‌شه نتیجه گرفت که خیلی از دخترا نمی‌تونن ازدواج کنن. 📚نیمه دیگرم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌واکاوی نقش سرکوب‌های جنسی در ظهور نسل هنجارشکن 1. «میل عظیم» تعبیری است که خدا با آن «غریزه جنسی» را در قرآن توصیف می‌کند (نساء/۲۷) و بلافاصله پس از آن می‌فرماید انسان (در این‌باره) ضعیف آفریده شده است! (نساء/۲۸) این غریزه چنان قدرتی دارد که خدا به خاطر آن حکم عدم همبستری با همسر در ماه مبارک رمضان را نسخ می‌کند و به پارسایان و روزه‌داران! جامعه اسلامی می‌گوید که خالق جهان می‌داند که شما (تاب این حکم را ندارید و) خیانت می‌کنید پس خدا شما را در این‌باره عفو کرد (بقره/۱۸۷) و از این دستور کوتاه آمد. 2. در سنت اسلامی، برای مهار این میل عظیم، از یک سو احکامی در حوزه حیا، عفت و حجاب وضع شده است که به کاهش حداکثری تحریک جنسی در جامعه بیانجامد و از سوی دیگر چارچوب‌های حلال برای ارضای این نیاز به صورت حداکثری ایجاد و تجویز شده است. چارچوب‌هایی که حالا کمتر کسی حتی جرئت به زبان آوردن آنها را دارد تا مگر متهم و محکوم به شهوت‌رانی نشود! 3. جوامع غربی نسخه دیگری برای غریزه جنسی دارند. آنها هم تنوع و شدت تحریک جنسی در سطح جامعه را بالا می‌برند و هم ساختارهایی عموما خارج از چارچوب‌های تعریف‌شده دینی برای ارضای این نیاز فراهم کرده‌اند و البته با این نظام جنسی جامعه را کنترل می‌کنند و نام آن را پورنوکراسی گذاشته‌اند. 4. در این میان جمهوری اسلامی راهبرد تحریک حداکثری و ارضای حداقلی را در عمل اجرا می‌کند. راهبردی که پیش از این توسط کلیسای قرون وسطی تجربه شده و نتیجه آن طغیان مردم علیه نهاد دین و شکل‌گیری نهضت‌های پروتستانتیزم و در نهایت سکولاریته شدن جامعه اروپایی بود. 5. نسل امروز نوجوان ایرانی، از زمانی که چشم باز کرده با انواع تحریک‌های جنسی پنهان و آشکار روبه‌رو بوده که از اینستاگرام و سینما تا مهمانی و خیابان گسترش داشته است. از طرف دیگر، هنجارهای جامعه دائما او را از اعلام و افشای این نیاز پرهیز داده چه برسد به ارضای آن! او حتی آینده خود برای یک ازدواج موفق را با توجه به وضعیت ازدواج و طلاق در جامعه از همین حالا از دست رفته می‌داند. 6. خدایی که برای نوجوان امروزی تصویر شده، خدایی است که با شهوت جنسی که خودش خالقش بوده مخالف است! جمهوری اسلامی از نظر او حکومتی زورگوست که با نیازهای اولیه طبیعی او مبارزه می‌کند. نهادها و اشخاص گوناگون آنها را بی‌هویت، بی‌ادب و شهوت‌پرست می‌خوانند و دائما به تقوای الهی ارجاع می‌دهند. تقوایی که در واقع همان رهبانیت مسیحی است که شهید مطهری آن را حرام می‌دانست. 7. این نسل کم کم رفتارهای اعتراضی خود را برای احیای حق مسلمش که ارضای نیاز جنسی‌اش است در همان چارچوب‌های محدودی که در اختیار دارد شروع می‌کند: استفاده از ادبیات چاله‌میدانی و زیرنافی، گوش دادن به موسیقی‌های مستهجن و جنسی ساسی‌ها و تتلوها، رقصیدن و جلوه گری در لایوها و پست‌های اینستاگرامی، ارتباط‌های ناهنجار و ناایمن با جنس مخالف در فضای حقیقی و مجازی و هر اتفاق به ظاهر کوچک دیگری که بتواند به نوعی برون‌داد اعتراضی جنسی او باشد. نشانه‌هایی ظاهرا تاسف‌برانگیز از وضع فعلی نوجوان ما که همچنان نادیده انگاشته می‌شوند. 8. و حالا از نگاه او، جمهوری اسلامی دختری از دختران این مملکت را به خاطر وضع حجابش در مقر پلیس کشته است. از زاویه نگاه او این یعنی اعلام جنگ! نوجوان ما صحنه را آماده اعتراض می‌بیند و با خشونت‌بارترین و مستهجن‌‌ترین شکلی که می‌تواند به صحنه می‌آید و با تمام ناپختگی اعتراض می‌کند. دشمنان این مرز و بوم هم خوشحال از این وضعیت، از آب گل‌آلود ماهی می‌گیرند. 9. او حاضر به گفت‌وگو نیست. چون می‌داند که در این مسیر «پسر دخترهای مدرسه‌ای‌‌ شهوت‌ران هنجارشکن» آنها هستند و اول و آخرش محکوم. او فیلسوف یا ادیب نیست و نمی‌تواند خواسته به حقش را در قالب کلمات مودبانه و اندیشمندانه بیان کند. او فقط می‌داند که این وضع را نمی‌خواهد و با همه وجودش این را بیان می‌کند. 10. این اعتراض هم، با قوت قهری حکومت فروکش می‌کند و نوجوان ما باز هم به خانه برخواهد گشت. اما این نسل همیشه نوجوان باقی نمی‌ماند. آنها روز به روز قدرت بیشتری خواهند گرفت و اگر از حالا فکری به حال سیاستگذاری امر جنسی در جمهوری اسلامی نکنیم باید منتظر فردایی سیاه‌تر باشیم. هر چه سرکوب بیشتر، طغیان بزرگ‌تر... ✍محمد جواد نوروزی اقبالی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
تست باروری... ❌ امروزه یک اشتباه بزرگ در میان جوانان، به صورت فرهنگ در آمده که سال‌ها پس از ازدواج، از خداوند تقاضای فرزند می‌کنند. این را هم فرهنگ و به قول خودشان، کلاس می‌دانند. 📛 متأسّفانه برخی از بزرگ‌ترها هم به این مسئله دامن می‌زنند و به جوان‌ترها توصیه می‌کنند چند سال اوّل زندگی را به دنبال خوشی‌هایتان باشید، بعد به سراغ فرزند بروید. ❌ این مسئله، هم از نظر پزشکی و هم از نظر تربیتی، اشتباه است. ⚠️ امروزه متخصّصان زنان و زایمان و نازایی می‌گویند: فرزند اوّل، باید در همان سال‌های اوّل زندگی به دنیا بیاید تا باروری پدر و مادر، امتحان شود و اگر مشکلی وجود داشت، هر چه زودتر، قبل از بالا رفتن سن، مداوا انجام بگیرد. از نظر تربیتی هم اشکال دارد. 🔴 امروزه متوسّط سن ازدواج در پسرها، حدود ۲۸ سال است. وقتی پنج، شش سال از ازدواج می‌گذرد و پای بچّه به خانه باز می‌شود، دیگر حوصله و انرژی کافی برای تربیت فرزند، وجود ندارد. 📚بشقاب‌های سفره پشت باممان ص۲۶۲ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
انقلاب اسلامی، نقطه عطفی برای زنان ایرانی ‏ ‏ 🔘١- به گزارش WEF (انجمن جهانی اقتصاد) ، ما در برابری حق تحصیل دختر و پسر و عدالت آموزشی در دنیا رتبه‌ی ۱ را داریم ‏🔘٢- میزان بی‌سوادی زنان ایران، از ۵۰ تا ۶۰ درصد در سال ۱۳۵۴ به کمتر از ۱۰ درصد در سال ۱۳۸۹ کاهش یافته‌ است. 🔘٣- نسبت دختران در کل دانشجویان، از حدود ۲۵ درصد در دهۀ ۵۰، به بیش از ۵۰ درصد رسیده است. ‏🔘٤- نسبت زنان هیئت‌علمی دانشگاه‌های کشور، از حدود ۱۴ درصد در دهۀ ۵۰، به حدود ۳۰ درصد در دهۀ ۹۰ رسیده‌است. ‏🔘۵- تعداد رشته‌های ورزشی بانوان از ۷ رشته، به ۳۸ رشته طی ۲۰ سال اول انقلاب 🔘۶- تعداد مربیان ورزشیِ خانم نیز رشدی نجومی داشته و از ۹ مربی به ۳۵۰۰۰ مربی افزایش یافته است. ‏ 🔘۷- تعداد داوران زن نیز از ۷ نفر به ۱۶۰۰۰ نفر رسیده ‌است. ‏ 🔘۸- تعداد ورزشگاه‌های اختصاصی بانوان پس از انقلاب اسلامی، ۳۰ برابر شده‌است. ‏🔘۹- فدراسیون‌های ورزشی در حوزۀ بانوان از ۱ مورد به ۴۹ فدراسیون افزایش یافته است. ‏ 🔘۱۰- مدال‌های کسب‌شده در رویدادهای بین‌المللی توسط بانوان از ۲ مورد در ابتدای انقلاب به بیش از ۸۰۰ مورد رسیده است. ‏ 🔘۱۱- در شاخصه‌ی امید به زندگی زنان،‌ به گزارش WHO از ۵۷ سال به بیش از ۷۷ سال رسیده ایم. 🔘۱۲- تعداد پزشک‌های فوق تخصص مرد ۳ برابر شده اما خانم‌ها ۱۲ برابر شده است. ‏ 🔘۱۳- افزایش نسبت پزشکان متخصص زن از ۱۵ درصد به ۴۰ درصد طی فقط بیست سال. ‏ 🔘۱۴- افزایش نسبت پزشکان فوق‌تخصص زن از ۹ درصد به ۳۰ درصد طی فقط بیست سال. 🔘۱۵- افزایش نسبت پزشکان متخصص زن در حوزۀ زنان و زایمان، از ۱۶ درصد به ۹۸ درصد طی فقط بیست سال. 🔘 ‏در عرصه نشر و نویسندگی؛ تعداد نویسندگان زن قبل ازانقلاب کمتر از ۱۰نفر بود که اکنون به بیش از ۴۰۰۰ نفر رسیده است.درزمان رژیم پهلوی،ناشر زن در کشور وجود نداشت، اما اکنون نزدیک به ۸۰۰ ناشر زن در کشور فعالیت می‌کنند. ‏👈 نیویورک تایمز چند سال پیش گزارشی را منتشر کرد که انقلاب 1979 میلادی (سال ۵۷) نقطه‌ی عطفی برای زنان ایرانی در همه‌ی حوزه‌ها بوده است! کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌سه تا ضامن با نامه تعهد کسر از حقوق!!! 👈 متقاضیان دریافت تسهیلات ‎ و ‎ که نسبت به دریافت این دسته از تسهیلات اعتراض دارند می توانند نسبت به ثبت شکایات از طریق سامانه ثبت و رسیدگی به شکایات بانک مرکزی اقدام کنند: https://cbi.ir/showitem/23770.aspx?s=09 کانال "دوتا کافی نیست" @dotakafinist1
هر چقدر زندگی رو راحت بگیرین زندگی براتون شیرین تر میشه و شیرین کردن زندگی طبق فرمایش حضرت اقا از واجبات و وظایف ما خانم هاست. من ۱۶ سالم بود که با همسرم که ۲۱ سالشون بود عقد کردم 🙂 دختر یک پزشک هستم و همسرم طلبه هستن، اون زمان که ما باهم عقد کردیم همسرم فقط طلبه بودن و کار نداشتن مادرم اون زمان سر خواهرم باردار بودن ما ۴ تا بچه بودیم ۳ تا خواهر که یکی تو راه بود و یه برادر😁 شرایط مالی خیلی خوبی نداشتیم اما با همون حال توکل به خدا کردیم و ازدواج کردیم، واقعا واقعا اگر نیتتون خالص باشه خدا راه رو براتون هموار میکنه ما با همون وضعیت جهاز خریدیم یه جهاز معمولی رو به بالا که خیلی از وسایل زندگی های عادی امروزی رو نداشت. ۸ ماه عقد بودیم و تو ۱۷ سالگی من عروسی کردیم، بماند که تا همینجا کلی حرف من بابت ازدواجم تو این سن خوردم و چقققققد حرف مادرم خورد بابت اینکه حامله هست و داماد گرفته😑 چقد حرف بابت بیکار بودن همسرم و اینکه خونه مون هم اجاره ای بود نه موتوری نه ماشینی، چقد حرف که وضعیت بابام خیلی خوب نبود و ..... بماند که بعضی از فامیلا باهامون سرسنگین شدن و خلاصه بگم که ما بعد ازدواج خودمون همه چیمونو به دست آوردیم. و واقعا تنها چیزی که کمک کرد من تا اینجا بیام این بود که برام حرف مردم مهم نبود. تجربه هاشونو میشنوم اما در آخر کاری که درسته و بیشتر به صلاحه منه انجام میدم 😊 من یه سال و نیم بعد از ازدواجم اقدام به بچه دار شدن کردم و اینجا همچنان ما با شهریه طلبگی زندگی میکردیم (ناگفته نماند که خانواده من گاهی به من بابت بعضی از خرجام کمک میکردن ولی اونقدر نبود که اگر نباشه نشه زندگی کرد☺) و من ۱ و سال و نیم بعد از ازدواجم باردار شدم، تقریبا یک ماهم بود که فهمیدیم مادرم هم بارداره 😁😌🤭 با فاصله سنی ۲ سال حدودا با خواهر اخرم 😁 و بااااااااز حرف مردم وای داماد داری😐 وای دخترت بارداره کی کاراشو انجام بده 😐وای زشته چهل سالته😐 وای مگه حسودی 😐و ... و من تنها کسی بودم که واقعا از بارداری مادرم خوشحال بودم و به تنها چیزی که فکر نمیکردم سختی راه بود و واقعا به این اعتقاد داشتم که خدا کمک میکنه و در ضمن این موضوع فقط به خانواده خودمون مربوطه و حرف مردم واقعا مهم نیست. خدا وااااااقعا کمک کرد و من الحمدلله بارداری راحتی داشتم، به حدی که نیاز به کمک مادرم واقعا نداشتم، مادرم چون خواهر کوچیک داشتم و ویار داشتن اون یکی خواهرمم مدرسه ای بود برادرمم تو سن بلوغ بود، شرایطشون طبعا از من سختتر بود. که خدا دو نفر رو سر راهشون گذاشت. یه بنده خدایی که به خاطر ویارشون میومدن و براشون غذا درست میکردن و یه نفر هم که میومدن تو کارای خونه کمکشون میکردن. واقعا به طور معجزه واری دوران بارداری ما طی شد. که تو دوران بارداری من ۴ ماهگی و مادر ۶ ماهگی جفتمون اسباب کشی داشتیم که مادرم دوبار اسباب کشی کردن.😢 باز اونجا هم خدا به فکرمون بود و بازهم برامون از بنده هاش کمک فرستاد. زمان خرید سیسمونی که شد باز هم به خاطر اسباب کشی و اینا وضع پدرم خیلی خوب نبود (بگم که اگر وضع همسرم همچنان با شهریه طلبگی نمیگشت من این زحمت رو به پدر و مادرم نمیدادم و همینجا ازشون ممنونم ) خلاصه سیسمونی رو هم گرفتیم و فهمیدیم که هم بچه من دختره و هم بچه مادرم 🤩😍 خاله و خواهرزاده تازه خاله ای که از خواهرزاده یک ماه هم کوچیکتره 😍 گذشت و من ۸ ماهم بود که همسرم خداروشکر به شغلی دوستش داشت رسید و الحمدلله درآمدش هم خوبه😃 و واقعا این از برکت وجود دخترم بود واقعا درسته رزقشو با خودش آورد و من میگم که خونه ای که الان مادرم اینا توش هستن به خاطر شرایطش خیلی خوبه و اونم رزق خواهرم بوده 😇 الان دختر من یک ماهشه و خواهرم تقریبا یک هفته شه و واقعا یک انرژی دیگه ای تو خونه مون به وجود اومده واقعا زندگیامون که به خاطر کرونا یکنواخت و حوصله سر بر شده بود رنگ و رو گرفت.😍 ۱_احساسم اینه که پیوند بین من و همسرم با وجود دخترم واقعا محکمتر شده و ۲_ بیشتر همو میفهمیم و ۳_ واقعا به این اعتقاد پیدا کردم که حرف مردم رو فقط در حد تجربه شنیده شده بشنویم و در نهایت کار درست رو انجام بدیم ارامشمون خیلی بیشتره 🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 مادرم عضو کانالتون هستن و میخوام از همینجا از مادرم و پدرم که از اول زندگی کمکم کردن تشکر کنم و به مادرم بگم که تو این راه ثابت قدم بمونه و اصلا ترس و ناراحتی ای به دلش راه نده که خودم تا ته کنارش هستم و دستشو میبوسم. و بابت کم کاری هام میخوام که منو حلال کنه ممنونم 🥰 کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌 آزادی را نباید یک توقّع زیاده‌خواهانه از سوی کودکان دانست. آزادی، نیاز بچّه‌هاست و تا هفت سال اوّل، باید به این نیاز، پاسخ مثبت داد. ✨پیشوای خوبی‌ها، امیر مؤمنان علی علیه السلام فرمود: کودک تا هفت سال، آزاد گذاشته می‌شود و هفت سال [بعد] آموزش داده می‌شود و هفت سال [بعد] به کار گرفته می‌شود. ✅ یکی از اصلی‌ترین عوامل شکوفایی استعدادهای کودک، بازی است؛ امّا نباید فراموش کرد که بسیاری از بازی‌هایی که در تربیت فرزند، تأثیر ویژه و مثبت دارد، بدون آزادی دادن به کودک، امکان‌پذیر نیست. پس می‌توان گفت: آزادی، مقدّمۀ بازی‌های کودکانه است. ✅ حقّ آزادی به قدری اهمّیت دارد که حتّی مسئلۀ مقدّس و با ارزشی مانند آموزش علم هم نباید مانع آن گردد. در تربیت دینی، آموزش‌های رسمی برای سنین پس از هفت سال، توصیه شده و کودکان، زیر هفت سال باید مشغول بازی، آن هم در اوج آزادی باشند. ✨پیشوای صداقت، امام جعفر صادق علیه السلام فرمود: کودک تا هفت سال، باید بازی کند و هفت سال [بعد]، سواد بیاموزد و از هفت سال[بعد از آن] هم حلال و حرام خدا را بیاموزد. 📚منِ دیگرِ ما، کتاب سوم، ص۲۹ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✨پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: فرزند بخواهید و آن را طلب کنید؛ چرا که مایه روشنى چشم و شادىِ قلب است. 📚 مکارم الأخلاق: ج ۱ ص ۴۸۰ ✨امام صادق علیه السلام : کسی که مجردی را تزویج کند و امکان ازدواج او را فراهم نماید از کسانی است که در قیامت خداوند به آنان نظر لطف می‌کند. 📚وسائل الشیعه، ج. ۲۰، ص. ۴۵ 🌺 ولادت باسعادت پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امام صادق عليه السلام مبارک باد کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
✅ ... از شیخ صدوق در «توحید» با إسناد خود از حضرت صادق علیه السلام روایت می‌کند که فرمود: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلّم فرمود: ✨... آیا نمی‌دانید که: من به شما امّت در روز قیامت بر سایر امت‌ها افتخار می‌کنم، حتی به جنینی که سقط شده باشد! او پیوسته بر در بهشت ایستاده و مقیم است، با حالت افتخار و مباهات، شکم خود را به جلو داده و دست بر کمر زده، در این حال خداوند عزوجل به او می‌گوید: داخل در بهشت شو! ✨او پاسخ می‌دهد: داخل نمی‌شوم تا پدر و مادرم پیش از من داخل شوند! در این حال خداوند تبارک و تعالی به فرشته‌ای از فرشتگان می‌گوید: پدر و مادرش را نزد من بیاور! و خداوند أمر می‌نماید که آن دو نفر در بهشت وارد شوند. خداوند به فرزند سقط شده در این موقع می‌گوید: این به علت زیادی فضل و رحمت من برای تو بوده است. 📚 رساله نکاحیه کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«فرزند بیشتر، زندگی شیرین تر» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
دوتا کافی نیست
#تجربه_من ۵٢۶ #فرزندآوری #همراهی_همسر من ۲۰ سالمه و همسرم ۲۷ سال هر دو عاشق بچه بودیم و لحظه شما
۵٢۷ اینو برای اون خانم عزیزی می‌نویسم که فرمودند ٢٠ سالشونه و دوتا بچه شیره بشیر دارن و هیچ حمایتی ندارن. راستش اولش خواستم مثل خیلیها بگم عزیزم خود کرده را تدبیر نیست، شما چطور فکر کردی همه ی بچه های عالم مثل بچه ی اولتون خیلی دسته گل و مرتب و منظم و مودب و آروم هستن؟ بچه ی شما یک نمونه تاریخی بوده، بچه که اسمش روش تا شلوغ نکنه و ریخت و پاش نکنه بچه نیست، آدم بزرگه ولی دیدم خیلی بی انصافیه تو این شرایط.... خواستم بنویسم عزیزم زندگی بالا و پایین زیاد داره، این روزها می‌گذره بچه ها بزرگ میشن از دیدنشون لذت می‌بری ولی دیدم اگر کسی این حرفها بخودم بزنه واقعا حرصم می‌گیره... منم مثل شما مادرم با یک تفاوت، بجای دوتا بچه پشت هم، پنج تا فرزند پشت هم دارم با فاصله یک و نیم سال و حتی یکسال، یه دسته گل دیگه هم داشتم که تو بارداری قلبش ایست کرد و لایق مادریش نشدم. خواستم بگم عزیز من شرایط زندگی تو این دنیای خاکی خیلی سخت‌تر از اونی هست که تصورشو بکنیم اما تنها چیزی که امیدبخش هست اینکه در تنهاترین و سخت‌ترین لحظات کسی با ماست که بزرگترین همراه و کمکه... همون خدایی که ما رو خلق کرده و این امتحانات جورواجور و از بنده هاش می‌گیره از یک نفر بیماری، یه نفر بدهی، یه نفر شرایط فوق‌العاده سخت مالی، از دست دادن عزیزان و.... همون خدا هم توانایی کمک به ما و ايجاد آرامش به ما رو داره مهم اینکه روی کمکش حساب کنیم. منم مثل شما همه ی این روزها رو گذروندم و الانم در حال گذر هستم. شب‌هایی بوده که به سختی و تنهایی بچه شیرخوار خوابونده بودم بعد یه فرشته دیگه داشت از دستشویی صدام می‌کرد، همون لحظه بچه شیرخوارم بیدار میشد، همون جور که بهش شیر می‌دادم اون یکی فرشته رو از دستشویی می‌آوردم... یا دوتا فرشته مهربون داشتن از خجالت هم در میومدن و چک و لگد روانه هم می‌کردن. خیلی از این لحظات بقدری عصبی بودم که دلم میخواست مثل یه کاغذ، کل زندگی مچاله کنم پرت کنم به یه کهکشان دیگه، گاهی انقدر خسته بودم که فقط در مقابل کارهاشون گریه ام می‌گرفت. یه وقتم مثل الان که یادم میفته واقعا خنده ام میگیره. با اینکه توی یک ساختمان با مادرشوهرم و خواهرشوهرم زندگی می‌کنیم ولی بجز یه مواقع خیلی نادر مزاحمشون نشدم. چون اعتقاد دارم بچه رو خودم آوردم نباید خنده هاش برای من باشه زحمتش برای بقیه.... به اندازه موهای سرم از بقیه شنیدم که بسه مگه چند سالته، داری پیر میشی، خونه تون داغون شد، جونت گرفته شد ولی واقعیت اینجاست که خدا منو تو مسیری قرارداد که فقط خودش و بنده های آگاهش درک می‌کنن درست ترین و زیباترین راه درباره مردها هم بهتون بگم واقعیت اینجاست که ذهنیت و درک و توانایی آقا و خانم کامل از هم متفاوته، بعضی ها هم بخاطر شرایط زندگی و روند پرورشون هیچ درکی از سختی و اذیت و کم خوابی ندارن چون متأسفانه مادر گرامی شون تا تونسته همه ی بار زندگی رو بدوش گرفته و نخواسته بچه ها اذیت بشن که نتیجه این میشه که بعضی از مردها بجای کمک و درک، غر میزنن... در این جور مواقع بهتره در شرایط خوبی که داشتید براشون از سختی‌ها و شرایط روزتون بگید و ازشون کمک بخواین خواهرانه بهتون توصیه میکنم اول از همه به خدا توکل کنید و در روز حتی شده در رختخواب یا وقتی مشغول کارهای منزل هستین با خدا صحبت کنید که آرامش عجیبی میده، اذکار و دعاها و خواندن روزانه حتی یک آیه از قرآن و در برنامه روزانه تون قرار بدید. حتی اگه فرصت خواندن ندارید، صوت پخش کنید در فضای منزل تون بعدم حتما تا جایی که توانایی دارید به سلامت تون از لحاظ استراحت حتی چندثانیه و تغذیه و مکمل برسید و واقعیت زندگی رو بپذیرید هیچ زندگی ای در این دنیا صددرصد مطلوب نیست حتی برای کسانی‌که چندخدم وحشم دارن، بازهم سختی های دیگه ای هست خداروشکر خانواده سلامتی دارید. ان مع العسر یسرا کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
اگه پسری بخواد تو سن پایین، مثلا دوران دانشجویی، ازدواج کنه برا شغل و درآمدش باید چکار کنه؟! ✅ حتما روحیۀ کاری‌ خودش رو اول به خونوادۀ خودش و بعد هم به خونوادۀ دخترخانم ثابت کنه. منتظر نباشه دوران دانشجویی و سربازی تمام شه و یه کار ثابت پیدا کنه تا دستش تو جیب خودش بره. ✅ سعی کنه هر طور شده، تو همین دوران دانشجویی پول به دست بیاره. کار رو عار ندونه. به خدا اعتماد کنه و به کسی جز خدا هم امید نبنده. ✅ از نگاه معارف دینی، رزق و روزی با ازدواج توسعه پیدا می‌کنه. توجه به این نکته، باید زاویۀ دید ما رو به بحث اقتصاد تو ازدواج به کلّی تغییر بده. ✨ پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله فرمود: با زنان ازدواج کنید که آنها با خود، مال می‌آورند. (مکارم الاخلاق، ص١٩۶). 📚نیمه دیگرم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
مثل گذشته ها... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📢 فراخوان کانال «دوتا کافی نیست» 💥طرح به اشتراک گذاری تجارب شما می‌تونید زندگی خودتون رو برای ما بفرستین، تا بقیه هم استفاده کنن... قطعا شما تجربیاتی دارید که تو هیچ کانال و کتابی پیدا نمی‌شه... ✅موضوعات مورد نظر: با تولد فرزندان زندگی مشترک پر از نشاط و هیجان میشه، حضور بچه ها، تجربیات و نکات ارزنده ای رو برای پدرها و مادر ها به ارمغان میاره، که می تونه برای سایرین جالب و شنیدنی باشه واکنش ها و عکس‌العمل های مثبت و منفی سایرین نسبت به فرزندآوری، نیز می تونه، عبرت آموز و قابل تامل باشه کم نیستند، مادرانی که برای مراقبت و توجه و محبت بیشتر به بچه هاشون، از کاری که داشتند، چشم پوشی کردند. و یا هم زمان با اشتغال، از فرزندان خود مراقبت و نگهداری کردند. از مادرانه هاتون برامون بنویسید. برای برخی از جوانان، ازدواج به موقع و آسان، به یک رویا تبدیل شده، اما مطمئنم، کم نیستند کسانی که با توکل به خدا و با چشم پوشی از برخی رسومات، ازدواج ساده و موفقی داشتند. با اشتراک گذاری تجربیات خود، کمک کنید تا این موضوع برای سایرین باور پذیرتر بشه قطعا یکی از عوامل مهم و اثرگذار در تعداد فرزندان هر خانواده، فرهنگ و سبک زندگی حاکم بر خانواده هاست. خانواده های چندفرزندی با به اشتراک گذاری تجارب خود در این حوزه، می تونن الگو و راهگشای سایرین باشند. در مسیر تربیت صحیح فرزندان، تجارب ناب و ارزشمندتون رو با ما به اشتراک بگذارید. از بایدها و نباید ها که در این مسیر به کار گرفتین برامون بنویسید. دورانی شیرین و خاطره انگیز، که با سختی های خاص خودش همراه است. از احساسات خود در این دوران برای ما بنویسد. از نکات کلیدی و کاربردی که دوران بارداری رو لذت بخش تر و راحت تر می کنه. از لحظات شیرین که باخبر شدین، به زودی مادر خواهید شد، بنویسید. سالانه بیش از ۲۵۰ هزار سقط جنینِ غیر قانونی در کشور اتفاق می افته، با بیان تجربیات و شنیده ها ی خود، به کاهش آن کمک کنید. متاسفانه آزمایش های غربالگری که در دوران بارداری انجام میشه، در ایران به صورت افسار گسیخته انجام میشه و برای مادران با استرس های زیادی همراه است. و بعضا به سقط جنین غیر قانونی ختم میشه. تجربیات خود را در این زمینه با ما به اشتراک بگذارید. با توجه به شرایط اقتصادی حاکم بر جامعه و کاهش قدرت خرید مردم، مدیریت صحیح درآمدها و هزینه ها، امری اجتناب ناپذیر است. به کدام یک از نیاز های خود اولویت میدهید؟! صرفه جویی در هزینه‌ها، با وجود داشتن چند فرزند چگونه امکان پذیر است؟! چگونه فرزندانی قانع و مقتصد تربیت کنیم؟! ✍متن ارسالی: 🔸جامع و کامل و کاربردی باشه 🔹قابل پخش باشه😊 🔸در ابتدا یادداشت، هشتگ مربوط به موضوع نوشته بشه ⬅️ نکته: تجارب شما میتونه هم باشه هم ! 👈 آیدی ارسال تجارب: 🆔 @dotakafinist3 🆔 @dotakafinist3 🌺 با ما همراه باشید. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۲۸ من متولد سال ۱۳۶۸ هستم، همسرم سال ۱۳۸۶ به صورت سنتی به خواستگاری اومدن و معرف همسرم، همکلاسی مدرسه من، دختر عموشون بودن که همسایه هم بودیم. ما آبان سال ۱۳۸۷ در خانه پدر شوهرم زندگی‌مون رو شروع کردیم و دو سال بعد از ازدواجمون یعنی آبان سال ۱۳۸۹ خداوند یه پسر کوچولوی ناز بهمون هدیه داد. هفت ماهگی محمد عارف تصمیم گرفتیم به یه خونه ی اجاره ای بریم و این جابجایی به دلیل کار همسرم اتفاق افتاد که میخواست کارش رو به صورت مستقل شروع کنه. اسباب کشی کردیم و چیزی از رفتن مون نگذشته بود که دوباره خدا بهمون یه هدیه کوچولوی دیگه داد. من باردار بودم و این خیلی ناباورانه اتفاق افتاده بود، همش گریه می‌کردم و با خودم می‌گفتم چجور می‌تونم با وجود محمد عارف، دوباره یه بارداری جدید رو تجربه کنم... من قبل از اینکه حتی آزمایش بدم و از بارداریم مطمئن بشم، حدس می زدم که باردار باشم و همش تو ذهنم می‌چرخید که چی بخورم و چیکار کنم که اگه بارداری اتفاق افتاده از بین بره و یه موقعه تستم مثبت نشه اصلا تو ذهنم نمی‌گنجید که دوباره به این زودی بخوام بارداری جدید رو تجربه کنم. بماند که چیزی که فکرش رو نمیکردم دیگه اتفاق افتاده بودو حدسم درست بود و فقط همسرم بود که این افکار منفی رو از ذهنم دور میکرد و دل گرمم می‌کرد و دلداریم می‌داد. حالا من بودم و بی حالی ضعف و حالت تهوع و همچنان محمد عارف رو شیر می‌دادم، محمدی که دیگه یکسالش شده بود و نوپا بود باید کم کم محمد عارف رو از شیر می‌گرفتم محمد عارف به هیچ عنوان نه شیشه و نه پستونک نمی‌گرفت و توی یه پروسه خیلی سخت و طولانی از شیر گرفتمش.... از شانس خوب یا بد ما، صاحب خونه خونه رو فروخته بود و ما باید از خونه بلند می‌شدیم، من باردار و با وجود محمد عارف اسباب کشی کردیم، تو خونه ی جدید دختر کوچولوی نازمون به دنیا اومد. ده روز اول همش گریه می‌کردم و به سختی هاش فکر می‌کردم ولی خب شونه خالی نکردم سعی میکردم بارم رو دوش هیچ کس نندازم کمک مامان و مادر شوهرم رو انکار نمی‌کنم، ولی با افتخار میگم که همه کارای بچه ها رو خودم انجام می‌دادم. با اینکه دوتا بچه ی قد و نیم قد و شیطون بودن اما سعی میکردم از پسشون بربیام... باز دوباره صاحب خونه خونه رو فروخت و ما باید بلند می‌شدیم، با هر سختی بود خونه پیدا کردیم و باز دوباره اسباب کشی کردیم... یادمه یه دونه نَنی بسته بودم که دست خودمم بهش نمی‌رسید، وقتی عارفه می‌خوابید چهار پایه می ذاشتم و می‌رفتم بالا عارفه رو می ذاشتم توی نَنی که حداقل یکم بخوابه و بتونم به کارای خونه برسم. اما خب عارفه هم طولی نمی‌کشید که با لنگه دمپایی که محمد عارف پرت می‌کرد تو نَنی بیدار می‌شد و شیطونیاشون از نو شروع می‌شد. 😢😅 روزای خیلی سختی بود ولی ارزشش رو داشت از برکت وجود بچه ها زمینی خریده بودیم و بعد از این همه اسباب کشی تصمیم گرفتیم که خونه رو هر جور شده بسازیم. با تلاش و همت شبانه روزی همسرم، زمین در حال ساخته شدن بود. عارفه یکسالش بود که خداروشکر ما به خونه خودمون رفتیم، درسته که خونه رو کامل نکرده بودیم هنوز ولی همین که می دونستیم از خودمونه و قرار نیست که اسباب به دوش دنبال خونه بگردیم، خیلی خوشحال بودیم خیلی خیلی خداروشکر می‌کردیم. با هر سختی بود قسط و بدهی خونه رو تا چند سال کم کم پرداخت کردیم، اما خب منم تو این چند سال هر وقت خسته و درمونده میشدم به همسرم گله می‌کردم که تو بچه ی دوم می‌خواستی، درسته که از خستگی بود ولی غیر از ناسپاسی چیزی نبود. بچه ها با هم فقط یکسال و هفت ماه تفاوت داشتن و هر چی وسیله خودشون داشتن و ما داشتیم از اسباب بازی بگیر تا وسایل خونه همه رو خراب کردن و دیگه همه چی از دستشون در عذاب بود. اما خب بچه های باهوش و پر جنب و جوش و زرنگ و خلاق و همه فن حریفی هستن و این هم فقط به این دلیله که با هم بزرگ شدن و همبازی هم بودن... 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۲۸ بعد از بدنیا اومدن عارفه من خوش ذوقیم گرفته بود که براش دستمال سر بدوزم و پاپوش و لباس و هر دفعه که یه فرصت کوچیک پیش میومد، استفاده می‌کردم و با لباسای کهنه و پارچه اضافه ها یه چیزی سر هم می‌کردم، که دست ورزی بود. به مرور با تیکه پارچه های کوچیک شروع کردم به لباس دوختن از روی لباس هایی که برا بچه ها خریده بودم و خب با تشویق بقیه روبرو می‌شدم و میلم به این کار بیشتر می‌شد. بچه ها بزرگتر شدن و من دیگه یه خیاط ماهر تو دوخت لباس کودک که خودمم فکرشو نمی‌کردم. با این که هیچ کلاسی برای دوخت لباس کودک نرفته بودم و فقط یه کمک های جزئی از خواهرام می‌گرفتم اما خب دیگه حتی دوست نداشتم لباس بخرم براشون به خصوص برای عارفه، تو این مورد خود کفا شده بودیم و خب منم خیلی خوشحال بودم. یه روزی معلم عارفه توی کانون پرورش کودک و نوجوان باهام تماس گرفت و گفت که امروز فهمیدم که لباسای عارفه رو خودت می دوزی گفتم بله همین جوره. گفت که وقتی میبینم یه حس خیلی خوبی دارم، خیلی خوشگلن... گفتم آخه من این لباس ها رو با عشق می دوزم و نمی دونید که خودم چقدر از دیدنش تو تن عارفه لذت می‌برم و ایشون گفتن که این همون حس خوبیه که حتی به ما هم منتقل می‌شه... از دوخت لباس کودک یه شغل خونگی راه انداختم اما خب تا حدی که هم بتونم به بچه ها برسم هم به زندگی و فقط درحدسرگرمی باشه ناگفته نمونه که با این که در حد سرگرمیه هم نیاز خانواده خودمون رو برطرف می‌کنه و هم درآمد خوبی داره، شاید کافی نباشه ولی کمک خرج بودنش رو نمیشه انکار کرد. اصلا به بچه ی سوم فکر نمی‌کردم، چون که خیلی خسته بودم از بچه های شیره به شیره، با وجود اینکه مامانم و خاله ها هر دفعه تذکر می‌دادن که دو تا بچه کافی نیست... ولی خب من همش می‌گفتم که من که تازه دارم نفس می‌کشم، تا اینکه عارفه هر دفعه می‌گفت که من یدونه خواهر می‌خوام ولی من توجه خاصی نمی‌کردم... عارفه پیگیر تر شد و من یکم به خودم اومدم دیدم که عارفه بد هم نمیگه... من خودم لذت خواهر داشتن رو چشیده بودم و حالا داشتم از بچه های خودم دریغ می‌کردم. پافشاری عارفه بیشتر می‌شد و حالا دیگه محمد عارف رو هم با خودش همراه کرده بود همسرم هم بعد از اون سختی ها زیر بار بچه نمی‌رفت. اما خب هر جور شده بود با محمد عارف و عارفه تونسته بودیم که یکم نظرش رو عوض کنیم. حالا دیگه سه تایی بچه می‌خواستیم درسته عارفه خواهر می‌خواست و محمد عارف داداش اما خب می‌گفتیم هر چی که خدا خواسته باشه تلاشمون بی نتیجه نموند، دعاها و گریه های عارفه بی ثمر نموند، و من بارداری سوم رو هم تجربه کردم. این بار خیلی شیرین و پرتجربه تر، همه ی خونواده با ذوق و شوق منتظرن، به خصوص همسرم ان شاءلله که داداش کوچولوی بچه های ما هم به سلامت به دنیا بیاد شاید تو مواقع اسباب کشی با وجود بچه ها خسته می‌شدم، شاید هر دفعه به شوهرم گله می‌کردم، خیلی مواقع گریه می‌کردم یا از بارداری دوم که غیر منتظره بود، حرف از مردم شنیدم. اما حالا هزاران هزاران بار خدا رو شکر می‌کنم و از همه ی ناسپاسی هام پشیمونم.... از روزی که باردار شدم عشق و سرزندگی بیشتری به زندگیمون تزریق شده که خودمونم فکرشو نمی‌کردیم، از در و دیوار خونه رحمت و برکت و نعمت میباره... من محبت همه جانبه بیشتری رو حس می‌کنم نه فقط به من بلکه همه خانواده به هم کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
قدردان حافظان امنیت باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
نامه جمعی از زنان پزشک، دندانپزشک و داروساز به دختران نوجوان ایرانی به نام حق رها، بهار، فاطمه، ریحانه، ستایش… نامت را نمی‌دانیم اما حتماً مثل یکی از همین نام‌ها، زیبا و دوست‌داشتنی است. ما تو را دیده‌ایم… در راه مدرسه وقتی با دوستانت با هیجان راه می‌روی و داستانِ سریالی را که دیشب دیده‌ای برایشان تعریف می‌کنی. وسط مهمانی خانوادگی وقتی مدام شالت را مرتب می‌کنی و دنبال آینه قدی می‌گردی که خیالت از تناسب لباس‌هایت راحت شود. در سرویس مدرسه، وقتی که سر و صدای تو و دوستانت، رنگ ترافیک پشت چراغ را عوض می‌کند، و سرزندگی را روی سر و صورت ماشین‌های خسته و راننده‌های کلافه‌اش می‌پاشد. در جمع هم‌کلاسی‌هایت، وقتی که از کلاس زبان برمی‌گردی و بین جمع پر سر و صدای آنها ساکتی، چون حس می‌کنی گاهی پوششت، رفتارت و نگاهت با آنها فرق دارد، اما دلت می‌خواهد با هم بمانید. تو هم احتمالاً ما را دیده‌ای… در ساختمان پزشکان سر خیابان؛ در بیمارستان، وقتی برای عیادت مادربزرگ رفته بودی؛ در برنامه‌ی تلویزیونی که مادرت پیگیرش است و هر روز یکی از همکاران ما سوالات پزشکی را جواب می‌دهد. ما، هم سن و سال تو بودیم که رؤیای پوشیدن این روپوش سفید به سرمان زد. روزها و شب‌ها را برای ساختن این رؤیا به هم دوختیم و بالاخره یک روز اسمِمان را بین قبولی‌های دانشگاه پیدا کردیم. چقدر پدر و مادرهایمان و حتی پدربزرگ و مادربزرگ‌هایمان خوشحال بودند. در خاطره‌ی جوانی و کودکی‌شان خانم دکترهای زیادی پیدا نمی‌شدند. مادربزرگ‌هایمان خیلی از دردهایشان را یا به خاطر مسافت طولانی تا نزدیکترین پزشک تحمل کرده بودند یا از خجالت مطرح کردنش با آقای دکترِ هندی، دم از دردشان برنیاورده بودند. اما حالا نوه‌هایشان را می‌دیدند که تا چند سال دیگر، یک خانم دکتر واقعی می‌شدند. در دانشگاه، ما هیچ کم از پسرها نداشتیم، نه تعدادمان کمتر بود، نه توانایی‌مان. حتی استادهای خانم هم چندان کمتر از آقایان نبودند. خانم‌هایی اغلب جوان، که تخصص و فوق تخصصشان را در سال‌های پس از انقلاب گرفته بودند. بین هم کلاسی‌هایمان، از هر شهر و شهرستانی پیدا می‌شد. پدر و مادرها با خیال آسوده دخترانشان را روانه‌ی دانشگاه کرده بودند تا نسل بعدی خانم دکترها پر تعدادتر باشند. حتی کم نبودند دانشجوهای دخترِ خارجی که سطح علمی دانشگاه و امنیت ایران آنها را به کشور ما کشانده بود. ما در دانشگاه‌های همین کشور درس خواندیم، پزشک شدیم، جراح، چشم‌پزشک، متخصص قلب و زنان، دندانپزشک و داروساز شدیم. کشیک‌های طولانی را از سر گذراندیم، دور از خانه و خانواده‌هایمان دردهای مردان و زنان و کودکان فارس و گیلک و کرد و لر و ترک و بلوچ و عرب را درمان کردیم. روزهای پر اضطراب کرونا را کنار مردممان ماندیم. دارو و واکسن ساختیم، استاد دانشگاه شدیم، مقاله نوشتیم، در کنفرانس‌های بین المللی شرکت کردیم و البته هیچ کجا را برای بودن و بالیدن، امن‌تر و آزادتر از سایه‌ی پرچم میهنمان نیافتیم. عزیز دلم، این سال‌ها ساده نگذشت. آنها که عمری از ضعف ما سود برده بودند تمام تلاششان را کردند. برای چه؟ … تا باور کنیم «نمی‌شود!», «نمی‌توانیم!». قوی‌تر شدن ما آنها را عذاب می‌داد. ما ظریف‌ترین جراحی‌ها را انجام می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی ناتوان مانده است. ما در دانشگاه درس می‌دادیم، آنها می‌گفتند دختر ایرانی محدود شده است. ما مقاله‌هایمان را در کنفرانس‌های جهانی ارائه می‌دادیم، آنها می‌گفتند زن ایرانی حق پیشرفت ندارد. ما در کنار همه‌ی این‌ها مادر بودن را انتخاب می‌کردیم آن‌ها می‌گفتند مادری را به زن ایرانی تحمیل می‌کنند. می‌خواهند نگذارند که تو، ما و هزاران زن قوی و بالنده‌ی دیگر را ببینی. می‌دانی، آنها هر روز از توان خودشان ناامیدتر می‌شوند. اما روی اراده‌ی تو حساب باز کرده‌اند. می‌دانند که اراده‌ی شگفت‌انگیز دختر ایرانی، ریشه در شجاعت و ظلم‌ستیزی و آزادی‌خواهی اش دارد. فقط یک راه برایشان مانده: اینکه تحریف کنند. چه را؟ معنای آزادی و ظلم‌ستیزی را؛ آنقدر که نیروی اراده‌ی تو، چرخ اهداف پلید آنها را بچرخاند. یقین دارم که تسلیمشان نمی‌شوی. تو گوهرشادی، بااراده؛ مرضیه دباغی، شجاع؛ عصمت احمدیانی، آزاده؛ تو دکتر محبوبه افرازی، دکتر عزت الملوک کاووسی، دکتر طلایه بیگ‌زاده، دکتر زهرا خدابندهلو و دکتر شیرین روحانی‌راد... یقین دارم تو مثل هزاران هزار دخترِ دیگرِ ایران، قوی و آزاداندیش می‌مانی. تو غوغا می‌کنی و ایران را همچنان قوی، مستقل، امن و آزاد نگه می‌داری. دوست‌دار تو 💥جمعی از بانوان پزشک، دندانپزشک و داروساز ایران اسلامی 👈 اسامی نویسندگان در لینک موجود می‌باشد. https://www.mehrnews.com/news/5609627/ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
انسان قرآنی 🔻 هر كسى وظيفه‌اش اين است كه بايد انسان قرآنى بشود. انسان قرآنى كسى است كه: «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ»(واقعه، ۷۹) حرف مى‌زند پاك، غذا مى‌خورد پاك، مى‌بيند پاك، خيالش طاهر، ذكرش، عقلش، قلمش، امضايش، شهادتش، كسب‌و‌كارش، همه قرآنى است. چون انسان آنچه را مى‌شنود، آنچه را مى‌بيند، همه را مس مى‌كند و انسان قرآنى كسى است كه «لا يَمَسُّهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ». 📚 «گفت‌و‌گو با علامه حسن‌زاده آملی» کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
سعی می کنم کمک حال مادرم باشم... کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۲۹ من تا ۲۳ سالگی که به خونه ی بخت رفتم، دست به سیاه و سفید نزده بودم، یعنی مادرم اینجوری تربیتم کرد، البته که درست هم نبود و باعث سختی های زیادی برام شد. ته تغاری یه خانواده پرجمعیت بودم و بعد از فارغ التحصیلی از یه دانشگاه دولتی رفتم یه شهر غریب واسه زندگی ازدواجمون هر چند فامیلی اما کاملا عاشقانه و دلی بود، البته که کاملا با هم تناسب فکری و خانوادگی داشتیم، ازدواجمون دانشجویی بود و همسرم که هنوز درسشم تموم نشده بود یه درآمد خیلی کم داشت. بعد از رفتن از پیش خانواده‌م، یهویی افتادم تو خلا تنهایی، روزها خودم بودم و خودم..‌بی هیچ صدایی...بی هیچ حرفی که حتی صدای خودم رو بشنوم، از طرفی مادر و پدرم تا مدت ها با هر تماس تلفنی گریه می‌کردن و اظهار دلتنگی، مخصوصا پدرم... پامو تو یه کفش کردم که زود بچه بیاریم، همسرم هم زیاد مخالفت نکرد و من درست وقتی که همسرم چند ماه بود که بیکار شده بود فهمیدم باردارم. اما به طور عجیبی اصلا برامون مهم نبود که درآمدی نداریم و داریم از جیب میخوریم و همسرم همیشه بهم یادآوری می‌کرد که هیچکس بهتر از خدا نیست که بشه بهش اعتماد کرد، به وعده ی خدا اعتماد کن. دخترم که به دنیا اومد بهار ۹۵ بود و مصادف شد با شاغل شدن همسرم تو یه شرکت به عنوان یه کارگر ساده، کار سخت و درآمد حداقلی اون روزهای سخت و شیرین و دلچسب محاله یادم بره، در حالیکه پاهای خسته از کار همسرم رو ماساژ می‌دادم به دخترمون نگاه می‌کردیم و رویاهامونو به هم می‌گفتیم. بعد از یک سالگی فهمیدیم دخترمون خیلی گوشه گیر و آرومه و با بچه ها بازی و شیطنت نمیکنه، تصمیم گرفتیم دوباره بچه دار بشیم سال ۹۷، وقتی دخترم ۲سال و نیمه ش بود دومین دخترمون به دنیا اومد. با به دنیا اومدنش همسرم که تو یه شرکت خیلی بهتر به عنوان مهندس مشغول بود، تونست یه شغل آزاد هم راه بندازه و اوضاع مالیمون واقعا خوب شد. اما چیزی که نبود، خودِ همسرم بود حالا دیگه خیلی زیاد کار می‌کرد و نمی‌تونست وقت زیادی برامون بذاره و من با دوتا کوچولوی پشت هم، تنهایی و دوری و کمک نداشتن و افتادن تو تجربه ی دو فرزندی روزهای خیلی سختی رو گذروندم اما به هر حال گذشت و ما شاهد بازی کردن و بزرگ شدن دو تا دخترامون بودیم اما دیدن این لذت که موجوداتی از عشق تو و همسرت شکل بگیرن و به لطف خدا سلامت باشن و بهترین دوستای هم باشن اینقدر عمیق و واقعی بود که تصمیم گرفتیم بچه های بیشتری داشته باشیم. سال ۱۴۰۰که دختر سوممون دنیا اومد، برکاتی که با خودش آورد قابل وصف نیست، حالا همسرم رئیس یه شرکته، خونه و ماشین و همه چیز هم داریم و سعی می‌کنیم بیشتر واسه در کنار هم بودن وقت بذاریم، غیر از اینا، به درک واقعی از زندگی و چرایی وجودیمون رسیدیم، راه هایی برامون باز شد که من و همسرم همزمان به این نتیجه رسیدیم این خدا اینقدر خوبه که همه چیز رو در بالاترین سطح باید ازش خواست و خیلی حیفه که ازش خودش رو نخوایم. با اومدن سومین بچه، اون سختی چند فرزندی دیگه در زندگی من نبود، انگار به یه سراشیبی و ساحل آرامش رسیدیم، حالا دیگه بچه ها عادت به داشتن یکی دیگه در کنارشون و تقسیم کردن مادر پدرشون دارن و حسادتی در کار نیست، همچنین اینقدر در کنار هم درک و عقلشون رشد کرده که خودشون برام یه وزنه ی کمکی هستن و به هیچ وجه دیگه تو این خونه من حس غربت و تنهایی ندارم. ان شاالله جهاد فرزندآوری ما به لطف خدا ادامه خواهد داشت، بله...چرا که نه! خدا خیلی قشنگ به وعده هاش عمل میکنه چرا ما ازش کم بخوایم؟ ما بچه ی زیاد می‌خوایم ، ایمان زیاد می‌خوایم، پول زیاد می‌خوایم، عشق به حسین رو زیاد می‌خوایم، ما از هر چیزی زیادش رو می‌خوایم، چون بهش اعتماد داریم بی شک و بی اما و شاید... 👈 شما هنوز عضو کانال "دوتا کافی نیست" نشده اید. جهت عضویت بر روی لینک زیر👇 یا گزینه ی پیوستن در پایین صفحه بزنید. http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075