eitaa logo
دوتا کافی نیست
49هزار دنبال‌کننده
7هزار عکس
1.2هزار ویدیو
30 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ قول میدم سردار... من ارادت خاصی داشتم نسبت به سردار مثل خیلی های دیگه... طبیعتا خیلی هم ناراحت شدم و گریه کردم و همچنان هم گریه هام قطع نمیشه مخصوصا از دیروز که اشکای آقا خیلی گرون تموم شد برامون😭😭 من بارها با شهدا ارتباط داشتم. شهدای محبوب و حتی گمنام ... ولی هیچ وقت معجزه هاشونو از نزدیک ندیدم بودم. ولی بالاخره من هم معجزه شونو دیدم. من از تهران خیلی دورتر زندگی میکردم اما آرزوم بود برای شادی و آرامش دل رهبری، برم تشییع سردار، برم که عملا نشون بدم من هم هستم اما مثل یک رویا بود، رویای دست نیافتنی... هم اینکه از تهران دور بودم. هم اینکه مطمئن بودم پدر و مادرم هیچ وقت تنهایی منو نمیفرستن تو اون شلوغی که مطمئنا قابل پیش بینی نیست. ظهر یکشنبه به سردار گفتم سردار دلم نمیخواد بخاطر رفتنم بحثی داشته باشم با پدر و مادرم ولی از طرفی دلم میخواد بیام تشییع پیکر مطهرت😭😭 خودت کمکم کن پدر و مادرمو راضی کن. من بهت قول میدم سردار که تا جایی که میتونم نمازمو اول وقت بخونم. شب که شد به مادرم و بعدشم مادرم به پدرم گفت. باورکردنی نبود که با اولین بار پذیرفتن من برم😭😭 و بعد این سردار بود که انگار میگفت : قولت یادت نره دخترم😭 سر قولم با سردار هستم. من یه دختر بیست ساله ام. شاید خیلی ها ندوونن و بگن از یک دختر چه انتقامی برمیاد؟؟؟ اما حالا که سردار بقولش وفا کرد منم بقولم وفا میکنم. منم قول میدم که در ازدواجم پا بذارم روی و منم قول میدم بعد ازدواجم تا جایی که خدا یاری کنه پا بذارم روی و قول میدم که قاسم سلیمانی که نه ولی سرباز سردار کنم. قول میدم که مفید باشم✊ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۳۴۰ با خوندن پیام اون دختر خانم تک فرزند، دلم یهو خیلی شکست و اشک توی چشمام جمع شد. چون با تمام وجودم حس این دختر خانوم رو درک کردم. من هم ۱۴ سال تک فرزند بودم و از همون کودکی در حسرت داشتن خواهر و برادر میسوختم اما خب... این برای کسی مهم نبود. همه شاید تو فکر این بودن که بچه نیاز مهم تری داره! باید بفرستیمش مدرسه ی غیرانتفاعی، باید تا لب تر کرد هر چی خواست براش فراهم کنیم، باید بهترین منطقه ی شهر بشینیم. چون اینا «باید» ه، دیگه نمیتونیم براش خواهر و برادر بیاریم چون بچه «خرج» داره! و متاسفانه خیلی هام با فضولی های نابجا مادرم رو سر لج انداختن و اون هم برای همیشه فکر بچه ی دوم رو از سرش بیرون کرد. اما خدا بالاخره تو سن ۱۴ سالگی به من یه خواهر داد. وقتی خبر بارداری مادرمو شنیدم داشتم بال در میاوردم. البته فکر کنم اون موقع فقط من خوشحال بودم چون خواهرم خداخواسته یا بقول بعضیا «ناخواسته» بود. هر چند برای خواهر بزرگش یه خواسته ی واقعی بود. وقتی خواهرم اومد خونه، برای اولین بار از خوشحالی گریه کردم. دلم میخواد دنیا رو به پاش بریزم. همیشه یه پای دغدغه هامه. اما خب...حالا من ۲۵ ساله م و اون ۱۱ ساله. وقتی من داشتم ازدواج میکردم اون تو روزای کودکی بود. وقتی اون نیاز به همبازی داشت، من تو بحران نوجوانی بودم... نتونستیم برای هم خواهرهای خوبی باشیم ولی بازم خیییلی بهتر از تک فرزندیه. لااقل امیدم به اینه که بالاخره یه روزی خواهرم بزرگتر میشه و میتونم باهاش درد دل کنم، میتونیم راجع به چیزی به جز دوستای مدرسه ش حرف بزنیم، میتونم منم گوینده باشم و فقط شنونده نباشم چون طبیعتا من نمیتونم از دغدغه هام باهاش حرف بزنم... اما این روزا، خیلی احساس تنهایی میکنم. عمیقا دلم یه خواهر میخواد. بخاطر نداشتن یه همدم هم سن و سال، خیلی آسیب ها دیدم. وابستگی هایی به دوستهایی که نباید. ضربه های روحی که از دیگران خوردم و ... وقتی خواهرای هم سن و سال رو میبینم همیشه به حالشون غبطه میخورم. وقتی با هم درگوشی حرف میزنن، باهم خاله بازی میکنن، تو بزرگ شدنشون با هم درد دل میکنن... گاهی محتاج اینم که یه نفر فقط بهم بگه چیزی نیست، آروم باش. دلم نمیخواد اون یک نفر دوست باشه که با همه ی نزدیکیش، بازم ته تهش یه غریبه س. گاهی حتی دلم نمیخواد اون یک نفر مادرم باشه. دوست دارم خواهرم باشه... دوست، حتی بهترین دوست، هیچ وقت جای خواهر رو نمیگیره. خواهر از خونِ آدمه. هیچ وقت از حرف زدن باهاش پشیمون نمیشی... همین الان که خواهر دارم شاید نتونم بخاطر اختلاف سنی زیادمون باهاش حرف بزنم، اما همینکه تو آغوش میگیرمش، همین که صداشو میشنوم، حالمو خوب میکنه. نمیدونم، شاید خاصیت هم خونی باشه. البته انکار نمیکنم که استثنا هم همیشه وجود داره، اما معمولا بچه هایی که خواهر و برادر ندارن بسیار آسیب پذیرترن، رشد اجتماعیشون دچار ضعف میشه، وابستگی به دوست دارن و باور کنید تربیتشون به مراتب سخت تره!! من این تفاوتها رو به وضوح بین خودم و همسرم حس میکنم. برتری های شخصیتی که اون نسبت به من داره واقعا واضحه و کاملا مطمئنم بخش اعظمش بخاطر داشتن خواهر و برادره . حالا از خانواده ها خواهش میکنم حتی اگر دغدغه ی دین و جمعیت و نسل شیعه ندارن، یا کلا بچه دار نشن، یا اگر میشن، حداقل ۲ یا ۳ تا بچه ی «هم سن و سال» بیارن! شما نمیخواید که صرفا برای بچه داریتون کمک داشته باشید و بچه ی اولتون بچه ی دومتون رو بزرگ کنه؟؟ برای بچه ی اولتون یه همبازی و همدم بیارید! نه یه اسباب بازیِ صرف!... فکر آینده ی بچه هاتون باشید... اجازه بدید بچه هاتون دنیای یکسانی داشته باشن و اگرم بچه تون تنهاس و سنش بیشتر شده، عیب نداره. بازم براش خواهر و برادر بیارید. اجازه بدید کَس و کار داشته باشه! حتی با فاصله ی سنی زیاد. قطعا حضور خواهرم تو زندگی من خیییلی بهتر از نبودنشه. من از ته دلم برای اون دختر خانم تک فرزند، صلوات فرستادم. الهی که خدا حاجت دلش رو بده. خودم هم تصمیمم اینه لااقل ۳ تا بچه ی پشت هم رو داشته باشم تا هم سن و سال باشن و با هم بزرگ شن و از وجود هم لذت ببرن. دعا کنید خدا لایق بدونه مادر شیم و سهمی تو اجرای منویات حضرت آقا و تربیت سرباز برای ظهور و خدمت در حکومت حضرت حجت(عج) داشته باشیم. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
۵۰۸ یکی از ایرادایی که نسل امروزی به خانواده های پرجمعیت میگیرن اینه که میگن بچه خوب توی این مدل خانواده تربیت نمیشه. من از ترم یک دانشگاه که وارد خوابگاه شدم (عملا وارد زندگی اجتماعی گسترده شدم) فهمیدم کاملا قضیه برعکس هست. یعنی اوائل توی خوابگاه یک سری افرادی که تک فرزند یا دو فرزند بودن میگفتن وای شما این تعداد بچه این؟ مثلا پنج به بالا رو بد میدونستن و یک نگاهای خاصی داشتن. اما جالب بود همین افرادی که از خانواده های پرجمعیت بودن نه به سرما و گرما گیر می‌دادن، نه رو خوابشون حساس بودن، یعنی کلا به شلوغی عادت داشتن. همه مدل غذایی رو میخوردن و راحت با همه اخت می‌شدن و می تونستن راحت بقیه رو بپذیرن. همون افراد تک فرزند یا دو فرزندی در هر موردی اذیت میکردن، زود کم می‌آوردن و افسرده می‌شدن و بقیه اتاق که از خانواده پرجمعیت بودن عملا اینارو در طول ترم تحمل میکردن. آخرشم دو قورت و نیمشون باقی بود. از هیچ چیز خوشحال نمیشدن و حتی نمرات خوبم خوشحالشون نمیکرد. اما اعتراف می کنم کم جمعیتی ها در رفاه کامل بودن.اونجایی که ما همه ش در حال دودوتا چهار تا بودیم کوچکترین چیزی رو چجوری بخریم و چجوری مصرف کنیم که به صرفه باشه، خانواده های اونا بعد از هر تماس کلی پول براشون میریختن. و اینطوری بود که ما مدیریت مالی و استقلال رو تمرین میکردیم و اونا حتی نمیدونستن تو حسابشون چقدر پوله چون هیچ جا به جمله ی "موجودی شما کافی نیست." برنمی خوردن. یکی از موارد اخلاقی که خیلی برام چشم گیر بود و اساتید اخلاق هم روش تاکید دارن، گناهان زبان بود یا به تعبیر امروزیا هوش اجتماعی... در جایی که پرجمعیتی ها با هر حرف، ناخودآگاه حواسشون به واکنش طرف بود و اگر حرفی میزدن که حس میکردن جالب نیست سریع جبرانش میکردن با یه حرف بهتر، تک فرزندی ها و کم جمعیت ها تیکه انداختنو افتخار میدونستن و معتقد بودن آدم باید جوری جواب بده که طرف بسوزه... من خودم به خاطر طبعم زبان تند و تیزی داشتم. تا خود ۱۶،۱۷ سالگی مادرم هر بار میگفت آدم حرفی که میخواد بزنه رو هزار بار میجوه. اگه شک داره خوبه یا بده اصلا نمیگه. اونقدر گفت وگفت و گاهی قهر کرد، گاهی سکوتامو تشویق کرد که من الان بتونم به جای اینکه جواب کسی رو بدم، سکوتو انتخاب کنم و می‌دونم تاثیرش بیشتره. اما در طول این چند سال دانشجویی خیلی افراد رو دیدم که اصلا جملاتشونو حتی یکبار هم از ذهن نمیگذرونن و اندکی تامل نمی کنند. حتی خانواده های مذهبی. یادمه یبار یه خانم از آشناهامون که بی سرپرست بود و وضع مالی بدی داشت، کلی تسبیح رنگاوارنگ از خونه شون جمع کرده بود، برای من آورد گفت ببر بذار مسجد دانشگاهتون . منم قبول کردم یکی از همین عزیزان کم جمعیتی که اتفاقا مذهبی بود موضوعو فهمید و کلی مسخره کرد که وا؟ چرا تسبیحاش یه شکل نیستن و... طرف نداره ده تا تسبیح بخره بعد این خانم که چادر کَن کَن، کمتر، سرش نمیکنه، نذرشو مسخره میکنه. البته اوایل تعجب میکردم میگفتم مادر اینا یکبار هم بهشون نگفته مواظب دل سوزوندن، بی احترامی، سبک کردن بقیه و...باش؟! حتی یبار یکی‌شون گفت خودم میدونم بد حرف میزنم و کلی از دوستام به جز یکی نهایتا دوتا باهام میسازن. حرفاش منو به فکر فرو برد و تموم افرادی که خیلی تیکه مینداختن و کلا نقطه ضعف افرادو بی پروا نشونه میرفتن اومد تو ذهنم و متوجه شدم اتفاقا از خانواده های کم جمعیت بودن و معمولا تک دختر و دردونه خونه ،که حتی برای اشتباهات شون هم گاهی تشویق شدن. در حالی که مثلا تو خانواده ما که ۶ تا بچه بودیم، گرفتن معدل ۱۹ به بالا، رفتار مودبانه و ... یه امر کاملا نرمال و عادی بود و کسی براش جایزه توقع نداشت. اما همین چند وقت یکی از همین دخترا دکترا کنکور داد و اصلا خوب نبود نتیجه ش و کلی خانواده براش طلا خریدن که چی؟ کنکور شرکت کرده اما من نوعی مجاز شدم و تراز چند دانشگاه خوب رو آوردم و جایزه بماند، خرج ثبت نام تا مصاحبه و همه چیز با افتخار از جیب خودم بود. خلاصه خواستم این مطلبو بگم که برام جالب بود و برعکسش توی ذهن ها ثبت شده که بچه ها خانواده های پرجمعیت بی کلاسن و ادب نشدن و خانواده های کم جمعیت آدم حسابی تحویل جامعه میدن و... پ. ن: البته این ویژگی‌هایی که گفتم همیشه مطلق نیست و ممکنه عکسش هم باشه، نکاتی که گفتم تجربه ی زیسته ی من بود. با احترام به کسایی که متفاوت هستند و یا متفاوت فکر می کنند. کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
📌 تنهای تنها... شاید اکثر خانمهایی که تو گروه هستن، بلاخره دوسه تا خواهر و برادر داشته باشن اما من میفهمم تک فرزندی یا کم فرزندی چه فاجعه ی بزرگی هست. منی که نه خودم خواهر دارم نه برادرم قصد ازدواج داره، شوهرمم، برادر نداره... این روزها که متاسفانه متاسفانه متاسفانه روابط فامیلی خیلی کمرنگ شده و عملا خانواده ها فقط با خواهر و برادراشون رابطه و رفت و آمد دارن، ما هیچکس رو نداریم. انقدر تنهاییم که هر وقت بهش فکر میکنم غصه م میشه😔😔 خواهر و برادرا تو مشکلات و سختی پشت هم هستن ولی ما هیچکس رو نداریم. الان که خودم تو این وضعیت هستم دلم‌ نمیخواد بچه هام اینجوری بشن و تا جایی که بتونم سعی میکنم این ظلم در حق بچه هام نشه. من واقعا گله مندم از خانوادم که ما رو انقدر تنها گذاشتن... پدر مادر هم هرچقدر وقت بذارن برای بچه هیچ‌وقت جای خواهر برادر رو نمیگیره، اصلا دنیاشون باهم متفاوته. تفکرشون فرق داره از یه نسل دیگه هستن. مثلا بابا مامان من پول پام می‌ریختن، اولین نفر تو فامیل من گوشی خریدم، اولین نفر من کامپیوتر داشتم، همیشه بهترین لباسا تنم بود و بهترین لوازم تحریر رو برام تهیه میکردن، دست رو هر اسباب بازی ای میذاشتم نه نمی شنیدم. دیدگاه جوان‌های الانم همینه، میگن باید بتونیم به خرج بچه برسیم. ولی واقعا اینا به هیچ درد من نخوردن وقتی که همیشه تنها بودم. تازه بابای من خیلی باهام رفیق بود، گاهی باهم بیرون میرفتیم، باهم حرف میزدیم. ولی واقعا جای خواهر و برادر رو برام پر نمیکرد‌‌‌. همبازی من که نبود... من همیشه تنها بودم.... تنهای تنها............................... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
. درباره تجربه ای که در مورد تبعات کم فرزندی توی کانال فرستادین، میخواستم بگم که با تماااااااام وجوووود درک میکنم این خانم محترم رو😔 من هم متاسفانه خواهر و برادری ندارم و از بچگی چه شب‌هایی که تا دیر وقت گریه کردم و از خدا خواستم که تنهایی هام تموم بشه اما نشد. الانم ازدواج کردم و با دوتا بچه شهر دیگه ای زندگی میکنم و هر لحظه تحت فشار خیییییلی زیادی از طرف خانوادم هستم و این حال روحی منو به شدت داغون کرده و از زندگی خودم زده شدم و متاسفانه دودش تو چشم بچه هام میره چون فقط زورم به اون طفل معصوم ها میرسه. همسرم اوایل ازدواج چون تو یک خانواده پرجمعیت بود، می‌گفت بچه فقط ۲ تا اما وقتی این همه مشکلات رو که گاهی خودش رو هم تحت فشار قرار می‌داد، دید نظرش عوض شد. همسرم سال ها تلاش کرده و تحت آموزش ها و آزمون های زیادی قرار گرفته تا بتونه به اون هدفی که داره و شغلی که مورد علاقش هست، برسه و پدر و مادر من آرزو دارن که تو آزمونش قبول نشه و ما زودتر برگردیم پیش شون 😭 این خیلی برام دردآوره که اونا این همه اذیت های ما و تلاش های همسرم رو نبینن و فقط به فکر تنهایی خودشون باشن و حتی به ما پیشنهاد بدن که همه چیز رو نصفه و نیمه رها کنیم برگردیم. همسرم به خاطر تلاش هایی که این سال ها کرده تو ۳۰ سالگی دچار بیماری فشار خون بالا شده و از خیلی علایقش گذشته و این دیده نشدنه هر دوی ما رو آزار میده تو رو خدااااااا به خانومایی که فکر میکنن با تعداد کم بچه ها دارن در حقشون لطف میکنن بگین تک بچه یا دو بچه داشتن یک جنایته در حق فرزندشون. تو رو خدا فقط همین روزای خوشی الان رو نبینید، کمی آینده نگر باشین... من الان علاوه بر فشاری که از طرف خانوادم متحمل میشم، این تنهایی و بی کسی هم داره اذیتم میکنه. حیف و صد حیف که نمیتونم بیشتر از این مشکلاتم رو باز کنم. 😔 «دوتا کافی نیست»| عضو شوید👇 http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075