eitaa logo
دوتا کافی نیست
50.6هزار دنبال‌کننده
7.7هزار عکس
1.4هزار ویدیو
32 فایل
کانالی برای دریافت اخبار مهم و نکات ناب در زمینه فرزندآوری، خانواده و جمعیت (دوتا کافی نیست، برگزیده دومین رویداد جایزه ملی جمعیت در بخش رسانه) ارتباط با مدیر @dotakafinist3 تبلیغات👇 https://eitaa.com/joinchat/3841589734Cc5157c1c6e
مشاهده در ایتا
دانلود
۵۹۴ سال ۱۳۸۱ ازدواج کردم، ۱۹ سال داشتم و کم تجربه به خاطر بیماری پدرم و رفتار مادرم، دید درستی از زندگی و مسئولیت پذیری نداشتم. با این که دانشجو بودم و مسیر زیادی برای تحصیل می‌رفتم، بعد از ازدواج زود باردار شدم، سال ۱۳۸۳ پسر عزیزم به دنیا آمد، با وجود استفاده از روش به ظاهر مطمئن، ۴ ماه بعد از تولد پسرم، باردار شدم. تجربه کمی داشتم، مادرم پیشنهاد داد بهترین کار سقط بچه هست، من خودم هم راغب شدم، فکر کردم کار درست همینه و در مطب شخصی پزشکی که خدا لعنتش کند، کورتاژ شدم. تا وقتی بچه ام سه ساله شد، دوست داشتم فرزند دیگری بیارم، اما به محض اقدام دچار ناراحتی های روحی و روانی شدیدی شدم به طوری که قصد خود کشی داشتم. به خاطر مشکلات روحی، مادرم دوباره پیشنهاد داد بچه رو سقط کنم، جنین هنوز درست شکل نگرفته بود، شاید یک ماه بود، انگار پزشک به دیواره رحم آسیب زد، بعد ازین سقط، زندگیم هرگز به روال عادی برنگشت، حال روحی و روانیم بدتر شد، افسردگی شدیدتر گرفتم ، همه شور و شوقم به زندگی ازدست رفت به بچه ۴ ساله ام هم خیلی ضربه خورد. بعد از آن برای جبران کارام، تصمیم به بچه دار شدن گرفتم نزدیک به ١٠ بار سقط زیر دوماه داشتم، انگار دیگه رحم نمی‌پذیرفت بچه رو، زیر دو ماه بچه از بین می‌رفت 😭 خیلی شکنجه روحی شدم. الانم در آستانه ۴۰ سالگی می‌خوام اقدام کنم ولی ترس شدید دارم و مشکلات جسمی ام خیلی شدید شده، بعید میدونم امکان داشته باشه، مگر اینکه خداوند خودش عنایتی کنه 😔 الان که فرزند ۱۸ ساله ام رو میبینم هر روز عذاب وجدان دارم، من تقریبا هر هفته ای یا ماهی یک بار میمیرم و زنده میشم از فکر به اشتباهی که کل زندگی من رو تحت تاثیر قرار داد. اینارو نوشتم که خواهشا کسی اشتباه من رو نکنه ، هر وقت خدا بچه رو داد با آغوش باز پذیرا باشید، خدا کمک می کنه، مثل من از کاه کوه نسازید که آخر تو حل مشکلات درمونده بشید. برای منم دعا کنید، به برکت اسم حضرت زهرا خداوند عنایتی به من کنه. مادرا لطفا با راهنمایی اشتباه، با علم کم تون بچه هاتون رو یک عمر بدبخت نکنید. 😒😓🥺 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
احترام به والدین و جایگاه آن ها نزد خداوند پدر و مادر رابطه بین تو و خدای تو هستند. این پل ارتباطی خودت را قطع نکن. تو شاخه نازکی هستی مثل درختان که شاخه امسال بر روی شاخه پارسال تکیه دارد. نسل امروز به نسل گذشته تکیه دارد. این تکیه گاه خودت را محکم نگه دار. اگر تو حاجتی داری بدان که خدا گرو می‌کشد. روایت داریم خدا می‌گوید برو به مادرت بگو به من بده تا من به تو بدهم. من تاکنون از راه پدر و مادرت به تو روزی دادم و الآن آنها را سبک نمی‌کنم. حال که آنها از دنیا رفتند یا فرتوتاند، باز هم واسطه رزق تو آنها هستند. روایت داریم برو سر قبر مادرت دو رکعت نماز بخوان و حاجت بگیر. میگوید ما از این کانال به تو روزی میدادیم، الان هم برو آنجا. پشت سرتان را محکم کنید تا پیش رویتان محکم بشود. مشکلات پیش رو، ریشه در مشکلات پشت سر دارند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
منفعل نباشید.... مسجد ما، اوایل حضورم در محله به شدت ضدبچه بود، صندلی های نماز که افراد مسن استفاده میکنند خیلی بیشتر از تعداد بچه ها بود😔 از همان ابتدا حضورم در مسجد همراه با بچه بود، به خاطر کارهای فرهنگی ای که در مسجد انجام میدادم تقریبا خانم ها رودربایسی داشتند و به پسرم چیزی نمیگفتند😅 من هم به پسرم تاکید میکردم موقع نماز بدو بدو و سرو صدا نکنه یه روز موقع نماز ظهر جماعت که همه جا در سکوت بود و بچه ها در حال بازی، یهو یه نفر با صدای بلند که توی مسجد می پیچید به بچه ها میگفت مامانم گفته موقع نماز صروصدا نکنید😂 حالا همه جا سکوت و فقط صدای پسرم تو صحن مسجد میپیچید و من همیشه از یادآوری اون ماجرا کلی خنده ام میگیره... جو طوری بود که بچه ها حضور کمی داشتند و هر روز یکی از خانمها از برخورد خانمها و آقایان نمازگزار در مورد بچه ها و نوجوانان گله داشتند. بماند که تو اون برهه چند مادر از اون مسجد با دلشکسته و حتی اشک ریزان بیرون رفتند. گذشت تا اینکه با یکی از خانمهای همفکر و همراه مسجد الحمدالله جو رو تغییر دادیم. حالا من با سه تا بچه هفت و نیم ساله سه و نیم ساله و نوزاد دو ماهه میرم مسجد و هر روز هم کلی دعای خیر پشت سر من و بچه هام هست. الان گاهی به پسر بزرگم میگم وقتی نوزاد بودی روی زمین میذاشتم کنارم، تو به لوسترهای مسجد نگاه میکردی تا نمازمو بخونم، حالا خودت تو صف وایستادی... من خودم به عینه دیدم واقعا تربیتی که بچه تو مسجد میشه من مادر تمام وقتمو بذارم نمیتونم اونو انجام بدم. یه روز دیدم پسرم که تو یادگیری خیلی مشکل داره ☺️ داره فراز جوشن کبیر رو میخونه از حفظ با صوت😳 فقط به خاطر قرار گرفتن در جو مسجد. خانمها میخوام بگم اگه جو همراه نیست منفعل نباشید، به جای ناراحت شدن و نشستن تو خونه، بشینید کار فرهنگی کنید هم برای مسن تر ها هم بچه ها😇 خدا حرکت شما رو خالصانه می ببینه حتما کمکتون می‌کنه و راه رو هموار. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
🚨آقایان مسئول در حوزه های علمیه، مرکز رسیدگی به امور مساجد و سازمان تبلیغات اسلامی، کلاهتان را بالاتر بگذارید. 👈 آیا کسی هست که صدای ما را به آقایان مسئول برساند؟ کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۵۹۵ پدر ومادر من باهم فامیل هستند. یعنی پدربزرگهای من باهم‌ پسرعمو هستند. در همین رفت و آمدها، بابا به مامان علاقمند میشن😍 موقع ازدواج مادرم ۱۴ سالش بود و پدرم ۲۱ ساله، سال۶۰ باهم ازدواج میکنن و سال ۶۱ خدا منو بهشون میبخشه😌 خلاصه که سال ۶۲ داداش اولی و ۶۵ هم داداش دومی به جمع ما اضافه شدن. بعداز اون هم مامان یه سقط داشتن که من همیشه فکر میکنم اون دختر بود و اگه بود، من اون موقع خواهر دار میشدم.... ولی خودش سقط شد و من از سعادت داشتنش محروم شدم. این فاصله سنی کمِ من و مامانم خیلی بامزه بود. بیشتر جاها فکر می‌کردن باهم خواهریم😍 بعد از سالها من و داداش اولی دیگه دانشجو شده بودیم. هر دو هم دانشجوی راه دور بودیم. داداش کوچیکه هم کم کم باید آماده کنکور می‌شد. سال ۸۱ که بیست ساله بودم و دانشجوی سال سوم، یک روز خاله ام درِ گوشی بهم خبر داد که مادرت بارداره😍 اولش برایم غیرمنتظره بود ولی در دلم خوشحال شدم، همیشه دلم خواهر میخواست، گفتم شاید قسمتم شده🤩. این بارداری خداخواسته بود و مادر اصلا خوشحال نبود. فکر می‌کرد سنی ازش گذشته، در حالیکه فقط ۳۵ سالش بود. اون موقع داداش اولی ۱۹ سالش بود و دانشجو و داداش دومی ۱۶ سالش بود و سال بعد کنکور داشت. بعد از چند هفته خبر بارداری مامان را خودم بهشان گفتم، که البته هردوتا برخورد بدی کردند😓 هرچند زود پشیمان شدند و سعی کردند جبران کنند👏👏👏و ما بچه ها سه تایی سعی می‌کردیم هوای مامان را داشته باشیم. وقتی موقع زایمان مامان شد، چون مِهر شده بود من و برادرم هر کدام باید می‌رفتیم دانشگاه خودمان و کیلومترها از خانه دور می‌شدیم.... مامان بخاطر اینکه ما نگران نشویم تاریخ واقعی زایمانش را به ما نگفت و وقتی ما متوجه شدیم که چند روز از زایمانش گذشته بود. با هر زحمتی بود یکی دو روزه خودم را به شهرمان رساندم و در کمال تعجب دوتا نوازاد دیدم🤔🤔 بله بچه ها دوقلو بودند😁😁 و مامان بخاطر استرس بیش از حد از سلامت آنها، این قضیه را از ما پنهان کرده بود. هر دو هم پسر👶👶 و الحمدلله سالم. وقتی به دانشگاه برگشتم، خبر دوقلو آوردن مامانم در تمام خوابگاه و دانشکده مثل بمب منفجر شد😄 هر چند داشتن خواهر، برایم همیشه حسرت شد ولی خیلی دوستشان داشتیم. من خیلی از مهارتهای فرزند پروری را در سن بسیار خوب بخاطر وجود آنها یاد گرفتم. مادرم خیلی سختی کشید تا ۶ماه، دوقلوها دلپیچه داشتند‌، تنها دخترش هم دانشجوی راه دور بود. پسر دیگرش هم همینطور و پسر بعدی کنکور داشت. ولی الان این دوشاخ شمشاد در آستانه ی ۱۹سالگی هستند و دایی و عموی خوبی برای بچه های ما😊😘 اینم بگم که این فاصله سنی ۲۱ساله ی ما باهم چیزی از صمیمیت خواهر و برادریِ ما کم نکرده و ما واقعا رابطه خوبی باهم داریم و برای اونها ما مشاور و راهنمای خوبی میتونیم باشیم. حرفهایی که به مامان و بابا نمیتونن بگن به ماها میگن. سالهاست من و برادرانم، ازدواج کردیم و جمعیتمان بیشتر شده. خلاصه که از اینکه ۵ فرزندیم، بسیار خوشحالم و به این رسیدم که خانواده ی پرجمعیت، شادتر و جذاب تر از خانواده ی کم‌جمعیت است.👏👏👏👏 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا