eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
331 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
⚜️🕊 روضه و توسل جانسوز ویژه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها به نفسِ حاج میثم مطیعی_فاطمیه 96⚜️ چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن *اگر میتونی براش گریه کنی بگو خدایا شکر...اگر میتونی براش بسوزی بگو:الحمدلله...اما اگه مثل من شدی بگو:چی کار کردی نمیتونم گریه کنم...امشب به چشمات التماس کن...بگو:یه عمری من به حرف تو گوش دادم امشب تو بیا به حرف من گوش بده....* چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد تابوت عشق خود را... *آخه میدونید که:این آخریا نمیخندید....تنها باری که دیدند میخنده اون موقعی بود که دید تابوت براش درست کردند....من بگم این حرفا رو یا نه؟! باید یه معامله ای بکنم....بگم:یا صاحب الزمان! من به اینا کاری ندارم؛مجلس مادرته...هر جا مجلس مادر باشه،پسر دم در می ایسته....همه بهش تسلیت میگن...سرسلامتی میدن...مستمع روضه تو باش وگرنه این حرفا رو نباید زد....* چیزی نمانده اسماء... تا پرکشیدن من تا گریه های حیدر... تا خنده های دشمن چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بسازد تابوت عشق خود را... تا خم کند به گریه...این دفعه میخ ها را تا پهلویم مبادا... (آه از غم غریبی) * چیزی نمانده اسماء... تا لحظه‌ای که آن دم آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید آثار درب و دیوار با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد از دورِ زخمِ مسمار (آه از غم غریبی) *شما شنیدید کتاب صحیح بخاری مهم ترین کتاب اهل سنته...یه جمله ای داره... "و کان لعلی من الناس وجه حیاة فاطمه" تا فاطمه زنده بود علی در بین مردم یه آبرویی داشت...* (آه از غم غریبی) چیزی نمانده اسماء... تا لحظه‌ای که آن دم آب روان بریزی... بر چهره ی کبودم چیزی نمانده اسماء...تا مرتضی بشوید آثار درب و دیوار با چشم خون فشانش، خون لخته ها بگیرد از دورِ زخمِ مسمار (آه از غم غریبی) * چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب *من همیشه با خودم میگم اون شبایی که بچه ها رو با هزار و یک زحمت میخوابوند امیرالمومنین؛نیمه های شب بلند میشد آروم آروم میرفت کنار قبر عزیزش.وقتی برمیگشت شاید بچه هاش بیدار بودند،همه یه گوشه ی خونه سر به دیوار گذاشتند. شاید امام حسن وقتی بابا از کنار قبر مادر برمیگشت،امیرالمومنین میدید هِی امام حسن مشت به دیوار میزنه.چرا؟زهرا جان!...* این کودکت چه دیده که هی زار میزند هی دست مشت کرده به دیوار میزند خودم دیدم که دشمن مادرم را....* چیزی نمانده اسماء...تا نیمه های یک شب یک سو حسن به گریه...یک سو حسین و زینب چیزی نمانده اسماء... تا مرتضی بگیرد تابوت من به شانه تا شرمگین سپارد ... امانت پدر را به دست او شبانه ... *مثل فرداشبی وقتی میخواست بی بی رو دفن کنه،امالی طوسی،امالی شیخ مفید هر دو روایت کردند.میگه"فَلَمّا نَفَدَ یَدَهُ مِن تُرابِ القَبْر" همچین که کار دفن تمام شد دست ها را به هم زد،خاک ها را به هم افشاند..."هاجَ بِهِ الحُزن..."غم و اندوه به قلبش هجوم آورد..." و اَرسَلَ دُموعَهُ عَلی خَدَّیه..." علی شروع کرد باز هم های های گریه کردن. بعد شروع کرد با پیغمبر حرف زدن؛ امیرالمومنین به پیامبر عرضه داشت:" لَقَد استُرجِعَتِ الوَدیعه..." یا رسول الله امانت برگردونده شد. نگفت:من امانت رو برگردوندم...شنیدید نوحه خونا میگن...جا داشت پیغمبر بگه اون دختری که من شب زفاف دست های مبارکش رو در دستان تو گذاشتم.گفتم:"یا علی! هذه ودیعةالله و ودیعة رسولِه" علی! این دختر، امانت خدا و پیغمبره. "فَاحفَظنی، وَاحْفَظِ الله فیها..." علی مراقب امانتم باش. پیغمبر که نمیگه این حرفو به علی.... ولی جا داشت اینو بگه به علی که علی!  امانت من صورتش کبود بود ؟! حالا دست راستتو بلند کن به نشانه لبیک،ده مرتبه "یا زهرا..." شاعر: سیدمهدی سرخان
متن روضه ۲ 🔸آتش زدن به خانه‌ي مولا بهانه بود امشب دلت رو با من همراه کن بریم مدینه... بریم خونه ی امیرالمومنین... 🔸آتش زدن به خانه‌ي مولا بهانه بود 🔸مقصود خصم، كشتن بانوي خانه بود ای وای...ای وای 🔸از آن به باب وحي لگد زد عدو كه ديد 🔸جان علی به پشت در آستانه بود روضه امشب خیلی سنگینه... شیعه تا قیام قیامت، با این مصیبت میسوزه... یه عده نامرد ریختند در خونه حضرت زهرا... (مدینه.. عجب روزایی رو دیدی) یه نامردی اومد جلو... صدازد... علی بیرون بیا... زهرای مرضیه حامی ولایته... اومد پشت درب خونه... شاید اینا ببینند دختر پیغمبره... حیا کنند برگردند... فرمود... أَما تَتَّقِی اللَّهَ؟ تَدْخُلُ عَلی بَیْتی از خدا نمیترسی نانجیب... برا چی اومدید... مگه نمیدونید... ما عزاداریم... نانجیب صدا زد: دختر پیغمبر... در رو باز کن... وگرنه خونه رو آتیش میزنم... خود نامردش نامه نوشت گفت معاویه... میدونی چه کردم... هر چی صدا زدم زهرای مرضیه در رو باز نکرد... تازیانه رو از قنفذ گرفتم واويلا... أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ اول با تازیانه... دختر پیغمبر رو زدم... گفتم حالا هیزم ها رو بیارید... دیدم زهرای مرضیه بازم استقامت میکنه... فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَائا سادات منو ببخشید... میگه دوباره با تازیانه به دستان مبارک زدم... صدای ناله دختر پیغمبر بلند شد... نزدیک بود دلم بسوزه... اما... یاد کینه هایی که از علی داشتم افتادم و... هر چقدر توان داشتم جمع کردم... با لگد... محکم به در زدم... همینجا بود زهرای مرضیه یه جوری ناله زد... انگار تمام مدینه زیر رو شد... 🔸کاش روز حادثه، در پشت زهرا نبود 🔸شاهد پهلوشکستن، زینب کبری نبود یا صاحب الزمان 🔸کاش وقت در شکستن، پای دشمن میشکست 🔸تا که میخ در، نشان پهلوی زهرا نبود اما معاویه... به اینا اکتفا نکردم... تا زهرا در مقابلم قرار گرفت... فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّیْهَا مِنْ ظَاهِر ِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْض آی غیرتی ها... طاقت دارید بگم یا نه... میگه از روي مقنعه... آنچنان سيلي زدم... گوشواره شكست و روی زمين افتاد.. (منبع: بحارالانوار، ج‏30، ص 492) 🔸بابا ببین که مادر 🔸خورده زمین پشت در بابا بیا ببین... مادرم رو کشتند... 🔸پاشیده روی دیوار 🔸خون از پهلوی مادر روضه من تمام... فقط همینو بگم... اگه اینجا خونه امیرالمومنین رو آتیش نمیزدند... کربلا کسی جرات نداشت خیمه ابی عبدالله رو آتیش بزنه... راوى ميگه ديدم... روز عاشورا... يه بى بى مجلله... ميان يه خيمه نيمه سوخته... هی وارد میشه... بيرون مياد... عرضه داشتم بى بى جان... دارید چکار میکنید... خيام حرم آتیش گرفته... فرمود... من داخل اين خيمه يه بيمار دارم... امام سجاد... از شدت بیماری، با صورت به زمین افتاده... میترسم بیمارم در آتش بسوزه... 🔸از آن ترسم که آتش برفروزد 🔸میان خیمه بیمارم بسوزد 🔸از آن ترسم که آتش شعله گیرد 🔸میان خیمه بیمارم بمیرد 🔸درون خیمه زین العابدین است 🔸همه دار و ندار من همین است فایل صوتی👇
متن روضه ۴ 🔸دلم به یاد مدینه بهانه میگیرد 🔸سراغ باغ گلی را شبانه میگیرد 🔸چه حکمت است چون نام فاطمه آید 🔸دلم برای گریه بهانه میگیرد انقدر مادرمون زهرا مظلومه... تا نامش برده میشه... ناخودآگاه آدم اشکش جاری میشه... یا فاطمه... یا زهرا.... (زمزمه) ابن عباس میگه لحظات آخر عمر پیغمبر دیدند... حضرت داره گریه میکنه... عرضه داشتند... چی شده یا رسول الله... چرا دارید گریه میکنید... فرمودند... أَبْكِي لِذُرِّيَّتِي وَ مَا تَصْنَعُ بِهِمْ شِرَارُ أُمَّتِي مِنْ بَعْدِي برا غربت بچه هام گریه میکنم... برا میوه دلم فاطمه گریه میکنم... كَأَنِّي بِفَاطِمَةَ بِنْتِي وَ قَدْ ظُلِمَتْ بَعْدِي میبینم بعد از خودم... امتم به فاطمه ام ظلم میکنند... صداش به ناله بلنده... وَ هِيَ تُنَادِي يَا أَبَتَاهْ هی صدا میزنه...میگه یا ابتاه...یارسول الله... فَلَا يُعِينُهَا أَحَدٌ مِنْ أُمَّتِي اما کسی به داد زهرام نمیرسه... (منبع: الامالی للطوسی ص: 188) ((درصورتیکه خواندن متن عربی برایتان دشوار بود به متن فارسی اکتفا کنید)) عرضه بداریم یا رسول الله... خیلی سفارش زهرای مرضیه رو کردید... اما نبودید ببینید با یادگارتون چه کردند... 🔸در گلشن رسالت، آتش زبانه ميزد 🔸گل گشته بود خاموش، بلبل ترانه ميزد یا رسول الله در خونه اش رو آتیش زدند... 🔸وقتی که باغ می سوخت، صیّاد بی مروّت 🔸مرغ شکسته پر را، در آشیانه می زد تا اون نانجیب با لگد به در زد... زهرای مرضیه بین در و دیوار... دو تا ناله زد... ناله اول صدا زد... یا ابتاه... یا رسول الله... بابا ببین با حبیبه ات چه کردند... هکَذا کانَ یُفْعَلَ بِحَبیبَتِکَ ناله دوم صدا زد... یا فِضَّةُ خُذینی فَقَدْ قُتِلَ وَ اللَّه ما فی اَحْشائی مِن الْحَمْل فضه بیا بدادم برس... بخدا محسنم رو کشتند... 🔸از فضّه، غم مادر و فرزند بپرسيد 🔸کو شاهد حال من و قتل پسرم بود نانجیب ها وارد خونه شدند... دستهای امیرالمومنین رو بستند... تا این صحنه رو زهرای مرضیه دید... طاقت نیاورد... هر طوری بود از جاش بلند شد... حالا میخوام تصور کنید... مادرمون زهرا... یه دست به پهلو گرفته... یه دست به دیوار گرفته... 🔸دنبال حیدر میدوید 🔸از پهلویش خون میچکید اومد کنار امیرالمومنین... دید ریسمان گردن آقاش انداختند... دست هاش رو بستند... دارن کشون کشون به سمت مسجد میبرند... صدا زد نمیزارم آقام رو ببرید... یا صاحب الزمان... همینجا بود دومی نامرد اشاره کرد... قنفذ... چرا آروم نشستی... بزنید زهرا رو...😭 زبانم لال بشه... دختر پیغمبر کجا... تازیانه اون نامرد کجا... دور مادر رو گرفتند... یه نفر با تازیانه میزد... یه نفر با غلاف شمشیر... یه نفر با لگد میزد... انقدر مادر رو زدند... دستهاش رها شد... روی زمین افتاد... 🔸قنفذ و ثانی مغیره هر سه زهرا را زدند 🔸بارها آن عصمت باریتعالی کشته شد یا صاحب الزمان... اگه تو مدینه مادرتون زهرا رو نمیزدند... کربلا کسی جرات نمیکرد... عمه جانتون زینب کبری رو بزنه... دیدند دختر ابی عبدالله کنار بدن بی سر بابا... بی تاب شده... هی صدا میزنه بابا... أُنظُر إلی عَمَّتِیَ المَضروُبَة بابا بلند شو ببین... دارن عمه جانم زینب رو میزنند... 🔸با همان دستی كه زهرا را زدند 🔸در كنار ِ پیكرت ما را زدند ناله بزن یا حسین... (و سَیعلَمُ الّذینَ ظَلَموا أَی مَنقَلَبٍ ینقَلِبونَ) شعراء 227 فایل صوتی👇
متن روضه ۵ 🔸دلم میخواد یه شب مدینه باشم 🔸زائر اون شکسته سینه باشم 🔸دلم میخواد پشت بقیع بشینم 🔸قبر غریب مادر و ببینم ان شاءالله وعده منو و شما مدینه... کنار قبرستان بقیع... ایام عزای زهرای مرضیه... بریم خانه امیرالمومنین... بریم عیادت مادرمون زهرا... مادری که چند ماهه تو بستر بیماریه... ان شاءالله هر كی مادر داره... خدا براش نگه داره... خدا نکنه ببینی مادرت بیمار شده... اگه یه روزی بری خونه... ببینی مادرت حالش خوب نیست... دست و پات رو گم میكنی... اگه یه روز ببینی مادرت... به سختی داره نفس میکشه... دست و پات رو گم میكنی... انگار همه غصه های عالم رو دلت میآد... امروز بعد از چند ماه... بلاخره زهرای مرضیه از بستر بیماری بلند شد... بچه ها تا مادر رو دیدند... خوشحال شدند... الحمدلله... مادر ما خوب شده... 🔸چون روز ِ آخر بود كار ِ خانه كردم 🔸گیسوی ِ فرزندان خود را شانه كردم کمی کارهای خونه رو انجام داد بی بی... فرمود اسماء... من ساعتی استراحت می کنم منو صدا بزن... اگه جواب ندادم اسماء... بدون به بابام پیغمبر ملحق شدم... اسماء میگه... دل نگران شدم... ساعتی بعد صدا زدم... عرضه داشتم... یا بنت رسول الله... دیدم جواب نیومد... خدایا ...چه خبر شده... چرا بی بی جواب نمیده... دوباره صدا زدم: (یَا قُرَّهَ عَیْنِ الرَّسُولِ ) جواب نیومد... وارد حجره شدم... پوشیه صورت رو کنار زدم... دیدم ای وای... بی بی جان به جانان تسلیم کردند... عرضه داشتم بی بی جان... سلام منو به پیغمبر خدا برسونید... خدایا... حالا جواب امیرالمومنین رو چی بگم... جواب بچه ها رو چی بگم... حسنین وارد شدند... تا اومدند فرمودند اسماء... مادرمون زهرا کجاست... دوان دوان وارد حجره شدند... کنار بدن بی جان مادر نشستند... حالا میخوای گریه کنی بسم الله... امشب برا یتیمان زهرای مرضیه گریه کن... این بچه ها خودشون رو انداختند روی جنازه مادر... نميدونم تاحالا بچه یتیم کنار بدن مادر دیدی یا نه... امام حسن خودش رو انداخت روی بدن مادر... صدازد: یَا أُمَّاهُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی مادرجان من حسنم... با من حرف بزن مادر... الان روح از بدنم جدا میشه مادر... ابی عبدالله اومد... آی کربلایی ها... آقاتون اومد... صورت گذاشت کف پاهای مادر.. هی کف پاهای مادر رو میبوسه... صدا میزنه... يَا أُمَّاهْ أَنَا ابْنُكِ الْحُسَيْنُ كَلِّمِينِي قَبْلَ أَنْ يَتَصَدَّعَ قَلْبِي فَأَمُوتَ مادر... من حسینتم... با من حرف بزن... مادر... اگه با من حرف نزنی میمیرم... مادر... مادر... 🔸اسماء چرا چشم از ما پوشیده مادر 🔸وقت اذان مغرب خوابیده مادر اسماء اومد بچه ها رو با احترام... از روی جنازه مادر بلند کرد... اما‌... لا یوم یومِک یا اباعبدالله خوب شد اسماء تو بودی... بچه ها زهرای مرضیه رو... از کنار جنازه مادر بلند کردی... اما کربلا... فَاجْتَمَعَتْ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرَابِ حَتَّى جَرُّوهَا عَنْهُ چند نفر مرد اَعرابی با تازیانه... کشان کشان... دختر رو از کنار بدن بابا جدا کردند... 🔸ای خصم بد منش تو مزن تازیانه ام 🔸من از کنار پیکر بابا نميروم فایل صوتی👇
. |⇦ پَرِت سوخت و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ کربلایی محمدحسین پویانفر ●•┄༻↷◈↶༺┄•● پرت سوخت ۲ به آتیش کشیدن در خونه رو پیکرت سوخت بمیرم جلو چشمای زینبت معجرت سوخت - ای مادر بمیرم ۲ توی کوچه ها می کِشن دشمنا حیدرت رو با یه ضربه از تو گرفتن گل پرپرت رو - ای مادر گناه تو مادر چی بوده / وا اُمّا که روی تو اینجور کبوده / وا اُمّا علی دیگه طاقت نداره / واویلا که زهرا توو آتیش و دوده / وا اُمّا یا زهرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ بمیرم ۲ چی باید بگم از غم سیلی و تازیونه نزن بی حیا مادرم فاطمه نیمه جونه - واویلا واویلا ۲ بمیرم که زخم دل حیدرت بی حسابه سلام علی دیگه توو کوچه ها بی جوابه - واویلا چرا رنگ زینب پریده / وا اُمّا چرا قد مادر خیمده / وا اُمّا الهی که بارون بگیره / پشت در که آتیش به خونه رسیده / وا اُمّا یا زهرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ توو کوچه ۲ یه جوری زدن اون غلافو به بازوی مادر که دسش جدا شد دیگه از توو دستای حیدر - وای مادر بمیرم ۲ دوباره علی مونده و خنده ی تلخ مردم زمین خورده توو کوچه مادر برا بار چندم - وای مادر چهل مرد جنگی رسیدن / وا اُمّا که دست علی رو ببندن / وا اُمّا بمیرم که یه عده نامرد / توو کوچه به اشکای حیدر می خندن / وا اُمّا یا زهرا 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ وا اُمّا ۲ نبودی ببینی توی کربلا خیمه ها سوخت توو عصر دهم چادر زینبت بی هوا سوخت - واویلا وا اُمّا ۲ نبودی توی کربلا بی کفن شد حسینت روی نیزه ها رفته بود راس نور دو عینت - واویلا توو گودی گودال یه نامرد / با کینه رسیده که اینبار بشینه / رو سینه تن خونیشو توی گودال / برگردوند نگفت خواهرش داره از دور / می بینه حسین جان ✍ *واي...مادرم، مادرم، مادرم، مادرم...اين دستت رو بالا بيار بگو: واي...مادرم، مادرم، مادرم، مادرم...اين دستت رو كه بالا مياري برات سخت نيست، اما پهلو كه بشكنه، دست آسيب ببينه، بالا آوُردنش سخته... واي...مادرم، مادرم، مادرم، مادرم... بي بي دست گذاشت رو زانويِ مولا، فرمود: علي جان! من ميرم پشت در، اينارو ردشون ميكنم، اول اينكه بابام زياد سفارشِ من رو كرد، دوم اينا زنهاشون خبر دارن كه من بارِ شيشه دارم، پشت در اومد، يه حرامي صدا زد: علي زن فرستاده پشتِ در، حالا از اين به بعد رو خودش نوشته، نوشته: معاويه! صداي نفس زدنهاي زهرا رو از پشت در مي شنيدم، يادِ سفارشات پيامبر افتادم، چند قدم عقب رفتم، اما كينه ي از علي مقابل چشمم آمد، چنان با لگد به در زدم...* چند تایی زدند با پا در تا که افتاد رویِ زهرا، در گیرم از دست سنگ ها نشکست چه کند بار شیشه اش با، در همه کج رفته اند... حتی میخ همه لج کرده اند... حتی در *يه وقت صدايِ بي بي بلند شد:" يا اَبتا!" ناله ي دوم صدا زد: "يا اميرالمؤمنين!" سكوت همه جا رو فرا گرفت، يه وقت ديدن يه صدايِ بي رمقي بلند شد: "یا فِضّةُ خُذینی" سر بسته ميگم خواهرا بيشتر گريه كنن...* بعدِ يك عمر مُراعاتِ كنيزانِ حرم فضه ي خادمه آخر به چه كاري افتاد. *ميگه: به حال اومد، نگفت: بچه ام رو كشتن، نگفت: دستم رو شكستن، نگفت: سينه ام رو شكستن، صدا زد:" فضه! اَينَ علي؟"فضه! علي رو كجا بردن؟ گفتم: خانوم جان! ريسمان به گردنش بستن به طرفِ مسجد بردنش، خودش رو رسوند به مسجد هر طوري بود، يه وقت صدا زد " يا اَهل المدينه!" اگه يه مويي از سَرِ علي كم بشه، ميرم كنارِ مزارِ پيامبر، پيراهنش رو به سر مي اندازم، موهام رو پريشون ميكنم، نفرينتون ميكنم، سلمان ميگه: هنوز حرف بي بي تمام نشده بود، ديدم ستون هاي مسجد ميلرزه، آقا اميرالمؤمنين از زيرِ شمشير صدام زد: سلمان! برو به فاطمه بگو: علي ميگه نفرين نكن... فرمود: امر، امرِ علي است، اما تا رهاش نكنن نميرم، اينقدر ايستاد تا ريسمان از گلويِ مولا باز كردن، بي بي يه دست به پهلو گرفته بود، هي دورِ مولا مي گشت، هي صدا ميزد: جانم فدات يا ابالحسن!... "صَلَّ الله عليكَ يا اباعبدالله..." بي بي جان! يه شمشيرِ برهنه ديدي دلت تاب نياوُرد، واي از اون ساعتي كه نيزه دار، شمشيردار، يه عده با سنگ، پيرمردا با عصا، يه كاري كردن با بدن، وقتي خواهرش رسيد ميانِ گودال، هي صدا ميزد:" أ أنتَ اَخي؟" آيا تويي برادرِ من؟ صدا از رگ هاي بريده بلند شد"اُخَيَّ اِليَّ"...حسين...* پس با زبان پُر گِله آن بَضْعَةُ رَّسول رُو در مدینه كرد كه یا اَیُهَّا الرَّسوُل این کشته فتاده به هامون حسین توست وین صیدِ دست و پا زده در خون حسین توست *دستامون رو بالا بياريم، پدرا، مادرا، گذشتگانمون همه فيض ببرن، همه اونايي كه روضه ي بي بي رو نفس به نفس، زبان به زبان به ما رسوندن، همه فيض ببرن، صدا بزنيم: اي حسين...* ــــــــــــــــــ سلام_الله_علیها
@رخسار شهید کربلا را صلوات @سالار قیام نینوا را صلوات @جان ها به فدای نام والای حسین @آن نور دو چشم مصطفی را صلوات 🌱🌱 🍁(یاحسین)3🍁 ای از ازل به مهر تو دل آشنا حسین ای تا ابد لوای عزایت به پا حسین حسرت برم به محتضری کاخرین نفس روی تو دیدو خنده زد و گفت یاحسین 🕌زایر تعریف می‌کرد می‌گفت با زحمت خودمو رسوندم به کربلا نزدیک یک هفته طول کشید تا رسیدم کربلا، تا وارد حرم شدم اولین مطلبی که گفتم، گفتم یا اباعبدالله ... چند روزه گشتم تا حرم تو پیدا کردم توقع دارم قیامت بگردی و منو پیدا کنی، اونجا دیگه دنبالت نگردم اونجا منو پیدا کنی منو تنها نذاری، بگی این زائر قبر من بوده،این گریه کن منِ حسین بوده.. آقا جان چون خودت فرمودی من زائر قبرمو تنها نمیزارم دل را اگر از حسین بگیرم چه کنم به عشق حسین اگر بمیرم چه کنم فردا که کسی را به کسی کاری نیست دامان حسین اگر نگیرم چه کنم 🌾دلتو یه لحظه ببرم کربلا . . 🎋نقل می‌کنند بی بی زینب دوجا تو کربلا دستاشو به سر گذاشت، یکی اون لحظه که امام حسین از علقمه برگشت،دیدن حسین با یه دست عنان ذوالجناح رو گرفته... یه دست به کمرگرفته.... سکینه دوید جلو... بابا أین عمّی العباس بابا از عموم اباالفضل چه خبر آی گرفتارا آی جوون دارا آی مریض دارا یه وقت دیدن حسین رفت سمت خیمه ابالفضل عمود خیمه اباالفضلُ زد زمین، یعنی این خیمه دیگه صاحب نداره عمه سادات اینجا دستهاشو رو سر گذاشت صدا زد امان از اسیری.... این یه جا بود تو کربلا ،یه جای دیگر هم عمه سادات دستاشو به سر گذاشت.. آی کربلائیا آی آرزومندا.... 🍂یه جا دیگه هم عمه سادات دست به سر گرفت تو کربلا اونم اون ساعتی که وقتی اومد بالای تل زینبیه.. دید 🥀والشمر جالس علی صدرک... شمر رو سینه حسین.. اینجا بود که دختر علی دستهاشو به سر گذاشت صدا زد وامحمدا..واُماه...واحسینا... برگرد چشم اطهرت آید صدای مادرت تنها کنار پیکرت بیچاره زینب خواهرت تنهای تنها دل غمین گوید به آوای حزین ای وای حسین کشته شد نور دو عینم کشته شد (ای وای حسینم یا حسین4 ✨و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون✨ بابی انت و امی یا حسین جان عالم به فدای لب تشنه ات یا حسین هر چقدر ناله داری از سویدای دلت سه مرتبه ناله بزن بگو یا حسین.... 🌾هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌾 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه جانسوزحضرت زهراس _ گریز روضه حضرت رقیه(س)قسمت اول ▪▪▪▪▪▪▪▪▪▪ از صفای ضریح دم نزنید حرفی از بیرق و علم نزنید گریه های بلند ممنوع است *اگه دلت مدینه میخواد اینجا گریه هاتون رو بکنید،اونجا فقط باید نگاه کنی ..." اصلا قانون مدینه اینه،مدینه فقط باید نگاه کنی* خودم دیدم که دشمن مادرم را *اگه مدینه میخوای بری یه دل سیر گریه کن ..."مدینه هر کی گریه کنه میزننش ..." مدینه هر کی گریه کنه بهش اهانت میکنند" یا زهرا،دلمون برای گریه تنگ شده بود* گریه های بلند ممنوع است روضه كه هیچ ، سینه هم نزنید كربلا رفته ها ، كنار بقیع حرفی از صحن و از حرم نزنید سلام من به بقیع و به چهار قبر خرابش *یاامام حسن مدینه میخوام* زائری خسته ام نگهبانان به خدا زود می روم نزنید زائری داد زد كه نا مردان 3 تازیانه به مادرم نزنید *مادرمو نزنید...؛ منو بزنید...؛ مادرمو نزنید...* غربت ما بدون خاتمه است مادر ما همیشه فاطمه است كاش درهای صحن وا بشود شوق در سینه ها به پا بشود كاش با دست حضرت مهدی این حرم نیز با صفا بشود كاش با نغمه حسین حسین این حرم مثل كربلا بشود در كنار مزار ام بنین طرحی ازعلقمه بنا بشود پس بسازیم پنجره فولاد هر قدر عقده هست وا بشود چارتا گنبد طلایی رنگ چارتا مشهد الرضا بشود *یا صاحب الزمان،اگه لایق دونستی رو ما حساب کن،لباس کارگری میپوشیم میایم بقیع رو میسازیم،قبل ازاینکه شروع کنیم اگر اجازه بدید با کارگرای حرم های ائمه اطهار همه دور هم جمع میشیم،یه ذره روضه میخونیم،آماده بشیم،دلامون جلا بگیره..." در وسط کوچه،امشب منو رد نکن...؛ با یه امیدی آمدم...* این بقیعی كه این چنین خاكی است رشك پروانه های افلاكی است در هوایش ستاره می سوزد سینه با هر نظاره می سوزد هشت شوال آسمان لرزید دید صحن و مناره می سوزد بارگاه بقیع ویران شد دل بی راه و چاره می سوزد این حرم مثل چادر زهراست كه در اینجا دوباره می سوزد این حرم مثل خیمه ی زینب كه در اوج شراره می سوزد سالها بعد قدری آن سو تر چند قرآن پاره می سوزد *خب روضمو جمع کنم،مسیر رو ضه رو کجا بردن؟حرم بقیع خراب شد،خرابه شد،ویرانه شد،من یه خرابه ی دیگه هم سراغ دارم* دلم از خرابه دیگه خونه امشب ... مزاحم شدم من برا عمه زینب ... *چی میشه منم بیام از حرمت دفاع کنم؟چی میشه منم در این خرابه بایستم؟* دلم از خرابه دیگه خونه امشب مزاحم شدم من برا عمه زینب میسوزم تو این تب ( صورت من کبوده و زرده حرف دلم گلایه و درده یه دختر شامی رو دیدم که روسری منو سرش کرده ) 2 یه دنیا درد دل دارم بابا ازاون شب سرد توی صحرا *چی شد؟! نمیگم بهت بابا* موی سرم سپیده و قدم شده شبیه مادرت زهرا 2 دعا کن بمیرم برم از خرابه برای همیشه سه سالت بخوابه که موندنم عذابه دوری تو طاقتمو برده دیر برسی دختر تو مرده تموم راه شام و بازارو عمه به جای من زمین خورده تو این خرابه نفسم تنگه ➖➖➖➖➖➖➖➖➖▪▪▪▪▪▪▪▪▪ *بابا ، بابا ، کی به لب هات سنگ زده؟!* (تو این خرابه نفسم تنگه چرا رو لب هات اثر سنگه)2 راستی تو بازار حراجی ها دیدم سر خاتم تو جنگه 2 *روضه ی بقیع میخوندیم چی شد؟دلامون کجا رفت؟اینم برای امام زمان میگم* یکی نیست بپرسه گناهم چی بوده؟ چی بوده که رنگم پریده،کبوده تو آتیش و دوده نگفتی که سه ساله جون میده واسه تصدق یکی نون میده خسته شدم بس که تو این بازار یکی همش ما رو نشون میده جای طناب مونده رو گردن ها حتی حیا نکردن از زن ها از روی ناقه افتادم ، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها 2 *بابا یاد مادرت افتادم که تو کوچه ها تنها گیرش آوردن،بابا امام حسن نتونست کاری برای مادرش کنه* از روی ناقه افتادم ، گفتم الهی هیچ زنی نشه تنها اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللهِ وَ عَلَى الاَْرْواحِ الَّتى حَلَّتْ بِفِنائِکَ عَلَیْکَ مِنّى سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقیتُ وَ بَقِىَ اللَّیْلُ وَ النَّهارُ وَ لاجَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّى لِزِیارَتِکُمْ اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
Mehdi Rasooli - Rooye Labha.mp3
8.66M
تسبیحات حضرت زهرا روی لب ها نور و قدر و کوثر و طاها ذکر نورانی عاشق ها تسبیحات حضرت زهرا الله اکبر این همه جلال الله اکبر این همه شکوه الله اکبر در راه علی فاطمه ایستاده مثل یه کوه میدونم که راز شهادته این اشکا رنگ خدا میگیرم من با تسبیحات‌حضرت زهرا الحمدلله که نوکرتم الحمدلله که مادرمی الحمدلله که از بچگیام مادر سایه روی سرمی صلی الله علیک یا فاطمه از غصه ها چشم عاشقا شده دریا روضه بعدنماز ما تسبیحات حضرت زهرا سبحان الله باغ بهشت و دود سبحان الله از لحظه ی ورود سبحان الله پیش چشم علی آیه های کوثر شده کبود صلی الله علیک یا فاطمه
621.9K
پر از دردی و پیش من صدایت در نمی آید دلم می سوزد و کاری ز دستم بر نمی آید به شب آهسته گریانی گمانت من نمی دانم شبیه شمع می سوزی ولی شب سر نمی آید به قلبم می زند آتش به چشم خود که می بینم چنان گردیده جسمت آب در باور نمی آید قنوتت را که می بینم به یاد کوچه می افتم ز تو شرمنده ام دست تو بالاتر نمی آید چرا اصرار داری تا که برخیزی ز جا ‌پیشم چرا پا می شوی وقتی به همره سر نمی آید کنار سفره ایم و تو میان بستری زهرا نگاه زینبت گوید چرا مادر نمی آید نفس با درد می گیری ولی آرام می خندی و این لبخند آرامت به این بستر نمی آید نمی دانم حسن جانت چه زخمی بر جگر دارد از آن روزی که افتادی پشت در نمی آید #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
۵۹ (حضرت زهرا س) ‏(۸بعد از شهادت) بعد زهرا دل،مرتضی خون شده دخت غمپرورش،زار و محزون شده مرتضی شد غریب۲ رفته از این جهان،بانوی خانه اش قبر زهرا چو شمع،علی پروانه اش مرتضی شد غریب۲ از غم فاطمه،اشک حیدر روان تا به محشر بود،قبر او بی نشان مرتضی شد غریب۲ بعد مادر ز غم،حسنش شد حزین در کنار حسین،زینبش شد غمین مرتضی شد غریب۲ از غم فاطمه،بزم ماتم به پاست علی مرتضی،گریه اش بی صداست مرتضی شد غریب۲ شه مشکل گشا،زانویش خم شده بعد زهرای خود،صبر او کم شده مرتضی شد غریب۲ شامل مرتضی،رنج و حرمان شده بعد زهرا علی،دیده گریان شده مرتضی شد غریب۲ خانه ی مرتضی،شده بیت الحزن بهر مادر غمین،هم حسین و حسن مرتضی شد غریب۲
21569-1639731077478.mp3
688K
انگاری کل دنیا آتیش گرفته ریشه ی نسل طوبی آتیش گرفته خونه ی عشق مولا آتیش گرفته چادر بی بی زهرا آتیش گرفته نگاه زینب، خیره به مسمار یه رد خونی، مونده رو دیوار دل دخترش می سوزه تموم پرش می سوزه پر معجرش می سوزه می سوزه ...... خونه ی مرد تنها آتیش گرفته گل وسط تماشا آتیش گرفته کوچه میون سرما آتیش گرفته چادر بی بی زهرا آتیش گرفته نگاه زهرا، به دست مولاس نگاه مولا، خیره به زهراس دل شوهرش می سوزه تموم سرش می سوزه پر معجرش می سوزه می سوزه ....... زهرا میون کوچه از پا نشسته با ضرب درب و دیوار پهلو شکسته مادر تو دود و آتیش با حال خسته مولا میون کوچه س با دست بسته رسیده قنفذ، ای داد بیداد دستای بی بی، از شونه افتاد دل پرپرش می سوزه برا حیدرش می سوزه پر معجرش می سوزه می سوزه ... وحید محمدی حضرت زهرا (س) زمینه
شهادت حضرت زهرا (س) - محمّد مهدی سیّار قرار بود که عمری قرار هم باشیم که بی‌قرار هم و غمگسار هم باشیم اگر زمین و زمان هم به هم بریزد باز من و تو تا به ابد در مدار هم باشیم اگر تمام جهان دشمنی کند با ما من و تو یار هم و جان‌نثار هم باشیم کنون بیا که بگرییم بر غریبی هم غریبه نیست، بیا سوگوار هم باشیم در این دیار اگر خشکسالی آمده است خوشا من و تو که ابر بهار هم باشیم نگفتیم ز چه خون گریه می‌کند دیوار؟ مگر قرار نشد رازدار هم باشیم؟ نگفتیم ز چه رو رو گرفته‌ای از من؟ مگر چه شد که چنین شرمسار هم باشیم؟ به دست خسته‌ ی تو دست بسته ‌ام نرسید نشد که مثل همیشه کنار هم باشیم شکسته است دلم مثل پهلویت آری شکسته ‌ایم که آیینه‌دار هم باشیم🦋🦋🔳🔳🔳🦋🦋
4_532578053532969614.mp3
4.85M
هدیه به روح مقدس ، بانویِ با کرامت حضرت فاطمه زهرا صلوات:)! اثر : با صدای : پویا بیاتی
ایام فاطمیه و حضرت زهرا س سبک : ای ساربان آهسته ران ام ابیها فاطمه، رفته ز دنیا دل غمین گشته زمین وآسمان زین محنت عظما حزین افغان وزاری می کند میرهدایت مرتضی برپا نموده بزم غم درعرش اعلا ماسوا رنگ دگربگرفته است شهرمدینه ای خدا گرید به معنا مصطفی فخر سما وات وزمین ای اسوه ی مهرو وفا یا فاطمه یا فاطمه بر ما بکن لطف و عطا یافاطمه یا فاطمه ۲ زانوی غم کرده بغل زینب ز پا افتاده است از شدت آلام و غم گویا که او جان داده است او را تسلی می دهد با چشم گریان مجتبا باگریهٔ جانسوز او می نالد هرآن مجتبا چون ام کلثوم خواهرش گردیده بی جان مجتبا ای اسوهٔ ی مهر و وفا یا فاطمه یا فاطمه بر ما بکن لطف و عطا یا فاطمه یا فاطمه ۲ چون سینه اش را برشکافت سر دستهٔ قوم دنی وردزبان فاطمه بود چون همیشه یا علی احوال پرسوز حسین بودش فراتر از گمان بود اشک خون ازدیدهٔ پرخون آن مولا روان او برکشید آهی زجان رفت آه او تا آسمان ای اسوه ی مهر و وفا یا فاطمه یا فاطمه بر ما بکن لطف و عطا یافاطمه یا فاطمه ۲ فاخر در این ایام غم گر شیعه خون گرید روا ست داغ عظیم این محن هرلحظه هر آن جان فزاست بااذن حیِّ لم یزل میرجهان سر می رسد از مقدم آن منتقم عالم منور می شود حال دل غم دیده گان بهتر زبهتر می‌شود ای اسوه ی مهر و وفا یا فاطمه یا فاطمه برما بکن لطف و عطا یا فاطمه یا فاطمه ۲🦋🦋🔳🔳🔳🦋🦋🦋
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها - @hajmansourarzi.mp3
7.01M
🎙| صوت 🎤| حاج منصور ارضی سلام الله علیها 💠 مراسم هفتگی زیارت عاشورا 🕌 حسینیه صنف لباس فروشان 📆 ۲۳ آبان ماه ۱۴۰۲
. |⇦•هر وقت دل بهانۀ .. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _حاج محمد رضاطاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄• هر وقت دل بهانۀ یاد تو را گرفت شادی از آن بلند شد و غصه جا گرفت ابری است آسمانِ دلِ بی قرارِ تو بیخود نبود اگر که دوباره هوا گرفت گفتم شبی شبیه تو گریه کنم ولی چشمم ز اشک خشک شد آقا صدا گرفت تو سوختی که سینه ام آتش گرفت و سوخت تو روضه خوان شدی اگر این روضه پا گرفت امروز هم بیا و بگو وای مادرم آخر مریض خانۀ مولا شفا گرفت راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش *دیگه کسی شکایت نمیاره دَرِ این خونه... * راحت شدند اهل مدینه ز رفتنش این خانۀ علی است که دیگر عزا گرفت در آخرین وصیتِ زهرا، دلِ علی از روضۀ حسین و غم کربلا گرفت *اگه صدا بزنی: حسین! ، مادرش دعات میکنه، حتی روز شهادت خودش هم‌ دوست داره براش از غریبی حسینش بگیم ...،صدا زد: "اِبْكِنِي وَ ابْكِ لِلْيَتَامَى..."گریه کن برام ..گریه کن برا بچه هام "وَ لَا تَنْسَ قَتِيلَ الْعِدَى بِطَفِّ الْعِرَاق" (1) اما حواست به حسینم بیشتر باشه حسینم رو‌ یادت نره ...* منبع: 1)بحار الأنوار ،علامه مجلسی،ج‏43، ص 178-179 ــــــــــــــــــ 👇
991028-Babolharam-mohamadreza-taheri-monajat.mp3
2.43M
|⇦•هر وقت دل بهانۀ .. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _حاج محمد رضاطاهری
. |⇦•عمری که بی تو رفت.. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج‌محمد رضا طاهری ●•┄༻↷◈↶༺┄•● عمری که بی تو رفت یقیناً حرام شد امسال هم خیالِ ظهورِ تو خام شد زیباترین زبان، زبانِ دل من است آن لحظه ها که با تو دمی هم کلام شد خوبی نداشتم بدی ام را حلال کن آقا دوبار وقتِ گذشت از غلام شد این چند سال فاطمیه حُسن مطلعُ این روضه های هرشبه حُسن ختام شد روضه بخوان که سیر شود دیده ام ز اشک چشمِ گرسنه باز زمان طعام شد از خانه ای بگو که به دستان شعله سوخت از خانه ای که دور و برش ازدحام شد ای منتقم به پهلویِ زخمی مادرت دیگر بیا که زمان قیام شد... یابن الحسن .... ــــــــــــــــــ 👇
991028-Babolharam-mohamadreza-taheri-monajat-1.mp3
1.52M
|⇦•عمری که بی تو رفت.. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج‌محمد رضا طاهری .
. |⇦•جاده رفیق راه مرا.. / و توسل به حضرت زهرا سلام الله علیها ویژۀ ایام فاطمیه _ حاج‌محمد رضا طاهری•ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● جاده رفیق راه مرا زیر پا گرفت از من تمام دار و ندار مرا گرفت رد تَرَک به آیینه ام بیشتر شده با هر تکان تمام محله صدا گرفت از آنچه ترس داشتم آمد سرم چه زود غم حجله بست و بی کسی ام را عزا گرفت *شاید مثل همین روزا بوده، اون‌ زن ملعونه میخواست بیاد عیادتِ بی بی... اسما اجازه نداد ...فرمود بی بی اجازه نداده کسی بیاد عیادتش ، هرکاری کرد گفت نمیشه .گفت میدونی من کی هستم؟ گفت بله میدونم‌کی هستی اما خانم اجازه نمیده، سَرَک‌ کشید داخل خانه تابوت روکنار حیاط دید، یه لبخندی زد اومد به بابایِ ملعونش به طعنه‌ گفت رفتم‌ خونهٔ فاطمه، دیدم هودج‌ عروسی براش درست کردن ... وقتی امروز علی میرفت مسجد حال مولا خوب بود، آخه‌ خانومش از جا بلند شده بود کار خانه میکرد ...* از خانه در نیامده تا مسجد آنقدر آشوب و اضطراب دلم را فرا گرفت *دیدی یکی مریض بدحال داره به هرکی میرسه میگه التماس دعا دارم ...* از هر که التماس دعا داشتم عجیب و آن نیش خند، ز خیبر گشا گرفت *تا اينجا آقازادها اومدن داخل خونه، اسما! هیچ‌موقع از این لحظه از روز مادر ما نمیخوابید؟ گفتم: آقا زاده ها مادرتون نخوابیده .. مادرتون شفا گرفته .. بروید باباتون رو‌ خبر کنید بیاد ..* بند دلم از آه حسین‌ و حسن گسست گفتن بین گریه که مادر شفا گرفت خوردم به صورت از خبر مرگ تو زمین آشفته از غمت‌ کمرم بی هوا گرفت تا خانه‌ چند مرتبه نقش زمین شدم از بس میان کوچه‌به پایم عبا گرفت *تو‌ی ائمۀ طاهرین، در صبر هیچ کسی مثل علی نیست، اما این داغ آنقدر بزرگ‌ هست که وقتی بچه ها گفتن مادرمون از دنیا رفته، میگن: مثل چوب خشک هی علی رو زمین میوفتاد .. وقتی این ماجرا رو میشنوی ومیفهمی دیگه برات جای تعجب نداره وقتی میگن: عمهٔ سادات تو این مسیر هی رو زمین میخورد.. خودِ ابی عبدالله هم وقتی بدین اِرباً اربای علی اکبرش رو دید از اسب روی زمین اُفتاد .. اولین قدم رو‌ برداشت همه دیدن حسین خورد رو زمین .. دو زانو دو زانو تا کنار بدن علی اکبر داره میره .. آخه تا حسین‌ خورد زمین یه مرتبه همه شروع کردن هلهله کردن ...* این شهرِ بی حساب، حسابِ تو را رسید از پایِ روسریِ تو آتش که پا گرفت در بیت وحی، از تو تقاص مرا چه سخت قنفذ جدا گرفت، مغیره جدا گرفت خنجر، غلاف، چکمۀ پا ،تازیانه، میخ حورای من! پَرَت به لبِ چند جا گرفت انداختم عمامه، گریبان دریده ام از این سکوت تلخ، دلِ مرتضی گرفت این خانه بود صبح پر از بوی زندگی برخیز، گرد مرگ همۀ خانه را گرفت *علی داره التماس میکنه، بی بی جان حرف بزن، "یا اُم الحَسَنین!"هرچی بچه ها صدا زدن خبری نشد، حالا علی اومد نشست کنار بستر، اشکش میچکید تو‌ صورت فاطمه.. * ای رو به قبله، رویِ علی را زمین نزن پلکی به هم بزن، نفسِ بچه ها گرفت تا خواستم ملحفه بر دارم از رویت با گریه زینب آمد و دست مرا گرفت *نه بابا بزار ملحفۀ صورتش باشه، اما علیِ .. قطره اشکش که روی صورتش افتاد ...روایت میگه: جانِ رفته دوباره به بدن فاطمه برگشت .. چشمش رو باز کرد ..آخرین حرف هارو با امیرالمؤمنین زد .. آخرین‌وصیت هاش رو دوباره کرد ..با هم دیگه شروع کردن گریه کردن ..لحظه وداع خیلی سخته عزیز دلم .. زینب ایستاده داره میبینه .. حسین ایستاده داره میبینه ..همه اینا برا این‌خواهر و برادر دوباره مرور شد ..یه لحظه ای با اهل خیمه خداحافظی کرد ..همه رو آروم‌کرد زینب رو هم با دست ولایتش اشاره کرده رو قلبش آروم‌گرفت داره داداش میره به سمت میدان.. یه وقت دید صدای گریه خواهر بلنده .."مهلاً مهلا "حسین برگشت، حالا به چه وضعی خواهر رو دید، بعضی ها میگفن غش کرده بود ..سر خواهر رو رو زانوگرفت، عزیز دلم مگه نگفتم‌خیمه بمون؟حسین‌جان دست خودم‌نبود، داداش! یادم افتاد از آخرین وصیت های مادرم که گفت این لحظه که داداشت داره میره عوضِ من زیر گلوش رو ببوس .. زیر گلو رو‌بوسید اما هنوز برا زینب حل نشده چرا مادر نگفت پیشانیش رو ببوس .. چرا نگفت دستِ حسین رو ببوس ..چرا فقط اشاره کرد زیر گلوش رو بوسه بزنه .. یه لحظه ای برا زینب مشخص شد .. وقتی اومد بالا تل زینبیه .. دید خنجر رو‌ی حنجرِ برادر گذاشته .. ــــــــــــــــــ .👇