eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.4هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
360 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
4_5785362097793664965.mp3
638.3K
‍ مناجات با امام زمان (عج) زمزمه ای دلبرم من دل به گیسوی تو بستم ای عمر من عمری سر راهت نشستم محراب من ابـروی تو          یا بن الزهرا ای قبــله من  روی تو        یا بن الزهرا ای شـام قدرم موی تو       یا بن الزهرا از دیده خون افشانده‌ام      یا بن الزهرا چشم انتظارت مـانده‌ام     یا بن الزهرا هر جمعه ندبه خوانده‌ام     یا بن الزهرا كی می‌شود از خاك پای تو بوسه گیرم كی می‌شود دورت بـگـــردم و بمیرم من دیده بر راه توام           یا بن الزهرا من عبـد درگاه توام           یا بن الزهرا محو رخ مـــاه توام             یا بن الزهرا روی تو بـاشد قمرم           یا بن الزهرا خال تو بـاشد حجرم          یا بن الزهرا ناز تو با جان می‌خرم        یا بن الزهرا مادر به زیر تازیانه زد صـدایت بین در و دیوار خانه زد صدایت زمزمه می‌گوید بیا                        یا بن الزهرا علقمه می‌گوید بیا           یا بن الزهرا فاطمه می‌گوید بیا            یا بن الزهرا هر خوشــه می‌گوید بیا     یا بن الزهرا بی تـوشـه می‌گوید بیا      یا بن الزهرا شش گوشه می‌گوید بیا   یا بن الزهرا ای آبروی روی زشت من كجــایی ای چشم تو باغ بهشت من كجایی هر نــاله می‌گوید بیا         یا بن الزهرا هر لالـه  می‌گوید بیا         یا بن الزهرا سه ساله می‌گوید بیا       یا بن الزهرا پروانه  می‌گوید بیـا           یا بن الزهرا ویرانه  می‌گوید بیـا           یا بن الزهرا دردانه  می‌گوید بیا.
انقدر خدا خدا میگم خدا                 که درو وا کنی روی این گدا گدای بی سرو پای تو منم              که در خونتو امشب میزنم با دعا در می زنم این خونه رو          تا ببینم روی صاحب خونه رو اگه که جواب ندی من نمیرم            اونقده در میزنم تا بمیرم تو خودت گفتی بیا من اومدم           خودم هم خوب میدونم خیلی بدم تو خودت گفتی توبه ها رو میخری     آبروی ماها رو نمیبری گفتی هر کی پشیمون بیاد پیشم    عاشقونه منتش رو میکشم حالا که ما رو آوردی ای خدا             بده که جواب رد بدی به ما.
Shab3Fatemieh2-1402[03].mp3
8.14M
🎙بانوای: حاج جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد گریه ها می کرد تا امت شود بیدار … حیف از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد پشت در آمد بگوید ، گوش عالم بشنود ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد تا پدر بود آمدن در خانه اش آداب داشت به گواه شعله ها این کار بی آداب شد بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید آتش کشیدن باب شد حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه از طناب دور دستان علی بیتاب شد ما نمی دانیم، نَعلُ السیف * می داند چرا ” مرتضایم را نبر ” ” فضه مرا دریاب ” شد کربلا مسمار در با انشعاب بیشتر با شتاب این بار سمت تشنه ای پرتاب شد بعد مادر علت مرگ تمام عاشقان آتش و مسمار و سیلی و صدای آب شد نَعلُ السَیف: آهنی است که در انتهای غلاف شمشیر وجود دارد برای اینکه وقتی شمشیر از غلاف بیرون کشیده می شود ، غلاف تعادل خود را دور کمر شخص حفظ کند. شاعر: ✍ .
◾روضه حضرت اُم البنین سلام الله علیها ◾بانوای :ِ حاج مهدی سلحشور قسم به گریه ی صاحب عزایِ اُمِّ بَنین من آفریده شدم با دعای اُمِّ بَنین قسم به کعبه که از کعبه حُرمتم بیش است چنان که سوختم از ماجرایِ اُمِّ بَنین پس از ظهور اگر آمدم مدینه رفیق قرارمان دَمِ ایوان طلایِ اُمِّ بَنین به جانِ دستِ قلم،در جزا نمی سوزد دلی که سوخت در نینوایِ اُمِّ بَنین مکان گریه برای حسین اگر حرم است مگو بقیع، بگو کربلایِ اُمِّ بَنین شبیه مشک اباالفضل می چکد اشکم به پای غربتِ بی انتهایِ اُمِّ بَنین اگر چه دست ندارد به تن،ز راه کرم گرفته دستِ مرا،مرتضایِ اُمِّ بَنین به یادِ چادر زهراست،بالِ شان خاکی کبوترانِ حریمِ هوایِ اُمِّ بَنین *می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست* نخورد آب زمانی که روضه می خوانده گرفته بوده یقیناً صدایِ اُمِّ بَنین "محمّدقاسمی" تو زیبا شدی،کوه و دریا شدی یه باغی پُر از عطرِ گُل ها شدی یه همدم تو غم ها برایِ علی یه زهرا ترین بعدِ زهرا شدی تو موندی کنار علی یک تنه تو گفتی که زهرا پناهه منه نذاشتی علی بهت بگه فاطمه نذاشتی که زینب دلش بشکنه *اصرار کرد،علی جان! دیگه منو فاطمه صدا نزن...چرا؟ چون هر وقت میگی:فاطمه! این بچه ها زانوهاشون رو بغل می گیرند،یاد مادرشون می افتند...* نخِ چادُرت دلبری میکنه تو رو فاطمه یاوری میکنه واسه بچه هاش مادری کَردیُ برا بچه هات مادری میکنه چقدر مثل زهرا شده شوکتت چقدر مثل زهرا شده غیرتت ان شاءالله نشه دست و بازوت کبود ان شاءالله که نیلی نشه صورتت ان شاءالله که آتیش نیاد سویِ تو نشینه غلافی رو بازویِ تو بمونی همیشه کنارِ علی نره میخِ در تویِ پهلویِ تو الهی نبینی غمِ حیدر رو نبینی غمِ ساقیِ کوثر رو نداره دلی خوش زدیوار و در امیری که کنده دَرِ خیبر رو می ترسم بخونم برات روضه من فقط اینه دیگه دعام دائماً ان شاءالله توی کوچه عباسِ تو نبینه چیزایی که دیده حسن خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید دَرِ دیگری خدا محسنُ بُرده پیشِ خودش به جاش داده عباسِ نام آوری *نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دستِ خالی نیستم کربلا،قربونی هایِ منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد.. نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید اُم البنینِ داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟ گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت اُم البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،اُم البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین.... .
روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها 🎤سید مهدی میرداماد بانو سلام میکنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه ی بهشت به دریا خوش آمدی من زینبم به خانه ی مولا خوش آمدی پیداست در نگات که با نیت آمدی اینجا به نیت کمک و خدمت آمدی باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست جای گلیم عرش خدا زیر پای ماست رزق تمام خلق فقط از دعای ماست خلق تمام عالم و آدم برای ماست این خانه ی بهشتی زهرا و حیدر است اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است این خانه را به غیر صفا پر نمی کند دل را به غیر عشق خدا پر نمی کند سجاده را به غیر دعا پر نمی کند هر کس که جای فاطمه را پر نمی کند ام البنین از بعد مادرم پدر خاک بوتراب کرده تو را به همسری خویش انتخاب گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم ما مثل مادر، اهل زمین را دعا کنیم با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم زین پس تو را به واژه ی مادر صدا کنیم تو آمدی که فاطمه را یاوری کنیم در حق ما شکسته دلان مادری کنی ام البنین قطعا شنیده ای که پر مادرم شکست شاخه به شاخه برگ و بر مادرم شکست ام البنین در کنده شد و پر مادرم شکست از ظلم و کینه ها کمر مادرم شکست از آن به بعد بود سرش درد می گرفت می خواست پا شود کمرش درد می گرفت اما نترس دیگر شعله به این در نمیزنند دیگر به خانه سر زده ها سر نمیزنند سیلی به روی فاطمه دیگر نمیزنند هرگز تو را مقابل حیدر نمیزنند اینجا که آمدی به همه نور عین باش فکر مرا نکن تو به فکر حسین باش حسین ای تشنه لب حسین حسین حسین عشق زینب حسین حسین حسین ای بی کفن حسین حسین حسین عریان بدن حسین حسین در آن شبی که بار سفر بست مادرم من را صدا زد و نفسی گفت: دخترم جان تو و حسین گل سرخ بی سرم من مانده بودم و غم و درد برادرم از آن به بعد مادر این سر جدا شدم کم کم فراهم سفر کربلا شدم کربلا کربلا کربلا حرف کربلا شد، زینب دید همه چیز آماده است، الان وقتشه، حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود در این مسیر مونس و غمخوار میشود در کربلا هر آینه کررار میشود می آید و به لشگر علمدار میشود ام البنین تو آمدی که ماه شب تار ما شوی مادر برای میر و علمدار ما شوی حتما به او بگو غم این نور عین را از داغ مادرم همه دم شور و شین را غم های مانده بر جگر عالمین را اسرار عشق و واژه ی ذخرالحسین* را حتما به او بگو که امید برادر است مشکی به او بده و بگو آب آور است حتما بگو قضیه ی آن مشک پاره را حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را افتادن بدون پر آن سواره را سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را ام البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرش بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت تو گودال دید دارن سر می برن، هی صدا زد بُنَیَ.... *امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: العباس ذخر الحسین؛ عباس ذخیره شده برای حسین است.
4_6028102336419726892.mp3
1.83M
‍ سبک دشتی روضه حضرت ام البنین(س) 🏴 الا مادر  به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی ای وای.. گل ام البنین شیرم حلالت آخ..... شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چو طفلان این سخنها را شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند آی...‌ مسلمانان حسین ع مادر نداره غریب است و  کسی بر سر نداره آخ، (ز جور ساربان بی مروّت)۲ دگر انگشت و انگشتر نداره آی... گل احساس را  از من مگیرید شمیم یاس را  از من نگیرید همه دار و ندارم را  بگیرید فقط عبّاس را از من مگیرید...
سلام الله علیها یا حضرت ام البنین تویی همنام فاطمه در یاری دین خدا شدی همگام فاطمه گردیده ای ،ام الشهید، ای نور چشم مرتضی واویلتا واویلتا(۲) هستی تو یا ام البنین کفو امیرالمومنین گردیده ای از لطف حق باولایت تو همنشین عباس تو علمدار رشید دشت کربلا واویلتا واویلتا با تو گل بیت علی خاک بقیع زینت گرفت مدینه با تو و علی و فاطمه عزت گرفت دربقیع می کردی بانو توگریه های بیصدا واویلتا واویلتا همسر حیدر از غمت مدینه شد ماتمسرا بیت علی از این ماتم و غم شده بزم عزا از این جهانِ غم فزا رفتی به سوی کبریا واویلتا واویلتا ندیده ای که پیکر اکبر شده اربا اربا پرپر شده گل لیلا از ظلم و جور اشقیا قامت خمیده آمده در کنار جسمش بابا واویلتا واویلتا ندیده ای در کربلا اصغر شده هدف تیر بر روی دستان حسین پرپرشده طفل بی شیر تاپاره شدگلوی او در خیمه ها گشته غوغا واویلتا واویلتا ندیده ای پرپرشده از ظلم و کینه گل یاس اندر کنار علقمه گشته دوتا فرق عباس در راه دین فدا شدو دستش شد از پیکر جدا واویلتا واویلتا ندیده ای اشک زینب را در وداع آخرش خون شد دلش در هنگام جدایی از برادرش خون گریه میکرد زینبش بهرحسین خون خدا واویلتا واویلتا ندیده ای شمر ملعون به سوی قتلگه دوید راس فرزند زهرا را با کینه از قفا برید درقتلگه غلطان بخون میزد مادرش را صدا واویلتا واویلتا
گل باغ ولا حضرت ام البنین مادر اباالفضل به شیعه حبل المتین رهرو کوثری فاطمه منظری جان حیدر۲ روحبخش مدینه ای تو ام البنین بانوی بی قرینه ای تو ام البنین پسرت نور عین از برای حسین جان حیدر۲ گرچه بانو نبوده ای تو در کربلا بشنیدی به آل فاطمه شد جفا غنچه ی پرپرش غرق خون اصغرش وای از این غم۲ تو ندیدی که اکبر اربا اربا شده بشنیدی که پرپر گل لیلا شده ظلم و کین شد فزون شد علی لاله گون وای از این غم۲ تو ندیدی که عباس تو خورده زمین بشنیدی که دستش شد جدا از یمین جان او شد فدا فرق او شد دو تا وای از این غم۲ تو ندیدی که شمر به سوی مقتل دوید بشنیدی سر حسین زهرا برید شده ای خونجگر تو ز داغ پسر وای از این غم۲ تو ندیدی عدو آتش زده خیمه ها بشنیدی سر حسین روی نیزه ها دشمنان آمدند کودکان را زدند وای از این غم۲
خوب است ما هم مثل باران حس بگیریم هر صبح سراغی از گل نرگس بگیریم ❈ ══❖══ ❈ 🍃صلوات یادت بمونه🍃 خوشنودی آقا امام زمان صلوات
*نوجوانِ من خدا نگهدارت* *رفتی و دستِ علی به همراهت(2)* *کِل زنید بهرش* *چون گشته است ناکام* *نوجوان خواب است* *کِل بزنید آرام* *نوجوانِ من خدا نگهدارت* *رفتی و دستِ علی به همراهت(2)* *حجله گاهش را* *مادر کند خوشبو* *(هستی)بهرش گو* *(پرویزی)خواند از او* *نوجوانِ من خدا نگهدارت* *رفتی و دستِ علی به همراهت(2) ____🥀_______ (روضه ،ختم جوان سبک دشتی ) الهی ای فلک دیگر نگردی۲ عزیزم روبه زیر خاک وکردی جوان بودی نه وقت رفتنت بود۲ نه وقت زیر خاک و خفتنت بود چرا پرپر شدی آلاله ی من؟۲ کجا رفتی و دختر خاله ی من بسوز ای دل از این جور زمونه۲ الهی مادری تنها نمونه زداغ سینه سوزت ای عزیزم۲ ببین اشکهای حسرت که می‌ریزم خدا صبری بده طاقت بیارم۲ به یاد مهربونیش بی قرارم گلی داشتم فلک از ریشه چیده۲ که او اززندگی خیری نديده لالالالا بخواب ای یاس پرپر۲ می‌ریزم خاک عالم بر روی سر لا لا لا لالا لا نیلوفرمن۲ چه زود دامن کشیدی از برمن خدا صبر دلم دیگه تمومه ۲ سرخاکت دلم میگیره بونه بخواب آروم بخواب دورت بگردم۲ تو رفتی ازغمت دنیای دردم
روضه ختم جوان 🥀 روضه علی اکبر (ع)🥀 بسم الله الرحمن الرحیم یا رحمن یا رحیم بزرگت کردم و خیرت ندیدم گلی ازگلش رویت نچیدم توگل بودی نه وقت چیدنت بود جوان بودی نه وقت مردنت بود عزیز دلم پسرم عزیز من چه وقت رفتنت بود چه وقت زیر خاک خوابیدنت بود بابای خوبم پسرم عزیزم رفتی از ما بریدی به سوی آسمانها پر کشیدی فلک آخر توانم را گرفتی زدستم نو جوانم را گرفتی اما خانواده .....‌‌‌..‌.شما داغ جوان دیدید بدن نازنین جوانت را غسل دادید کفن کردید به خاک سپردید همه آشنایان همسایگان فامیل .دوستان واقشارمردم ازشهرهای دور و نزدیک آمدند درکنا شماربودند به شما تسلیت گفتند اما عزیزان اگر شما ببینید پدری درکنارجسم بی جان جوانش ناله می زند چکار می کنید حتما اشک چشمانش را پاک می کنید آرامش می کنید ولی بمیرم برای آن پدری که آمد کنار بدن پاره پاره علی اکبرش لاله اش را دید پرپر روی خاک قطعه قطعه ریز ریز روی خاک داد از کف طاقت و ازپا فتاد صورتش رابرصورت اکبر نهاد یاد شهدا امام شهدا روح این جوان فیض ببرد اما کوفیان چه کردند آیا به امام حسین تسلیت گفتند اشک چشم حسین پاک کردند نه چکار کردند تا صورت به صورت علی اکبر گذاشت صدای هلهله کوفیان بلند شد اقا هرکاری کرد نتوانست بدن جوانش رابه خیمه ها ببرد چه کردصدا زد جوانان بنی هاشم بیاید علی را بر در خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بر در خیمه رسانم حسین آرام جانم ...حسین روح روانم جوان
4_723784306719286900.mp3
8.07M
سه پنج روزه که بوی گل نیومد؛ یار… صدای چهچهِ بلبل نیومد روید از باغبانِ گل بپرسید؛ یار… چرا بلبل به صیدِ گل نیومد؟ روید از باغبانِ گل بپرسید؛ یار… چرا بلبل به صیدِ گل نیومد؟ گلی که خود بِدادم پیچ و تابش به اشکِ دیدگانم دادم آبش به درگاه الهی کی روا بی گل از موُ دیگری گیرد گلابش؟ ز گلبن چید گلچینی گلی را؛ یار… شنید از پی، صدای بلبلی را تو خوشبختی… گلی چیدی و رفتی، یار ندانستی که آزردی دلی را… بی ته گلشن؛ چون زندونه به چشمام… یار… گلستون؛ آذرستونه به چشمام! یار…. بی ته آرام و عمر و زندگونیم یار همه خوابه پریشونه به چشمام… بی ته آرام و عمر و زندگونیم یار همه خوابه پریشونه به چشمام… غمِ عشقت، بیابون پرورم کرد… یار… هوای بخت؛ بی بال و پرم کرد به موُ گفتی؛ صبوری کن صبوری، یار… صبوری؛ طرفه خاکی بر سرم کرد اواز دشتی پنج روزه که بوی گل
. . و توسل حضرت ام البنین علیه السلام زبون گرفتن ام البنین و حضرت زینب در قبرستان بقیع ═══✼✼═══ وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ... سوزِ ناله هاش ، غوغا می کنه 2 دائم با خودش نجوا می کنه ... وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ... آخ می خواد دوباره قیامت کنه بشینه ذکر مصیبت کنه از اون چهارتا پسرش خدا حالا یکی ش نیست ، وصیت کنه ... 2 برای عباسِش تو مدینه حلالیت می خواد ، از سکینه)2 وِیلی،وِیلی،وِیلی ... عباس عباس عباس ... (کارِ ام البنین روضه خوانیِ ...) پایِ چارتا قبر ، زانو میزنه 2 تا عمه بیاد جارو میزنه ....(روضه خوون اومد ....) وِیلی،وِیلی،وِیلی ... زینب زینب زینب ... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• شنیده خیلی ، جسارت شده نصیب خانوم اسارت شدِ ... شنیده اما ، ندیدِ دیگه چه معجرایی که غارت شده .... همه ابوالفضلُ قحطیِ آب خجالتش دادن از روی رباب ...2 *حالا ام البنین دارِ گریه می کنه ... نوبتِ روضه خواندن زینب شد ...* پرپر شد گُلاش ... تو باغِ حسین میسوزه ولی ، از داغِ حسین ... (حالا زینب دارِ می گه ....) وِیلی،وِیلی،وِیلی ... حسین حسین حسین ... (گفت خانم ) میپرسه رازِ ، پیرَنِش چیه ؟؟ حصیری که شد کفنِش چیه ؟؟ ... بگید بدونم ، سُمِ مرکبا گذَشتن از رو ، بدنِش ...... حسین ........... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• گفتن ام البنین چهارتا بچه هات کربلا کشته شدن ، هر موقع میشینی رو خاک کنارِ این چهار صورتِ قبر ، هی میگی : آی غریب حسین .... فرمود دو تا دلیل داره ، اول اینکه حسینم مادر ندارِ براش گریه کنه .... یه دلیلِ دیگه شم اینه مادرِ حسین آخرین لحظه های بچۀ من براش مادری کرد .... نزاشت عباسم ، لحظۀ آخر احساس بی مادری کنه ..... آه ..... گفتمُ رفتم ... از همه التماسِ دعا ..... امشب مثه اون سائلِ که اومد درِ خونه ام البنین ناله بزن .... وقتی در زد بی بی فرمود کیه دارِ در میزنه ؟؟ صدایِ این سائلُ شناخت ، سریع اومد داخل حجره ، زن ها رو جمع کرد .... فرمود این سائل رو میشناسم ... هرموقع میومد خَرجِ یه سالشُ عباسم بهش میداد ... نکنه امشب دست خالی برِ .... زن ها هرچی زیورآلات دارید جمع کنید ، میخوام همشو یه جا بهش برسونم ... همه رو آوردن . تو یه ساروق بسته ای آوردن ، تحویل خانوم دادن ، بی بی دستشو بیرون آورد فرمود سائل بگیر ، برو .... ••• ┄┅═══✼✨✼═══┅┄ ••• دیدن ایستادِ تکون نمی خوره ، فرمود چرا نمیری؟؟ از هر سالِتم خرجت بیشترِ ... نزاشتم دستِ خالی بری ... گفت خانوم . سائلم ، مستحقم ... اما من مستحقِ اون دستایِ زیبام ... سائلِ اون چشمایِ قشنگم .... بگو صاحب خونه خودش بیاد .... تا اون آقا نیاد من هیچ جا نمیرم .... دلم برا چشماش تنگ شده ..... دلم برا اون قدُ قامتش تنگ شده .... یه وقت دیدن صدا ام البنین بلند شد ....فرمود سائل برو .... دست از دلم بردار ... اون قامتی که میگی ، تو کربلا ، قطعه قطعه کردن ....اون چشمایی که میگی ، چشمشُ از حدقه .... دستاشو از تنش بریدن ..... آی حسین ....... .
◾روضه حضرت اُم البنین سلام الله علیها ◾بانوای :ِ حاج مهدی سلحشور قسم به گریه ی صاحب عزایِ اُمِّ بَنین من آفریده شدم با دعای اُمِّ بَنین قسم به کعبه که از کعبه حُرمتم بیش است چنان که سوختم از ماجرایِ اُمِّ بَنین پس از ظهور اگر آمدم مدینه رفیق قرارمان دَمِ ایوان طلایِ اُمِّ بَنین به جانِ دستِ قلم،در جزا نمی سوزد دلی که سوخت در نینوایِ اُمِّ بَنین مکان گریه برای حسین اگر حرم است مگو بقیع، بگو کربلایِ اُمِّ بَنین شبیه مشک اباالفضل می چکد اشکم به پای غربتِ بی انتهایِ اُمِّ بَنین اگر چه دست ندارد به تن،ز راه کرم گرفته دستِ مرا،مرتضایِ اُمِّ بَنین به یادِ چادر زهراست،بالِ شان خاکی کبوترانِ حریمِ هوایِ اُمِّ بَنین *می اومد پشت بقیع می نشست،مدینه ای ها می اومدن،کربلایی ها می اومدن،دورِ اُمُّ البَنین حلقه می زدند،شروع می کرد روضه خواندن،یه جمله اُمُّ البَنین می گفت،زینب گریه می کرد،یه جمله زینب می گفت، اُمُّ البَنین گریه می کرد،اما اونی که اون وسط روضه رو به هم می ریخت ناله زدن های سکینه بود،ناله می زد،ناله می زد،می گفت: اُمُّ البَنین منو حلال کن، من مشک رو دادم دستِ عباست* نخورد آب زمانی که روضه می خوانده گرفته بوده یقیناً صدایِ اُمِّ بَنین "محمّدقاسمی" تو زیبا شدی،کوه و دریا شدی یه باغی پُر از عطرِ گُل ها شدی یه همدم تو غم ها برایِ علی یه زهرا ترین بعدِ زهرا شدی تو موندی کنار علی یک تنه تو گفتی که زهرا پناهه منه نذاشتی علی بهت بگه فاطمه نذاشتی که زینب دلش بشکنه *اصرار کرد،علی جان! دیگه منو فاطمه صدا نزن...چرا؟ چون هر وقت میگی:فاطمه! این بچه ها زانوهاشون رو بغل می گیرند،یاد مادرشون می افتند...* نخِ چادُرت دلبری میکنه تو رو فاطمه یاوری میکنه واسه بچه هاش مادری کَردیُ برا بچه هات مادری میکنه چقدر مثل زهرا شده شوکتت چقدر مثل زهرا شده غیرتت ان شاءالله نشه دست و بازوت کبود ان شاءالله که نیلی نشه صورتت ان شاءالله که آتیش نیاد سویِ تو نشینه غلافی رو بازویِ تو بمونی همیشه کنارِ علی نره میخِ در تویِ پهلویِ تو الهی نبینی غمِ حیدر رو نبینی غمِ ساقیِ کوثر رو نداره دلی خوش زدیوار و در امیری که کنده دَرِ خیبر رو می ترسم بخونم برات روضه من فقط اینه دیگه دعام دائماً ان شاءالله توی کوچه عباسِ تو نبینه چیزایی که دیده حسن خدا گر زحکمت ببندد دری زرحمت گشاید دَرِ دیگری خدا محسنُ بُرده پیشِ خودش به جاش داده عباسِ نام آوری *نیمه شب که کاروان از مدینه حرکت کرد،یه خورده که از شهر فاصله گرفت،دو نفر خودشون رو رساندند به قافله،یکی عبدالله بود،دست بچه هاشو گرفته بود رسوند به قافله،اینقدر زینب خوشحال شد،گفت:عبدالله خدا خیرت بده،دستِ خالی نیستم کربلا،قربونی هایِ منو آوردی،نکنه رباب هدیه داشته باشه من نداشته باشم،نکه نجمه هدیه داشته باشه من نداشته باشم،خدا خیرت بده...بچه هارو گرفت برد.. نفر دوم هم،ابی عبدالله نگاه کرد دید یه خانوم بلند قامتی داره خودش رو میرسونه به قافله،نگاه کرد دید اُم البنینِ داره میاد،گفت:عباسم مادرتون داره میاد،با شما کار داره،عباس که برگشت،سریع برگشت داداش هاشو خبر کرد،مادر اومده با ما کار داره،چهار برادر اومدن،دور مادر حلقه زدن،ابی عبدالله داره از دور این منظره رو میبینه،لذت میبره،قند تو دل حسین داره آب میشه،دور مادر که حلقه زدن،گفت:عباسم!عونم،عزیزانم،دارید با حسین می روید کربلا،اگه حسین برگشت حق دارید برگردید،اگه حسین برنگشت حق ندارید برگردید،نکنه شما باشید یه مو از سر حسین کم بشه،پای شما ایستادم برای اینچنین روزی،عباسم! نکنه من شرمنده ی فاطمه بشم،نکنه من خجالت زده بشم،همه دغدغه اش اینه کربلا میرن میتونن روی مادر رو سفید کنند یا نه؟ گذشت،گذشت،حالا از کربلا قافله برگشته،کربلایی ها از این طرف با محوریت زینب،مدینه ای ها از طرف دیگر با محوریت اُم البنین،راه باز کردن این دو مادر شهید رسیدن به هم،دست به گردن هم انداختن،نشستن زمین،ام البنین به زینب سر سلامتی میده،زینب به ام البنین،این دوتا شروع کردن برا هم روضه خواندن،هر کار کرد زینب که از عباس بگه،ام البنین نذاشت،هی می گفت:عباسم رو رها کن،از حسینم چه خبر؟ خیلی که اصرار کرد زینب گفت: بهت بگم ام البنین چه خبر شد؟ فقط بگم خوب شد کربلا نیومدی،برو ببین رباب رو ، چه حال و روزی داره،دیگه از زیر آفتاب نمیآد تو سایه،گفت: بیشتر توضیح بده زینب جان،گفت:آمدم بالای یک بلندی ایستادم دیدم دور حسینم حلقه زدن، نیزه دار با نیزه میزد،شمشیر دار با شمشیر میزد،اونی که شمشیر و نیزه نداشت سنگ میزد،اُم البنین! نگاه کردم دیدم پیرمردها دارن با عصا میزنند،حسین....
4_5999224342121022509.mp3
2.54M
) حاج بیا ام البنین برگشته زینب دگر این کاروان یاسی ندارد که با خود شور و احساسی ندارد بیا ام البنین برگشته زینب ولی افسوس عباسی ندارد مزن آتش به جان ای نور عینم مخوان از ماهِ مَـقطُوع الیدَینم چه شد در کربلا هستی زهرا؟ حسینم وا حسینم وا حسینم سرشته از غم زهرا گِلش بود نگاه تار زینب قاتلش بود نیفتاد از لبش نام حسینش اگر چه داغ سقا بر دلش بود ... ... ولی زینب چه با احساس می خواند از آن بُهبوهه ي حساس می خواند کنار قبر زهرا نیمه ي شب چقدر از غیرت عباس می خواند شاعر: یوسف رحیمی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️
روضه حضرت ام البنین سلام الله علیها 🎤سید مهدی میرداماد بانو سلام میکنم اینجا خوش آمدی از خاک سمت عالم بالا خوش آمدی ای تشنه ی بهشت به دریا خوش آمدی من زینبم به خانه ی مولا خوش آمدی پیداست در نگات که با نیت آمدی اینجا به نیت کمک و خدمت آمدی باغ بهشت باغچه ای در سرای ماست جای گلیم عرش خدا زیر پای ماست رزق تمام خلق فقط از دعای ماست خلق تمام عالم و آدم برای ماست این خانه ی بهشتی زهرا و حیدر است اینجا محل وحی شدن بر پیمبر است این خانه را به غیر صفا پر نمی کند دل را به غیر عشق خدا پر نمی کند سجاده را به غیر دعا پر نمی کند هر کس که جای فاطمه را پر نمی کند ام البنین از بعد مادرم پدر خاک بوتراب کرده تو را به همسری خویش انتخاب گفته پدر که روی به سوی خدا کنیم ما مثل مادر، اهل زمین را دعا کنیم با اسم فاطمه همه رفع بلا کنیم زین پس تو را به واژه ی مادر صدا کنیم تو آمدی که فاطمه را یاوری کنیم در حق ما شکسته دلان مادری کنی ام البنین قطعا شنیده ای که پر مادرم شکست شاخه به شاخه برگ و بر مادرم شکست ام البنین در کنده شد و پر مادرم شکست از ظلم و کینه ها کمر مادرم شکست از آن به بعد بود سرش درد می گرفت می خواست پا شود کمرش درد می گرفت اما نترس دیگر شعله به این در نمیزنند دیگر به خانه سر زده ها سر نمیزنند سیلی به روی فاطمه دیگر نمیزنند هرگز تو را مقابل حیدر نمیزنند اینجا که آمدی به همه نور عین باش فکر مرا نکن تو به فکر حسین باش حسین ای تشنه لب حسین حسین حسین عشق زینب حسین حسین حسین ای بی کفن حسین حسین حسین عریان بدن حسین حسین در آن شبی که بار سفر بست مادرم من را صدا زد و نفسی گفت: دخترم جان تو و حسین گل سرخ بی سرم من مانده بودم و غم و درد برادرم از آن به بعد مادر این سر جدا شدم کم کم فراهم سفر کربلا شدم کربلا کربلا کربلا حرف کربلا شد، زینب دید همه چیز آماده است، الان وقتشه، حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود در این مسیر مونس و غمخوار میشود در کربلا هر آینه کررار میشود می آید و به لشگر علمدار میشود ام البنین تو آمدی که ماه شب تار ما شوی مادر برای میر و علمدار ما شوی حتما به او بگو غم این نور عین را از داغ مادرم همه دم شور و شین را غم های مانده بر جگر عالمین را اسرار عشق و واژه ی ذخرالحسین* را حتما به او بگو که امید برادر است مشکی به او بده و بگو آب آور است حتما بگو قضیه ی آن مشک پاره را حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را افتادن بدون پر آن سواره را سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را ام البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرش بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت تو گودال دید دارن سر می برن، هی صدا زد بُنَیَ.... *امیرالمؤمنین (ع) فرمودند: العباس ذخر الحسین؛ عباس ذخیره شده برای حسین است.
دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم من خانه دار خانه ای افسرده هستم آرامش یک باغ طوفان خورده هستم هر چند حیدر راهی این خانه ام کرد بر غنچه های کوچکش پروانه ام من با برگ عمرم خانه را گل پوش کردم این باغ آتش خورده را خاموش کردم دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم پشت درش امدادها از رب گرفتم تا آمدم رخصت من از زینب گرفتم تنها بلا گردان این گلهایم اینجا یعنی کنیز حضرت زهرایم اینجا این خانه روزی باغی از آلاله ها بود این خانه روزی قبله گاه لاله ها بود من را مناجات حسینم خواب می کرد این خانه را عباس دق الباب میکرد دیگر مرا ام البنین نخوانید زیرا که من دیگر پسر ندارم حضرت ام البنین (س) روضه
4_6028102336419726892.mp3
1.83M
‍ سبک دشتی روضه حضرت ام البنین(س) 🏴 الا مادر  به قربون جمالت رخ چون بدر و ابروی هلالت شنیدم کام عطشان جان سپردی ای وای.. گل ام البنین شیرم حلالت آخ..... شنیدم دستهایت را بریدند شنیدم چشم نازت را دریدند چو طفلان این سخنها را شنیدند همه از هم خجالت می کشیدند آی...‌ مسلمانان حسین ع مادر نداره غریب است و  کسی بر سر نداره آخ، (ز جور ساربان بی مروّت)۲ دگر انگشت و انگشتر نداره آی... گل احساس را  از من مگیرید شمیم یاس را  از من نگیرید همه دار و ندارم را  بگیرید فقط عبّاس را از من مگیرید...