با عروساش بین گذر نشسته
رو چادرش خاک چقدر نشسته
چند ماهه که بچههاشو ندیده
چند ماهه اینجا بیخبر نشسته
خبر دادن بهش بشیر اومده
اومده اما سر به زیر اومده
منتظر یه کاروان امیر بود
ولی یه کاروان اسیر اومده
همه امیدش دیگه ناامید شد
خبر دادن که عباسش شهید شد
نمیدونم که از بشیر چی شنید
روزگارش سیاه، موهاش سفید شد
تلخی راهو واسشون عسل کرد
مشکل بیمادریشونو حل کرد
ام بنین اومد توی کاروان
دخترای فاطمه رو بغل کرد
روزای خوب تموم شدوشب رسید
کاسه صبر همه برلب رسید
چیزی نمونده بود بمیره زینب
ام بنین به داد زینب رسید
نوحه میخونه واسه دردونههاش
مرهم داغ زینبه شونههاش
عمهء سادات میزنه رو سرش
ام بنین میزنه رو گونههاش
رقیه برنگشته به مدینه
سراغشو میگیره از سکینه
میگن که زجر رقیه رو کتک زد
الهی زجر ببینه خیر نبینه
مشک رباب از علقمه برنگشت
امید آخر همه برنگشت
با گریه گفت عروس امالبنین...
چرا عروس فاطمه برنگشت؟
بچهها تشنه بودن آب ندادن
به خواهش هیشکی جواب ندادن
نامردا بعد غارت خیمهها
گهواره رو دست رباب ندادن
ماه تو آسمونشو گرفتن
جونِ عزیزِ جونشو گرفتن
بیخودی نیست ام بنین پیر شده
یه روزه چهار جوونشو گرفتن
چارتا مزار کشیده روی زمین
تنها نشسته بدون همنشین
به هرکی میرسه با گریه میگه...
لا تدعونی ویک امالبنین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
YEKNET.IR - roze - vafat hazrat omebanin 1400 - rasouli.mp3
9.1M
🔳 #وفات_حضرت_ام_البنین(س)
🌴روضه حضرت ابوالفضل(ع)
🌴با عروساش بین گذر نشسته ...
🎙 #مهدی_رسولی
⏯ #روضه☝️☝️☝️☝️☝️
.
#شور_نشسته
#حضرت_عباس علیه السلام
#محسن_حسنی✍
➖➖➖
گرفتی دست منو تو، روزای بدبیاری
تو بالا دست همه ای، کی گفته دست نداری
دست توعه، تو قله ی آسمون
دست توعه، ستونای کهکشون
دست توعه، دلخوشیه، رقیه خاتون
بی دست و پا منم، عهده دارم تویی
سرمایه ی منی، هر چی دارم تویی
بی دست کربلا دست منو بگیر
---
فقط ضرر بود روزی که، اسم تو رو نبردم
دوباره دست خالیمو، به محضرت آوردم
دست توعه، روزی هر سال من
دست توعه، اختر اقبال من
دست توعه، که این روزا، خوبه حال من
من توی زندگیم، تنها دارم تورو
حتی تو قبرمم، از پیش من نرو
بی دست کربلا دست منو بگیر
---
تو خواب میدیدم که منو، تو حرمت نشوندی
همه برن باز غمی نیست، اگر برام تو موندی
دست توعه، پناه خیمه گامون
دست توعه، تکیه گاه آقامون
دست توعه، زیارته، کرب و بلامون
از تو اشاره و، از من دویدنه
رویام به کربلا، یک شب رسیدنه
بی دست کربلا، دست منو بگیر
➖➖➖
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
282.1K
🔳 #شور نشسته #حضرت_اباالفضل علیه السلام
📜 گرفتی دست منو تو روزای بدبیاری
🖊به قلم #محسن_حسنی
نغمه پردازان: #حاج_ابوالفضل_جدیان_شربیانی
#سید_امیرحسین_خوشرو
4_5879890526932569730.mp3
7.43M
#نوحه_امام_زمان(عج)
به دل دارم شوق روی تو را عطر و بوی تو را ای حبیب من
شده مجنون گوشه گیر غمت زار و پیر غمت ای طبیب من
به عشق لیلا شدم مجنون مرا با دوری مکن دل خون
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
♪♪♪
به عشق خود لایقم کردی عاشقم کردی جان به قربانت
تمام هستم فدای تو دل برای تو بحر احسانت
مرا تاب انتظارم نیست دگر آرام و قرارم نیست
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
♪♪♪
گنه کارم زار و خسته اسیر توبه ام بپذیر از شکیبایی
شود یوسف مست بوی تو محو روی تو بس که زیبایی
ببین از غم گریه سر دادم عزیز دل بشنو فریادم
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
♪♪♪
اباصالح التماس دعا هرکجا رفتی یاد ما هم باش
نجف رفتی کاظمین رفتی کربلا رفتی یاد ما هم باش
به عشق لیلا شدم مجنون مرا با دوری نکن دل خون
♪♪♪
یوسف زهرا یوسف زهرا
اباصالح العجل آقا اباصالح العجل آقا
🎧#کربلایی جواد مقدم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
▪️#زمینه
▪️#وفات_حضرت_ام_البنین(ع)
▪️بند اول▪️
کُشته شده پهلوون پسرش،،گریه ش برا حسینه
رو نیزه شد قرص قمرش،،گریه ش برا حسینه
داغ پسر داره جگرش،،گریه ش برا حسینه
پسرای من فدای تو،،حسین عزیز زهرا
دار و ندارم برای تو،،،حسین عزیز زهرا
می سوزم از جگر
دور از وطن حسین
جونم به لب رسید
صدپاره تَن حسین
می میرم از غمت
ای بی کفن حسین
«جانم حسین حسین»
▪️بند دوم▪️
تو این نفس های آخرش،،گریه ش برا حسینه
فاطمه اومده بالا سرش،،گریه ش برا حسینه
می باره اشک از چشم ترش،،گریه ش برا حسینه
ام البنین جون می کنه،،حسین عزیز زهرا
مُردن برات حق منه،،حسین عزیز زهرا
ذکر یه عمر من
شد یک صدا حسین
در وقت مردنم
دارم نوا حسین
جانم فدای تو
لبیک یا حسین
«جانم حسین حسین»
#حضرت_ام_البنین(ع)
شعر و سبک: #هادی_همتی
.👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
گریهش_برا_حسینه.mp3
6.24M
گریه ش برا حسینه...
#ام_البنین
شعر و سبک #هادی_همتی
.
◾️وفات حضرت ام البنین(ع)◾️
▪️بند اول▪️
پسرهای سر بریده ام کجائید؟
قمرهای نازنین من بیایید
کنار مادر محتضر خود
حسین بی کفن رو هم بیارید
دلم تنگه،،دلم خونه
دل تنگم،،پریشونه
خالی جای عباسم،تو این خونه
نفس کشیدن،،برام عذابه
دلم عزادار تشنه ی آبه
این نفس های آخرینه
حسین،حسین،حسین
ذکر لب ام البنینه
حسین،حسین،حسین
▪️بند دوم▪️
عزادار خون سرخ شهیدم
جگر خون ز کفر و ظلم یزیدم
بدون حسین و بدون عباس
به والله که دیگه خوشی ندیدم
شب آخر،،شده محشر
شده غوغا،،زنم پرپر
آتیش گرفته ام یاده،،تنی بی سر
دیده می بندم،،به روی دنیا
دیگه میشم راحت ز درد و غم ها
ناله کشم ز سوز سینه
حسین،حسین،حسین
ذکر لب ام البنینه
حسین،حسین،حسین
#وفات_حضرت_ام_البنین (ع)
شعر و سبک #هادی_همتی ✍
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
پسرهای_سر_بریده_ام_کجائید.mp3
6.82M
پسرهای سر بریده ام کجائید؟!
#حضرت_ام_البنین
شعر و سبک #هادی_همتی
#وفات_حضرت_ام_البنین_س
#زمزمه
#مازنی
وفات حضرت ام البنین سلام الله علیها
آرامش دل حضرت زهرا سلام الله علیها
🤲به قصد فرج🤲
😭
عصاره دست بیرم بورم غریبون
مار بمیره وا مار بمیره
همش ناله بزنم کوچه خیابون
مار بمیره وا مار بمیره
😭
خداوندا مره هدانه خور
مار بمیره وا مار بمیره
خور بیاردنه مرگ مه پسر
مار بمیره وا مار بمیره
😭
خور بیاردنه مرگ مه وچوون
مار بمیره وا مار بمیره
مه جیگر بسوته از داغه جوون
مار بمیره وا مار بمیره
😭
((عباس مه جوون _ مار بمیره
پسر خش زبون _ مار بمیره
پسر پهلوون _ مار بمیره))
🍂🍂🍂🥀🍂🍂🍂
نماشون سر بییه افتاب بورده مار
مار بمیره وا مار بمیره
کجه دری برو مه دله قرار
مار بمیره وا مار بمیره
😭
چند روزه که مه ریکا بورده سفر
مار بمیره وا مار بمیره
سر جدا بهییه حسین مه پسر
مار بمیره وا مار بمیره
😭
اوف بر دنیا شه جان جا بیمه سر
مار بمیره وا مار بمیره
ام البنین دیگه ندارنه پسر
مار بمیره وا مار بمیره
😭
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
((عباس مه جوون _ مار بمیره
پسر خش زبون _ مار بمیره
پسر پهلوون _ مار بمیره))
🍂🍂🍂🥀🍂🍂🍂
4_5782632083436344200.mp3
10.22M
#روضه_پایانی #حضرت_ام_البنین یانی
📝 الا مادر به قربون جمالت ...
🎤 حاج محمد فراهانی
🕌 مجمع یاس کبود
📆 یکشنبه ۰۲/۱۰/۰۳
ایام #شهادت_حضرت_ام_البنین
از دو چشم یاس میخوانم بیا
شعری از احساس میخوانم بیا
نیستم قابل ولی ارباب من
روضه عباس میخوانم بیا
............
الا مادر به قربون جمالت
رخ چون بدر و ابروی هلالت
شنیدم کام عطشان جان سپردی
گل ام البنین شیرم حلالت
شنیدم دستهایت را بریدند
شنیدم چشم نازت را دریدند
چو طفلان این سخنها را شنیدند
همه از هم خجالت می کشیدند
...............
دامن کشان رفتی دلم زیر و رو شد
چشم حرامی با حرم روبرو شد
بیا برگرد خیمه ای کس و کارم
منو تنها نگذار ای علمدارم
آب به خیمه نرسید فدای سرت
حسین قامتش خمید فدای سرت
...............
سکینه جان گریه کنه تموم این مسیری
سکینه جان سراغ سقا رو ازم نگیری
سکینه جان من بمیرم ،باید بری اسیری
زینب من بگو همه زیوَرا رو درارن
زینب من گوشوارو انگشترا رو درارن
ایشالله که، کاری دیگه به معجرا ندارن
#الا_مادر_بقربون_جمالت#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.👆
|⇦•اینجا که آمدی...
#قسمت_دوم #روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس سید مهدی میرداماد
●━━━━━━───────
اینجا که آمدی به همه نور عین باش
فکر مرا نکن تو به فکرِ حسین باش
حسین! ای تشنه لب حسین.. حسین
حسین! عشق زینب حسین.. حسین
حسین ! ای بی کفن حسین.. حسین
حسین ! عریان بدن حسین.. حسین
در آن شبی که بار سفر بست مادرم
من را صدا زد و نفسی گفت : دخترم
جانِ تو و حسین گُلِ سرخِ بی سرم
من مانده بودم و غم و درد برادرم
از آن به بعد مادرِ این سر جدا شدم
کم کم فراهمِ سفرکربلا شدم
*کربلا کربلا کربلا
این دل تنگم عقده ها دارد
گوئیا میلِ کربلا دارد ...
حرف کربلا شد ، زینب دید همه چیز آماده است ، الان وقتشه ...*
حرف از کسی شد آن که به ما یار میشود
در این مسیر مونس و غمخوار میشود
در کربلا هر آینه کَرّار میشود
می آید و به لشگر علمدار میشود
ام البنین تو آمدی
که ماه شب تار ما شوی
مادر برای میر و علمدار ما شوی
حتما به او بگو غم این نور عین را
از داغ مادرم همه دم شور و شین را
غم های مانده برجگر عالمین را
اسرار عشق و واژه ی ذُخرالحسین را
حتما به او بگو که امید برادر است
مَشکی به او بده و بگو آب آور است
حتما بگو قضیه ی آن مَشک پاره را
حتما بگو قضیه ی آن شیرخواره را
افتادنِ بدون پرِ آن سواره را
سیلی زدن به صورت ماه و ستاره را
#شاعر: #مهدی_نظری✍
*اُم البنین حق داری برا عباست گریه نکنی، آخه مادرم برا بچه ات مادری کرد، مادرم اومد سرشو بغل کرد، نذاشت بچه ات تنها جون بده، اما مادرم وقتی رفت توو گودال ، دید دارن سر را می برن، هی صدا زد بُنَیَ ...*
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_ام_البنین_سلام_الله_علیها
#سید_مهدی_میرداماد
#وفات_حضرت_ام_البنین
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
2. اینجا که آمدی.mp3
9M
|⇦•اگر تیری....
#روضه وتوسل ویژۀ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
*بگم یافاطمه، تو مدینه از صدای گریه شما مردم اعتراض میکردند، میگفتند یا علی به فاطمه بگو یا شب گریه کنه یا روز گریه کنه، اما من یه مادر سراغ دارم تو مدینه آزادانه گریه میکرد !
ام البنین .. می اومد کنار بقیع می نشست ... امشب نام مادری اومد که خیلی شجاع و قهرمان بود، خیلی با ادب بود ، ام البنین. این خانوم هم وقتی گریه میکرد، زنهای مدینه باهاش گریه میکردند، روضه میخوند، میگفت: عباسم! شنیدم کربلا عمودِ آهن به فرقت زدند، مادر!
بگو یااباالفضل، من هرکجا باشم، اون طرف دنیا هم که باشم، برا غمهات گریه میکنم ، آقا، امیدم تویی یا باب الحوائج ..
میگفت : عباسم!مادر، برام خبر آوردند وقتی عمود آهن به فرقت زدند، دست در بدن نداشتی ! عجیب روضه میخوند این مادر، منم یک جمله از زبون شما دلسوخته ها بگم، بگم بی بی جان : نبودی کربلا وقتی عمود به فرقِ عباست زدند، اباالفضل دست در بدن نداشت، یه مرتبه دیدند عباست با صورت روی زمین آمد ..*
نمیدانی که با دستِ بریده
زِ روی اسب افتادن ، چه سخت است
*من روضه ام را با یک سئوال از شما تموم میکنم، با صورت روز زمین اومدن یه طرف ، اما سئوال من اینه : اگه تیری توچشم باشه !
اگر تیری درون چشم باشد
نمیدانی زمین خوردن چه سخت است
ابی عبدالله، کنار بدن عباس خیلی غریب بود ..."لَمّا قُتِلَ الْعَبّاسُ بانَ الْانْکِسارُ فى وَجْهِ الْحُسَیْنِ.."
عباس كه كشته شد، ديدند چهره حسين شكسته شد.وقتی کنار بدن عباسش رسید، رنگ از چهره اش پرید، رنگِ چهره امام حسین تغییر کرد، یه نگاه به بدن بی دست کرد، یه نگاه به فرقِ عمود خورده کرد ..آخه کنار دو تا بدن، قدرت زانوشو از دست داد، یکی کنار بدن علی اکبر(ع) بود، یگی کنار بدن اباالفضل (ع) .اما فرق داشتن با هم، کنار بدن علی اکبر وقتی نشست روی زمین، صدا زد جوان ها بیائید، جوانها اومدند، اما تا نگاهش به اباالفضل افتاد :"یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ"ای کسی که غم و اندوه را از چهره امام حسین میبری. ای اباالفضل، ای عباس، نگاه به چهره عباس کرد، نیرو گرفت ...اگر علی اکبرم رفت، عباس دارم، اما کنار بدن عباس که دیگه کسی نبود، خودش تنهای تنها ، صدا زد :"الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی.."
هر کجای مجلس که نشستی ، به قصد فرج امام زمان ، یاحسین. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
5. حضرت ام البنین س.mp3
6.13M
|⇦•اگر تیری...
#روضه وتوسل ویژهٔ وفات حضرت أُم البَنین سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج عباس حیدر زاده✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
مُقرَّم مى گويد: ام البنين عليها السلام از بانوان با فضيلت به شمار مى رفت . وى حق اهل بيت را خوب مى شناخت و در محبت و دوستى با آنان خالص بود و متقابلا خود در ميان آنان جايگاه بلند و مقام ارجمندى داشت.
📚العباس علیه السلام ، ص 72.
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_امام_حسن
( علیه السلام )
#روضه_حضرت_زهرا
( سلام الله علیها )
#کربلایی_محمد_قاضوی
نمیدونم دلِتو میخواهی مدینه ببری ؟ همه جا سکوت میکرد اما توو مجلس معاویه ، دیدند هر کسی یه حرفی میزنه ، حضرت جوابی نمیداد ، اما تا مُغیره اومد حرف بزنه ، حضرت فرمود : تو دیگه ساکت باش ، تو همونی هستی که آنقدر با تازیانه روی دستهای مادرم زدی ، ... یاالله ...
حضرت آقای صدیقی میگفت : رفتم خداحافظی کنم با علّامه حسن زاده عاملی ، گفتم آقا دارم میرم مدینه ، اومدم خداحافظی کنم ... گفت حالا که داری میری مدینه ، بشین برات یه روضه بخونم ، من تعجب کردم ، تا حالا ندیده بودم یه علّامه مثل ایشون واسه من روضه بخونه ، گفتم آقا چه سعادتی ، شما واسه من روضه بخونید ... گفت اما به این شرط که اگه رفتی مدینه ، قبرستان بقیع ، سرِ مزار غریب مدینه ، سلام مارو هم برسونید ، ... آقاجان حتما این کار رو میکنم ... من اینو از خود آقای صدیقی شنیدم ، از زبان یه علّامه داره روضه میخونه :
گفت وقتی بی بی دوعالم حضرت زهرا شهید شد ، دیدند امام مجتبی خیلی بی تابی میکنه ، سلمان آمد صدا زد : حسن جان شما داداش بزرگتری ، باید برادرت رو آروم کنی ، زینب رو آروم کنی ، اما تو خودت چرا اینقده بی تابی میکنی ؟ فرمود : سلمان ، اون چیزی که من دیدم ، نه بابام دید ، نه داداشم حسین دید ، نه خواهرم زینب دید ... تعجب کردم ، تو چی دیدی که اینقدر بی تابی میکنی ... الان هم بینِ خانم های با حیا همین رسم هست ، اگر خانم خونه ، دختر خونه ، بخواد از خونه بِره بیرون ، حتی اگه یه پسرِ کوچولو هم داشته باشه ، با خودش می بره ، میگه یه مرد باهام باشه ، ... سلمان ، وقتی دومی جلوی مادرم رو گرفت ، ... به خدا قسم بعضی روضه هارو آدم باید جار بزنه ، ... یا امام زمان عج ، منو ببخش :
مَردکِ پست که عمری
نمک حیدر خورد
نعره زد بر سرِ مادر
به غرورم برخورد
ایستادم به نوکِ پنجه ی پا
اما حیف
دستش از روی سرم
رد شد و بر مادر خورد
#شاعر_محمد_بنواری. #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
km_20231222-1_1080p_30f_20231222_072542.mp3
3.78M
﷽
#گزارش_صوتی #مناجات 📝
آقای مظلومم (کسی رو نداری۳)
اصلا نمیدونم (کجا خونه داری۳)
یه امشب بیا رو راست حرف بزنیم با آقا ها
دلت از من خونه ، ای امام من
تو هم راضی نیستی (از مرام من۳)
اینا گریه داره ها اینا گریه داره
موندی تنها و وحید (بمیرم برات)
رونده گشتی و فرید (بمیرم برات۲)
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شایدبعضیا خُرده بگیرن
اما حرف دل...اصلا نباسکسی خُرده بگیره حرف دله آقــــــــــا ...
من رو حلالم کن بدردت نخوردم
خداییش کدوممون بدرد آقا خوردیم
من رو حلالم کن (بدردت نخوردم۲)
شرمنده ام آقا (براتو نمردم۲)
هرچی دروغ بگم هر حرف اشتباهی بزنم اینو راست میگم آقا
ولی دوستت دارم روبراهم کن
میخام یارت باشم یک نگاهم کن
من میخونم بعدش ساکت میشم
بعدش ساکت میشم ببینم داد میزنی با این یه بیت یانه
هیچ کسی فکر تو نیست بمیرم برات
رو لبا ذکـر تو نیــــست بمیـرم برات ... #کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
salam-ma.mp3
810.2K
#حضرت_اُمُالبنین_سلاماللهعَلیها
سلام ما به تو الا تجلّیِ وفا
گل بهارِ گلشنِ محبت و ولا
ای مادر سقای دشت عشق و عاشقی
یا حضرت ام البنین جانم تو را فدا
ام البنین مددی (3)
*بند دوم *
آن سائلم که آمدم به درب خانه ات
عنایتی به من نما به حقّ زینبین
دعا نما شوم شهید راه اهل بیت
به حقّ اشک جاری ات به غربت حسین
ام البنین مددی (3)
*بند سوم *
به جز شرف به جز ادب به جز وفا و عشق
دادی به عبّاست تو درسِ یاریِ ولی
باید با پیروی زِ ماهِ سرخ علقمه
ما هم شویم سرباز و اهلِ لشگر علی
ام البنین مددی (3)
*بند چهارم *
عباس تو با جان و آبرو به راهِ دین
شده فدای عشق آن شهید سر جدا
به اقتدای بر حسین،عزیز فاطمه
همیشه بوده نیّتش تقرّب خدا
ام البنین مددی (3)
*بند پنجم *
شبیهِ رهرُوانِ راهِ قُرب و معرفت
هر کس رَوَد به راهِ مکتبِ پیر خمین
چو باکری و همّت و مدافعان شود
اصحابِ آخرُ الزّمانیِ امامْ حسین
ثارالله
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
ey-yavare (1).mp3
856.4K
#حضرت_اُمُالبنین_سلاماللهعَلیها
ای یاور حق الیقین ای کوکب دنیا و دین
مدح تو واولاد تو ذکر تمام مومنین
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند دوم *
ای مادر فضل و ادب ، ای بانوی حجب و حیا
ای نور چشم زینب و ، یارِ علیّ مرتضی
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند سوم *
این شد زبانحال تو ، هستم کنیز زینبین
من خادمه باشم زِ جان ، هم بر حسن هم بر حسین
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند چهارم *
اولاد تو معناگرِ ، آزادگی و حُریّت
بهرِ شهیدِ کربلا ، خادم نمودی تربیت
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند پنجم *
گردیده ای اِی با وفا ، در پیش زهرا رو سپید
در علقمه در موجِ خون ، عباس تو گشته شهید
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند ششم *
بِنمود خصم بی حیا ، بر او جنایت ها روا
در اوج شرم و تشنگی ، دستش هم از تن شد جدا
یا سیّده امّ البنین (3)
*بند هفتم *
تیر جفای دشمنان ، بر جسم و بر مشکش رسید
هم از سکینه هم رباب ، سقا خجالت میکشید
یا سیّده امّ البنین
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
🌹🌹یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِ الحُسَین بِظُهورِ الحُجَّة🌹🌹
.
#شور_نشسته
#حضرت_عباس علیه السلام
#محسن_حسنی✍
➖➖➖
گرفتی دست منو تو، روزای بدبیاری
تو بالا دست همه ای، کی گفته دست نداری
دست توعه، تو قله ی آسمون
دست توعه، ستونای کهکشون
دست توعه، دلخوشیه، رقیه خاتون
بی دست و پا منم، عهده دارم تویی
سرمایه ی منی، هر چی دارم تویی
بی دست کربلا دست منو بگیر
---
فقط ضرر بود روزی که، اسم تو رو نبردم
دوباره دست خالیمو، به محضرت آوردم
دست توعه، روزی هر سال من
دست توعه، اختر اقبال من
دست توعه، که این روزا، خوبه حال من
من توی زندگیم، تنها دارم تورو
حتی تو قبرمم، از پیش من نرو
بی دست کربلا دست منو بگیر
---
تو خواب میدیدم که منو، تو حرمت نشوندی
همه برن باز غمی نیست، اگر برام تو موندی
دست توعه، پناه خیمه گامون
دست توعه، تکیه گاه آقامون
دست توعه، زیارته، کرب و بلامون
از تو اشاره و، از من دویدنه
رویام به کربلا، یک شب رسیدنه
بی دست کربلا، دست منو بگیر
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
282.1K
🔳 #شور نشسته #حضرت_اباالفضل علیه السلام
📜 گرفتی دست منو تو روزای بدبیاری
🖊به قلم #محسن_حسنی
نغمه پردازان: #حاج_ابوالفضل_جدیان_شربیانی
#سید_امیرحسین_خوشرو
.
#روضه_امام_حسن
حاج #حسن_خلج
روضه امام حسن ، زَهر نیست ، جگر پاره نیست ... ، گفت #عبدالزهرا چرا روضه منو نمیخونی ؟ عرض کرد آقا جان ، من کارم روضه خوندنه ، مُکرر روضه شما رو خوندم ، حضرت فرمود : نه عبدالزهرا ، هنوز روضه منو نخوندی ... عرض کرد آقاجان ، مگه زهر ندادن ؟ مگه جگر پاره نشد ؟! مگه زینب طشت نیاورد ؟! مگه تیکه های جگر توی طشت نریخت؟! مگه زینب نبود هی دست رو دست می کشید ؟! مگه زینب نبود هی به صورتش می زد به حسین می گفت داداشم داره از دستم میره ؟! مگه اینا نیست روضه های شما ؟! فرمود نه ! روضه من اینا نیست ...
غروب بود و
یک کوچه تنگ و باریک
غروب بود و
من بودم و مادر من
مادرم گفت : حسن جان پاشو آماده شو مادر ... دیگه میخوام برم فدکمو بگیرم ، حسن جان به بابات که نمیتونم بگم همراهم بیاد ولی باید یه مرد همرام باشه ، نمیدونی چه قندی توو دلم آب کردم ، مادرم به جای مرد می خواست منو ببره ، گفت حسن جان تو بیا مواظب من باش ...
مگه میره از یاد
که اون پستِ نامرد
چه جوری گرفت ،
توی کوچه راهمونو
یه جوری زد اونجا ... شنیدی میگه ... من از بعضی باباها شنیدم ، بچه وقتی کار خطایی میکنه ، میگه ببین بچه ! یه جوری میزنم یکی از من بخوری دو تا از دیوار... شنیدی یا نه ؟ ... امام حسن میگه مادرم داشت حرف میزد ... بی حیا بی هوا ... با امام حسن بگید ...وای مادرم مادرم مادرم... وای مادرم مادرم مادرم
ببین بُغض دیرین
چه کرده به مادر
باید روضه مقداد
بخونه براتون
بگه دست سنگین ، چه کرده به مادر... یه چیزی می شنوی طاقت نمیاری. نعره ات بلند میشه. داد میزنی. هی میگی نگو نخون.قربون دلت برم امام حسن. بعد از مدتی از قضایای شهادت بی بی که گذشت. زینب دید حسن یه گوشه کِز می کنه. بغض داره گریه نمیکنه ... یه روز اومد دستشو انداخت دور گردن حسن. گفت داداش گریه کن یه خُرده. گریه کن دق می کنی ... همیشه این خوبه. رفقا یادتون باشه. آدمی که غم داره غُصه داره حرف زدن و گفتن براش خوبه. اگه رفیقت غُصه دار بود و تو هم مَحرم بودی و سِرّ نگهدارش بودی ، یه جوری به حرفش بیار همین که حرفاشو بزنه آروم میشه. یادت نره ...
علی علیه السلام هم که علی بود باید حرفاشو به یکی میزد ، چون کسی رو پیدا نمی کرد سرشو توی چاه می کرد ... یه رفیق نداشت ... یه رفیق ... نمیدونم به چاه چی می گفت ، صبح که میومدن دَلو رو مینداختن آب بکشن ، خون بالا میومد ... حرفاشو میزد ، علی هم که علی هست حرفاشو میزد ... تو هم اگه غم داری یه محرم پیدا کن حرفتو بزن... نزار توی سینت بمونه و توأم اگر محرمش هستی و رفیقش هستی و سِرّش رو نگه میداری و آبروشو نمیبری بشین بگو حرفاتو با من بزن. اینجا توی سینه من می مونه. بزار آروم بشه ...
زینب گفت حسن جان ... با من حرف بزن ، درد دلاتو با من بگو داداش ، منم مادرمو از دست دادم ... منم پهلوشو دیدم ، منم سینشو دیدم ... چرا اینجور کِز می کنی ؟ به حرف اومد ، شروع کرد گریه کردن ، گفت زینب ... تو که نبودی ، اینقدر مادرم خوشحال بود ... اینقدر ذوق می کرد ، گفت حسن فدک رو گرفتم ... حالا فدک رو میدم به علی ، خرج این مردم نامرد دنیا کنه ، دست از سر علی بر دارن ، زینب… یه وقت دیدیم کوچه تاریک شد ، نگاه کردم دیدم یه غول بی شاخ و دم ، یه لَندِهور از روبرو داره میاد ... جلو مادرمو گرفت ... مادرم رفت به راست. اونم اومد به راست. مادرم رفت به چپ اونم اومد چپ ... زینب ... رفتم جلو گفتم چیه؟! اما حیف !! قدم کوتاه بود ... اونم بی حیا قدش درازه ... دستشو بلند کرد ...
.
#روضه و توسل به کریم اهل بیت #امام_حسن مجتبی علیه السلام به نفس حاج محمدرضا طاهری
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
نزن که مادرم جوانِ
نزن که بی گناهِ
خالی نکن دقّ و دلیتُ
نزن که غرق اشک و آهِ
رفت آبروم ببین چشای ترمُ
بگو چطور بلند کنم من سرمُ
بسه دیگه کشتی آخه مادرمُ
«وای مادرم .. وای مادرم ..»
به کی بگم که چی کشیدم
از همه ناسزا شنیدم
به کی بگم که توی مسجد
زیر عبا زره پوشیدم
میخوام که جام زهرمُ سر بکشم
از سرزمین مادری پر بکشم
آخه چقدر از داغ مادری بکشم
«ای وایِ من .. ای وایِ من ..»
از من به جز کرم ندیدن
ولی همه ازم بریدن
این نانجیبا جانمازُ
از زیر پایِ من کشیدن
موندم تو این شهر بی کس و بی هم نشین
به کی بگم که کار دنیا رُ ببین
به من میگن سلام مضلَّ المومنین
*نه فقط دشمنا .. دوستان .. حتی حجربن عدی که بعدها در راه امیرالمومنین شهید شد .. حضرت کشیدش کنار تو دیگه چرا این حرفُ میزنی؟! *
یه عمر غریب بودم تو این شهر
خیلی به من سخت گذشته
خونِ دلایی رو که خوردم
حالا دیگه میون طشتِ
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
*یه عمر پای منبرا می نشست ، خطبایِ نانجیب اول منبرشون لعن می کردند مولا امیرالمومنین علیه السلام رو .. میگن یه بار امام حسن نرفت مسجد ابی عبدالله علیه السلام رفت تا این نانجیب شروع کرد سب کردن ، ابی عبدالله خطیب نانجیب رو کشید از منبر پایین .. گفت نانجیب میکشمت! بابای من رو داری سب می کنی؟!
خبر رسید به امام حسن .. گفتن بیا.. نیای ، داداشت جون اینو می گیره... امام حسن داره میاد دوان دوان .. تا اومد میدونست چطور باید ابی عبدالله رو آروم کنه .. تا رسید گفت داداش! تو رو به حق مادرم رهاش کن .. فرمود چشم .. ولی نبودی ببینی که چیگفت .. گفت یه روز آمدی عزیز دلم.. من یه عمر پا منبرا نشستم .. این امام حسن هم فقط یه جا از کوره در رفت.. بلند شد فرمود نانجیب بشین اونم جایی بود که مغیره بالامنبر بود.. تا اومد سب کنه.. فرمود نانجیب بشین من هنوز یادم نرفته تو کوچه چطور با غلاف شمشیر ..*
رو منبرا سَبّ بابامُ میشنیدم
قاتل مادرُ تو کوچه می دیدم
از این کوچه رد میشدم،می لرزیدم
یادم نرفته....
*فرمود عبدالزهرا ! روضۀ منِ حسن اینه .. همۀ اینا که خوندی خدا ازت قبول کنه ، اما روضه منُ این طور بخون :
دستم تو دست مادرم بود داشتیم از مسجد برمیگشتیم خوشحال بودم .. گفتم الان میرم به بابا میگم مادر چه غوغایی کرد تو مسجد.. اما اون نانجیب جلو اومد .. اجازه نداد حرف مادرم تموم شه .. چنان سیلی تو صورت مادر.. مادر یه طرفِ کوچه افتاد..
اما امام حسن منتظرِ تو روضه ش اینطور اشاره کنند: همه دور بسترش جمعن .. سرش رو پای خواهرش ، عباس یه گوشه از حجره سر رو دیوار گذاشته داره اشک می ریزه .. داداشاش یه جور دارن گریه می کنن .. خواهرا یه طور ..همه رو داره نگاه می کنه امام حسن.. اما تا نگاهش افتاد به ابی عبدالله دید حسین داره گریه میکنه ؛ فرمود داداش تو دیگه گریه نکن.. چرا گریه نکنم؟! اماممُ دارم از دست میدم.. (هیچ کی مثل ابی عبدلله،امام مجتبی رو نشناخت.. فرمود یک بار جلوتر از برادرش حرف نزد.. این ادبُ ابالفضل داره یاد می گیره..) چرا گریه نکنم؟! یه وقت نگاه کرد دید امام مجتبی داره گریه می کنه.. فرمود لایوم کیومک یا اباعبدالله .. هزار تا حرف داره.. هزار تا اشاره داره.. یکیش اینه:
یعنی داداش این لحظۀ آخر سر من رو زانوی زینبِ .. همه دور من جمع شدید گریه می کنید....اما یه لحظه ای برای تو میرسه حسین همه دارن هلهله میکنن .. نه اینکه سرت رو دامن کسی نیست .. یه وقت زینب داره نگاه می کنه... میبینه نانجیب داره وارد گودال میشه .. "والشمر جالس علی صدرک.."*
ذستِ داییتُ بیار بالا بلند بگو یا حسین ..
ــــــــــــــــــ
#حاج_محمد_طاهری
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#روضه_امام_حسن_علیه_السلام
#فاطمیه
#ویژه_ایام_صفر
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#هدیه_به_امام_زمان_عج_صلوات
🕊﷽🕊
⚫️ #روضه_حضرت_ام_البنین
🔘 #دفتری_ام_البنین_س 2
💥برتو ای ام البنین مادر روضه صلوات
💥بر مادر با وفــای ســـــقا صلوات
💥رخسارِ مه و ستاره ها را صلوات
💥آن چهار شهید و مادر پاک سرشت
💥بر گلشــــن و باغبانِ والا صلوات
#اللهمصلعلیفاطمةوابیهاوبعلهاوبنیهاوالسرالمستودعفیهابعددمااحاطبهیعلمک
🔹باغ گل یاس سلام علیک
🔹مادر عباس سلام علیک
🔹سایه نشین حرم آفتاب
🔹غرق شده در کرم آفتاب
🔹فاطمهٔ دوم حیدر شدی
🔹مادر یک ماه و سه اختر شدی
🔹قدر تو گوی شرف و ناس برد
🔹ارث ادب را زتو عباس برد
⬅️نام مادر ادب نام مادر اباالفضله..
آی حاجت دارا..مریض دارا..آی جوون دارا..
تویی که آرزو داری حرم اباالفضل رو ببینی..
دامن مادر ابالفضل رو بگیر..
دامن اباالفضل رو بگیر..باب الحوائجه..
درسته بی دست کربلاست.
اما دست عالمی رو گرفته..
آقا خودش ناامید شد نمیزاره کسی نا امید از در خونش برگرده..
مادرش هم همینطوره..
اینا از خانواده کرمند..
از خانواده لطف و احسانند..
هر کی بیاد در خونشون دست خالی برش نمیگردونند..
⬅️فقیری هرسال یه شب می اومد مدینه..در خانه ابالفضل..خرجی یک سالش رو از دست ابالفضل میگرفت و میرفت..
یه سال اومد مدینه درِ خانهٔ ام البنینو زد..
کنیز درو بازکرد..پرسید با کی کار داری..فقیر گفت برو به مولا و آقات بگو بیاد..
من با یه آقایی کار دارم اسمش رو نمیدونم..
ولی هرسال میام خرجی یکسالمو میگیرم و میرَم..
(گفت نشونی بده ببینم آقات کیه؟)
مرد فقیر گفت:اسمشو نمیدونم ولی آقای رشیدی بود..بلند بالا.. خیلی زیبا..خیلی مهربان..
⏪کنیز برگشت منزل
مادر ابالفضل بیبی پرسید کی بود پشت در؟
صدا زد خانم جان فقیری بود که هر سال می اومد خرجی سالشو از آقام عباس میگرفت..
خانم جان حالا که آقام نیست..شروع کرد گریه کردن..
یه وقت ام البنین صدا زد حالا که عباسم نیست.. منه مادرش هستم..
نمیزارم کسی از در خونه ابالفضلم نا امید برگرده..
عباسم ناراحت میشه..
بی بی فرمودند هر چی زیورالات تو خونه است بیارین بدین دست فقیر..
🔘تا همه رو دست فقیر دادند یه وقت دیدن ناراحت سرشو به دیوار گذاشت..
(چرا ناراحتی بگیرو برو)
صدا زد من به بهانه دیدن آقام می اومدم گدایی در این خونه..
من عاشق عباسم..
(من برای پول نیومدم)
اومدم دست و بازوی آقام ابالفضل رو ببوسم..
یه لحظه بگین آقام. خودش بیاد..
یه وقت نگاه کرد دید صدای شیون زنها بلند شد..
(چی شده)
(چرا گریه میکنید؟)
امان امان
خانم صدا زد آی مرد دیر اومدی..
کربلا دستای ابالفضلمو از بدن جدا کردند..
آخ عمود آهن به فرقش زدند..
تیر به چشم نازنین پسرم زدند..
آخ تو کربلا شهیدش کردند.
داغشو به دل حسین گذاشتند..
⬅️روز اولی که خانم ام البنین واردِ خانه ی امیرالمومنین شد.. مرحوم ربانی خلخالی تو (ستاره درخشان مدینه) مینویسه میگه اُمُّ البنین رسید مقابل در خانهٔ امیرالمومنین داخل نشد..
به اُمِّ سلمه فرمود: ام سلمه من شرط دارم..
وارد نمیشم..
(همه تعجب کردند، گفتن، این خانمی که روز اول زندگیشه چه شرطی داره)
❇️صدا زد اول بگید خانمم زینب بیاد..
همه تعجب کردند..
میخواد چه کنه این مادر..
خانم زینب آمد در آستانه ی در..
به نقل تاریخ دختر هفت، هشت ساله..
تاریخ مینویسه روزی که ام البنین واردخانهٔ امیرالمومنین شد حسنین بیمار بودند..
بودند تب داشتند میگن..خانم ام البنین ایستاددم در..
خانم زینب تو آستانه ی دَره..
میدونی این مادر چه کرد..
از همان روز اول، یکمرتبه دیدن ام البنین خودشو انداخت روی پاهای خانم زینب..خانم جان من نیومدم اینجا برات مادری کنم..
خانم جان من نیومدم جای مادرت زهرا رو بگیرم..
فقط اومدم یه جمله بگم..
اومدم اجازه بدی تا آخرِ عُمر کنیزیوخدمت این خونه رو بکنم..
من اومدم کنیزت باشم خانم جان..
💔آخ..
بمیرم برا دردای دل ام البنین..
با چه سوزی ناله میکرد گریه میکرد..
دوست و دشمن بحال ام البنین گریه میکردند..
میومد بقیع..
چهار تا صورت قبر درست میکرد..
ناله میکرد گریه میکرد.
ولی فقط میگفت حسین..
حسین..
حسین..
🔆 گفتن ام البنین تو چهار تا پسرت شهید شدن چرا فقط میگی حسین..
می گفت دو تا علت داره..
🍁اول اینکه پسرای من مادر دارند..
اما حسینم مادر نداره..
🍁 ثانیا شنیدم اون لحظه آخر حضرت زهرا اومد سر پسرمو به دامن گرفت..
براش مادری کرد..
صداش زد پسرم..
حالا می خوام جبران کنم..
به عوض زهرا برا پسرش مادری کنم..
💔 حسین جان ای آبروی دو عالم
💔 نگین سلیمان به حلقه ی خاتم
💔 ز زخم تنت روی ریگ بیابان
💔 به اشک دل و سوز و آه یتیمان
💔 تنت بی سر مانده در دل صحرا
💔 سرت هر دم روی نیزه اعدا
💔 کند گریه خواهر تو به هر شب
💔 تو ای سوره ی پاره در بر زینب
🦋الهی به نا امیدی ابالفضل دستتو بیار بالا حاجتت رو مد نظر بگیر..
سه مرتبه ناله بزن یا ابالفضل3
🕊هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها(صلوات)🕊
┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها