eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
14.5هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
1.4هزار ویدیو
364 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
. بند اول: شب قدره و غرق امّیدم تو ظلمت پی نور خورشیدم به حق  امام زمان امشب دوباره خدا رو قسم میدم بالحجت / ای خدا صاحب ما رو برسون بالحجت/ وارث شیر خدا رو برسون بالحجت بالحجت بالحجت آقای ما / تنها و غریبه بی یار و حبیبه / از شیعه دلش خونه آقای ما/با اونهمه غربت/تو زندون غیبت /مونده چه غریبونه بالحجت / ای خدا صاحب ما رو برسون بالحجت/ وارث شیرخدا رو برسون 🌸🌸🌸🌸🌸 بند دوم: دعا میکنم شام غم،سر شه تا دیدار مهدی میسّر شه شده آرزوی شب قدرم ظهور امامم مقدّر شه بالحجت/ای خدا به حق زینب صبور بالحجت/بنویس سال ما رو سال ظهور بالحجت بالحجت آقای ما در کوه و بیابون، داره یه دل خون، از هر خوشی محرومه آقای ما ،دردش بی حسابه،آهش بی جوابه،عمریه که مظلومه 🌸🌸🌸🌸🌸 بند سوم: الهی جمالش هویداشه به نورش دل مرده احیاشه همه خواهش عاشقا اینه: که اذن فرج امشب امضاشه بالحجت/به غم غربت خاتم الحجج بالحجت / عجل الله لولیک الفرج آقای ما /منتقم زهراس/ با حضرت عباس از راه میرسه یک روز اقای ما/ با هیبت حیدر/ همراش علی اکبر /از راه میرسه یک روز ✍باقلم مشترک:          مرتضی رهنما کربلایی        علی مهدوی نسب(عبدالمحسن) .👇
|⇦•اومدم‌ گریه کنم.. و مناجات با حضرت صاحب الزمان روحی له الفدا ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده رمضان ۱۴۰۱به نفسِ حاج‌ مهدی رسولی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ اومدم گریه کنم که تو بهم امون بدی به خدا رو بزنی گریه هامو نشون بدی من که حرفی ندارم تو لااقل حرفی بزن نکنه تا منو دیدی سرتو تکون بدی ای آقا! این شبا داری هوامونو یا نه? می پسندی گریه هامونو یا نه? می پوشونی بدیامونو یا نه? ای آقا! حلالم کن که برات درد سرم منی که همیشه آبرو برم از خجالت تو پایینه سرم بی سر و پا اومده تا که تو سر به راش کنی این در اون در میزنه تا یه کاری براش کنی میگن اون دلی که می‌شکنه مث حرم میشه دل من شکسته که راهی کربلاش کنی ای آقا! از در خونه ی تو برم یا نه؟ می کشی دستتو رو سرم یا نه؟ میشه اربعین برم حرم یا نه؟ ای آقا! نگیره اگه دعام دلت میاد؟ از خونه بدم سلام دلت میاد؟ اگه کربلا نیام دلت میاد وای مادر! بالتو گره به میخ در زدن تو رو نامردا سر گذر زدن تو رو تو کوچه چهل نفر زدن وای مادر! چی شد آخر فضّه رو صدا زدی وای مادر! تو با یه شیش ماهه دست و پا زدی وای مادر! پشت در گریز به کربلا زدی .
|⇦•تو چنانی که منم.. ومناجات با خدا ویژه ماه مبارک رمضان اجرا شده رمضان ۱۴۰۰به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ تو چنانی که منم شیفته و در‌به‌درت نظری کن که بیایم نظری در نظرت هر چه دیدی طمعِ بیشتر و بیشترم باز دیدم کَرمِ بیشتر و بیشترت این همه جرم و خطا کرده‌ام و در عجبم نشد اصلا که مجازات شوم با تشرت کیستم؟ این همه تحویل مگیرم که منم بنده‌ی عاصی و رسوا شده و خیره سرت شرمسارم که همیشه عوضِ این همه لطف بوده‌ام در همه‌ی عمر فقط دردسرت لطف کردی و رساندی منِ تنها شده را به مناجات ابوحمزه و فیض سحرت قَسمت می‌دهم امشب "بِعَلیٍ بِعَلی"! قَسمت میدهم آری! قسم معتبرت ثمر خلقتِ هستی است در انگور نجف بچشان بر لب من! جرعه‌ای از این ثمرت گفتمت راه تقرب به سویت چیست؟ بگو! گفتی از کرب‌وبلا راه بجویم به درت گفتم اصلا چه زمان یاد حسینت باشم؟ گفتی آن ثانیه که سوخت زبان و جگرت! گفتمت تشنه که گشتم چه کنم یاد غمش؟ گفتی آن لحظه مدد جوی ز چشمان ترت! گفتمت روضه بخوان تا که دلم نرم شود گفتی از تشنه لبِ در دل خون غوطه‌ورت گفتم اصلا چه شده خم شده آقا کمرش؟ گفتی ای کاش نبینی غم و داغ پسرت! کاش هرگز نشود تا که ببینی روی خاک مثل تسبیح تنش ریخته در دوروبرت .
|⇦•تب گرفته تمام جسم.... و توسل به امیرالمومنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده رمضان ۱۴۰۰به نفسِ سید رضا نریمانی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ بریم در خونه ی مولا...اما نه بذار بریم در خونه ی دخترش آخه امشب علی خونه ی دخترش مهمون بوده..هی میدید بابا میره وسط حیاط به آسمون نگاه میکنه.."إِنَّـا لِـلَّـهِ وَ إِنَّـا إِلَـیْـهِ رَاجِـعُـونَ" هی زیر لب میگه دارم میام..دوریمون دیگه داره تموم میشه..اومد وسط حیاط باباجان با کی داری حرف میزنی؟ بعد این همه وقتم که اومدی خونه ی دخترت نمیای بشینی چرا اینجوری میکنی بابا!؟ فرمود: دخترم امشب شب وصله منه...خیلی دلم برا مادرت تنگ شده... خدا حافظی کرد راه افتاد..همچین که اومد از در بیرون بره دید این مرغا دور حضرت روگرفتن...میفهمن امیرالمومنین کجا داره میره.خیلی عجیبه میگه امیرالمومنین به دخترش سفارش مرغابیا رو‌کرد. گفت اینارو بهشون آب و غذا بده... تا اومد بره لباسش گیر کرد به دستگیرهٔ در حضرت لباس رو از دستگیره درآورد. نمیدونم شاید اونجا زمین نشست..آهی کشید..چی شده؟ علی نگاش به در افتاد..اینجا لباس علی به در گیر کرده اما یهو دلش رفت سی سال پیش..اون لحظه ای که فاطمه اش پشت دره.. * تب گرفته تمام جسم مرا همه‌جا را سیاه میبینم کاش زهرا عیادتم بکند! او بیاید برای تسکینم گرچه بستند باز میریزد خون دل از شکاف زخم سرم زخم شمشیر قاتل من نیست داغ ناموس مانده بر جگرم سهم من از تمام این دنیا غصه و حسرت و بداقبالیست دور بستر حسین هست و حسن جای محسن کنارشان خالیست من که مرد نبردها بودم یک جراحت مرا ز پا انداخت وای از فاطمه که حوریه بود پنجه بر گونه‌هاش جا انداخت برو قنبر میان هرکوچه! بگو از حال و روز غمبارم! کودکان یتیم کوفی را با خبر کن که کارشان دارم! این حسین است چهره‌ی او را ای پسربچه ها نگاه کنید! سر رخت و لباس او نکُند کشمکش بین قتلگاه کنید! سنگ از روی بام‌ها نزنید هر زمان که اسیر آوردید صدقه دست زینبم ندهید کودکانی که شیر آوردید آه و نفرین من به کوفه اگر از سَری مَعجری ربوده شود وسط ازدحام جمعیت نکند دختری ربوده شود! صاحبان تنور بعد از این به سر آفتاب رحم کنید! اهل کوفه وصیتم این است به عروسم رباب رحم کنید! نیزه می‌رفت و برمی‌گشت چشماش باز و بسته میشد هرکس توی مقتل اومد اونقدر می‌زد خسته میشد زود راحتش کنید رو تنش پا نذارید کمتر اذیتش کنید پیراهنش رو نه می‌دونید کیه میخواید هتک حرمتش کنید بالحسین..الهی العفو...
|⇦•امشب خونه ی دخترش.... و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ امشب از سر شب دلم توحول و ولاست امشب میدونی دلت چرا نگرانه؟ امشب دل همه کائنات نگرانه فقط دل یه نفر آرومه... وارد مسجد شد همین روزها، مولی الموحدین شروع کرد خطبه خواندن بعد جنگ نهروان، میگه خطبه رو که خوند بالا منبر بود یه نگاه به چپ و راست کرد دید ابی عبدالله نشسته کنار منبر، حسینم! روایت میگه با این لفظ صداش زد یااباعبدالله! ابی عبدالله فرمودند: جانم یاامیرالمومنین، صدا زد حسین جان چند روز از این ماه رمضانی که هستیم مانده؟صدا زد: یا امیرالمومنین هفده روز مانده، میگن امیرالمومنین تا شنید دست کشید به اون محاسنش. راوی میگه دست به محاسنی کشید که اون روز دقت کردم همه اش سفید بود، مگه امیرالمومنین چند سال سن داره؟ شصت وسه سال، باور کن شصت وسه ساله همه محاسنش سفید نمیشه.. اونم بنی هاشم که دیر پیر میشدن. صدا زد چیزی دیگه نمونده این محاسن به خونم خضاب بشه... امشب خونه ی دخترش بود تا خود صبح هی بلند میشد مینشست. امام حسن میگه رفتم محضر بابام ، دیدم نشسته خوابیده.. صدا زدم بابا بیداری؟صدا زد حسن جان بیدارم گفتم بابا چته؟ گفت حسن جان همینجوری که نشسته بودم خواب به چشمم اومد حسن جان پیغمبرو خواب دیدم...حسن جان عرض کردم به پیغمبر گلایه ی این مردمو کردم گفتم یا رسول الله! خستم کردن... میگه پیغمبراکرم صلوات الله علیه فرمود: سبحان الله! علی جان نفرینشون کن. عرض کردم یا رسول الله نفرین میکنم خدا منو ازشون بگیره یکی مثل خودشونو بر خودشون مسلط کنه.. میگه بعد پیغمبر فرمود:علی دیگه چیزی نمونده عزیزم.. امشب تا صبح میگفت سی ساله غصه میکشم. سی ساله حرفمو دارم به چاه میزنم، دیگه بسه، دیگه خسته شدم دیگه از زندگی بدون زهرا خسته شدم... امشب تا نزدیک سحر شد..صبح از منزل خارج شد وارد مسجد شد. صدا می زد «الصلاة الصلاة»همه رو بیدار کرد به اون نانجیبم رسید زد به پاش بلند شو نمازتو بخون، میگن مولا آرام آرام وارد مأذنه شد قدم رو این پله های مأذنه ی مسجد کوفه میذاشت صدا میزد: الله اکبر الحمدلله رب العالمین ،سبحان الله..سیاهی شب، زینب تو خونه، کلثوم تو خونه، یهو دیدن صدای اذان علی از مسجد بلندشد، الله اکبرالله اکبر...اشهدان لا اله الاالله..اشهدان محمد رسول الله...
و توسل به امیر المؤمنین علیه السلام ویژهٔ شبهای قدر اجرا شده ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی•✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ زینب صدا میزنه بابا یه بغضی تو صداته بابا چقدر لحن اذان‌ گفتنت، شبیه اون قرآن خوندن تو مدینه شده بابا،کدوم قران خوندن؟ بابا یادت میاد سرش تو بغلت بود یهو با نگاهش به تو نگاه کرد صدا زد علی بگو بچه هامو از حجره ببرند. بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی برام قرآن بخون... بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخونی اعوذبالله من الشیطان الرجیم...بسم الله الرحمن الرحیم..یس و القران الحکیم یه بزرگی اینجوری روضه میخوند میگفت مولا کأنه به دلش افتاد فاطمه عمرش به اندازه ی یه یس مونده، لذا امیرالمومنین تا وسط سوره میخوند یهو برمی گشت میگفت: یس و القران الحکیم.... اذان تمام شد آمد پایین، ایستاد برا نماز، بعضیا میگن نماز نافله ی صبح بوده.آقام وارد سجده شد نانجیب شمشیر و بالا آورد مولا میخوادسر از سجده بر داره.نانجیب شمشیر و بالا گرفت.. زمینیا میگن نزن، آسمونیا میگن نزن،فرشته ها میگن نزن، یه خانومی هم معجر دست گرفته، فاطمه میگه نزن، هم مولا حرکت کردسر و بالا اورد هم نانجیب شمشیر و پایین آورد چنان ضربه به سر مبارک خورد صدای ضجّه آسمان علی رو زدن... روایت میگه: وقتی زمین خوردن آقا امام مجتبی بدو بدو دوید سر بابا رو بغل گرفت مردم ریختن دور علی، خون از سرش داره میره، عمامه رو سفت بالا سرش بستن، میگه همین جور سرش تو بغل حسن و با گوشه ی چشمش آسمونو نگاه میکرد حمد میگفت الحمدلله سبحان الله... وقت جان دادن سرش تو بغل حسن بود.حسین پایین پاش بود ..عباس چنان ناله میزد بابامو زدن..آقا با صورت زمین‌ خورد موقع افتادن یا حضرت زهرا افتاد.. اما سلام بر اون آقایی که تو‌گودی قتلگاه افتاده بود با گوشه ی چشمش به آسمون‌ نگاه می کرد..یه دفعه نانجیب دست انداخت به محاسنش ..آقا رو به صورت برگردوند..دیدن حسین با گوشه ی چشمش به آسمون نگاه میکنه ..صدای پای اسبا میاد..امام صادق علیه السلام فرموده:جدم چشمش به خیمه ها بود جان داد.. چوخ خیمه ی باخما من ئوزدم حسینچیم تو‌کلدور خیمه لره وای اباالفضل اویان
ضربت خوردن حضرت امیرالمومنین علیه السلام حاج علی پور علی ( جاهد )" الله الله شاه خیبر کوفه ده قانه بویاندی سجده دن باش قوزیاندا فرق حیدر پارچالاندی دین یتیم اولدی باور یخیلدی قانلی محرابه حیدر یخیلدی ئولدی ایمانین پناهی سیندی دینین تکیه گاهی هیکل قرآن یخیلدی تیتردی عرش الهی گلدی فریاده پیمبر ئولدی دینین سرسپاهی دین یتیم اولدی باور یخیلدی قانلی محرابه حیدر یخیلدی تیغ کین ابن ملجم بولدی فرق مرتضانی پارچالاندی فرق مولا سجده گاهه آخدی قانی اولدی محراب عبادت باش قانیندان ارغوانی دین یتیم اولدی باور یخیلدی قانلی محرابه حیدر یخیلدی ئولدی قرآن جانفداسی آیت سبحان یخیلدی باشه قاره سالدی زینب ناطق قرآن یخیلدی حیدرین باشلاندی یاسی خانه ی ایمان یخیلدی دین یتیم اولدی باور یخیلدی قانلی محرابه حیدر یخیلدی قانینه غرق اولدی حیدر غم عدالتدن باج آلدی راحت اولدی شاه مردان باشینه قاندان تاج آلدی کوفه ده ویرانه لردن ناله افلاکه اوجالدی دین یتیم اولدی باور یخیلدی قانلی محرابه حیدر یخیلدی سینه لرده قانه دوندی داغ حیدردن ئورک لر فاطمه قاره گییندی باشه سالدی قاره معجر بی غذا قالدی یتیملر ئولدی حیدر ئولدی حیدر دین یتیم اولدی باور یخیلدی قانلی محرابه حیدر یخیلدی