eitaa logo
کانال نوحه وسینه زنی یا زینب(سلام الله علیها)
13.6هزار دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
334 فایل
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها #اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
مشاهده در ایتا
دانلود
1402050104.mp3
16.07M
|⇦•چه دلخون شدم..... ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•هرکه از عاشقی.. ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── هر که از عاشقی خبر دارد در دلش میل ترک سر دارد آنکه از نسل حیدر و زهراست شوق پرواز بیشتر دارد کربلا جای پر کشیدن هاست قاسم از راز آن خبر دارد رنگ و بوی حسین دارد او همنشینی گُل اثر دارد سیزده ساله است و با این حال جگری مثل شیر نر دارد ذکر أحلی من العسل به لبش پیش او مرگ هم شکر دارد بی زره آمده عدو می گفت چه قَدَر این پسر جگر دارد آمده مثل شیر می غرّد نسل حیدر عجب ثمر دارد یاد صفین زنده شد امروز بس که او جلوه ی پدر دارد زاده یوسف است و یوسف روی جلوه هایی چُنان قمر دارد * ابی عبدالله صورتشو پوشوند. گفت:* نور چشم حسن نظر نخوری چشم این گرگ ها خطر دارد *سیزده ساله امام حسن یجوری جنگ کرده، که لرزه به اندام شامیان انداخته. اَزْرق شامی بهش گفت عمر سعد برو. گفت برا من زشته. من دلاورم تو شام. به جنگ یه پسر بچه برم؟ یکی از بچه هامو میفرستم کارو تموم میکنه. اولین بچشو فرستاد به یه ضربه ی شمشیر قاسم بن الحسن رو زمین افتاد. صدای الله اکبر بلند شد. عمو میگه لا حول و لا قوه الا بالله... عباس میگه: جانم قاسم. فرزند دوم سوم چهارم همه رو به درک فرستاد، خود اَزْرق شامی اومد تو میدون به یه ضربه شمشیر قاسم، اَزْرق هم رو زمین افتاد. صدای سپاه اسلام بلنده. البته دیگه چیزی ازاین سپاه نمونده. سپاهیای ابی عبدالله زینب و نجمه و بچه ها و رباب و ... همه از صبح به شهادت رسیدن اصحاب، اما عباس میگه: جانم قاسم. دیدن هیچ چاره ای براشون نمونده دوره اش کردن. «از هر مسیری بری روضت میره دوباره کوچهٔ بنی هاشم.» این دوره کردن رو نانجیبا ازون جا یاد گرفتن. سنگ بارانش کردن...* گفت نور چشم حسن نظر نخوری چشم این گرگ ها خطر دارد تو برای حسین، یک حسنی با تو انگار بال و پر دارد هم برایت عمو و هم پدر است نشده چشم از تو بردارد مجتبای حسین صبری کن که عمو چشم های تر دارد .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── *چه وداعی کرده قاسم.وقتی اومد تو خیمه زانوی غم بغل گرفته بود. «این صحنه ها رو ما زیاد دیدیم از بچه ها که میرفتن دفاع مقدس کم سن و سال بودن، مادراشون نمیذاشتن. کِز می کردن یه گوشه ای تا بخوان اذن بگیرن.» اون وقت مادرش نجمه خاتون سلام الله علیها نگاه کرد عزیز دلم! چرا اینطوری پژمرده شدی؟ گفت مادر هرکاری کردم بابا اجازه نداد، عمو اجازه نداد. درستش همینه بابا اجازه نداد. گفت دورت بگردم. من گره ات رو باز میکنم. نترس! یه ساروق بسته ای رو آورد گره هاش رو باز کرد، یه نامه ای ازاین بیرون آورد بوسید روی چشماش کشید. گفت این دست خط باباته. بابات نوشته برا عموت. کربلا نیستم حسین جان. اگه بودم خودم جونمو فدات میکردم. بچه های من نکنه از شهدا جا بمونن. یه وقت دیدن نامه رو گرفته داره میدوه. عمو حسین!...چیه قاسمم؟ قربونت بشم! گفتم نه نمیشه بری. تو امانت داداشمی. گفت: عمو این نامه رو بگیر بخون! میگن ابی عبدالله نامهٔ برادر رو خوند اینقدر گریه کرد دست گردن قاسم انداخت. یه طوری گریه کردن "فَغُشی عَلیهما..." هر دو غش کردن رو زمین افتادن.حالا داره میره... خدا به داد دل مادرش برسه.* قول داده مراقبت باشد چه کند کربلا خطر دارد تو برای حسین یک حسنی گرچه مثل حسین بی کفنی ناگهان زادهٔ مجتبی زمین افتاد ناگهان بی هوا زمین افتاد فرق او تا شکافت دشمن گفت: آفرین مرحبا! زمین افتاد ناله اش بین هلهله گم شد گرچه او با صدا زمین افتاد مثل حیدر، شهید شد قاسم یا علی گفت تا زمین افتاد پیش قاسم رسید و از گریه حضرت کربلا زمین افتاد یادش آمد مدینه هم مادر وسط کوچه ها زمین افتاد بر زمین خوردن ارث مادری است هرکه از نسل ما زمین افتاد آن طرف تر کنار علقمه هم ساقی با وفا زمین افتاد *یه موقعی ابی عبدالله رسید، روایت نوشته مثل بِسمِل! بِسمِل میدونی چیه؟ مرغی که سر می کَنَن میندازن رو زمین هی بال بال میزنه. داره بال بال میزنه، هی پاهاشو داره رو زمین میکشه. نانجیب بالاسرش نشسته، کاکل قاسم در دستشه، میخواد سرو جدا کنه. ابی عبدالله رسید، شمشیرو حواله کرد دست این نانجیب قطع شد. این یه وقت ناله زد قومش به دادش رسیدن میخواستن اینو جدا کنن و ببرن، دیگه نگم چه شد! زیر دست و پای اسب ها. یه وقت دید یه صدای ناله میاد.. عمو حسین!...* گلم! اما گلابم را ز سمِّ اسب ها بو کن جدا کن ای عمو از خاک صحرا استخوانم را ... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
1402050103.mp3
36.68M
|⇦•هرکه از عاشقی..... حضرت قاسم بن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•بی زره آمدم.. حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── بی زره آمدم و پیروهنم شد کفنم قاسم بن الحسنم، قاسم بن الحسنم مثل عباس عمویم بخدا صف شکنم قاسم بن الحسنم، قاسم بن الحسنم حسن! شده فتح الفتوحم حسن! رجز پر شکوهم حسن! نامت آرامش روحم حسن! علمت روی دوشم حسن! کفنم را بپوشم حسن! مانند تو میخروشم «حسن جانم، ای جانم ای جانم» در حرم ولوله افتاد که بر روی جبین قاسم افتاده زمین، قاسم افتاده زمین ای عمو برگ گُلت را بر روی خاک ببین قاسم افتاده زمین، قاسم افتاده زمین عمو! برسی اینجا به دادم عمو! به زمین سر نهادم عمو! زیر دست و پا فتادم عمو! بنگر که ز کینه عمو! چه شده زخم سینه عمو! دشت کربلا مدینه «عمو جانم، ای جانم، ای جانم» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1402050108.mp3
16.4M
|⇦•بی زره آمدم..... حضرت قاسم ابن حسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. |⇦•تحتُ القبه... حضرت ابی عبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری ●━━━━━━─────── تحتُ القبه دعا کردم واسه هر کی گرفتاره تحتُ القبه سلام دادم جای هر کی حسینو دوست داره بیشتر از همه یادش کردم رفیق امام حسینیمو بیشتر از همه دوسش دارم عکس بین الحرمینیمو جان کربلا.. بهترین جای جهانی تو به قرآن ، کربلا دور دورم باشم یا نه به هر حال، کربلا «حرم سیدالعطشان، کربلا جان ... کربلا حرم سیدَ العطشان، کربلا » تحتُ القبه صدا کردم دونه دونه عزیزامو تحتُ القبه خودم دیدم عشق مردم به اسمِ آقامو چه تلاطمی عجب شوری توی هیأتای اربابه نور آقامون داره هر روز بیشتر از خورشید میتابه جان کربلا... کاش زیارتت میکردیم همین الان، کربلا چقدر عاشقتن مردم ایران، کربلا «حرم سید العطشان، کربلا جان کربلا ... حرم سید العطشان، کربلا» .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
1402050113.mp3
10.78M
|⇦•تحتُ القبه..... علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج محمد رضا طاهری
. و . مقتل عاشورا تو روایت اومده.  زدنت نیزه زد سنان توی دهنت بوریا شد آخرش کفنت تو روایت اومده زدنت غارت بردن حتی پیروهنت زیرمرکبا گذاشتن بدنت 2 ای وای.  ای وای. ای وای تو گلوت حنجره شو که می زد ای وای ای وای ای وای. می خندید به اشک زینب نامرد عریان بدن. ای بی کفن. ای پاره تن. ابی عبدالله. 2 تو روایت اومده پریدش روسینت خنجرشو کشیدش سرتو از پشت سر بریدش‌ 2 تو روایت اومده پریدش از قفا سر ه تورو بریدش‌ تن تو روی زمین کشدش2 ای وای. ای وای. ای وای. چه بلایی سره تو آوردن ای وای ای. وای.  ای وای حتی پیراهن تو هم بردن ای بی کفن. عریان بدن. ای پاره تن. ابی عبدالله. تو روایت اومده تو گودال آروم آروم رفتی دیگه از حال زیره دست و پا شدی تو پامال توروایت اومده انگشتر سهم ساربون شدش ون آخر تن تو مونده رو خاکا بی سر ای وای ای وای ای وای به روی نیزه سره تو می ره ای وای ای وای ای وای به کجاها خواهره تو می‌ره ای بی بدن.  ای پاره تن. عریان بدن.  ابی عبدالله. ✍ 👇
روضه ابالفضلی ع.mp3
4.41M
برادر میخواستم برا اصغرت آب بیارم ، ولی اه زدن مشک آب منو پاره کردن ، توی راه برادر برادر میگی من بیام با تو خیمه ولی با ، چه رویی؟؟ نه دیگه برام مونده آبی و نه ابرویی برادر دیگه دست به پیکر ندارم ، میبینی برادر مثه نیزه زارم ، میبینی برو هر چی زودتر تو خیمه , مردی نیست برا زینبم بی قرارم ، میبینی حسین جان ،،،،،،، برادر اومد مادرت جای ام البنین در کنارم دیگه دلخوشی بعد این مشک پاره ندارم برادر برادر تو خیمه همه انتظار منو میکشیدن بمیرم که دیگه همه بچه ها نا امیدن برادر میده گریه ی تو عذابم میبینی خجالت منو کرده آبم میبینی بگو که حلالم کنه اون شیش ماهه خجالت زده از ربابم میبینی حسین جان شعر:
. |⇦•پا بر زمین نکوب.. حضرت قاسم بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── پا بر زمین نکوب عمو در کنار توست این سرو قد خمیده که دار و ندار توست ای ماه سیزده شبه ی دشت کربلا ماه شب چهاردهم بی قرار توست دل بردن از امام و سراپا عسل شدن این کار، کار بی هنران نیست کار توست ای جان فدای نغمه ی اِن تَنکُرونی ات هر کس شهید عشق شود از تبار توست حتی به بند کفش تو باید دخیل بست این بندِ بازمانده گره یادگار توست دارد زره به قامت تو گریه می‌کند حتی کلاهخودِ تو هم داغدار توست قاسم شدی که روی زمین قِسمَتَت کنند این تکّه های تن، سند افتخار توست .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
Mirdamad 1402 shab06 e.mp3
9.53M
|⇦•پا بر زمین نکوب..... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد
. |⇦•با رُخ غرق خون.. بن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی ●━━━━━━─────── بِسْمِ ٱللَّٰهِ ٱلرَّحْمٰنِ ٱلرَّحِيم "يَا أَيُّهَا الْعَزِيزُ مَسَّنَا وَأَهْلَنَا الضُّرُّ وَجِئْنَا بِبِضَاعَةٍ مُزْجَاةٍ فَأَوْفِ لَنَا الْكَيْلَ وَتَصَدَّقْ عَلَيْنَا إِنَّ اللَّهَ يَجْزِي الْمُتَصَدِّقِين" "يا رب الحُسين، بحق الحُسين، اِشف صدر الحُسين، بظهور الحُجُّة ، يا رب الحُجُّة، بحق الحُجُّة، اِشف صدر الحُجُّة، بظهور الحُجُّة " *شب ششم ماه محرم، شبِ آقازاده امام حسن، شب سيزده ساله ي كربلا...* اي شهادت تو را شهد شيرين به كام به جلالت درود به جمالت سلام بر مه عارضت بوسه ي چهار امام نسل صبر و سكوت، مرد خون و قيام با رُخ غرقِ خون، ماهِ هر انجم سيدي سيدي، قاسم بن الحسن يوسف فاطمه سبط خير البشر هم برايت عمو، هم برايت پدر او به جاي پدر، تو به جاي پسر تو از او سرفراز، تو به او مفتخر او تو را جانِ پاك، تو بر او عضوِ تن سيدي سيدي، قاسم بن الحسن سيزده ساله اي در دلِ كارزار *ياد همه ي سيزده چهارده ساله هاي جنگ بخير...* سيزده ساله اي در دلِ كارزار زخم ها بي حساب، قاتلان بي شمار * توي فتنه هاي اخير، اين چند تا شهيد كه همه ي شما ميشناسيد، آرمان علي وِردي و روح الله عجميان، بارها همه ي شما فيلم هارو ديديد، چند نفر به يه نفر اين شهدارو ميزدند، هفده نفر در قتل روح الله عجميان دست داشتن، مدينه هم همينجوري بوده، چند نفر به يه نفر زهرارو مي زدن، چند نفر به يه نفر كربلا ابي عبدالله رو توي قتلگاه مي زدند، قاسم رو هم همينجوري زدن، هم با شمشير ميزدن و هم با اسباشون از روي بدنش رد ميشدن، خيلي روضه ي امشب روضه ي سختي است، ابي عبدالله كنار بدن قاسم يه جمله اي گفته، كنار هيچ بدني نگفت، گفت: سخته برا عمو تورو جلوش ببينه دست و پا ميزني...* سيزده ساله اي در دلِ كارزار زخم ها بي حساب، قاتلان بي شمار *قاسم نه كلاه خود داشت، نه زره داشت، نه سپر داشت...* تن چو گُل برگ برگ، دل پُر از نيشِ خار استخوانها شكست، با هزاران سوار خونِ سر آبِ غسل، خاكِ صحرا كفن سيدي سيدي، قاسم بن الحسن *وقتي رفت ميدان، لباس مناسبِ رزم نداشت، رجز خوند، رجزي كه خوند خيلي دشمن رو تحريك كرد، تا اون موقع نميشناختنش، تا گفت:" اَنَا بن الحسن" يهو همه به خودشون اومدن، خيلي ها توي لشكر دشمن عثماني مذهب بودن، از اميرالمؤمنين كينه داشتن، فكر ميكردن اميرالمؤمنين در قتل عثمان دخيل بوده، خيلي هاشون هم از جنگ جمل از مجتبي كينه داشتن، وقتي امام حسن توي جنگ جمل اون نيزه رو زد، اون شتر رو زد زمين، اون كينه توي دلِ اينا موند، تا فهميدن نوه ي اميرالمؤمنينِ، تا فهميدن پسرِ امام حسنِ، اول كاري كه كردن سنگ بارونش كردن...* عضو عضوش همه گشته از هم جدا بارها زيرِ تيغ كرده جان را فدا .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
. ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد ●━━━━━━─────── *قاسم بعد از علي اكبر رفت ميدان، يعني ابي عبدالله يه داغِ سنگيني رو ديده، علي اكبري رو از دست داده كه شيخ جعفر شوشتري ميگه: نگيد روضه ي علي اكبر، بگيد روضه ي جون دادنِ حسين... ابي عبدالله يه بار داغ ديده، نميخواد يه داغ ديگه ببينه، لذا تا از وسط ميدان يه ناله ي ضعيف بلند شد: "یَا عَمَّاهْ!" عمو! به دادم برس... نوشتن: ابي عبدالله مثل بازِ شكاري، يعني خيلي سريع رفت ميدان، لا إله إلّا اللّه، اما اين ميدان رفتن با ميداني كه برا علي اكبر رفت خيلي فرق داشت، وقتي رسيد بالا سَرِ علي اكبر، از بالاي ذوالجناح بدن قطعه قطعه رو ديد، ميدان رو ديد، از بالاي اسب افتاد، اما بالاي سر قاسم ديد صداش مياد اما خودش رو پيدا نكرد، ديد يكي بين غبار اسب ها هي ميگه: عمو! استخونام شكست... عمو به دادم برس... اي حسين!...* ميپيچه تو گوشم صدايي نمي دونم اما كجايي صدات غرقِ درده، خدايي نكرده ببينم زيرِ دست و پايي برام سخته دردِ جدايي بلند شو دلم رو نسوزون دوباره صدام كن عمو جون   *آخه رسيد بالا سَرِ علي اكبر، دلش ميخواست يه بار ديگه علي اكبر بگه: بابا! اما هرچي منتظر شد يه بار ديگه نگفت، اما قاسم تلافي كرد، هي مي گفت: عمو جان! عموجان!... چيكار كرد ابي عبدالله؟ يه نگاه كرد، تا گرد و خاك خوابيد، ديد قاسم رو زمينه، " وَهُوَ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْه " ديد اين بچه داره پاهش رو از درد به زمين ميكِشه، هي از درد به خودش ميپيچه... من اينجوري روضه بخونم امشب، اين شهادت همه ي روضه هارو برا ابي عبدالله تكرار كرد، شباهت روضه اش اينجوريه، هم به جدش پيغمبر، همه به جدش اميرالمؤمنين، همه به مادرش فاطمه، همه به باباش امام حسن، همه به ابي عبدالله، بگم برات با هم ضجه بزنيم، شباهتش به پيغمبر، هر دو رو سنگ باران كردن، هر دو بر اثر سنگ باران زخمي شدن، پيشاني شكست، پيغمبر هم توي اُحد زخمي شد هم توي طائف، تاريخ ميگه: قاسم رو هم سنگ باران كردن...* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
Mirdamad 1402 shab06 a.mp3
39.14M
|⇦•پا بر زمین نکوب..... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مهدی میرداماد
. |⇦•قوامِ دولتِ اسلام.... و توسل به کریم‌ اهل بیت امام‌حسن مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── قَوامِ دولتِ اسلام با دمِ حسن است که امرِ صبح همان حکم محکم حسن است جهانیان همه زیر بلیط عشق حسین ولی حسین خودش زیر پرچمِ حسن است حسن به گریه کنان حسین اشک دهد بَلی که چشم عزادار زمزم حسن است * بی بی فاطمه زهرا سلام الله به اون شاعر گرانقدر «وصال شیرازی» فرمود: چرا برا پسرم شعر نمیگی؟ عرض کرد.. بی بی جان! همه ی شعرام برا حسینته، فرمود: مگه حسن پسر من نیست..؟* سه بار زندگی اش را به این و آن داده بگو به اهل کرم تازه این کمِ حسن است حسین نائب او بود در مقام کرم درون کیسه ی ارباب، درهمِ حسن است شِفا به دست حسین و اجازه دستِ حسن به زخمِ فُطرس خوشبخت مرهمِ حسن است سرِ حسین و دلِ پاره ی حسن در تشت اگر درست بگویم حسین هم حسن است غم حسین و حسن چیست؟ پهلوی زهرا رَبیع نیز گُمانم مُحرّمِ حسن است آخر یه روز شیعه برات حرم می‌سازه حرم برای تو شَه کرم می‌سازه *روزى مردى از شام، تو كوچه هاى مدينه به امام‌ حسن علیه السلام رسيد هر چی از دهنش در اومد همینجور ناسزا به امام مجتبی گفت.. حضرت فرمود: چهره ات آشنا نیست.. تو غریبی تو این شهر؟ گرسنه ای؟ سیرت کنم.. جا نداری؟ منزل ما متعلق به توست.. رفیق نداری؟ رفیقت بشم... یا امام حسن ما همه نوکرای بچه های شماییم، میشه یه نگاهی به ما کنی، جان قاسمت امشب یه نگاه ویژه به ما کن....* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ 👇
01-madh.mp3
19.5M
|⇦•قوام دولت اسلام....... مجتبی علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
. |⇦•من از تولد عاشقم... ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── من از تولد عاشقم وقتی پدر با عشق بعد از اذانش یا حسینی خوانده درگوشم در چشم هایت ای عمو جان کربلا دیدم وقتی گرفتی لحظه ی اول در آغوشم بگذار من هم در صف دلدادگان باشم نام مرا هم در میان عاشقان بنویس بعد از علی اکبر گُمانم نوبت من شد پیش جوان اسمی هم از این نوجوان بنویس از من عمو جان در گذر فرقی نخواهد کرد حتی اگر از من بگیرد عمّه شمشیرم بی تو نمیمانم، خودت هم خوب می‌دانی فردا ببینم نیستی از غصّه می‌میرم *وقتی همه ی اصحاب تو خیمه نشسته بودن، بُرِیر، زُهِیر، حبیب، عابِس، علیِ اکبر، آقا قمر بنی هاشم و.. حضرت فرمود: فردا همه شهید می‌شیم. یه مرتبه دیدن آقازاده ی امام مجتبی صدا زد. عمو جان آیا فردا منم شهید می‌شم یا نه؟ یه نگاه عمیقی ابی عبدالله به صورت قاسم کرد. یتیم برادرشه، یادگار حسنه، میخواد اینجا تا امروز بگه کلاس این خانواده چیه، چقد بالاست، از چه افقی به این عالم نگاه می‌کنه... صدا زد.. قاسمم یک سوال ازت می‌کنم، مرگ در نزد تو چگونه است؟ یه مرتبه بلند شد عرض کرد: عمو جان! اَحْلَی مِنَ العَسل، من از مرگ باکی ندارم از شمشیر نمی‌ترسم، حقّا که پسرِ شیر جملی.. می‌دانم اکنون در دل پاکت چه غوغایی ست قربانی ات وقتی که میراث حسن باشد می‌دانم اذنم می‌دهی اشکت که پایان یافت خط حسن وقتی که در دستانِ من باشد *وقتی همه رفتن دلش گرفت، مادرش یه نگاه کرد صدا زد.. پسرم برا چی گریه می‌کنی؟ گفت :عمو اجازه نداده به میدان برم، گفت این دست خط رو ببر به عمو جانت نشون بده محاله ردت کنه، حتما اذن بهت میده. انقدر خوشحال شد نامه رو گرفت آورد خدمت عمو جان. عمو جان! این دست خط رو میشه بخونید؟ همچین که ابی عبدالله، نامه رو باز کرد چشمش افتاد به دست خط داداش حسنش، دست خط داداشو میبوسید، حسن جان! دلم برات تنگ شده داداش، کجایی ببینی حسینتو با زن و بچه غریب گیر آوردن..* .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
. حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه ●━━━━━━─────── همچین که خوند دید نوشته بسم الله الرحمن الرحیم، قریبِ به این مضمون، حسین جان من کربلا نیستم یاریت کنم، اما پسرم قاسم عوض من شمشیر بزنه، انقده قاسم خوشحال شد، خواستن لباس رزم تنش کنن، لباسی به تنش نشد، کفن تنش کردن. شیخ جعفر شوشتری رحمه الله علیه میگه، همچین که خواست وداع کنه امام حسین پشت خیمه بغلش گرفت، انقده گریه کردن تا دوتایی از حال رفتن، حالا قاسم می‌خواد بره، عمه براش قرآن گرفته، همه دورشو گرفتن، سوارِ بر اسب شد پ لباس رزم به تنش نشد، کفن تنش کردن، پاهاش به رکاب اسب نمی‌رسید، از کجا بگم؟ هم جوشن هم نام تو را بردم زدم از خیمه ها بیرون از شوق حتی بند این نعلین وا مانده بنگر گریبان مرا، وا کن که این میدان این بار، مست سینه چاکت را فراخوانده هم جوشنم شد هم توانم داد با عَطرش شالی که روی شانه ام انداختی با عشق شمشیر در دستم چه شد حیدر وار می‌چرخد از من چه مرد بی‌نظیری ساختی با عشق فرزند زهرا تا نظر بر دشمنت کردم خون علی انگار در قلبم به جوش آمد عباس با هر ضربه ام تکبیر سر میداد روح الامین هم لافتی گو در خروش آمد باید بترسد لشکری وقتی دل حیدر در سینه ی فرزند سردار جمل باشد باید بلرزد بر خودش از شمشیرِ آن شیری که پیشش مرگ شیرین چون عسل باشد آخر به رسم خویش جنگیدند تا دیدند دیگر نمانده آن طرف با من هماوردی پیکار این مردم عمو جان با جوانمردان در رسم شان راهی ندارد غیر نامردی *مگه چه کردن عزیزم....؟* هر چند سنگ از هر طرف سوی تنم بارید جان و تن قاسم بلا گردان تو سنگ است و پیشانی، لب و دندانِ پیغمبر این یک بلا سخت است دور از جانت آقا امان از آن ساعت زیر سمِ این اسب ها کردم صبوری تا یک وقت ناراحت نگردد قلبِ محبوبم پاهای شان خیلی نخورده بر تنم محکم یک دردِ معمولی ست باور کن عمو خوبم خوبم عمو اما امان از سینه ی مجروح این درد، کامل مرد را از پا می اندازد مخصوصا آن نعلی که آمد روی پهلویم هی با لبانم ذکر یا زهرا می اندازم امان از آن ساعتی که ناله ی این بچه بلند شد، همچین که رو زمین افتاد، زیر دست و پا صدا زد عمو... .....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ..... ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ .👇
02-roze.mp3
32.65M
|⇦•من از تولد عاشقم....... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده به نفسِ سید مجید بنی فاطمه
لالایی میخونه ، یه مادرِ دل خون لالایی بخونید مادرا لالاییِ بارون لالایی گلِ بی ابم ، لالایی گلِ بی خوابم بارون میباره یذره ببند چشماتُ ، انقدِ نکش پاهاتو بارون میباره لالایی جونِ من ، یذره تاب بیار به عمو گفت بابا ، اگه میشه اب بیار بند دوم از دستِ من ای وای ، دیگه داری میری کاش که بدن ابت لااقل تشنه نمیری مشکشُ عمو پر کرده ، دیگه داره برمیگرده ابُ میاره عمو که بیاد رو لبهات ، رویِ کبودیِ چشمات بارون میباره بابایی اومده ، با قدِ خم ولی مثل اینکه عمو ، دیگه نمیادِش علی بند سوم لالایی عزیزم ، لالایی بهارم داری میری میدون ای وای طاقت ندارم حرمله کمون اورده ، دلِ بی امون اورده ، میترسم اصغر با یه شعبشم این حنجر ، که نمیاره تاب مادر ، میترسم اصغر گره میشه سرت ، به سینه یِ بابا لالایی اصغرم ، نری رویِ نیزه ها