بابا پس از تو.m4a
10.86M
بابا پس از تو
#ژولیده
100K
.
#نوحه #زمینه
#شهادت_امام_سجاد (علیه السلام)
روضه خوان ِ لبی عطشانم
عزادار تنی عریانم
واویلا واویلا واویلا
من خودم جسم بی سردیدم
گلوی پاره را بوسیدم
پاره های تن بابا را
خودم در بوریا پیچیدم
واویلا واویلا واویلا
کودک هراسان دیدم من
گیسوی پریشان دیدم من
دختر حضرت زهرا را
بین نامحرمان دیدم من
واویلا واویلا واویلا
خنده و هلهله پیرم کرد
داغی سلسله پیرم کرد
ازهمه بدتر این منزل ها
خنده حرمله پیرم کرد
واویلا واویلا واویلا
دورگردن طناب وای ازشام
داده مارا عذاب وای ازشام
پای ناموس حیدر واشد
بین برم شراب وای ازشام
واویلا واویلا واویلا
#قاسم_نعمتی✍
#سبک_نسیمی_جانفزا_می_آید
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
اجرا : #استاد_مجید_طاهری 🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
162.7K
.
#زمزمه
ایام #شهادت_امام_سجاد (علیه السلام)
گریه کنا گریه کنا-بیاید بریم مدینه
همونجائی که ناله ها – عقده میشه رو سینه
یه گریه کن نداره*خیلی غریبه آقا
فقط کنارِ قبرا * میاد صدایِ زهرا
واویلتا واویلا
عمری برایِ کربلا – هرجا عزا گرفتی
چی سرِ باباتون اومد – به هیچ کسی نگفتی
چهل ساله زچشمات * بارون غم می باره
فقط می گی که دیدم * تنی که سر نداره
واویلتا واویلا
پیش چشات یکی یکی – حرمتا رو دریدند
یوسفای فاطمه رو – یه روزه سر بریدند
همون کسی که نیزه * به پهلوی بابات زد
دم ِ غروب برای* غارتِ خیمه اومد
واویلتا واویلا
پیش چشات توو بیابون – بچه ها می دویدن
غارت گرایِ بی حیا – معجرا رو کشیدن
هر کی رسید به زخمِ*این بچه ها نمک زد
بر این یتیما از راه*هرکی رسید کتک زد
واویلتا واویلا
دردی که رویِ قلبته- همیشه نا تمامه
قاتل تو توی یک کلام- بازارِ شهرِ شامه
اون نیزه داره نامرد * بسکه سرو تکون داد
جلوی چشایِ زینب * سرها ز نیزه افتاد
واویلتا واویلا
✍قاسم نعمتی
#حضرت_امام_سجاد_علیه_السلام
#زمزمه
#اجرا #استاد_مجید_طاهری 🎤
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
تا اشک هست در بصرم.m4a
6.53M
#شهادت_امام_سجاد
#مسمط_مربع
تا اشک هست در بصرم گریه می کنم
بااین توان مختصرم گریه می کنم
تنها نه با دو چشم ترم گریه می کنم
با خون مانده برجگرم گریه می کنم
رنگم زمان دیدن مذبوح می پرد
یا لحظه ای که طفل گلوبند می خرد
یا مادری که کودک شش ماهه می برد
با هرچه هست دور وبرم گریه می کنم
روح صحیفه پرشده ازگریه کردنم
خمس عشر، بهانه شده بهر شیونم
گاهی گریز بین ابوحمزه می زنم
بین نوافل سحرم گریه می کنم
از خنده های حرمله زجری کشیده ام
من که عقیله را سر بازار دیده ام
بر دردهای عمه ی قامت خمیده ام
بر غربت بزرگ حرم گریه می کنم
ناموس خود به ناقه ی عریان که دیده است؟
آتش میان زلف پریشان که دیده است؟
افتادن قطار اسیران که دیده است؟
عمری است با غم سفرم گریه می کنم
باید چه کرد بین گلو آه و ناله را
زخم عمیق پهلو و بازوی لاله را
خیلی زدند خواهر من را، سه ساله را
یاد رقیه با پسرم گریه می کنم
وقتی عقیله وارد بزم شراب شد
وقتی که خواهرم به کنیزی خطاب شد
روی سرم تمام زمانه خراب شد
بر خاک ریخته به سرم گریه می کنم
یادم نمی رود پدرم را پیاده بود
هر طور بود روی دو پا ایستاده بود
بر نیزه ی غریبی خود تکیه داده بود
بر حال غربت پدرم گریه می کنم
عمامه اش به خاک لگد مال مانده بود
خیلی غریب در ته گودال مانده بود
با کام تشنه، زخمی و بی حال مانده بود
از اوج روضه با خبرم، گریه می کنم
بالم زمان پا شدنم تیر می کشد
از داغ زهر کل تنم تیر می کشد
حالا که تشنه ام.بدنم تیر می کشد.
یاد عموی تشنه ترم گریه می کنم
#محمد_جواد_شیرازی✍
#امام_سجاد علیه_السلام
#مرثیه
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
حذف نام کانال ممنوع
392.8K
#زمزمه گودال / کوفه
#زمزمه
#روز_یازدهم و #کوفه
بند اول
حدودا دم غروب ، شروع شد اسارتم
کجایی ماه حرم ، که کنی حمایتـــــم
دنیا بعد از تو منو ، بد جوری زده زمین
من کجا شمر و سنان ، همسفرهامو ببین
باورت میشه أبلفضل ، بسته شد دست خواهر
منی که خودِ حجابم ، اسیرم توی یه لشکر
باورت میشه علمدار ، میبرن منو تو بازار
من کجا مجلس می ، کاش میمردم هزاربار
بند دوم
باورش سخته برام ، که توی شهر بابام
صدقه واسه ی من ، بندازن از روی بام
باورش سخته برام ، که برم بزم حرام
پسرِ ابن زیاد ، بشه با من هم کلام
تو توی آسمونم ، خورشید بی أفولی
طلوع کردی دوباره ، تو از تنور خولی
محاسنت که سوخته ، لبت به خون نشسته
زخم چشات بمونه ، دندوناتم شکسته
#جعفر_خدری✍
#شب_دوازدهم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
متن روضه 1
🔸امشب شب غریبی اولاد مصطفی است
🔸زینب اسیر شمر و حسین سر ز تن جداست
شب دوازدهم ماه محرمه. ..
امروز کربلا چه خبر بود خدایا...
🔸طفلان بی پدر به بیابان در آفتاب
🔸آن یک سر برهنه و آن یک برهنه پاست
دیشب وقتی مجلس سیدالشهدا تمام شد...
هر کدوم از ما دست بچه هامون رو گرفتیم...
رفتیم به سمت خونه هامون...
مواظب بچه هامون بودیم...
مبادا نیمه شب سردشون بشه...
مبادا بچه هامون با لب تشنه بخوابند...
اما... آی مردم بچه های ابی عبدالله کجا خوابیدن...
بچه های حسین چه حالی داشتند...
داخل یک خیمه نیم سوخته...
الله اکبر...
نميدونم بهشون آب دادند یا نه...
خیلی از این بچه ها با شکم های گرسنه...
🔸لیلا به آه و ناله چو مجنون به کوه و دشت
🔸اکبر هزار پاره ز شمشیر اشقیاست
🔸گهواره مانده خالی و اصغر به مهد خاک
🔸از سینه رباب ز غم، ناله برسماست
🔸مهر رخ سکینه ز سیلی و تشنگی
🔸نیمی چو ماه نیلی و نیمی چو کهرباست
از امروز دیگه اسارت اهل بیت شروع میشه...
از امروز دیگه تازیانه ها شروع میشه...
مثل یه همچین روزی امام سجاد آمد کنار عمه جانش زینب...
صدا زد عمه جان زینب...
ببینید این نانجیبا بدن های خودشون رو غسل دادن...
کفن کردن...
بدنهای نحسشون رو دفن کردند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
روی زمین کربلا...
عمه جان بدن بابای غریبم بدون غسل و کفن...
وقتی میخواستند به سمت کوفه حرکت کنند...
اومدند بچه ها رو سوار محمل ها کنند...
خانم زینب کبری فرمودند...
خودم بچه ها رو سوار میکنم...
با دستان مبارک...
یکی یکی این زن و بچه ها رو سوار بر شتران بی جهاز کرد...
اما وقتی نوبت خود خانم زینب شد
یا صاحب الزمان ....
یکدفعه نگاه کرد به اطرافش...
یادش اومد از روز ورودش به کربلا...
اون موقعی که عباس علمدار اومد و زانو خم کرد...
علی اکبر امد...
قاسم امد...
جوانان بنی هاشم یکی یکی اومدن...
دور محمل زینب رو گرفتن...
خانوم رو با احترام از محمل پیاده کردن...
مبادا نامحرمها ببینند....
ناموس خداست...
احترام داره...
یادش اومد از اون روزی همه بنی هاشم در کنارش بودند...
اما الان تنهای تنها مانده...
نگاه کرد به سمت قتلگاه...
صدا زد حسینم برادرم...
بلند شو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن برادر...
ببین دورم رو نامحرمها گرفتند...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
برادرجان... حسین چطوری تو رو تنها بگذارم...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
برادر نمیخواستم اما...
🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
🔸نمیروم ولی مرا...
یه اشاره کرد به سمت سر مقدس ابی عبدالله... روی نیزه...
🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند
برادرم حسین نمیدونم با سر برم یا با بدن بمانم...
🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند
.
.
#روز_یازدهم_محرم
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_اسارت_اهلبیت_علیهم_السلام
🔸امشب شب غریبی اولاد مصطفی است
🔸زینب اسیر شمر و حسین سر ز تن جداست
شب دوازدهم ماه محرمه. ..
امروز کربلا چه خبر بود خدایا...
🔸طفلان بی پدر به بیابان در آفتاب
🔸آن یک سر برهنه و آن یک برهنه پاست
دیشب وقتی مجلس سیدالشهدا تمام شد...
هر کدوم از ما دست بچه هامون رو گرفتیم...
رفتیم به سمت خونه هامون...
مواظب بچه هامون بودیم...
مبادا نیمه شب سردشون بشه...
مبادا بچه هامون با لب تشنه بخوابند...
اما... آی مردم بچه های ابی عبدالله کجا خوابیدن...
بچه های حسین چه حالی داشتند...
داخل یک خیمه نیم سوخته...
الله اکبر...
نميدونم بهشون آب دادند یا نه...
خیلی از این بچه ها با شکم های گرسنه...
🔸لیلا به آه و ناله چو مجنون به کوه و دشت
🔸اکبر هزار پاره ز شمشیر اشقیاست
🔸گهواره مانده خالی و اصغر به مهد خاک
🔸از سینه رباب ز غم، ناله برسماست
🔸مهر رخ سکینه ز سیلی و تشنگی
🔸نیمی چو ماه نیلی و نیمی چو کهرباست
از امروز دیگه اسارت اهل بیت شروع میشه...
از امروز دیگه تازیانه ها شروع میشه...
مثل یه همچین روزی امام سجاد آمد کنار عمه جانش زینب...
صدا زد عمه جان زینب...
ببینید این نانجیبا بدن های خودشون رو غسل دادن...
کفن کردن...
بدنهای نحسشون رو دفن کردند...
اما بدن بابای غریبم حسین...
روی زمین کربلا...
عمه جان بدن بابای غریبم بدون غسل و کفن...
وقتی میخواستند به سمت کوفه حرکت کنند...
اومدند بچه ها رو سوار محمل ها کنند...
خانم زینب کبری فرمودند...
خودم بچه ها رو سوار میکنم...
با دستان مبارک...
یکی یکی این زن و بچه ها رو سوار بر شتران بی جهاز کرد...
اما وقتی نوبت خود خانم زینب شد
یا صاحب الزمان ....
یکدفعه نگاه کرد به اطرافش...
یادش اومد از روز ورودش به کربلا...
اون موقعی که عباس علمدار اومد و زانو خم کرد...
علی اکبر امد...
قاسم امد...
جوانان بنی هاشم یکی یکی اومدن...
دور محمل زینب رو گرفتن...
خانوم رو با احترام از محمل پیاده کردن...
مبادا نامحرمها ببینند....
ناموس خداست...
احترام داره...
یادش اومد از اون روزی همه بنی هاشم در کنارش بودند...
اما الان تنهای تنها مانده...
نگاه کرد به سمت قتلگاه...
صدا زد حسینم برادرم...
بلند شو ببین دارن خواهرت رو به اسارت میبرن برادر...
ببین دورم رو نامحرمها گرفتند...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
برادرجان... حسین چطوری تو رو تنها بگذارم...
🔸به سوی شام و کوفه ام چه ظالمانه میبرند
برادر نمیخواستم اما...
🔸نمیروم ولی مرا به تازیانه میبرند
🔸نمیروم ولی مرا...
یه اشاره کرد به سمت سر مقدس ابی عبدالله... روی نیزه...
🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند
برادرم حسین نمیدونم با سر برم یا با بدن بمانم...
🔸نمیروم ولی مرا به این بهانه میبرند
.
قتلگاه ی(1).mp3
389K
.
#نوحه_سنتی
#عبور_کاروان_از_قتلگاه
در زمین کربلا،روز هجران آمده
در کنار قتلگه،طفل گریان آمده۲
همگی با غم دل روی زمین افتادند
به کنار شهدا گریه ی خود سر دادند
وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲
پیکر پاک حسین،غرق در خون گشته
غرق در رنج و ملال،طفل دلخون گشته۲
بر سر و سینه زنان ذکر حسینا دارد
در کنار بدنش شیون و غوغا دارد
وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲
در کنار شهدا،می زنند سکینه را
یاد زینب آورد،داغ مدینه را۲
دشمن از ظلم و ستم رنگ رخش نیلی کرد
صورت دخت کبود با زدن سیلی کرد
وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲
زد سکینه این صدا،با دو صد شور و نوا
کن نگه بر رخ من،یا حسین یا ابتا۲
تازیانه زده بر پیکر پاکم بابا
زین کتک هاست که افتاده به خاکم بابا
وا حسینا وا حسینا وا حسینا وا حسین۲
#حاج_رضا_یعقوبیان ✍
#سبک_گل_مینوی_علی
#عبور_ازقتلگاه
#شب_دوازدهم_محرم
#روز_یازدهم_محرم
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
۱۱
(قتلگاه)
کاروان حسین ز کربلا می رود
به اسیری سوی شام بلا می رود
همه تن های پاک
بی کفن روی خاک
وای از این غم۲
بدن ساجدین به زیر زنجیر کین
از غم داغ بابا شده او دلغمین
دل او خون شده
عمه محزون شده
وای از این غم۲
زین همه ظلم و کین جان همه بر لب است
در کنار حسین خواهر او زینب است
عمه با اشک و آه
آمده قتلگاه
وای از این غم۲
گوید ای جسم پاره تو حسین منی
پسر فاطمه نور دو عین منی
زینبم خواهرت
آمدم در برت
وای از این غم۲
بر زمین فتاده برادر پاک او
آمده در کنار پیکر چاک او
می زند خواهرش
بوسه بر حنجرش
وای از این غم۲
دخترش سکینه ز دیدنش خونجگر
داغ بابا زده بر دل و جانش شرر
دشمنان آمدند
دخترش را زدند
وای از این غم۲
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#رضا_یعقوبیان
#سبک_به_تماشا_بیا_ای_پسرفاطمه
#عبور_کاروان_از_قتلگاه
#سبک_به_تماشابیا_ای_پسرفاطمه
#شب_دوازدهم_محرم
.
#شب_دوازدهم_محرم
#روضه_عبور_از_قتلگاه
قاتلان، ناموسِ زهرا را اسیری میبرند
زینب کبراست که با این حقیری میبرند؟!
او عقیله، دخترِ شاهِ بنی هاشم علی است
با چه اوضاعی بزرگان را اسیری میبرند؟!
شمرها دانند، اینها صاحبانِ کعبه اَند
باز از گودال، با وضعِ خطیری میبرند
ناقه های بی جهاز و بانوان بی پناه
نور را با نار، بی یار و مجیری میبرند
خیلِ نامحرم، کنار محرمانِ مصطفی
دستهای بسته را با بد سفیری میبرند
شمرهای بی حیا تا میتوانند از جفا
بد دهانی میکنند و بد مسیری میبرند
جمعی از اعرابِ اوباش و اَراذل، با کتک
کودکانِ خسته را چون جمعِ پیری میبرند
روزِ روشن، از میان روستاها و قُراء
با لباس پاره چون طفلِ صغیری میبرند
از کنار کشته های بی سرِ کرب و بلا
عده ای مظلومه را، جمع کثیری میبرند
حنجرِ پاره، گواهِ اینهمه بی حرمتی است
بی سر و پاها، سری را با دلیری میبرند!
با کلام الله بازی میکنند و سرخوشند
رَاس ها را مست ها با دلپذیری میبرند
ظالمان، گویی نمیدانند تا شام خراب
با ستم دارند جمع بچه شیری میبرند
گاه زیر تازیانه، گاه زیر کعبِ نی
آل عصمت را به دستور امیری میبرند
دختران حتی ز یکدیگر خجالت میکشند
کوفیان، این جمع را با سر بزیری میبرند
عاقبت اَسرار آل الله بازاری شدند
آل زهرا را ببین از چه مسیری میبرند
#محمود_ژولیده ✍
.#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
.
|⇦•دریا به دیده ی تر....
#قسمت_اول #روضه_امام_سجاد علیه السلام اجرا شده به نفسِ حاج عباس واعظی
●━━━━━━───────
آه از همان زمان که دختر ز روی تل گفت
ما را ببین پدر جان معجر به سر نداریم
*ابی عبدالله وارد خيمه امام سجاد شد، روی یه فرش پوستی آقا امام سجاد بیمار و تب دار افتاده ، عقیلة العرب داره پرستاری میکنه، آقا خواست بلند شه اینقده بی حال بود نتونست... به عمه جانشون فرمودن: عمه جان کمک کنیدمن یه مقدار بلند شم من و به خودتون تکیه بدید..عمه سادات کمک کردن زیر بغل های آقا رو بلند کردن نیم خیز به خودشون تکیه دادن یه نگاه به بابا کرد...بابا چه خبر؟ سوال هایی کرد، صدا زد: بابا از عموم عباس چه خبر؟
بیبی زینب یه نگاه به ابی عبدالله سر پایین انداخت، چی میخواد آقا بگه؟
ابی عبدالله اشکاشون سرازیر شد فرمودند:
پسرم! عموت عباس رو کشتن کنار فرات، دستاشو از بدنش جدا کردن..اونقده حضرت گریه کرد بی حال شد..به حال آومد، باز هم اشک ریخت..صدا زد بابا از برادرم علی اکبر چه خبر؟ از زهیر چه خبر؟ از حبیب چه خبر؟ از مسلم عوسجه چه خبر؟ تیر خلاصی رو ابی عبدالله زد راحتش کرد"يا بُنَىَّ إِعْلَمْ أَنَّهُ لَيْسَ في الْخِيامِ رَجُلٌ إِلاّ أَنَا وَ أَنْتَ" بابا راحتت کنم غیر از من و تو تو خيمه ها هیچ مردی باقی نمونده، همه رو شهید کردن...*
دریا به دیده ی تر من گریه می کند
آتش ز سوز حنجر من گریه می کند
سنگی که می زنن به فرقم ز روی بام
بر زخم تازه ی سر من گریه می کند
از حلقه های سلسله خون می چکد چو اشک
زنجیر هم به پیکر من گریه می کند
ریزد سرشک دیده ی اکبر به روی نی
اینجا به من، برادر من گریه می کند
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#شهادت_امام_سجاد
#حاج_عباس_واعظی
#روضه_امام_سجاد_علیه_السلام
#اسارت_خاندان_اهل_بیت_علیهم_السلام
#شب_دوازدهم_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها