.
#زمینه
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم
#امیر_حسین_الفت
نکش روی زمین پاهاتو
دیگه نمیشنوم صدا تو
شاید عسل به هم دوخته عمو لباتو
میبینم گل پرپرم رو
امانت برادرم رو
چه جور بلند کنم جلو حسن سرم رو
شکستن استخوون تو
سینهء غرق خون تو
تو قتلگاه با سم مرکب
نیزه به پهلوات زدن
خودت بگو عزیزمن
من چی بگم به عمه زینب
عمو جانم
عمو جانم
عموجانم جانم جانم
*
نگفتم نرو نازنینم
نزار داغ تو روی سینم
چه جوری بدن مصلح تو ببینم
نگفتم نرو قرص ماهم
پناه دل بی پناهم
نزن شعله به این سینهء غرق اهم
تموم لشگر اومدن
سنگ به پیکرت زدن
عمو برای تو بمیره
مثل علی اکبرم
تو رو به خیمه میبرم
تا مادرت آروم بگیره
عمو جانم
عمو جانم
عمو جانم جانم جانم
*
.👇
.
|⇦•قسم به رایحه ی عِطر...
#قسمت_اول #مناجات #امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا اَباعَبْدِاللَّهِ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْن وَ عَلی عَلَیِ بْن الْحُسَین وَ عَلی اَوْلادِ الْحْسَیْن وَ عَلی اَصحابِ الْحُسَین
قسم به رایحه ی عِطر یاس خوشبویت
تو آمدی به سویم، من نیامدم سویت
همیشه خیر دعایت نجات داده مرا
مرا ببخش اگر کم شدم دعاگویت
خوشا به قِسمت بحرالعلوم و نائینی
نگاه ما که نیفتاده است بر رویت
چه آرزوی بزرگی است، نیستم لایق
که جان دهم دم مرگم به روی زانویت
بیا گذر کن از این روسیاهِ بد رفتار
قسم به حُسن جمالت، به خُلق نیکویت
سحر همیشه به یاد حسین، گریانی
رسیده است به ما هم طریقه و خویَت
فدای عمه ی مظلومه ات که گفت: حسین
چه آمده به سر آن دو چِشم دلجویت
همان که سنگ به تو زد، مرا نشانه گرفت
شکافته سر من هم شبیه اَبرویت
دلم گرفته عزیزم بگو چه کار کنم؟
به پنجه، خولی ملعون گرفته گیسویت
#شاعر:محمد جواد شیرازی✍
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#روضه_حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇
AudioCutter_narimani_shab5_1401.mp3
2.84M
|⇦•قسم به رایحه ی عِطر.....
#قسمت_اول #مناجات_امام_زمان روحی له الفدا اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس سید رضا نریمانی
.
|⇦•مثل یک صاعقه ....
#قسمت_دوم #روضه_حضرت_عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
امشب، شب امام حسنی هاست..شب عبدالله ابن حسنه.. امشب باید امام حسنی گریه کنید میدونید یعنی چی؟ یعنی باید آروم گریه کنید.امامحسنی ها همیشه یه غمی تو دلشونه نمیتونن به کسی بگن..نباید به کسی بگن ...
امامحسنیا یه کاری کردن که امامحسینیا نکردن. امامحسنیا یه چیزی دیدن، امامحسینیا ندیدن. امام حسنیا یه جایی بودن که امام حسینیا نبودن... امامحسنیا یه جایی دست یه عده روگرفتن. امامحسنیا زمینخورده هارو بلند میکنن. امام حسنیا خاکیهستند...*
*عبدالله دم در خیمه ایستاده داره تماشا میکنه، همه ی صحنه هارو دیده، آخرین نفره از خونواده و اهل بیت حسین. یعنی تک به تک همه ی صحنه هارو دیده، برا همینم نتونسته تحمل کنه. دم در خیمه علی اکبر رو دید چه جوری رفت. قاسم رو دید، عباس رو دید، علی اصغر رو دید....*
مثل یک صاعقه تکبیرِ حسن میآمد
یازده ساله ترین شیرِ حسن میآمد
بر تن از پیرُهن خویش کفن ساخته است
او حسینیهای از خشتِ حسن ساخته است
رگِ گردن متورم شده یعنی لبیک
مُشتهایش متراکم شده یعنی لبیک
یازده جُرعهی ناب از یَمِ حیدر خورده است
خوب پیداست که بر غیرتِ او بَرخورده است
دست حق بر درِ خیبر بخورد میفهمند
به رگ غیرت او بَر بخورد میفهمند
او یتیمی است که نعلین ندارد حتی
فکر صد خُم در آن بین ندارد حتی
او نمیدید که خاری به کف پایش بود
دامن پیرُهنش زیر قدمهایش بود
چند باری به زمین خورد ولی باز دوید
تا که زهرا به زمین خورد علی باز دوید
خیره چِشمانِ تَرَش رو به همان منظره بود
دورِ گودال فقط دایره در دایره بود
همه با خاطرهی بغضِ علی جمع شدند
حلقه در حلقه به یک نقطه؛ ولی جمع شدند
حلقهها تنگتر از تنگتر از قبل شده
قلبها سنگتر از سنگتر از قبل شده
باید از بینِ همه رد بشود میداند
نه محال است مُرَدد بشود میداند…
*دید دور حسین حلقه زدن، یهحلقه دور گودال، یه حلقه توی گودالند. آخه گرد و خا ک ها بالا رفته، دیگه دم دمای غروبه هوا داره تاریک میشه، هوا تاریک بشه، چشم درست نمیبینه چه خبره. فقط از دور میدید این نیزه ها بالا و پایین میره،نیزه ها پایین میاد شمشیرها بالا میره..یه عده بالای گودال ایستادن دارن با سنگمیزنن، یه حلقه هم دورتر ایستادن، امام باقر میفرماید:اینا چیزی گیرشون نیومد بزنن نه شمشیر داشتن، نه نیزه داشتن، نه چوب داشتن، نه سنگ داشتن. این حلقه دور گودال ایستادن دارن فحش و ناسزا میدن....*
رد شد از حلقهی پیرانِ عصا زن
و سپس از وسطِ جمعیتی سنگ به دامن
نه فقط سنگ که چوب و شن و آهن بعد از آن سخت دوید
از دو سه تا حلقهی اسبان سواری
وصدای نفس و شیهه و کوبیدن سُمها
همهسو هولِ قدمها وعَلَمها
به خودش گفت کمی مانده برو
از وسط این همه جامانده برو
پیش میرفت ولی حلقهی یک لشکر شد
متراکم، متراکم، متراکمتر شد
داشت از بین همین فاصلهها رد میشد
از دل هلهلهها، هَرولهها رَد میشد
رد شد از حلقهی سرنیزه و از حلقهی شمشیر و
کمانگیر وکف پاش پُر از خون و تَنِ کوچک
مجروح دوید و
لب گودال رسید و
ته گودال چه دید و…
که سنان بود و سنان داشت
نیزهای فاتحه خوان داشت
حرمله غرقِ عرق چِشم بر آن نیمه جان داشت
آخرین تیر خودش را به کمان داشت
مادری موی کَنان سینه زنان پیش عمو بود
ولی قدِ کمان داشت
پدرش بود عمو بود پدرش بر سر او بود…
پسر اُفتاد سر اُفتاد چه بد بال و پر اُفتاد
تنی روی تن اُفتاد حسن اُفتاد
راه یک تیرِ سهشعبه به دو حنجر اُفتاد
نالهای بین گلو بود که زهرا غش کرد
او در آغوش عمو بود که زهرا غش کرد
کاش جبریل جراحات دو تَن را میبست
کاش میشد که علی چِشم حسن را میبست
باز از خاک حسن مادر خود را برداشت
شمر تا کُندترین خنجر خود را برداشت…
#شاعر: #حسن_لطفی✍
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
.
|⇦•می خواست دست وپا بزند...
#قسمت_پایانی #روضه وتوسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم ۱۴۰۱به نفس کربلایی سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
می خواست دست وپا بزند نیزه ها نزاشت
بابای خود صدا بزند نیزه ها نزاشت
در قتلگاه هردو بدن زیر ورو شده
نیزه به روی نیزه به پیکر فرو شده
با پنجه های گرگتنش جستجو شده
عریان به دستِ لشگرِ بی آبرو شده
مقتل نوشته، با عجله مو کشیده اند
مثل کبوتری سر او را بریده اند
#شاعر: #قاسم_نعمتی✍
" وَ أَحَاطُوا بِهِ فَخَرَجَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ وَ هُوَ غُلَامٌ لَمْ يُرَاهِقْ مِنْ عِنْدِ النِّسَاءِ يَشْتَدُّ حَتَّى وَقَفَ إِلَى جَنْبِ الْحُسَيْنِ فَلَحِقَتْهُ زَيْنَبُ بِنْتُ عَلِيٍّ عليه السّلام لِتَحْبِسَهُ فَقَالَ لَهَا الْحُسَيْنُ احْبِسِيهِ يَا أُخْتِي فَأَبَى..."
*همینجور که ابا عبدالله توگودال افتاده زیر نیزه وخنجر صدا زد"احْبِسِيهِ يَا أُخْتِي فَأَبَى."
بگیرید خواهرم رو نذارید بیاد ...*
"وَ امْتَنَعَ عَلَيْهَا امْتِنَاعاً شَدِيداً وَ قَالَ وَ اللَّهِ لَا أُفَارِقُ عَمِّي وَ أَهْوَى أَبْجَرُ بْنُ كَعْبٍ إِلَى الْحُسَيْنِ عليه السّلام بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ أَبْجَرُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدَةِ فَإِذَا يَدُهُ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاه"
*همچین که این شمشیر به دست عبدالله خورد. دست به پوست آویزان شد، یه ناله ای زد، میدونید اون ناله چی بود؟! "فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاه" «وای مادر...»
اینجا با شمشیر به بازوی عبدالله زدن، توکوچه ها هم با غلاف شمشیر به بازو زدن، که امام صادق فرمودن: علت شهادت مادر ما فاطمه همون ضرباتی بود که اون نامرد توکوچه ها به بازوی مادرم فاطمه زد.....*
فَأَهْوَى بَحْرُ بْنُ كَعْبٍ وَ قِيلَ حَرْمَلَةُ بْنُ كَاهِلٍ إِلَى الْحُسَيْنِ(ع) بِالسَّيْفِ فَقَالَ لَهُ الْغُلَامُ وَيْلَكَ يَا ابْنَ الْخَبِيثَةِ أَ تَقْتُلُ عَمِّي فَضَرَبَهُ بِالسَّيْفِ فَاتَّقَاهَا الْغُلَامُ بِيَدِهِ فَأَطَنَّهَا إِلَى الْجِلْدِ فَإِذَا هِيَ مُعَلَّقَةٌ فَنَادَى الْغُلَامُ يَا أُمَّاهْ فَأَخَذَهُ الْحُسَيْنُ(ع) وَ ضَمَّهُ إِلَيْهِ وَ قَالَ يَا ابْنَ أَخِي اصْبِرْ عَلَى مَا نَزَلَ بِكَ وَ احْتَسِبْ فِي ذَلِكَ الْخَيْرَ فَإِنَّ اللَّهَ يُلْحِقُكَ بِآبَائِكَ الصَّالِحِينَ.»
*از دور دیدن حرمله تیرو برداشت حنجره رو نشونگرفت چنان این حنجره رو زد، عبدالله افتاد تو بغل حسین ...
همه ی اون دوسه تا تیری که نامرد زده همه رو ابی عبدالله دیده یکیش که تو بغل خودش همین عبدالله بود. یکیشم علی اصغرش، همچین که این بچه رو سرِ دست گرفت دید این بچه ای که تا حالا ناله هم نمی کرد، هیچی هم نمی گفت، گریه هم نمی کرد یه مرتبه دید داره دست وپا میزنه انقدر حرمله یهویی تیر زد که ابی عبدالله یهو دید این بچه یه خِس خِسی کرد......ای حسین......*
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_عبدالله_ابن_حسن
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
#سید_رضا_نریمانی
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
AudioCutter_narimani_shab5_1401(2).mp3
10.21M
|⇦•مثل یک صاعقه...
#روضه و توسل به ابن الکریم حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام اجرا شده شبِ پنجم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدرضا نریمانی
.
#واحد
#زمزمه
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
روی خاک عرش معلی مانده است
یوسف زهرا به صحرا مانده است
دستم از دامان او جا مانده است
بر شکوه شانه مویش را ببین
میدرخشد ، ماه رویش را ببین
عمه جان : زیر گلویش را ببین
ارزش ندارد دنیای فانی
دستی به تن دارم اگر قابل بدانی
می افتم و می آیم و میمیرمت
از دست تیغ بی حیا میگیرمت
از نیزه ها میگیرمت ۲
غریب مادر حسین مظلوم
دست حق از دستها بالا تر است
مقتلم از آسمان والاتر است
از همه طفل حسن زهرا تر است
روی دنیا چشم بسته بهتر است
پیکرم در خون نِشسته بهتر است
نزد تو دستم شکسته بهتر است
درمان شد اینجا دردم عمو جان
خونم شده با خون تو درهم عمو جان
خاکت تَیَمُّم داده و خونت وضو
خون گلویم شد برایم آبرو
گرم است با تو گفتگو ۲
غریب مادر حسین مظلوم
#محمد_علی_بقایی✍
👇
.
#زمزمه #واحد
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
اونکه توو دریای خون افتاده و تنهاست عَمومه
من اگه اینجا بمونم میمیرم کارم تمومه
جز عمو جونم دلم توو دنیا دلداری نداره
عمه میبینی عمو رو که دیگه یاری نداره
ببین عمه
از تشنگی رفته عمو از حال
بذار بِرَم به سمت اون گودال
ببین چقد زیاده دشمن
جونِ بابام
ببین عمو چشماش و دیگه بست
بذار بِرَم پیشش تا فرصت هست
دلِ منِ یتیم و نشکن
بدون اون نمیتونم
عمو جونم عموجونم
عموجونم عموجونم
اومدم اینجا نَگه دشمن حسین یاری نداره
پیش تو میمونم از این آسمون سنگم بِباره
اومدم تا نائب بابام باشم تو قتلگاهت
اومدم مثل علمدار دستم و بِدَم به راهت
عموجونم
خودت که میدونی دلم غوغاست
اگه بابامَم بود این و میخواست
منم مث قاسم فداشم
عموجونم
برای تو مُردن چه شیرینه
تموم افتخار من اینه
منم شهید کربلاشم
تو آغوشِ تو میمونم
عموجونم عموجونم
عموجونم عموجونم
#بهمن_عظیمی✍
👇
.
#زمینه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله_زمینه
دور و بر عمو شده جنجال _ بذار برم عمه ۳
مادر بزرگم اومده گودال _ بذار برم عمه ۳
بذار برم
(عمومو دوره کردنش ، بذار برم
غریب گیر آوردنش ، بذار برم
اینا دارن میکشنش ، بذار برم )
عمو داره به خاک و خون کشیده میشه
صدای ناله هاش داره شنیده میشه
جلو چشم داره سرش بریده میشه
عموعمو، عمو حسین جان
دلواپسم نباش اصن فک کن _ که اکبرت اومد ۳
با خنجر کهنه می بینم شمر _ بالا سرت اومد ۳
فدای تو
دوباره کوچه وا شده ، برای تو
واسه چی دست شمره توو موهای تو
اومد پیشت یتیم مجتبای تو
(عمو داره به خاک و خون کشیده میشه)
تو قتلگاه چشای شمرو خون گرفته
حرمله باز سه شعبَشو نشون گرفته
زخم تنت خیلی ازت توون گرفته
عموعمو، عمو حسین جان
از بس که مظلومی عمو قلبم _ برای تو سوخته۳
سه شعبه ی حرمله قلبم رو _ به پیرهنت دوخته
سرت شکست
دست منم شبیه مادرت شکست
غرور من مثه برادرت شکست
تو تشنه بودی قلب خواهرت شکست
(عمو داره به خاک و خون کشیده میشه)
الانه که دشت بلا آتیش بگیره
گهواره توی خیمه ها آتیش بگیره
دامن بچه کوچیکا آتیش بگیره
عموعمو، عمو حسین جان
#امیرحسین_ثابتی ✍
#حضرت_عبدالله
.👇
.
#واحد
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
#سربند_امام_حسین
ما کسی رو از تو بهتر نداریم
یه امام حسین که بیشتر نداریم
مارو از درِ خونهت جدا نکن
جایی رو به غیر این در نداریم
ای که به یک گوشه نگات آقا
سنگ سیاه و مثل در کردی
یه نیم نگاهی هم به ماها کن
از اون نگاها که به حر کردی
یا اباعبدالله ، نعم الارباب
به علیِ اکبرت ، منو دریاب
****
#حضرت_عبدالله_واحد
اومدم میون تیغ و نیزه ها
تا برای تو سپر باشم عمو
تو برام مثل پدر بودی ، میخوام
برا تو مثل پسر باشم عمو
چقدر سنگ دور و برت ریخته
چقدر نیزه رو پرت ریخته
تو هم شبیه مادرت زهرا
یه لشکری روی سرت ریخته
یا ابا عبدالله ---- ای عمو جان
.......
راضیم سرم جدا بشه ولی
تو یه مو کم نشه از سرت عمو
راضیم که دست من قلم بشه
تو زیر پا نره پیکرت عمو
تو مدینه مقابل بابام
به مادرش زهرا جسارت شد
سخته عمو باشم ببینم که
دار و ندار عمه غارت شد
یا ابا عبدالله ---- ای عمو جان
#عبدالحسین ✍
👇
4_5879817125941493069.mp3
2.33M
#زمینه #شور #واحد
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
#سبک_حسین_جان
رهام کن
ببین که عموم افتاده توی گودال
رهام کن
ببین زیر پا داره می شه لگد مال
رهام کن
ببین تشنه لب داره می ره که از حال
رهام کن
می بینی
عمه بغض تو این گلومو
میبینی
چه غوغاییه روبه رومو
می بینی
زیر دست و پا تو عمو مو.
عمو جون. عمو جون عمو جون عمو جون
می بینی
که گرگی داره می دره پیروهن رو
می بینی
با نیزه می بندن. که راهه دهن و
می بینی
زیر چکمه ی نا نجیبی بدن رو
به دوره
عموم جمع شدن خیره سر ها
همه با
تیرو و تیغ و سنگ و سپرها
به ساقه
درخت می زنن با تبرها
عمو.جون. عمو جون عمو جون عمو جون
تو گودال
با تو لشگری بی حیا روبه رو شد
تو گودال
سپردستای تو برای عمو شد
تو گودال
تنت با نوک نیزه ها زیرورو شد
تو گودال
تو مثل
علمدار بریده بازوت شد
قتلگات
میونه اغوشه عموت شد
رو سینم
عزیزم بریده گلوت شد
#رضا_نصابی ✍
.
برای: #شب_پنجم_محرم
سبک: #زمینه #شور_احساسی
متن: #چه_مقامی_خدا_داده_به_این_آقا_زاده
به قلم: #عباس_زاده (منتظر) مشهد
💫✨💫✨💫✨💫
بند ۱
چه مقامی خدا داده به این آقا زاده"
از کجا اومد و راهش به کجا افتاده"
دامن پاک عمو بوده از اول وطنش"
واژه ای نیست به مداحی این آزاده"
انگار که ... یه قاب کوچیکی از عکس مجتبی ست
انگار که ... سردار یازده ساله ی کرب و بلا ست
انگار که ... پاسبون حریم حجت خدا ست
جونشو سپر کرده واسه جون عموش تنهایی
ای بنازمت حقا که نوه ی بی بی زهرایی
///وای از این غمت ، عبدالله///
💫✨💫✨💫✨💫
بند ۲
گرچه «ابنُالحسنم»؛ پُر شدم از ثارالله"
بنویسید منو «یا بنَ ابا عبدالله» "
بذار از شونه هاتون یه باری من بر دارم
گناه کردم مگه من که سن کمتر دارم
مولامی... نمیشه دستامو روی هم بذارم
مولامی ...نمیشه تو راه شما کم بذارم
مولامی ...سنگ تموم، میخوام با مرگم بذارم
ای عمو تا نالۀ هَل مِن مُعین تو شنیدم"
با چه شوقی از حرم تا قتلگاه تو دویدم
///وای از این غمت ، عبدالله///
💫✨💫✨💫✨💫
#نذر_فرج
#شب_پنجم_محرم
.👇
.
#زمزمه
#شب_پنجم_محرم
#حضرت_عبدالله
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
لشکر بی مروت ، مگه حیا ندارید
روی سینه ی عموم ، با چکمه پا نزارید
اگر که دین ندارید ، کمی آزاده باشید
جلو چشم خواهرش ، برادرو نکشید
کجایی
عمو جون بزیر دست و پایی
زیر ضرب تیغ و نیزه هایی
روی خاک گرم کربلایی
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
دوتامون شهید میشیم ، میون این قتلگاه
می کشن ما دو تا رو ، این لشکر روسیاه
مقابل چشمایِ ، گریونِ عمه زینب
تنِ هردومون میره ، زیر پاهای مرکب
واویلا
میریزه به هم تن دو تامون
میره روی نیزه ها سرامون
نبینن الهی مادرامون
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
امیر قربانی فر✍
👇
.
#حضرت_عبدالله
#شب_پنجم_محرم
خواستم پر بکشم بال و پرم سوخت عمو
از غریبی تو قلب پدرم سوخت عمو
از عطش دم نزدم از غم تو داد کشم
خواستم مثل تو باشم جگرم سوخت عمو
دستی از دست ندادم که به دست آوردم
لیک در دفع بلایت سپرم سوخت عمو
مانده در مشت عدو گیسوی پیشانی من
آنچنان کز غضبش موی سرم سوخت عمو
مادرم فاطمه را چون که صدا می کردی
از رخ نیلی او چشم ترم سوخت عمو
چون که شمشیر وثنان بر تو هجوم آوردند
زیر این بار ز پا تا به سرم سوخت عمو
تنم از تیر سه شعبه به تنت دوخته شد
خیمه از همهمهی ایر خبرم سوخت عمو
شاعر:محمود ژولیده✍
.
.
#شور #لطمه_زنی #عبدالله_بن_الحسن_ع
#سبک_نوشته_مقتل
#شب_پنجم_شد
🔘🔘🔘
☑️بنداول
شب پنجم شد می خونم با اشک و اه
شب پنجم شد می خونم از داغ شاه
شب پنجم شد دل میره تا قتلگاه
شب پنجم شد شبه بی قراریه
شب پنجم شد شبه گریه زاریه
شب پنجم شد چشمامون بهاریه
شب پنحم شد«۲»
مسیر روضه میره گودال و
می ره به سمت تنه پا مال و
می خونیم از دست بریده ی
ابن کریم این شب و هر سال و
السلام علی یابن المجتبی«ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بنددوم
نگاه کن عمه نفس عمو برید
نگاه کن عمه شمر بی حیا رسید
نگاه کن عمه تیغ زیر گلوش رسید
نگاه کن عمه
رهام کن عمه که کنارش رسیدن
رهام کن عمه اَمونش رو بریدن
رهام کن عمه گیسوهاشو کشیدن
چکمه به پهلوش می زنه ببین
نیزه به بازوش می زنه ببین
یه پیر مرد قد خمیده ای
عصا به ابروش می زنه ببین
السلام علی یابن المجتبی«ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
☑️بندسوم
رهام کن عمه یه کاری کنم براش
رهام کن عمه بزار تا بشم فداش
رهام کن عمه که رمق ندارن پاش
رهام کن عمه«۲»
شلوغه گودال نفس اخرشه
شلوغه گودال غرق خون پیکرشه
شلوغه گودال روضه خون مادرشه
شلوغه گودال«۲»
......
ببین که خنجر کشیده عدو
میزنم تا پاره بشه گلو
سرم بره نمیزارم دیگه
کم بشه یک مو از سرعمو
السلام علی سیدالشهداء«ع»
•┈┈••✾❀🕊💓🕊❀✾••┈┈•
#حضرت_عبدالله #شب_پنجم_محرم
#شعرای_آیینی
#کربلایی_رضا_نصابی
#کربلایی_مجیدمرادزاده
👇