.
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳
#زمزمه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت
#یاسین_زندی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
داری میری - اما بدون ...
این زندگی بعد تو زندگی نیس
علی میمونه - غربت و چشِ خیس
داری میری - اما بدون
چراغ خونه زندگیم تو بودی
یاس علی پر شدی از کبودی ۲
جون من / یه بار دیگه / لبخند بزن
اینقدر / چشم ندوز / به این کفن ۲
در و دیوارم میگه نرو نرو نرو نرو
خود مسمارم میگه نرو نرو نرو نرو
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
داری میری - اما بدون ...
زانو بغل کرده حسن یه گوشه
زینب داره چادرتو می پوشه
داری میری - اما بدون ...
خونه ی بی تو خونه نیست، مزاره
آتیش نزن به خونمون دوباره ۲
فکر نکن / یادم میره / اون روزو من
روزی که / بستن منو / تو رو زدن ۲
جون من یه بار دیگه بخند بخند بخند بخند
فاطمه چشماتو نبند نبند نبند نبند
.
#زمزمه_حضرت_زهرا
.👇
.
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳
#زمینه
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#طلیعه_فاطمیه
#یاسین_زندی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
اذا اراد الله - بعبده خیرا
به او دهد هدیه - محبت زهرا
"سرمایه ی محبت زهراست دین من
من دین خویش را به دو دنیا نمی دهم
گر مهر و ماه را به دو دستم نهد قضا
یک ذره از محبت زهرا نمیدهم" *
دست از چادر او / نخواهم کشید ۲
با من صدا زند / هر آنکس شنید
زهرا ۳ / اُمُّنا زهرا ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
اذا اراد الله - بعبده خیرا
شود نصیب او - ولایت مولا
"شادم که جز ولای تو و مهر فاطمه
چیزی نمانده از همه دنیا مرا علی
عمریست گفته ایم فقط یا علی مدد
آری مدد ز غیر تو ننگ است یا علی"**
دست از دامن تو / نخواهم کشید ۲
غیر از نام تو را / نخواهم شنید
حیدر ۳ / یا اَبانا علی ...
.............
* تضمین از شعر استاد گرانقدر مرحوم سید رضا موید (اعلی الله مقامه الشریف)
* * تضمین از شعر جناب محمود حبیبی کسبی
.
#زمینه_حضرت_زهرا
.👇
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#واحد
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#شهادت #بستر_بیماری
#میلاد_قبایی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
می بینی علی جان دارم میرم از حال
اگه حرف رفتن زدم بعد نه سال
حلالم کن حیدر ۳
اگه من شبیه یه یاس کبودم
اگه یار خوبی برا تو نبودم
حلالم کن حیدر ۳
از غمت درد من دو چندانه
زندگی ما رو به پایانه
میگم ای مرد من خداحافظ
مرد شب گرد من خداحافظ
بعد پیغمبر حقتو خوردن
اشکتو این مردم در آوردن
نور این خونه دیگه کم سو شد
قاتل زهرا درد پهلو شد
ای مرد زهرا
فکری بکن برای پهلو درد زهرا
سه ماهه زینبو بغل نکرده زهرا
ای مرد زهرا
آه و واویلا ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
می بینم علی جان که تنهات گذاشتن
هوای تو رو بعد بابام نداشتن
حلالم کن حیدر ۳
توو این خونه باغ بهشتو سوزوندن
توو کوچه می دیدم تو رو میکشوندن
حلالم کن حیدر ۳
بعد اون کوچه صد دفه مُردم
یا علی گفتم تا زمین خوردم
اونکسی که قلبت رو سوزونده
جای دستش رو صورتم مونده
همسرت بین دشمنا رفت و ...
چادرش زیر دست و پا رفت و ...
خیلی توو کوچه با تو بد کردن
چون گل یاست رو لگد کردن
گفتن نداره
یه زن پا به ماه دیگه زدن نداره
زمین که میوفته دیگه دیدن نداره
گفتن نداره
آه و واویلا ...
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
علی جان حواست به این خونه باشه
حسینم که میخوابه تشنه نباشه
حسینم غریبه ۳
علی جان بمیرم برا سوز و آهش
قرار منو تو دم قتلگاهش
حسینم غریبه ۳
قتلگاهی که نیزه بارونه
از غمش قلب آسمون خونه
داره زینب می بینه حیرونه
پیکرش رو شمر برمیگردونه
چند نفر با پا رو تنش میرن
آه! به قصد پیراهنش میرن
سمت اون گودال خواهرش میره
وقتی خنجر رو حنجرش میره
بی کس حسینم
سنان تو رو میزنه یه نفس حسینم
نزن پر و بالتو به قفس حسینم
بی کس حسینم
آه و واویلا ...
.
#واحد_حضرت_زهرا
👇
امام حسین ع
🏴 #فاطمیه۱۴۰۳ #زمزمه #واحد #حضرت_زهرا سلام الله علیها #هجوم_به_بیت_وحی #سبک_مادر_و_زدن #محمد_بیابان
.
🏴 #فاطمیه ۱۴۰۳
#زمزمه #واحد
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#کوچه_بنی_هاشم
#سبک_مادر_و_زدن 🎼
#محمد_بیابانی ✍
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
غم روی غمه / توی قلبم آشوب عالمه
که هر روزم صدتا محرمه / وای وای وای
مُردنم کمه / برا دردی که توی قلبمه
زمین افتاد پیش چش همه / وای وای وای
تو سینهم دارم نهفته
هزارتا حرف نگفته
الهی که مادرتون
جلو چشماتون نیوفته
دیدم که * دستاش و برده بالا
من قد کشیدم اما * مادرم افتاد
دیدم که * چادرشم شد پاره
شکسته شد گوشواره * مادرم افتاد
〰️〰️〰️〰️〰️〰️
رو به را نشد / یه جور از پا افتاد که پا نشد
از اون روز چشماش دیگه وا نشد / وای وای وای
مادرم نشست / چجوری زد که با یه ضرب دست
با هم دو تا گوشوارههاش شکست / وای وای وای
تو راه برگشت به خونه
دیدم چشماش رنگ خونه
با گریه می گفت که این راز
عزیزم! پیشت بمونه
کاش میشد * چادر خاک آلود و
که زیر پاها بودو * علی نبینه
کاش میشد * زخمِ روی ابرومو
کبودیای رومو * علی نبینه
#زمزمه_حضرت_زهرا
.👇
🏴
#فاطمیه۱۴۰۳
#حضرت_زهرا سلام الله علیها
#هجوم_به_خانه_وحی
#رضا_قاسمی ✍
روضهخوان استغفرالله از عذابَالنّار گفت
از بهشتی که در آتش سوخت، از اَسرار گفت
واژهها از روضهها گفتند جای روضهخوان
تا "زبانم لالِ" او از عجز در گفتار گفت
باغ را آتش زدم، باید بسوزم تا ابد
هیزم از شرمِ نمکنشناسیاش هر بار گفت
من سپر بودم که نامردی به بختم زد لگد
در، به خون آغشته، زیرِ چکمهی کفار گفت
گِل شدم با اشکهایش، تا مبادا صورتش ...
باز خِشتم شعله خورد و سنگ شد ...، دیوار گفت
کاشکی سرنیزهای بودم کنارِ ذوالفقار
تا سلاحِ قاتلانِ همسرش ...، مسمار گفت
مردِ خیبر دست بسته! کار دنیا را ببین
یک جُهود از روزگارِ حیدر کرار گفت
کاش میکوبیدم آن را روی تابوت خودم
یا که بیمسمار در میساختم ...، نجّار گفت
آنطرف همسایهها گفتند کمتر گریه کن
مادر اما این طرف "اَلجار ثُمَّ الدّار" گفت
.
#هجوم_به_بیت_وحی
.
.
#مناجات
#فاطمیه
به رغم گُم شدن در بیکرانِ عشق ، پیدایی
برای رودهای تشنهی دیدار ، دریایی
جهان قبل حضورت غرقِ تاریکی مطلق بود
تو آن سرچشمهی نوری ، تو خورشیدی ، تو زهرایی!
خدا ، خُلق تو را سرلوحهی خَلقِ عوالم کرد
برای خِلقَت باقیِ مخلوقات ، مبنایی
خلاصه می شود ذات تو در دیروزها ؟! هرگز!
تمام روزها بیتو نخواهد داشت فردایی
کمالات تو شرح کاملِ آیات کوثر شد
بشر دیگر نمی بیند چُنین تفسیر گیرایی
یتیم مکّه روحِ مادری را در وجودت دید
به این ترتیب ثابت شد که تو اُمِّ اَبیهایی!
به لطف قصّهی " اَلْجّار ثُمَّ الدّار" ...،فهمیدیم
که قبل از سفره ات اوّل به فکر سفره ی مایی
فقیران را ، یتیمان را ، اسیران را...، پناهی تو
تو در اوج سخاوت ، هر نداری را پذیرایی!
همیشه وقت تنهایی تو را حس می کنم مادر!
همینجایی ، همینجایی ، همینجایی ، همینجایی
بگو که دوستم داری تو را جان حـسـن جانت
عجب نام دل آرایی! چه مولایی! چه آقایی!
...
برای یک پسر سخت است ، گیر افتادن مادر
ببین! کاری ز دستش برنمی آید به تنهایی
حسن هرچه تقلّا کرد ، دست دومی رد شد...
گمانم مادرش دیگر نخواهد داشت بینایی
#بردیا_محمدی ۱۴۰۳✍
#مناجات_با_حضرت_زهرا
#امام_حسن علیه_السلام
#کوچه_بنی_هاشم
......................
.
مادر مهر
محضر نور است هرجا دیده ی تر حاضر است
گریه؛ خورشیدی است که از شب فراتر..،حاضر است
اشکِ ما مهریهی زهراست..،مهر مادریست
ظرفِ چشم ما کنار حوض کوثر حاضر است
وقتِ عرضِ دستبوسی اش،مدینه دیده بود
زودتر از دیگران،شخص پیمبر حاضر است
فاطمه یعنی همان آئینهی پروردگار
فاطمه یعنی خدایت در برابر حاضر است
لیلة القدر است..،قدرش قابل توصیف نیست
گرچه از آغاز خلقت فیض منبر حاضر است
ساختار پنج تن را حولِ زهرا ساختند
فاطمه در قلب آن مانند محور حاضر است
در کلاس فاطمه اعجاز را باید شناخت
فضّه در تائید آن با کوهی از زر حاضر است
وقتِ سختی فاطمه پشت مرا خالی نکرد
وقت حلِّ مشکلِ فرزند ، مادر حاضر است
حاجتم را تا که گفتم ، زود زهرا رفع کرد
طفل تا لب تر کند ، نانِ معطر حاضر است
هم طراز شأنِ اقیانوس جز دریا نبود...
در کنارِ نام زهرا نامِ حیدر حاضر است
زیرِ چتر چادرش معراج را حس می کنیم
رُشد خواهی کرد هرجایی که بستر حاضر است
فاطمه تقدیر من را نذر عطشانش نوشت
از طفولیّت برایم نقشِ نوکر حاضر است
گُم نخواهد کرد ما را بین آن هُولُ وَلا
بانوی قامتخمی که صبحِ محشر حاضر است
شال حیدر وا شد امّا دست زهرا وا نشد
فاطمه پای علی تا روز آخر حاضر است
▪️
تیزی مسمار کافی بود مادر جان دهد...
آه! پهلویش برای ضربهی در حاضر است؟!
بردیا محمدی
#بردیا_محمدی ✍ #شهادت_حضرت_زهرا
#مدح_حضرت_زهرا
.
.
#مدح #مرثیه #واحد
#حضرت_زهرا
اصل اسماء خدا از قبل خلقت فاطمه است
فصل پیوند نبوت با امامت فاطمه است
هر کمالی از امامان از تجلیهای اوست
لطفها زهرا، کرم زهرا، محبت فاطمه است
فیض میبُرد از حضورش ، جبریل و مینوشت
عِلم زهرا، معرفت زهرا و حکمت فاطمه است
شیعه اینک امتداد همت دیروز اوست
فتح زهرا ، رزم زهرا ، استقامت فاطمه است
فاطمه در صبر در غیرت در اندیشه علیست
مرتضی در عشق در حق بینهایت فاطمه
تا که پرسیدند پشتت کیست مَردِ بی زره
پاسخش میداد مولا _غرق حیرت_ فاطمه است
گرچه مسکین و یتیمیم و اسیر اما چه غم
ای خیال ما همیشه باش راحت، فاطمه است
ظاهراً بر چادر خود آنکه میزد وصله و...
باطناً میدوخت ما را بر ولایت فاطمه است
هر قدر هم زخم باشد عاقبت ما میبریم
اعتبار جبههی ما تا قیامت فاطمه است
آنکه دارد آب میگردد نفَس پشت نفس
اینکه میگوید علی ساعت به ساعت فاطمه است
آنکه پیشش میکشد از او خجالت مجتبیست
اینکه اما از علی دارد خجالت فاطمه است
زیر لب میگفت نامرد اینکه داری میزنی
بین این کوچه به شدت بی مروت فاطمه است
کار این خانه ولی یک روز هم تعطیل نیست
با همین زخم کبود روی صورت فاطمه است
#شهادت_حضرت_زهرا
#فاطمیه
#حسن_لطفی ✍
.
.
#زمزمه
#فاطمیه
#شب_امام_حسن
تو کوچهها خدا خدا کردم
من التماسِ بیحیا کردم
مادر من زیر کتکهاش بود
مادرمو ازش جدا کردم
نشد نذارم بزنه بد زد
وقتی شنید علی ، مجدد زد
خودم رو روی مادر انداختم
با گریه بابا رو صدا کردم
چشاش سیاهی رفت و اُفتادش
چشام سیاهی رفت و اُفتادم
میون گرد و خاکای کوچه
تا نفسش بیاد دعا کردم
فایده نداشت که قد کشیدم آه
چه حرفایی نگم شنیدم آخ
چادرشو از زیر پاهای
مغیره وقتی که رها کردم
چشام دیگه دو کاسهی خونه
دلم خوشه بابا نمیدونه
داغی نشسته روی این شونه
شونمو تا براش عصا کردم
روضهی کوچه درد ِسر داره
کی از دل حسن خبرداره
مادر دلش خوشه پسر داره
روضهمو تو سینه به پا کردم
✅حسن لطفی ۱۴۰۳/۰۸/۲۲
#حضرت_زهرا_سلام_الله
#کوچه_بنی_هاشم
#زبانحال_امام_حسن علیه_السلام
.
.
#فاطمیه
گل در آتش
از مجموعه شعر ریحانه بهشت
-----------
باغبان در باغ بود و باغ را آتش زدند
باغ را در پیش چشم لاله ها آتش زدند
آه ازین غم کشتی اَمن ولایت را خَسان
در میان موج خون با ناخدا آتش زدند
آتش افروزان گلچین در حصار شعله ها
غنچه را چیدند و گل را هم جدا آتش زدند
هست و بود مرتضی یک لاله بود آن هم بسوخت
یعنی آن که هرچه بود از مرتضی آتش زدند
کاش می آمد ، وَ می پرسید از آنان مصطفی
مَهْبَط وَحیِ الهی را چرا آتش زدند
خانه ی زهرا به یثرب سوخت امّا بنگرید
خیمه ی اولاد او را کربلا آتش زدند
باغ را در سوختند آنگاه «یاسر» بی امان
نخل هستی را ز کین سر تا بپا آتش زدند
**
حاج محمود تاری «یاسر»✍
.
4_5775904403714215859.mp3
14.89M
|⇦انگار نه انگار........
#روضه_حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
.
|⇦• آخر نگاه خویش را ...
#روضه #حضرت_زهرا سلام الله علیها اجرا شده به نفس حاج #مهدی_سماواتی
●━━━━━━───────
"صل الله علیک یا فاطمه الزهرا
یا بنت رسولالله و یا زوجة ولی الله"
روز آخر عمر حبیبه خداست تو بستر افتاده لحظات آخر و سپری میکنه. نمیدونم امروز چه جوری کار خونه را انجام داد. همه چیزرو مرتب کرد آنگونه که خوشحال شدن اهل خانه.. همین که علی مرتضی مسجد رفت و بچه ها رفتن. گفت اسما..*
آخر نگاه خویش را سویم بیفکن
میخوابم اینک پرده ایی رویم بیفکن
بنشین کناری ناله از دل در خفا زن
بانوی خود را ساعتی دیگر صدا زن
دیدی اگرخاموش به بستر خفته ام من
راحت شدم نزد پیامبر رفته ام من
آیند چون طفلان معصومم به خانه
پرسند از مادر خبر داری تو یا نِه
دیدند اگر خاموش وبی تاب است مادر
آهسته بگو به آنها بگو خواب است مادر
*اما اومدن مضطرب و نالان سراغ مادرو گرفتن جوابو شنیدن قانع نشدن.اومدن کنار بستر روپوش را کنار زدن. امام حسن (علیه السلام) صدا میزنه مادر.. ابی عبدالله صدا میزنه..مگه مادر جواب میده نه.. امام حسن گریه میکنه میگه مادر "کلِّمِینِی" با من حرف بزن مادر. "قَبْلَ أَنْ تُفَارِقَ رُوحِی بَدَنِی" الهی بمیرم حسینیا ابی عبدالله صورت کف پای مادر..مادر "کلِّمِینِی" لباتو باز کن مادر من حسینم، من حسینم، من حسینم... دیدن نه ناله ها اثر نداره سراسیمه اومدن مسجد بابا بیا. مادر از دنیا رفت. علی مرتضی تا این جمله را شنید با صورت زمین افتاد..خدا میدونه چگونه به خانه آمد او هم تا رسید عبا و عمامه از سر انداخت. اومد کناربستر فاطمه صدا میزد زهرا جان، فاطمه جان، دختر پیغمبر، مادر حسنین من، مادر زینبین من،"يَا بِنْتَ مَنْ حَمَلَ الزَّكَاةَ فِي طَرَفِ رِدَائِهِ" دید فاطمه لب از لب باز نمیکنه ،چاره ساز عالم کانّه بیچاره شد. دستاشو زمین گذاشت صورت مقابل صورت فاطمه صدا زد.. زهرا جان من علیم تا به حال نشده جوابم رو ندی.. اشک چشمش به صورت فاطمه چکید کارخودشو کرد. مگه فاطمه میتونه اشک چشم علی را ببینه روح به بدن حبیبه خدا برگشت.چشماشو باز کرد صدا زد.. علی جان! "هذا فِراقُ بَیْنِی وَ بَیْنِکَ"..*
*دلا رو ببرم کربلای معلی از لحظه آخر حسینش بگم..خواهرش اومد خودشو رساند دید یه گوشه میدان شمشیرا بالا میره پایین میاد هی صدا زد.."وا محمدا، وا علیا وا حسینا" کسی اعتنا نکرد. صدا زد" یا قوم اَمافیکُم مُسلِم" مگر میان شما یه نفر مسلمان نیست. باز هم اعتنا نکردن صدا زد.."یابن سَعد! اَیُقتَلُ اَبُوعبداللّه وَ انتَ تَنظُرُ اِلَیهِ؟" حسین جانم حسین...*
*روز شهادت مادرش فاطمه هست یه جمله هم بگم.. امان از اون لحظه ایی که دید
بولهب بر صفحه قرآن نشست..
روی حنجر خنجر برّان نشست
بشکند پایت شکست آیینه اش
پیش من منشین به روی سینه اش
این مسیحِ من نفس دارد هنوز
مرغِ روح او قفس دارد هنوز
با نگاهش حرفا میزد حسیـــــن
پیش زینب دست و پا میزد حسیـن
«صلی الله علیک یا ابا عبدالله»
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#روضه_حضرت_زهرا
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#حاج_مهدی_سماواتی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
روضه خانگی - حضرت زهرا(س) - 1375.mp3
12.07M
|⇦آخر نگاه خویش را......
#روضه وتوسل به حضرت زهرا سلام الله علیها اجرا شده فاطمیه۱۴۰۲ به نفس حاج مهدی سماواتی
.
📋 شبی که ختم خواهد شد دمِ صبحش به دیداری
#مناجات
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
شبی که ختم خواهد شد دَمِ صبحش به دیداری
هزاران ساعتش وَ اللّٰهِ میارزد به بیداری
سحر از تاب گیسویَت به گوش باد گفتم، گفت:
عجب یاری، عجب یاری، عجب یاری، عجب یاری
منِ بیعُرضه حتی عرضِ حاجتهام میلنگد
گره در کار خود انداختم وقت گرفتاری
چه بر میآید از دستِ من درمانده جز گریه
اَقَلاً دلخوشم با چشمهایم کردهام کاری
برای سنگِ طفلان سَرِ کویَت...، سَر آوردم
بیا دیوانهات را مفتخر گردان به آزاری
وَبال مَعصیت بال عُروجم را رُبود از من
کبوتر را قفس وِل میکند امّا به دشواری
قرار از ابتدا این بود...، بارِ هجر بَردارم
ببین حالا چگونه شُهرهی شَهرَم به سرباری!
گریز از ناگزیریِ فراقت کاش ممکن بود...
چه چاره دارد این بیچارهی تو غیر ناچاری
شهیدان تکلم، کُشتگان نُطق معشوقاند
بیا تکیه بزن بر کعبه...، ذِبحَم کن به گفتاری
اگرچه ظرف من ظرفیَّتش در حَدِّ مِهرَت نیست
ندیدم کاسهام را خالی از لبخند بگذاری
خودم خاک کف پای تو هستم حضرت عباسی
به قول لاتهای بامرام کوچهبازاری
به جز تو رو به هرکس میزدم، رو میگرفت از من
هوای این گدای رانده از هر خانه را داری
به حق خانمِپهلوشکسته خواهشاً برگرد
به حقِّ ردِّ خون مانده بر تیزی مسماری
نه تنها مادر ما سوخت...، بلکه گیر هم افتاد
نه ول کن بود میخ در، نه مهلت داد دیواری
*شاعر: #بردیا_محمدی
#فاطمیه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
Fadaeian_Haftegi_14001002_2.mp3
14.34M
📋 دل شیعه از درد شعلهور شد
#روضه_حضرت_زهرا (س)
حاج #سید_رضا_نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
دل شیعه از درد شعلهور شد
که آتش همدم دیوار و در شد
بلندای زمان در شعله میسوخت
در باغ جنان در شعله میسوخت
دری از خانهای در قَریهای نه
زمین و آسمان در شعله میسوخت
چهل نامرد از در رَدّ شدند و
یکی در آن میان در شعله میسوخت
میان آن حرارت میخ هم بود
دل مادر از آن در شعله میسوخت
لگدها را بدون هیچ ترسی از خدا میزد
صدای مادری را میشنید و بیحیا میزد
تمام کینه را در دستهایش جمع میکرد و
فقط از بغض حیدر همسرش را بی هوا میزد
عجب آغوش گرمی داشت محسن آن زمانی که
میان شعلهها با مادر خود دست و پا میزد
.