امام حسین ع
#سبک_خداحافظ_ای_آنام_باجی 2
.
#ترکی #روز_دهم_محرم
زبانحال حضرت زینب (س) با امام حسین (ع) در #وداع
#سبک_خداحافظ_ای_آنام_باجی ... 3
مرحوم تائب تبریزی ✍
دایان آنام اوغلی دایان باشوا دولانیم گیت
فداگیدن یوللاریوا بو بلالی جانیم گیت
آخور نجه گور عذاریمه حسرتیله گوز یاشیم
ای بلالی قارداشیم
.
.
بو گلستاندا نقدر اودلانوب سولان گل وار
یانوب سولان هر گله بیر خوش ترانه بلبل وار
تیكوبله گوزلرین سنه دلده نار نسکل وار
اولاردان آل درد دل ای خسته باغبانیم گیت
.
.
گلوب شکسته نی کیمی گور نجه دله قزلار
شبیه اولوبلا تک به تک بیر سولان گله قزلار
ایله دوشوبله وحشته آز قالور ئوله قزلار ...
.
.
#ترکی #شب_هفتم_محرم
زبانحال حضرت امام حسین (ع) به حضرت زینب (س) در شهادت حضرت علی اصغر (ع)
#سبک_خداحافظ_ای_آنام_باجی
مرحوم حسین شأنی تبریزی
.
آنام باجیم ظلم اودینا
قلبیم اود دوتوب یاندی
الیمده تشنه اصغریم
ظلم اوخیله اوخلاندی
.
گل یاراسینی باغلا
اوخشا اصغری آغلا
.
.
.
بالام یاتوب راحت اولوب
دینجلوبدی دیندیرمه
قماطین آچ رختینی سوی
تازه دن گییندیرمه
آناسینا باغلامامیش
یاره سین نشان ویرمه
مگر آنایه بالانون
بیله حالی آساندی
.
.
.
دگنده اوخ آغلامادی
باخدی بیر من ...
.
.
مـــــن از اهالــــــــی دیــار عشقــم
🎙 #شور از #حاج_محمود_كريمى
🗓 در #شب_چهارم_محرم _۱۴۰۰
📍 #اجتماع_عظیم_عشیره_عاشورا
🏷 #شهدا #محرم
من از اهالی دیار عشقم
من از قبیله و تبار عشقم
هنوزم از دم امام امت
هلاک عشق و بیقرار عشقم
عشق یعنی یه پلاک که زده بیرون از دل خاک
عشق یعنی یه شهید با لبای تشنه سینهچاک
منم که جاموندم از شهادت
به حقّ قرآن و حقّ عترت
امید من اینه با ولایت
که رونقی شده به کار عشقم
عشق یعنی یه جوون، یه جوون بینام و نشون
عشق یعنی یه نماز با وضو گرفتن توی خون
به یاد صوت اذان اکبر
به یاد ظهر و نماز دلبر
به یاد تسلیم امر داور
غلام پروردگار عشقم
عشق یعنی یه پدر که شبا بیداره تا سحر
عشق یعنی یه خبر، خبر یه مفقودالاثر
گرفته دل هوای کربلا رو
بیا ببین به روی نی، سرا رو
آتیش گرفت دامن خیمهها رو
منم اسیر یادگار عشقم
عشق یعنی یه پیام تا بقیهالله و قیام
عشق یعنی یه کلام پابهپای فرزند امام
زینت دوش نبی روی زمین جای تو نیست
خار و خاشاک زمین منزل و ماوای تو نیست
برادر جان سلیمان زمانی
چرا انگشت و انگشتر نداری؟
گلی گم کردهام میجویم او را
به هر گل میرسم میبویم او را
گل من یک نشانی در بدن داشت
یکی پیراهن کهنه به تن داشت
گفتم به فلک یگانه ی دوران کیست؟
فریاد برآورد که زینب، زینب
👇
4_5816832341078706697.mp3
16.64M
#شور (من از اهالی و دیار عشقم)
شب چهارم اجتماع عظیم #عشیره_عاشورا
🗓 پنجشنبه ۲۱ مرداد ۱۴۰۰
🎙 مداح: #حاج_محمود_کریمی
#شهدایی #محرم
Mirdamad_Shab_6_Moharam_1400.mp3
5.68M
میان میدان، چه شوری افکند،طنین أحلی مِنَ العسل
به شوق درکِ، شهادت این گل،گشوده آغوش سوی اجل
◾️#نوحه #شب_ششم_محرم
🎤حاج سیدمهدی #میرداماد🎤
سلام یاسین، سلام طاها به ماهِ بر روی نیزه ها
سلام حیدر، سلام زهرا به سینه زنهای عاشورا
نوایی از عرش ، در عالمین است
نوای نُوحُوا علی الحسین است
ما سربازانِ / کربلا هستیم
عهد و پیمان با / ثارالله بستیم
سالار زینب ، سالار زینب 2
..........................................
میان میدان، چه شوری افکند ، طنین أحلی مِنَ العسل
به شوق درکِ، شهادت این گل ،گشوده آغوش سوی اجل
فدای شورش ، فدای عزمش
که آفرین گفت، حسن به رزمش
دارد به دستش / تیغ اجل را
بنگر دلیرِ / جنگ جمل را
عموحسینم ،عمو حسینم 2
..........................................
چه نوجوانها، که مثل قاسم ، به سینه دارند شوقی دیرین
و در دل خون، به لطف مولا ، نصیبشان شد مرگی شیرین
شهیدِ عزم و / اراده هستند
شبیهِ ابنِ / جناده هستند
این نوجوانان / مرد تمامند
فهمیده های / راه امامند
عموحسینم ،عمو حسینم 2
.
.
|⇦•از پای کوب اسب سواران ..
#روضه_متنی و توسل به حضرت عبدالله ابن حسن
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
از پای کوب اسب سواران شنیده ام
بردند روی نیزه سری را که تن نداشت
پیچیده بود در خودش از آتشِ عطش
داغی که داشت در جگر خود حسن نداشت
انگشتری که با خودش آورده بود کو؟!
ای کاش هیچوقت عقیق یمن نداشت
چشمی به چشم قاتل و چشمی به خیمه ها
همراه کاروان خود ای کاش زن نداشت
حق با شماست شام و سحر گریه میکنید
جای سرشک خونِ جگر گریه میکنید
*أَلسَّلامُ عَلَى قَتیل الْمَظْلُومِ و عَلَى اخیه مَسموم .. امشب باید به هر دو امام سلام بدی .. صاحب روضۀ امشب و فردا شب، هم ابی عبداللهست هم امام مجتبی .. *
برادر تشت خون را لاله باران کرد یادم هست
و بغضِ خویش را در سرفه پنهان کرد یادم هست
صدا زد رفتم اما با تو در هر حال خواهم بود
برادر با تو تا هنگامۀ گودال خواهم بود
برادر آنکه شمشیرش خرافات جمل را کشت
شکوهش جبتُ طاغوت جهان لات و هول را کشت
برادر پای حرفش ماند و با من در سفر آمد
برادر پا به پایم به همان خون جگر آمد
سخن فرمود با لب های قاسم مرگ شیرین شد
و ثار اللهی ام با خونِ عبدالله رنگین شد
درون مقتل اینک لطفِ خود را بیشتر کرده
برایم دستِ خود را سایۀ سر نه سپر کرده
بیا خواهر ببین خونِ جگر بر خونم افزوده
شکست آن شیشۀ عطری که لبریز از حسن بوده
شمیم عطر او را در مشامم از ازل دارم
به عبدالله آغوشم حسن را در بغل دارم
عجب پیراهنی از دست خواهد رفت در بازار
که از بوی حسین آکنده از عطر حسن سرشار
*نانجیب حرملۀ ملعون آخرین تیرشو اینجا در کمان قرار داد .. آخرین تیری که عبدالله رو به بدن ابی عبدالله دوخت ..*
یکی شد پیکرم با او، تو هم این را روایت کن
شباب اهل جنت را بیا باهم زیارت کن
تو هم مانند من دور از وطن هستی بیا خواهر
اگر دلتنگ آغوش حسن هستی بیا خواهر
*زینب جان تو امانت دار خوبی بودی .. وظیفه تُ خوب انجام دادی .. دست عبدالله تو دست زینب، هرچی تلاش میکرد دست و از دست عمه جدا کنه محکم دست و گرفته بود .. دستور ابی عبداللهِ .. فرمود حواست بهش باشه این خیلی بی قراره .. من قاسمم رفته هنوز خجالت زدۀ حسن هستم .. هی میگفت عمه دستمو رها کن .. ببین عمو دیگه جون نداره ..ببین به سختی خودشو داره رو ذوالجناح نگه میداره .. اما همچین که اون نانجیب تیر سه شعبه رو به قلب ابی عبدالله زد ..
بلند مرتبه شاهی ز صدر زین افتاد ..
یه وقت صدا زد والله لا أفارق عمي .. دستشو از دست عمه جدا کرد دوان دوان داره میاد سمت گودال .. غیرتیا تو دل اینهمه حرامی .. عبدالله میدوه زینب میدوه .. گاهی چادر زیر پای خانوم می پیچه .. هی روی زمین میفته .. وا محمدا .. وا علیا .. وا اماه .. وا حسینا .. تا رسید این بحر بن کعب ملعون شمشیر آخته بالاسر ابی عبدالله گرفته یه لحظه دیر میرسید سر ابی عبدالله رو نشونه گرفته بود .. فرمود وَیْلَکَ یَابْنَ خَبیثَة .. أَتَقتُلُ عَمّی؟!.. میخوای عموی منو بکشی .. مگه من مرده باشم .. شمشیر و پایین آورد دست و جلو آورد .. تاحالا عمو رو صدا میزد تا شمشیر رسید به استخوان دست یه مرتبه یاد خاطرات بابا افتاد کوچه رو براش تعریف میکرد تا شکستن استخون رسید گفت وا اماه ..*
شبیه کودکی هامان بساط گریه بر پا کن
بیا یک بار دیگر چادرت را خیمۀ ما کن
بیا خواهر بیا این حنجر کوچک سخن دارد
گلوی سرخ عبدالله آهنگ حسن دارد
بیا خواهر که دارد از گلویش این دم آخر
صدای روضه می آید صدای روضۀ مادر
فلک دیدی چه خاکی بر سرم شد
به طفلی رخت ماتم بر تنم شد
الهی بشکند دست مغیره ..
میان کوچه ها بی مادرم کرد ..
↫
MirzaMohamadi_Shab_6_Moharam_1400_b.mp3
10.98M
از پای کوب اسب سواران شنیده ام
بردند روی نیزه سری را که تن نداشت ...
◾️#روضه #حضرت_قاسم_بن_الحسن علیهماالسلام
#شب_ششم_محرم
#روضه_حضرت_قاسم
🎤حجت الاسلام #میرزامحمدی 🎤
.
#غزل_مصیبت
#شب_ششم_محرم
#حضرت_قاسم ابن الحسن علیهالسلام
زیرِ پایِ اسبِ کوفیها کشیدم قد بیا
اِی عمو حالا که بابایم حسن آمد بیا
شانه با دستَت به مویم میزدی از کودکی
چنگ بر مویِ سرِ قاسم حرامی زد بیا
آمدی بالا سرِ من روضهیِ مادر بگیر
سینهام سوراخ و پهلویم شکسته بد بیا
بیهوا خوردم زمین که تار میبینم عمو
سُمِّ مَرکب زد به رویم سیلیِ مُمتد بیا
بُردنم مثلِ علیاکبر برایت مشکل است
وقتِ تشییعَم کمک از خیمه میآید بیا
زینتِ دوشِ نبی شد روضههایم مثلِ تو
نعلها رویِ تنِ من میگذارد رَد بیا
ذکرِ یازهرا بگیر و با عمو جسمَم بِبر
ندبه در خیمه گرفته نجمه میبارد بیا
#محرم #غزل #روضه #ششم_محرم
#حسین_ایمانی
.