يا ابا عبدالله الحسين
حسين فاطمه سلام
حسين مصطفي سلام
حسين مظلوم علي
شهيد کربلا سلام
اون که مي گفت تو کربلا
خيمه هاتو آتيش زدند
نگفت کجا به بچه ها
زخم زبون و نيش زدند
اون که مي گفت يه دختره
آتيش به دامن روديده
نگفت تو اون صحرا چرا
راه نجف رو پرسيده
اون که ميگفت زينب تو
رگ بريدت رو بوسيد
نگفت ميون نيزه ها
فقط سر تو رو مي ديد
اون که مي گفت ديده بوده
گوش يکي خون مي چکيد
نگفت کجا سيلي زدو
گوشوارشو گرفت کشيد
اون که مي گفت انگشت تو
از بدنت جدا شده
نگفت که انگشترتو
غنيمت کيا شده
اون که مي گفت يه زنجيري
به گردن علي ديده
نگفت کجا با خطبه هاش
بساط ظلم رو کوبيده
اون که مي گفت بچه هاتو
با تازيانه مي زدند
نگفت دليلشون چي بود
با چه بهونه مي زدند
مي خوام بگم که ماجرا
ازاونجايي آب مي خوره
که ظالم اولي گفت
علي بايد کنار بره
اون روزي که حسين من
مادرتو کتک زدند
کينه خيبري رو با
قباله فدک زدند
اون روزي که آتش کين
بر در خونتون نشست
برادرت قربوني شد
پهلوي مادرت شکست
اون روزي که دست علي
بسته بود و تو کوچه ها
فاطمه شو کتک زدند
جلوي چشم بچه ها
اون روزي که خونتونو
به شعله ها در کشيدند
تخم نفاق و کينه رو
ميون امت پاشيدند
مي خوام بگم بعد تو باز
خيل خوارج اومدند
اونايي که مادرتو
زدند دوباره اومدند
دلم دیگه راضي نشد
دست خالي پا بکشيم
اوني که زينب کشيده
يه خوردشم ما بچشيم
زينبي که تو ازدواج
مي گفت يه شرط خوب دارم
هرجا حسين من بره
منم بايد باهاش برم
زينبي که بعد دو روز
اومد پي تو قاصدش
حق داره بعد مرگ تو
شوهرشم نشناسدش
اون که وصيت تو رو
همش به جون و دل خريد
يه دخترت گم شده بود
ميگن تا صبح پي اش دويد
ميخوام بگم خواهر تو
خيلي مصيبت کشيده
بطوريکه همه ميگن
قامت زينب خميده
زينبي که هرجا مي رفت
یا هرکجا پا مي گذاشت
جبرئيل هم مي يومد و
بالهاشو اونجا مي گذاشت
زينبي که اگه يه روز
ميخواست پيش بابا بره
هاشمي ها جمع مي شدن
دخت علي تنها نره
زينبي که مي رفت بقيع
سر بزنه به مادرش
مدينه رو قرق مي کرد
ابو فاضل با لشکرش
زينبي که اگه يه روز
اراده سفر مي کرد
حسين شو صدا مي زد
عباس شو خبر مي کرد
زينبي که اگه يه وقت
سوار مرکبي مي شد
زانوي عباس علي
رکاب زينبي مي شد
حالا بايد سفر کنه
با بچه هاي بي پناه
گاهي مي ره تو علقمه
دور ميزنه تا قتلگاه
شايد مي خواد براي تو
پيراهني پيدا کنه
شايد مي خواد داد بزنه
عباسشو خبر کنه
اگه يه روز نمي ديدت
مريض مي شد توی خونه
بي تو کجا داره بره
مي خواد همينجا بمونه
دلش مي خواست جاش بزارن
تنها تو اون دشت بلا
ولي يهو يه دختري
داد مي زنه عمه بیا
می خوام بگم دختر تو
درد و بلا کم ندیده
تو بچه ها هیچ کسی رو
مثل رقیه ندیده
میگن یه جا خرابه بود
خرابه ای تو شهر شام
گریه می کرد و هی می گفت
عمه بریم پیش بابام
آخه می خوام حرف بزنم
درد و بلا مو بهش بگم
شکایت این مردمو
پیش بابا جون ببرم
با التماس به خواهرت
میگفت بگو بابا بیاد
گفتم باید کاری کنی
دیگه دلش بابا نخواد
سر تو رو تو ظرفی که
یه پارچه روش کشیده بود
بردن جلوش گذاشتنو
رنگ همه پریده بود
هی می گفت من نمی خوام
عمه گرسنه ام نیست
وقتی یه خورده بو کرد
فهمید که ماجرا چیست
سرو گذاشت رو دامنش
ناز غریبونه می کرد
با دستاشون گیسوهاتو
یکی یکی شونه می کرد
می بوسید هی نازت می کرد
با دستای ناز و لطیف
قصه رنجشو می گفت
از اون جماعت کثیف
بابا همین که رفتی و
اسب تو بی تو باز اومد
یهو دیدیم از هر طرف
یه عالمه سرباز اومد
این بار به جای شمشیرا
با نیزه حمله ور شدند
وقتی که دور شدند دیدیم
خیمه ها شعله ور شدند
خیمه ها که آتیش گرفت
تو داشتی ما رو می دیدی
وقتی منو سیلی زدند
تو هم صداشو شنیدی
خیمه ها رو سوزوندن و
هرکی یه جا فرار می کرد
طفلکی عمه مون بابا
نمیدونی چیکار می کرد
هر بچه ای به یه طرف
از ترس دشمن می دوید
عمه به دنبال همه
بیشتر پی من می دوید
یه بار که رفت تو خیمه ها
داداش علی رو بیاره
فریاد کشید رباب بیا
علی دیگه نا نداره
یه زنجیری آوردند و
بستند به گردن داداش
از بچه ها هرکی که بود
این زنجیرو بستن به پاش
تو کاروان جلو جلو
سرها رو نیزه ها می رفت
پشت سر داداش علی
جلوی بچه ها می رفت
اگه می خواست که تند بره
بچه ها ناله می زدند
طفلکی تا یواش می کرد
با تازیانه می زدند
یه شب شنیدیم سر تو
خولی به خونش می بره
فرداش دیدیم سیاه شدی
موهات پر از خاکستره
بعد شنیدیم یه راهبی
سر تو رو اجاره کرد
یه تشت زر بود با گلاب
هی تو رو شست و گریه کرد
بعده یه مدتی سفر
بابا به کوفه رسیدیم
شهری که از مردمونش
زخم زبونا شنیدیم
میخوام بگم کوفه کجاست
بگم ز کار مردمش
عمه می گفت پسر عموت
مسلمو اینجا کشتنش
عمه می گفت اینا به تو
نامه نوشتند که بیا
بعد اومدند جلوی تو
صف کشیدند تو کربلا
عمه می گفت گفته بودند
بری بشی امیرشون
تو رو که تشنه کشتن و
ما هم شدیم اسیرشون
تو اون جماعت کثیف
هیچکس به فکر ما نبود
پامون تاول می زد ولی
کسی به فکر ما نبود
با شلاقهای چرمیشون
گاه
ی به ما سر میزدند
عمه مارو بغل می کرد
عمه رو بیشتر می زدند
یکی میگفت خارجین
یکی می گفت جلو نرین
یکی می گفت حقشونه
یکی می گفت سنگ بزنین
یکی دیدم یه عالمه
سنگ درشت تو دامنش
می گفت که هر کی بزنه
حتما بهشت می برنش
یه پیر مرد اومد جلو
زل زد تو چشمای داداش
گفت هرکی که کافر بشه
ظالم می شه اینه سزاش
داداش علی گفت پیرمرد
بگو بینم مسلمونی
آیا رسولو می شناسی
از دخترش چی می دونی
اگه علی رو می شناسی
فاتح خیبر وحنیف
حسین ز زهرا و علی
منم علی ابن حسین
اون پیر مرد گریش گرفت
گفت آقا جون ببخشیدم
آره علی رو می شناسم
باور کنید نفهمیدم
گفت که می خوای دعات کنم
یه پارچه تمیز بیار
ببند زیر این آهنا
رو زخم گردنم بذار
یکی یه تیکه نون آورد
انداخت و گفت مال گداست
عمه صدا زد بی حیا
این اهل بیت مصطفی ست
وقتی که عمه گفت سکوت
زنگوله هام صدا نکرد
کسی دیگه جیک نمی زد
سنگم کسی رها نکرد
عمه می گفت ای کوفیا
خنده بسه گریه کنید
ننگ به دامن شما
شما که پیمان شکنید
کی بود نوشت خسته شدیم
از ستم و ظلم یزید
حالا به دور بچه هاش
جمع شدید و کف می زنید
کی بود نوشت اگه بیای
همه می شیم فدای تو
تمام هست و بودمون
را می ریزیم به پای تو
بگم از این شام بلا
می خوام بگم مصیبتش
عمه رو پیر کرده بابا
عمه رو پیر کرده بابا
ما رو تو شهر چرخوندنو
جماعتم کف می زدند
زنها روی پشت بونا
با هلهله دست می زدند
از خوشحالی دست می زدند
گفتند بیاید مسلمونا
کافرا از راه رسیدند
یهو دیدیم جماعتی
به سمت ما می دویدند
سر تو رو برداشتنو
به دور هم می چرخیدند
جلوی چشم بچه ها
با هم دیگه می رقصیدند
تو کوچه ها بردنمون
مردم تماشا بکنند
خواستن که هتک حرمتی
به آل طه بکنند
فحش به علی می دادن و
تبریک به هم می گفتند
چشمای رزل و پستشون
دایم به ما می دوختند
وقتی می گفتیم نکنید
نگهبانا میومدند
دمبالمون می کردنو
با شلاقاشون می زدند
اینجا پر نامحرمه
وگرنه پیراهنمو
در می آوردم ببینی
کبودیای تنمو
بابا جون این خواهرتم
مثل خودت دلیرو بود
میخوام بگم تو سینه اش
انگار دل یه شیرو بود
یهو دیدیم فریاد کشید
ای برده زادگان پست
ای که لیاقت شماست
یزید میمون باز مست
ای آل بوسفیان مگر
نشینیده اید از ثقلین
چرا به نیزه می برید
راس برادرم حسین
ای ننگ و ذلت به شما
با چشم ساز فطرتین
با گلستان مصطفی
با بوستان عترتین
فریا کشید بیخبرا
چرا باید چنین باشه
یک ولد حرامیو
امیر مسلمین باشه
بابا یه مطلبی می خواد
قلبمو از جا بکنه
ترسم اینه اگه بگم
عمه باهام قهر بکنه
بهت می گم یواشکی
می خوام گوشاتو وا کنی
عمه اگه گفت چی می گه
یادت باشه حاشا کنی
عمه رو که تو می شناسی
با اون حیا و غیرتش
چادرشو کشیدنو
سیلی زدند تو صورتش
حالا که اومدی پیشم
حالا که مهمونی شده
می گم چرا عمه سرش
شکسته و خونی شده
نه که فقط فهش دادنو
نه که فقط کتک زدند
تو مجلس شرابشون
به زخممون نمک زدند
صبح همگی تو کاخ شاه
یه چوب دیدیم دست یزید
جلوی چشم بچه ها
یه کاری کرد پست پلید
عمه دیگه طاقت نداشت
روشو به بچه ها کنه
سرو به چوب محفلش
زد که یزید حیا کنه
درد و دلای دخترت
دل جماعت رو سوزوند
حتی صدای گریه
بعضی رو آسمون رسوند
رقیه که تو دامش
هم صحبت سر تو بود
یه جورایی نازت می کرد
انگار که مادر تو بود
نمی دونتم دختر تو
چطور نگاش کرده بودی
فقط می گم که با چشات
انگار صداش کرده بودی
می خوام بگم تو خرابه
سکوت غمباری نشست
همه دیدن یواش یواش
رقیه چشماشو می بست
دختر شیرین زبونت
دیگه ساکت نشسته بود
انگار یه بغض سنگینی
راه گلوشو بسته بود
بچه ها دورش اومدند
درد دلاش تموم شده
بلبل اهل بیت ما
چرا دیگه آروم شده
یکی می گفت این طفلکی
از بسکی سختی کشیده
حالا دیگه خسته شده
چشماشو بسته خوابیده
یکی می گفت بچه دیده
جواب نیومد از باباش
لابد دلش شکسته و
خواسته قهر کنه باهاش
سکینه گفت خواهر من
اصلا به فکر خواب نبود
فقط می خواست حرف بزنه
منتظر جواب نبود
ربابه اومد کنارش
نشست و گفت عزیز من
بابا داره گوش می کنه
غصه نخور تو حرف بزن
زینب اومد جلوترو
دستی کشید روی سرش
گفت عمه جون هیچ بابایی
قهر نمی شه با دخترش
اگه بابات ساکت شده
واسه اینه که گوش می ده
چشماتو وا کن گل من
عمه به قربونت بره
میگفت یه نانجیب می گفت
من بلدم چیکار کنم
شلاقشو کشید و گفت
می خوای اونو بیدار کنم
یکی که دید اون بی حیا
دستشو پس نمی کشه
یواشکی گفت تو گوشش
بچه نفس نمی کشه
#پاسخ_به_سوالات_و_شبهات 1282
#آداب_زیارت_امام_حسین_ع
#روایات_زیارت_امام_حسین_علیه_السلام
#غسل_زیارت
#اربعین
#آداب_زیارت_اربعین
سلام استاد بزرگوار
ببخشید، سوالی داشتم از خدمتتون
با اینکه از آداب زیارت امام حسین علیه السلام این است که انسان با همان گرد و غبار راه طی شده، بدون زودودن آن از تن و لباس، وارد حرم امام حسین علیه السلام بشه، پس چرا در مقاتل هست که جابر بن عبدالله انصاری در فرات غسل کرد و لباس و تن را پاک کرد و معطر کرد و سپس وارد زیارت امام حسین ع شد؟
علت چه بوده؟
ممنونم استاد
سلام علیکم درود براین سوال زیبای شما
اینکه ابتدا انسان با حالت گرد و غبار آلود وارد حرم شود و یا اینکه اول غسل زیارت کند ، بعد وارد حرم شود شرط زیارت نیست و تقدم و تاخر ندارد روایات زیر هم تاکید بر غسل زیارت دارد و هم تاکید برحالت زائر هنگام ورود به حرم. آنچه عقلانی و در ظاهر روایات است هنگام ورود زائر به کربلاء به علت اشتیاق شدید زائر به زیارت غسل زیارت ، شرط نیست و با همان حالت ژولیده و خاک آلود و.. می تواند وارد حرم شود و سر باطنی انهم این است که توضیح خواهم داد باید زائر به رنگ امام حسین ع در آید. اما در زیارت دوم و سوم و..بهتر است غسل کند.
. آنچه در زیارت جابر آمده این است که جابر غسل را انتخاب کرده است.
خرجت مع جابر بن عبد الله الأنصاري زائرين قبر الحسين عليهالسلام، فلما وردنا کربلاء دنا جابر عن شاطيء الفرات، فاغتسل، ثم اتزر بأزار، ثم ارتدي بآخر، ثم فتح صرة فيها سعده، فنثره علي بدنه، ثم لم يخطو خطوة الا ذکر
که متن مقتل می فرماید هنگامیکه جابر نزدیک به کربلاء شد غسل کرد.
اما روایت حالت زائر هنگام ورود به کربلاء، که ژولیده و ...وارد شود:
نکته مهم :عزیزان این روایت از روضه های سنگین است و باید در زمان خاص و مکان خاص و برای اهلش خواند که حقیر در تفسیر زیارت عاشوراء در آداب ویژه زیارت امام حسین ع عرض کردم که در دروس هست.
چگونه زائر و با چه حالتی وارد حرم شود؟
2. و قد روي عن الصادق ع أنه قال إذا زرت الحسين ع فزره و أنت حزين مكروب شعث مغبر جائع عطشان فإن الحسين ع قتل حزينا مكروبا شعثا مغبرا جائعا عطشانا ...
امام صادق عليه السلام فرمود: چون قصد زيارت حسين عليه السلام را كردی در حالی كه پريشان غمناك مصيبت ديده ژوليده ، غم آلود ، مصبيت ديده ، گرسنه و تشنه ای او را زيارت كن
زيرا حسين عليه السلام در حالی كشته شد كه غمگين ، مصيبت ديده ، ژوليده ، غم آلود ، گرسنه و تشنه بود از او حوائجت را بخواه و بازگرد . و آن [ كربلا ] را وطن خود قرار مده . »
كاملالزيارات، الباب الثامن و الأربعون، ص : 131
سر این روایات در این است که زائر باید خود را همرنگ امام حسین ع در بیاورد و او را زیارت کند. یعنی محزون،گرفتار،موهای ژولیده، غبارآلود،گرسنه،عطشان زیرا (همه عاشقان برایش بمیرند) امام حسین ع محزون و مکروب و ژولیده مو ،غبار آلود، گرسنه و تشنه به شهادت رسید.
روایات بسیاری هم داریم که ملائکی که روز عاشوراء برای یاری امام حسین ع آمدند و گودال و شهادت را دیدند به همین حالات ژولیده و...در حرم گریه می کنند و منتظر ظهور و قیام حضرت هستند . روایت نمونه:
5- و حدثني أبي رحمه الله و علي بن الحسين جميعا عن سعد بن عبد الله عن أحمد بن محمد بن عيسى عن علي بن الحكم عن علي بن أبي حمزة عن أبي بصير
عن أبي عبد الله ع قال وكل الله تعالى بالحسين ع سبعين ألف ملك يصلون عليه كل يوم شعثا غبرا منذ يوم قتل إلى ما شاء الله يعني بذلك قيام القائم ع
كاملالزيارات، الباب السابع و العشرون، ص : 84
از روزى كه حضرت حسين بن على عليهما السّلام شهيد شدهاند تا زمانى كه خدا بخواهد يعنى تا قيام قائم عليه السّلام خداوند هفتاد هزار فرشته را مبعوث فرموده كه با حالى ژوليده و گرفته هر روز بر حضرتش صلوات فرستاده و طلب رحمت مىكنند.
2- و عنه عن عبيد الله بن نهيك عن محمد بن أبي عمير عن سلمة صاحب السابري عن أبي الصباح الكناني
قال سمعت أبا عبد الله ع يقول إن إلى جانبكم قبرا ما أتاه مكروب إلا نفس الله كربته و قضى حاجته و إن عنده أربعة آلاف ملك منذ يوم قبض شعثا غبرا يبكونه إلى يوم القيامة فمن زاره شيعوه إلى مأمنه و من مرض عادوه و من مات اتبعوا جنازته
كاملالزيارات، الباب التاسع و الستون ، ص 167
از حضرت امام صادق عليه السّلام شنيدم كه مىفرمود:
در طرف شما قبرى است كه هيچ مكروب و اندوهگينى به زيارت آن نمىرود مگر آنكه خداوند متعال اندوهش را بر طرف كرده و حاجتش را روا مىسازد و از روزى كه آن حضرت شهيد شدند چهار هزار فرشته كه جملگى ژوليده و غبار آلود و گرفته هستند اطراف قبر مطهّرش بوده و تا روز قيامت بر آن جناب مىگريند و كسى كه او را زيارت كند فرشتگان تا وطن و مأوايش مشايعتش كرده و اگر مريض و بيمار شود عيادتش كنند و اگر بميرد جنازهاش را تشييع نمايند.
کانال ضامن اشک
نوحه حضرت رقیه
امشب خرابه از رخ تو مثل گلشن شد ویرانه روشن شد
شکر خدا دیدار رویت قسمت من شد ویرانه روشن شد
کِی جای سلطانی شده در کنج ویرانه؟ ای جان و جانانه
کاشانه ی بی بام و در، وادی ایمن شد ویرانه روشن شد
از چه علیّ اصغر خود را نیاورده پنهان کجا کرده
شاید که او هم کشته از بیداد دشمن شد ویرانه روشن شد
خواهم بگویم با پدر عمه فداکارست از بس وفادارست
با چلچراغ اشک او خانه مُزّیَن شد ویرانه روشن شد
تا بوده گل در اختیار باغبان بوده با او گل آسوده
من آن گلم که باغبانم زیبِ دامن شد ویرانه روشن شد
موضوع: #حضرت_رقیه
سبک: #امشب_به_صحرا_بی_کفن
شاعر: #علی_انسانی
.
#یک_مستحب_و_هزار_واجب❗️
✅حضرت آیتالله بهجت قدسسره:
🔸 میگوییم به واجبات میپردازیم، مستحبات شد شد، نشد نشد!
🔸 بابا، این مستحبات است که انسان را به جایی میرساند! برای همین، سباع و بهایم (درندگان و چهارپایان؛ مقصود، مأموران رژیم پهلوی است.) رشوه برای جلوگیری از مستحبات گرفته بودند.
🔸 مأموریت رضاخان پهلوی این بود که دستگاه روحانیت و روضهخوانی را تقریباً تعطیل کند؛ لذا در آن زمان نزد آقا شیخ عبدالکریم حائری رحمهاللّه گفته شد: روضهخوانی امر مستحبی است، شما با جلوگیری رضاخان از آن مخالفت نکنید. ایشان در جواب فرمودند: بله، مستحب است، اما هزار واجب در آن است! زیرا مجلس روضه فقط روضهخوانی نیست؛ بلکه مجلس درس احکام و معارف و عقاید و ترویج مذهب است.
@emame3vom
🔸 خدا میداند که چقدر احکام واجب و چه چیزهایی از حالات، سیره و کلمات سیدالشهدا و سایر معصومین علیهمالسلام در مقدمۀ روضه نقل میشود که سبب تقویت دین و موجب افزایش ایمان مردم است.
📚 رحمت واسعه، ص٢٧۴
👈 کمی تا بهجت🌷
به مناسبت روز درگذشت #شهریار و روز «شعر» و «ادب»:
@emame3vom
(چه بسا این شعر را ندیده باشید)
همه شهر را گرفتی تو به شعر، «شهریارا»!
تو که شهریار شعریّ و امیر شهر، یارا!
تو به این گدایْ گفتی در خانهی علی زن
«که نگین پادشاهی دهد از کرم، گدا را»
به خدا قسم! خدا را به رخ علی توان دید
«به علی شناختم من، به خدا قسم! خدا را»
دهن تو را ببوسم به سپاس آن که گفتی
«علی! ای همای رحمت! تو چه آیتی خدا را؟»
ز «رياضی» اين غزل را كه سرود آسمانی است
پي عرض خير مقدم بپذير، «شهریارا»!
📕دیوان ریاضی یزدی
#ریاضی_یزدی
#شهریار_تبریزی
#جواد_هاشمی_تربت
⚘﷽⚘
🌹هر سَحر بَعدِ نَمازَم
🌹یاحُسِیْن سَر میدَهَم
🌹مرغِ دِل رٰا به هوٰای
🌹حرَمَت پر می دَهم.
🌹من بِه عِشقِ دیدَنِ
🌹آن گُنبَدِ زیبایِ دوست
🌹یک سَلام اَز رٰاهِ دور
🌹بر اِبنُ الْحِیدَر می دَهَم.
اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن
وَ عَلَى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ
وَ عَلَى اَوْلادِ الْحُسَیْن
وَعَلَى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ
ُوَ عَلَی عَبّٰاسِ اَخ الحُسَین
🌹سلام_ارباب_خوبم
🌹صبحم_بنامتان
─┅═ঊঈ🌹ঊঈ═┅─
فریاد تو شد در هلهله گم
خون شد دل و وای از روز دهم
باز ناله و اشک ، باز سوز و شرر
باز روضه ی باز ، باز روضه ی سر
با وصیت زهرا دل زِ غم لبالب شد
زیر حنجرت آقا بوسه گاه زینب شد
... ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم ...
واویلا هزار زخمه رو پرت
داغ عطشه روی جگرت
پیشونی تو از خون شده رنگ
گودال و یک کوه تیغ و نِی و سنگ
روضه خون شده زهرا واسه جسم صد چاکت
جای چکمه ی شمره روی سینه ی پاکت
... ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم ...
تنها به زمین ، زنها نگران
دلها پُره خون ، سرها به سنان
با هر چی میشد آقا زدنت
غارت نمیشد کاش پیرهنت
موندی بین گودالی غرق خون و خاکستر
ساربانی که چشمش هست پی یه انگشتر
... ای حسین مظلومم ، ای حسین مظلومم ...
#امام_حسین
#شب_عاشورا_محرم_1398
#زمینه
#جواد_مقدم
Moghadam-Shab10Moharram1398[01].mp3
6.08M
▪️فریاد تو شد در هلهله گم▪️
🎤 سبـک : زمـیـنـه
🗓مراسم : شب عاشورای محرم الحرام 1398
#حضرت_زینب_سلاماللهعلیها
#راس_روی_نیزه
#کلیات_مصائب_اسارت
#مرتضی_جام_آبادی
@emame3vom
ای سر به نی سپرده که چشمت به سوی ماست
چون نیزه از گلوی تو خون در گلوی ماست
دریای غیرتی به تلاطم درآ که خصم
چون گرگ تشنه در طمع آبروی ماست
دلهای ما ز زخم زبانهای شامیان
چندان به خون نشسته که مرگ آرزوی ماست
در سوگ ما به سور نشستند و میکشند
مِی در سبو به مژده که خون در سبوی ماست
ای کهف عالمین! بخوان کهفُ و الرّقیم
تا منصرف شود به تو چشمی که سوی ماست
قرآن بخوان و دیدۀ نامحرمان بهدوز
کز هر کرانهای به تماشای روی ماست
قرآن بخوان که شرم ز اسلام خود کند
هر کافری که منکر کیش نکوی ماست
تا چشم من گره به دو چشم تو خورده است
چشم فلک به چشم پر از گفتگوی ماست
سر را زدم به محمل و بشکستمی که خلق
اگه شوند مهر و وفا خلق و خوی ماست
گرییم همچو شمع و دل قدسیان کباب
از آب چشم و گریۀ بی های و هوی ما
ما اشتیاق خویش به هر دل نمیدهیم
خرّم دل «یتیم» که مشتاق کوی ماست
هر کس سراغ ما به چراغی گرفته است
او با چراغ مرثیه در جستجوی ماست
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
📚 مشق عشق
4_5994294832061743743.pdf
121.1K
#کتب_تاریخ_زندگی_زینب_سلام_الله_علیها
زینب س پیامبر عاشوراء
محمد اشتهاردی
کتابخانه مقتل ضامن اشک ، مخصوص کتب مقتل امام حسین ع و معصومین
یارالی قارداشیم اویان وفالی قارداشیم اویان
من آغلورام عدو گولور قان اولدی گوزیاشیم اویان
اماندی دور خیمه ده گوزلوللر یولووی
ابوالفضلیم سویله کیم کسدی صاق صولووی
قولون یوخدی لخته قانی گوزدن سیله سن
قولی دوشسون اول کسون کی کسدی قولووی
یارالی ابوالفضل
وفالی ابوافضل
گئدک اماندی خیمیه غمون دولوبدی سینیه
سوروشسا خیمه ده سنی نه سویلیوم رقییه
گلوردی یولدا دیوم باشه غم الندی
سو جامینه اوخ دگوبدی قانه بلندی
اتام اوغلی دور الیم بئلده قالدی قارداش
حسینون اکبر داغی بیرده تازه لندی
یارالی ابوالفضل
وفالی ابوالفضل
دانیش منیله داغلیام بوچولده قویما اغلیام
قوشون امان ویرور مگر یارالارووی باغلیام
ولی باغلانمز باشونداکی باش یاراسی
عمود اهن قویمیوبدی قالسون نماسی
کسیلد ی چارم ابوالفضلیم ایله چاره
دانیش منلن گوزلرون قارداش من فداسی
یارالی ابوالفضل
وفالی ابوالفضل
کیمه دیوم ئورک سوزون قانا باتوبدی گل یوزون
گوزون قانین سیلیم ولی گوزون فداسی اچ گوزون
بوصحراده قویما تک قارداشسیز حسینی
قوشون گورسه عرصه گهده یالقیز حسینی
سینه سی اوسته چاپاللار آت جان یارالی
قویاللار نعشین اراده باشسیز حسینی
یارالی ابوالفضل
وفالی ابوالفضل
سو اوسته بیله همهمه منی سالوب تلاطمه
بویور گوروم مگر بورا گلوب یارالی فاطمه
نه حالدا گوردون انام زهرانی ابوالفضل
چوخ ائستور گویلوم گورم جانانی ابوالفضل
سوألیم وار سویله قارداش ایا گئنه ده
سوزوردی پهلولریندن قانی ابوالفضل
یارالی ابوالفضل
وفالی ابوالفضل
#زبانحال امام حسین بر بالین حضرت ابوالفضل العباس علیهم السلام
#سبک با صدای حاج عبدالله داداشی
#ترکی
4_641399661386531440.ogg
197.2K
#حسینی
دود بود و رود بود و سود بود
جنگِ حقّ و باطل و مقصود بود
سود و قصد لشگری دنیا پرست
نفس شیطانیِ چون نمرود بود
سود و قصد لشگر خون خدا
در حیات دین، خدا خشنود بود
گفته تاریخ اینکه حق پیروز شد
گرچه یاران خدا معدود بود
در کنار رود ،قوم دین حق
بین خون افتاده و مسعود بود
همچو سبحه ارباً اربا اکبر و
پیکر سقّا کنار رود بود
نی عجب گر سر به نی، تن ریز ریز
جمع خوبان هرکجا ،محسود بود
هرچه از شبهه،فِتَن بسیارتر
راه حق بر اهل حق مشهود بود
بر حیات دین حق جان داده چون
جامعه رسمش نفاق آلود بود
جان پاکان شد فدای دین حق
کفر از آن اوّل خودش نابود بود
از رضایش شد خدا راضی و داد
باب رضوان برحسین این سود بود
زآنکه دارد درکرامت دست باز
اوکه عبد حضرت معبود بود
میبرد هر نادمی را در جنان
باحسین آدم چنین مسجود بود
درد بود و روی گل ها زرد بود
بعدِ مقتل ،خیمه ها پر دود بود
وقت غارت بین آتش با غبار
چندکودک ازحرم مفقود بود
بهر طفلان این اسارت زود بود
بر علی_اصغر شهادت زود بود
در تعفّن های فتواهای ظلم
نور سجّادی امید و عود بود
بر سر تل بین زینب با حسین
وقت هجران و دَمِ بدرود بود
در مجالسشومیِ قوم یزید
خطبه ی زینب دَمِ داوود بود
در محافل بین قوم کفر و حق
نَقلِ :زینب خطبه میفرمود ،بود
آه بود و ماه بود و راه بود
راه شر از خطبه اش مسدود بود
خطبه هایش ذوالفقار مرتضیٰ
داغ هایش داغ نامحدود بود
صبر او بالاتر از ایّوب بود
موجب تحکیم تار و پود بود
هم فرج بر غیبت موعود اوست
هم به دین او مرهم و بهبود بود
🔷 #مهیناسدیآسترکی_بداهه
🔴 کانال انار سرخ عشق
🔺
امام حسین ع
〰〰〰〰〰〰〰〰
.
📋پرستوی منی، از این قفس نرو
#سبک_تک
مداحیهای کربلایی سیدرضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
پرستوی منی، از این قفس نرو
بدون تو علی میمره پس نرو
دوباره این دلم بهونهگیر شده
گل جوون من دوماهه پیر شده
منو میکشه یادگاریات
منو میکشه بیقراریات
منو میکشه این روزای سخت
منو میکشه گریهزاریات
بمونی زندگی من ادامه داره
نباشی بیتو خونهمون صفا نداره
بلایی که سرم آوردن این نامردا
خدا برای هیچکسی دیگه نیاره
"منو میکشه یادگاریات
منو میکشه بیقراریات
منو میکشه این روزای سخت
منو میکشه گریهزاریات"
مگه قرار نبود، قرار هم باشیم
تا آخرین نفس کنار هم باشیم
دیگه قرار نبود که روزا تیره شه
نماز نشسته و وضو جبیره شه
تو رو میکشه زخمای پرت
تو رو میکشه حال مضطرت
منو میکشه هقهق حسن
تو رو میکشه اشک دخترت
بازم نمیگی که چی شد تو کوچه اون روز
بازم نمیگی آخه رو چرا میگیری
بازم نمیگی چی اومد به روز چشمات
که بچههاتو باهم اشتباه میگیری
"منو میکشه یادگاریات
منو میکشه بیقراریات
منو میکشه این روزای سخت
منو میکشه گریهزاریات"
قراره تو دلم، بمونه داغ تو
میگیره جونمو غم فراق تو
حالا که رفتنی شدی تو باوفا
قرار بعدیمون کنار قتلگاه
منو میکشه جسم بیکفن
تو رو میکشه داغ پیرهن
منو میکشه ذبح از قفا
تو رو میکشه دست و پا زدن
میپرسم حالتو ز فضه میگه روزا
میری و تا غروب و دم تنور میمونی
شنیدم اشک زینبت رو درمیاری
تا روضهی تنور خولی رو میخونی
"منو میکشه یادگاریات
منو میکشه بیقراریات
منو میکشه این روزای سخت
منو میکشه گریهزاریات"
*شاعر : #محمد_اسداللهی
کربلایی سیدرضا نریمانی
نوحه شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها
رفتی و بیچاره شده حیدر
دلم اسیر درد و غمهاته
مونس هر روز و شبم زهرا
گریهٔ جانسوز یتیماته
بعدِ تو ای تنها طرفدارم
خونه نشینه حیدرِ کرّار
چیکار کنم با خاطره های
آتیش و مِسمار و در و دیوار
یادم نمیره که
تورو زدن زهرا
چیکار کنم من با
دلِ حسن زهرا
واویلا واویلا...
مگه قرار نبود که تا آخر
فاطمه جان قرارِ هم باشیم
مگه قرار نبود توو سختی ها
همیشه در کنار هم باشیم
تو رفتی و من و یَتیمانِت
ذکرِمونه واویلا واویلا
حالا باید بیام سَرِ خاکِت
تا به سحر گریه کنم زهرا
گریه به یادِ اون
جان و دلِ خسته
قامت خم گشته
پهلوی بشکسته
واویلا واویلا...
#فاطمیه #فاطمیه_۹۷
#بعد_از_شهادت
#زمینه_حضرت_زهرا
#زمزمه_حضرت_زهرا
#شور_حضرت_زهرا
#حاج_امیر_عباسی
ای مهربون زینب برگرد بریم
ای هم زبون زینب برگرد بریم
دردت به جون زینب برگرد بریم ، بریم مدینه
ای سوز و آه زینب برگرد بریم
پشت و پناه زینب برگرد بریم
تنها سپاه زینب برگرد بریم ، بریم مدینه
به جون سه سالۀ تو قسم ، میدونی واسه تو دلواپسم
بیا و یه استخاره بزن خدارو چه دیدی هم نفسم
بریم اگه بمونیم غریب میشم
بریم بی یاور و بی حبیب میشم
... امون ، امون از دل زینب ...
صبر و قرار زینب برگرد بریم
دار و ندار زینب برگرد بریم
دلشوره داره زینب برگرد بریم ، بریم مدینه
ذکر سجود زینب برگرد بریم
بود و نبود زینب برگرد بریم
همه وجود زینب برگرد بریم ، بریم مدینه
اینجا که باشیم دلم میگیره ، همه وجودم رو غم میگیره
یه روزی میاد که مادرمون بالای سر تو دم میگیره
بریم اگه بمونیم غریب میشم
بریم بی یاور و بی حبیب میشم
... امون ، امون از دل زینب ...
سنگ صبور زینب برگرد بریم
موسای طور زینب برگرد بریم
حس غرور زینب برگرد بریم ، بریم مدینه
بیا دلم رو نشکن برگرد بریم
اصلاً به خاطر من برگرد بریم
داداش بجای موندن برگرد بریم ، بریم مدینه
@emame3vom
از همین الآن دارم میبینم ، تو دل رقیه غم میبینم
دم نفسای آخرِ تو مادرو با قد خم میبینم
بریم اگه بمونیم غریب میشم
بریم بی یاور و بی حبیب میشم
... امون ، امون از دل زینب ...
#حضرت_زینب
#شب_دوم_محرم 1398
#زمینه
#جواد_مقدم
Moghadam-Shab2Moharram1398[01].mp3
7.81M
▪️ای مهربون زینب برگرد بریم▪️
🎤 سبـک : زمـیـنـه
🗓مراسم : شب دوم محرم الحرام 1398 @emame3vom
خلاصه متن سخنرانی:
▪️شب اول محرم_97/6/19
#حجت_الاسلام_مهدوی_ارفع
هیات یافاطمة الزهرا سلام الله علیها
#بابل
ما آدم ها با توجه به حوادثی که در زندگی مان اتفاق می افتد به سه گروه تقسیم می شویم:
1⃣گروه اول زیاد ارزشی ندارند زیرا فقط حادثه را می بیند و هرکسی که چشم داشته باشد می تواند آن را ببیند،
2⃣گروه دوم کسانی هستند که حوادث را بررسی می کنند و ریشه یابی می کنند،
3⃣گروه سوم کسانی هستند که علاوه بر آن که می فهمند و ریشه یابی می کنند، از آن عبرت میگیرند ، می ترسند آن اتفاق برای آن ها هم بیفتد و دوباره تکرار شود و مراقب اند.
برای آن که باور کنیم دسته ی سوم از همه مهم تر اند امام حسین(علیه السلام) هم از ما می خواهدجزو این گروه باشیم بهترین راه آن است که به سیره خودشان برویم و آن را بررسی کنیم.
امام حسینی که نه اندیشه بیاورد و نه وظیفه به هیچ دردی نمی خورد.
به یک حرکت حضرت زینب کبری(سلام الله علیها ) استناد می کنم، اگر به من و تو آن قدر فشار مصیبت امام وارد کرده که بعد از این همه سال هنوز هم برای عزایش پیراهن مشکی می پوشیم ببینید سر ام المصائب چه فشاری آورده است. زینب کبری(سلام الله علیها) وقتی آمد سر پیکر بی سر سیدالشهداء(علیه السلام) دو جمله گفت و آن قدر دقیق است که کسی غیر از ایشان حتی نمی تواند نفسش را در این موقعیت کنترل کند، ایشان دو جمله فرمود؛ یک، با حالت تضرع به خداوند فرمود خدایا این قربانی را قبول کن. تمام این حرکات دشمن را با این جمله به هم ریخت و بالاتر جمله دوم بود، فرمود باید دید این حسین(علیه السلام) را جمعه کشتند یا دوشنبه، یعنی بروید ببینید حسین(علیه السلام) را در عاشورا که جمعه بود کشتند یا دوشنبه که سقیفه بود، یعنی هم بر اندیشه گریه کنید و هم تکلیف؛ هر منبر و شعر و مراسمی از امام حسین(علیه السلام) بدون این ها بیرون آمد و بر اساس یک اندیشه و دو تکلیف نبود آن را قبول نکنید.
برای آن که بتوانیم هر دو بعد را ببینیم مخصوصا بعد اول متنی در نظر است و آن #زیارت_عاشوراست. هیچ وقت نشد ببینیم این چه چیزی است که انقدر ثواب دارد، بعضی ها صد سال زیارت عاشورا می خوانند ولی هیچ چیزی از آن نمی فهمند. می خواهیم یک نقشه ی راهبردی از زیارت عاشورا ترسیم کنیم تا ببینیم چه چیزهایی از دست دادیم.
#نگاه_راهبردی_به_زیارت__عاشورا
ما در زیارت عاشورا چند دسته معارف راهبردی داریم، یک معارفی ذیل کلمات زیارت عاشورا نهفته است:
چرا صدبار سلام می دهیم چرا این گونه سلام می دهیم. تو به امام حسین(علیه السلام) سلام می کنی یعنی چه؟ از سلام امام حسین(علیه السلام) ببین تا کجا می رود، از امام حسین(علیه السلام) رفته به امام حسین(علیه السلام) آینده سلام می کنیم.
دوم جریان شناسی دشمنی با اهل بیت است. زیارت عاشورا می گوید چگونه توانستند کار نشدنی را شدنی کنند، باید اتاق فکر های شان، پیاده نظام و آن ها که همراهی کردند برای انجام این کار را بشناسیم.
گفتند چگونه اهل بیت را بزنیم؟ یک جایگاه اجتماعی، دومی جایگاه مودت اهل بیت را هدف قرار دادند.
@emame3vom
می گوییم خب مصیبت بوده است، رفتار متناسبش شکایت است اگر این مصیبت عظمی است چرا شکر می کنی، اگر شکر می کنی پس چرا مصیبت است؟ تازه می گویی خدایا نمی توانم تو را واقعا شکر کنم، شکر کسانی که واقعا شاکر تواند، تازه اینجاست آدم می فهمد زیارت عاشورا چه چیزی است که ما نگرفتیم، تازه می فهمیم حسین(علیه السلام) فهمید این شکر چیست.