.
#حرکت_کاروان_از_مدینه
تازه میخواست دلم سرخوش مبعث گردد
خبر آمد که حسین بن علی راهی شد
كاش افتد به دلش خواهر خودرا نبرد
يا اگربرد دگر دختر خود رانبرد
چند روزيست خدايا كه پسر دارشده
يارب اي كاش على اصغر خود رانبرد
...........................
.
ألسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ الَّذي سَمَحَتْ نَفْسُهُ بِمُهْجَتِهِ
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد
یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد
چند روزی نگذشته ست پسردار شده
یارب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد
نبوَد نام علی، جُرم کمی درکوفه
میشد ای کاش، علی اکبر خود را نبرد
هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش
اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد
چه عقیق یَمنی، کاش فقیری میخواست
تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد
میرود پشت سر لشگر او، عشق ز شهر
مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد
فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد
میتوانست مگر مادر خود را نبرد
#حیدر_توکلی✍
#خروج_کاروان_از_مدینه
.
.
#خروج_از_مدینه_زمینه
#زمینه
راهیِ به کربلا شده ارباب ارباب ارباب
غرقِ غربت و بلا شده ارباب........
دیگه بسته بارِ سفرو زینب زینب زینب
دوخته چادرِ سه سالَه رو زینب........./
وای خیلی تو این کاروون
جای حسن خالیه
بویِ جدایی میاد
زینب چه حالیه
غریبِ مادر حسین....
..........
با چه صولتی داره میاد عباس عباس عباس
با چه هیبتی داره میاد عباس......
مشکاشونو کرده پُرِ آب سقا سقا سقا
قرص و محکمه دل رباب سقا سقا سقا/
وای میگیره امّ البنین
قرآن به رویِ سرش
میگه یه وقت دور نشه
از محملِ خواهرِش
غریب مادر حسین
........
قلبِ خواهرت نگرونه داداش داداش داداش
بی تو خواهرت نمیتونه داداش......
از حالا برات بی قرارم داداش داداش داداش
کهنه پیرْهنِت رو میارم داداش....../
وای گفته برام فاطمه
پاره میشه پیرهنِت
یه روز میبینم داداش
غریب گیر آوردنت
غریبِ مادر حسین......
........
ماهِ رویِ اکبرو ببین داداش داداش داداش
وای اگه بشه نقشِ زمین داداش.......
گرگای بیابون و گل لیلا لیلا لیلا
وای گلوی اصغر و نوکِ نِی ها نِی ها نِی ها/
وای می بینم اون لحظه رو
رباب بی چاره شد
سرِ همه رویِ نی
نوبتِ شیرخواره شد
غریبِ مادر حسین
.......
پاره ی تنِ نبی کجا گودال گودال گودال
مادرم از علقمه بیا گودال.......
ای خدا ببین چه خبره گودال گودال گودال
نیزه ها برا یه نفره گودال........
بینِ مقتله یه مادرِ بی حال.......
پیرمردا با عصا میرن گودال........
وای صدای بی جونی از
یه جسمِ بی سر میاد
از وسطِ شعله ها
شکسته خواهر میاد
غریب مادر حسین.....
#خروج_کاروان_از_مدینه
#حرکت_کاروان_از_مدینه
#محمدجوادخلیلی
.👇
.
#مناجات
#امام_رضا
#عید_مبعث
#خروج_از_مدینه
دستم گرفت و مثل پدر تاحرم کشید
گفتم سلام ، دست به روی سرم کشید
با گوشهٔ عباش به چشم ترم کشید
نازِ مرا رئوف تر از مادرم کشید
تلخم ولی شبیه عسل می کند مرا
مثل همیشه زود بغل می کند مرا
آقای مهربان به دلم تا نگاه کرد
گمراه را به سوی حرم سر به راه کرد
آلوده را مسافر این بارگاه کرد
رحمی به حال دربه دری بی پناه کرد
دلشوره های من همگی برطرف شده
حالم شبیه حال گدای نجف شده
افتاده سوی ما نظر مرتضی علی
سلطان مان شده پسر مرتضی علی
کهف الوراست زیر ِ پرِ مرتضی علی
با آبروست کلب در مرتضی علی
سلطان کرم به روی کرم می کند حراج
دیدم شفا گرفتنِ بیمارِ لاعلاج
دلمرده ام مسیح منی ثامن الحجج
بر سینه دست رد نزنی ثامن الحجج
کردی محال را شدنی ثامن الحجج
مثل علی ابالحسنی ثامن الحجج
بیمار آمدم که مداوا کنی مرا
مانند طفل گمشده پیدا کنی مرا
با بندگی به طعم عبادات می رسم
از خاک بوسی ات به سماوات می رسم
با گریه تا به اوج مقامات می رسم
آخر شبی به فیض ملاقات می رسم
دستور داده ای که بدانند عالمین
راهِ رسیدنِ به خدا گریه بر حسین
عیداست ، در مدینه ولی غم بپا کنید
زینب مسافر است برایش دعا کنید
سادات با ادب همگی کوچه واکنید
او را به گریه راهی کرببلا کنید
ام البنین بیا که عقیله مسافر است
در پای ناقه با ادب عباس حاضر است
این کاروان رسید به گودال قتلگاه
زینب به سر زنان وسط اینهمه سپاه
با چادر لگد شده تنها و بی پناه
می کرد سر بریدن آقای خود نگاه
اوپای بوسه ای زگلو تازیانه خورد
تادست زیر آن بدن پاره پاره برد
فریاد زد حسین چرا نا مرتبی
شک دارم ای عزیز ، تو سالار زینبی؟!
از چه هلال هلال چنان ماه ، در شبی
شخم ت زدند با کف هر نعل مرکبی
رنگ تنت عوض شده در زیر آفتاب
همرنگ پیکر تو شده صورت رباب
#قاسم_نعمتی ✍
#مبعث #بعثت
#مناجات_با_امام_رضا
#زیارت_مخصوص
#خروج_کاروان_از_مدینه
#ماه_رجب
#زیارت_مخصوصه
.
.
#خروج_از_مدینه_زمینه
#زمینه
قصد سفر کرده ای / ای گل زهرا حسین
به کربلا میروی / سفر به خیر یا حسین
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
.....
مدینه خون گریه کن/ وقت جدایی شد
عزیز زهرا دگر / کرببلایی شده
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
........
اذان بگو ای حرم / پشت سر قافله
منتظر اصغر است / به کربلا حرمله
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
......
دگر به همراه خود / دختر خود را مبر
اکبر خود میبری / اصغر خود را مبر
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
.......
تند مران ساربان / به حرمت مادرش
تا ننشیند غبار / به چادر خواهرش
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
.......
راه شام
تند مران ساربان / به حرمت مادرش
مباد افتد زمین / زناقه ها دخترش
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
ویا به #سبک_میگذرد_کاروان
#عبدالحسین✍
#خروج_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
#حرکت_کاروان_از_مدینه
👇
.
#امام_حسین
#خروج_از_مدینه_زمینه
وای من و وای من و وای من
میرود از مدینه آقای من
پشت سرش مدینه چاوُش بخوان
کرببلایی شده مولای من
وای حسین وای حسین وای حسین
.....
جان عقیله العرب بر لب است
وداع زهرا و حسین امشب است
مدینه با فاطمه خون گریه کن
شروعِ آوارگی زینب است
وای حسین وای حسین وای حسین
......
عزیز زهرا به کجا می روی
شبانه بی سر وصدا میروی
این سفر تو بوی خون می دهد
با علی اکبرت چرا می روی
وای حسین وای حسین وای حسین
.....
تو را به جان علی اکبر نرو
همره این خواهر مضطر نرو
تازه پسر دار شده ربابت
به خاطر علی اصغر نرو
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
ام البنین گریه کند زار زار
قرآن گرفته بر سر علمدار
یک وقت بی حسین برنگردی
عباس من برو خدا نگهدار
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
عباسم آبروی مادرت باش
سقای طفلان برادرت باش
هرجا دیدی نامحرما زیادن
مراقب حجاب خواهرت باش
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
عباس من ای نور دیدگانم
دلواپس طفلان کاروانم
کسی به او کمتر زگُل نگوید
جانِ تو و جانِ رقیه جانم
وای حسین وای حسین وای حسین
#خروج_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
#حرکت_کاروان_از_مدینه
👇
.
به مناسبت ۲۸ رجب المرجب سالروز
#خروج_کاروان_امام_حسین_از_مدینه_به_کربلا
مدینه! امامت کجا میرود؟
سفر کرده سوی خدا میرود
دلِ شب، غریبانه تنها حسین
نهان از همه چشمها میرود
مدینه! چـه آرامی و ساکـتی
امـام غریبت کجا میرود؟
مدینه! زعباس و اکبر بپرس
اگر میرود، شب چرا میرود؟
مدیـنه! تماشا کن ایـن قافـله
چه عاشق سوی کربلا میرود
اگر جان بـه بزم بـلا میبرد
علیاصغرش را کجا میبرد؟
فضا محو تاب و تب زینب است
گمانم که وقت نمـاز شب است
همه هـاشمیات، مشغـول ذکر
بیابان پر از نغمۀ «یا رب» است
«طرِمّاح»! محمل به سرعت مران
که بانوی این کاروان زینب است
همه کودکـان را هم امشب مـدام
غریبانـه ذکر خدا بـر لب است
حسین است چون ماه و اطراف او
فروزنـده هفتـاد و دو کوکب است
بیابـان! بـزن نـالهای دلـنشین
که دخت علی گشته محملنشین
عجب کاروانی، خـدا یـارشان
اجل آیـد از ره بـه دیدارشان
متـاعِ همه گشته خونِ گلـو
خداونـدِ عالم خریـدارشان
شود حجّشان با شهادت شروع
اسارت بُوَد آخرِ کـارشان
گواهی دهم در کنـار فرات
بوَد آبشان خون رخسارشان
چو اینان عزیـزان پیغمبرند
مبادا کنی ای فلک خوارشان
قضا را چه امری مقدر شده؟
کـه سقّا پـریشانِ اصغر شده
در این کاروان کودکی شیرخوار
بـه دامـان مادر کشد انتـظار
که روزی در آغوش گرم پدر
کند تشنه لب، جان خود را نثار
بپاشد پدر خون او را به عرش
کند هدیـه بـر ذات پروردگار
در آغوش خون خدا پر زند
بـه دامان زهرا بگیرد قرار
به بابا بگوید که با دست خویش
سپر کن به تیر و به خاکش سپار
بـه سقا بگویید آبش دهـد
ز خون دو بازو، گلابش دهد
به زینب بگویید: با سوز و آه
بوَد کعبهات گودی قتـلگاه
بـه اکبر بـگویید: بـابا کنـد
چگونه به زخم جبینت نگاه؟
بـه زهرا بگویید: از کعب نی
شود پیکر دخترانـت سیـاه
به قاسم بگویید: خون سرت
خضابِ رُخَت میشود بیگناه
به طفلان بگویید: در زیر خاک
بیاریـد از تـرس دشمن پناه
به "میثم" بگویید اشک روان
فرستد بـه دنبال این کاروان
#حاج_غلامرضا_سازگار✍
#خروج_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
#سبک_خدا_مادرم_راکجا_میبرند
...............
#خروج_کاروان_از_مدینه
#ترکیب_بند
🔹غریب وطن🔹
مدینه حسینت کجا میرود؟
اگر میرود، شب چرا میرود؟
غریب وطن نیمهشب از وطن
غریبانه پیش خدا میرود
دلِ شب خدا را صدا میزند
چرا ساکت و بیصدا میرود؟
اجل پیش رو، مادرش فاطمه،
به دنبال او از قفا میرود
به تعجیل رو در کجا میبرد؟
مگر سر برای خدا میبرد؟
::
صدای جرس آه جان بر لب است
جگرسوز چون نالۀ زینب است
«طِرِمّاح» یک لحظه محمل مران!
خدا را! که وقت نماز شب است
نفسها همه نالۀ یا حسین
دعاها همه سوز و تاب و تب است
به هر منزلی مرگ، چشم انتظار
به هر محملی نغمۀ «یارب» است
شما هم چو مرغ شب، ای ناقهها!
بنالید با زینب، ای ناقهها!
::
شب است و بیابان پر از ولوله
مدینه دعا کن به این قافله
همانا به شوق وصال خدا
گرفتند از دیگران فاصله
خدا رحم آرد به حال رباب
که بر کف گرفته کمان حرمله
پدر را ببرّند لبتشنه سر
پسر را ببندند در سلسله
شرار جگر شمع محمل شده
نوای جرس آتش دل شده
::
مدینه دعا کن برای حسین
که خالی بُوَد در تو جای حسین
مدینه مدینه دگر نشنوی
دل شب صدای دعای حسین
مدینه به اهل مدینه بگو
که فرداست روز عزای حسین
خدایت دهد صبر، امالبنین!
که عباس گردد فدای حسین
دلش یاد رخسار پیغمبر است
نگاهش به روی علیاکبر است
::
مدینه دعا کن که این انجمن
بیایند بار دگر در وطن
از آن بیم دارم که دخت علی
ز شش یوسف آرد یکی پیرهن
از آن بیم دارم که رأس حسین
لب تشنه گردد جدا از بدن
از آن بیم دارم که پرپر شود
چو گل پیکر قاسمبنحسن
الهی به دنبال این کاروان
بُوَد روز و شب اشک «میثم» روان
استاد حاج #غلامرضا_سازگار✍
#سبک_خدا_مادرم_راکجامیبرند
.
.
#خروج_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
#بیست_و_هشتم_ماه_رجب
تازه می خواست دلم سرخوش مبعث گردد
خبر آمد که حسین بن علی راهی شد..
کاش اُفتد به دلش، خواهر خود را نَبَرد
یا اگر بُرد، دگر دختر خود را نبرد
چند روزی نگذشته ست پسردار شده
یارب ای کاش، علی اصغر خود را نبرد
نبوَد نام علی، جُرم کمی درکوفه
میشد ای کاش، علی اکبر خود را نبرد
هست جانها به خطر، بدتر از آن جان خودش
اگر عباس ز جان بهتر خود را نبرد
چه عقیق یَمنی، کاش فقیری میخواست
تا ببخشد شه و انگشتر خود را نبرد
میرود پشت سر لشگر او، عشق ز شهر
مگر او مادر سر لشگر خود را نبرد
فاطمه خواسته هر جا پسرش رفت ، روَد
میتوانست مگر مادر خود را نبرد
حاج #حیدر_توکلی✍
.
.
#خروج_کاروان_از_مدینه
مدینه وقت خداحافظی شده با تو
دگر به کوچه نبینی عبورِ ما را تو
از این پس، آیهی نیلی به کربلا دارم
حدیث صورت و سیلی به کربلا دارم
از این به بعد خیامم، به شعله بنشیند
غلاف و تیغ و نیامم، به شعله بنشیند
از این به بعد مسیرم، به قتلگاه افتد
که راه طفل اسیرم، به قتلگاه افتد
از این به بعد ندارم، امان به بحر و بری
نه بر تن است مرا کهنه پیرهن، نه سری
از این به بعد، نه معجر بماند و نه لباس
بگو که چشم تو روشن، امیر من، عباس!
□ □ □
اَلا امیر سپاهم! در این شب تاریک
گذر کنید نهانی، ز کوچهای باریک
قرارمان همگی هست، با رسول الله
وداع آخرمان است، با رسول الله
که جدِ اَطهرمان، خود به گوش من فرمود:
شبانه رو سوی کرب و بلا نمایم، زود
خدا اراده نموده، که کشتهام بیند
به روی خاکِ عطشناک، تشنهام بیند
خدا اراده نموده اسارتِ زینب
ز اهل کوفه ببیند، جسارتِ زینب
بگو به اهل حرم، گرچه خود سبکبارند
لباس و چادر و معجر زیاد بردارند
صغیره های حرم صیدِ نقشه میگردند
تمامِ یاس رُخانَم، بنفشه میگردند
مرا نه خواهرِ من، در عبا کند پیدا
میان تیغ و سنان و عصا کند پیدا
سرم به نیزه رود، خواهرم به همراهم
به شام و کوفه رود، کاروانِ پر آهم
عزا و بزمِ شراب و اسیریِ زینب
میانِ طشت طلا، چوب خیزران بر لب
هجومِ تهمتِ بیگانگان به هیزی، آه
حریمِ عصمتِ آل علی، کنیزی، آه
دفاع از حرم اهلبیت، نزدیک است
که انتقامِ غمِ اهلبیت، نزدیک است
#حرکت_کاروان_از_مدینه
#خروج_از_مدینه
#محمود_ژولیده ✍
.
.
#خروج_از_مدینه
#امام_زمان
با موضوع حرکت کاروان از مدینه به سمت کربلا
#مناجات_انتظار
السلام علیک یا صاحب الزمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
ای روضه دار صبح و مساء خیمه ات کجاست
ای آخرین امیر خدا خیمه ات کجاست
تا کی درون خیمه ی خود غرق ماتمی
تا کی بدون مستمع و یار و همدمی
داری خودت هزار غم و محنت و بلا
اما شکسته قلب تو از درد شیعه ها
می بینی هر گناه مرا در شبانه روز
اما به روی من تو نیاورده ای هنوز
من می کنم گناه و تو شرمنده می شوی
بر ظلمت دلم مه تابنده می شوی
آقا ببخش شیعه ی پر اشتباه را
عمری نکرده لایق وَصلَت نگاه را
آقا مرا انیس غم خیمه ات نما
با روضه های کرب وبلا پاک کن مرا
گویی دوباره مجلس روضه به پا شده
چون که حسین راهی کرب وبلا شده
گر رفته است نیمه شب و بی صدا حسین
با خانواده اش شده راهی چرا حسین
همراه برده اصغر دردانه را چرا
برده رباب و زینب و ریحانه را چرا
تا اکبر است و قاسم و عباس در برش
هرگز نمی شود اذیت قلب خواهرش
وای از زمان بی کسی ِ پنج ماه بعد
زینب شود اسیر،به دستور ابن سعد
رأس حسین را به سر نی ببیند و
از پاره های حنجر او بوسه چیند و
تا شهر شام همسفر حرمله شود
پاسخ به آه او کتک و هلهله شود
در پیش روی او ز لب خورده خیزران
در مجلس شراب عدو خون شود روان
آقا به حقّ عمّه ی قامت کمان بیا
بر انتقام، حضرت صاحب زمان بیا
✍علی مهدوی نسب(عبدالمحسن)
#خروج_کاروان_از_مدینه
.
.
#زمینه
#خروج_از_مدینه
#خروج_از_مدینه_زمینه
#زمینه
قصد سفر کرده ای / ای گل زهرا حسین
به کربلا میروی / سفر به خیر یا حسین
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
.....
مدینه خون گریه کن/ وقت جدایی شد
عزیز زهرا دگر / کرببلایی شده
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
........
اذان بگو ای حرم / پشت سر قافله
منتظر اصغر است / به کربلا حرمله
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
......
دگر به همراه خود / دختر خود را مبر
اکبر خود میبری / اصغر خود را مبر
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
.......
تند مران ساربان / به حرمت مادرش
تا ننشیند غبار / به چادر خواهرش
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
.......
راه شام
تند مران ساربان / به حرمت مادرش
مباد افتد زمین / زناقه ها دخترش
یا حسین یا حسین یاحسین یا حسین
#عبدالحسین ✍
#خروج_کاروان_از_مدینه
👇
.
#زمینه_امام_حسین
#خروج_از_مدینه_زمینه
وای من و وای من و وای من
میرود از مدینه آقای من
پشت سرش مدینه چاوُش بخوان
کرببلایی شده مولای من
وای حسین وای حسین وای حسین
.....
جان عقیله العرب بر لب است
وداع زهرا و حسین امشب است
مدینه با فاطمه خون گریه کن
شروعِ آوارگی زینب است
وای حسین وای حسین وای حسین
......
عزیز زهرا به کجا می روی
شبانه بی سر وصدا میروی
این سفر تو بوی خون می دهد
با علی اکبرت چرا می روی
وای حسین وای حسین وای حسین
.....
تو را به جان علی اکبر نرو
همره این خواهر مضطر نرو
تازه پسر دار شده ربابت
به خاطر علی اصغر نرو
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
ام البنین گریه کند زار زار
قرآن گرفته بر سر علمدار
یک وقت بی حسین برنگردی
عباس من برو خدا نگهدار
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
عباسم آبروی مادرت باش
سقای طفلان برادرت باش
هرجا دیدی نامحرما زیادن
مراقب حجاب خواهرت باش
وای حسین وای حسین وای حسین
.......
عباس من ای نور دیدگانم
دلواپس طفلان کاروانم
کسی به او کمتر زگُل نگوید
جانِ تو و جانِ رقیه جانم
وای حسین وای حسین وای حسین
#خروج_از_مدینه
#خروج_کاروان_از_مدینه
👇
.
#حضرت_عباس
#خروج_از_مدینه
نخل ایمانم ثمر آورده است
آسمان، قرص قمر آورده است
همسر حیدر پسر آورده است
هر گدایی بال، در آورده است
حضرت ام البنین روح تو شاد
فخر کن امشب به این باب المراد
تا خداوندش غضب را آفرید
شیر با اصل و نسب را آفرید
در مدینه نور رب را آفرید
با ابوفاضل ادب را آفرید
ریسه بندان شد تمام علقمه
آمده ذخرُ الحسینِ فاطمه
ابرویش تیغ فضائل می کِشد
با نگاهش ناز سائل می کِشد
پرده را تا از شمایل می کِشد
مادرش ام البنین کِل می کِشد
دانه ی تسبیح او ماه شب است
سایه ی قدّش حجاب زینب است
نور چشمش، چشمه ای از نشئتین
ریزه خوارِ خوان جودش عالمین
می کند هر صبح، این نور دو عین ...
دست بوسی حسن را با حسین
از شروع انقلاب مجتبی
بوده هرجا پا رکاب مجتبی
او که بالا دست دستش، دست نیست
عاقلان اصلاً نفهمیدند کیست
مست و حیرانم بگو این اسم چیست
او علمدار حسین بن علی است
نوکرش هر کس که شد، آقای ماست
پرچمش بالاتر از دنیای ماست
وقت میدان رفتن از لشکر، سر است
صفدر است و ذوالفقار لشکر است
هر کجا پایش بیفتد حیدر است
دست او آرام جان اصغر است
گفتم اصغر، اشک ها راهی شدند
کاروان با مشک ها راهی شدند
دلهره افتاده بر جان همه
از مدینه رفت عزیز فاطمه
چه سکوتی! الامان از همهمه
روضه بر پا میشود در علقمه
وای اگر ساقی فقط مرداب دید
مشک پاره پاره را بی آب دید
دست و پا گم کرده ام در این سراب
العطش گویان شده حالم خراب
گفت از حالا به سقایش رباب؛
ایهاالعباس یابن بوتراب
آفتابا کی به سایه می رسم
چون برای اصغرم دلواپسم
زیر چادر، گریه بهتر می کنم
کام اصغر را چنین تر می کنم
یاد بی حالی اصغر می کنم
فکر تیر قوم کافر می کنم
وای اگر گهواره اش خالی شود
پیش من یک قبر، پامالی شود
#میلاد_حضرت_عباس
#حرکت_کاروان_امام_حسین
#خروج_کاروان_از_مدینه
#رضا_دین_پرور ✍
.