eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
434 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. چون خدا طالب گدا شد باز در رحمت به روی ما شد باز بنده، شرمنده ی خدا شد باز او خریدار اشک ما شد باز خبر آمد گناه می بخشم کوه عصیان به کاه می بخشم روز الطاف کبریا عرفه مژده بخشش و عطا عرفه روز مهمانی خدا عرفه السلام علیک یا عرفه من از ماه تو به جا ماندم بنده ای دور از خدا ماندم به سرم آمده بلا چه کنم گشته ام سخت مبتلا چه کنم به خودم کرده ام جفا چه کنم نپذیری اگر مرا چه کنم هیچ کس همچو من نمی خواهد عبد توبه شکن نمی خواهد من زمین خورده ام مرا نزنید عبد افسرده ام مرا نزنید در گنه مرده ام مرا نزنید پی به خود برده ام مرا نزنید تو ببین عذر اشتباه مرا به رویم نزن گناه مرا  نشود تا که بنده ات رسوا خوب و بد را ز هم مساز جدا درهم اینبار هم بخر ما را تو و رد کردن گدا هیهات ورنه من از خجالت آب شوم مپسند پیش کس خراب شوم گر ندارم بها، نگهدارم گوشه این سرا نگهدارم تو بیا از خطا نگهدارم تا رَوَم کربلا نگهدارم جبل الرحمة کوه عشق و صفا عرفات از حضور تو زیبا  کاروانی که لاله ها دارد ای خدا عزم کربلا دارد کوفه در سر چه نقشه ها دارد شهر مکر است و ماجرا دارد… یاحسین، یاحسین حسین مولا ..................................... (حرکت امام حسین از مکه به کربلا که مصادف با هشتم ذی حجه است) شاعر: سفرت بی خطر مسافر عشق دست حق باد یار و یاور تو سایه ات هیچ وقت کم نشود از سر کاروان و خواهر تو سفرت بی خطر مواظب باش شب غم حمله بر سحر نکند بین این راه پر فراز و نشیب پسرت را کسی نظر نکند خواهرت را سوار محمل کن دور از چشم شهر در شب تار عصمت الله اعظم است این زن دور تا دورش آفتاب بکار آفتابی ز هیبت عباس آفتابی ز غیرت قاسم آفتابی ز جذبه ی اکبر جان فدای شما بنی هاشم دخترت را به عمه اش بسپار هر دو مثل ستاره و ماهند تا کنار هم اند آرامند باعث روشنایی راهند چشم های سکینه خیره شده به شکوه و جلال ناب عمو هیچکس تشنه لب نمی ماند از کرامات مشک آب عمو اوج زیبایی سفر اما کهکشانی ست که زحل دارد بین محمل نشسته ست رباب و گل یاس در بغل دارد همه آسوده اند غیر حسین که به فکر غروب عاشوراست فکر آتش گرفتن خیمه غارت و هتک حرمت زنهاست .
🔹کعبهٔ شش‌گوشه🔹 وقتی که با عشق و عطش یاد خدا کردی احرام حج بستی و عزم کربلا کردی تو در تمام راه، دور عشق چرخیدی حاشا اگر یک لحظه حَجّت را رها کردی هفتاد دفعه دور معشوق خودت گشتی آخر به روی نیزه حَجَّت را ادا کردی شیطان به رویت سنگ زد، از کوفه پرسیدم: کافر چرا اعمال حج را جا به‌ جا کردی... تا پای جان ماندن همان عهد قشنگی بود عهدی که کوفی بست اما تو وفا کردی خون خدا بودن قیامت می‌کند در تو حق داشتی تا محشرت را خود به پا کردی تو خوب می‌دانستی آنجا یار و یاور نیست حس می‌کنم از کربلا ما را صدا کردی اینکه تو ابن بوترابی اتفاقی نیست تو خاک را با خون پاکت کیمیا کردی حالا دلم با هر تپش صحن و سرای توست یک کعبهٔ شش‌گوشه در قلبم بنا کردی 📝 .
🔹قافلۀ اشک🔹 بار بر بسته‌ای ای دل، به سلامت سفرت می‌بری قافلۀ اشک مرا پشت سرت راه می‌افتی و باقی‌ست به خاک عرفات حرف‌هایی که روان بود از آن چشم ترت به کجا می‌برد این راه بلاخیز تو را! کودکان‌اند و زنان‌اند چرا همسفرت؟ می‌شوی دربه‌در کوه و بیابان و... جهان، می‌شود از سر دلباختگی دربه‌درت خبر قاصد تو می‌رسد از طوفان‌ها این خبر چیست؟ که داغی‌ست گران بر جگرت می‌رسی کم‌کم و پیداست به پهنای افق خیمۀ در دل صحرای بلا شعله‌ورت میهمان هستی و با نیزه و شمشیر چرا میزبان تو گرفته‌ست چنین دور و برت؟ روزها می‌گذرد می‌رسد از راه آخر آن غروبی که سر نیزه روان است سرت 📝 .
. 🔹آهنگ سفر🔹 از حریم کعبه آهنگ سفر داریم ما مقصدی بالاتر از این در نظر داریم ما می‌رویم از کعبه سوی کربلای پُر بلا اینچنین حُکم از خدای دادگر داریم ما... از برِ قبر پیمبر گرچه هجرت کرده‌ایم گوش جان بر گفتۀ خیرالبشر داریم ما چون خدا خواهد ببیند جسم ما را غرق خون نِی ز مرگ اندیشه، نِی خوف از خطر داریم ما دینِ حق گر جُز به قتل ما نگردد جاودان از سنان و تیغ و پیکان کِی حَذَر داریم ما تا کنیم اتمام حجّ ناتمام خویش را... از ازل شورِ شهادت را به سر داریم ما... 📝 .
. خروج کاروان سید الشهدا علیه السلام از مکه به سمت کربلا حال اهل عالمین شد نینوایی حاجیِ زهرا شده کرببلایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... عاشقانه میرود به وعده گاهش سوی معراج و به سمت قتلگاهش وامصیبت وامصیبت وامصیبت... از همه جز روی دلبر دل گسستند کودکان در بین محمل ها نشستند وامصیبت وامصیبت وامصیبت... میرود با کاروان اشک و ناله حاجیه خانمِ محزون و سه ساله وامصیبت وامصیبت وامصیبت... میرسد در این طریق نینوایی بر مشامِ زینبی بوی جدایی وامصیبت وامصیبت وامصیبت... آخرِ این رَه شود شورِ قیامت میرسد سالار زینب بر شهادت وامصیبت وامصیبت وامصیبت... تشنه لب از تن جدا گردد سرِ او بی کفن مانَد به گودال پیکرِ او وامصیبت وامصیبت وامصیبت... .👇
حاج امیر عباسی1_1104537663.mp3
زمان: حجم: 1.22M
نوحه - خروج قافله از مکه به سمت کربلا لَبَّیکَ اللّهمّ لَبَّیک،چه نوایی حاجیِ زهرا شد آخر کربلایی در مِنای،جلوهٔ سبحانی،آن نور قرآنی،آورده قربانی واویلا واویلا... میرود قافله به صحرای بلا با اکبر و اصغر سوی کرببلا بین محمل،محزون و دلخسته،با دلی بشکسته،عقیله نشسته واویلا واویلا... اهل این قافله از پیر و جوانند مَحرم های زینب بین کاروانند وامصیبت،از داغ عاشورا،چشم نامَحرم ها،یا زهرا یا زهرا واویلا واویلا... .
. صلوات الله علیه بعد بسم الله گفتن، چشم ما تر میشود حال ما بیچاره ها با گریه بهتر میشود هر سحر از چاه چشمم، آب بیرون می کشم قطره قطره گریه در این نهر، کوثر میشود در تقرب باید از اظهار فضلم کم کنم هرکسی اینجا زمین خورده است، سرور میشود آبروی خویش را خرج ولایت می کنم یک برابر خرج من، صدها برابر می شود کام من با خاک تربت وا شد و آب فرات این شده که طفلِ طفلم نیز نوکر میشود دلبری که پیر شد از چشم می اُفتد ولی نوکری که پیر شد، بسیار دلبر می شود سائل گنبدْ طلا ... چیزی نمیخواهد جز او زائر او بی نیاز  ... از معدن زر میشود هرچه داریم از گدایی حسین فاطمه است پشت این در خستگی ما فقط در میشود روسیاهان را خبر کن ... بال در می آورند صاحب جرم است فطرس، صاحب پر میشود حاجت صدها نفر افتاده دست یک نفر یک نفر که روح و ریحان پیمبر میشود ما کجا و کشتی نوح نبی ... آقا که هست در میان موج غم، این اسم ... لنگر میشود کشتی ارباب در موج بلا افتاده است آنچه می ترسید از آن زینب، مقدر میشود کاروان راهی شد و اصغر ز خواب خوش پرید از همه غمگین تر این ایام، هاجر میشود دخترش با گوشواره گرچه زیباتر شده این دو تا زیور بلای جان دختر میشود گفت زینب ای برادر؛ این چه حج واجبی است که بجای موی سر، جسم تو بی سر میشود با همین انگشترت، دستی سر زینب بکش دستِ بی انگشترت، کابوس خواهر میشود فکر قحط آب بودی، مشک هم برداشتی چه کنم بعد تو تا قحطی معجر میشود نوحه ......... سفره ی بی نمک شیعه تا شور ز عاشور و محرم دارد شرف و شوکت و عزت به دو عالم دارد به گدایی سر کوی تو سوگند حسین که گدای در تو فخر به حاتم دارد مرده را تا به مسیحا نفسی زنده کند ذکر نام تو به لب عیسی مریم دارد جنت عدن کجا بزم عزای تو کجا رشک فردوس بر این حلقه ی ماتم دارد آنکه از سوز غمت اشک فشان می سوزد صبح فردا به صف حشر مگر غم دارد ؟ به چه تشبیه کنم شیعه ی بی اشک تو را سفره ای بس پر و رنگین که نمک کم دارد کعبه ی گِل شده خود محرم آن کعبه ی دل که روان آب مصفا ز دو زمزم دارد .