eitaa logo
امام حسین ع
18.7هزار دنبال‌کننده
398 عکس
2هزار ویدیو
1.9هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
. دوباره مرغ روحم، هواي كربلا كرد دلِ شكسته ام را، اسير و مبتلا كرد ز سر گذشته اشكم، به لب رسيده جانم كه هرچه كرده با من، فراقِ كربلا كرد حسين حسين، حسين جان!... *به اُم البنين گفتن: خانوم! شما چهارتا بچه هات رو كربلا كشتن، چرا فقط ميگي: حسين حسين! چرا عباس رو صدا نمي زني؟ يه جعفري بگو، يه عوني بگو...گفت: اولاً من اين بچه هارو به دنيا آوُردم كه فدا حسين بشن، بعد هم اينكه من هر چه فكر مي كنم مي بينم بچه هاي من مادر كه دارن، اما حسينِ فاطمه مادر نداره....*  دست از طلب ندارم، تا كامِ من برآيد يا تن رسد به جانان، يا جان ز تن برآيد بر تربتم قدم نِه، بعد از وفات و بنگر کز آتش فراقت، دود از کفن برآید حسين حسين، حسين جان!... .
امام حسین ع
. #نوحه_سنتی #حضرت_زهرا #زبان_حال_مولا_علی قبر تو باشد مروه صفای من خانه سعی صفا و مروه كنم غری
. قبر زهرایم صفا و، مروه طفلان یتیمم سعی می باید کنم من ،این صفا و مروه را *** هم دلم برا زهرام تنگ میشه و باید خودم رو به مزار مخفیش برسونم و راز دل بگم، و هم باید سریع بخانه برگردم ، تا وقتی حسین بیدار میشه و بهانه ی مادرش رو میگیره، کنارش باشم و دلداریش بِدم و باهم در فراق زهرا گریه کنیم. .
. امیرالمؤمنین حضرت علی(ع) در آخرین شب حیاتشان یعنی شب ۲۱ ماه مبارک رمضان سال ۴۰ هجری، بعد از آن که آخرین وصایای خود را برای فرزندان خویش بازگو کرد، به جمعیت حاضر خیره شد و نگاهش را بین جمعیت تقسیم کرد که گویی دنبال کسی می گردد. سپس نگاهشان روی عباس(ع) متوقف شد. ًو در این هنگام بلند بلند گریستند. عباس رو به آغوش کشیدند و به سینه مبارکشان چسباندندو فرمودند : پسرم! عزیز دلم! به زودی در روز قیامت به وسیله تو چشم من روشن می گردد. 《عَلَیکَ بِالحُسَینِ(ع) فانَّهُ اَمانَةُ فاطمةِ عندَک》 حسین را به تو سپردم، پس او امانت فاطمه(س) است نزد تو. 《کُن عَضدَاً لَه وَافدِ نَفسَکَ لَه》 کمک کار و فدایی او باش! #پ.ن: شاید اینکه نقل شده بی بی لحظات آخر عمر حضرت عباس ، نزد ایشان آمده، خواسته از حسن امانتداری عباس تشکر کنه... چون عباس ، جان برادرانش و جان خودش را فدای پسرفاطمه کرد.😔 ._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._._ 📚 .
223.4K
زبانحال بی بی جان چادر از چهره ی خود باز نما قصه ی کوچه خود آغاز نما 👇
. بعد از حادثه احراق البیت و در نهایت به شهادت رسیدنِ حضرت زهرا سلام الله علیها، شاید امیرالمؤمنین اینگونه محسنش رو مخاطب قرار میداد: علی ناله میزد و مبگفت؛ محسن جان، با همون چوبایی که میخواستم برات گهواره بسازم، حالا باید برای مادرت فاطمه، تابوت بسازم ....😭 ابن گریز منطبق بر روایات نیست و زبانحال است . شاید مولا با همون چوبایی که میخواست برا محسنش گهواره بسازه، حالا مجبوره تابوتِ فاطمه رو درست کنه... اگه گهواره درست میکرد ، بچه های فاطمه همه خوشحال میشدن، اما حالا که داره تابوت درست میکنه... بچه ها همه دارن گریه میکنند. ............. علی امیرالمؤمنین دلِ شب آمد کنار مزار زهرای جوانش هی گریه میکرد و میگفت: سلام اي بانوي در خاك خفته درود زندگي را زود گفته بخواب آرام اي پهلوي شكسته علي اندر سر قبرت نشسته بخواب آرام اي نور دو عينم كه من تو چون پرستار حسينم بخواب آرام با رخسار نيلي به پيغمبر نشان ده جاي سيلي به خانه چون روم رويت نبينم بريزم اشك و با زينب نشينم به مسجد چون روم بينم عدو را به ياد آرم غم سيلي او را چه خوبست اي همه آرام جانم هميشه بر سر قبرت بمانم شاعر:
1.57M
محمدرضاطاهری 🎤 غروبا تنها دم ویرونه غریبونه می گم با گریه که دنیا این جور نمی مونه یه روزی پایان می رسه غم های من می بینید از راه می رسه بابای من میاره مرهم برای زخمای من میاد و سوغات برای من میاره یه چادر رنگی ،یه کفش یه گوشواره بابا حسین بابا حسین بابا سلام ای سر ، ای سر زخمی من ، ای سر بابا صفا دادی خونه ی ما رو اومدی اینجا دلم رو بردی با سرت بابا بابا کجا رفتی بی دخترت بابا بابا منم مدیون خواهرت بابا بابا چهل منزل بی بال و پر سخته بابا چهل منزل بی تو سفر سخته بابا سفر با دشمن ای پدر سخته بابا بابا حسین بابا حسین بابا .👇
996K
منتظر ، اگه منتظر واقعی باشه، امامش رو با سر میاره... بی بی رقیه هم یه جوری تو خرابه ناله زد که بابا رو آورد توی خرابه
. گریز به حضرت زینب(سلام الله علیها) حضرت معصومه(سلام الله علیها) از مدینه به قصد دیدن برادر، سختی این راه دور را به جان خرید اما نتوانست آن حضرت را زیارت نماید و به دیدار حق شتافت، دلها بسوزد برای خانمی که راه نزدیک خیمه تا قتلگاه را آمد و برادر را زیارت کرد اما چه زیارتی ؟ یابن الشبیب، عمۀ ما بود و قتلگاه یابن الشبیب، عمۀ ما بود و صد نگاه در پیش چشم عمه، سر از تن جدا شده پیش از سنان، سه‌شعبه بر آن سینه جا شده یابن شبیب، عمۀ ما را چرا زدند؟ نامردها برای رضای خدا زدند! ....... . خدا را شکر طشت زر ندیدی برادر را بدون سر ندیدی اگر چه در فراقش گریه کردی ولی بر حنجرش خنجر ندیدی سلام‌الله‌علیها ✍ .
. دستی از راه رسید و به رخت جا انداخت پایی از راه رسید و جلویت پا انداخت ** یکنفر که دلش از بغض علی میجوشید ضربه‌ای زد به در خانه و در را انداخت آتشی را به در خانه ی آب آورد و بین دیوار و در سوخته دعوا انداخت ضربه‌ی پای در و بی ادبی‌های غلاف بازویت را دو سه ماهی ز تقلّا انداخت گره انداخت به کار همه دنیا؛ آن‌که ریسمان گردن مولای دو دنیا انداخت در قیامت جلوی چشم همه می‌اُفتد آنکه در کوچه تورا بین تماشا انداخت ✍ ................... . ** یکی نبود بگه آخه بیشرف ، نامرد ، مگه خبر نداشتی از حال و روز فاطمه ؟! ... مگه صدای زهرارو نشنیدی ؟! ... اگه بپرسید که پس چرا لگد به در زد؛ جوابش اینه ... خوده دومیِ بیشرف توی نامه اش برای معاویه نوشت : معاویه! نزدیک بود دلم برای فاطمه بسوزه چون که صدای نفس نفس زهرارو میشنیدم ... اومد دلم به رحم بیاد ، یاد علی افتادم ، اینقدر بغض توی سینه ام جمع کردم ، هرچی زور داشتم توی پام جمع کردم* ................ 🏴 سلام الله علیها ✍ دارایی من برابرم خورد زمین انگار تمام باورم خورد زمین رفتم سپر بلا شوم اما حیف قدم نرسید ؛ مادرم خورد زمین .
. رسیده رزق عالم از سر خوان ابوفاضل تبرک میکند هر سفره را نان ابوفاضل کسی که اربعین تا کربلا رفته است میداند تمام زائران هستند مهمان ابوفاضل چه جای غصه خوردن هست تا وقتی که در عالم گره ها باز خواهد شد به دستان ابوفاضل کمیت زندگی‌ش لنگ می‌ماند هر آن کس که نمی‌بندد دخیل‌ش را به دامان ابوفاضل پس از حیدر نوشتم لا فتی الا اباالفضل و سپس لا سیف الا تیغ بران ابوفاضل گدا از صحن او مانند سلطان میزند بیرون که می‌بارد کرم از طاق ایوان ابوفاضل امام ارمنی ها روز تاسوعا اباالفضل است که باید گفت آن ها را مسلمان ابوفاضل برای وصف ایثار و وفای او همین بس که شکست ابرو ولی نشکست پیمان ابوفاضل گره در کار مشک افتاد تا بر خاک دست افتاد گره وا می‌شود تنها به دندان ابوفاضل فقط داغ برادر را برادر مرده می‌داند که زینب را در آخر کشت فقدان ابوفاضل ..................... فکر میکنی مادر از دنیا بره تموم میشه نه.. همه‌ی حواسش به کربلا بود.. سه روز بود هیشکی آب نخورده بود.دخترِ این مادر شب عاشورا داره دونه دونه وصیتهای مادر ،یادش میاد..مادر گفت یه روز میاد من نیستم داداشت داره میره زیر گلوش رو ببوس..یادم نره. زینب میگه بابام شب ۲۱ رمضان وصیت کرد ، همه رو بیرون کرد. فقط بچه های فاطمه بمونن ..همه دارن آروم بیرون میرن دید قمر بنی هاشم خجالت زده داره بیرون میره.تا دم‌حجره رفت امیرالمومنین فرمود: تو کجا میری عباس؟گفت:آقاجان فرمودین بچه های فاطمه بمونن..من غلام اونها هستم. فرمود:بیا همه حرفهام با توعه..عباسم بیا، حسینم بیا زینب داره میبینه دستاتون رو‌گذاشتم تو‌ دست هم ..عباس! یه روزی میاد کربلا من نیستم..حسینم رو‌ یادت نره یاری کنی..هرچی شد حسین منو‌ تنها نذاری. .👇
امام حسین ع
🔊 خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت ... ◼️روضه شب شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها 🎤حاج سیدمجید #بنی_فاطم
خوشی ز عمر ندیده خدا نگهدارت صنوبری که خمیده خدا نگهدارت قرار بعدی ما کربلا زمان غروب کنار رأس بریده خدا نگهدارت * چه ساعتی؟ " وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِکَ" * مادرش آمده گودال، نچرخان بدنش استخوان های گلویش ز قفا ریخت بهم * مادر یه طرف، خواهر یه طرف،یه گوشه ای هم دختراش، وسط هم داره دست و پا میزنه حسین...*