eitaa logo
امام حسین ع
27.7هزار دنبال‌کننده
434 عکس
2.3هزار ویدیو
2.2هزار فایل
کانال مداحی و شعر و سبک https://eitaa.com/emame3vom
مشاهده در ایتا
دانلود
بر روی نیزه ماه درخشان برای چه؟ افتاده کنج صومعه قرآن برای چه؟ راهب به خیل می‌زدگان گفت «گِرد نی امشب شده ستاره فراوان برای چه؟»... بر غربتت گریست کواکب که ماهِ دین امشب شده به صومعه مهمان برای چه؟... پرسیده زآن لبان ترک‌خورده از عطش نام تو چیست؟ کشتۀ عطشان برای چه؟ گفتی که زادۀ نبی‌ام، گفت «پس تو را کشتند مردمان مسلمان برای چه؟» آه ای لبت عزیزترین غنچۀ خدا از تو دریغ آمده باران برای چه؟... صورت خضاب کرده‌ای از خونِ خود، چرا؟ موی تو خاکی است و پریشان برای چه؟... این شمع‌ها برای چه هی شعله می‌کشند؟ قندیل‌های صومعه، لرزان برای چه؟ تمثال مریم از چه به محراب، خون گریست؟ چشم مسیح شد به تو گریان برای چه؟... ای در غمت صحایف پیشین گریسته ظلمی چنین بر اشرف انسان برای چه؟ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 غزل هزاره دیگر @emame3vom
. علیه السلام متن ولادت امام باقر خورشید شیعه-(ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم) @emame3vom شعر ولادت امام محمد باقر ع خورشید شیعه ای پنجمین امام، یا باقرالعلوم بر رفعتت سلام، یا باقرالعلوم بر علم مصطفی باب تو بود باب وآن خانه را تو بام، یا باقرالعلوم در بزم تشنگان از باده‌های فضل پرگشته از تو جام، یا باقرالعلوم با احتجاج تو، اسلام آورد ترسا به کوه شام، یا باقرالعلوم خود راسخون علم، تعلیم دیده‌اند نزد تو ای امام، یا باقرالعلوم هم حوزه‌های علم، هم حلقه‌های درس گیرند از تو وام، یا باقرالعلوم مهر تو از ازل، نور تو تا ابد فیضت علی الدوام، یا باقرالعلوم در بزم علم و دین، پیوسته می‌رود نامت به احترام، یا باقرالعلوم ای حضرت کریم ای فضل تو عمیم وی رحمت تو عام یا باقرالعلوم قرآن ناطقی، عین الحقایقی ما جمله تشنه کام، یا باقرالعلوم خورشید شیعه‌ای، زهرا ودیعه‌ای ظل تو مستدام یا باقرالعلوم محمد سعید میرزایی شاعر: @emame3vom .
علیه‌‌السلام 🔹بهار دل ما🔹 این کیست که آقای جوانان بهشت است؟ نامی‌ست که بر کنگرۀ عرش نوشته‌ست از نور محمّد تن این پاک سرشت است عطر نفسش رایحۀ بال فرشته‌ست امشب شب رویش، شب میلاد بهار است از جذبۀ این جلوه، فلک آینه‌زار است امشب نظر ساقی این میکده عام است آیینه بیارید که این جلوه مدام است نور است و نوید است و درود است و سلام است ماه است و تمام است و امیر است و امام است ای گمشدگان! جلوۀ خورشید هدایت! ای سوختگان! چشمۀ جوشان ولایت! بهر تن این طفل، ملک پیرهن آورد چون فاطمه را خندۀ او در سخن آورد پرسید چه نام از تو خدا نزد من آورد؟ جبریل ز عرش آمد و نام حسن آورد تو حُسن خداوندی و نام تو حَسن شد پس گفت پیمبر، حَسن آیینۀ من شد نور از فلک و گل به زمین جوش گرفته تا عرش، گل نام تو در گوش گرفته زهرات به صد بوسه در آغوش گرفته احمد به برت خوانده و بر دوش گرفته کای نور دل و دیده‌ام ای جان و تن من! جانم حسن من، حسن من، حسن من! مردم! چو برآنید مرا دوست بدارید در راه وفای حسنم کم مگذارید نور دل من آمده، آیینه بیارید گر اهل ولایید، به او دل بسپارید عهد حسنم، نقش دل و جان شما باد در روز شفاعت ز شفیعان شما باد ای چشم بهشت از گل لبخند تو روشن ای دیدۀ خورشید به پیوند تو روشن خورشید فلک نیست به مانند تو روشن عالم شده از صورت دلبند تو روشن لبخند بزن غنچۀ تو تازه‌ترین است چون حُسن تو در عرش پر آوازه‌ترین است مولا که سر سفرۀ بانوی فدک بود از ذکر حسین و حسنش نان و نمک بود روشن ز حسین، آینۀ چشم فلک بود دیدار حسن، روشنی چشم ملک بود شادی پیمبر، همه جان و دل مولا روشن ز دو آیینه شده خانۀ زهرا این کیست که در عرش خدا، چشم و چراغ است آری حسن است این که نخستین گل باغ است ای آن که تو را مادرِ خورشید سراغ است بازار دل‌‌افروزی عالم ز تو داغ است تا باد جهان مست میِ جام حسن باد تا باد، بهارِ دل ما نامِ حسن باد 📝 @emame3vom .
علیه‌السلام 🔹همسفر کاروان🔹 این ماه کیست همسفر کاروان شده؟ دنبال آفتاب قیامت روان شده یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش یک دم نشسته منتظر کودکان شده یک جا ز پیر کوفه شنیده‌ست ناسزا یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده هم شاهد غروب گل ارغوان به خون هم راوی حدیث لب خیزران شده با پای خسته راه‌بر خلق آمده با دست بسته کارگشای جهان شده ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر آه ای بهار تا گل آخر خزان شده بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده از بس گریسته‌ست چنان شمع در سجود از خلق، آفتاب مزارش نهان شده 📝 🌐
. 🎤 ای که به جسم نبی، قلب تویی جان تویی ای که به جان علی، جلوۀ جانان تویی روضۀ احمد تویی جنّت و ریحان تویی سیرتِ ختم رسل، سورۀ انسان تویی در دو جهان صاحبِ سفرۀ احسان تویی بطن نبوت تویی، باطن قرآن تویی کیست ز نور دعا، ساخته مصباح کیست؟ در دل ظلمات جان، فالق الاصباح کیست؟ جز تو که ریحانه‌ای، روح که و راح کیست؟ حضرت موسی چه نام خواند بر الواح، کیست؟ در دل مشکات کیست، آنسوی مصباح کیست؟ دوازده چشمۀ دُرِّ درخشان تویی تو باطن نمازی، حقیقت حج تویی آن که امامت از او آمده منتج تویی آنکه به قلب نبی آمده مدرج تویی صحیفۀ عرش را نام مدرّج تویی چراغ روشن تویی، سراج منهج تویی به لوح محفوظ حق، صاحبِ عنوان تویی زهرۀ زهرا تویی نور الهی تویی مرکزِ منظومۀ لایتناهی تویی به بحرِ وحی خدا فرشته ماهی تویی به جانبِ کبریا همیشه راهی تویی آن که خدا عصمتش داد گواهی تویی سالکۀ واصلِ متصل الان تویی فخر تبار قریش، الفتِ ایلاف توست دست شه اولیاست که بوریاباف توست ستاره سجّاد تو، فرشته طواف توست رهایی بندگان، رهین الطاف توست هر چه بخوانم تو را، کمتر از اوصاف توست هر چه بگویم تو را، خوبتر از آن، تویی آن که بر او مصطفی گشته ثناگو تویی شاخۀ مریم تویی، خوشۀ شب‌بو تویی سرّ ضمیر علی، «تو» تویی و «او» تویی حقِ هوالحق تویی، هوی هوالهو تویی مــادر آزادۀ ضامن آهو تــویی جلوۀ طوس الرضا، نور خراسان تویی در صدف آسمان نام تو «راحیل» بود همدم روح و ملک محرم جبریل بود بطن تو یا فاطمه، باطنِ تنزیل بود حجّت تورات‌ بود آیت انجیل بود جلوه‌گهِ قهر تو «طیراً ابابیل» بود قبلۀ توحید تو، کعبۀ ایمان تویی جان عزیز علی، جنّت الاعلی تویی شاخۀ طوبی ز عرش رفته به بالا تویی یار علی هیچکس، نباشد الّا تویی چشمۀ غیرت تویی، اصل تولا تویی مادر شش‌ماهۀ شهید مولا تویی صاحب شش‌گوشۀ شاه شهیدان تویی تویی تو امِّ موسی که خُلق کاظم از توست نبوه الباقیه که وحی دائم از توست قائمه العرشی و قیامِ قائم از توست در دو جهان پایۀ کاخ مکارم از توست بیت معالی از تو، قصر معالم از توست عالمۀ عالمِ عالمِ یزدان تویی خصم محمد ز تو، ابتر و منکوب شد نزد حبیب خدا که چون تو محبوب شد؟ به مرهم دست تو، زخم نبی خوب شد جنین شش‌ماهه‌ات مسیح مصلوب شد غباری از چادرت شفای یعقوب شد معجز پیراهنِ یوسف کنعان تویی هجر من الخلق تو، سیرالی الله: تو به جانب کبریا، راست‌ترین راه: تو منطقه البروجِ دوازده ماه: تو حجت، خونخواهِ تو، حجتِ خوانخواه: تو غنچۀ نشکفته را برده به همراه: تو پیش از مقتلِ شهید عطشان، تویی پایۀ مسجد بلند، به لرزۀ شیونت منکر حق کور شد، به خطبۀ روشنت دست زده مصطفی، به گوشۀ دامنت دوستِ او دوستت، دشمن او دشمنت حسرت یوسف شده، معجزِ پیراهنت یک شبه هفتاد تن، کرده مسلمان تویی فرشته سیب بهشت، به تو تعارف کند نزد تو روح الامین، قصد تشرّف کند پشت در خانه‌ات، نبی توقّف کند حیف که این خانه را شعله تصرّف کند چشم علی را پر از اشک تأسّف کند که ماهِ غمگین‌ترین شامِ غریبان تویی تمامیِ اولیا گوش به دستورِ تو کلیمه الحق تویی، مدینه شد طورِ تو به لوح عرش خدا، کتاب مسطورِ تو دلیل یوسف شده، جلوۀ مستورِ تو به پشت هم هفت قفل، باز شد از نور تو به عین حجب و حیا، مطلق برهان تویی کلید رحمت تویی، منجی امت تویی عین کرامت تویی، اصل مودت تویی گنج نهان خدا در دل ظلمت تویی اسوۀ مهدی تویی، حجّتِ حجّت تویی قرب قریب خدا، صاحب قربت تویی اذنِ اذانِ بلال، امامِ سلمان تویی سلام الله عليها سلام الله عليها .👇
. سلام‌الله‌علیها ای شاخۀ نخلِ نورِ معصوم! ای آیت پاک! «امّ‌کلثوم»! مثل پدر خودت، غریبی چون مادر خود، شهید مظلوم زین مادر و این پدر که داری قدر تو توان نمود معلوم آن را که دروغ بر تو بسته است تاریخ نموده است، محکوم کی بلبل گلشن ولا را بتْوان که نهاد همسرِ بوم؟ چون کفو شوی بر آن‌که خود ساخت امّ تو ز حقّ خویش، محروم؟ چون کوفۀ ظلم، دشمنت، زشت چون شام پلید، منکرت، شوم ای آمده پا به پای زینب! ای ماه غریب شام مشئوم! در چشم تو، اختران منثور با شعر تو، گوهران منظوم پاینده به فخر و سرفرازی همواره تویی به حیّ و قیّوم! «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» https://eitaa.com/emame3vom/37789 .
. علیه‌السلام این ماه کیست همسفر کاروان شده؟ دنبال آفتاب قیامت روان شده یک لحظه ایستاده که سرها روند پیش یک دم نشسته منتظر کودکان شده یک جا ز پیر کوفه شنیده‌ست ناسزا یک جا به سنگ کودک شامی نشان شده هم شاهد غروب گل ارغوان به خون هم راوی حدیث لب خیزران شده با پای خسته راه‌بر خلق آمده با دست بسته کارگشای جهان شده ای دیده داغ کودک شش ماهه تا به پیر آه ای بهار تا گل آخر خزان شده بعد از برادر و پدر و خواهر و عمو تنهاترین ستارۀ هفت آسمان شده از بس گریسته‌ست چنان شمع در سجود از خلق، آفتاب مزارش نهان شده 📝 .
. 🌷 روضه‌های زیبای فاطمی در غزل امروز کنار خانه ی لا ترفعوا أصواتکم یا رب! دلیل این همه بلوا و غوغا را نمی دانم گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد شب شهادت زهرا علی به خود می‌گفت: گل محمدی من چه زود پرپر شد!... کنار فضّه صمیمانه کار می‌کردی به کار کردن خود افتخار می‌کردی چقدر خانه مرتّب شد آن شب آخر اگر مریض نبودی چکار می‌کردی؟... می‌رود از آن سرِ دنیا خبر می‌آورد شعر در وصف تو باشد، بال در می‌آورد پرسشم تلخ است و پاسخ تلخ‌تر؛ این روزگار، کی برای چیدن یاسی تبر می‌آورد؟... خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد... اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد... سپهر سینه‌ات از غم ستاره‌باران بود به یادگاری گلمیخِ در نیاز نداشت حریر دست تو مجروح بود از دستاس به تازیانه‌ی بیدادگر نیاز نداشت... حیف از گلی که خانه‌نشینی نصیب اوست حیف از گلی که پرپر از این خانه می‌رود دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست دیدی چه زود مادر از این خانه می‌رود... کسی در سنّ هجده‌سالگی پهلو نمی‌گیرد کسی در خانه‌اش از مَحرم خود رو نمی‌گیرد جوان وقت نشستن از کسی یاری نمی‌خواهد و تا برخاست از جا، دست بر زانو نمی‌گیرد... در آن شبی که به خاکش سپرد مولا، گفت: چـه خـوب بـود که فردا نبود و زهرا بود چه خوب بود که هستی نبود و فاطمه بود چه خوب بود که دنیا نبود و زهرا بود چـه خـوب بود اگر سایه‌ی غریب علی به خاکِ فاطمه اینجا نبود و زهرا بود!... من که می‌دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان چهره می‌پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان... جرعه‌جرعه غم چشید و ذره‌ذره آب شد آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد... .