#فاطمیه
﷽
السَّلاَمُ عَلَيْكِ أَيَّتُهَا الْمَظْلُومَةُ الْمَغْصُوبَه
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریه ها می کردد تا امت شود بیدار... حیف
از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد
پشت در آمد بگوید، گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
تا پدر بود آمدن در خانه اش آداب داشت
به گواه شعله ها این کار بی آداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید آتش کشیدن باب شد
حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمی دانیم، نَعلُ السیف* می داند چرا
«مرتضایم را نبر» « فضه مرا دریاب» شد
کربلا مسمار در با انشعاب بیشتر
با شتاب اینبار سمت تشنه ای پرتاب شد
بعد مادر علت مرگ تمام عاشقان
آتش و مسمار و سیلی و صدای آب شد...
* نَعلُ السَیف : آهنی است که در انتهای غلاف شمشیر وجود دارد برای اینکه وقتی شمشیر از غلاف بیرون کشیده می شود ، غلاف تعادل خود را دور کمر شخص حفظ کند...
#اللهم_العن_صنمی_قریش
#مرضیه_نعیم_امینی
.
بسم الله الرحمن الرحيم
#امام_حسین ع #مدح
#مرضیه_نعیم_امینی
بیش از هر چیز ،عاشق، سوختن را از بر است
بال نه، حیثیت پروانه ها خاکستر است
حاء و سین و یاء و نون تسکین غم های پدر
حاء و سین و یاء و نون رمز دعای مادر است
عاشقان گویند مرهم، عاقلان گویند اشک
این که هم اشک است و هم مرهم گمانم گوهر است
گرچه از ما نیست یک تن چون علی گندابی اش
روضه خوان منبر بخواهد شانه ی ما منبر است
تا سلام من رسد از دور، فطرس را خرید
از همان بدو ولادت هم به فکر نوکر است
کربلایی را بنا کرده که کارش کیمیاست
تا به خود می آید آنجا سنگ، می بیند زر است
صحن، "باب الرأس" دارد، جز حسین بن علی
صحن و دربار کدامین شاه نام در "سر" است؟
رفت اسماعیل بی هاجر به قربانگاه خود
لحظه ی ذبح پسر مادر نیاید بهتر است...
.
.
.
#امام_زمان_عج_مناجات
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
یا رفتنم ز کوی خودت را محال کن
یا سرنوشتِ این همه هجران وصال کن
دل خانه ی تو بود، ولی جای غیر شد
بی بند و باری دل ما را حلال کن
⏹
#امام_زمان_عج_ولادت
#محمد_مهدى_عبدالهى
▶️
نگاه ابريم غم دارد، امشب
كه هر دم اشك نم نم دارد،امشب
قسم بر ماه رويت،قاب چشمم!
فقط عكس تو را كم دارد ،امشب
⏹
@emame3vom
#امام_زمان_عج_مدح
#سیدرضا_موید
▶️
در چرخ امامت است انجم مهدی
ماه فلک یذهب عنکم مهدی
تنها دو نفر شبیه احمد هستند
اول علی اکبراست و دوم مهدی
⏹
#امام_زمان
.
#امام_زمان_عج_ولادت
#یوسف_رحیمی
▶️
تا چند پی نام و نشانی باشیم
یا در طلب جهان فانی باشیم
حالا که رسیده وقت بیعت با عشق
عشق است که صاحب الزمانی باشیم
⏹
#امام_زمان_عج_ #مناجات
#یوسف_رحیمی
▶️
تا کی نصیب ماست «اَرَی الخَلق» و «لا تُری»
کی میشود نوای «اَنا المَهدی» تو را ...
از سمت کعبه بشنوم ای جانِ جانِ جان
«عَجّل عَلی ظُهُورِکَ یا صاحِبَ الزّمان»
⏹
.
سید رضا نریمانی4_5929418260133971840.mp3
زمان:
حجم:
32.28M
#سید_رضا_نریمانی
#امام_حسین_ع_مناجات
#حضرت_علی_اصغر_ع_شهادت
#مرضیه_نعیم_امینی
▶️
هر که از لجّه ی غم جرعه مکرر نخورد
روز محشر به جز این، حسرت دیگر نخورد
پدرم گفت به من، مثل حسین بن علی
هیچ شاه دگری غصه ی نوکر نخورد
چوب هم باشی و وقفش نشوی باخته ای
هیزم است آنچه به درد تن منبر نخورد
بشکند دستم اگر گوش من این را شنود
"پای مرکب به تنش وا شد" و بر سر نخورد
گریه کردم که فقط زخم تنش خوب شود
گیرم این اشک به درد صف محشر نخورد
شدنی نیست که بی یار شود خون خدا
به غرور نوه ی شیرخدا بر نخورد
اول روضه ی شش ماهه به خود گفت کسی:
کاش این مرتبه آن تیر به اصغر نخورد
به روی دست و به سر نیزه رسالت دارد
تا سه شعبه به پدر، سنگ به مادر نخورد
.
بسم الله الرحمن الرحیم
#مناجات_با_خدا ، #زیارت_کربلا
#امام_حسین #مناجات
#مرضیه_نعیم_امینی
وصال، حسرت دیروز و همچنان من است
بلای دوریِ از یار امتحان من است
به فصل هجر بجز گریه چیست خاصیتش؟
به صورت همه چشم است و اشکدان من است
سلام تا به کی از دور، فکر فطرس باش
ملک مدام پی کار کاروان من است
حوالهی حرمش را به این و آن دادی
غمش حواله به من کن، غمش از آن من است
چنان دهان به دهان شعر تازهام چرخید
که هرکه رفت به قربانش از دهان من است
سپرده ام به کفن، دستمال اشکم را
به روز حشر همان برگهی امان من است
فقیر و عاشق و مملوک و بندهی اویم
مجیر و مالک و معشوق و مستعان من است
مرا به مرحمت عشق با تو پیوندیست
خلاصه اینکه حسین تو مهربان من است
.
سید رضا نریمانی4_6023839602853284506.mp3
زمان:
حجم:
7.95M
نریمانی
🔊 بخش پنجم #مناجات و #روضه | یا رفتم ز کوی خودت را محال کن
#صاحبنا
یا رفتنم ز کوی خودت را محال کن
یا سرنوشتِ این همه هجران وصال کن
دل خانه ی تو بود، ولی جای غیر شد
بی بند و باری دل ما را حلال کن
#مرضیه_نعیم_امینی
.
.
﷽
أبد والله یا زهرا ما ننسی حسینا
با همین ویرانه بودن از غمش، شادیم ما
از قدیمی های شهر شیون آبادیم ما
خاک ما را با سرشک دیدهای گل کردهاند
از نمک پروردگان صبح ایجادیم ما
صید او ماندیم اگرچه نیست پاهامان به بند
پایبند مهربانی های صیادیم ما
هجر طولانی شد و از خاطر دولت سراش
چون پر بر باد رفته، رفته از یادیم ما
در میان روضه چشم آسمان ما را گرفت
بر زمین با اولین اشکی که افتادیم ما
گریه ناله، ضجه مویه، صیحه صرخه، لطمه آه
اینچنین در عشق بازی خود آزادیم ما
اینکه از ما مانده شوق نوکری تا پیری است
در طفولیت میان روضه جان دادیم ما
پای هر جسمی که بود آنجا به جسمش باز شد
خونجگر از دست چوب و سنگ و فولادیم ما
#مرضیه_نعیم_امینی
.
.
#امام_حسین علیهالسلام
#توسل
#مرضیه_نعیم_امینی ✍
میان این همه مخلوق برگزیده شدم
برای گریه به داغ تو آفریده شدم
اگرچه "وصل" نصیبم نشد، همین کافیست
یکیدوبار حوالیِ یار دیده شدم
همین که اهل توأم، کار من نه، کارِ تو بود
رمیده از همهجا سمت تو کشیده شدم
اگرچه هیچ ندارم، سلاحِ گریه که هست
به لطف خشکی لبهات آبدیده شدم
نبود آتش داغ تو! خام میماندم
به مجلس تو رسیدم اگر رسیده شدم
به ذکر نام شریفت گذشت عمرم و من
خوشم که پیش نگاه خودت خمیده شدم
.
حاج سید رضا نریمانی4_5891201469335473908.mp3
زمان:
حجم:
23.67M
📋 تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه
#مناجات #شب_دوم_محرم
حاج سید رضا نریمانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تاوان بگیر از ما ولی در این زمان نه
ما را به ماهات میهمان کن، امتحان نه
با هرچه میخواهی بزن اما عزیزم
با دوریِّت از روضه و گریهکنان نه
جان جوانت رحم کن بر ما جوانان
بسپار ما را دست اکبر، این و آن نه
هر چار فصل سال ما ابرِ بهارم
اندازهی ما گریه کرده آسمان نه
سر قفلیِ چشم مرا دست تو دادند
سرمایهای جز اشک دارد این دکان نه
صدبار حاجات خودم را عرضه کردم
یکبار هم نشنیدم از این آستان نه
جان من است این روضه ها ؛ پای بساطت
دنبال جانم آمدم ، دنبال نان نه
مثل حبیب و جُون و عابس پای عشقت
ای کاش با جانم بمانم با زبان نه
ای کاش از من کماکان التماس مرقد تو
از تو جواب التماسم همچنان نه
هرکس که آمد قتلگاهت زود برگشت
شمر و سنان رفتند اما ساربان نه
جوری تو را میزد که آخر خواهرت گفت :
با خیزران بر ما بزن بر آن دهان نه
بعد از تو زینب پیر شد از بس ربابت
با گریه میگفت آب و نان نه سایبان نه
*شاعران: #مرضیه_نعیم_امینی، #ابراهیم_لآلی، #محسن_همتی، #امیر_علوی، #حسین_زارع_زاده، #علی_مستوفی، #رضا_قربانی
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
.
.
🌷 روضههای زیبای فاطمی
در غزل امروز
کنار خانه ی لا ترفعوا أصواتکم یا رب!
دلیل این همه بلوا و غوغا را نمی دانم
#مهدی_جهاندار
گلی که عالم از او تازه بود، پرپر شد
یگانه کوکب باغ وجود، پرپر شد
شب شهادت زهرا علی به خود میگفت:
گل محمدی من چه زود پرپر شد!...
#زکریا_اخلاقی
کنار فضّه صمیمانه کار میکردی
به کار کردن خود افتخار میکردی
چقدر خانه مرتّب شد آن شب آخر
اگر مریض نبودی چکار میکردی؟...
#عاطفه_جوشقانیان
میرود از آن سرِ دنیا خبر میآورد
شعر در وصف تو باشد، بال در میآورد
پرسشم تلخ است و پاسخ تلختر؛ این روزگار،
کی برای چیدن یاسی تبر میآورد؟...
#مجتبی_حاذق
خواستم یاری کنم اما در آن غوغا نشد...
اینقدر گویم که زهرا دیگر آن زهرا نشد...
#قاسم_صرافان
سپهر سینهات از غم ستارهباران بود
به یادگاری گلمیخِ در نیاز نداشت
حریر دست تو مجروح بود از دستاس
به تازیانهی بیدادگر نیاز نداشت...
#محمدجواد_غفورزاده
حیف از گلی که خانهنشینی نصیب اوست
حیف از گلی که پرپر از این خانه میرود
دیدی چه زود گرد یتیمی به دل نشست
دیدی چه زود مادر از این خانه میرود...
#مهدی_مردانی
کسی در سنّ هجدهسالگی پهلو نمیگیرد
کسی در خانهاش از مَحرم خود رو نمیگیرد
جوان وقت نشستن از کسی یاری نمیخواهد
و تا برخاست از جا، دست بر زانو نمیگیرد...
#محمدحسین_ملکیان
در آن شبی که به خاکش سپرد مولا، گفت:
چـه خـوب بـود که فردا نبود و زهرا بود
چه خوب بود که هستی نبود و فاطمه بود
چه خوب بود که دنیا نبود و زهرا بود
چـه خـوب بود اگر سایهی غریب علی
به خاکِ فاطمه اینجا نبود و زهرا بود!...
#محمدسعید_میرزایی
من که میدانم برایت راه رفتن مشکل است
باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان
چهره میپوشانی از من، گرچه دلخونم ولی
جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان...
#محسن_ناصحی
جرعهجرعه غم چشید و ذرهذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید، آتش کشیدن باب شد...
#مرضیه_نعیم_امینی✍
#فاطمیه
.
Haj Meysam MotieeShab3Fatemieh2-1402[03].mp3
زمان:
حجم:
8.14M
#روضه_حضرت_زهرا
🎙بانوای: حاج #میثم_مطیعی
جرعه جرعه غم چشید و ذره ذره آب شد
آسمان شرمنده از قدّ خم مهتاب شد
گریه ها می کرد تا امت شود بیدار … حیف
از صدای گریه اش امت فقط بی خواب شد
پشت در آمد بگوید ، گوش عالم بشنود
ارث دریا بود آنچه قسمت مرداب شد
تا پدر بود آمدن در خانه اش آداب داشت
به گواه شعله ها این کار بی آداب شد
بشکند دستی که پای شعله را اینجا کشاند
باب را آتش کشید آتش کشیدن باب شد
حضرت صدیقه از گستاخی مسمار نه
از طناب دور دستان علی بیتاب شد
ما نمی دانیم، نَعلُ السیف * می داند چرا
” مرتضایم را نبر ” ” فضه مرا دریاب ” شد
کربلا مسمار در با انشعاب بیشتر
با شتاب این بار سمت تشنه ای پرتاب شد
بعد مادر علت مرگ تمام عاشقان
آتش و مسمار و سیلی و صدای آب شد
نَعلُ السَیف: آهنی است که در انتهای غلاف شمشیر وجود دارد برای اینکه وقتی شمشیر از غلاف بیرون کشیده می شود ، غلاف تعادل خود را دور کمر شخص حفظ کند.
شاعر: #مرضیه_نعیم_امینی ✍
.
.
#زبانحال_حضرت_رقیه
اَلسَّلامُ عَلَيْكِ یا سَيِّدَتنا رُقَيَّه
بعد تو میون شعله ها و دود
گُلای خیمه شدن یاس کبود
میدونی بابا من از چی دلخورم
ما بودیم، حرمله بود، عمو نبود
دیگه از غارت گوشواره نگم
دیگه از درد گوش پاره نگم
حال و روز رباب و خودت ببین
دیگه از غارت گهواره نگم
شمع عمرم داره سو سو میزنه
منو هی دشمن بدخو میزنه
حرمله خبر داره که سیدم
لگداشو سمت پهلو میزنه
صد دفه جونم رسیده به لبم
بعد تو پایین نیومده تبم
دس به دیوار میگیرم تا پا بشم
همینم مدیون عمه زینبم
شبا ضربِ سیلی افطار منه
شاهدم این چشای تار منه
گوشِ اون دختری که زد منو رفت
ببین از رو نیزه، گوشوار منه؟
هی بهم میگن: آخه تو دختری
کو بابات که اینطوری در به دری؟
قربون سرت برم، غصه نخور
رو نی اَم از همه باباها سری
اگه دشمنت به ما خارجی گفت
اگه از سیلی رو گونه گُل شکفت
اگه پای نیزه ما رو میزنن
فدای سرت، تو از نیزه نیوفت
زندگی بی تو دیگه درد سره
این روزای من روزای آخره
جون نمیدم بابا تا نبوسمت
خرابه منتظرم، یادت نره
#حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
#مرضیه_نعیم_امینی ✍
..............
📋منی که میگرفتم در بغل ششماهه را، حالا...
#حضرت_رقیه (س)
...........................................
منی که میگرفتم در بغل ششماهه را، حالا...
...توانایی ندارم تا سرت از خاک بردارم
پذیرایی گرمی کرده خولی از سرت بابا
برای این مصیبت دائماً چشمانِ تر دارم
تو ای نیزهنشین! بنشین شبی بر روی دامانم
تو در آغوش راهب رفتهای، بابا خبر دارم
چهل منزل به روی ناقه این دل آب شد بابا
من آخر کودکم کی طاقت رنج سفر دارم
به آنکس که مرا زد روبهروی نیزهات گفتم:
مزن ظالم یتیمم، بر دلم داغ پدر دارم
پدر اهل و عیالت را به شهر شام آوردند
چه تلخیهای بسیاری که از هر رهگذر دارم
در آن بازار بابا هر که رد میشد مرا میزد
شکایت پیش تو در شام از صدها نفر دارم
یکی تو سنگ میخوردی، یکی عمه، یکی هم من
تو بودی بی سپر اما، من از عمه سپر دارم
من از رفتار زجر آنشب فقط آنقدر گویم که:
گل یاسم که روی ساقهام رد تبر دارم
اگر دلتنگ زهرا مادرت هستی نگاهم کن
که گاهی دست بر دیوار و گاهی بر کمر دارم
.