.
#نوکری
من آخرش از داغ غمت می میرم
گر لطف کنی، در حرمت می میرم
من کار به این و آن ندارم اصلاً
با ناله و نوحه و دمت می میرم
ای گریه کنت تمامیِ مخلوقات
با مرثیه ی محتشمت می میرم
سر می دهم عاقبت برایت، ای عشق
با بوسه به تیغِ کرمت می میرم
قربانیِ عشقِ تو شدن را عشق است
مذبوحم و زیر قدمت می میرم
#دلنوشته
سروده شده در ۱۰ شهریور ۱۴۰۱
#حاج_امیر_عباسی ✍
.
4_5794309261995541827.mp3
420.2K
🏴سبک نوحه زمینه شهادت
حضرت رقیه خاتون سلام الله علیها
#نوحه_حضرت_رقیه_س
#زمینه_حضرت_رقیه_س
#پرستوی_حسینم_و
🏴بند اول
پرستوی حسینم و
شکسته بال و پر من
خونیه چشم تر من
رو خاک ویرون سر من
دختر پادشاهم و
شده خرابه جای من
گریه کنید برای من
برای غصه های من
سر پدر اومده دیدنم۲
رسیده وقت پَر کشیدنم۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🏴بند دوم
ریحانة الحسینم و
شدم به رنگ ارغوان
خسته و پیر و ناتوان
که قامتم شده کمان
عزیزة الحسینم و
بعد پدر شدم اسیر
پای برهنه این مسیر
شدم با طعنه ها حقیر
محله ی یهودی بُردنم۲
به زجر بی حیا سِپُردنم۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🏴بند سوم
بشین به روی دامنم
بگم چی اومد به سرم
نگم چی شد با معجرم
زخمه تمومه پیکرم
زخمه تمومه پیکرم
سوخته پدر موی سرم
سو نداره چشم ترم
نداره قوت کمرم
ای پدر ای ماه رو نیزه ها۲
سرت رو کی بریده از قفا۳
من الذی ایتمنی،ابتا
🙏التماس دعای خیر
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
#شب_سوم_محرم #هفتم_صفر
#حضرت_رقیه
1. یه گوشه خواب بودم.mp3
4.56M
#روضه_حضرت_رقیه
( سلام الله علیها )
#حاج_محمود_کریمی
( بابا )
یه گوشه خواب بودم
خیلی آروم
ولی پیچید تو گوشم صداشون
نمی بردن اگه
گوشواره هامو
خودم می بخشیدم
به دختراشون ...
( من بچه توام نمی بردن خودم بهشون میدادم ... )
گذشت و گم شدم
توی بیابون ؟
آخه از قافله جا مونده بودم
یکی اومد
برم گردوند بابا
ولی کاشکی همونجا
مونده بودم ...
#بابا
بد اخلاقن چقدر
مردای شامی ؟
به جای قلب ،
سنگه تو دلاشون ...
با این دستای سنگینی که دارند
دلم میسوزه
واسه بچه هاشون ...
یه جوری زد
چشام تاره هنوزم ؟
یه جوری زد
قدم از درد خم موند ...
جای دستش یکم
بهتر شده اما
جای انگشترش
رو صورتم موند ... ؟
تو روی نیزه و
من روی ناقه
تو چشمات باز و من
دستام بسته
چقدر شکل همیم بابا
نگاه کن
منم مثل تو دندونم شکسته
به ماهِ آسمون میگفت
شمع شبستون منی
یاد عمو بخیر که تو
مثل عمو جونِ منی
#بابا
میگن به داد بچه برس به هقهق افتاد
بابا... منو ببر... من... جا میمونم عمه ام و میزنن ، شیرین... زبونیم تموم... شد ...مال اون وقت... بود که دندونام ... سالم بود ... بابا ... ای حسین ...
#شب_سوم_محرم
#هفتم_صفر
4_5796670888417955335.mp3
475.1K
🔘 #نوحه #حضرت_رقیه
⚫️ #زمزمه
🔘 #شور
عمه ببین که،اومده بابام
دیگه نمیگم،غریب وتنهام
اومده باسر،بابا کنارم
سرش رو روی،سینه میذارم
⚫️بابای خوبم …
دوره ی هجران،دیگه سر اومد
وصل پدر با،یه دختر اومد
اومدی بابا،ولی چرا دیر
ببین سه ساله ات،چقدر شده پیر
⚫️بابای خوبم …
نمیدونی که، چها کشیدم
بعد تو بابا،چها ندیدم
گوشو کشیدن،با گوشواره
لاله گوشام ،شد بابا پاره
⚫️بابای خوبم …
عمه ی خوبم، برام سپر بود
براش بمیرم،بی بال وپر بود
می گفت کجایی،عباس علمدار
زینب کجا و،اینهمه آزار
⚫️بابای خوبم …
امان زدست،این قوم بد ذات
ببر بابا جون،منو به همرات
طاقت دوری، دیگه ندارم
از خدا میخوام،جون بسپارم
⚫️بابای خوبم …
(اسماعیل تقوایی)
.
4_5900070246089229680.mp3
331.5K
🏴#نوحه #زمینه_حضرت_رقیه
سلام الله علیها
🏴بند اول
به ویرانه خوش آمدی ای نگارم
سرت روی دامان خود میگذارم
تو قرآن بخوان،من برایت بمیرم
که غیر از وصالت تمنا ندارم
ببین حال و روزم خرابه شده منزل من
ببین حال و روزم نشسته غمت بر دل من
ببین حال و روزم که سیلی شده قاتل من
(ای سایه ی،سرم پدر،خوش آمدی
ای خسته از،رنج سفر،خوش آمدی)
🏴بابا حسین
چرا لاله گونه سر همچو ماهت
چرا بر سر نیزه شد جایگاهت
که سنگ جفا زد به پیشانیه تو
که خون میچکد از میان نگاهت
منم زائر تو فدای رخ دلنشینت
منم زائر تو ببوسم سر نازنینت
منم زائر تو بگیرم غبار از جبینت
(تو آمدی،با سر ولی،بی پیکری
چه میشود،با خود مرا، هم ببری)
🏴بابا حسین
چه شبها که با یاد تو گریه کردم
ببین بعدت آواره و کوچه گردم
شدم مثل زهرا و قامت کمانم
کجایی ببینی که کوهی ز دردم
منم دختر تو که رنگ گل ارغوانم
منم دختر تو که لکنت گرفته زبانم
منم دختر تو که ابری شده آسمانم
(پرستوی،مهاجرت،هستم پدر
بشکسته بین،بال مرا،ای همسفر)
🏴بابا حسین
شدم خسته از درد و رنج زمانه
به تن دارم از کعب نی ها نشانه
به هر جا که نام تو ذکر لبم بود
کتک خوردم و ضربه ی تازیانه
پی تو دویدم به صحرا و خار مغیلان
پی تو دویدم زمین خورده ام در بیابان
پی تو دویدم ترک خورده پایم فراوان
(از ناقه ها،افتاده ام،روی زمین
بر چهره ام،مانده جای،دستی سنگین)
بابا حسین
🙏التماس دعای خیر
✍کربلایی امیرحسین سلطانی
.
.
|⇦•ای پدر! چشم تو روشن...
#قسمت_اول / #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾•
●━━━━━━───────
⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻
السَّلامُ عَلَیْکَ یَا نُورَاللَهّ يا اَبا عَبْدِالله، أَلسَّلامُ عَلی مَنْ طَهَّرَهُ الْجَلیلُ، أَلسَّلامُ عَلى مَنِ افْتَـخَرَ بِهِ جَبْرَئیلُ،أَلسَّلامُ عَلى مَنْ ناغاهُ فِی الْمَهْدِ میکآئیلُ،أَلسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ،أَلسَّلامُ عَلَى الشَّیْبِ الْخَضیبِ، أَلسَّلامُ عَلَى الثَّغْرِ الْمَقْرُوعِ بِالْقَضیبِ..." ای حسین...
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا بِنْتَ الْحُسَیْنِ الشَّهیدِسَیِّدَتَناومولاتنا یا رُقَیَّةَ
ای پدر! چشم تو روشن، شب بیداری ماست
به اباالفضل بگو: وقت علمداری ماست
*راستی چرا عمو رو نیوردی؟ تو که بی عمو جایی نمیرفتی، بعضی حرفارو به تونمیتونم بگم به عموم میخواستم بگم ...*
خصم، بیهوده به ما سلسله بست؛ ای بابا!
کاروان بعد تو، ساکت ننشسته؛ ای بابا!
حیدر قافلهات، تیغ دو دَم را برداشت
به اباالفضل بگو: عمّه، عَلَم را برداشت
کوفه را با نَفَس خویش چنان مقبره کرد
خطبهای خواند که کار همه را یکسره کرد
من هم از زینبم و در رگ من، خون علی است
سوختم؛ سوختن از عشق تو، قانون علی است
دخترم؛ دختری از تیرهی اُمّالنّجبا
عمّه، بسته به سرم معجری از جنس حیا
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
*هرقطره اشکم خونه ی این شامیاروخراب میکنه، قطره های اشکم سیل میشه دشمنت رو باخودش میبره *
لشکرم، اشک من و سنگر من، ویرانه
درس عزّت بدهم بر پسر مرجانه
*خانم زینب جوری این دختر رو بار آوُرده، به نقل معروف: مادر، رقیه رو وقتی به دنیا آوُردش از دنیا رفت، لذا این سه ساله مادر نداشت،توجه عمه بهش بیشتر بود ،برا همینخیلی بابایی شده بود،برا همین عاطفه اش به بابا فرق میکرد،لذا تو مدرسه زینب بزرگ شده بود، زینب هم که توی دامن زهرای مرضیه بزرگ شده بود، واقعا بچه اینجوری بار اومده که گریه کرد مثل مادربزرگش، نه گریه ی ضعف، یه بار برا دردهاش گریه نکرد، مادرش هم تو مدینه یه برا پهلوش گریه نکرد، فقط میزد تو سینه اش میگفت: علی غریبه، رقیه هم میزد روپاش میگفت بابام کجاست؟*
آهم، ارثی است که از خطبهی زهرا بردم
شام گریاند مرا؛ آبرویش را بردم
عمّه آموخت به من شکوهای از غم نکنم
زخم هم شد؛ سر خود پیش کسی خم نکنم
حرفی از آبله، از زخم به زینب نزدم
خاطرت جمع؛ به نان صدقه، لب نزدم
*بابا خاطرت جمع، داشتم از گرسنگی می مردم، اینقدر گرسنه شده بودم، تشنگی یادم رفته بود، دیدم نان وخرما میدن لب نزدم ...*
ــــــــــــــــــ
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#هفتم_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
👇.
Mirdamad - Muharram 1401 Shab 3 - 1.mp3
4.92M
.
|⇦•گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به #حضرت_رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
●━━━━━━───────
گِله ای نیست؛ گِله،حوصله هممیخواهد
من دلم تنگ شده؛ بوسه دلم میخواهد
*یه ساعت وقت داشته باشم فقط می بوسمت، اینقدر منتظر بودم تو بیای ..از اینجا به بعد دیگه این بچه قرارش از دست رفت، شب آخر بنارو گذاشت به گریه کردن، یه جوری گریه کرد شهر رو ریخت به هم، یهجوری گریه کرد صداش رسید به اون ملعون، از خواب نحسش بیدارشد، گفت: چیه این صدا،مال کیه؟ از کجاست؟ گفتن: از خرابه میاد، گفت: کی داره اینجور گریه میکنه؟ مگه اینها هنوز نفس دارن؟! مگه جون دارن گریهکنن؟ گفتن: آری، حسین یه دختر کوچیکداره این بچه تا باباش رو نبینه آروم نمیشه، باباش رو میخواد...
علامه مجلسی اینجارو نقل کرده میگه نانجیب صدازد: "اِرفَعُوا رَأسَ أَبِیهَا وَاَطرَحُوا إِلَیهَا"......سرباباش رو بندازید جلوش، یه کاری کنید صداش دیگه بند بیاد، زینب فهمید چه خبره، دید جلو در شلوغ شد.. مرحوم ربانی خلخالی در کتاب ستاره درخشان شام مینویسه، میگه: تا دید دارن سر رو میارن عمه ی سادات بلند شد، اُم کلثوم بلند شد، رباب بلند شد، زنا جلو در خرابه ایستادن، نیارید سر رو ،ما آرومش میکنیم.
چیکار کردن ؟یکی رو با لگد زدن،یکی رو با تازیانه زدن، ریختن تو خرابه مثل مدینه که ریختن تو خونه ی مادر ما، همه رو زدن سر رو گذاشتن جلو این بچه...
این سؤال رقیه که گفت: "ما هذا الرأس ؟"مثل عمه اش زینب بود، مثل اون سؤال توی قتلگاه بود، که آیا توحسینمنی ؟ این سؤال از رو نشناختن نبود، میدونی چرا گفت این سر کیه؟ با تعجب گفت: گفت تو بابای رقیه ای؟ مگه چند روز من ندیدمت؟ بیست و پنج روزه ندیدمت، چیکار کردن باهات؟حسین .....
سر رو بغل کرد، آروم سر رو آورد بالا، آروم دست میکشید، حالا لحنش عوض شد ...*
چند وقت است که شانه نزدی بر مویم
بغلم کن ولی آهسته؛ کمی پهلویم
خورده شلّاق روی بال و پرم
چیزی نیست لگد شمر، شکسته کمرم
پای چشمم، گُلِ زخم است؛ فدای سر تو
دخترت می رود از دست؛ فدای سر تو
*سر رو أوُرد بالا، دست کشید، آدمی که نمی بینه یا کم می بینه دست میکشه، با حس لامسه خیلی چیزا رو میفهمه، تا دست کشید، گفت:*
مهربانم! تو چرا پاره شده لبهایت؟
چقدر خاکی و خونی است سر زیبایت
راهی تشت شدی از سر نی؛ میدانم
گریه کردی وسط مجلس می؛ میدانم
بیحیا، جام به دست آمد و من میدیدم
چوبدستی به لبت میزد و من میدیدم
عمّهجان بود مراقب؛ سر ما پایین بود
ولی آن مرد نگاهش چقدر سنگین بود
خواهرم، نه دلم آشفته بماندبهتر
داغ ناموس تو، ناگفته بماند بهتر
*دیگه طاقت نیاورد، دست کشید رو لب ها ،دست کشید رومحاسن، دید پُر خاکِ ،پُر خونِ...
من از شما سؤال میکنم بعد ازلب و بعد از محاسن چیه؟محاسن رو زد کنار انگشتاش روگذاشت روی رگهای بریده، دید رگ ها از هم جدا جدا شده...
اونجا چیکار کرد ؟ می دونست باباش بالاسَرِ داداش اکبرش چیکار کرده، شنیده بود از عمه اش، شاید شنیده بود از خواهراش، باباش وقتی رسید بالا سر اکبر، سر رو به زانو گذاشت آرومنشد، رقیه هم سر بابارو روی زانو گذاشت آروم نشد، بابا سر علی اکبر رو به سینه چسبوند آرومنشد، رقیه هم سر بابا رو به سینه چسبوند، آروم نشد...
شنیده بود باباش صورت به صورت داداشش گذاشته " وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّه "رقیه هم همین کار رو کرد، صورت روی صورت بابا گذاشت ،لباش رو روی لبهای بابا گذاشت...
کنار بدن علی اکبر همه گفتن:حسین جان داد، تا زینب رسید، زینب حسین رو برگردوند، اگه خواهرش نبود بابا و پسر کنار هم رفته بودن... زینب دست گذاشت رو شونه ی حسین، حسین رو زنده کرد، اما تو خرابه زینب دیر رسید، تا اومد بچه رو برداره، دید سر یه طرف، رقیه هم یه طرف، همه بگید حسین .....*
ــــــــــــــــــ
#هفتم_صفر
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#سید_مهدی_میرداماد
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#ویژه_ایام_صفر
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
Mirdamad - Muharram 1401 Shab 3 - 2.mp3
5.26M
|⇦•گِله ای نیست...
#قسمت_پایانی / #روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب سوم محرم۱۴۰۱ به نفس سیدمهدی میرداماد
.
ام البکاء رقیه خاتون
گفته بودم که تورا یک روز پیدا میکنم
باز می آیی و رویت را تماشا میکنم
میشود نازم کنی؟یک ذره نازم را بکش
بعد در آغوش تو آرام لالا میکنم
من اگر خلخال پایم نیست آن را برده اند
تو برایم هدیه خلخالی بخر پا میکنم
این همه این ها مرا هرروز دعوا میکنند
تو که هستی شمر را امروز دعوا میکنم
دست های زبرشان آنقدر خورده بر رخم
پلکهایم را به زحمت پیش تو وا میکنم
زجر گفته گریه کردی قید جانت را بزن
بیخیال زجر،من کار خودم را میکنم!
آنقدر با مشت میکوبم به لبهای خودم
تا خودم را آخرِ سر مثل بابا میکنم
گریه ام را ریختم بر صورتت پاکش کنم
صورتت را باز مثل قبل زیبا میکنم
از یزید و دوستانش بگذر و حرفی نزن
درد میگیرد سرم تا یاد آنها میکنم
به عموجانم بگو حرف کنیزی شایعه ست
هرچه مردم پشت من گفتند حاشا میکنم
#محرم_۱۴۰۱
#حضرت_رقیه
#سیدپوریاهاشمی ✍
.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥هیئت دهه نودیها...
جدیدترین سروده حاج ابوذر روحی با مضمونی از حضور دهه نودی ها در زیارت اربعین
زندگی تو اوج سادگی قشنگتره
هرچی تو بخوای، تو بگی قشنگتره
یک دست من تو دست بابا
یک دست من تو دست مادر
#اربعین، کربلا، خونوادگی قشنگتره
🏴
.
شور حضرت رقیه سلام الله علیها
بند اول
راضیه المرضیه یا رقیه
مظلومه البهیه یا رقیه
زکیه الفاضله یا رقیه
تقیه النقیه یا رقیه
نام تو مشتق از نام زهرا
مثل زهرا هستی فرد و یکتا
دختر ارباب هر دو عالم
هر دو عالم قطره و تو دریا
آینه ی زهرا تو در نایابی
انسیه الحورا دختر اربابی
کوثر قران و ام ابیهایی
به ظلمت دنیا رقیه مهتابی
یا رقیه یا رقیه
بند دوم
حماسه ساز شامی یا رقیه
افضل هر مقامی یا رقیه
قله ی قاف عشقی یا رقیه
به عاشقا امامی یا رقیه
تو به زینب علمدار و یاری
دختر صاحب ذوالفقاری
دشمنان را به زانو کشیدی
مالک قدرت و اقتداری
گریه ی تو آتش به جان کفار است
به حفظ دین حق دست تو در کار است
دین خدا باقی به قیمت جانت
بدون نور تو هر دو جهان تار است
یا رقیه یا رقیه
بند سوم
ذکر شبای تارم یا رقیه
نوکریت افتخارم یا رقیه
تا اربابم حسینه یا رقیه
از لطفت ریزه خوارم یا رقیه
لطف تو بر جهان بی حدوده
خاک راه تو راه صعوده
بر در درگه شاه عالم
ذکر نام تو رمز وروده
سه ساله ای اما پیر خراباتی
صاحب اعجاز و لطف و کراماتی
سه ساله ای اما حد تو بی حدی
باب مراد ما قبله ی حاجاتی
یا رقیه یا رقیه
شاعر:مقداد اصفهانی✍
#شب_سوم_محرم
👇
4_5904576774884297058.mp3
10.04M
🎙کربلایی علی اکبر حائری
#شور
#حضرت_رقیه [ سلام اللّٰه علیها ]
زمان اجرا ؛ شب شهادت حضرت رقیه ۱۴۰۰
[ هیئت ام ابیها قم ]
خاتونِ کوفه و شام و کربلا
بارونه لطف و محبت شما
میباره همیشه رو سرم رقـیه
واسه تو توخونمون با چشم تر
یک عمره تو شب پنجم صفر
ميندازه سفره تو مادرم رقیه
ملیـکه ی ملائکه یارقیـه
تو قلبا داری معرکه یارقیـه
به کوری منکر تو میگم امشب
لعنِ عَلی عدوکِ یارقیه
اسمت جنون و رقم میزنه
کاخ یزیـد و بهم میزنه
گفتن همه این رقیه ست یاکه؟
حیدر تو خیبر قدم میزنه
"رقیه جان رقیه جان"
تو محشر امید قلب همه ای
پا تا سر مثل خود فاطمه ای
سلطانه هرکی گدات بشه رقیه
شهزاده عشق علیِ اکبری
با خندت دل عمو رو میبری
که میگه عمو فدات بشه رقیه
خدا نوشت رو قلب من یارقیـه
زندگی بی تو ابداً یارقیـه
نزار جایی برم به جز در خونت
از گهواره تا کفن یارقیـه
اصلا با اسمت میاد زلزله
وحشت میاد تو دل حرمله
زجر از تو ترسید آخه تو نگات
خشم نگاهه ابوفاضلـه
"رقیه جان رقیه جان"
#پنجم_صفر
Roze_Shab-Jome_Ali_Karami_1.mp3
2.95M
🏴 السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 جا مانده ام و بس که دویدم پی ناقه
قدر همه قافله من آبله دارم
ما پرده نشینان حرم را چه به بازار
از دست اباالفضل عمویم گله دارم ...
◼️ ذکر توسل اولین #شب_جمعه ماه صفر،ایام اسارت و ورود اهل بیت حضرت سیدالشهدا علیه السلام به شهر شام و #روضه_مخدرات آل الله سلام الله علیهم
🎤حاج علی #کرمی
👆.
#حضرت_رقیه
چون جدهی خود فاطمه دست صله دارم
بــعــد از تو دگر نـفـرتِ از هـلـهـلــه دارم
از نیم شب گم شدنم تا دم این تشت
صـد خاطـرهی تلخ از این قافله دارم
هر قدر کشیدم قد خود بر روی پنجه
دیـدم کـه دوباره ز لبت فـاصلــه دارم
.
جا ماندهام و بس که دویدم پی ناقه
قــدر هــمــهی قــافــله من آبله دارم
ما پرده نشینان حـــرم را چه به بازار ؟!
از دسـت ابالفضل ، عـمویم گـله دارم
همراه خودت دختر خود را ببر امشب
احساس بدی نسبت به حرمله دارم
شاعر: عرفان ابوالحسنی✍
.
.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه
#حسن_شیرزاد
سرا پا دردم و در گریه میجویم مداوا را
مگر گریه مداوا سازد این درد سرا پا را
یتیمی قصۀتلخی است وصفش تلختر، اما
نمیفهمدکسی غیر از یتیم اینداغعظما را
یتیمیغصۀسختیاست اینغمرا نمیفهمد
مگر آنکس که گم کرده میان خاک بابا را
تفاوتنیستدراینغم میانکودکویکمرد
یتیمیخشکخواهدساختگاهیچشم دریا را
به دخترها مگر چیزی به غیر از ناز میآید
پدرها خوب میفهمند این مضمون زیبا را
سهسالهدختری میرفت سمتشام از کوفه
به زخم آبله میکاشت گل، پهنایصحرا را
سهسالهدختری میرفت اما دست بر پهلو
چهلمنزل جهان میدید در او صبر زهرا را
به ماه نیزها میگفت هرجا دردهایش را
نسیمدشت حسمیکرد چشمخیسسقا را
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
.
.
#حضرت_رقیه سلاماللهعلیها
#مرثیه
خورشیدِ من آمدی شبانه
قدری بغلم کن عاشقانه
نشناختمت در اول کار
نفرین خدا به این زمانه
تقصیر حرارت تنور است
این سوختگی زیر چانه
من که همه عمر رفته بودم
تنها به مجالس زنانه
رفتم وسط شرابخواران
کَت بسته، به زورِ تازیانه
من دختر شاه عالمینم
دادند ولی به من اعانه
در راه، شتر تکان نمیخورد
خوردم کتکی به این بهانه
هر بار طناب را کشیدند
خوردیم زمین دانه دانه
من سیر غذا نخوردم اما
خوردم دل سیر تازیانه
افتاد سرت ز روی شاخه
افتاد سرم به روی شانه
هر سنگ که بر سر تو میخورد
میکرد به سمت ما کمانه
از خاطر من نمیرود... نه...
آن ضربۀ چوب وحشیانه
سالم لب من ، لب تو زخمی؟!
واللِه که نیست عادلانه
«اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَالفَرَج»
«اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل»
#شب_سوم_محرم #پنجم_صفر
.
.
|⇦•سلام بابایی! خوبی؟...
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله علیها اجرا شده شب #سوم_محرم ۱۴۰۰ به نفس حاج #میثم_مطیعی
❁•༻↷◈↶༺❁
سلام بابایی! خوبی؟ چطوره حالت؟
نمیتونم پاشم واسه استقبالت
من تویِ آسمون میگشتم
دنبال تو ولی اینجایی
راه گم کردی شاید باباجون!
عجب رویایی
خیلی خوش اومدی صفا آوردی
راستی بگو منو به جا آوردی؟
منو میشناسی؟
خودت رو یک لحظه بذار جایِ من
سه ساله رو با داغ تو پیر کردن
منو میشناسی؟
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
ــــــــــــــــــ
کجاست آغوشت؟ دستات کجا جا مونده؟
همون دستایی که من رو میخوابونده
تعریف کن تا کجاها رفتی
نگفتی دختری هم داری؟
باید از روی شونهاش بارِ
غمو برداری
میگن تو بابای مَنی، بابایی!
میشه باهام حرف بزنی، بابایی!
بابای خوبم
کی چشمای نازتو بسته بابا؟
کی دندون تو رو شکسته بابا؟
بابای خوبم
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
ــــــــــــــــــ
سرم سنگینه، چشمام چه تار میبینه
برام دیدار تو آخرین تسکینه
من خاطرات تلخی دارم
دیگه طاقتم از غم طاقه
این راز بین ما دو تا باشه
یه شب از ناقه…
امون از اون شبِ سیاهِ صحرا
الهی هیچ دختری نمونه تنها
چه دردی دارم
چشات نبینه روز بد، بابایی!
هم سیلی میزد هم لگد، بابایی!
چه دردی دارم
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
ــــــــــــــــــ
*شروع کرد با بابا حرف زدن:" مَن ذا الذي أيتمني على صغر سنّي ؟" من که سنی نداشتم، چه کسی من رو یتیم کرد؟" مَن لِليَتيمَة حتّى تَكبُرَ؟ " دختر بچه ی یتیم اگه بخواد بزرگ بشه چه کسی رو داره؟" مَن لِلنساء الحاسِرات ؟ " این زنهای بی پناه چه کسی رو دارن؟...*
ما رو تا میشد از بین مَردم بردن
ما رو از راه بازار شام آوردن
ما رو با دست نشون میدادن
به ماها ناسزا میگفتن
داداشم از خجالت آب شد
چها میگفتن!
چشمِ عمو عباسمو دور دیدن
به معجرایِ پارهمون خندیدن
هزار بار مُردم
نگاهاشون از سیلی سنگینتر بود
مردن برای من از این بهتر بود
هزار بار مُردم
مَنِ الَّذي أَيتَمَني بابایی؟...
بابایِ خوبم
•✠•اَلّلهُمَّـ عَجِّللِوَلیِّڪَ الفَرَج•✠•
ــــــــــــــــــ
#حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه
#روضه_حضرت_رقیه_سلام_الله
#حاج_میثم_مطیعی
#شب_سوم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇
شرح زیارت جامعه کبیره2 .pdf
1.5M
سخنرانی مکتوب pdf با موضوع:
♦️امام شناسی ♦️
#شرح_زیارت_جامعه_کبیره
💠جلسه اول
▪️استاد #عالی
.
#روضه_حضرت_رقیه
#شب_سوم_محرم
#حاج_محمدرضا_بذری
دلگیرن دخترات عمو نازم میکرده با احتیاط
چی بگم بابا از نامردا برات دلگیرن دخترات
سنگینه مشتشون موی من مونده لای انگشتشون
همه میزدن منو زجرم پشتشون سنگینه مشتشون
مثلا صورتم نیلی نیست و
شام شبم سیلی نیست و
مثلا موی تو درهم نیست و
موی سر من کم نیست و
بارونه نم نمِ اگه تشنه ای هنوز من هم تشنمه
من به عمه هم نمیگم گشنمه بارونه نم نمِ
زجر دنبال منه از همه فراری ام این حال منه
بابا آغوش گرمت مال منه زجر دنبال منه
مثلا در زدی دروا کردمو
خوب شد این پهلو دردمو
مثلا توی آغوشت هستمو
میگیری محکم دستمو
گفتم اینجا رو نه دوست دارم بازارو این بازارو نه
هرکاری میکردن کاش این کارو نه گفتم اینجا رو نه
اینجا عمم شکست سرت از نی افتاد شد دست به دست
زن و بچت بین وحشی های مست اینجا عمم شکست
وسط شهر شام کاش میمردیم
از هر طرف سنگ میخوردیم
توی بزم حرام پیرم کردن
از زندگی سیرم کردن
آروم آروم از طبق بیا کنارم
سر رو سرت بذارم حرفا برا تو دارم
چند شبه بابا یه ذره نون نخوردم
اسمت رو که میبردم همش کتک میخوردم
عمه بکشم سرمه چشام ناز میشه مگه نه
عمه باباییم بیاد دلم باز میشه مگه نه
عمه دوباره زندگیم آغاز میشه مگه نه
نامرتب نیستم من فقط النگوهام دستم نیست
تو ندیدی بابا زیر معجر گل سر بستم نیست
بابا دندونم که افتاده در میاد مگه نه
بابا تو عروسیم داداش اکبر میاد مگه نه
دیگه از دست خودم کلافم
زحمتو باید کم کنم اضافم
دختر خوش قیافه بودم حالا
هیچکی خوشش نمیاد از قیافم
.👇
AUD-20220901-WA0098.mp3
3.21M
🏴السلام علیک یا اباعبدالله
🔊 چندشبه بابا،یه ذره نون نخوردم
اسمت روکه میبردم،همش کتک میخوردم ...
◾️#روضه #حضرت_رقیه_سلام_الله_علیها
#شب_جمعه
🎤حاج محمدرضا #بذری
.
دنیا بداند با ولایت بیعت ماست
خدمت براه دین و ملت غیرت ماست
اکنون تلاش ما بود بهر حقیقت
جانبازی ما در ره حق عزت ماست
وقتی که در راه شرف پرچم گرفتیم
حبل المتین عشق را محکم گرفتیم
ما در تلاش و در جهادی عاشقانه
تابیده ایم از هر کران تا بیکرانه
چون طایران آسمان پوی سعادت
در گلشن هستی گرفتیم آشیانه
در وادی اندیشه ی خدمت رهاییم
با ملت خود همرهیم و همصداییم
ما در قیامی جاودانه ماندگاریم
با لاله های گلشن سبز بهاریم
تا رویش صبح ظهور جمعه ی عشق
بهر طلوع ماه خود چشم انتظاریم
می آید آن یار دل افروز زمانه
بر لعل ما جاری شود زیبا ترانه
اَینَ مُعزالاَولیا نقش لب ماست
اَینَ مُذل الاَشقیا در مطلب ماست
اَینَ الشموس الطالعه خواندیم با شوق
در انتظار روی او تاب و تب ماست
ما پیروان مهدی موعود هستیم
ما با امام خود پی مقصود هستیم
مقصود ما احیای ارزش های دین است
فتح و ظفر ما را درین مقصد یقین است
چشم انتظار یار خود باشیم آری
زیباترین چشم انتظاری ها همین است
هم یک دلی هم یک صدایی در صف ماست
چون پرچم انا فتحنا در کف ماست
دنیا ببیند بر لب ما این طنین را
این اتحاد و این مسیر راستین را
رو جانب کرب و بلا داریم زیرا
آورده ایم اینجا به کف حبل المتین را
در پیش روی ما طلوع اربعین است
عزم مسلمانان در اینجا آهنین است
این اجتماع اربعین و این جماعت
دارد ز یاران امام حق حکایت
وقتی بیاید حضرت موعود مهدی
پروانه اش خواهیم شد با استقامت
در راه اهدافش همه از جان بکوشیم
پیراهنی از جنس حق جویی بپوشیم
جاءالحق اینجا می شود تفسیر یاران
نابود گردد جبهه ی تزویر یاران
وقتی بتابد جلوه ی مهدی در اینجا
دنیا شود با دست او تسخیر یاران
وقتی حقیقت رخ بر افروزد چو دریا
عدل و عدالت می شود جاری به دنیا
آنان که در این جبهه از اهل امیدند
یا کاشف الکرب از زبان ما شنیدند
این شاهدان عرصه ی پیروزمندی
صد لاله از گلزار خونین شهیدند
ما در مسیر رویش صبح بهاریم
نَصرُ منَ اله را نوید آشکاریم
وقتی بیاید آن امام عشق بنیاد
چیزی نماند از بساط کفر و الحاد
گیرد ز ارباب ستم هر تاج و هر تخت
در هم بریزد کاخ های ظلم و بیداد
می آید و می آورد صلح و صفا را
احیا کند دین حنیف مصطفی را
ماییم و اکنون کربلای عشق و ایثار
ماییم و بشکسته جبین در دشت پیکار
ماییم و دست ساقی لب تشنه ی عشق
ماییم و داغ چشم عباس علمدار
در خون فتاده ساقی و با قلب خسته
دارد کنار خویشتن جام شکسته
سقا که زد آتش عطش بر تار و پودش
گشته فدا در راه دین بود و نبودش
در خون سرخ خویش می غلتد ولیکن
یاد رقیه باشد و لعل کبودش
آری رقیه ماه را در جستجو بود
در انتطار دیدن روی عمو بود
سقا به خون خفت و رقیه تشنه لب ماند
از تشنگی جسم شریفش در تعب ماند
در التهاب افتاده بود از تشنه کامی
قلب پریشان گشته ی او ملتهب ماند
بر داغ سقا چشم گردون گریه می کرد
آئينه ی خون خدا ، خون گریه می کرد
ای کربلا ما را طلب کن در حریمت
ما را به بَر در نزد مولای کریمت
ما زنده از عطر تواییم ای وادی عشق
جاری کن از گلزار خود بر ما نسیمت
با شعر «یاسر» در هوایت پر زده دل
بر تربت همچون جنانت سر زده دل
**
محمود تاری «یاسر»
#اربعین
١۴٠١/۶/١٠
.