eitaa logo
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
1.8هزار دنبال‌کننده
882 عکس
229 ویدیو
12 فایل
❞ فلسفه، علوم اجتماعی، شعر ❝ « یک نیمه من شعور افلاطون است یک نیمه دیگرم دل مجنون است » • گروه #شعر و هنر چامه : https://eitaa.com/joinchat/1530200446C77195466fb 👥 ارتباط: @taha_mojahed تبادل نداریم🙏
مشاهده در ایتا
دانلود
☕ من آن درسم که روز امتحانش را نمیدانی همان آهنگ زیبا که زبانش را نمیدانی! مرا، حل کرده ای پاسخ بدست آورده ای اما از این ارقام طولانی یکانش را نمیدانی! نمازی بود در شهری میانِ راهِ دلبستن وضو داری ولی وقت اذانش را نمیدانی! مرا چون عیدفطری دوست داری، مشکلت اینجاست به این عیدی که دل بستی زمانش را نمیدانی محبت کافه ای شیک و تماشایی ست در تهران که وصفش را شنیدی و نشـانش را نمیدانی به خاطر داشتی من را شبیه شعری از حافظ که ترکیب درست واژگانش را نمیدانی ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
♦️روحانیت، سازمانی منتشر 📝 حسن محدثی‌ گیلوایی من تعبیر نهاد روحانیت را مناسب نمی‌بینم؛ چون وقتی از نهاد دین صحبت می‌کنیم، این نهاد متشکل از نیروها و کارگزاران و سازمان‌هایی است؛ لذا مناسب می‌بینم تا از اصطلاح "سازمان روحانیت" استفاده کنم. تعریف سازمان روحانیت: در ابتدا باید به این موضوع پرداخت که سازمان روحانیت چه‌گونه سازمانی است؟ در برخی کشورها سازمان روحانیت از نظر نوع اداره به شکل متمرکز دیده می‌شود. مانند الازهر در مصر و یا سازمان روحانیت در مالزی. یکی از مزیت‌های این نوع سازمان‌های متمرکز، این است که اگر تحولات سیاسی در حکومت روی دهد، حکومت کاملا واقف است که با یک سازمان یک‌پارچه به نام سازمان روحانیت طرف است و نحوه‌ی ارتباط حکومت با این سازمان کاملاً مشخص و تعریف شده است. اما سازمان روحانیت در ایران از نگاه اداری سازمانی غیر متمرکز (منتشر) است. به‌عبارت دیگر نوعی انعطاف‌پذیری سازمانی در آن وجود دارد که فاقد یک بوروکراسی متمرکز و سیستماتیک است. معمولاً در راس آن مرجع تقلیدی وجود دارد که از طریق نمایندگان و رابطین خود در سایر نقاط با مقلدین‌شان در ارتباط هستند. این شعبات و حلقات به حدی متکثر، پراکنده و پیچیده اند که به‌راحتی نمی‌توان مسیرهای مشخصی را برای آن متصور شد. به‌عبارت به‌تر از ویژگی‌های این نوع سازمان غیر متمرکز این است که حکومت دقیقا نمی‌داند که با کدام کارگزار دینی طرف است؛ یعنی یک نوع بوروکراسی منظم و سیستماتیک در این سازمان دیده نمی‌شود و آراء و نظریات هر کدام از مراجع می‌تواند متفاوت با یک‌دیگر باشد، به‌خصوص این مشکل و اختلافات در روابط میان نظام سیاسی و سازمان روحانیت نیز دیده می‌شود که نظام سیاسی را در راستای اجرای تصمیمات‌اش دچار مشکل می‌کند. این کلیتی است که من درباره‌ی نهاد یا سازمان روحانیت می‌‌اندیشم و به عنوان مقدمه باید به آن اشاره می‌کردم. تعریف روحانی: در تعریف شخص روحانی، من از بحث‌های وبر استفاده می‌کنم. وبر روحانی را با شخص پیامبر مقایسه می‌کند. او معتقد است که پیامبر یک شخصیت فرهمند و کاریزماتیکی است که در مقابل سنت‌ می‌ایستد و هنجارها و ارزش‌های جدیدی ایجاد می‌نماید و سنت تازه‌ای بنا می‌کند. پیامبر هنجارهای موجود را زیر سوال برده و خواستار ایجاد یک نظم اجتماعی جدیدی در جامعه است. به‌عبارتی او در مقابل سنت می‌ایستد و در انجام کارش نیز به دنبال هیچ اجر و پست و مقام و موقعیتی نبوده و در سلسله مراتب مشخصی هم کار نمی‌کند. اما روحانی بر عکس در درون سنت دینی کار می‌کند و در یک سلسله مراتبی قرار دارد. روحانی دارای موقعیت سازمانی است و اجر هم دریافت می‌کند. این ویژگی‌ی یک کارگزار دینی به‌نام روحانی است. روحانی کارگزار دینی‌ای است که علاوه بر کار سازمانی، خود را حافظ قلمرو دینی نیز می‌داند. روحانی به دلیل داشتن نوعی اقتدار اجتماعی، در مقابل هر نیرو و عاملی که درصدد وارد کردن نگاه و تعریف جدیدی از دین یا نقد قلمرو دینی برآید، به شدت مقابله می‌کند. در این راه آن‌ها از سازوکارهای طرد کننده‌ای برخوردار هستند. مثلاً در جهان اسلام چهار نوع ساز و کار طرد کننده وجود داشته که روحانیون در سطوح مختلف از آن‌ها استفاده کرده‌اند: در سطوح عالی بحث ارتداد، و تکفیر، را داریم. در سطوح پایین‌تر هم تفسیق و تضلیل را داریم. روحانیون (به‌ویژه از نوع مفتی یا فقیه) در طول تاریخ به دو دلیل نیز به نیرومندترین نیروی فرهنگی در جوامع اسلامی تبدیل شدند: یکی اینکه حکومت‌ها در تنظیم قواعد و قوانین همیشه به این‌ها متوسل می‌شدند و دیگری این‌که خود مردم سعی می‌کردند تا عمل و رفتار و دین‌داری خویش را بر اساس سخن روحانیون بنا کنند. به‌عبارت دیگر تقاضا از سطح بالای جامعه (حکومت‌ها) و سطوح پایین اجتماع (مردم)، سبب شد تا روحانیون به جای‌گاه قدرت‌مندی در جوامع اسلامی دست پیدا کنند که بتوانند سرنوشت سایر معرفت‌های انسانی مانند معرفت عرفانی و فلسفی را تعیین کنند. لذا در منازعه‌ی میان سه معرفت دینی، عرفانی و فلسفی، معرفت دینی همیشه دست بالا را داشته است. این امر در بسیاری مواقع سبب می‌شد تا زندگی‌ی کارگزاران سایر معرفت‌ها من جمله عارفان و فیلسوفان از سوی کارگزاران معرفت دینی (فقها و مراجع) به خطر افتاده یا حتی از بین برود. ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
زندگی برای ❞ علوم انسانی ❝
♦️روحانیت، سازمانی منتشر 📝 حسن محدثی‌ گیلوایی من تعبیر نهاد روحانیت را مناسب نمی‌بینم؛ چون وقتی از
🔸نقدی کوتاه بر نوشته آقای حسن محدثی، جامعه شناس استاد یار دانشگاه آزاد اسلامی کانت زمانی که ملاک واقعیت را از واقعیت عالم به نفسانیت منتقل کرد منکر هرگونه واقعیت خارجی ای در ماورای ذهن خود شد. مقوله بندی کانت بر اساس مفاهیم ذهنی طوری شکل گرفت که مدرنیته بعد از او سعی در مقوله بندی و ساختار سازی کل عالم کردند. این مقوله بندی و تحمیل ساختار های ذهنی بر واقعیت خارجی تا جزئی ترین روابط انسانی و حریم شخصی انسان سرایت کرد به طوری که مدرنیته خلاقیت و انسان بودن را از ما گرفت. برده داری را گرچه در اسم برداشت اما کارمند، کارگر، دانشجو را جایگزین کرد. سازمان دانشگاه بر اساس مقوله بندی ساختاری خود تقریبا اراده "من" را در دانش پژوه نابود کرد و تمام مدل خلاقیت و حکمرانی را در قالب مقولات از پیش تعیین شده بیان نمود. به طوری که حتی تعداد کلمات مقالات شما هم خارج از سلطنت این سازمان قرار نگرفت و شما اگر بخواهید خارج از مقوله بندی یاد شده مقاله ای هم بنویسید ولو مفاهیم ناب را داشته باشد فاقد هرگونه اعتبار علمی است. مفهوم نهاد بر اساس واقعیتی ماورای انسان که هم در بردارنده فردیت انسان و هم رابطه آن با جامعه و هم صرف جامعه است شکل گرفته. این جامعیت واقعیت هویتی متفاوت به ساختار آموزشی میبخشد، به طوری که هویت انسانی و همچنین هویت اجتماعی هریک به نوبه خود در عدالت میتوانند رشد کنند. حوزه علمیه_ اگر آن را به بهانه اصلاح و تحول تبدیل به دانشگاه نکنند_ در این سنت "واقعی" شکل گرفته است. نهاد حوزه نه یک نهاد ساختاری مقوله بندی شده، بلکه نهادی واقعی و دارای متشخصات مختلف وجودی در یک هویت واحد فرهنگی شکل گرفته است. مدل اجتماعی ای که درک آن را برای یک ذهن مدرن سخت کرده است. رابطه نهاد حوزه و دولت، فارغ از یک نگاه سازمانی بر اساس هویت ولایت شکل میگیرد ولایت بعد فرهنگی و فکری راهبری حوزه است که اجازه ظهور فردیت را نیز به طرف مقابل خود در زیر پرچم خود داده است و رابطه فکری و فرهنگی بین ولی و حوزه عامل حرکت دهنده این نهاد است. و باز ذهن کانت زده نمیتواند تفاوت رابطه ساختاری دولت مدرن و ولایت را درک نماید. اساسا روحانیت جامعه اسلامی غیر از روحانیت مسیحیت است، که البته تاریخ تحریف شده مسیحیت نسبت به وضعیت پیشین کلیسا ها به قدری بازگو شده که ذهن غرب زده مدرن حتی توان درک روحانیت مسیحیت را نیز ندارد. چه افسوس که بخواهد مفهوم روحانیت اسلامی را با مفهوم روحانیت مسیحی درک کند. ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ https://eitaa.com/joinchat/2795962370C57415e19ef
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مرگ بر دیکتاتور! اما دیکتاتور کیست..؟ ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
و پس از اندوه‌هایمان همچون بهار زنده خواهیم شد انگار هرگز مزه‌ی تلخی را نچشیده ایم... ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
☕ کجاست بارشی از ابر مهربان صدایت ؟ که تشنه مانده دلم در هوای زمزمه هایت به قصه ی تو هم امشب درون بستر سینه هوای خواب ندارد دلی که کرده هوایت تهی است دستم اگرنه برای هدیه به عشقت چه جای جسم و جوانی که جان من به فدایت چگونه می طلبی هوشیاری از من سرمست که رفته ایم ز خود پیش چشم هوش ربایت هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز به هیچ بند و فسونی نمی کنند رهایت دل است جای تو تنها و جز خیال تو کس نیست اگر هر آینه، غیر از تویی نشست به جایت هنوز دوست نمی دارمت مگر به تمامی؟ که عشق را همه جان دادن است اوج و نهایت در آفتاب نهانم که هر غروب و طلوعی نهم جبین وداع و سر سلام به پایت __ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
🔷 وقتی به چیزی اهمیت نمیدهید و چیزی معنایی برایتان ندارد یعنی اینجا هم اتفاق افتاده است. 📝 پست مدرن گسترش مدرنیته است( به یک نحو خاصی) و نه امری یکسره غیر از آن و یا عبور از آن. یک موقع پست مدرن یا مدرنیته را تعریف می کنید بعد با خودمان تطبیق می دهیم تا ببینیم آن مولفه ها را داریم یا نداریم. اگر مدرنیته را تعریف کردید به عقل خود بنیادِ بشر یعنی دوره ای که بر اساس سوبژکتیویته و موضوعیت نفسانیِ بشر شکل گرفته بعد میایید به این طرف و می بینید که خیلی چیزها را بر اساس موضوعیت نفسانی خودتان فهم می کنید. می گویید پاره ای از افراد این جامعه در دوره مدرن دارند زندگی می کنند. به تبع این وقتی پست مدرن را تعریف می کنیم. به (meaningless) یا بی معنایی میاییم به این طرف می بینیم که بعضی از بچه های خودمان به بی معنایی رسیده اند. و می گویند که ما به چیزی اهمیت نمی دهیم و برای ما معنی ندارد. پس اینطرف هم پست مدرن اتفاق افتاده است.عرضم این است که پست مدرن یک نحوه حیات آدمی است. می‌گوییم پست مدرن یک وضعیت است. اما مدرنیته تربیت و پایدیای انسان غربی است. صرف این که شما تعریف کنید و آن را بیاورید به فرهنگ خودمان ودر بعضی از افراد منطبق بکنید به معنی این نیست که مدرنیته در اجتماع ما پیاده شده یا پست مدرن متحقق شده است نه. اگر مدرنیته ای قرار است رخ بدهد، یعنی موضوعیت نفسانی انسان و خود بنیادی انسان یقینا مدلی خواهد بود که از آن انسانِ ایرانی است. که برای انسان غربی دیگر قابل فهم نیست. ____ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
📝 عدالت طلب کیست؟ ویژگی های اخلاقی عدالت طلب دینی در بیان 🔷 همان گونه كه دايره، يك مركزى دارد كه نسبت جميع نقاط به آن مركز، على حدٍّ سواء است، و بعيدترين نقاط دايره به مركز، آن نقطه‏اى مى‏باشد كه سر شعاع دايره به آن برسد، و اصلًا دايره حاصل مى‏شود از اينكه يك سر خطى ثابت نگه داشته و سر ديگرش را از يك نقطه چرخانده و به همان نقطه اولى كه مبدأ بوده برگردانيم. پس ابعد نقاط به مركز، آن نقطه‏اى خواهد بود كه سر اين خط كه برمى‏گردد به آن برسد، پس لا بد اين نقطه، در محيط دايره خواهد بود و نقاطى كه دور محيط مى‏باشند، همه بعيدترين نقاطى هستند كه ممكن است در اين دايره فرض شود، و همه به يك ميزان از مركز دورند، پس اگر يك نقطه معينى را روى محيط فرض كنيم و در مقابل آن نقطه در محيط، نقطه ديگرى را هم معين كنيم، اگر بخواهيم از يكى از اين نقطه‏ها به نقطه ديگر خطى وصل كنيم، بايد آن را از مركز عبور داده تا به نقطه ديگر وصل شود، و وسط اين خط به طور حقيقى مركز خواهد بود. ◾همچنين هر يك از اين اصول- قوه علم و شهوت و غضب و عدل- به منزله يك دايره است كه نقطه مركزى آن، قوه اعتدال است، پس از اين مركز و حد اعتدال هر چه رو به ضعف بگذارد، دور از اعتدال است تا برسد به آن درجه ضعيفى كه اگر بخواهد از آن هم ضعيف‏تر باشد معدوم مى‏شود، پس اين آخرين نقطه بعيده از مركز و حد اعتدال خواهد بود و بين آخرين نقطه ضعف و بين مركز، نقاط و مراتب و درجاتى از طرف تفريط واقع خواهد گرديد، و همين طور اگر از اين مركز و حد اعتدال، به طرف بالا برود تا آن اندازه‏اى كه نسبت به اين مركز نهايت بُعد را داشته باشد، آن هم آخرين مرتبه در قوّت است كه ديگر امكان ندارد زيادتر از آن باشد؛ اين نقطه هم، طرف افراط آن حد اعتدال و نقطه مركزى است، و بين اين آخرين نقطه بُعد و مركز درجات، طرف افراط صفت و قوه است. پس با اين فرض، براى هر صفتى و قوه‏اى يك حد اعتدال است كه اصل ثمره فاضله آن، ثبت به اين درجه است، و اگر از اين نقطه اعتدال مركزى به اين طرف يا به آن طرف برود، در دو طرف افراط و تفريط قرار گرفته و ثمره فاضله، از آن قوه حاصل نخواهد گرديد. ◾بنا بر اين: چنانكه علماى اخلاق گفته‏اند: چهار قوه است، هر يكى را يك مركز و حد اعتدال است؛ لذا اصول اخلاق و ثمرات و فضايل اين چهار مركز و چهار قوه، حال اعتدال اين چهار قوه است كه ريشه فضايل انسانى و اخلاقى بر اينها مترتب مى‏باشد، و چون گفتيم كه هر قوه يك مركز دارد و لا بد يك طرفش كه در نهايت بُعد از مركز اعتدال است در جانب ضعف مى‏باشد، و طرف ديگر مقابل آن نقطه كه در نهايت‏ بُعد از مركز است در جانب قوّت و شدت است كه از يكى به افراط و از ديگرى به تفريط تعبير كرديم؛ لذا منشأ و اصول رذايل و اوصاف خبيثه و مهلكه، هشت عدد مى‏باشد. 📚 تقريرات فلسفه امام خمينى قدس سره، ج‏3، ص: 357 —————————— ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
◾ در بیان مواضع انقلاب رودربایستی و خجالت نباید در میان باشد. ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami
آه ، مهمان پشت مه مانده پشت در مانده ایم و درمانده آخرين نامه‌ى خدا به زمين آه اى اتفاق ناخوانده پس چرا زودتر نمى‌افتى ؟ ___ ❞ زندگی برای علوم انسانی ❝ ༺ @ensani_islami