خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
12 ذیالقعده 1439
دریای درون (قسمت دوم)
در صدر این اولیاء الهی، پیامبراکرم(صلّیاللهعلیهوآله) بود که خدا میخواست به او قول ثقیل بدهد:
"يا أَيُّهَا الْمُزَّمِّلُ. قُمِ اللَّيْلَ إِلاَّ قَليلاً. نِصْفَهُ أَوِ انْقُصْ مِنْهُ قَليلاً. أَوْ زِدْ عَلَيْهِ وَ رَتِّلِ الْقُرْآنَ تَرْتيلاً. إِنَّا سَنُلْقي عَلَيْكَ قَوْلاً ثَقيلاً." [2]
در شأن نزول این آیات آمده که پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) پس از دریافت #وحی، به خود لرزید و شمدی دورش پیچید؛ خدا هم گفت آن را کنار بیندازد و برای ادامۀ راه آماده شود. اما حقیقت انفسی آیه میگوید: روپوشی که برای رسیدن به فیض جبرئیل باید کنار رود، تن و غرایز و امیال آن است.
چگونه؟ با #سکوت و خلوتنشینی در خود از هیاهوی کثرت اشتغالات. نه در ظاهر، که اگر اهل خلوت باشیم، در بطن شلوغی هم خلوتیم؛ حتی اگر دور و برمان پر از حرف و حدیث، مشکل و گرفتاری، تضاد و دشمنی و... باشد. اگر آن روپوش را از خود دور کنیم، هیچیک از اینها مانع ما در دریافت تجلیات #روح الهی در درونمان نمیشود.
البته با بیماری یا مرگ هم تمام این هیاهوها از بین میرود. اما چه زیباست که با داشتن نعمتهای الهی، خودمان آگاهانه هیاهوها را کنار بگذاریم و رها شویم از این سطح که #کثرت است و بخواهیم یا نخواهیم، پر از غلغله. آنوقت میبینیم که عمق وجودمان جز #آرامش و #وحدت نیست و اقیانوسی چنان وسیع و باطمأنینه است که هر اتفاقی هم در سطح بیفتد، آن را در خود حل میکند.
آیه میفرماید: با اینکه #شب، مقتضی خواب است، بیشترش را بیدار باش و زنده بدار؛ و تاریکی شب در تفسیر انفسی، همان ظلمت تن و دنیاست. یعنی: به جسمت کمتر بپرداز و زیاد برایش وقت نگذار. فکر نکن هرچه به این خاک بیشتر آب دهی، بیشتر رشد میکند؛ برعکس، آب زیاد، آن را فاسد میکند. اما در مقابل، روحت عالمی است که هرچه به آن برسی، زیاد نیست و ظرفی است که هرگز پر نمیشود. پس لااقل نصف توجهت را به بدن بده و بقیه را به روح.
بیایید هریک از ما عمری را که تا کنون داشتهایم، در مقابل خود بگذاریم. میبینیم اصلاً آنقدر که به بُعد مادیمان رسیدهایم و دنیا و زندگیمان را رشد و ترقّی دادهایم، استعدادهای روحمان را شکوفا نکردهایم و به عالم وحدت نرفتهایم؛ حال آنکه باید بیشتر توجه و وقت و انرژیمان را برای روح میگذاشتیم و اگر هم میخواستیم به #جسم بیشتر بدهیم، باید از معنویات و قرآن میدادیم، نه از مادیات.
چرا؟ چون قابلیت وجود #انسان، دریافت و درک قول ثقیل است. البته پیامبر(صلّیاللهعلیهوآله) در بالاترین رتبه به عنوان رسول از روحالأمین دریافت وحی میکند تا به جهانیان ابلاغ نماید. اما سایرین نیز میتوانند در رتبۀ خود حق را بیابند.
"إِنَّ ناشِئَةَ اللَّيْلِ هِيَ أَشَدُّ وَطْئاً وَ أَقْوَمُ قيلاً. إِنَّ لَكَ فِي النَّهارِ سَبْحاً طَويلاً. وَ اذْكُرِ اسْمَ رَبِّكَ وَ تَبَتَّلْ إِلَيْهِ تَبْتيلاً." [3]
جسم در دنیای خودش خیلی قدَر است و آنقدر به ثقل این دنیا انس دارد که سخت، رام میشود. برای همین در روز آنقدر انسان را گرفتار میکند که او در شب هم فقط به خواب و جسم بپردازد. راه چاره، این است که انسان با یاد خدا، دلش را از ماده ببُرد و از بدن به سوی خدا منقطع شود. آنوقت وجودش وسعت میگیرد و میفهمد با کثرات چه کند.
بیایید یک صبح تا شب، همۀ حبّ و بغضها و همۀ شادی و غمهایی را که در دلمان میآید و همۀ چیزهایی را که سود یا زیان خود میبینیم، در دفتری یادداشت کنیم. ببینیم چقدر از اینها را بیرون به ما تلقین و القا کرده و چقدر را از عالم وحدت درونمان آوردهایم و کثرات را در آن غرق نمودهایم؛ یعنی چقدر داناییم و چقدر دارا. اگر با خودمان تعارف و رودربایستی نداشته باشیم، میفهمیم حتی بیشتر باورهای دینی ما تحت تأثیر القائات بیرونی خانواده، مدرسه و جامعه شکل گرفته و خودمان در درون، حقیقت آنها را نچشیدهایم. ازاینرو آثارشان را هم نمیچشیم.
مثلاً اگر بخواهیم نمازمان را بررسی کنیم، چندان اثری از انگیزۀ درونی و یقین قلبی در آن نمیبینیم؛ بلکه آن هم انعکاس بیرون و برآمده از بیمها و امیدهایی است که برای دنیا یا آخرت خود داریم: ترس از خانواده، موقعیت اجتماعی، شأن ایمانی یا ترس از جهنم و امید به بهشتی که فقط از دیگران شنیدهایم و خودمان در درون نیافتهایم.
..........
[2] سورۀ مزّمل، آیات 1 تا 5: ای جامه بهخودپيچيده؛ شب را جز كمى به پا خيز؛ نيمى از آن يا كمتر. يا بیشترش کن و قرآن بخوان؛ كه همانا به زودى سخنى سنگين بر تو القا خواهيم كرد.
[3] سورۀ مزّمل، آیات 6 تا 8: همانا حرکت در شب، پابرجا و ماندگارتر است و تو در روز تلاشی طولانى داری؛ نام پروردگارت را ياد كن و تنها به او دل ببند.
ادامه دارد...
#خلاصه
#ذیالقعده1439
#جلسه_سوم
@Lotfiiazar
۲۰ مرداد ۱۳۹۷
خلاصۀ سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر در شهر مشهد
12 ذیالقعده 1439
دریای درون (قسمت سوم)
متأسفانه بسیاری از حبّ و بغضها و منافع و نگرانیهای ما مربوط به بیرون است؛ یعنی مربوط به افراد و اموری که به وجود و بُعد باقی ما ربط ندارند، ولی ما اسیرشان شدهایم. وقتی این را نوشتیم و فهمیدیم، صادقانه ببینیم چقدر میتوانیم از اسارت رها شویم و چگونه؛ چند درصد این نگرانیها را حاضریم واقعاً کنار بگذاریم و اگرچه برای جسم و دنیایمان سخت و ناراحتکننده باشد، ابدیت را در نظر بگیریم، دیگر #طلب و تمنّای #کثرت نداشته باشیم و به خاطر امتیاز واحد وجودمان، امتیازات اعتباری کثرت را در توجه درونی خود، قربانی کنیم.
آری، اتفاقات نیستند که ما را بالا و پایین میکنند؛ خودمان خودمان را گرفتار کردهایم، چون به عمق وجودمان نرفتهایم. پس اینقدر توجیه نکنیم که تقصیر شرایط و دیگران است. بفهمیم بدن و #دنیا، اینقدر به توجه نیاز ندارند؛ که اگر امروز هم نفهمیم، فردا میفهمیم و دیگر کاری از دستمان برنمیآید.
مشکل ما این است که در امور کوچک و بیارزش زندگی، خیلی سختگیریم و به خود و دیگران و روزگار، سخت میگیریم. منظور از کوچک و بیارزش هم چیزی است که هرچه بزرگ و باجاذبه باشد، فانی است و هرچه قوی به نظر آید، دستخوش تغییر و تحول قرار میگیرد. این معیاری است که نه تنها دین خدا به ما میدهد، بلکه حتی کسی که دین ندارد، آن را در عمق وجود و فطرتش مییابد.
عظمت طبیعت با تمام مظاهرش مثل آسمان و زمین و کوه و درخت، رو به فنا میرود. #جسم ما که از اینها بزرگتر نیست! به چه مینازیم؟ چگونه شئون دنیا را برای خود، امتیاز گرفتهایم و عبور از آن برایمان سخت شده است؟ تا جایی که مشکلات خودمان هیچ، حتی اگر مشکلی برای اطرافیانمان پیش آید، فکر میکنیم به بنبست رسیدهایم! اما مگر آنها خدا ندارند؟ آنها هم حقّ انتخاب دارند و مثل ما، بُعد مادیشان فانی میشود و وجودشان باقی میماند.
دنیا برای همه، همین است. قرار نیست همیشه همه چیز سر جایش باشد. پس چه جای اینقدر سختگیری؟ چرا اجازه میدهیم بهترین لحظات زندگیمان صرف نگرانی دنیا شود؟ نه تنها هنگام عبادت یا زیارت، بلکه حتی اوقاتی که کارهای دنیایمان را انجام میدهیم، در جنبۀ وجودی میتوانند بهترین لحظات ما باشند که برای ظهور #اسماء خدا تلاش میکنیم؛ اما ما مدام به جای اینکه خدا را ببینیم، دیگران و دنیا را میبینیم.
به عنوان مثال وقتی لباس میپوشیم، بهترین لحظه است اگر ببینیم خدا جمال را دوست دارد و بخواهیم خود را زینت کنیم و برای تجلی زیباییهای خدا، علاوه بر باطن، در ظاهر نیز دنبال تعادل و هماهنگی باشیم. اما ما بیشتر به این فکر میکنیم که دیگران ببینند، چه میگویند و خوششان میآید یا نه!
خدمت کردن و خوبی به دیگران و اصلاً تمام زندگیمان همین است و دنبال نظر دیگران و نتیجۀ ملموس کارمان هستیم. دنیا و تکالیف ما در آن برای این است که کثرات در دلمان کمرنگ شوند و #وحدت، رنگ خود را پیدا کند؛ ولی ما اصلاً دنبال وحدت نیستیم و نگرانیمان این است که چه بلایی سر کثرات میآید.
نمونۀ بارزش اینکه از دیگران شاکی هستیم که زیاد حرف میزنند و عمل نمیکنند؛ اما اصلاً نگران رابطۀ خود با خدا نیستیم. غافل از اینکه تا رابطۀ خود را با خدا درست نکنیم، رابطهمان با خلق خدا درست نمیشود. مثلاً اگر مرتکب #گناه شویم، میگوییم: «خدا که میبخشد؛ اما میترسم مادرم بفهمد! مبادا عمه و خاله بفهمند که آبرویم میرود! نکند استادم بفهمد که تنبیهم میکند و...!» انگار گمان میکنیم میشود سر خدا کلاه گذاشت، اما دیگران هوشیارترند!
ادامه دارد...
#خلاصه
#ذیالقعده1439
#جلسه_سوم
@Lotfiiazar
۲۱ مرداد ۱۳۹۷
#خودمانی
✍ #اخلاص ، کم کم از #کثرت جدایت میکند!
و به #وحدت میرساند!
#حاج_قاسم نوشت ؛
خدایا من عاشق دیدارت هستم!
همان دیداری که موسیٰ را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود.
💫 این خاصیت جهادِ خالص است!
هرچه پیشتر میروی ؛ دورت شلوغتر میشود!
اما در درون خود، تنهاتر میشوی!
و یاد میگیری؛ جز روی پای خدا، جای دیگری نایستی...
جز برای لبخند او نَدَوی ...
و دست یاری جز بسوی او دراز نکنی!
#اخلاص در جهاد ... کاتالیزور توحید است!
و تو را با سرعت بیشتری از کثرت ماده جدا و
به وحدت کلمه میرساند...
⭕️ وحدتی به نام الله
#قاسم_سليماني
@ostad_shojae
۸ بهمن ۱۳۹۸
📋 #خلاصه_بحث_روز
سخنرانی سرکار خانم لطفیآذر
خلاصۀ جلسۀ 6
6 #رمضان_1443
فرهنگ دینی
زنگ خطر اینجاست که برقراری ارتباط با هر اعتباری که ولایی نباشد، مسیر #طاغوت است؛ یعنی انسان را در #کثرت گرفتار میکند. به طوری که هر روز دنبال یکی خواهد بود؛ به این دلیل که انعکاس احساس، گریه و شادی آن #اعتبار، روی فردی که دنبالهرو اوست، تأثیر میگذارد و فرد را به انفعال کثرتی و ناراحتیها و خوشحالیهای بیمورد آلوده میکند...
متن کامل در لینک زیر:
hamgaman-institute.ir/خلاصه-دروس/رمضان-1401/فرهنگ-دینی
@Lotfiiazar
۲۹ فروردین ۱۴۰۱