AUD-20220731-WA0006.mp3
7.39M
🔴 #فوقالعادهمهم
تا حالا شده کارهاتو به نیت فرج امام زمان علیه السلام انجام بدی؟
اگه اینکارو نکردی حتما اینو گوش کن☺️
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو با لینک نشر دهید
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
🔴 #فوقالعادهمهم تا حالا شده کارهاتو به نیت فرج امام زمان علیه السلام انجام بدی؟ اگه اینکارو نکرد
.
لطفا این پست رو با لینک فوروارد کنید❌
.
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت136
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
از خجالت به هردوشون چشم غره رفتم وگفتم
- کوفت، اصلا حواسم نبود، یه لحظه یادم رفت غیرخودمون کس دیگه هم اینجاست ؟ شما دوتاهم که نمیگین، آبروم رفت.
هر دوشون فقط خندیدن و زینب نزدیکمون شد، لبخندی زدم وگفتم
- زینب جون، چی شد صحبت کردی؟ توهم میای؟
- اره عزیزم دیشب داداش صحبت کرد احتمالا ما هممون بیایم، نمیدونی چقدر از دیشب خوشحالم،
خانم اسلامی بهم گفت
- زهرا مامانت میاد؟
- نه فقط من و حمید و خانم جون میایم، باباکه نمیتونه مغازه رو ببنده مامانم به خاطرش میمونه!
- ان شاالله که خیره.
برادر زینب که بافاصله از ما به کارش مشغول بود، نزدیک شد و رو به هممون گفت
- اگر کاری بامن نیست مرخص بشم از حضورتون.
خانم اسلامی تشکری کرد و زینب گفت
- داداش شما برو من با زهرایینا میام
- باشه، فعلا خداحافظ
بعداز رفتن بردار زینب چندتا چایی ریختم، خانم اسلامی مشغول بررسی برگه های ثبت نام و مدارکشون شد، سحر هم پولها رو مرتب کرد و بعداز شمردنشون داخل پوشه گذاشت. یکی از چاییها رو برداشتم و به خانم اسلامی گفتم
- حالا بلیط قطار رو کی میخواد هناهنگ کنه؟
- آقای محبی و چند نفر از پسرهااحتمالا پیگیر بلیط و خرید وسایل باشن، فعلا تا اونجایی که من اطلاع دارم،کار ما خانمها اینه که قبل از رفتن باید برای راهمون نون و غذای زائرین رو که صبح دستمون میرسونن به کمک چندتا از همسایه ها، به تعداد بسته بندی کنیم، چون روزه هم هستن یه مقدار کار سختتره.
اونطور که دیشب شنیدم چندتا واگن پشت سرهم قراره رزرو کنن که موقع پخش غذا و افطار به مشکل نخوریم.
یاد پارسال افتادم چقدر توقطار با بچه ها خوش گذشت. تا صب که برسیم مشهد، نخوابیدیم و شب نشینی کردیم، روبه خانم اسلامی و سحرگفتم
- یادتونه پارسال چقدر شلوغ کردیم؟ زینب جات خالی بود توقطار خانواده هامون، تویه واگن بودن. ما دخترا گفتیم میخوایم تو یه کوپه باشیم، مادرا هم قبول کردن، تا دلت بخواد گفتیم و خندیدیم، آخرش خانم جون اومد گفت بابا یکمم بگیرین بخوابین فردا صبح کلی کار دارینا! اما کو گوش شنوا!
سحر هم باخودش یه کیلو تخمه آورده بود همون شب تمومش کردیم، خلاصه امسال خدا توفیق داده همراه ما باشی و خوش بگذرونی.
فقط بدون این توفیق نصیب هرکسی نمیشه ها!!!
همه خندیدیم و ادامه دادم:
-جالب اینه چند نفری که اهل حجاب و این جور چیزا نبودن، تو کل سفر باهامون همراه شدن.
یادش بخیر آخرش میگفتن همیشه فکر میکردیم مذهبیا افسرده هستن و باهاشون خوش نمیگذره، اما حالا میفهمیم اشتباه کردیم.
شماها برا خودتون حد وحدودی دارین پیش نامحرم کاملاخشک و رسمی هستین ولی وقتی توجمع خودتونین بگو بخند دارین.
وقتی رسیدیم مشهد هممون خواب آلو بودیم و همین که رسیدیم دوساعتی خوابیدیم.
یادش بخیر مسئول فرهنگی پارسال آقای علوی بود تقریبا چهل وپنج سالشون می شد.
مثل پدر بودن برا هممون، اما امسال کارشون زیادشده و دیگه مسئولیت فرهنگی مسجد رو تحویل دادن.
زینب که با هیجان به حرف هام گوش میکرد و میخندید گفت
- البته بگما مطمئن باشین داداش منم برنامه هاش خوب و عالیه.
یه بار هم از این سفرها داشتیم، از طرف دانشگاه داداش که خودش مسئولش بود رفتیم، برنامه های معنوی و تفریحیش عالی بود
🔴کل رمان تو وی ای پی با 1566پارت آماده ست، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🤲 الهی عظم البلا...
#استوری
#بلای_غیبت
#نوای_انتظار
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت137
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
- البته بگما مطمئن باشین داداش منم برنامه هاش خوب و عالیه.
یه بار هم از این سفرها داشتیم، از طرف دانشگاه داداش، که خودش مسئولش بود رفتیم، برنامه های معنوی و تفریحیش عالی بود
نگاهی به زینب که طرف بردارش رو میگرفت، کردم. محبت خواهرانه ش واقعا ستودنیه! خانم اسلامی گفت
- اتفاقا از برنامه ی نیمه ی شعبانشون مشخصه که خیلی تو اینجور برنامه ها بودن و تجربه دارن.
زینب از تعریف خانم اسلامی خوشش اومد و تشکر کرد. ماهم حرفش رو تأیید کردیم. دیگه کارهامون تموم شده و کسی برای ثبت نام نیومد. روبه بچه ها گفتم
- میگم فکر نکنم دیگه کسی بیاد، بریم خونه؟
حرفم رو تأیید کردن و به طرف خونه حرکت کردیم.
همراه سحر وارد شدیم، دستم روی دستگیره در نرفته بود که صدای بگو مگو از خونه بلند شد. هردو نگران به هم نگاه کردیم
- یعنی چی شده زهرا؟
دوباره استرس به جونم افتاد.
- نمیدونم خدا به خیر بگذرونه صدای سعیده! من میگم بهتره ما رو نبینه بریم طبقه بالا.
- نه زهرا این قضیه باید همین جا تموم شه، به نظرم بهتره باهم روبرو بشین
-خدایا خودت ختم بخیر کن، فقط امیدوارم حمید وبابا دیر بیان، اونا خبر ندارن چه اتفافاتی تو این مدت افتاده.
- توکلت به خدا باشه، بریم داخل.
تپش قلبم بالا رفته، در رو باز کردم و با قدم هایی لرزون وارد شدم. صدای داد و بیداد سعید بالا رفت
- خاله، تورو خدا تموم کن، من دیگه نمیتونم تحمل کنم.
مامان، خانم جون و خاله ما رو دیدن، سعید رد نگاهشون رو گرفت، بادیدنم رگ های گردنش از عصبانیت باد کرد. دست هام شروع به لرزیدن کرد ، ولی نباید خودم رو ببازم. سعید با حرص به طرفم اومد، به چند قدمیم رسید
- چته رنگت پریده؟ خودتم میدونی چه غلطی کردی؟
حرفش تموم نشده بود که خاله سیلی محکمی به صورتش زد، همه هاج و واج نگاه کردیم، خاله انگشتش رو به علامت تهدید نشون داد وگفت
- سعید به جون خودم اگه یک کلمه ی دیگه ادامه بدی شیرم رو حلالت نمیکنم،
اینم زدم که چشم هات رو باز کنی ببینی کی دلسوزته! حق نداری با زهرا که مثل خواهر دلسوزی میکنه بد حرف بزنی.
- مامان چرا درک نمیکنین، مهسا زنمه، منو دوست داره.اونم داره برا زندگیمون تلاش میکنه. چرا اینقدر نسبت بهش بدبین شدین.
چه فرقی داره ماشین به نام من باشه یا مهسا، اما تو چی به خاطر یه فضول داری پسر خودت رو میزنی!
خانم جون عصبانی شد وگفت
- سعید حرمت نگه دار، زهرا تو این ماجرا مقصر نیست.
دلم میخواد داد بزنم و هر چی تو دلمه خالی کنم، باصدای بلند گفتم
- ببینم چرا دست از سرم برنمیداری؟ هر روز یه برنامه ی جدید داری!
دیگه نمیخوام ریختتو ببینم میفهمی به خدا خسته م کردی.
- ببین زهرا اونروز پیامم رو جدی نگرفتی گفته بودم اگه با آبروی زنم بازی کنی آبروت رو میبرم
- آبروی کی رو میبری؟
با صدای عصبانی حمید به عقب برگشتیم.
بابا کنارش وایستاده بود و هاج و واج نگاهمون میکرد، قفسه سینه ی حمید از عصبانییت بالا و پایین می شد. چشم هاش خون افتاده بود، نمیدونم یعنی همه حرف هامون رو شنیده.
🔴کل رمان تو وی ای پی با 1566پارت آماده ست، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
▫️وقتی نباشی
درد و غم است که بر سر دنیا آوار میشود...
پناهِ دل های بی پناه!
دنیا به آغوش امن تو، سخت محتاج است.
بغل وا کن مولاجان...
#گرافیک_مهدوی
#پناه_شیعیان
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨ کی بهتر از او...؟!
#استوری_مهدوی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220421-WA0019.mp3
13.65M
____________________________________
🌸🍃
🍃
🌹🍃عظم البلا یعنی عزیز فاطمه در بین ما نیست
🌸🍃برح الخفا یعنی که جا برای او در دیده ها نیست😭
#یاصاحبالزمان💚
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
🕊️عشـــ❤ـــقآسمانے🕊️
____________________________________ 🌸🍃 🍃 🌹🍃عظم البلا یعنی عزیز فاطمه در بین ما نیست 🌸🍃برح الخفا ی
.
سلام ظهرتون بخیر
دوستان من خودم خیلی این صوت رو دوست
دارم قبلا هم براتون فرستادم اما گفتم امروزم
بفرستم تا بهونه ای بشه برای اینکه یادی از
امام غریبمون کنیم 😔
.
واقعا ممنونم از عزیزانی که کانال و رمان رو به دوستاشون معرفی میکنن😍
دوستان رمان هنوز چاپ نشده دعا کنید بتونیم به چاپ برسونیم🌿🌸
@eshgheasemani
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت138
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با صدای عصبانی حمید به عقب برگشتیم.
بابا کنارش وایستاده بود و هاج و واج نگاهمون میکرد، قفسه سینه ی حمید از عصبانییت بالا و پایین می شد. چشم هاش خون افتاده بود، نمیدونم یعنی همه حرف هامون رو شنیده.
با چشم های اشکی نگاهش کردم، وقتی چشمش به من افتاد دندون هاش رو بهم فشار داد و دستش رو مشت کرد
تاخواست قدمی برداره بابا دست روی سینه ش گذاشت و مانعش شد.
- حمید جان، بابا آروم باش! صبر کن ببینم اینجا چه خبره!
حمید طرف بابا برگشت و گفت
- بابا مگه حرفاش رو نشنیدی؟
از همون روزی که زهرا شب خواستگاری جواب منفی داد شک کردم که یه کاسه ای زیر نیم کاسه هست.
زهرا تمام اون مدت که حالش خراب بود آقا برا خودش خوش گذرونی می کرد. گفته بودم اگه کسی بخواد اشک خواهرم رو دربیاره با من طرفه.
سعید تو با خودت چی فکر کردی؟ ها؟ اینکه اسمت رو روی خواهرم گذاشتن و خودتم همه جا گفتی دوستش داری، حالا بعدش بیای راحت بگی من تو رو نمیخوام و هر غلطی دلت خواست بکنی؟
بیچاره خواهر من که به خاطر آبروی تو تموم نیش و کنایه ها رو تحمل کرد و دم نزد، حالا تو چقدر رو داری که اومدی خونه خودمون، خواهرم رو تهدید میکنی؟
فکر کردی خیلی مردی؟نه داداش بی غیرت تر از تو خودتی؟
بابا برا اینکه حمید رو آروم کنه کمی بلند تر گفت
- حمید جان، بابا بس کن. ماهمه فامیلیم، نون و نمک خوردیم. آروم باش بذار ببینم چه اتفاقایی تو این مدت افتاده که من خبر ندارم.
از استرس ناخن انگشت شصتم رو با دندونم می جویدم، تپش قلبم خیلی بالا رفته، انگار دیگه توانی برام نمونده و قلبم داره مچاله میشه!
ناخودآگاه دستم رو روی قلبم گذاشتم و چشم هام رو بستم، سحر با دیدن وضعیتم سریع دستم رو گرفت
- زهرا خوبی؟
همه نگاه ها به طرفم برگشت، حمید سریع خودش رو بهم رسوند
- زهرا جان، چت شد یهو؟ سحر زهرا رو ببر اتاقش.
با حرص برگشت طرف سعید و گفت
- فقط دعا کن سعید، یه تار مو از زهرا کم نشه اونوقت باخود من طرفی!
با دستم اشاره کردم که نمیرم، نگرانی رو تو نگاه همه، حتی سعید میتونم ببینم.
سرگیجه بدی دارم، به کمک سحر پیش خانم جون نشستم.
مامان دست هاش رو بهم می مالید،خاله هم روی مبل نشست و رو پاش میزد.
تصمیم گرفتم این بار همه چیز رو بگم و خودم رو راحت کنم. آب دهنم رو به سختی قورت دادم وبه سعید که نگران نگاهم میکرد گفتم
- ببین سعید، حالا که کار به اینجا رسید بذار همه بفهمن که تمام این مدت اتفاقایی که افتاد تقصیر خودت بود نه من!
شب خواستگاری که رفتیم تواتاق صحبت کنیم خوشحال بودم که همسر خوب و مؤمنی نصیبم شده. اما وقتی تو اتاق گفتی که جواب منفی بدم و نذارم کسی بفهمه که تو پشیمون شدی و جواب منفی از طرف توعه، دنیا رو سرم خراب شد.
همه اینا به کنار، وقتی با لبخند به یکی دیگه پیام میزدی و منی که با هزار امید و آرزو که تو باعثش بودی، روبروت نشسته بودم.
گفتی من یکی دیگه رو دوست دارم و میخوام باهاش ازدواج کنم، اونقدر نامرد بودی که نفهمیدی من از درون شکستم.
اره سعیدخان، تا الان خواستم آبروت حفظ بشه.
شب عقد بهت درباره مهسا گفتم که حواست باشه، چون دلم به حالت سوخت نه اینکه دوستت داشتم نه! چون بعداون ماجرای بهم خوردن، از قلبم بیرونت کردم والانم دیگه جایی نداری!
فقط به خاطر اینکه نون ونمک هم رو خورده بودیم، بازشروع به داد وبیداد کردی که من میخوام زندگیت رو بهم بریزم. با خودم گفتم من احمق دارم خودم رو به آب وآتیش میزنم که دور و برت رو خوب ببینی، و زندگیت نابود نشه.
فرداش بهم پیام زدی که اگه کسی بو ببره آبرو برات نمیذارم، اینقدر عصبانی شدم که گوشیم افتاد شکست، حالا اونم بماند، چند روز پیش اومدی و گفتی من به مهسا پیام دادم، هرچی گفتم کار من نبوده حرف های خودت رو زدی و واینستادی تا جواب بگیری و رفتی!
قلبم تیرمیکشه ،نفس عمیقی کشیدم و ادامه دادم
- حالا وایسا جوابت رو بگیر بعد برو.
اومدی بگی آبرو برام نمیذاری؟ فکر کردی کی هستی که بخوای آبروی من رو ببری؟ها؟ مهم اینه که پیش خدا روسفیدم و آبرو دارم. هزاران نفر امثال تو بیان تهدیدم بکنن که آبرومو میبرن ترسی ندارم چون به خدا تکیه کردم.
توهم بهتره به جای این چرندیات یکم حواست رو جمع کنی که باد کلاهت رونبره وحرف هایی که روز عقد بهت گفتم رو جدی بگیری.
همه متعجب به حرف هام گوش میکردن ، سعید صورتش قرمز شده بود اما هنوزم باوز نمی کرد من همون زهرای ساکت و مظلومم که این حرف هارو بهش میزنم.
#ادامہدارد....
#کپےحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🔴کل رمان تو وی ای پی با 1566پارت آماده ست، اگه میخوای همه رو یکجا بخونی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. 🔹کپی پیگرد قانونی و الهی داره، رمان رو برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
enc_16852176785401807326213.mp3
3.92M
#شرمندهم
چطوری راحت بخوابم
چطوری لبخند بزنم
وقتی با گریه ....
سر به سجده میذاری
#ایجانیاصاحبالزمان💚
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸