┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️سلام بر تو مولایی که مؤمنم به حضورت،
و جانافشانم به گاهِ یاریت،
و سرسپردهام به فرمانت.
✨ وَ نُصْرَتِي مُعَدَّةٌ لَكُمْ
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️ روز ۳۱چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (جمعه)
⏳ ۹ روز مانده به نیمه شعبان
#تا_همیشه_سلام
📎دریافت متن و صوت زیارت آل یاسین و دعای بعد از آن، با صدای مداحان مختلف
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت388
ان شااللهی گفت و دوباره چشمهاش رو بست. لباسهام رو عوض کردم و کنارش دراز کشیدم.
امروز خداروشکر حالم خوب بود و تونستم روزه بگیرم، امیدوارم فردا هم کسی نفهمه، هر چند حس میکنم زینب بهم شک کرده.
چشم هام رو بستم تا موقع سحری بتونم بیدار شم.
این چند روز که اینجاییم عادت کردم خودم بیدار شم، با صداهای بیرون اتاق چشم باز کردم، کش و قوسی به بدنم دادم. لامپ اتاق رو روشن کردم و بقیه هم با روشن شدن اتاق بیدار شدن.
آماده شدیم و پایین رفتیم، قبل از ما زینب و حاج خانم به صدیقه خانم کمک می کردن، وارد آشپزخونه که شدیم، همشون گرم تحویلم گرفتن و جواب سلامم رو دادن. عطر خوش غذای صدیقه خانم فضای کوچک آشپزخونه رو پر کرده، احساس ضعف بهم دست داد.
به کمک سحر و مریم و چند نفر دیگه سفره ها رو پهن کردیم و همه چیز آماده شد.
دور سفره که نشستیم قاشق رو پر کردم و قبل از اینکه دهنم ببرم، سحر با شیطنت گفت
- میگم زهرا ماشاالله چقدر اشتهات باز شده نه به اینکه تا پریروز میگفتی چون روزه نمیگیرم در طول روز میخورم و چند قاشق برام کافیه، نه به دیروز و الان که بیشتر از قبل پر کردی و میخوای بخوری، خبریه؟
حس کردم سحر چیزایی فهمیده، برا اینکه شک نکنه باید مثل روزهای قبل عادی رفتار کنم.
قاشق رو همونجوری تو دستم نگه داشتم تا جوابش رو بدم، لبخند مصنوعی زدم و گفتم
- نه عزیزم چه خبری، الانم میخوام کم بخورم بقیه ش رو نگه دارم بعدا میخورم. اگه دیروز زیاد خوردم چون خیلی گشنه م شده بود.
با اینکه خیلی گشنمه ولی مجبورم مثل قبل کم بخورم، دلم نمیخواد روزه این چند روز رو از دست بدم، دو سه قاشق خوردم و بقیه رو مثل همیشه گذاشتم کنار تا بذارم یخچال.
چون غذا کم خوردم و معده م تقریبا خالیه، یه لیوان پر آب کردم و قرص هام رو خوردم.
از کنار سحر بلند شدم و به آشپزخونه رفتم، به بشقاب غذا که نگاه میکنم وسوسه میشم همین جا همش رو تموم کنم اما نباید با کارهام باعث شم سحر و زینب شک کنن.
چون اگه زینب بفهمه به برادرش میگه، واگه سحر بفهمه به حمید میگه پس بهتره این دوسه روز سختی بکشم و با غذای خیلی کم روزه بگیرم. فکر نکنم کارم اشتباه باشه چون دلم میخواست ماه رمضان روزه باشه حالا که توفیق نشده، حداقل این چند روز رو از دست ندم. بالاخره خدا این روزه رو گذاشته که حال فقرا رو هم درک کنیم، باز من یکم خودم بیچاره اونایی که حتی این چند قاشق رو هم ندارن و تا شب گرسنگی میکشن.
با فکر کردن به فقرا راحتتر میتونم گشنگی رو تحمل کنم. باید چشم از این بشقاب غذا بردارم و پا روی دلم بذارم، تو یه حرکت در یخچال رو باز کردم و داخلش گذاشتم.
سفره رو به کمک هم جمع کردیم و قرار شد بعد از نماز صبح دوباره برگردیم و ظرف هارو بشوریم.
بعداز مسواک و خوندن نماز دوباره پایین برگشتیم و تقسیم کار کردیم، علی آقا با کمک آقا محمد قابلمه هارو به حیاط آوردن و کنار ما گذاشتن تا بشوریم.
حدیث گوشی به دست وارد حیاط شد، بعد از دعوایی که کردیم زیاد دورو برم نیومده، با اینکه معذرت خواهی کرده ولی هر از گاهی که میاد هنوزم تو چشم هاش کینه و نفرت رو میتونم ببینم.
نمیدونم چرا این قدر ازم بدش میاد، با صدای مامان گفتن حدیث سرم رو بالا آوردم.
طبق معمول دوباره از مادرش چیزی میخواست وصدیقه خانم هم با جواب قاطع نه به کارش مشغول شد.
موقع بیرون اومدن از آشپزخونه نگاهش به من افتاد، سرم رو پایین انداختم و محلش نذاشتم.
امیدوارم امروز هم به خیر و خوشی بگذره و بتونم روزه م رو بگیرم، دیروز غذام رو کامل خوردم ولی امروز احتمالا به خاطر کم خوردن غذا شاید یکم برام سخت بگذره..
♥️قسمتاولرماندرحالتایپ
#نذرعشـــــــق💕👇
https://eitaa.com/eshgheasemani/22659
#ادامہدارد....
#کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫
•••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈•••
┄•●❥ @eshgheasemani
•🌸°
•🌸°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #نون_مهاجری
#قسمت389
دیروز غذام رو کامل خوردم ولی امروز احتمالا به خاطر کم خوردن غذا شاید یکم برام سخت بگذره..
سحر با دستش چند قطره آب به صورتم ریخت و این کارش باعث شد از فکر و خیال روزه بیرون بیام، با پشت دست قطره های آب رو از صورتم پاک کردم.
- چیکار میکنی؟
- من یا تو؟ چیه همش تو فکری! این همه ظرف شستم گذاشتم جلوت، رفتی تو فکر و از اونموقع فقط یه در قابلمه رو میشوری!
نگاهی به در قابلمه ی توی دستم کردم، حق با سحره، با خنده گفتم
- خب میخوام تمیزش کنم دیگه ببین چقدر برق میزنه!
یکی از قابلمه های کوچیک رو با کف کرد و دستم داد
- بله دارم میبینم، اون بیچاره اگه زبون داشت الان زیر دست تو دادش دراومده بود
خنده م گرفت و بقیه ی ظرف ها رو آب کشیدم.
بعداز تموم شدن ظرف ها حیاط رو هم آب و جارو کردیم و به اتاق برگشتیم، برای اینکه زیاد احساس گرسنگی نکنم سعی میکنم بیشتر بخوابم با سر و صدای بیرون بیدار شدم، به ساعت روی دیوار نگاه کردم، یه ربع به دوازدهه!
کسی غیر از من تو اتاق نیست، صدای سحر رو از هال میشنوم.
کش و قوسی به بدنم دادم و همونجور دراز کشیده به سقف خیره شدم.
با فکر اینکه روز عید فطر بیاد و جوابم رو به علی اقا بدم و به همراه خانواده ش رسما خواستگاری بیاد کیلو کیلو قند توی دلم آب میشه.
ناخودآگاه خنده روی لبم اومد. حتی از تصورشم ذوق زده میشم حس میکنم این مشهد باعث شد به خیلی چیزا فکر کنم، چه خوب میشه باهم ازدواج کنیم و به مناطق محروم بریم و به نیازمندا کمک کنیم. اون بشه دکتر و منم به بچه ها قرآن و مهدویت آموزش بدم.
حتی فکر کردن بهشم حس خوبی بهم دست میده، قیافه ی علی آقا رو تو کت و شلوار تصور کردم، با قیافه جذاب و مردونه ش که ابهت خاصی داره، با اینکه خیلی مهربونه ولی همه ازش حساب میبرن. امیدوارم همه چیز به خیر و خوشی بگذره و بتونم بعداز عزاداریها با استاد حرف بزنم و بگم که من نمیتونم با پسرش ازدواج کنم.
با باز شدن در از فکر بیرون اومدم و سحر وارد اتاق شد.
- چقدر تنبل شدی پاشو دیگه، حوصله م سر رفت
خندیدم و خمیازه ای کشیدم
- اخه الان که کاری نداریم، روزه هم....
خواستم بگم روزه هم هستیم کم مونده بود خرابکاری کنم، تو لو دادن خیلی مهارت دارم، هیچ وقت نمیتونم کاری رو از مامان و خانم جون پنهون کنم الانم داشتم پیش سحر بند رو آب میدادم.
- روزه؟ مگه تو روزه ای؟
دستپاچه گفتم
- نه نه منظورم اینه تو هم روزه ای بگیر بخواب که ضعف نکنی
چشم هاش رو ریز کرد و نگاهی به صورتم کرد، لبخند دندون نمایی زدم
- چیه خوشگل ندیدی؟
خندید و جواب داد
- چرا دیدم اتفاقا یکی از همین خوشگلا مقابلمه، ولی نمیدونم چرا مثل بچه هایی که یه خربکاری کرده و نمیخواد مادرش بفهمه داره یه چیزی رو قایم میکنه.
دستم رو تکیه گاه بدنم کردم، نشستم و به دیوار تکیه دادم، باید فکرش رو از روزه منحرف کنم.
- میگم خانم جون و حمید کجان؟
فهمید میخوام بپیچونمش و از جواب دادن طفره برم، یه تای ابروش رو بالا داد
- این یعنی اینکه نمیخوای جواب بدی! زهرا الان میرم غذات رو گرم میکنم بیارم بخوری
باید خودم رو عادی نشون بدم
- اصلا فکرشم نکن که بذارم با دهن روزه برام غذا گرم کنی. درضمن الان نمیخورم اشتها ندارم، بمونه یکم دیگه وقت قرص هامه! خودم گرم میکنم.
با اینکه حرفم رو باور نکرده ولی سکوت کرد و حرفی نزد.
بالاخره تونستم تا اینجا خوب پیش برم، وضو گرفتم، قرآن رواز روی ساکم برداشتم و مشغول خوندن جزء بیستم شدم.
سحر هم باگوشیش مشغول شد. خداروشکر زمان زود میگذره.
تقریبا چند ساعتی به اذان مونده، احساس ضعف و سرگیجه بهم دست داد.نگاهی به خانم جون که دراز کشیده، کردم.
آروم چادرم رو سر کردم و به پایین رفتم. کم کم حس میکنم هر از گاهی چشم هام تار میبینه، سرم رو تکون دادم و چند بار چشم هام رو باز و بسته کردم خوب شد.
وارد آشپزخونه شدم ،سحر و زینب و مریم پیش صدیقه خانم نشسته بودن و کمک می کردن، باید سعی کنم زیاد جلوی دید زینب و سحر نباشم.
کمی که کمک کردم تپش قلب هم به سر دردم اضافه شد نمیتونم زیاد بشینم، رو به همه خیلی عادی گفتم
- من میرم اتاق گوشیم جامونده، اگه کاری بود یه تک زنگ بزنین میام
صدیقه خانم با محبت نگاهم کرد وحرفی نزد، مریم هم که حواسش به حالم نیست و گفت
- برو عزیزم ماهستیم
تنها سحر وزینب از حرفم تعجب کردن، چون سابقه نداشته تو این چند روز کمک نکنم و به جاش بگم میرم اتاق، سریع از آشپزخونه بیرون اومدم و به سمت پله ها رفتم. سرگیجه باعث شد چند باری دست به دیوار بگیرم، صدای پا رو که شنیدم سریع دستم رو از دیوار برداشم و آروم به راهم ادامه دادم
- زهرا صبر کن ببینم
با صدای زینب به عقب برگشتم، میدونستم که زینب متوجه میشه. باید هر طور شده نذارم به برادرش بگه
@eshgheasemani
🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 13 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
13- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ تَوَقَّعْتُ فِيهِ قَبْلَ انْقِضَائِهِ تَعْجِيلَ الْعُقُوبَةِ فَأَمْهَلْتَنِي وَ أَدْلَيْتَ عَلَيَّ سِتْراً فَلَمْ آلِ فِي هَتْكِهِ عَنِّي جَهْداً فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 13: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم برای هر گناهی که تعجیل عقوبت را قبل از پایان یافتن گناه توقع داشتم ولی مهلتم دادی و پرده ی پوشش رابر من افکندی و با این همه از هیچ کوششی در هتک آن فروگذار نکردم؛ پس محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️سینهام سرشار از ایمان به حضور توست. سلام تنها حقیقت عالم!
✨ وَ صَدْرِي نُورَ الْإِيمانِ...
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
❤️ روز ۳۲ چلّه زیارت آل یس به نیّت فرج (شنبه)
⏳ ۸ روز مانده به نیمه شعبان
#تا_همیشه_سلام
📎دریافت متن و صوت زیارت آل یاسین و دعای بعد از آن، با صدای مداحان مختلف
🔘 ایتا | بله | تلگرام | اینستاگرام
@Elteja
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت390
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
با صدای زینب به عقب برگشتم، میدونستم که زینب متوجه میشه. باید هر طور شده نذارم به برادرش بگه
سعی کردم خودم رو عادی نشون بدم
- جانم؟
مشکوک نگاهی به صورتم کردو در آخر با دیدن لب های خشکم گفت
- تو روزه ای؟
دستپاچه شدم
- چی میگی تو؟روزه؟
- فکر نکن میتونی گولم بزنی و ازم پنهون کنی! از اون لب های خشکت مشخصه!
لبهام رو با زبونم تر کردم و گفتم
- میشه به کسی نگی؟
دستم رو گرفت و هر دو کنار دیوار نشستیم
- چرا اینکارو میکنی زهرا؟ تو خودتم خوب میدونی وقتی دکتر بهت گفته به خاطر قلبت نباید روزه بگیری و تو داری میگیری این روزه ت قبول نیست!
درمونده گفتم
- من هر سال این موقع روزه میگرفتم، خداشاهده از اولش نگرفتم فقط دو روزه! خواهش میکنم به هیچ کس نگو
ازم رو برگردوند و ناراحت گفت
- نمیتونم نگم، چون دوستت دارم و سلامتیت برام مهمه! ازم ناراحت نشو ولی برو یه نگاه به قیافه ت تو آینه بنداز عین گچ سفید شده، چشمات داره دو دو میزنه.
دستی به صورتم کشیدم و گفتم
- من چیزیم نیست خوبم، فقط یکم سرگیجه دارم اونم دوسه ساعت بخوابم خوب میشم.
کلافه به طرفم برگشت و لحنش کمی تندتر شد
- زهرا! تو قلبت الان مشکل داره میفهمی؟ باید این یک ماه رو کامل داروهات رو به موقع استفاده کنی! با این کارت داری حال خودتو بدتر میکنی. فقط خودت نیستی به فکر خانواده ت هم باش، اگه خدایی نکرده اتفاقی برات بیفته....
دیگه نتونست حرفش رو ادامه بده، با بغض دوباره به حالت التماس دستم رو گرفت
- نمیدونم اصلا علی برات مهمه یانه، باور کن، به جون خودم نگرانته.
خودشم شک کرده که چرا فشارت بالارفته بود ، فکر کنم فهمیده روزه میگیری! به خاطر علی بذار یه چیزی بیارم بخور. نگرانتم زهرا میفهمی؟
بغض بدی به گلوم چنگ میزنه، اشک توچشم هام حلقه زد...خدایا خودت میدونی علی آقا برام مهمه! آب دهنم که به خاطر روزه بودن خشک شده رو به سختی قورت دادم
- زینب فقط امروزو نگو خواهش میکنم، قول میدم از فردا نگیرم، فقط بذار امروزو بگیرم. تا افطارم چیزی نمونده میرم میخوابم که بیشتر بهم فشار نیاد، خواهش میکنم
درمونده نگاهش بین چشم هام جابجا شد لبخند کمرنگی زد، دیگه از دلخوری چند لحظه ی پیش خبری نیست
- عزیزم من فقط نگرانتم، باشه به هیچ کس نمیگم به شرطی که از فردا نگیری قبول؟
باخوشحالی گفتم
- قبول، الانم میرم یکم استراحت میکنم. ان شاالله که زودتر خوب شم
هر دو بلند شدیم، زینب به آشپزخونه رفت و منم به سمت اتاق قدم برداشتم، هر لحظه سرگیجه م بیشتر میشه و چشم هام تار میبینه، چند باری سرم رو تکون دادم و چشم هام رو باز وبسته کردم شاید بهتر شه.
دستم رو به دیوار گرفتم و آروم اخرین پله رو هم بالا رفتم. خداروشکر کسی داخل اتاق نیست، چندباری نفس عمیق کشیدم، چادرم رو باز کردم و همونجوری با مانتو و روسری روی زمین دراز کشیدم.
چشم هام رو بستم شاید زمان زودتر بگذره و وقت افطار برسه.
خدایا تو رو به بزرگیت کمک کن مشکلی پیش نیاد، خواهش میکنم تو که میدونی به خاطر عشق تو گرفتم، دوست داشتم مهمونت باشم و مثل بقیه ثوابش رو ببرم. خواهش میکنم حالم بدنشه!
🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
1_9780083393.mp3
1.99M
#سخنرانی
🔴 نقش امام زمان علیهالسلام در زندگی ما
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
🔸بیقرار و نگران،
صورتش را مدام روی زمین میزد.
هیچ کس نمیفهمید آهو دردش چیست.
امام فرمود:
مادر است؛
صیادی بچهاش را صید کرده،
متوسل شده به من برای آزادی او.
برویم خانه صیاد!
در زدند.
صیاد با دیدن امام تعجب کرد.
فرمود:
آهو بچهاش را میخواهد،
حاضری آهو را به من ببخشی؟
گفت:
جانم فدای شما!
لحظهای بعد بچهآهو کنار مادرش بود.
آهوی مادر جلو آمد.
میخندید و دم تکان میداد.
امام سجاد علیه السلام فرمود:
میدانید چه میگوید؟
دارد برای من دعا میکند:
خدا حقی را که از شما ربودند به شما برگرداند و غایبتان را برساند.
همانطور که بچه مرا به من برگرداندید...
📚 برگرفته از بصائر الدرجات ج1، ص 353
📚دلائل الامامة ج1 ص206
👈👈دعا برای فرج، یک اصل است.
اصلی که حتی حیوانات آن را میشناسند!
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌به خودمون بیایم
🔺️امام زمان عجل الله تعالی فرجه غریبه...
🎤استاد سید علی صادقی
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو تا میتونید با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
🌿🌿🌸
#تلنگرمهدوی💥
انتظار یعنی...
اینکه ببینـے در جایگاهی که هستی،
با توانایی هایی کھ داری...
چه کاری از دستت بر میآید تا برای امامزمان انجام بدهـے !
#انتظار توقف نیست؛
حرکتی رو به جلوست...☘
🌻🍂
شیخ اسماعیل اوجی – دعا برای امام.mp3
5.02M
#دعابرایامامعصر
🔹 بیقیمتم و جز تو خریدار ندارم
#هو_الغریب
#امام_حسین
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا این پست رو تا میتونید با لینک نشر دهید تا افراد زیادی با حضرت اشنا شن
http://eitaa.com/joinchat/3102605334Cfac7bc2cf1
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت391
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
کم کم چشم هام گرم شد و خوابم گرفت، با تکون های دست خانم جون چشم هام رو باز کردم،
- زهراجان، دخترم!چرا با این لباسا خوابیدی؟ نزدیک اذانه من دارن میرم پایین تو هم بیدار شو بیا
با تکون دادن سرم تایید کردم و بعداز رفتن خانم جون سرجام نشستم، نگاهی به اتاق نیمه تاریک اتاق کردم، فعلا خبری از سرگیجه نیست خداروشکر، خوشحال از اینکه حالم بهتر شده کش و قوسی به بدنم دادم و خمیازه ای کشیدم.
چادرم رو سر کردم و از اتاق بیرون زدم.
از پایین سر و صداهای زیادی میاد، بوی قرمه سبزی کل راه پله رو برداشته، احساس ضعف کردم، پله هارو با احتیاط پایین رفتم و وارد نمازخونه که شدم، خانم ها دور سفره نشسته بودن و باهم صحبت میکردن..
مامان زینب با دیدنم لبخند محبت آمیزی زد، سلام کردم و جوابم رو به گرمی داد. اشاره کرد که پیشش بشینم جواب دادم
- برم آشپزخونه ببینم کاری هست یا نه شما بفرمایید
- باشه عزیزم
به سمت آشپزخونه پاکج کردم، علی آقا کنار پرده منتظر وسایل بود، با چادرم رو گرفتم تا چشمش بهم نیفته. خودمم میدونم که رنگم پریده، خداروشکر از بین آقابون صداش کردن و بعداز رفتنش سریع وارد آشپرخونه شدم. زینب با دیدنم به سمتم اومد
- خوبی زهرا؟
- اره عزیزم مگه قرار بود بدباشم؟
نگاهش تو صورتم چرخید و گفت
- رنگت خیلی پریده، به نظرم اینجا نباش برو بشین سر سفره، اذان گفت بلافاصله افطار کن میترسم حالت بدتر شه
کاش یه اینه اینجا داشتم و خودم رو نگاه می کردم. یعنی اینقدر اوضاعم بده .
با سر حرفش رو تایید کردم و برگشتم و سر سفره نشستم، علی آقا متعجب نگاهم کرد، سلام آرومی دادم و خداروشکر الان نمیتونه سؤال پیچ کنه.
سر سفره نشستم و شروع کردم به ذکر گفتن کردم، بالاخره صدای دلنشین و روح نواز اذان تو فضای کوچیک نمازخونه پیچید ، به توصیه ی زینب اذان که تموم شد سریع روزه م رو با یه خرما باز کردم و بلافاصله مشغول خوردن شام شدم.
احساس میکنم حالم الان خیلی بهتر شده، سحر کنارم نشست و نگاهی به بشقاب غذام که تا نصفه خورده بودم، کرد
- ماشاالله تا غذاهارو بکشیم تو نصفشو خوردی
خندیدم و نگاهی به غذام کردم
- آخه خیلی گشنه م بود، نتونستم منتظرت بمونم
لبخندی زد
- نوش جونت، امیدوارم از فردا دیگه از اینکارا نکنی.
چینی به پیشونیم دادم
- از کدوم کارا؟
بدون اینکه نگاهم کنه جواب داد
- خودت بهتر میدونی، دیروز و امروز رو به کسی نگفتم، ولی فردا ببینم روزه میگیری به اقا حمید میگم.
حس کرده بودم سحر متوجه روزه گرفتنم شده بدون اینکه جوابش رو بدم مشغول خوردن بقیه ی غذام شدم.
بعداز تموم شدن افطار، با اینکه هنوزم سرگیجه دارم تو جمع کردن سفره کمک کردم، اما نمیدونم چرا تپش های قلبم بیشتر شده.
یکی از قرص هام رو که دکتر برای تپش قلبم داده بود رو خوردم.
امشب چون شب بیست و یکمه، همه تند تند کارهارو کردن تا به موقع به حرم برن.
به اتاق برگشتم، بهتره کمی دراز بکشم شاید حالم خوب شه، چشامو محکم فشار دادم اما فایده نداره.
ساعتم رو نگاه کردم،تقریبا یک ساعتی از افطار گذشته...
به خاطر سرگیجه ای که دارم نتونستم به موقع نمازم رو بخونم، وضو گرفتم و نماز خوندم و جانمازم رو روی ساکم گذاشتم.
همه آماده شدن تا به حرم برن، با این حالی که دارم فکر نمیکنم بتونم باهاشون همراه شم.
🔴 اگه میخوای کل رمان رو یکجا بخونی و زودتر از بقیه تموم کنی با پرداخت 40هزار عضو vip شو😍😍
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ✅ بعد از خرید: 🔸این رمان نزدتون امانته و با واریز هزینه مالک اون نمیشیدو نمیتونید تو کانال شخصیتون یا جاهای دیگه بارگذاری کنید فقط با شرایط ویژه تو کانال خصوصی نویسنده میخونید. ❌ رمان رو کپی نکنید و برای کسی نفرستید، تحت هیچ شرایطی راضی نیستم ❌ ♥️پارتاولرمان #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞