•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت714
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
منتظر حرفاش شدم که ادامه داد
- ببین عزیزم، عمه همیشه میخواست من و سهیلا باهم ازدواج کنیم، خصوصا وقتی شوهرش فوت شد من به رسم فامیلی خیلی بهشون سر میزدم، چون فشار عمه خیلی بالا پایین میشد، سهیلا زنگ میزد و میرفتم. عمه هم تو این مدت فکر میکرد من به خاطر علاقه به دخترش میرم و بهشون سر میزنم درحالی که من هیچ حسی به سهیلا نداشتم و ندارم!!!
قبل از مشهد چند باری زنگ زد و بامامان حرف زد، مامان گفته بود که علی هیچ علاقه ای به این ازدواج نداره،تو مشهدم زنگ زد.
حتی خودم، هم به خودش هم به سهیلا گفتم ما اصلا هم کفو هم نیستیم، اعتقادات ما زمین تا آسمون فرق داره. ولی گوش عمه بدهکار نبود و قبول نکرد، حتی بابا هم بهش گفته...
بعد نگاهی به من کرد و گفت
- امروزم که دیدی باهات اونجوری حرف زد مطمئن باش از تو بدش نمیومد چون تو رو نمیشناسه، به خاطر اینکه حرص ما رو دربیاره اون حرفارو میزد. تمام حرص و کینه ای که از ما داشت رو سر تو خالی کرد. به جون خودم زهرا فقط به احترام بابا خودم رو نگه داشته بودم، و الا اجازه نمیدم کسی به زنم بی احترامی کنه. فقط لحظه ی آخر دیگه نتونستم تحمل کنم و ....
با محبت نگاهش کردم
- میدونم عزیزم، به نظر منم کار درستی کردی به هر حال حاج آقا خودش جوابشون رو داد. خودم دیدم چجوری دستهات رو مشت کرده بودی و خودت رو کنترل میکردی!
منم به خاطر تو و خانواده ت که بهم محبت دارین درمقابل بی احترامیاش سکوت کردم، بالاخره هر کس نسبت به شخصیت خودش برخورد میکنه، بابام همیشه بهمون گفته احترام بزرگتر رو نگه داریم
- مطمئن باش نمیذارم دیگه بهت نزدیک بشه یا بی احترامی کنه، به بابامم گفتم ، گفت خودش با عمه حرف میزنه و بهش میگه اگه قرارباشه بیاد و دوباره بی احترامی کنه، کلا تو هیچ مراسمی دعوت نمیکنه. تو عروس و عزیز این خانواده ای زهرا، نه فقط من بلکه هیچ کدوم از اعضای خانواده م اجازه نمیدیم بهت بی احترامی بشه! چون بی احترامی به تو، بی احترامی به ماست
از اینکه خانواده همسرم بهم اینقدر محبت دارن خوشحالم. بالاخره به پاساژ رسیدیم و بعداز پارک کردن ماشین وارد پاساژ شدیم.
بدون اینکه من نشون بدم علی به سمت مغازه ی مورد نظر رفت
- مگه قبلا اینجا اومدی؟
با خنده گفت
- اره گلم، قبلا یکی، دوباری با حمید اومدیم
وارد مغازه شدیم، فروشنده خیلی صمیمی با علی دست داد و احوالپرسی کرد. زیر شیشه ی ویترین، چشمم به همون ستی که تو گوشی زینب دیده بودم افتاد، رکاب زنانه ی طلا و رکاب مردانه پلاتین!
به علی نشونش دادم و فروشنده آورد. سنگی که داشتم رو به علی دادم، فروشنده نگاهی به سنگ کرد و گفت
- خوبه، فقط یکم باید تراش بدیم تا روی رکاب اندازه شه. برا خانمتون هم سنگ عقیق یمن باشه؟
- بله، فقط داداش بی زحمت روش حکاکی "یازهرا" بکن
چشمی گفت بالاخره اندازه انگشتمون رو گرفت،خداروشکر رکابها تقریبا اندازه بودن و نیازی به رکاب دیگه نبود، قرار شد روی همونا کار بشه و روز قبلی که میخوایم بریم مشهد بیایم تحویل بگیریم. کارت بابا رو دادم و به اصرار من هزینه ی انگشتر علی رو از کارت بابا کشید. از مغازه بیرون اومدیم و به سمت طبقات بالا رفتیم تا برای عقد لباس بخریم.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز دهم استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
10- اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ ظَلَمْتُ بِسَبَبِهِ وَلِيّاً مِنْ أَوْلِيَائِكَ أَوْ نَصَرْتُ بِهِ عُدُوّاً مِنْ أَعْدَائِكِ أَوْ تَكَلَّمْتُ فِيهِ بِغَيْرِ مَحَبَّتِكَ أَوْ نَهَضْتُ فِيهِ إِلَى غَيْرِ طَاعَتِكَ فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 10: بار خدایا ! از تو آمرزش می طلبم از هر گناهی که به واسطه ی آن به ولی ای از اولیایت ظلم کردم، یا یکی از دشمنانت را یاری کردم، یا به جهت غیر محبت تو سخن راندم، یا در غیر مسیر طاعتت به آن اقدام کردم؛ پس بر محمد و آل محمد درود فرست و این گونه گناهانم را بیامرز ای بهتری آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت715
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
همراه علی به طبقه ی بالا رفتیم، چشمم به یکی ازمغازه ها که لباس های خیلی شیک و زیبایی داشت، افتاد.
به علی نشون دادم و باهم وارد مغازه شدیم. به فروشنده سلام دادیم و بعد از گرفتن جواب، نگاه کلی به مغازه انداختم.
تمام لباس هارو از نظر گذروندم، یه مانتو شلوار خیلی قشنگی به رنگ نباتی، که روی آستینهاش خیلی ظریف کار شده بود و شلوار همرنگش، گوشه ی مغازه چشمم رو گرفت.
نزدیک رفتم و به علی گفتم
- نظرت چیه؟قشنگه؟
با سر تأیید کرد و گفت
- اره قشنگه، اگه دوست داری بگم برای پرو بیاره
دوباره همه جاش رو نگاه کردم، خیلی به دلم نشست، فروشنده که خانمی تقریبا سی ساله به نظر میومد نزدیکمون شد
- این کارمون، تن خوریش حرف نداره. اگه پسند کردین براتون بیارم پرو کنین
نگاهی به علی کردم و گفت
- ممنون میشم بیارین
فروشنده جفت همون مانتو، شلوار رو آورد و دست علی داد.
وارد یکی از اتاقهای پرو شدم، علی بیرون منتظر موند، سریع چادر و مانتو رو درآوردم و مانتو رو تنم کردم، از آینه که نگاه کردم خیلی بهم میومد، آروم در روباز کردم و علی رو صدا زدم. با شنیدن صدام برگشت و نگاه کلی بهم انداخت، و چشم هاش برقی زد
- یه چرخی بزن!
کاری رو که میخواست انجام دادم،
- چطوره بهم میاد؟
- عالیه، عالی! انگار مخصوص خودت دوختن عزیزم. شلوارشم بپوش اگه مشکلی نداشت حساب کنم.
چشمی گفتم و شلوار رو تنم کردم، کاملا اندازه ست، لباس های خودم رو تنم کردم و مانتو شلوار رو تو دستم گرفتم و بیرون رفتم. علی دست هاش رو تو جیبش گذاشته بود و زمین رونگاه می کرد، با دیدنم لبخندی زد و لباسهارو ازم گرفت
- کاملا اندازه ست؟
با سر تأیید کردم و بعد از حساب کردن هزینه ش از مغازه بیرون اومدیم.
- میگم طبقه ی بالا بریم ببینیم روسری و ساق هم میتونیم پیدا کنیم؟
دستم رو گرفت و از پله ها بالا رفتیم. چند تا مغازه ی روسری بود، پشت ویترین شیشه ای یه روسری نباتی ساده که اطرافش رو کارشده بود رو به علی نشون دادم.
وارد مغازه شدیم، از بین روسریها چندتایی که با لباسم ست بود رو انتخاب کردم. بعد پرو دوتاش رو به اصرار علی برداشتم و یه ساق دست خیلی خوشگل و جوراب همرنگ لباسم هم انتخاب کردم و از مغازه بیرون اومدیم
- میگم علی جان، فعلا همینا کافیه.
با محبت نگاهم کرد و گفت
- باشه خانومی، من که نمیدونم چیا لازمه برا عقد، شما خانوما بهتر میدونین.
- آخه برامشهد که عقدمون قراره خونده بشه همین لباس و روسری کافیه، تا اونجایی که زینب گفت، چادر سفیدم مامانت خریده. بقیه ش میمونه برگشتیم میریم برا جشن میگیریم.
- باشه عزیزم. ولی یادم نبود چادر عقدت رو هم خانم آقا سید برات فرستاده
- جدی میگی؟
- اره خانم، بعدا تعریف میکنم چی شد.
- باشه. فقط الان بریم خونه، تو هم یه ذره استراحت کن که تو بیمارستان خوابت نگیره
نوچی کرد و گفت
- نهار که نتونستیم بریم بیرون، شام رو بریم رستوران، بعدش میریم خونه.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
07.mp3
14.62M
▪️" صباحاً و مساءً "
بشنویم مصیبتی را که او هر صبح و شام میبیند و خون میگرید!
🎵 روایت هفتم: سخنرانی حضرت امّکلثوم سلاماللهعلیها در بازارِ کوفه...
#صاحب_عزا
🏴اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🏴
🌴به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌴🏴
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت716
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
به سمت ماشین رفتیم، علی وسایلهایی که خریده بودیم روی صندلی پشت گذاشت و سوار شدیم. تقریبا دو ساعتی با ماشین چرخیدیم، هوا کم کم تاریک میشد و به اذان کم مونده بود به علی گفتم
- میگم بریم حرم نماز بخونیم بعدش بریم شام بخوریم
دست روی چشمش گذاشت
- چشم خانم
ماشین رو دور زد و به سمت حرم رفتیم.
ماشین رو تو پارکینگ حرم پارک کرد و وارد حرم شدیم.
به سمت سرویس بهداشتی رفتم و بعد از تجدید وضو پیش علی که کنار در منتظرم بود رفتم.
بعد از خوندن نماز به سمت رستوران حرکت کردیم. مقابل رستوران ماشین رو پارک کرد و وارد شدیم.
علی جای خلوتی رو نشون داد و به سمتش رفتیم، پیش خدمت نزدیکمون شد و منتظر موند تا غذای مورد نظرمون رو انتخاب کنیم. علی مِنو رو جلوم گذاشت و پرسید
- خانم چی میل داری؟
- فرقی نداره، هر چی شما انتخاب کنی منم همون رو میخورم
لبخندی زد، چنجه و سالاد رو با یه نوشیدنی انتخاب کرد. بعد از رفتن پیش خدمت گفت
- قربون اون حجب و حیات بشم خانومم
لبخندی به روش پاشیدم، طولی نکشید پیش خدمت غذاها رو آورد و روی میز گذاشت.
نگاهی به فضای دنج رستوران کردم و گفتم
- قبلا هم اینجا اومدی؟
همونطور که برام نوشیدنی میریخت گفت
- نه نیومدم، آدرس اینجا رو از دوستم گرفتم، خیلی غذاهاش رو تعریف میکرد.
بشقاب غذام رو جلوی خودش کشید و شروع به تیکه کردن گوشت ها کرد. بعد از تموم شدن کارش بشقاب رو مقابلم گذاشت
- بخور تا سرد نشده!
چشمی گفتم و شروع به خوردن غذا کردم، واقعا خوشمزه بود. گوشیم زنگ خورد، دور دهنم رو پاک کردم و با دیدن شماره مامان تماس رو وصل کردم
- سلام مامان جان خوبین.
- سلام عزیزم، خداروشکر خوبم کجایین مادر؟
نگاه عاشقانه ای به علی که حالا تمام زندگیم شده کردم و جواب دادم
- با علی آقا اومدیم رستوران شام بخوریم
- سلام برسون، آخه کوفته تبریزی پخته بودم گفتم زنگ بزنم شما هم بیاین دور هم باشیم.
حالا که باهم رفتین شام سهمتون رو نگه میدارم.
- چشم، دستتون درد نکنه
- فقط قبل از اینکه برسین بهم بگو غذاش رو داخل ظرفی بریزم ببره
چشمی گفتم و بعد از خداحافظی گوشی رو روی میز گذاشتم. به علی که بهم خیره شده بود و دست به غذاش نزده بود گفتم
- علی
- جان علی!
از نوع لحنش قلبم به تپش افتاد
- مامان گفت برا شام کوفته پخته، وقتی گفتم باهم اومدیم شام گفت سهمتون رو نگه میدارم.
- دستشون درد نکنه، اصلا یادمون رفت بهشون اطلاع بدیم شام بیرونیم. حالا غذات رو بخور که از دهن میفته.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞
🌹☘
🟢 این استغفار امیرالمؤمنین علیه السلام هست که 70 بند میباشد و مولا آن را هر سحر بعد از نماز صبح میخواندند:
✅هر شب یک بند از استغفار هفتاد بندی امیرالمؤمنین علیه السلام در کانال گذاشته میشه
💠فراز 11 استغفار امیرالمؤمنین 🌸🌿
11.اللَّهُمَّ وَ أَسْتَغْفِرُكَ لِكُلِّ ذَنْبٍ نَهَيْتَنِي عَنْهُ فَخَالَفْتُكَ إِلَيْهِ أَوْ حَذَّرْتَنِي إِيَّاهُ فَأَقَمْتُ عَلَيْهِ أَوْ قَبَّحْتَهُ لِي فَزَيَّنْتُهُ لِنَفْسِي فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ وَ اغْفِرْهُ لِي يَا خَيْرَ الْغَافِرِينَ.
بند 11: بار خدایا ! از تو آمرزش میطلبم از هر گناهی که مرا از آن نهی کردی و من مخالفت تو نمودم؛ یا مرا از آن بر حذر داشتی و من بر ارتکاب آن ایستادگی کردم یا آن را برایم زشت شمردی و من آن را برای خود زینت دادم؛ پس بر محمد آل محمد درود فرست و این گونه گناهم را بیامرز ای بهترین آمرزندگان!
💎خدایا به حق حضرت فاطمه ی زهرا سلام الله علیها فرج مولامون تعجیل بفرما و مارو از خدمتگزاران وفادار مولا قرار بده 🤲
💎یا رب محمد وآل محمد، صل علی محمد وآل محمد، وعجل فرج محمد وآل محمد"💎
🌹اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌹
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
┄┅══🦋🦋﷽🦋🦋
🦋اولین ســـــلام تقـــدیم به ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
🌹🍃اَلسّلامُ عَلَیْکَ یا صاحِبَ الزَّمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا خَلیفَةَ الرَّحْمانِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا شَریکَ الْقُرْآنِ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا قاطِعَ الْبُرْهانِ . اَلسَّلامُ عَلَیْکَ یا إِمامَ الْإِنْسِ وَالْجانِّ ، اَلسَّلامُ عَلَیْکَ وَعَلى آبائِکَ الطَّیِّبینَ ، وَأَجْدادِکَ الطَّاهِرینَ الْمَعْصُومینَ وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
#سلامبرشهیدمظلومکربلا
🌸🍃 الْسَلاٰمُ عَلَيْكَ يَا أبا عَبْدِ اللهِ وعلَى الأرواحِ الّتي حَلّتْ بِفِنائِكَ ، عَلَيْكَ مِنِّي سَلامُ اللهِ أبَداً مَا بَقِيتُ وَبَقِيَ الليْلُ وَالنَّهارُ ، وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ العَهْدِ مِنِّي لِزِيَارَتِكُمْ ،السَّلام عَلَى الحُسَيْن ، وَعَلَى عَليِّ بْنِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أوْلادِ الحُسَيْنِ ، وَعَلَى أصْحابِ الحُسَينِ.
🌼🍃اللهمَّ العن اولَ ظالم ظلمَ حقَّ محمد و ال محمد و اخِرَ تابِع له علی ذالکَ.
اللهمَّ العنِ العصابةَ التی جاهدتِ الُحسین وَشایعتْ و بایَعتْ و تابَعتْ علی قَتله اللهمَّ العنهم جمیعاً
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
AUD-20220329-WA0025.mp3
4.87M
____________________________
🌼🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨دعای زیبای ال یاسین🌼🍃
#حضرتامامزمان(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
در یکی از نامه هایی که به یاران با وفا خود فرستادهاند میفرمایند:
« هر گاه خواستید به وسیله ما، به سوی خداوند توجه کنید، و به ما روی آورید، پس همان گونه که خداوند فرموده است بگویید: سلام علی آل یاسین …»
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
#زیارتحضرتنرجسخاتونسلاماللهعلیها
🌹لطفا به نیابت از امام زمان علیه السلام بخونید🌹
🌼🍃بسم الله الرحمن الرحیم
اَلسَّلامُ عَلى رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ
وَآلِهِ الصَّادِقِ الْأَمینِ، اَلسَّلامُ عَلى مَوْلانا اَمیرِ الْمُؤْمِنینَ.
اَلسَّلامُ عَلَى الْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، الْحُجَجِ الْمَیامینِ، اَلسَّلامُ عَلى والِدَةِ الْأِمامِ، وَالْمُودَعَةِ اَسْرارَ الْمَلِکِ الْعَلاَّمِ، وَالْحامِلَةِ لِأَشْرَفِ الْأَنامِ
اَلسَّلامُعَلَیْکِ اَیَّتُهَا الصِّدّیقَةُ الْمَرضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ یا شَبیهَةَ اُمِّ مُوسىوَابْنَةَ حَوارِىِّ عیسى، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا التَّقِیَّةُ النَّقِیَّةُ
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا الرَّضِیَّةُ الْمَرْضِیَّةُ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ اَیَّتُهَا اْلمَنْعُوتَةُ فِى الْأِنْجیلِ، الْمَخْطُوبَةُ مِنْ رُوحِ اللَّهِ الْأَمینِ، وَمَنْ رَغِبَ فى وُصْلَتِها مُحَمَّدٌ سَیِّدُ الْمُرْسَلینَ، وَالْمُسْتَوْدَعَةُ اَسْرارَ رَبِّ الْعالَمینَ.
اَلسَّلامُعَلَیْکِ وَعَلى آبآئِکِ الْحَوارِیّینَ، اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى بَعْلِکِ وَوَلَدِکِ،
اَلسَّلامُ عَلَیْکِ وَعَلى رُوحِکِ وَبَدَنِکِ الطَّاهِرِ، اَشْهَدُ اَنَّکِ اَحْسَنْتِالْکَِفالَةَ، وَاَدَّیْتِ الْأَمانَةَ، وَاجْتَهَدْتِ فى مَرْضاتِ اللَّهِ، وَصَبَرْتِ فىذاتِ اللَّهِ، وَحَفِظْتِ سِرَّ اللَّهِ، وَحَمَلْتِ وَلِىَّ اللَّهِ، وَبالَغْتِ فى حِفْظِ حُجَّةِ اللَّهِ، وَرَغِبْتِ فى وُصْلَةِ اَبْنآءِ رَسُولِ اللَّهِ، عارِفَةً بِحَقِّهِمْ، مُؤْمِنَةً بِصِدْقِهِمْ، مُعْتَرِفَةً بِمَنْزِلَتِهِمْ، مُسْتَبْصِرَةً بِاَمْرِهِمْ مُشْفِقَةً عَلَیْهِمْ، مُؤْثِرَةً هَواهُمْ، وَاَشْهَدُ اَنَّکِ مَضَیْتِ عَلى بَصیرَةٍ مِنْ اَمْرِکِ، مُقْتَدِیَةًبِالصَّالِحینَ، راضِیَةً مَرْضِیَّةً، تَقِیَّةً نَقِیَّةً زَکِیَّةً، فَرَضِىَ اللَّهُ عَنْکِوَاَرْضاکِ، وَجَعَلَ اْلجَنَّةَ مَنْزِلَکِ وَمَاْویکِ، فَلَقَدْ اَوْلاکِ مِنَ الْخَیْراتِ ما اَوْلاکِ، وَاَعْطاکِ مِنَ الشَّرَفِ ما بِهِ اَغْناکِ، فَهَنَّاکِ اللَّهُ بِما مَنَحَکِ مِنَ الْکَرامَةِ وَاَمْرَاَکِ.
پس بالا مىکنى سر خود را و مىگوئى
اَللّهُمَّ اِیَّاکَ اعْتَمَدْتُ، وَلِرِضاکَ طَلَبْتُ، وَبِاَوْلِیآئِکَ اِلَیْکَ تَوَسَّلْتُ، وَعَلى غُفْرانِکَ وَحِلْمِکَ اتَّکَلْتُ، وَبِکَ اعْتَصَمْتُ، وَبِقَبْرِ اُمِّ وَلِیِّکَ لُذْتُ، فَصَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَانْفَعْنى بِزِیارَتِها، وَثَبِّتْنى عَلى مَحَبَّتِها، وَلا تَحْرِمْنى شَفاعَتَها وَشَفاعَةَ وَلَدِها، وَارْزُقْنى مُرافَقَتَها وَاحْشُرْنى مَعَها وَمَعَ وَلَدِها، کَما وَفَّقْتَنى لِزِیارَةِ وَلَدِها وَزِیارَتِها، اَللّهُمَّ اِنّى اَتَوَجَّهُ اِلَیْکَ بِالْأَئِمَّةِ الطَّاهِرینَ، وَاَتَوَسَّلُ اِلَیْکَ بِالْحُجَجِ الْمَیامینِ مِنْ آلِ طه وَیس، اَنْ تُصَلِّىَ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ الطَّیِّبینَ، وَاَنْ تَجْعَلَنى مِنَ الْمُطْمَئِنّینَ الْفآئِزینَ الْفَرِحینَ الْمُسْتَبْشِرینَ، الَّذینَ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا هُمْ یَحْزَنُونَ، وَاجْعَلْنى مِمَّنْ قَبِلْتَ سَعْیَهُ، وَیَسَّرْتَ اَمْرَهُ، وَکَشَفْتَ ضُرَّهُ، وَآمَنْتَ خَوْفَهُ، اَللّهُمَّ بِحَقِّ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَلا تَجْعَلْهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنْ زِیارَتى اِیَّاها، وَاْرزُقْنى الْعَوْدَ اِلَیْها اَبَداً ما اَبْقَیْتَنى، وَاِذا تَوَفَّیْتَنى فَاحْشُرْنى فى زُمْرَتِها، وَاَدْخِلْنى فى شَفاعَةِ وَلَدِها وَشَفَاعَتِها، وَاغْفِرْ لى وَلِوالِدَىَ وَلِلْمُؤْمِنینَ وَالْمُؤْمِناتِ، وَآتِنا فِى الدُّنْیا حَسَنَةً وَفِى الْأخِرَةِ حَسَنَةً، وَقِنا بِرَحْمَتِکَ عَذابَ النَّارِ، وَالسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا ساداتى وَرَحْمَةُ اللَّهِ وَبَرَکاتُهُ
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
zyarat_narjes khaton_dar_samera.mp3
3.33M
________________________________
🌸🍃
🍃
#صوتفوقالعادهزیبا
✨زیارت حضرت نرجس خاتون🌼🍃
اگر حاجتی دارید بـه حضرت نرجس خاتون، مادر امام زمان(ع) متوسّل شوید. ایشان چون مادر ولیّ وقـت ما هستند، به فـرزندشان مـی فرمایند که: پسرم! این شخص به من متوسّل شده. خواسته اش را بده.
🌷اَلّلهُمـّ؏َجِّللِوَلیِّڪَالفَرَجَواَقِمنابِخِدمَـتِه🌷
🌼🌿به نیت فرج مولا نشر دهید
🆔 @eshgheasemani
🌿🌿🌸
•🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸°∞°❀🌸❀
•🌸°∞°
•🌸°
✨﷽✨
#رمانانلایننَذْرِعِشْـــــقْــ♥️
✍ #ناهیدمهاجری
#قسمت717
❌دوست عزیز کپی و ارسال رمان به کانالها و گروها و پیویتون حرااامه❌
شروع به خوردن غذام کردم، بعد از تموم شدنش نگاهی به ساعتش کرد
- زهرا جان تا تو آماده بشی من هزینه رو حساب کنم بریم.
چشمی گفتم وچادرم رو مرتب کردم و کیفم رو برداشتم و به سمت در خروجی رفتم و منتظرش شدم. علی اومد و سوار ماشین شدیم. ماشین رو روشن کرد و دور زد و به سمت خونه حرکت کردیم.
وارد خیابونی که به سمت حرم میرفت شدیم، طبق معمول ترافیک هست و خیلی شلوغه! علی آرنجش رو به پنجره ماشین تکیه داد و به روبرو خیره شد.
- ببخشا به خاطر خرید نتونستی استراحت کنی.
با خوشرویی گفت
- این چه حرفیه گلم، اتفاقا وقتی پیشتم بیشتر بهم خوش میگذره اگه میرفتم خونه هم نمیتونستم بخوابم.
سرم کمی درد میکنه، با دست کمی پیشونیم رو ماساژ دادم شاید بهتر شه، صدای بوق ممتد ماشین ها کلافه م کرد و باعث شد سردردم شدت بگیره. سرم رو به صندلی تکیه دادم و چشم هام رو بستم.
دستم رو گرفت و گفت
- خسته شدی؟
چشمم رو باز کردم و نگاهش کردم
- نه صبح زود بیدار شدم چشمام اذیت میکنه و سردرد میگیرم. فکر کنم چشمامم ضعیف شده
- عینک نمیزنی نه؟
- نه قبل از اینکه بریم مشهد قرار بود برم دکتر، وقتی مطالعه میکنم خیلی چشام اذیتم میکنه.
- بذار هفته ی بعد وقت میگیرم باهم میریم چشم پزشکی!
با سر تأیید کردم، خدارو شکر کم کم ماشین ها حرکت کردن و راه باز شد. به مامان اطلاع دادم که کم موندیم برسیم
بقیه ی مسیر رو راحت رفتیم و به داخل کوچه ی خودمون پیچیدیم.
حس کردم کسی جلوی درمون ایستاده، چشم هام رو ریز کردم ببینم کیه. کمی که نزدیکتر شدیم کم کم استرس گرفتم. خودشه، سعیده!
- اون پسرخاله ت نیست جلو درتون؟
بعد از اون دعوایی که توی خونمون راه انداخت و قلبم رو به هم ریخت دیگه ندیدمش،
استرسم رو سعی کردم علی متوجه نشه. نگاهش کردم و جواب دادم
- اره فکر کنم. فقط اینجا چیکار میکنه
ماشین رو نگه داشت، دلم نمیخواد ببینمش، علی خودش پیاده شد و گفت
- زهرا جان پیاده شو
انگار وزنه ی سنگینی به پام وصل کردن و نمیتونم تکون بخورم. قبل از اینکه در رو ببنده گفت
-زهرا... حواست کجاست؟
به خودم اومدم و نگاهش کردم
- باشه الان...
در رو باز کردم و پیاده شدم. سعید با دیدن ما دست هاش رو از جیبش بیرون آورد و به سمتمون برگشت. تمام سعیم اینه تو صورتش نگاه نکنم، علی کنارم ایستاد، اروم سلام داد و جوابش رو ارومتر از خودش دادم
دستش رو به سمت سعید دراز کرد
- سلام آقا سعید، خوبی؟
سعید دست علی رو گرفت، طوری آه کشید که من از صداش سرم رو بالا گرفتم
- ممنون...خوبم. تبریک....میگم
دلم نمیخواد اینجا بمونم، به علی گفتم
- علی جان، همین جا منتظر باش غذات رو بیارم.
خواستم رد بشم و وارد خونه شم که با حرف سعید همون جا ایستادم و استرسم چند برابر شد.
✅ رمان نذر عشق در وی ای پی کامله با1566 پارت در دوفصل به همراه اموزش #همسرداری #مهدویت #تربیتفرزند😊
🔴برای خوندن کل رمان با پرداخت 35 هزار عضو vip شو😊
بزنید روی شماره کارت ذخیره میشه👇👇
6037701403767483بانک کشاورزی مهاجری @Ad_nazreshg ❌❌مهمتر اینکه چه تو وی ای پی رمان رو بخونید یا توکانال عشق اسمانی، اجازه کپی و انتشار و ارسال رمان جاهای دیگه رو ندارید❌❌ ♥️پارتاولرمان عاشقانه #نذرعشـــــــق💕👇 https://eitaa.com/eshgheasemani/74667 #ادامہدارد.... #کپےوفورواردحــــــراموپیگردالهےوقانونےدارد🚫 •••┈✾~🍃♥️🍃~✾┈••• ┄•●❥ @eshgheasemani •🌸° •🌸°∞ •🌸°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞°❀🌸❀°∞°🌸•°∞