eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
463 عکس
77 ویدیو
83 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
گرچه بُعد انطباقی وجود ذهنی را میپذیرد، وقائل است برای کسب معرفت باید تصورات رابا مصداق خارجی انطباق داد، اما او حیثِ ارتسامی معرفت را مورد تشکیک ونقد قرار میدهد. به اعتقاد وی مفاهیم ذهنی همگی از عالم خارج بدست نیامده‌اند،بلکه برخی از مفاهیم به نحو فطری درعقل وذهن انسان وجود دارد.وارتسامی نمیباشند. این مساله رامیتوان آغاز وگذار از واقع گرائی به شمار آورد. @falsafeh_nazari
برخلاف ، قائل به وجود مفاهیم فطری عقلی نبود لذا باور به وجود بُعد ارتسامی معرفت داشت. اما وی حیث انطباقی وجود ذهنی رامورد نقد قرار داد. به باور هیوم هیج راهی جهت انطباق مفاهیم ذهنی باافراد ومصادیق خارجی وجود ندارد.اساسا انسان فاقد ملاکی برای تشخیص صدق وکذب انطباقاتش است. @falsafeh_nazari
دومشرب فلسفی و هرکدام به جرح ونقد یکی از مقوِمات فلسفه و معرفت حصولی پرداختند. اما این نزاع درآخر به ظهور منتهی شد. وی راه برون رفت از نزاعهای فلسفی را نقض امکان معرفت و طرد کامل دانست. به زعم وی حقیقت انشاء ذهن انسان است. واقعیت قابل فهم وشناختی که فراتر از انسان باشد وجود ندارد. لذا نیازی به کشف قواعد ارتسام صحیح وانطباق صادق نداریم.آنچه هست اعطای حقیقت عالم توسط انسان میباشد.واین همان انقلاب کانت بود که به واژگونی فلسفه ومعرفت الوجود منتهی شد. @falsafeh_nazari
✅حکایت ماهیت_۱ بنابرنظریه مفهوم به حمل هوهو حقیقتا وبالذات برهمه واقعیات قابل صدق است. یعنی میتوانیم به درخت وشجروقمربگوییم: این وجود. قبل ازبیان وطرح نظام‌مند اصالت وجود، تمام حکمای مسلمان،به اینکه میتوان به هویات متشخص خارجی، واژه موجود رااطلاق کرد اشتراک‌نظر داشتند.اما دراینکه آیا میتوان به موجودات گفت وجود، بینشان اختلاف نظر بود.عموما حمل وجود برهویات خارجی رابه حمل ذوهو میدانستند.یعنی این موجود خارجی، خودش وجود نیست،بلکه ماهیتی است که وجود براو حمل شده. امابعداز مجاهدتهای علمی آخوند (ره) که به تنقیح دقیق وایضاح موستوفای اصالت وجود منجرشد،عموم حکمابراین نظرکه موجودات خارجی، به حمل هوهو وجود هستند اجماع کردند. زیرا حقیقت خارجی راوجود دربرگرفته، واساسا چیزی جز درعالم تحقق ندارد. لذاموجودات هرکدام وجودی متعین وقیدخورده میباشند، نه آنکه ماهیاتی مستقله،که وجود بالزیاده برآنها حمل میشود. براین اساس آنچه ازحق‌تعالی به عنوان مخلوق صادرشده، وجودمحدوداست.وجودی که دارای شدت وضعف میباشدوهرمرتبه نزد ذهن انسان به صورت قالبی مستقل به نام ظاهرمیشود. لذا بعداز آنکه کنگره ذهن و رواقِ علم حصولی رابامنجنیق ویران کنیم، بالوضوح میبینیم که ازشمس حقیقت، تنها نور وجود صادرشده.وکثرات عالم شدت وضعف آن صدور واحده میباشند. لذاچیزی جزوجود درعالم نیست که به آن وجود نگوییم. اما دربین شارحین وقائلین به بحثی مطرح شد که محور بسیاری از مناقشات فلسفی،درحوزه است. وآن اینکه ازچه چیز حکایت میکند؟؟به عبارتی چنانچه بپذیریم که وجود، همه چیز رادربرگرفته،در مواجه با هویت خاص خارجی مثلا یک درخت،آیا میتوان به آن عنوان ماهوی درخت اطلاق شود؟؟ زیراهویت خارجی ازسنخ وجودمیباشد،بااین حساب اگربه آن وجود، عنوان ماهوی درخت اطلاق کنیم،صحیح میباشد؟؟ آیا ماهیت از چیزی حکایت میکند؟؟ دراین بین سه پاسخ وجود دارد: ۱_ماهیت حاکی از حدومرز وجوداست. ماهیت،ازهیچ چیز حکایت نمیکند وبرهیچ امری صدق نمیکند. لازمه این سخن این است که بپذیریم ماهیت حاکی از حدونفاد وجود است. چون ماهیت دراین قرائت خودهویت خارجی نیست برهویت خارجی هم صدق نمیکندوحاکی ازآن نیست.بلکه بر تمام شدن حدموجود دلالت میکند. مرحوم از قائلین به این نظریه میگوید: ماهیت از هویت خارجی حکایت نمیکند بلکه هویت خارجی چون حدومرز دارد ودریک جا تمام میشود، ماهیت از نفادوتمام شدن هویت خارجی،حکایت میکند.لذا نمیشود به یک هویت خاص خارجی اشاره کنیم وبگوییم این‌انسان است.ماهیت برمتن هویت خارجی صدق نمیکند مگر مجازا وبالعرض.یعنی مامیپنداریم که صدق میکند.بنابراین مرحوم ازماهیت شان وجودخارجی راخلع میکند، وهم شانیت حکایتگری وذهنی ماهیت را ازآن نفی میکند. بنابرهمین ماهیات یک جنبه سلبی پیدامیکنند یعنی ظاهرمفهومش ایجابی است ولی باطنش سلب است. حدونَفاد یعنی آنجایی که دیگر این موجود نیست یعنی وجودرا دراین مرتبه بااین ویژگیها می‌یابیم ولی درمرتبه دیگر وجایی دیگر آنرا نمی‌یابیم.ازآنجایی که وجود رانمی‌یابیم ماهیت آغاز میشود،لذا چون ازاینجا به بعد وجود نیست ماهیت آغازمیشود وآنرا می‌یابیم .پس ماهیت بر خود درخت مجازا وبالعرض وبر حدِدرخت حقیقتا وبالذات حمل میشود. وچون درخت وحدش بایکدیگر معیت دارند، مجازا ماهیت برخود درخت هم صدق میکند.لذا ماهیت را از حد وجود انتزاع میکنیم .ماهیت معدم است.مثل کوری که از نبود بینایی انتزاع میشود.حد یعنی این موجود تمام شد وازاین تمام شدن من ماهیت آنرا انتزاع میکنم. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
بنابر ، وعاء خارج وسپهرحقیقت را وجود فراگرفته، لذا همه چیز است ومیتوان، وجود را به حمل هوهو به همه موجودات اطلاق کرد. دراین بین این سوال مطرح میشود...که از چه چیز حکایت میکند؟؟ به اعتقاد موجودات همگی از سنخ وجود هستند، نه ماهیت. پس اطلاق عنوان ماهوی مثل درخت، به موجود خارجی اشتباه است.چون آن شیء خارجی وجود است. به اعتقاد ، ماهیت نه درخارج است ونه از چیزی حکایت میکند.ماهیت عبارت است از تمام شدن وجود. @falsafeh_nazari
✅ حکایت ماهیت_۲ چنانچه گذشت بنابر قرائت عبارت است از حدونفاد ،لذا ماهیت ازهویت وافراد خارجی حکایت نمیکند، بلکه برتمام شدن حدوکمالات موجود دلالت میکند.لذابه نحو مجازی به موجود خارجی میگوییم درخت، مفهوم ماهوی درخت به هیچ حقیقتی دلالت نمیکند بلکه تنهابر تمام شدن کمالات اشاره میکند.درخت یعنی، نداشتن قوای ادراکی ظاهروباطن، فقدان قوای تحریکی، وعدم قوه عاقله. امابرخی ازشاگردان ایشان به نقد قرائت استادمصباح پرداخته وقائلندکه اگر اتصاف موجودات به ماهیت مجازی باشد، پس میتوان به درخت گفت انسان وبه انسان گفت سنگ و...الخ. زیرا امر مجازی ملاکی جهت صدق حقیقی ندارد.وضع وکاربردش به اعتبارجاعل است ونسبتی با حقیقت ندارد.حال آنکه نمیتوان عنوان هرماهیتی رابه دیگری حمل کرد.انتقادات دیگری به این نگاه وارداست که تفصیلش دراین‌مختصر نمیگنجد. قرائت دوم که موضع انتقادی نسبت به نگاه آیت الله مصباح است مربوط به میباشد. قائل است که ماهیت حقیقتااز موجودخارجی حکایت میکندوبرآن صدق میکند. ایشان به این مطلب اکتفانمیکندوقدمی دیگر جلو آمده ومیگوید حال که ماهیت بر فردخارجی صدق میکندپس درخارج هم ماهیت موجوداست. البته برای احتراز از باوربه میگوید چنانجه قائل شویم که ماهیت یک هویت حقیقی است و وجودفاقدهویت وخارجیت است، اصالت ماهوی شدیم.اما اگر بگوییم ماهیت و وجود هردو درخارج موجودند بالحقیقه، منتهی وجودشان به نحو اتحادی است،دیگر در وادی اصالت ماهیت وارد نمیشود. اما اینکه بگوییم وجودوماهیت هردو هویت حقیقی خارجی دارند، سخنی مبهم است.میتوان از قول استادفیاضی دوگونه تعبیر کرد. اول: منظوراین است که دریک متن وجودی حیثیتهای مختلفی وجود دارد.متن واقعی حقیقت وجوداست ودرعین حال ماهیت هم براو صدق میکند.به‌عبارتی درخارج یک انسان وجود داردولی در ذهن ما دومفهوم است.مفهوم وجودومفهوم ماهیت که هردو مفهموم ذهنی برآن هویت خارجی صدق میکند. چنانچه منظورایشان این تعبیرباشد، باقواعدکلی حکمت اسلامی سازگاراست وقابل پذیرش میباشد. گرچه ایت الله مصباح منکر این قول است ومیگوید یامفهوم وجود صدق میکند وماهیت صدق نمیکند یابرعکس. اماعموم فلاسفه گفته اند هیچ اشکالی ندارد. تعبیر دوم اینکه خود ماهیت درخارج موجوداست.وهمچنین حقیقت وجود هم یک هویت است ودرخارج موجود میباشد. به عبارتی ایشان میگوید درعالم خارج یک هویت واحد موجود است واز آن دومفهوم در ذهن حاصل میشود.مفهوم وجود ومفهوم ماهیت. به موازات مفهوم وجود در ذهن یک هویتی درخارج است که اسمش راگذاشته ایم وجود.وبه موازات مفهوم ماهیت یک هویتی درخارج وجود دارد به نام ماهیت....اما درعین حال این دوتا هویت در عالم خارج دوهویت نیستند بلکه یک هویت هستند. استاد فیاضی برای تایید نظرخویش مثال خداوند رامیزند.مبنی براینکه حق تعالی هم عالم است هم قادر.هم رحمان است وهم رحیم و..الخ. یعنی یک متن وجودی که مصداق حقیقی هویات مختلفه است ودرعین حال یک حقیقت واحدمیباشد. اماباید اذعان داشت که منظوراز اسماء خداوند این است که درخارج یک حقیقت واحد وجود دارد که منشاهمه اوصاف را دارد.وگرنه اینطور نیست که درخارج یک هویت علمی خداوند داشته باشد که جداومستقل از هویت رحمانیت خداوند است. 🔸نقدی که به جناب استادفیاضی وارد میشود این است که....خارجیت،موجودیت،تشخص سه ذاتی وجود میباشند.وماهیت به ماهو فاقداین سه امرذاتی است. چنانچه قائل شویم که شیئیت ماهیت درخارج موجود است وشیئیت وجود هم موجود باشد.یعنی گفته‌ایم: ساحتی از هویت خارجی ذاتیاتی چون خارجیت،موجودیت،تشخص دارد(ساحت وجود) وساحتی از آن فاقد این سه بُعداست(ساحت ماهیت)واین مساله میباشد وباطل است. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
برخی ازشاگردان درموضع انتقادی نسبت به قرائت ایشان، ماهیت راحکایتگر هویت و فردخارجی میدانند. این قرائت مربوط به میباشد.به زعم ایشان ماهیت و وجود هردو در خارج موجودند. @falsafeh_nazari