eitaa logo
فلسفه نظری
2.2هزار دنبال‌کننده
516 عکس
83 ویدیو
118 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ تجربه مرگ قسمت دوم نکته سوم) برنامه دارای یک محتوا وهمچنین یک ساختار وچارچوب فنی میباشد. قطعا از حیث ساختاری ونحوه برگزاری برنامه ودقت در احتراز از برخی آفتها دارای نقدهای است که بررسی آنها خالی ازلطف نیست اما آنچه مدنظراین نوشتار است پرداختن به بُعد محتوایی برنامه میباشد. چنانچه کسی احاطه کافی به مباحث داشته باشد تاحدود زیادی انچه توسط تجربه‌گران مرگ بیان میشود دوراز ذهن ومبهم نمیباشد.زیرا فلسفه اسلامی درصدد تبیین نسبت انسان باهستی وارائه تصویری کامل از عوالم وجودی ونسبت آنها بایکدیگر میباشد. آنچه که در و طیف مورد انکار وفراموشی واقع شده عبارت است از بُعد مجرد وفراجسمانی انسان وعالم. در نگاه همه چیز به نسبت انسان ومتعلقات او مثل آزادی، اراده، علم معنا پیدا میکند وخود انسان چیزی جز حیوان پیچیده و تکامل‌یافته که قوانین غریزی براو حاکم است نمی‌باشد. همچنین دنیا وعالم عبارت است از امتدادی جسمانی که حائز قوانین دقیق مکانیکی است. انسان وعالم دوماشین منظم ودقیق طبیعی هستند که یکی ازآن دو قدرت ادراک داردومیتواند به ماشین دوم(طبیعت) معناومفهوم اعطاکند. لذا چیزی فراتر از جسم پیچیده و وجود ندارد. انسان وفهم او بنیاد همه امور است. حیث مجرد روحانی که درامتداد اراده الهی برانسان وسرنوشت او وهمچنین طبیعت وعالم حاکم است در نگاه مدرن موضوعیت ندارد وچیزی جز خرافات عصر نمی‌باشد. لذا یکی از عوامل حمله وجرح برنامه فقدان دستگاه معرفت شناسی فلسفی دقیق جهت شناخت ابعاد مجرد انسان ونسبت عوالم مادی بامجرد میباشد. چنانچه فردی میگفت بعداز خلع بدن درد واسترسی که پزشکان وپرستاران اطرافم جهت احیای من متحمل میشدند را درک وحس کردم. در که انسان به عنوان سوژه مطلق فعال، افاضه کننده معنا به خارج است این مساله چیزی جز کنش‌های پدیداری انسان نیست. ودر علم مدرن که انسان جسم پیچیده فاقد حیث مجرد است، این تجربه درواقع حاصل نوعی فعل وانفعالات بیولوژیک مغز است، یاآنکه ناخودآگاه بشر دریک کنش فعال، به تخلیه احساسات سرکوب شده ناشی از عقده ادیپ پرداخته وموهوماتی تحت عنوان ارواح وعالم مجردات را انشاء کرده. واینها همگی ناشی اختلال سیستم ادراکی ونوعی روان‌رنجوری مضمن می‌باشد. اما درسیستم معرفتی فلسفه اسلامی نفس انسان، لطیفه‌ای مجرد ومقتبس از عالم جبروت است که پس تنزل با جسم مادی بشر همراه ومتحد شده، چنانچه توجه اصلی نفس به تدبیر جسم و بقای حیوانی باشد، محدود شده وخلق وخویی جسمانی وحیوانی به خود میگیرد. یعنی درابعاد مکانی وزمانی زندانی میشود.ونمیتواند از هویت فردی جسم فراتر برود. اما چنانچه نفس از بدن ترک توجه وتعلق کند واز مرتبه حیات مادی ناسوتی فراتر رود ومتوجه عوالم ملکوتی شود،قدرتمند میشود. یعنی بر موجودات احاطه یافته و ادراکات او قوی میشود. بنابر وعاء خارج وحقیقت عالم رایک امر واحد سریانی ذومراتب به نام وجود پُرکرده وفراگرفته. این وجود واحد دارای سه مرتبه است: وجود جبروتی_وجود ملکوتی_وجود ناسوتی وجود در مرحله جبروتی شدید وقوی است، یعنی احاطه کاملی به سایرموجودات مادون خود دارد وهمچنین حقایق عالم نزد او مضبوط است. اما وقتی وجود جبروتی تنزل یابد وبه وجود ملکوتی برسد ضعیف تر شده لذا قدرت احاطه ومعرفت به حقایق در او کمتر میشود وچنانچه بازهم تنزل یابد وبه وادی بسیار ضعیف ومحدود دنیای مادی وناسوت برسد احاطه او صرفا به هویت ویک فرداست وهمچنین وسعت ادراک حقایق برای او مضیق میشود. حالا اگر این روال رابرعکس صعود کند. یعنی از وجود ناسوتی به وجود ملکوتی وسپس جبروتی سیر کند،نتیجه آنکه چون از مرحله ضعیف وجود ناسوتی بیرون امده وپای در وعاء قوی ملکوتی گذاشته، وقاعدتا نفس از تعلق تدبیری به جسم جدا شده، وجود نفس قوی‌تر میشود واحاطه او به سایرهویات بیشتر شده وهمچنین ادراک ومعرفت او از حقایق توسعه می‌یابد....لذا وقتی عموم تجربه‌گران، برایشان خلع بدن رخ میدهد از نوعی قدرت یافتن واحاطه نفس برسایرین وهمچنین آگاه شدن بر حقایق مختلف یاد میکنند. این قبیل حوادث جزبا مبانی معرفتی فلسفه اسلامی قابل توضیح وتفسیر نیست. جالب اینجاست که برخی از منتقدین، علم را ملاکی برای توضیح این قبیل تجربیات میدانند. علمی که اساسا مبانی فلسفی ورئووس متافیزیکی‌اش وجود عالم مجردات رانفی میکند وانسان را گاهی حیوان مکانیکی و گاهی حیوان غریزی ودر دوره جدید حیوان پدیداری میخواند ودر روش مقید به مشاهدات حسی تجربی و وفادار به روش پوزیتیویستی است، هرگز نمیتواند چارجوبی معرفتی جهت توضیح وتبیین تجربیات مرگ وخلع بدن ارائه دهد. 🔶ادامه👇
در مبادی تصدیقی وهمچنین اهداف واغراض نهایی، و روش ومنهج تحقیقاتی به هیچ وجه وجود موثر عالم مجردات را برنمیتابد ویارای درک وتوضیحش راندارد. لذا استناد به علمی که بایک چشم مادی میخواهد به نبرد با بعد مجرد وملکوتی انسان برود در موضوع فوق کاملا بی‌وجه وبی دلیل است. علم مدرن باید ضعف خود را در توضیح روشمند ومشخص از تجربیات مرگ بپذیرد.علمی که باقاطیعت وجود حیث ملکوتی ومجرد انسان وعالم را نفی میکند هرگز نمیتواند به قضاوت پیرامون تجربیات انسانهای که به عالم مجردات برزخی رفته اند بپردازد. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔶 آنچه درباره محتوای برنامه مهم میباشد، توجه به بُعد مجرد وملکوتی انسان وعالم است. اما سنخ این توجه از نوع مباحث علمی فلسفی وکلامی چند استاد وفرهیخته حوزوی ودانشگاهی نیست.....بلکه از سنخ زندگی روزمره عوامانه است، انسانهای مختلف با سلایق متنوع به دیدار حقیقتی نائل شده اند. حقیقتی که در طول دوران جدید به وسیله فلسفه وعلوم مدرن همواره مورد رد وانکار قرار میگرفت. 🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔶 نکته قابل توجه این است که افرادی عادی بدون پشتوانه علمی وفارغ از اهداف واغراض فلسفی_کلامی ازمشاهده چیزی حکایت میکنند که علم مدرن توضیحی جز انکار ویاموضعی جز سکوت درباره آن ندارند. اساسا درعالم مدرن یک چارچوب منسجم معرفتی جهت فهم هستی و نسبت عوالم مجرد ومادی وجایگاه انسان درآنها موجود نیست. تنها چارچوب معرفتی است که میتواند مشاهدات فوق را به نحو روشمند توضیح دهد. 🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔻فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ بسیاری از کاربران مجازی از تصویری که امروز توسط پیج منتشر شده تعجب کردند ودر مذمت رفتار مزورانه ایشان نوشتند وگفتند. اینکه ازیک طرف ادعای احیای معارف اسلامی و الهی داشته باشی، واز طرفی با یک صهیونیست ضداسلام که در راستای پروژه اسلام هراسی درجهان واسلام زدایی در منطقه وکشتن مسلمانان وتخریب ونابودی میراث اسلامی وسرمایه‌های مادی ومعنوی مسلمانان ازهیچ عملی کوتاهی نکرده در کمال آرامش سلفی بگیری واز انتشار رسمی آن ابای نداشته باشی..بسیار متناقض وآزار دهنده می‌باشد. اما من اعتقاد دارم بادرنظر گرفتن سوابق تاریخی ومجموعه رفتاری سیدحسین نصر، بروز این عمل از او، امرتعجب برانگیزی نیست. نصر قریب به پنجاه سال است که در جهت طرح وبسط اسلام آمریکایی در بین مسلمانان ومعرفی آن به جهانیان مشغول فعالیت است. ریاست دفتر فرح پهلوی وتئوری‌سازی انقلاب سفید واسلام سکولار درعصر پهلوی، به معنای تثبیت وبسط اسلام آمریکایی می‌باشد. به گفته خودش پدر او ازاعضای بلندمرتبه لژ فراماسونری بوده، وخود نصر در طول حکومت طاغوت، مشغول جذب نخبگان وعالمان برجسته اسلامی به مراکز دانشگاهی وعلمی مرتبط با دربار پهلوی بوده. یعنی به خط کردن طیفی ازطلاب ودانشجویان به جهت معرفی کردن اسلامِ فلسفی_عرفانی که مسئولیت اجتماعی سیاسی ندارد واز تحولات روز بی‌خبر است وسر در آخور مطالعات علمی دارد وچنانچه حکومت ضداسلام پهلوی بودجه تحقیقاتی آنها را تهیه کند، درکمال آرامش به همکاری خود وسکوتشان ادامه میدهند. بشرط آنکه با طیف دیگر عالمان وحوزویان که روحانیت انقلابی وسیاسی هستند پیوند نخورند وهمین اسلامِ دمِ دستی اخته شده توسط لژهای ماسونی را تئوریزه کنند. حقیقت آن است که با آغاز جبهه‌بندی وعرصه فعالیت مسلمانان واسلام خواهان دچار تغییر وتحول شد. یا با حرکت جهانی و ضداستکباری انقلاب اسلامی همراه هستید، یا در سایه هژمونی سلطه بسر میبرید. افرادی در سطح سیدحسین نصر قطعا جزءطیف خاکستری که التفاتی به دوطرف ندارند نمیباشند. طیف خاکستری برای افرادی است که هنوز پیام این آرایش جهانی به گوششان نرسیده. اینکه چهل سال ازاین انقلاب بگذرد ومنافع نظام سلطه به سبب ظهور اسلام سیاسی_انقلابی به خطر بیفتدو تو در قلب شیطان بزرگ، از اسلام واحیای حکمت خالده ونقدمدرنیته بگویی وبابودجه‌های قابل توجه کتابهاومقالاتی چاپ کنی و نظام صهیونیستی آمریکا از وجود تو احساس خطر نکند و کسی باتو کاری نداشته باشد....خود دلیل بر این است که خیلی وقته با ائمه کفر و سلطه عکس یادگاری گرفته‌ای...گرچه یکی از آنها امروز منتشر شد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🖤إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ🖤 روح بلند استاداخلاق، حضرت آیت الله فاطمي نيا به ملكوت اعلي پيوست. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ درحقیقتِ استعاذه ظاهر آن است که در عبارت شریفه استعاذه (اعوذ بالله من الشیطان الرجیم) انسان از مطلق شرور وکلُ شیطان، به ربوبیت والوهیت حق‌تعالی التجاء می‌یابد. اما درنظر تحقیقی، استعاذه حقیقتی ذومراتب است که ادنی مرتبه آن در وعاء طبیعت وعلوی درجاتش در عالم فوق طبیعت محقق میباشد. ازآنجا که عالم طبیعت به نحوتدرجی به فعلیت میرسد، معیت ذاتی با نقص وضعف دارد.درواقع طورناسوت نقص روبه کمال است.از این رو عدم ملکات که همان شرور انفسی میباشند اختصاص به این وعاء دارد. لذا سالک دراین وادی از شر شیطان رجیم به الوهیت حق‌تعالی التجاء می‌یابد. واژه شیطان از مصدر «شطن» بمعنای دور شدن است.درلغت عرب شطنْ، به ریسمان طویل وهمچنین به اسبی که از صاحبش نافرمانی میکندگفته میشود. براین اساس وجه تسمیه شیطان، دوری از حق تعالی و سرکشی است، از همین رو شیطان اسم عامی است که برهر متمرد وسرکشی از جن وانس که بُعد وجودی از الوهیت باریتعالی دارد اطلاق میشود. البته یک مصداق این دوری وتمرد، جنی به نام ابلیس است که بر جناب آدم صفی‌الله سجده نکرد واز صفوف ملائکه طرد ورجم شد. علی وجهِ ما سَبَق، سالک در طور طبیعت ونشئه دنیا ازهر شیطانی که سبب استبعاد حضوری او ازساحت الوهی میشود استعاذه والتجاء میجوید. اما درمراتب علوی وجود واطوار ملکوتی هستی که نقص وشرور ذاتی فعلیت ندارد، مستعاذمنه انسان کلُ شیطان رجیم که مُبَعِد وجودی است نمیباشد.زیراشیطان در ارض ملکوت راه ندارد.امااین به معنای تعطیلی استعاذه نیست. زیرا‌ (يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ) لذا انسان علی کل حال بایدبه درگاه ربوبی التجاء والتصاق یابد. اما درنشئه فوق طبیعی مستعاذمنه سالک چیست؟ درآن وادی اسماء جلالیه حق‌تعالی مستعاذمنه واسماءجمالیه مستعاذبه میباشد.یعنی بشر از خدابه خوداو استعاذه میجویدوپناه میبرد. وقتی آیه آخرسوره علق بروجود مقدس رسول الله(ص) نازل شد..حضرت سجده فرمودندودر سجده به دعاعرض کردند: «أَعُوذُ بِعَفْوِكَ مِنْ عُقُوبَتِكَ وَ أَعُوذُ بِرِضَاكَ مِنْ سَخَطِكَ وَ أَعُوذُ بِرَحْمَتِكَ مِنْ نَقِمَتِكَ وَ أَعُوذُ بِكَ مِنْكَ» (خدایا...براستى كه از عقوبت تو به گذشتت پناه مى‌برم، و از ناخشنودى به خشنودى‌ات،و از كيفر تو به رحمتت واز تو به توپناه مى‌جويم.) براین اساس استعاذه حدیَقِف ندارد. همین‌که انسان ازادنی مراتب هستی به درجات عالی التجاء می‌یابد، خود مصداق استعاذه میباشد.لذا گاهی مستعاذمنه، شرور وشیطان رجیم وگاهی اسماءجلالیه حق‌تعالی میباشد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ انسان متعالیه درفضای طبیعت کلِ واحد جانداری است که نفسی مجرد وروحی ملکوتی بر آن حاکم است.گرچه ارسطو نفس افلاک را انطباعی وطبعی میدانست اما شیخ الرئیس نفسِ مدبرِ افلاک که وحدت بخش کثرات جسمانی عنصری است را ناطقه وروحانی قلمداد میکرد. این بدان معناست که زیست انسان در ضمن یک واحد جاندار به نام طبیعت که بهره‌مند از عقل است جریان دارد.به عبارتی جان داری عالم صغیر(انسان) در متن جانداری عالم کبیر(افلاک_طبیعت) ومتاثر از نفس ناطقه حاکم برطبیعت(نفس کل)میباشد. طبیعت به عنوان سومین طورِ ظهور وجود امکانی که شرح کامل تفصیلی فیض مقدس میباشد، ظاهر وباطنی دارد. ظاهر طبیعت هیئتِ جسمانی است که متشکل از عناصراربعه میباشد. و باطن آن موجودی مجرداست که فیض وجود و ماهیت را به موجودات افاضه میکند. عقل فعال واسطه افاظه حیات به نفوس ارضی(معدنیات،نبات،حیوان،انسان)میباشد، واو همان باطن قدسی ونشئه ملکوتی طبیعت میباشد. در نگاه انسان موجودی است بالقوه که تحققش در گروِ ارتباط با باطن طبیعت وعقل فعال میباشد. طلوع عقل سبب ظهور انسان میشود. و مشرق عقل با اتصالِ به شمسِ عقل فعال امکان پذیراست. به عبارتی ظهور انسان درصورت اتصال باطنی او با باطنِ طبیعت وعالم امکان پذیر است. مادام که بشر عقل فعال را مشاهده نکند در ساحت حیوانی بسرمیبرد. سفربه عالم عقول مفارق، لازمه تحقق عقلانیت است. در نگاه صدرا اتصال انسان با عقل فعال طی سه مرحله،ترتیب معدات، اشراق وفناء میسور است. تنظیم مقدمات قیاس واستدلال وحرکت فکر همگی معد وزمینه‌ساز ارتقاء نفس به عالم عقول است. چنانکه بشر حرکت ذاهبه وراجعه فکر را آغاز کند، درجریانِ اشراقات عقل فعال قرار میگیرد. اشراق، نوری است که برجان سالک می‌تابد و سبب ارتقاءوجودی او و سیر از ظاهربه باطن ملکوتی عالم میشود. آنگاه که براثر اشراق، ارتقاءوجودی یابیم، حقایق امور رااز دور به نحو غبارآلود درعقل فعال مشاهده میکنیم واین سبب ایجاد مفاهیم کلی میشود، اما چنانچه توجه وتذکر خویش رااز دست ندهیم این سیر ادامه یافته وتاجایی پیش میرود که به دیدار عقل فعال نائل میشویم، آنگاه حقایق رابه نحو جزیی دریافت میکنیم. براین اساس فعلیت عقل وظهور عقلانیت در صورت اتصال باطنی نفس انسان بانفس طبیعت وعقل فعال امکان است. واین اتصال وجودی بیگانه با حصولیات مفهومی نیست. انسانی که توصیف میکند، بادوبال حصولیات مفهومی واشراقیات حضوری تا آشیان فناء در حقایق عقل ملکوتی پرواز میکند. دراین نگاه انسان مستقل ودورافتاده از عالم نیست بلکه عینیت معنایی باعالم وطبیعت دارد. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻انسان متعالیه به بهانه زادروز وگرامیداشت حکیم بی‌آلایش شیرازی، صدرالمتالهین والحکماء صدرالدین محمد بن ابراهیم قوام متخلص به ملاصدرا(ره) @falsafeh_nazari
✅ حکمای خسروانی گروهی از یکتاپرستان ایران باستان که را سینه به سینه از جناب نبی گرفته بودند درواقع اولین وحکیمان جهان بوده‌اند. آنها را حکمای و آنها را یا حکمای مینامند. به اعتقاد حکیمان خسروانی اختلاف وتمایز میان موجودات به نحو تباینی واصیل نیست بلکه حقیقت عالم مانند یک طیف نور واحد ویکپارچه میباشد که البته دارای مراتب شدت وضعف است. هرمرتبه‌ای نسبت به مرتبه پائین‌تر (درقوس نزول) قوی ومقدم ونسبت به مرتبه بالاتر (در قوس صعود) ضعیف وموخر میباشد. وبین مراتب بالا وپائین رابطه اضافه اشراقیه برقرار است. در هزار بیت شاهنامه خود نخستین حکیم ایرانی را خوانده است. البته منظور از زردهشت اسم عامی است که برحکیمان اولیه اطلاق میشد ویک مصداقش حضرت میباشد. حکیمان زردهشتی با وحی در ارتباط بودند.البته نه به نحو تشریعی وخاص بلکه به نحو تکوینی وعام. لذا هم دارای نبوت به معنای عام وهم پادشاهی دنیایی بودند وچون سلاطین حکمت وحکومت بودند آنها را می‌نامیدند. این حکیمان عبارتند از: سان‌آجام_کیومرث_سیامک_هوشنگ_تهمورس_جمشید_فریدون_منوچهر_کیخسرو_ وشت سپنتمان_براهیم. این حکیمان وانبیاء الهی را به نام آذرهوشنگ و یا زردهشت خوانده‌اند زیرا زردشت به معنای عقل کل، روان ونفس کل است. 📌گروه دوم حکمای فهلوی بعد از یازده حکیم اول پدیدار گشتند. درباره آنها میگوید براثر ریاضات شاقّه وفناءکلی بعوالم غیبی دسترسی یافتند وعلوم خود را از لوح محفوظ میگرفتند. 📌گروه سوم حکمای فهلوی عبارتند از: شت ویسکر_شت ساسان پنجم_شت آذرکیوان و...که هرصدسال یک بار یک یاچندتن از آنان ظاهر میشدند.این حکماء یاانبیاء الهی تمام عمر بعبادت وریاضت مشغول بودند و بسبب کشف وشهود به حقیقت ولایت که همان نور نبوت حضرت خاتم المرسلین(ص) است راه یافتند وبه تعبیر سهروردی بادسترسی به بهمن‌امشاسفند یاعقل اول یا خردنخستین که همان نور نبوت رسول الله(ص) قادر برفع تاریکی وجهالت از مردم وهدایت آنها به نور و دیانت راستین زمان خود بودند. 📌گروه چهارم از حکمای فهلوی را پیرای‌وُخشور مینامیدند. بسیاری از سلاطین ایران باستان از همین گروه بودند.این گروه صاحب سلطنت دنیا واحکام دین بودند. این گروه به واسطه عقل‌دوم یا اردیبهشت‌امشاسفند بر اسرار ورموز جهان آگاه بودند ودارای مکاشفاتی بودند. این گروه خود را سایه‌خدا یاظل‌الله مینامیدند. 📌گروه پنجم را دستور‌دستوران میخوانند. حکیمان بزرگ وعلمای راسخی که دارای وزارت سلاطین بوده واز نسل انبیاء ایران ونسل نبی و راهبر و اداره کننده امت محسوب میشدند. این گروه نائب حق و راهنمای خلق بودند وبه واسطه عقل‌سوم یا شهریور‌ امشاسپند کسب نور میکردند برحقایق آگوه میشدند. 📌گروه ششم از حکمای خسروانی یا موبدموبدان یا هیربد مینامیدند. علمای مجتهد دراحکام که درهرشهر ودیاری متناسب بااحکام الهی برمردم حکومت میکردند. این گروه از نسل گروه پنجم بودند. مقام آنها انحصاری نبود وهرکس باتحصیل علم وریاضت میتوانست بمقام آنان رسد ودر ردیف میان امنای دولت و واسطه میان سلاطین و مردم قرار گیرند. این گروه بواسطه ارتباط با: اسفند ارمَزد( عقل چهارم) خرداد (عقل پنجم) مرداد امشاسفند (عقل ششم) بر حقایق وامور حسنه آگاه میشدند وبراثر تاثیر کلام خود در نفوس سلاطین وپادشاهان موثر واقع میشدند. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari