فلسفه نظری
🔴شرح فلسفه ♨️قسمت هفدهم. ⬅️ابطال و رد اشتراک لفظی وجود! ⬅️در عين آنكه وجود، مشترک معنوى است و صدر
🔴شرح فلسفه
♨️قسمت هجدهم.
⬅️چگونگی استدلال و کشف حقایق وجودی!
⬅️در حقیقت دو نوع برهان جهت استدلال بر حقایق وجود، وجود دارد که عبارتند از: اِنی و لِمی.
💠برهان لمی عبارت است از پى بردن از علت به معلول. مانند اینکه، وقتى دانستيم اين مايع بنزين است، خواهيم دانست كه علت احتراق و علت محركه موتور ماشين نيز هست. اين برهان، افاده يقين مىكند. يعنى وقتى علت را شناختيم، خواهيم توانست به نحو قطع، معلول آن را نيز بشناسيم. در فلسفه از اين برهان استفاده نمىشود، زيرا موضوع فلسفه، كه موجود هست، بيرون از حقيقتى وجود ندارد، تا علت آن باشد و ما از طريق علت آن به معلولش منتقل شويم.
💠بيرون از وجود، عدم است. عدم هم كه صلاحيت عليت وجود را ندارد.✅
💠و اما برهان اِنی! برهان اِنی خود نیز از دو قسم تشکیل شده. يكى پى بردن از معلول به علت، مانند از پريدن رنگ يک بيمار پى ببريم كه سرطان دارد.
💠اين برهان، یقینی نیست، زيرا ممكن است كه علت رنگ پريدگى سرطان نباشد، بلكه ترس يا سرماخوردگى يا يک چيز ديگر باشد.
💠لذا در استدلالات فلسفى از شکل اول برهان اِنی استفاده نمىشود.
💠شکل دوم برهان اِنس، كه همان سلوک و ره پيمودن از يک ملازم به ملازم ديگر است، مثلا از اينكه خداوند <<ماهيت>> ندارد، منتقل شويم به اينكه پس او <<امكان>> هم ندارد.
💠انتقال از ماهيت نداشتن به امكان نداشتن، سلوک از يک ملازم به ملازم ديگر است. زيرا اين دو، ملازم يک ديگرند.
💠همانگونه كه انتقال از امكان نداشتن به نبودن احتياج و فقر براى واجب تعالى، سلوک ديگرى از يک ملازم به ملازم ديگر است. استدلالات فلسفى عموما به همين طريق صورت مىگيرد و از يک حكم فلسفى به حكم فلسفى ديگر كه ميان آن دو ملازمه برقرار است، منتقل مى شويم.
💠اين نحو انتقال موجب حكم يقينى است، زیرا برهان اِنی نوع دوم از اين جهت مانند برهان لمی مىماند، زيرا هر دو ایجاد يقين مىکند.
💠از يک ملازم عام به ملازم عام ديگر منتقل مىشويم، قيد عام از اين جهت ذكر شده است كه اگر آن دو ملازم، خاص باشند، براى هر كدام علت مخصوص به خود هست و سلوک يقينى در آنها منحصر در برهان لمی است. ولى اگر ملازم، مانند ملازمات وجود، عام و فراگير بود و تمام اقسام و شعب وجود را شامل شد، سلوک يقينى منحصر به برهان انى از نوع دوم مىگردد.
💠لذا از وحدت وجود كه يک ملازم براى وجود هست، به فعليت او منتقل مىشويم، همانطورى كه در باب صفات حق از صفت علم به سميع و بصير بودن او منتقل مىشويم.♥️
💢 #ادامه_دارد...
#برهان.
#استدلال.
#برهان_انی.
#برهان_لمی.
#کشف_حقیقت.
#عشق_فلسفه.
#آموزش_فلسفه.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
✅ فلسفه اسلامی_۱
#فلسفه_اسلامی به اذعان برخی اصطلاحی متناقض و سخنی سخیف میباشد. چه اینکه ماهیت #دین و#مذهب تعبد وبندگی است و#فلسفه عبارت است از پرسش وابهام بشر درباره حقایق هستی. چگونه مقام تعبد وپرسش بایکدیگر جمع میشوند؟؟ ازاین روی فلسفه اسلامی، یا امتداد #فلسفه_یونان وشرحی بر کتب آنهاست ویامباحثی است پیرامون اثبات اصول دین ومعارف مذهبی.به عبارتی مسلمانان بر علم #کلام نام فلسفه اسلامی گذاشتهاند.
سوای از میزان صحت وسقم ادعاهای فوق(که همگی ناشی از عدم مطالعه متون فلسفه اسلامی وهمچنین ناآشنایی با دین #اسلام است) باید ابتدابه این سوال پاسخ داد که منظور از فلسفه اسلامی چیست؟؟
جهت پاسخ به پرسش فوق باید گفت #فلسفه دارای دو مقام است:
1_مقام جمع آوری 2_مقام داوری
هر #فیلسوفی دارای ایده وجهانبینی خاصی است وبه حکم انسان بودن، از امور مختلفی نظیر دین، عرف، اساطیر، علم، خرافات، کشف وشهودو...تاثیر میپذیرد. وهمه این موارد میتوانند منشاء ایدههای فیلسوف باشند.
اینکه #فیلسوف در مقام جمع آودی، ایده #فلسفی یا #حدوسط #برهان خود را ازکجا آورده، مهم نیست.زیرا نه میتوان در ذهن و روان انسانها جستجو کرد که ازچه چیز تاثیر پذیرفته اند!! ونه اصلا چنین کاری مطلوب ومفیدفایده است. بنابراین فیلسوف در اخذ ایده ومقام جمع آوری آزاد است.
اما دربُعد دوم یعنی مقام داوری، فیلسوف باید به قامت ایده وادعای خود لباس #استدلال و #برهان وتفسیر #عقلانی بپوشاند. هرفیلسوفی تفسیری از عالم وحقایق دارد. یک فیلسوف میگوید حقایق موجودات در عالمی دیگربه نام #عالم_مثال موجود است. وفیلسوفی دیگر میگوید حقایق موجودات درهمین دنیاودرمتن جوهر وماهیات موجودات میباشد. فرد دیگری میگوید حقیقتی خارج از ذهن ماوجود نداردوتمام حقایق #فنومن ویا #پدیدارهای ذهن بشر هستند. همه این مسائل ادعاهای است که #فیلسوفان درطول تاریخ مطرح کرده ودرباره آنها سخن گفتهاند. اینکه هرکدام ازآنها، ایدههای فوق را از کجا بدست آورده اند، مهم نیست. آنچه حائز اهمیت است این است که آیا در مقام داوری میتوانند برای اثبات ادعاهای خود دلیل واستدلال ارائه کنند؟؟
برهمین اساس فلسفه اسلامی، یعنی آنکه فیلسوفان درمقام جمع آوری ازفرهنگ ومذهب اسلامی تاثیرپذیرفته اند وبراساس حقایق مذهبی دارای ایده وتفسیری خاص ازعالم میباشند.اما در مقام داوری فیلسوف مسلمان برای اثبات ادعای خود باید برهان اقامه کند.
پس فلسفه عبارت است از تفسیرعقلانی هستی، وقید اسلامی یعنی فیلسوف در مقام جمع آوری ایده وتفسیر عالم از فرهنگ ومذهب اسلام تاثیر پذیرفته
و درمقام داوری تنها به استدلال وبرهان مقید و وفادار است ونه به متن #کتاب_مقدس ویا روایات منقول.
پس اینکه فیلسوف درمقام جمع آوری ایده مرکزی خود را از مذهب بگیرد هیچ نقضی در فلسفه او نمیباشد. زیرا باید در مقام داوری با ارائه برهان واستدلال، عقلانی بودن ایده خود را اثبات کند.
چنانچه فیلسوف در مقام داوری بگوید فلان مساله را به عنوان یک مساله فلسفی میپذیرم، چون مذهب آنرا تایید میکند، نقض فلسفه میباشد. والبته هیچ یک از فیلسوفان مسلمان در مقام داوری به متن دین استناد نکرده اند.
گرچه در مقام جمع آوری از مذهب تاثیر پذیرفته اند اما در مقام داوری به استدلال وارائه برهان عقلانی مقید بودهاند.
واین فرق مهم #فلسفه با #علم_کلام است.در علم کلام، #متکلم در مقام جمع آوری از مذهب متاثر است ودر مقام داوری اولا از مذهب وثانیا از عقل متاثر است.
ولی فیلسوف در مقام جمع آوری امکان دارد از مذهب ویاعلم ویا اساطیر ویا خرافات و....متاثرباشد. اما در مقام داوری فقط مقید به برهان است. بنابراین فلسفه اسلامی تفاوت بسیاری با علم کلام دارد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
┄═❁#پرسش_و_پاسخ❁࿇༅═┅─
🔻 #پرسش:
انسان محدود چگونه میتواند خدای نامحدود را بشناسد؟ لازمه علم داشتن ، احاطه بر شئ هست. ما نمیتوانیم بر #خدا احاطه داشته باشیم لذا نمیتوانیم شناختی از او حاصل کنیم حتی شناختی سطحی.
نظرتون رو میفرمایید؟؟
࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─
🔸 #پاسخ:
آن شناختی که لازمهاش احاطه برشیء است، معرفت به حاقِ ذات موجود میباشد...در واقع اگر بخواهیم به ذات وحقیقت چیزی شناخت حدی وکامل پیدا کنیم نیاز داریم که بر او احاطه داشته باشیم
ما قادر به چنین شناخت از خدا نیستیم...اصلا قادر به شناخت هیچ کدام از موجودات به این نحو نیستیم (البته صدرا برای شناخت این چنینی مخلوقات راهی پیشنهاد میکند..وآن سیروسلوک وقرار گرفتن در مرتبه ارباب انواع وعقل فعال وشهود باطن موجودات از طریق عقل فعال است) ....اما چنین شناختی از #خداوند میسر نیست.
چونکه شناخت حاق ذات خداوند امکان پذیر نیست، دلیل نمیشود که کلا شناخت خدا منتفی باشد
شناخت مراتب دارد...ما قادر به شناخت حضوری وباطنی حق تعالی هستیم..اینکه فطرتا ادراکی از خالق داریم....والبته باقدرت #عقل و #استدلال میتوانیم صورتِ کلی به این شناخت بدهیم وتصوری حقیقی از خدا داشته باشیم
اینکه میگوییم خداوند واجب الوجود است، مستجمع جمیع صفات کمالیه، دافع رذائل ونقائص جلالیه و.....میباشد همگی شناخت خداوند است به نحو حقیقی وکلی از طریق عقل چنانچه سیرو سلوک و معنویات ما بیشتر شود،خود خداوند معرفتی از خود را به ماافاضه میکند. دوباره از آن معرفت باطنی به کمک عقل صورت کلی میسازیم ومعرفتی دقیق واستدلالی به خداوند پیدا میکنیم...واین سیر الی بینهایت ادامه دارد
معرفت به خداوند نهایت ندارد
همگی میتوانیم از طریق دریافت #حضوری فطری و به کمک راهنمایی عقل شناختی حقیقی وابتدایی از خدا پیدا کنیم...گرچه این شناخت، معرفت به حاق ذات خدا نیست اما معرفتی است که با عالم خارج مطابقت دارد ..حالا همین معرفت را میتوانیم شدت وعمق بدهیم..از طریق عقل، کشف وشهود، وحی ....واین معرفت در طول زمان عمق پیدا کند
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟