🔴سیداحمد فردید:
عدّهای گفتهاند که هگل خواسته مسیحیت را یک جنبهی فلسفی بدهد یعنی کلام مسیحی را تعبیر فلسفی کرده؛ ولی هگل در باطن ـlogos یعنی «عقل اوّل» را خدا گفته و حال آنکه در مسیحیّت، عقل اوّلْ مسیح(ع) است و در اسلام پیغمبر(ص). امّا هگل این عقل اول را ـesprit نام میگذارد که یک عقل کلّی است [و] مظهرش را مسیحیّت میگوید. به نظر او یک وجود تامّ و تمام است که روان است و بعد به ترتیب قوس نزولی [را] طی میکند. افراد هر چه به روان نزدیکتر بودند، کاملتر هستند. در مسیحیّت، عیسی(ع) از همه به روان نزدیکتر و در نتیجه کاملتر است، امّا بعضی او را با اصل یکی کردند، یعنی ظاهر و مظهر را یکی گرفتند. در اسلام هم بعضی با پیغمبر(ص) چنین کردند و بعضی هم علی(ع) را با مظهر یکی کردند. هگل این ظاهر و مظهر را یکی میکند و نامش را روان میگذارد، بدون اینکه توجّه به دین داشته باشد، ولی به همین سبب[=یکی گرفتن ظاهر و مظهر] است که میگویند ”هگل در باطن فلسفهاش مسیحیّت را دارد“.
#سید_احمد_فردید
#هگل
#مسیحیت
➖➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
@falsafeh_nazari
🔴بدعت در مسیحیت و فلسفه مسیحیت
⬅️اتین ژیلسون که خودش نیز مدافع فلسفه مسیحی است، در کتاب <<عقل و وحی در قرون وسطی>> میگوید:
💠"از اقوال صریح آگوستین قدیس چنین بر میآید که اولا وحی، ما را به ایمان آوردن فراخوانده و مادام که ایمان نیاورده ایم نمیتوانیم بفهمیم؛ ثانیا انجیل از ما نمیخواهد که که عقل را به کناری بگذاریم بلکه به همه کسانی که حقیقت را در کلام منزل میجویند، وعده فهمیدن داده است.
💠پس چنین نتیجه گرفته میشود که تعالیم قدیس آگوستین بجای آنکه متضمن طرد کامل کمال مطلوب یونانیان باشد، در حقیقت متوجه تغییر "صورت آن است."
گرچه تمام اعضای خانواده آگوستینی در هر زمان و مکانی که زندگی میکنند بر اعتقاد و ایمان واحدی هستند، ولی از قوه فهم خود به طرق مختلفی بهره میبرند.
💠اعتقاد و ایمانی که آگوستین قدیس و بونانتورا در قرن سیزدهم و مالبرانش در قرن هفدهم و بالاخره جیو در قرن نوزدهم است...خلاصه کلام اینکه در مسیحیت به تصریح آگوستین بالاتفاق همگی معتقدیم مادام که ایمان نیاورده ایم فهم نتوانیم کرد."
⬅️منبع:
اتین ژیلسون؛ عقل و وحی در قرون وسطی؛ ترجمه شهرام پازوکی؛ ص۱۸_۲۰.
💠پ.ن: این در حالی است که که در اسلام، و فلسفه اسلامی، ایمان گرایی هیچ جایی ندارد و هیچ موضوعی، بدون دلایل عقلی محکم و مبانی معرفت شناسی صحیح، پذیرفته نیست.
#عقل.
#فلسفه.
#اسلام.
#مسیحیت.
#معرفت_شناسی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴کانت و دین ⬅️کانت از لحاظ دینی آداب ظاهری را به جای نمی آورد و کسی هم نمی تواند مدعی شود که او تم
🔴کانت و دین
⬅️کانت از لحاظ دینی آداب ظاهری را به جای نمی آورد و کسی هم نمی تواند مدعی شود که او تمایلات عرفانی داشته است.به هر حال مسیحی خالص العقیده و معتقد به اصول رسمی نبوده،ولی به خدا حقیقتا اعتقاد داشت.هرچند معتقد بود که اخلاق مستقل است، به این معنی که اصول آن ماخوذ از علم کلام،اعم از طبیعی یا الهی، نیست،ولی اعتقاد راسخ داشت که اخلاق مستلزم اعتقاد به خدا و در نهایت امر متضمن آن است.
💠اگر بگوییم که او هیچ گونه تصوری از تجارب دینی نداشت،اغراق گفته ایم.اگر کسی چنین سخنی گوید،شک نیست که مخالفان این سخن تعرض کنان به تعظیم کانت در برابر آسمان پر ستاره ی بالای سر و قانون و اخلاقی درون دل اشاره خواهند کرد.با این حال کانت توجه حقیقی به اعمال پرستش و دعا و آنچه "بارون فن هوگِل" عنصر عرفانی دین میخواند نداشت.
💠ولی این بدان معنی نیست که، هرچند نحوه ی تقرب او به دین عملا و منحصرا از راه آگاهی به تعهد اخلاقی بود،حرمت خدا را نگه نمی داشت.
کانت در عرصه ی سیاست جمهوری خواه بود،مشروط بر اینکه حکومت سلطنتی مشروطه با قانون اساسی را هم بتوان ضمن اصطلاح به حساب آورد.او با امریکایی ها در جنگ استقلالشان همدردی داشت و بعدا لااقل با مرام انقلابیون فرانسه موافق بود.
📚منبع:تاریخ فلسفه ی غرب کاپلستون جلد ششم ص ۲۰۴،۲۰۵.
#کانت.
#دین.
#تاریخ_فلسفه_غرب.
#مسیحیت.
#اخلاق.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
✅الهیات تاریخ فلسفه
.
#قسمت_اول
.
(شروع #فلسفه از غرب ویونان بوده است)
این عبارت وکلمات مشابه آن،چیزی است که در کتب تاریخی تکرار شده، تاحدی که هیچکس از منتقدین فلسفه وحتی دانشجویان ومحققین این علم تردید ندارد که زادگاه فلسفه از #غرب و #یونان_باستان میباشد.
این اعتقادبیش از آنکه حاصل تحقیقات تاریخی باشد،ابتنای بریک جهان بینی خاص و باور مرکزی دارد.وآن مساله عبارت است از تفسیر کلامی_مسیحی ازمساله ایمان وعقلانیت وهمچنین نگاه نژادپرستانه به فلسفه وتاریخ میباشد.
(غرب زادگاه عقلانیت وشرق مبداایمان است) این سخن نزد متکلمان مدرسی مسیحی بیش ازآنکه ستایش ومدح غرب باشد، نگاهی مذموم به عقلانیت وتحقیری تاریخی نسبت به آنهاست.چه اینکه در کلام مسیحی مقوله ایمان درتباین ذاتی باهرگونه تفکرحصولی واستدلال عقلانی است.
در تاریخ مسیحیت هرگزعقل حجیت ومرجعیت نداشت.حتی دراواخرقرون وسطا هم که عدهای معدودبه تاثیراز ابنرشد سخنانی بهنفع مرجعیت عقل میگفتند تکفیر شدند و آراءشان مردوداعلام شد.لذا در طول تاریخ مسیحی همواره ایمان اصل بوده واگر هم فرقههایی مانند #دومنیکنها برای عقل اعتباری قائل بودند ذیل ایمان ودرخدمت آن بوده.
درتاریخ #مسیحیت سه موضع اصلی دراینباره وجود داشته:
۱_موضع #ترتولیانی : که ایمان را فراتر از عقل و معارض آن میدانست.
۲_موضع #آگوستینی :که ایمان رامقدم ولی غیرمعارض آن میدانست.
۳_موضع #توماسی :که ایمان رامقدم ولی مؤید به عقل،وعقل راکنیز ایمان میدانست.
درهر سه موضع،عقل هیچگاه حجت ومعیارباور مومنین نبوده.
چنانچه #یوهان_هامان متکلم هم عصرکانت واز جمله منتقدان جدی روشنگری باآنکه برفلسفه تسلط داشت ودرکتاب (گفتگوهای سقراطی) به مذاق اهل استدلال سخن گفته وازطلایهداران فلسفه مبتنی بر ایمان در آلمان بود بااین حساب اعتقاد داشت که ایمان نمیتواندصورت عقلانی داشته باشد لذاهمواره با برخی اسرار همراه است.واساسا ایمان بدون چنین اسرار غیرعقلانی قابل تصور نیست.او درمواجهه باجریانی که سعی درعقلانی کردن مسیحیت داشتند،عمل آنهارا احمقانه توصیف میکرد.مواضعی شبیه به این حتی پس ازقرون وسطی وبااوج گیری جریان عقلگرا در غرب ودرمتن آئین مسیحیت وجود داشته.
ازاین رو به سبب تاثیرالهیات مسیحیت، که عقل را رهزن ایمان ومعارض اهل تقوا میدانستند،درتاریخ غرب به نحوارتکازی هرگونه تفکرحصولی وازجمله فلسفه،رقیب ایمان ودر نزاع با ادراکات حضوری تلقی میشد.چنانچه #کانت درمقدمه نقداول،هدف فلسفه نقادی را محدودسازی عقل به نفع ایمان میداند.
بنابراین لازمه تحقق فرهنگ دینی، معارضت باعقلانیت ونفی ساختار تحصلی_استدلالی وفلسفه ورزی میباشد.مضاف آنکه باظهور مدرنیته وگسترش عقلانیت اتونوم وخودبنیاد، این معارضت افزایش یافت به نحوی که عقل خارق حجب ظلمانی دین ومُخرِج انسان از ظلمات جهل میباشد.
براین اساس از نگاه مورخین مدرن، انسان یادروضعیت عقل است ویادر پایگاه ایمان. مومن متفکر وفلسفه دینی، از جمله پارادوکسهای معرفتی است که به اعتقاد کانت براثر فراروی عقل از نقادی خویش رخ میدهد. لذا درطول تاریخ انسان یادر وضعیت دینی بوده، که دراینصورت فلسفه نداشته، ویا در حالت توجه به عقل وفلسفه بوده که دراین حالت از قیود ایمان رهایی داشته.
البته چنین نگاه مسیحی به دومقوله ایمان وعقل وبالتبع دین وفلسفه، درنگرش برخی از اندیشمندان معاصر ایران وجهان اسلام هم تاثیر گذاشته.چنانچه عصر امت واحده را مبدا ایمانی تاریخی میدانند، که درآن انسان با ساحت معنوی عالم انس حضوری داشته واز هرگونه خردورزی استدلالی وحتی تفکر حصولی احتراز داشته وبا فراموشی عهد الست وغفلت از ساحت حضوری به عقلانیت حصولی وتفکرساختاری ارتسامی تنزل یافته واز بدحادثه به فلسفه ورزی دچار شده. لذا متافیزیک حاصل غفلت انسان از ساحت معنوی عالم است. باآنکه در اسلام معارضتی بین عقل وایمان نیست وبر عقلانیت وحتی حجیت عقل حصولی ارتسامی تاکید شده وحتی در سنت اهل بیت(ع)امامان شیعه به بحث حصولی وبرهانی بامخالفین خود وارباب سایر مذاهب میپرداختند وشاگردان آنها باتشویق حضرات معصومین(ع) باتاسی به عقل به خردورزی استدلالی وکشف وضبط حقایق مبادرت میورزیدند، اما این افراد وجریانها با بیتوجهی به تراث اسلامی، وتحت تاثیر تاریخ نگاری مدرن، عقلانیت حصولی ومفهومی وفلسفه را تنزل ایمان وغفلت از وجود ونسیان حضور میدانند، وآنچه از کلام مدرسی مسیحیان برآمده را به نام معرفت دینی وعرفان وحکمت اُنسی مینامند.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
بیان #تاریخ_فلسفه به نحو رایج، بیش از آنکه متاثر از تحقیقات تاریخی باشد، متاثراز الهیات ایمان محور وخردستیز #مسیحیت وهمچنین نژادپرستی #ایدئالیسم_استعلایی است.
@falsafeh_nazari