eitaa logo
فلسفه نظری
2.3هزار دنبال‌کننده
529 عکس
83 ویدیو
128 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
💠از جمله سنت‌های اشتباه میان قائلین به تغییرات در و وفراروی از واحیایی این است که دراول کار تمام میراث حکمی وفلسفی گذشتگان رانفی میکنند.گویا ایجاد تحول در جامعه واوضاع واحوال مسلمین، وهمچنین برپایی تمدن اسلامی وگذاراز در گروِ تخطئه فلسفه و است.اینکه فلسفه موجود دارای نواقص وکمبودهایی است قابل تردید نیست، اما راه ازبین بردن نواقص فلسفی،نفی کلیه مباحث گذشتگان نمیباشد، بلکه باتکیه برتراث حکمی سلف، باید به ابداع واجتهاد در مسائل جدید پرداخت. حتی غرب هم در بدایت به بازخوانی میراث فلسفی وهنری یونان باستان پرداخت وبا طرح مسائل جدید وتکیه بر گذشته فلسفی خود موفق به ایجاد تمدن فعلی شد. اما متاسفانه برخی از منتقدین مدرنیته که دعو جامعه اسلامی دارند، قدم اول رادر نفی کامل میراث حکمی وعرفانی گذشته خود میدانند...والبته این خطای بزرگی است. به تبعیت ازاین فضا به نفی پرداخته، اما درواقع ایشان بر بُن شاخه‌ای تیشه میزند که خودبرآن نشسته. @falsafeh_nazari
✅الهیات تاریخ فلسفه . . (شروع از غرب ویونان بوده است) این عبارت وکلمات مشابه آن،چیزی است که در کتب تاریخی تکرار شده، تاحدی که هیچکس از منتقدین فلسفه وحتی دانشجویان ومحققین این علم تردید ندارد که زادگاه فلسفه از و میباشد. این اعتقادبیش از آنکه حاصل تحقیقات تاریخی باشد،ابتنای بریک جهان بینی خاص و باور مرکزی دارد.وآن مساله عبارت است از تفسیر کلامی_مسیحی ازمساله ایمان وعقلانیت وهمچنین نگاه نژادپرستانه به فلسفه وتاریخ می‌باشد. (غرب زادگاه عقلانیت وشرق مبداایمان است) این سخن نزد متکلمان مدرسی مسیحی بیش ازآنکه ستایش ومدح غرب باشد، نگاهی مذموم به عقلانیت وتحقیری تاریخی نسبت به آنهاست.چه اینکه در کلام مسیحی مقوله ایمان درتباین ذاتی باهرگونه تفکرحصولی واستدلال عقلانی است. در تاریخ مسیحیت هرگزعقل حجیت ومرجعیت نداشت.حتی دراواخرقرون وسطا هم که عده‌ای معدودبه تاثیراز ابن‌رشد سخنانی به‌نفع مرجعیت عقل می‌گفتند تکفیر شدند و آراءشان مردوداعلام شد.لذا در طول تاریخ مسیحی همواره ایمان اصل بوده واگر هم فرقه‌هایی مانند برای عقل اعتباری قائل بودند ذیل ایمان ودرخدمت آن بوده. درتاریخ سه موضع اصلی دراین‌باره وجود داشته‌: ۱_موضع : که ایمان را فراتر از عقل و معارض آن می‌دانست. ۲_موضع :که ایمان رامقدم ولی غیرمعارض آن میدانست. ۳_موضع :که ایمان رامقدم ولی مؤید به عقل،وعقل راکنیز ایمان می‌دانست. درهر سه موضع،عقل هیچگاه حجت ومعیارباور مومنین نبوده. چنانچه متکلم هم عصرکانت واز جمله منتقدان جدی روشنگری باآنکه برفلسفه تسلط داشت ودرکتاب (گفتگوهای سقراطی) به مذاق اهل استدلال سخن گفته وازطلایه‌داران فلسفه مبتنی بر ایمان در آلمان بود بااین حساب اعتقاد داشت که ایمان نمی‌تواندصورت عقلانی داشته باشد لذاهمواره با برخی اسرار همراه است.واساسا ایمان بدون چنین اسرار غیرعقلانی قابل تصور نیست.او درمواجهه باجریانی که سعی درعقلانی کردن مسیحیت داشتند،عمل آنهارا احمقانه توصیف میکرد.مواضعی شبیه به این حتی پس ازقرون وسطی وبااوج گیری جریان عقل‌گرا در غرب ودرمتن آئین مسیحیت وجود داشته. ازاین رو به سبب تاثیرالهیات مسیحیت، که عقل را رهزن ایمان ومعارض اهل تقوا میدانستند،درتاریخ غرب به نحوارتکازی هرگونه تفکرحصولی وازجمله فلسفه،رقیب ایمان ودر نزاع با ادراکات حضوری تلقی میشد.چنانچه درمقدمه نقداول،هدف فلسفه نقادی را محدودسازی عقل به نفع ایمان میداند. بنابراین لازمه تحقق فرهنگ دینی، معارضت باعقلانیت ونفی ساختار تحصلی_استدلالی وفلسفه ورزی میباشد.مضاف آنکه باظهور مدرنیته وگسترش عقلانیت اتونوم وخودبنیاد، این معارضت افزایش یافت به نحوی که عقل خارق حجب ظلمانی دین ومُخرِج انسان از ظلمات جهل میباشد. براین اساس از نگاه مورخین مدرن، انسان یادروضعیت عقل است ویادر پایگاه ایمان. مومن متفکر وفلسفه دینی، از جمله پارادوکسهای معرفتی است که به اعتقاد کانت براثر فراروی عقل از نقادی خویش رخ میدهد. لذا درطول تاریخ انسان یادر وضعیت دینی بوده، که دراینصورت فلسفه نداشته، ویا در حالت توجه به عقل وفلسفه بوده که دراین حالت از قیود ایمان رهایی داشته. البته چنین نگاه مسیحی به دومقوله ایمان وعقل وبالتبع دین وفلسفه، درنگرش برخی از اندیشمندان معاصر ایران وجهان اسلام هم تاثیر گذاشته.چنانچه عصر امت واحده را مبدا ایمانی تاریخی میدانند، که درآن انسان با ساحت معنوی عالم انس حضوری داشته واز هرگونه خردورزی استدلالی وحتی تفکر حصولی احتراز داشته وبا فراموشی عهد الست وغفلت از ساحت حضوری به عقلانیت حصولی وتفکرساختاری ارتسامی تنزل یافته واز بدحادثه به فلسفه ورزی دچار شده. لذا متافیزیک حاصل غفلت انسان از ساحت معنوی عالم است. باآنکه در اسلام معارضتی بین عقل وایمان نیست وبر عقلانیت وحتی حجیت عقل حصولی ارتسامی تاکید شده وحتی در سنت اهل بیت(ع)امامان شیعه به بحث حصولی وبرهانی بامخالفین خود وارباب سایر مذاهب میپرداختند وشاگردان آنها باتشویق حضرات معصومین(ع) باتاسی به عقل به خردورزی استدلالی وکشف وضبط حقایق مبادرت می‌ورزیدند، اما این افراد وجریانها با بی‌توجهی به تراث اسلامی، وتحت تاثیر تاریخ نگاری مدرن، عقلانیت حصولی ومفهومی وفلسفه را تنزل ایمان وغفلت از وجود ونسیان حضور میدانند، وآنچه از کلام مدرسی مسیحیان برآمده را به نام معرفت دینی وعرفان وحکمت اُنسی مینامند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅الهیات تاریخ فلسفه_۲ بیان عمیقا توام با انگاره‌های نژادی وبیان مولفه‌های برتری جویانه تمدنی نسبت به می‌باشد.گرچه این تفکردرمتن وبنیان تقررداردامابه نحوتحصلی درجریان رسمیت فلسفی یافت. درکتاب پدیدارشناسی روح این ایده اصلی رابه نحو روشمند بیان میکند.براین اساس تاریخ انسان سیراز ناخودآگاهی به آگاهی وخودآگاهی بوده. به موازات آنکه بشر به وجود جواهر فراتراز خود نظیر طبیعت،افلاک و..قائل بود در ظلمات ناخودآگاهی بسرمیبرد،وچون فهمیدکه جزاو کسی درسراپرده عالم حضورندارد،وظهورات پدیداری او به همه چیز معنا میدهد، وفردیت اتونوم اوحاکمیت دارد، به مقام خودآگاهی وآزادی مطلق نائل شده.دراین سیر، انسان از تفکر معنوی شرقی(که عین ناخودآگاهی است)به تفکر استدلالی فلسفی یونانی(که آغازآگاهی است) وسپس سوژه انگاری مطلق اومانیستی(که عین خودآگاهی وآزادی است)نائل شده. امانقطه ثقل صعودبشرازجهالت معنوی به نورانیت علمی، ظهور عقلانیت فلسفی واستدلالی است.که دست برقضااین گام مهم درغرب یعنی یونان برداشته شده.چه اینکه انسان شرقی اساسا قابلیت تفکراستدلالی راندارد.زیرا ترجیح وی پرداختن به شعروعرفان ومذهب است.واین از استعدادهای نژادغربی است که حائز تفکراستدلالی منطقی_فلسفی است، پس بنابر جبرتاریخی تفکرفلسفی از خواستگاه غربی آغازشده. درکتابِ(آفریقا،آسیا،و تاریخ فلسفه:نژادپرستی در شکل‌گیری چارچوب فلسفه)که درسال (۲۰۱۴)منتشرکرد بیان میکندکه درقرن هجدهم وقبل ازآن بسیاری ازاندیشمندان ومورخین غرب باورداشتندکه فلسفه درهندتولدیافته وبرخی دیگرآغاز آن رادرآفریقا میدانستند.اساساازجمله اختلافات ومشاجرات مورخین واندیشمندان این بوده که آغازفلسفه از هنداست؟یا آفریقا؟ وجالب اینجاست که هیچ کدام یونان راشروع کننده تفکرفلسفی نمیدانستند!!اما چه چیز باعث شد که مورخین فعلی اصرار براین داشته باشند که آغاز فلسفه از غرب ویونان باستان بوده؟ به اعتقاد نژادپرستی وپیروان اودرتدوین فلسفه وتاریخ عامل اصلی این قضیه میباشد.. به‌طرزی ننگین نژادپرست بود.او نژادرایک مقولۀ علمی درنظرمی‌گرفت وآن راباتوانایی تفکرانتزاعی تطبیق می‌داد،وبرای نژادهاساختاری سلسله‌مراتبی بیان میکرد «نژاد سفیدپوست شامل تمام استعدادها و انگیزه‌هااست..هندوهااز درجۀ بالایی از آرامش برخوردارهستند،وهمگی شبیه فیلسوفان هستنداماگرایش زیادی به خشم وعشق دارند ،بنابراین آن‌ها راتابالاترین درجه می‌توان آموزش داد،اما تنهادرهنرهانه درعلوم.آن‌ها هرگزبه مفاهیم انتزاعی دست نخواهندیافت. چینیان رابابومیان شرق آمریکادریک رده قرار می‌دهد،وادعامی‌کندکه قومی ایستاهستند...زیراکتب تاریخشان نشان می‌دهدکه اکنون چیزی بیشتراز آن نمی‌دانندکه مدت‌های مدیدمی‌دانسته‌اند» بنابراین فیلسوفان ومورخین غربی معاصر این را امری بدیهی می‌انگارند که آغازفلسفه ازیونان است وفلسفه شرقی وجود ندارد. کانت درباره فلسفه شرق میگفت«فلسفه در هیچ کجای مشرق زمین یافت نمی‌شود.معلمشان کنفوسیوس در آثار خود چیزی جزآموزه‌هایی اخلاقی آموزش نمی‌دهدکه برای شاهزادگان طرح شده است»وقتی از دیوگنس،پرسیدنداهل کجایی؟در پاسخ گفت اهل جهانم.اما باظهور کانت و شاگردانش،جهان دوپاره شد:در یک سو غرب ودرسوی دیگر«هر آنچه غرب نبود»قرارگرفت. قدرتِ فلسفه کانت غربی‌هارابه این سمت کشاندکه آن جهانِ دیگر، یعنی شرق،به‌طور مادرزادی ازفلسفه بی بهره هستند. براین اساس،طردفلسفۀ غیراروپایی از چارچوب فلسفه یک تصمیم بود،نه چیزی که مورخین واندیشمندان همواره به آن باورداشته‌اند. میگفت:«اصطلاح بسیار رایج فلسفۀ غرب درحقیقت این‌همان‌گویی است.زیرا فلسفه بنا بر ذات خودیونانی میباشد واز آنجا شروع شده» وقتی به چین سفر کرد باآنکه از میراث فلسفی آنهاآگاه بوداماتحت تاثیرگرایشهای نژادپرستانه گفت«چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد» ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ نسیان تاریخی عموما به موقعیت غیر ، اعم از دوران پیش از واحیانا پس از آن ،آگاهی نداریم. حجاب معاصریت بس قوی و پُرتوان است...اما هر تحول و فراروی از پارادایم حاکم، مستلزم آگاهی به وضعیت قبل وبعدآن است...واین قدرت است که میتواند ازحصار زمان ومکان فراتر رود... نمیدانیم که آینده تمدنی ما چیست...زیرانمیدانیم که چه میخواهیم ودر آینده به دنبال چه هستیم....علت آن، عدم التفاط وتوجه به گذشته است... ما نمیدانیم که پیش از مدرنیته چه بودیم، ودر چه وضعیتی به سر میبردیم...و چه تحولاتی در ماایجاد کرده وما رابه کجا رسانده...گویی دچار نسیان تاریخی شدیم. توان از بین بردن وازخودبیگانگی ما را ندارد...زیرا علوم، مقیّداتِ اطلاقات کلی هستند...علوم مشیر به غایاتِ مبادی عامه خود می‌باشند. ادامه در است ،هگلی است که به قید درآمده و ،دکارتی است که میگوید تعینات، مطلقاتِ مقیدشده هستند وعلوم، فلسفه‌ ناظربه عمل هستند نمیتوان باجامعه‌شناسی،اقتصاد،سیاست، روان‌شناسی مدرن، از افق مدرنیته فراتر رفت... زیرا، عقلِ این علوم، است وعلوم، همان خودبنیادی به عمل درآمده میباشند.تا عقل واطلاقات غیرمدرن تولید نکنیم، امکانِ فرا روی از مدرنیته وحرکت به سمت آرمانهای انقلابی میسر نیست. ،اطلاقی است که از تعین وتوجه‌اش به عمل، علم تولید میشود. ما در وضعیت، نسیان فلسفی بسر میبریم وتا افق اطلاقی خویش راترسیم نکنیم، آینده کماکان مبهم است. پرداختن به فلسفه،درافتادن به وادی انتزاعیات نیست،بلکه تاسیس مبادی وغایت علوم وهمچنین تعین اغراض ومفردات اجتماعی_تمدنی است. یعنی، عدم آشنایی و وقوف به تُراث گذشته که سبب عدم مواجهه بافلسفه حاکم میشود. فعلی، یا به مسائل کلامی تنزل یافته، ویا قلب درعرفان شده، ویا دچارِ تک قرائتی وعدم توجه به مشربهای دیگر شده، ویا در دام تقلید ازفلسفه غرب وپرداختن افراطی به مباحث شده.الغرض خودش نیست.فلسفه ازمنطق‌شروع میشودبه وسپس میرسد میگوید را تمام کرده وبه سراغ تاسیس مبادی فلسفی علوم و می‌رود. التفاط به خود وآنچه بودیم،قدم اول در بازشناسی هویت ملی وبازیابی اهداف انقلابی ودینی است. 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅خروج از ذهن در مقاله قبل گفتیم که بیان تالیفی_مفهومی حرکت ذهن جهت نیل به واقعیت می‌باشد. اهمیت قیاس به وجودِ است. اینکه با مجهولی برخورد میکنیم وسپس به فکرومطالعه وتحقیق پرداخته وآنگاه پاسخ را می‌یابیم به معنای یافتن حدوسط میباشد. اماسوال اصلی این است که حدوسط چگونه حاصل شده؟؟ واز کجا بدست آمده؟ ذهن چگونه از جهل خارج میشود وحقیقت را می‌یابد؟؟ دراین باره به طور کلی سه نظریه وجود دارد: اول_ به پیروان مکتب کلامی  اطلاق می‌شود.این گروه قائل به تقدم نقل(قرآن وحدیث)بر بودند. به اذعان آنها اراده الهی علت حقیقی واصلی وقوع تمام امور است. حتی افعال انسان همگی بلاواسطه تحت تاثیر علم واراده میباشد.به نحوی که میتوان فاعل حقیقی همه امور راخدا دانست.اشعریون این مساله رادر عبارت(لاموثر فی الوجود الّا الله)بیان میکردند. براین اساس حدوسط را خداوند به نحو مستقیم در ذهن انسان قرار میدهد.به عبارتی مقدمتین قیاس ونتیجه،هیچ ارتباطی بایکدیگر ندارند واساسا ذهن هیچ‌حرکت ارادی وبی‌واسطه‌ای(فکر)جهت کشف معلوم انجام نمیدهد.بلکه خداوند مقدمتین واخذنتیجه رادر ذهن ماقرارداده. البته تنهااشاعره نبودندکه سعی داشتندبا پاسخهای وربط مستقیم اموربه خداوندسوالات وابهامات فکری را پاسخ دهند.در نیزگروهی از متفکران چنین روشی رابرگزیدند. فیلسوف فرانسوی درپاسخ به این ابهام که چگونه به وجودطبیعت خارج یقین دارید؟ میگفت خداوندفریب نمیدهد،چون درکتاب مقدس به وجود جهان خارج اذعان شده پس خارج وجود دارد.همچنین برای حل کردن شکاف بین و دکارتی واینکه نفس باآنکه جوهرمجرداست چطورمیتواندصورت طبیعت خارجی که جوهر جسمانی میباشد را اخذ کند؟نظریه رویت‌فی‌الله رابیان کرد و گفت ذهن درانطباع صورت‌علمیه درواقع صورت اشیاءرادرعلم الهی میبیند. دوم_ گروهی دیگر از  مسلمان بودندکه به تقدم عقل دربرابر نقل تاکید داشتند.معتزله برخلاف اشاعره تنهاخدارا فاعل امورنمیدانستند، بلکه به اراده انسان واینکه بشرمیتواند بی‌واسطه به انجام کارهابپردازدقائل بودند.ازاین روی معتزله کشف امرمجهول ویافتن حدوسط ورسیدن به واقعیت را نتیجه حرکت مستقیم وارادی خود ذهن میدانستند.مقدمتین قیاس علتِ به وجود آمدن نتیجه میباشند.از آنجا که ذهن درمعلومات وداشته‌های خودحرکت میکند ومعلومات رادرکناریکدیگرقرار میدهد به کشف حدوسط ورفع جهل نائل میشود. گرچه بیان معتزله درنگاه اول وجیه‌النظر است اماانتقادات زیادی بدان وارد شد ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ بحران انرژی در غرب جریان سالهاست که خطاب به منتقدین و تمدن میگویند: از محصولات تکنولوژیک وصنعتی ، مثل گوشی همراه وکامپیوتر وبرق واتومبیل و.... استفاده میکنید ودر کمال وقاحت در مذمت آنها ونقد فرهنگ و تمدن غرب سخن میگویید؟؟ گفتارتان با عملکردتان در تعارض است واگر با غرب مشکلی دارید از فرآورده‌های تمدنی آن استفاده نکنید وآنگاه زبان به تعریض بگشایید. گرچه جریان روشنفکری درنقد تعصب و رفتار تعبدی مومنان نسبت به دستورات وارزشهای داد سخن سر داده و گفته‌اند وتاخته‌اند، اما در مواجهه با غرب گویا به رفتار تعبدی معتقد وملتزم هستند‌. مادام که از صنعت وتکنیک جدید استفاده میکنیم نباید نقد وتعریضی روا داریم وباید نسبت به غرب جانب رواداری درپیش گرفت، چه اینکه مدیونشان هستیم و...الخ. در این اثنا جنگ و حقیقتی را عیان ساخت که پیش از آن صرفا در عالم نظر ومقام اثبات قابل طرح بود وآنهم اینکه با منع صادرات انرژی از روسیه به اروپا، غرب دچار بحران شدید انرژی شده است. واین بحران، چرخ صنعت وتکنولوژی غرب را معیوب ساخته. چه اینکه در رگهای ماشین تکنولوژی و در تاروپود غول صنعت، خونِ نفت وگاز جریان دارد، مادام که به این تشکیلات انرژی نرسد، اتومبیلهای لوکس وپیشرفته به درشکه تنزل یافته و اگر تختِ بند اسب وستوران شود بدرد رفت وآمد میخورند، وگرنه ماشین بدون سوخت، آهن پاره‌ای است لایعلم وبی خاصیت. کوتاه سخن آنکه، حیاط غرب به انرژی شرق وابسته است. گویا مدرنیسم صورتی است که ماده تحققش انرژی شرق است. وصورت بی ماده، طرحی است خیالی که قامتش به اندازه وهم و رویا میباشد. البته ماده نیز در صورت افاضه صورت به فعلیت میرسد، اما شرق در گذشته خویش همیشه دارای ماده وصورت مستقل تمدنی بوده. ودر بقای خود نیازی به انرژی غرب نداشته. یک بار در تاریخ تحقق یافته وآنهم در رگ وپی کالبدش، نفت وگاز وانرژی شرق جریان دارد. رَجها و خشت این بنای باشکوه از شرق غارت شده، این عمارت چشم نواز شان تمدنی مستقلی ندارد، زیرا در اوج اقتدار و بسط هژمونیکش، اگر نفت وگاز به حلقومش نرسد به احتضار افتاده و لکنت زبان پیدا میکند. به همین دلیل است که مدرنیته از بدو پیدایش توام با جنگ واستعمار و کشورگشایی بوده. او حُکمِ درختِ مویی را دارد که برای پیدا کردن آب وامتداد زنده بودن، به هر سو میرود ومیچسبد تا بلکه با یافتن انرژی بقاء خود را تضمین کند. غرب در ترس از دست رفتن انرژی شرق روزگار را میگذراند از این رویی با استقلال طلبی و روحیه مبارزاتی و ضد استعماری شرق در تقابل همیشگی است. پ.ن: چند کلیپ به متن فوق انضمام یافته، که درباب بحران انرژی غرب است. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ به سخنانی از این سنخ چند نقد اساسی وارد است: ۱_ بانگاه به تحلیل تاریخ و میروند...در نگاه مدرن اراده بشر در عرض وبلکه در تقابل و تعارض بااراده الهی است ودر نهایت این اراده خداوند است که باید مقهور آزادی بشر باشد، چنانچه پای خرد زمینی به میان آید حکم الهی رنگ باخته و عرصه را واگذار میکند. لذا در هر موقف از بسط تاریخ مدرن سخن از خرد انسان به میان می‌آید مقصود، نفی اراده واحکام است. نویسنده متن دقیقا باهمین نگاه به سراغ تحلیل دعوای و رفته است. درحالی که این دوگانه مدرن، در سنت تاریخی ما وجود نداشته، این که چون معتزله دم از اراده بشری میزدند به معنای تقابل با اراده الهی نمیباشد. از یک مواجهه علمی، شرقی_اسلامی نباید این تفسیر مدرن به ذهن متبادر شود که چون گروهی دم از اراده وخرد بشری زده‌اند وگروه دیگر از اراده مطلق الهی گفته‌اند پس تقابل این دو آنچنان عمیق و تاریخی است که سبب بدبختی هزارساله ما شده است، چه اینکه غرب تکلیف خود را با خدامحوری وعقب ماندگی مشخص کرد ولی پای ما در دام جریانهای گیرافتاده ودر گِل مانده‌ایم!! هر دوجریان اشعری و قائل به سببیت حقیقی اراده الهی در امورات بشری هستند بااین فرق که تفکر اعتزالی اراده الهی را با واسطه اراده بشری محقق میداند و جریان اشعری تاثیر اراده الهی در زندگی بشر را بدون واسطه میداند.یکی میگوید حق تعالی با واسطه فعل ورفتار بشر مقدرات خود را محقق میکند ودیگری میگوید بدون واسطه این تقدیر محقق میشود.در واقع اراده وخرد بشری در طول علم واراده الهی است. وقتی از اراده انسان دم میزنیم تنزل اوصاف الهی را بیان میکنیم. نه آنکه اراده انسان در تقابل با اراده خداباشد. دعوای معتزلی واشعری بر سر واسطه گری اراده بشر است. وگرنه هر دوگروه ابتدا وغایت امور را از جانب حق تعالی میدانند. اصلا جامعه سنتی هزارسال قبل، برنمی‌تابید که گروهی نقشی برای اراده خدا در نظر نگیرند ومانند روشنفکران رنسانس از اراده مستقل بشری دم بزنند. لذا تقابل این دوجریان آنقدر عمیق وجدی نیست که تحولات هزارساله تاریخ ایران را تختِ بند آن دعوای علمی کنیم. . ۲_نویسنده محترم، بین جریان‌ ضدعرفان اشعری و جریانهای و خلط بزرگی انجام داده است. گویا هرکسی بگویید هیچ اراده‌ای جز اراده حق تعالی وجود ندارد، پس اشعری است وعامل بدبختی هزارساله ما میباشد!!! بین نگاه عرفانی مولوی تا فهم ابوالحسن اشعری از جهان والهیات، تفاوت بسیاری وجود دارد. حکمای اهل عرفان که نگاه اشراقی داشته‌اند لزوما اشعری مسلک وضدعلم وعقل نبودند. گروه یکی از اصلی‌ترین جریانهای اشراقی_هرمسی عالم بودند. نگاه دقیق وعمیق عرفانی این گروه، تاثیر زیادی بر عرفای بزرگی چون در امور جهان‌شناسی و برخی رئوس معرفتی داشته است. اما در عین حال این گروه، صاحب بزرگترین دایره المعارف علمی، تحقیقاتی جهان (رسائل اخوان الصفا) هستند. مکتب فلسفی شیراز با آنکه به شدت تحت تاثیر ونگاه عرفانی بود اما دقیق‌ترین مباحث علمی تاریخ تمدن اسلامی را انجام داده‌اند و این جریان در اوج تسلط مغولها توانستند رصدخانه وکتابخانه بزرگ را تاسیس کنند. ضمن آنکه طوسی در عین مکاتبات عرفانی با به نگاشتن زیج‌های نجومی و تدوین دقیق‌ترین تقویمها و رصدهای علمی ومحاسبات ریاضی میپرداخت. لذا وجود جریانهای عرفانی در عالم اسلام به معنای انسداد باب علم ومعرفت وخرد بشری نبوده است. . ۳_به اعتقاد حقیر، عامل بدبختی ما در طول صدسال اخیر، تقلید کورکورانه از و حس خود تحقیری عمیق در برابر تمدن اروپایی_آمریکایی میباشد. آنچه به مراتب تاثیر تخریبی بسیار بیشتری از و بر تاریخ معاصر ماداشته جریان تقلیدمحور میباشد. جریانی که اعتنایی به اقتضائات تاریخی واجتماعی ما ندارد وبدون توجه به میراث گذشته وظرفیت فعلی، صرفا در صدد پیاده سازی آن‌نسخه‌ای است که درغرب اجرایی و عملی شده است. چون در غرب سبب پیشرفت شده پس حتما در کشور ما هم سبب پیشرفت وآبادانی میشود. اساسا وقتی ماایرانیها نمیتوانیم لوله‌هنگ بسازیم باید از فرق سر تا نوک پا غربی شویم. این حس تحقیر ملی، و مطلق انگاری غرب، ضررهای بیشتر نسبت به عملکرد داشته است. ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ از جمله عوامل مهم عقب‌ماندگی ما این است که به هویت دینی_ملی خودمان آگاه نیستیم. به این مساله که چه کسی بودیم؟ وچه داشتیم؟ وکجا بودیم؟ والان کجا هستیم؟ وباید کجا برویم؟ آگاهی نداریم. تحت تاثیر اجباری از هویت تاریخی و ماهیت دینی فاصله گرفتیم ودچار نوعی طلبی تقلیدی_تخدیری شدیم. به عبارتی میراث فرهنگی وعلمی ومعنوی خودمان را کنار نهاده و تمام تلاشمان در راستای تشبث به فرنگیها است و از اینکه هر روز درحال شبیه شدن به غربیها هستیم خوشحال میشویم، برنامه‌ها و راه‌حلهای آنها را بدون فکر وتامل وتوجه به اینکه آیا برای ما راهگشا هست یانه به کار میبریم وچنانچه جوابگوی مشکلات ما نباشد خود را مقصر میدانیم!! در واقع توجه نداریم که طبق تحولات تاریخی ونیازهای اجتماعی وفرهنگی که داشته و منطبق با نیازهای بومی، نسخه‌های را تجویز میکند و ما نیز باید طبق تحولات تاریخی ونیازها وخلاءهای که داریم نسخه‌ای متناسب باخودمان تجویز کنیم...اما حال وروز ما شبیه بیماری شده که برای رفع نارسایی کلیوی از نسخه مربوط به بیمار دیگر که کرونا دارد استفاده میکند، درنتیجه نه مشکل حل میشود ونه بهبودی حاصل، بلکه درد بیشتر شده و باید میزبان تبعات مصرف داروی غیرمرتبط باشد!! البته مقصود سخن این نیست که از کشفیات و فرآورده‌های علمی دنیا استفاده نکنیم، جان کلام آن است: مادام که به هویت حقیقی خویش آگاه نباشیم و نیازهای واقعی وحقیقی خود را شناسایی نکرده‌ایم، استفاده از راهکار دیگران صرفا ازباب است. همچو فردی که دستخوش نسیان حافظه شده، بی‌هدف وارد داروخانه میشود، نمیداند چه دردی دارد، وچه دارویی باید استفاده کند، صرفا نگاه میکند که چه کسی چه داروی طلب میکند اوهم همان را میخواهد... ما نیاز جدی به بازشناسی هویت ومیراث دینی وملی داریم، باید بدانیم تا پیش از مدرنیزاسیون تحمیلی_اجباری کجای تاریخ و ایستاده بودیم والان در چه موقعیتی هستیم، وچه نیازهای داریم وباید چه کاری انجام دهیم. وگرنه به صرف اینکه چون درغرب برخی از رشته‌های علمی یا فلسفه‌های مضاف یاروش خاصی از تفکر واندیشه اهمیت یافته پس ماهم باید از آنها تبعیت کنیم وهمان رشته‌ها را در مراکز علمی ایجاد کنیم، صرفا ازباب تقلید خواهد بود وراهگشای مشکلات ما نیست. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
4_6005940867813084913.ogg
زمان: حجم: 17.42M
◍⃟‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌𖡼هٰٖوٰٖاٰٖلٰٖحٰٖڪیٰٖمٰٖ𖡼˼   • ༻⃘⃕❀درباره مساله کیهان محوری |↫ |↫ |↫ |↫ ┄═༻⃘⃕❀ŏ‌🦋ŏ‌༻⃘⃕❀═┄ فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
با شعار مبارزه با خرافات و طرح نگاه علمی، بسط وگسترش یافت. آنچه جریان از وارداتی وتحمیلی برای ما به ارمغان آورد، کنار نهادن هرگونه تفکر وایمان مذهبی وسنتی تحت عنوان مبارزه با خرافات بود. از یک سو میراث ملی و اجدادی و ارزشهای دینی ما را به بهانه توسعه علمی و تحول فرهنگی لگدکوب کرده ویک معیوبِ ناکارآمد را بر ما تحمیل کردند. اما در خود نه تنها میراث تاریخی بلکه خرافات عرفی و روزمرگیهای مضحک وبی پایه واساس مردمی حفظ وتکریم میشود. در حدی که وقتی مردم در یک اقدام کاملا غیرعاقلانه هزاران آدامس جویده شده رابه دیواری میچسبانند، آنرا به عنوان جاذبه گردشگری حفظ میکنند!!! اما در کشور ما هنوز سایه شبه مدرنیسم معیوب بر تمام فعالیتهای علمی وفرهنگی حکم فرماست!! آثار و کتب علمی گذشتگانی چون و و و ودهها وصدها اثر پژوهشی وعلمی که میراث تاریخی وملی ما میباشند وهر کدام شاخصی در علم ودانشی خاص بوده است، به بهانه قدیمی وخرافی بودن وتعارض با مقالات و اکتشافات پوزیتیویست‌ها کنار نهاده شده و چاپ وترجمه نمیشوند!!! اعتماد به نفس تاریخی و ملی، اِکسیری است که سبب پیشرفت و توسعه غرب شده وآنها را از جهل قرون میانه به حاکمیت علمی وتکنیکی دنیا رساند!! خود تحقیری وعدم اعتماد به نفس تاریخی وملی، بیماری است که سبب عقب افتادگی و زیست مقلدانه ما از غربیها شده و ما را از کانون علمی وفرهنگی دنیا به حاشیه‌نشینی تمدن جهانی کشانده است... 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari