eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
430 عکس
71 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅الهیات تاریخ فلسفه_۲ بیان عمیقا توام با انگاره‌های نژادی وبیان مولفه‌های برتری جویانه تمدنی نسبت به می‌باشد.گرچه این تفکردرمتن وبنیان تقررداردامابه نحوتحصلی درجریان رسمیت فلسفی یافت. درکتاب پدیدارشناسی روح این ایده اصلی رابه نحو روشمند بیان میکند.براین اساس تاریخ انسان سیراز ناخودآگاهی به آگاهی وخودآگاهی بوده. به موازات آنکه بشر به وجود جواهر فراتراز خود نظیر طبیعت،افلاک و..قائل بود در ظلمات ناخودآگاهی بسرمیبرد،وچون فهمیدکه جزاو کسی درسراپرده عالم حضورندارد،وظهورات پدیداری او به همه چیز معنا میدهد، وفردیت اتونوم اوحاکمیت دارد، به مقام خودآگاهی وآزادی مطلق نائل شده.دراین سیر، انسان از تفکر معنوی شرقی(که عین ناخودآگاهی است)به تفکر استدلالی فلسفی یونانی(که آغازآگاهی است) وسپس سوژه انگاری مطلق اومانیستی(که عین خودآگاهی وآزادی است)نائل شده. امانقطه ثقل صعودبشرازجهالت معنوی به نورانیت علمی، ظهور عقلانیت فلسفی واستدلالی است.که دست برقضااین گام مهم درغرب یعنی یونان برداشته شده.چه اینکه انسان شرقی اساسا قابلیت تفکراستدلالی راندارد.زیرا ترجیح وی پرداختن به شعروعرفان ومذهب است.واین از استعدادهای نژادغربی است که حائز تفکراستدلالی منطقی_فلسفی است، پس بنابر جبرتاریخی تفکرفلسفی از خواستگاه غربی آغازشده. درکتابِ(آفریقا،آسیا،و تاریخ فلسفه:نژادپرستی در شکل‌گیری چارچوب فلسفه)که درسال (۲۰۱۴)منتشرکرد بیان میکندکه درقرن هجدهم وقبل ازآن بسیاری ازاندیشمندان ومورخین غرب باورداشتندکه فلسفه درهندتولدیافته وبرخی دیگرآغاز آن رادرآفریقا میدانستند.اساساازجمله اختلافات ومشاجرات مورخین واندیشمندان این بوده که آغازفلسفه از هنداست؟یا آفریقا؟ وجالب اینجاست که هیچ کدام یونان راشروع کننده تفکرفلسفی نمیدانستند!!اما چه چیز باعث شد که مورخین فعلی اصرار براین داشته باشند که آغاز فلسفه از غرب ویونان باستان بوده؟ به اعتقاد نژادپرستی وپیروان اودرتدوین فلسفه وتاریخ عامل اصلی این قضیه میباشد.. به‌طرزی ننگین نژادپرست بود.او نژادرایک مقولۀ علمی درنظرمی‌گرفت وآن راباتوانایی تفکرانتزاعی تطبیق می‌داد،وبرای نژادهاساختاری سلسله‌مراتبی بیان میکرد «نژاد سفیدپوست شامل تمام استعدادها و انگیزه‌هااست..هندوهااز درجۀ بالایی از آرامش برخوردارهستند،وهمگی شبیه فیلسوفان هستنداماگرایش زیادی به خشم وعشق دارند ،بنابراین آن‌ها راتابالاترین درجه می‌توان آموزش داد،اما تنهادرهنرهانه درعلوم.آن‌ها هرگزبه مفاهیم انتزاعی دست نخواهندیافت. چینیان رابابومیان شرق آمریکادریک رده قرار می‌دهد،وادعامی‌کندکه قومی ایستاهستند...زیراکتب تاریخشان نشان می‌دهدکه اکنون چیزی بیشتراز آن نمی‌دانندکه مدت‌های مدیدمی‌دانسته‌اند» بنابراین فیلسوفان ومورخین غربی معاصر این را امری بدیهی می‌انگارند که آغازفلسفه ازیونان است وفلسفه شرقی وجود ندارد. کانت درباره فلسفه شرق میگفت«فلسفه در هیچ کجای مشرق زمین یافت نمی‌شود.معلمشان کنفوسیوس در آثار خود چیزی جزآموزه‌هایی اخلاقی آموزش نمی‌دهدکه برای شاهزادگان طرح شده است»وقتی از دیوگنس،پرسیدنداهل کجایی؟در پاسخ گفت اهل جهانم.اما باظهور کانت و شاگردانش،جهان دوپاره شد:در یک سو غرب ودرسوی دیگر«هر آنچه غرب نبود»قرارگرفت. قدرتِ فلسفه کانت غربی‌هارابه این سمت کشاندکه آن جهانِ دیگر، یعنی شرق،به‌طور مادرزادی ازفلسفه بی بهره هستند. براین اساس،طردفلسفۀ غیراروپایی از چارچوب فلسفه یک تصمیم بود،نه چیزی که مورخین واندیشمندان همواره به آن باورداشته‌اند. میگفت:«اصطلاح بسیار رایج فلسفۀ غرب درحقیقت این‌همان‌گویی است.زیرا فلسفه بنا بر ذات خودیونانی میباشد واز آنجا شروع شده» وقتی به چین سفر کرد باآنکه از میراث فلسفی آنهاآگاه بوداماتحت تاثیرگرایشهای نژادپرستانه گفت«چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد» ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ تقلیل ابن سینا دیمیتری گوتاس محقق آمریکایی واستاد  مطالعات عربی‌واسلامی در دانشگاه ییل است.او پژوهش‌هایی درباره‌ی انتقال علوم یونانی به جهان اسلام در قرون هشتم تا دهم میلادی و ابن‌سینا انجام داده است. به اعتقاد وی فلسفه فاقد هرگونه عناصر ذوقی واشراقی است وی درمقاله‌ای تحت عنوان (سرشت، درون مایه وانتقال حکمت مشرقیه ابن‌سینا) را تابع ومقلد محض معرفی میکند. به اذعان بوعلی هرگز نتوانسته از متافیزیک مفهومی وفلسفه بحثی ارسطویی فراتر رود. وی حکمت مشائی وفلسفه بوعلی را به مثابه حاملان قلمداد میکند که نه از حیث نظر واندیشه وابداعات فلسفی بلکه ازجهت تاریخی حائز اهمیت میباشند. زیرا واسطه انتقال فلسفه ارسطویی به دوران قرون وسطی بودند. گوتاس در توضیح مکتوبات عرفانی وذوقی به‌جا مانده از ابن سینا نگاه خاصی دارد. او وقت بسیاری جهت مطالعه تطبیقی کتاب شفا و حکمت مشرقیه صرف کرده ودرنهایت میگوید، باآنکه عموما باور دارند که حکمت مشرقیه باسنت بحثی مشایی متفاوت است واین کتاب حائز نگاه ذوقی واشراقی شیخ الرئیس به هستی‌شناسی میباشد اما در واقع حکمت مشرقیه تکرار همان محتویات کتاب شفا میباشد.تفاوت دراین است که او در حکمت مشرقیه ادعاهای خود را صراحتا وبدون مقدمات بیان کرده!! وکتاب شفا نیز چیزی جز تکرار سنت ارسطویی نمیباشد. او همچنین درباره بحث مقامات العارفین که بوعلی درنمط نهم کتاب اشارات مطرح میکند همین تفسیر را ارائه میکند وشیخ رامقلد ارسطو میداند که البته برخی مواقع برخلاف منهج ارسطویی مباحثی رابه اشتباه مطرح کرده است!! گوتاس درباره آثار عرفانی منتسب به بوعلی مثل کتاب سلامان وابسال وهمچنین ملاقات وی با عارفانی چون تشکیک وارد کرده واین امور را ازجمله جعلیات ودروغ‌های میداند که به جهت معروفیت خویش واینکه دربین اهل حکمت جایگاهی پیدا کنند مطرح کرده است!! لذا بوعلی نه دیداری باعرفا داشته ونه مکتوبی عرفانی تمثیلی به نگارش درآورده. گوتاس درنهایت انتقادات بسیار تندی به امثال و وارد میکند. کربن کتابی درتفسیر داستانها ورساله‌های عرفانی وتمثیلی بوعلی دارد. او میگوید چون کربن سالها دلمشغولیهای نسبت به سهروردی داشته لذا در خوانش بوعلی دچار انحراف شده وتفسیری اشراقی ازاو ارائه کرده. وی تمام افرادی را که به نوعی قائلند بوعلی سعی برفراروی از فلسفه یونان داشته واولین بحثهای حکمت مشرقی واشراقی توسط وی مطرح شده به نگاه تقلیل گرایانه متهم میکند واینکه آنها میخواهند فیلسوف ارسطویی مسلک را به یک صوفی خرقه پوش تنزل دهند. اما حقیقت آن است که گوتاس خود نگاه محدود وتقلیل گرایانه به بوعلی دارد. مطالعات وتحقیقات وی درباره فلسفه اسلامی ومخصوصا شیخ الرئیس توام با تعصبات نژادی است. در واقع گوتاس در تحقیقات خود به این شعار معروف پایبند است که (همه راهها به آتن ختم میشود) یعنی یونان مبداء همه علوم ومعارف بشری است وسایر تمدنها واقوامی که درحد فاصل یونان باستان و عصر مدرن تلاش بسیار در تحقق علم وهنر وفلسفه وسایرصناعات بشری داشتند همگی شرح فلسفه وعلم یونان میباشندو مساعی آنها شامل ابداعات وبنیانگذاریهای نوین تمدنی نمیباشد. این همان نگاه همیشگی مستشرقان به تمدنهای شرقی واسلامی است. در مسافرتی که به چین داشت باآنکه بامیراث فکری وفلسفی عمیق چین آشناشد اظهار داشت «چین فلسفه ندارد، تنها اندیشه دارد».. او در پاسخ به شگفتی آشکار مخاطبان خود، اصرار نمود که «فلسفه به نوع خاصی از تاریخ مرتبط است، زبان‌هایی خاص، و نوع خاصی از ابداع به‌دست یونانیان باستان. ... فلسفه چیزی با قالب اروپایی است». ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari