🔴مخالفان فلسفه و عرفان اسلامی
⬅️مخالفان حکمت و عرفان اسلامی به دو دسته کلی تقسیم می شوند:
⬅️گروهی از مخالفان و منتقدان، متخصصان رشته های علمی دیگر هستند (مانند متکلم، مفسر، فقیه، مورخ و...) که از سر حقیقت جویی، دلسوزی و نیت پاک و صادق، با مبانی، اصول، روش و مسائل، و به بیان دیگر با اصل حکمت و عرفان، مخالفت میکنند یا دستکم گمان میکنند آن امور با علومی که در آن متخصصند یا با اسلام، سازگار نیست.
💠به نظر میرسد، علت عمده این مساله، عدم تسلط لازم و کافی آن عزیزان بر مبانی و مسائل فلسفه و عرفان اسلامی است. از این رو، با این دسته، میتوان گفتگوی علمی کرد و نظر آنها را نسبت به مسائل عرفان و حکمت اسلامی تغییر داد؛ چرا که عنادی ندارند و دنبال حقیقت هستند و اگر حقیقت را بیابند حتما میپذیرند.
⬅️بنده هر زمانی با این دسته، گفتگو کردهام، سخنم را پذیرفته یا دستکم به فکر فرو رفتهاند و یا آسیب هایی بیان کرده اند که صحیح و یا قابل تامل بود گرچه به اصل حکمت و عرفان، خدشهای وارد نمیکرد.
💠اما گروهی از مخالفان، نه علم کافی دارند، نه نیت صادقی، و نه واقعا دنبال حقیقتند؛ مسائلی را حق پنداشتهاند و دیگر از آن کوتاه نمیآیند؛ علاوه بر اینکه هیچ تسلطی بر مبانی و مسائل حکمت و عرفان ندارند، مبنا و روش صحیحی در نقد و مخالفت نیز ندارند و تنها با تعصب ویژهای، همه تلاششان را به کار میگیرند تا با تحریف لفظی و معنوی کلمات حکما و عرفا، تقطیع مخل به معنا، بزرگ کردن اشتباهات و سوء برداشتهایی که از مسائل دارند، ذهن دیگران را نسبت به حکمت و عرفان، مشوش کنند و انسانهای پاک، مومن و محب اهل بیت علیهمالسلام را به بزرگان حکمت و عرفان، بد بین کنند.
💠روشن است که در مجامع علمی حوزوی و دانشگاهی و داخلی و خارجی، به نقدها و مخالفتهای این گروه، توجهی نمیشود؛ چرا که سخنان و مخالفتهایشان ارزش علمی ندارد، اما در بین عموم و کسانی که از مسائل حکمی و عرفانی بهرهای ندارند، مشهور و معروف شدهاند و با سایتها و کانالهای خود در شبکههای اجتماعی، مردم عادی (غیر متخصص) را جذب میکنند؛ و حتی کار به جایی رسیده که عدهای از این دسته، معتقدند که در این راه، باید دروغ و بهتان نیز زد و هر گونه که شد، مردم را نسبت به عارفان (به تعبیر خودشان، بدعت گذاران) بد بین کرد!
⬅️شکی ندارم که دشمنان اسلام همچنانکه از جهالت و حماقت برخی علما و عامه مسلمانان سوء استفاده کرده، گروههایی مثل طالبان و داعش را حمایت و تقویت میکنند، با نفوذ به این نوع جریانها و حمایتهای مستقیم و غیر مستقیم مالی و فکری در تلاشند مبانی عمیق حکمت و عرفان را غیر اسلامی معرفی کنند تا از این رهگذر، چهره اسلام را برای مسلمان و غیر مسلمان، خشن، خشک و بیروح معرفی نمایند.
💠البته روشن است که خیلی از اینها خود نیز نمیدانند که چگونه عامل دست دشمنان دین هستند و چگونه با چند واسطه، برنامه آنها را اجرا میکنند.
به سخن دیگر، جهالت، تعصب، توهم، تدین خشک، با عامل خارجی گرچه غیر مستقیم، دست به دست هم میدهد و این وضع را به وجود میآورد.
💠با این افراد که روششان در بیشتر موارد: تکیه بر ظواهر، کنارگذاشتن قرائن، تقطیع هدفمند عبارات، بی ادبی و ناسزا گویی و تحقیر است و در پاسخ منتقدان، چندین عبارت تقطیع شده ردیف میکنند، نمیشود از راه علم و منطق و بحث و مباحثه وارد شد.
⬅️این دسته را نباید بزرگ کرد، اینها با نقد، بزرگ میشوند و گمان میکنند کسی شدهاند؛ کسی را باید نقد کرد که مرتبهای از علم و حقیقتجویی را داشته باشد؛ البته باید به شبهات و اشکالاتشان پاسخ گفت تا حق جویان، دچار اشتباه نشوند.
استاد وحید واحدجوان
#فلسفه_اسلامی.
#اسلام.
#فلسفه.
#عرفان.
#تفکیکیون.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴نگاه عرفا به پیامبر اکرم (ص) ،بینش برخی از مخالفان عرفان درباره عرفا و عبارت مهم علامه حسن زاده آملی
⬅️آیت الله استاد حسن رمضانی میفرمود:
💠درجه حساسيت علامه حسن زاده آملی با همه تخصص های فلسفی، عرفانی و علوم مربوطه ای كه دارند نسبت به وحی و تعالیم وحی بسیار بالاست و این را بيشتر برای افرادی عرض میكنم كه گمان میکنند كسانی كه به طرف فلسفه و عرفان و تخصص های مربوطه رفتند ديگر مسائل مربوط به وحب و شرع و مكتب ولايت و نبوت و امامت و اين موارد در اينگونه افراد كمرنگ جلوه میکند.
💠علامه میفرمود اگر ما فرض كنيم تمام بنی نوع انسان بشوند فارابی، تمام بنی نوع انسان بشوند بوعلب سینا، تمام بنی نوع انسان بشوند ملاصدرا و ميرداماد و اینشتين و افلاطون و سقراط، و همه از نوابغ باشند. در اين فضا اگر پيامبر بيايد و مبعوث شود اين آيه باز صادق است كه «هو الذي بعث في الأميين رسولاً.»
💠همه هر چه هستند و هر كه هستند در برابر آن كسی كه وحی میآورد امی و بی سواد هستند.
💠اين چه ارزيابی دقیق و حسّاس نسبت به وحی است که یک فيلسوف و یک عارف دارد؟!
💠اتفاقاً حکیم و عارف بهتر این مقام را ادراک میکند چون حقایق برای چنین کسی روشن تر میشود . حقايق را كه بر اساس حق و صدق بهدست ما رسيده است بهتر میگيرند و بهتر میفهمند.
💠اصلاً اينگونه علوم برای تقويت هاضمه من و شما است. برای توسعه دين من و شما است. هر چه دين ما توسعه اش بيشتر شود و هاضمه ما قوی تر شود اين لقمه های وحيانی را بهتر میگيريم و بهتر هضم میكنيم و بهتر میفهميم.
#عرفان.
#انقلاب.
#ولایت.
#فلسفه.
#فلسفه_اسلامی.
#پیامبر.
#حسن_زاده_آملی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴تأکید حضرت امام خمینی بر بیان مسائل عرفانی ♨️قسمت اول. 💠ماجرای به تعطیلی کشاندن جلسات تفسیر سورۀ
🔴 تأکید حضرت امام خمینی بر بیان مسائل عرفانی
♨️ قسمت پایانی.
💠يكى از آقايان مىگفت كه ظاهراً مرحوم آقا شيخ محمد بهارى اسم يک كسى آمد، گفت: عادل کافرى است. گفتيم: خوب، عادل است يعنى چه؟ كافر است يعنى چه؟ گفت: اما عادل است، براى اينكه روى موازين عمل مىكند؛ هيچ معصيت نمىكند؛ اما كافر است، براى اينكه آن خدايى كه او مىپسندد، خدا نيست، آنكه او مىپرستد اصلا خدا نيست...
💠عمده نظر من به اين است كه حيف است يک دستهاى از اهل علم كه مردم صالح و خوبى هستند، اينها محروم بمانند از يک مسائلى.
💠ما كه آمديم قم، مرحوم آقا ميرزا على اكبر حكيم ـ خدا رحمتش كند ـ در قم بود؛ وقتى كه حوزه علميه قم تأسيس شد، يكى از مقدّسين ـ آن هم خدا رحمتش كند ـ گفته بود: ببين اسلام به كجا رسيده است كه درِ خانه آقا ميرزا على اكبر باز شد!
💠علما مىرفتند آنجا درس مىخواندند. مرحوم آقاى [سید محمد تقی] خوانسارى، مرحوم آقاى اشراقى، اين آقاى [سید احمد] خوانسارى، اينها مىرفتند پيش آقا ميرزا على اكبر درس مىخواندند؛ آن آقا گفته بود كه ببين اسلام به كجا رسيده است كه درِ خانه ميرزا على اكبر باز شد! و حال آنكه خيلى مرد صالحى بود؛ و بعد از اينكه ايشان فوت شده بود، گويندهشان در منبر گفته بود كه من خودم ديدم قرآن مىخواند! مرحوم آقاى شاهآبادى ناراحت شده بود از اينكه اين آقا گفته است كه من ديدم قرآن مىخواند آقا ميرزا على اکبر.
💠در هر صورت اين سوء ظنها، و اين جداكردنِ [يک عده] خودشان را از يک خيراتى، اين موجب تأثر است كه يک حوزهاى از يک خيراتى كه هست، محروم بماند؛ حتى از فلسفه كه یک امر عادى است، تا برسد به آن مسائل ديگر.
💠و عمده اين است كه به مطلب يكديگر نرسيدهاند؛ چون نرسيدهاند، اين صحبتها پيش آمده؛ اگر برسند به مطلب يكديگر، نزاعى در کار نيست. ... اين نمىداند او چه مىگويد، انكار مىكند...
💠 اين عرفا و شعراى عارف مسلک، و فلاسفه هم، همه يک مطلب مىگويند؛ مطالب مختلفه نيست. تعبيرات مختلفه است، زبانهاى مختلفه. زبان شعر، خودش يک زبانى است. حافظ، زبان خاصى دارد. همان مسائل را مىگويد كه آنها مىگويند؛ اما با يك زبان ديگرى. زبانهاى مختلف است و نبايد از اين بركات مردم را دور كرد، بايد مردم را به اين سفره پهن الهى كه قرآن و سنت و ادعيه باشد، دعوت كرد؛ تا هر كس به اندازه خودش استفاده بكند.
💠اين مقدمه بود براى همه مسائلى كه بعدها هم اگر پيش بيايد و عمرى باشد كه اگر ما هم يک وقتى يک احتمال داديم، نگوييد كه اين تعبيرات را شما آورديد دوباره در ميدان، مثلا دوباره عرفا. خير، بايد بيايد!
💠مرحوم آقاى شاهآبادى رحمهالله براى عدهاى از كاسبها [كه] مىآمدند آنجا، مسائل را همان طورى كه براى همه مىگفت، براى آنها هم مىگفت. من به ايشان عرض كردم: آخر اينها [كه سنخيتى ندارند!]» گفت: «بگذار اين كفريات به گوششان بخورد!
💠خوب، ما يک چنين اشخاصى داشتيم؛ حالا به سليقه من درست در نمىآيد كه نمىشود گفت كه اينها اشتباهات است.
#امام_خمینی.
#فلسفه.
#عرفان.
#سوره_حمد.
#مخالفان_فلسفه_اسلامی.
#مخالفان_عرفان_اسلامی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴محدودیت های علوم تجربی
⬅️در دوران جدید علوم تجربی جایگاهی متفاوت پیدا کرده است و برای برخی، به "اصل" تبدیل شده است و "فلسفه" و ... یا کلاً رد شده است و یا دیگر "اصل" نیست.
💠درباره جایگاه هر علمی باید گفت:
علومی که در فهم انسان مقدم هستند بر علومی که در درجات بعدی هستند حاکم اند، مثلا با علوم تجربی ویژگی های یک گیاه را میفهمیم و میگوییم این گیاه برای فلان بیماری مفید است.
💠خب طبیعتا قبل از اینکه بگوییم این گیاه برای آن بیماری مفید است باید درباره اصل وجود این گیاه صحبت کنیم.
💠و اگر حکمی درباره اصل وجود این گیاه صادر کردیم بر حکم درباره کیفیت آن مقدم است، و باز قبل از اینکه درباره وجود این گیاه خاص صحبت کنیم باید درباره اصل وجود صحبت کنیم، و باز قبل از صحبت از اصل وجود باید درباره واقعیت داشتن عالم صحبت کنیم.
💠و همینطور که موضوع مورد بحث مبنایی تر و مقدمتر میشود راه فهم آن نیز مبنایی تر و مقدمتر میشود، در واقع عقل مقدم بر خیال و خیال مقدم بر حس است.
💠بخاطر همین است که ادراک عقلی مقدم بر ادراک خیالی و ادراک خیالی مقدم بر ادراک حسی هستند.
💠چه اینکه در علوم تجربی همیشه باید مقدماتی عقلی پذیرفته شده باشند، مثلا طبیعت یکنواخت عمل خواهد کرد و اینکه اگر چند مورد را آزمایش کنیم بقیه موارد هم همینگونه خواهند بود.
💠و اینگونه است که علوم تجربی میتوانند قوانین و احکامی کلی صادر کنند، واگرنه که قوانین کلی را که نمیتوان حس کرد، زیرا فاقد تجربه پذیری هستند.
💠این سیر منطقی بحث از علوم مختلف است، پس اگر فلسفه حکمی داد بر کل علوم تجربی حاکم است و با علوم تجربی نمیتوان حکمی در فلسفه را رد یا اثبات کرد، و با توجه به این مبانی حکما علوم را طبقه بندی میکردند و میگفتند که فلسفه مادر علوم است.
💠و از همینجا سستی کلام برخی از افرادی که علوم تجربی را حاکم دانسته و فلسفه را کنار زده اند آَشکار میشود.
💠این بحث در تعلیم و تربیت نیز مورد توجه بوده است و سیر تحصیل از پایین به بالا بوده است، یعنی ابتدا علوم تجربی و بعد ریاضیات و بعد فلسفه.
💠در این میان عرفان از همه علوم مقدمتر است زیرا راه کسب آن قلب است که از همه بالاتر بوده و فهم آن که همان فهم واقعیت با علم حضوری(نه با تصویر یا مفهوم) است مقدمتر از همه چیز است.
#علم_تجربی.
#فیزیک.
#اشیاء.
#موجودات.
#محدودیت_علوم_تجربی.
#علم.
#عرفان.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴داستان ابوسعيد ابوالخير و ابن سینا(ره)
⬅️داستان معروفی است از ابوسعيد ابوالخير و بوعلی سينا. ابو سعيد ابوالخير عارف معروفی است، از عرفای خيلی مهم است و در نيشابور بوده است.
⬅️بوعلی سينا در ماوراءالنهر (بلخ و بخارا و آن مناطق) بود. محمود غزنوی از امير سامانی چند نفر را میخواهد که به دربار او بفرستد. او دربار خودش را از دانشمندان، فلاسفه، شعرا و سايرين غنی میکرد. پيکی فرستاد که اين چند نفر را بفرستيد. اينها قبل از آنکه رسماً اعلام بشود، از اين قضيه خبردار شدند.
⬅️بعضی گفتند میرويم، مثل ابوريحان و يکی دو نفر ديگر؛ يکی دو نفر ديگر فرار کردند و حاضر نشدند بروند، يکی از آنها بوعلی سينا بود.
⬅️او تا گرگان رفت، بعد به همدان رفت که خودش را از قلمرو محمود خارج کند. در سر راهش به نيشابور آمد. در نيشابور با ابوسعيد ابوالخير برخورد کرد.
💠معروف است و در کتابها نوشتهاند که اين دو سه شبانه روز با يکديگر ملاقات و خلوت داشتند و بيرون نمیآمدند مگر برای نماز و تطهير. صحبت هايی بينشان رد و بدل شده است.
💠میگويند يک وقت اين دو نفر با هم در حمّام بودند. ابوسعيد برای اينکه به بوعلی ارزش عرفان را در مقابل ارزش فلسفه نشان بدهد (حالا داستان راست است يا دروغ من کاری ندارم، میخواهم نتيجهگيری کنم) آن طاس حمام را به طرف بالا پرتاب کرد و بعد همينطور معلّق نگهش داشت.
💠به بوعلی گفت:
"شما فلاسفه میگوييد که جسم ثقيل اگر در بالا باشد، لازمه طبيعتش اين است که بيفتد، چرا اين نمیافتد؟ پس آن قانونِ شما فلاسفه را نقض کرد. بوعلی گفت که اين قانون ما فلاسفه نقض نمیشود."
💠 قانون فلاسفه اين است:
"طبيعت حکمش اين است که جسم ثقيل به طبع خودش اقتضا دارد پايين بيايد مگر اينکه يک قاسر مانع او شود. اينجا يک اراده قوی است که مانع آمدن اوست. الان هم او به طبع خودش میخواهد پايين بيايد ولی يک اراده قوی مانع است."
#ابن_سینا.
#ابو_سعید_ابولخیر.
#عرفان.
#فلسفه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴رابطه فلسفه با عرفان
⬅️عرفان در لغت به معنای شناختن است، در اصطلاح به ادراک خاصی اطلاق میشود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربه حسی و نه از راه تحليل عقلی) بهدست میآيد، و در جريان اين سير و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل میشود که شبيه به «رؤيا» است، و گاهی عيناً از وقايع گذشته يا حال يا آينده حکايت میکند، و گاهی نيازمند به تعبير است و زمانی هم در اثر تصرفات شيطان پديد میآيد.
مطالبی که عرفا بهعنوان تفسير و مکاشفات و يافتههای وجدانی خويش بيان میکنند، «عرفان علمی» ناميده میشود و گاهی با ضميمه کردن استدلالات و استنتاجاتی، به شکل بحثهای فلسفی در میآيد.
⬅️میان فلسفه و عرفان نيز روابط متقابلي وجود دارد که در دو بخش بررسی میشود:
⬅️کمک های فلسفه به عرفان:
💠۱.عرفان واقعی تنها از راه بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل میشود و بندگی خدا بدون شناخت او امکان ندارد؛ شناختی که نيازمند به اصول فلسفی است.
💠۲.تشخيص مکاشفات صحيح عرفانی با عرضه داشتن آنها بر موازين عقل و شرع انجام میگيرد، و با يک يا چند واسطه به اصول فلسفی منتهي میشود.
💠۳.چون شهود عرفانی يک ادراک باطنی و کاملاً شخصی است، تفسير ذهنی آن بهوسيله مفاهيم و انتقال دادن آن به ديگران با الفاظ و اصطلاحات انجام میگيرد، و با توجه به اينکه بسياری از حقايق عرفانی فراتر از سطح فهم عادی است، بايد مفاهيم دقيق و اصطلاحات مناسبی بهکار گرفته شود که موجب سوءتفاهم و بدآموزی نشود (چنانکه متأسفانه در مواردی رخ داده است)، و تعيين مفاهيم دقيق، محتاج ذهن ورزيدهای است که جز با ممارست در مسائل فلسفی حاصل نمیشود.
⬅️کمک های عرفان به فلسفه:
💠۱.چنانکه اشاره کرديم، مکاشفات و مشاهدات عرفاني مسائل جديدی را برای تحليلات فلسفی فراهم میکند که به گسترش چشمانداز و رشد فلسفه کمک مینمايد.
💠۲.در مواردی که علوم فلسفی مسائلی را از راه برهان عقلی اثبات میکند، شهودهای عرفانی مؤيدات نيرومندی برای صحت آنها بهشمار میرود، و در واقع آنچه را فيلسوف با عقل میفهمد، عارف با شهود قلبی میيابد.
#عرفان.
#فلسفه.
#شهود.
#عقل.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت اول.
⬅️ آنچه در پی میآيد مقاله ای از حضرت آية الله مصباح يزدی ميباشد كه در «دومين همايش بينالمللی انديشه اسلامی»؛ برگزار شده از سوی مركز سازماندهی فعاليت های فرهنگی استانبول در عيد غدير 1417( ارديبهشت 1376 ) در استانبول تركيه ارائه گرديده است.
⬅️پيشگفتار
💠انسانها در عرصه ی اين جهان همانند توپی رها شده در فضايند كه انرژی نهفته ی در درون خود بري پرواز به جهان لايتناهی برين دارند، ولی جاذبهی لذايذ زمينی آنان را به حضيض جهان طبيعت میكشاند و حركتی سقوطی و انحطاط آور در ايشان پديد میآورد و تمايلات نفسانی و تسويلات شيطانی تبلور يافته در تمدن و فرهنگ مادی بر سرعت و شتابشان میافزايند. در اين ميان، افراد و گروه اندک شماری هستند كه چشم دلشان بر روی حقايق معنوی باز و گوش جانشان با پيام الهی آشنا شده، دامن همّت از آلودگی های حيوانی برگرفته و به سوی آفاق نورانی ملكوت پر میگشايند و حركتی صعودی در مسير تكامل خود و نزديک شدن به مبدأ همه زيبايی ها، شكوه ها، قدرت ها، بهجتها و سرچشمه ی بینهايتِ كمالها و در يك كلمه ، به «سوی خدا»؛ آغاز میكنند.
💠اما همانها كه مانند توپی فرو كوفته بر زمين سقوط میكنند، در بن بست تنگ مادّه سرخورده ميشوند و بار ديگر با سرعتی مشابه، ولی در جهت عكس حركت سقوطی، به سوی جهان برين روی ميآورند و بسا باشدكه اين جريان بارها تكرار شود.
⬅️اين عكس العمل را هم اكنون در گروهی از مردم سرخورده از فرهنگ منحطّ غربی به خوبی میتوان مشاهده كرد كه شوق و عطش فراوانی نسبت به ارزش معنوي در خود احساس میكنند و در پس چشمه ی آب زلالی یه اين سو و آن سو روی میآورند. اما دريغا كه بيشتر آنان در دام افسونگرانی میافتند كه به شهد معرفت، شرنگ ضلالت در كامشان فرو میريزند و از چاله گريختگان را به سوس چاه ويل رهنمايی میكنند و از در پشت به ديار دمار و بوارشان ميفرستند!
حركت گريز از مركز فرهنگ مادّی و روی آوردن به فراخنی فرهنگ معنوي تنها در گرايشهای فردی خلاصه نمیشود و ما امروز شاهد گسترش حركتی اسلامخواهانه در اقطارِ جهان، حتي آلودهترين و پليدترين سرزمين آفت زده، هستيم.
💠آنچه به اين حركتها شتاب بخشيده پيروزس يک انقلاب بزرگ اسلامس به رهبری عارفی بلند مرتبه است كه با بهرهگيری از استعداد های شكفته شدهی مردم در پرتو انوار معارف اسلامی بر همهی نيروهي شيطانی فائق آمده و عليرغم موانع سختی كه از هر سو بر سر راهش به وجود میآورند، همچنان به پيش ميتازد.
💠هرچند اين نخستين بار نيست كه مردی الهی و عارفی ربّانس رهبرس جنبش مردمی را به عهده میگيرد، ولی نشان دادن نمونه ی ديگری به اين گستردگی و ژرفايی و به اين استواري و پايداری آسان نيست.به هرحال، اين پديده نيز میتواند به نوبهی خود، انگيزهی نيرومند برای بررسی نقش گرايشهای معنوی و بويژه نقش عرفان اسلامس در تحولات مثبت و مطلوب در زندگی انسانها باشد.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان.
#تصوف.
#انقلاب.
#شهود.
#آیت_الله_مصباح.
#عرفان_اسلامی.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت دوم. ⬅️عرفان در جهان اسلام: ⬅️از ديرباز در جهان اسلام گرايشهايی به ن
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت سوم.
⬅️مفهوم عرفان، تصوّف، حكمت و فلسفه:
⬅️پيش از تبيين اصالت عرفان اسلامی، شايسته است توضيحی درباره واژه های عرفان و تصوّف بدهيم تا از پاره ی خلطها و سوء تفاهمها جلوگيری شود:
💠واژه ی «عرفان»، مانند واژهی همخانوادهاش «معرفت»، در لغت به معنی شناختن است، ولی در اصطلاح، به شناخت ويژهی اختصاص يافته كه از راه حس و تجربه يا عقل و نقل حاصل نميشود، بلكه از راه شهود درونی و يافت باطنی حاصل میگردد. اين مشاهدات به گزاره های حاکی از آن مشاهدات و مكاشفات تعميم داده شده است. به دليل اينكه محصول چنان كشف و شهودهايی معمولاً متوقف بر تمرينها و رياضتهای خاصی است، روشهای عملی يا آيين سير و سلوک را نيز «عرفان»؛ ناميده، و آن را با قيد «عملی»؛ مشخص كردهاند، چنان كه گزارههای حاكی از شهود را «عرفان نظری»؛ ناميدهاند و بعضاً مانند فلسفهی اشراق با نوعی استدلال عقلی توأم ساختهاند.
⬅️اما واژهی «تصوّف»، بنابر اظهر احتمالات، از واژهی «صوف»؛ گرفته شده و به معنی پشمينه پوشی به عنوان نمادی از زندگی سخت و دور از تن پروری و لذّت پرستی است و مناسبت بيشتری با «عرفان عملي»؛ دارد، چنان كه واژهی «عرفان»؛ با «عرفان نظری»؛ مناسبتر است.
بدين ترتيب، در حوزهی عرفان، دست كم سه عنصر را میتوان شناسايی كرد:
💠يكی، دستورالعملهای خاصي كه به ادعای توصيهكنندگان، انسان را به معرفت شهودی و باطنی و علم حضوری آگاهانه نسبت به خدای متعال و اسمی حسنی و صفات علی او و مظاهر آنها میرساند.
💠دوم، حالات و ملكات روحی و روانی خاص و در نهايت، مكاشفات و مشاهداتي كه برای سالک حاصل میشود.
💠سوم، گزارهها و بياناتی كه از اين يافتههای حضوری و شهودی حكايت میكند و حتی برای كسانی كه شخصاً مسير عرفان عملی را نپيمودهاند نيز كمابيش قابل دانستن است، هرچند يافتن حقيقت و كنه آنها مخصوص عارفان راستين ميباشد.
⬅️با توجه به اين توضيحات، روشن شد كه عارف حقيقی كسی است كه با اجرای برنامههای عملی خاصی به معرفت شهودی و حضوري نسبت به خدای متعال و صفات و افعال او نايل شده باشد و عرفان نظری در واقع، گزارش و تفسيری از آن است كه میتواند نارسايی های بسياری نيز داشته باشد و با نوعي مسامحه و توسعه در اصطلاح، میتوان همهی سير و سلوکهايی را كه به انگيزهی يافتن حقيقت و رسيدن به رستگاری انجام ميگيرد و حالات روحی و شهودهای ناشی از آنها را عرفان ناميد، به گونهی كه شامل عرفانهای هندی و بودايی و عرفانهای بعضي از قبايل ساكن سيری و قبايل بومي آفريقا هم بشود.
💠واژه «دين»؛ هم با همين توسّع و تسامح بر بوديسم و توتم پرستا و مانند آنها اطلاق میگردد.
⬅️در اينجا مناسب است اشاره ی به مفهوم حكمت و فلسفه نيز داشته باشيم:
⬅️واژهی «حكمت»، كه يک واژهی عربی اصيل است، به معنی معرفت محكم و متقن میباشد و غالباً در مورد معارف عملی به كار میرود. در قرآن كريم نيز اين واژه در همين مورد به كار رفته است: (اسراء: 39). اما در اصطلاح شايع، به معنی فلسفهی الهی و نيز به معني فلسفهی عملی و علم اخلاق به كار میرود. در خود علم اخلاق هم طبق اصطلاح خاصي، به معنی ملكهی نفساني مرتبط با به كارگيری عقل و به عنوان حدّ وسط بين جُربُزه و غَباوت، استعمال میشود و در هر حال، در مورد فلسفههای الحادی و شكاكيت به كار نمیرود، بخلاف واژهی «فلسفه»؛ كه از ريشهی يونانی گرفته شده و به معنی هر نوع تلاش فكری و عقلانی برای فهم مسائل كلّی هستی استعمال میشود، هرچند منجر به انكار معرفت يقينی و ثابت و حتی انكار وجود خارجی گردد.
💢 #ادامه_دارد...
#علم_حضوری.
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#تصوف.
#حکمت.
#فلسفه.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت سوم. ⬅️مفهوم عرفان، تصوّف، حكمت و فلسفه: ⬅️پيش از تبيين اصالت عرفان
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت چهارم.
⬅️اصالت عرفان اسلامی:
💠كسی كه آيات كريمه قرآن و سخنان پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام) را با دقت مورد توجه قرار دهد بی شک، مطالب بسيار بلند و ژرفی در قلمرو عرفان نظری و نيز آداب و دستورالعملهای فراوانی در ارتباط با سير و سلوک عرفانی خواهد يافت. به عنوان نمونه، ميتوان به آيات مربوط به توحيد ذات و صفات و افعال در سورهی توحيد و ابتدای سورهی حديد و آخر سورهی حشر و همچنين آياتی كه بر حضور الهی در سراسر عالم هستی.
⬅️و بر احاطهس او بر تمام موجودات، و تسبيح و سجده تكوينی همهی مخلوقات برای خدای متعال دلالت دارد، اشاره كرد. (ر. ک. به: ضميمه 1)
همچنين آياتی مشتمل بر آداب و سنن ويژهی وجود دارد كه ميتوان آنها را آيين سير و سلوک اسلامی ناميد، مانند: آيات تفكر و تأمّل، ذكر و توجّه دايمی، سحرخيزی و شب زنده داری، روزه داری، سجده وتسبيح طولاني درشبها، خضوع و خشوع و اخبات، و گريه كردن و به خاک افتادن هنگام خواندن و شنيدن آيات قرآن، اخلاص در عبادت و انجام كارهای نيک از سر عشق و محبت به خدا و به انگيزهس رسيدن به قرب و رضوان الهی، و نيز آيات مربوط به توكّل، رضا و تسليم در پيشگاه پروردگار. (ر. ک. به: ضميمه 2)؛ آنچه در بيانات پيامبر اكرم و ائمّه اطهار (عليهم السلام) و ادعيه و مناجاتهای ايشان درارتباط با اين مطالب آمده قابل احصا و شمارش نيست. (ر. ک. به: ضميمه 3)
💠در برابر اين آيات بيّنات و بيانات رسي پيامبر اكرم و اهل بيت طاهرينش (عليهم السلام)،گروهی راه تفريط و گروه ديگری راه افراط در پيش گرفته اند: گروه اول تنگ نظرانه و ظاهربينانه، آنها را بر معانی ساده پيش پا افتاده حمل كرده و حتی بری خداوند متعال حالات متغير و نزول و صعود جسمانی قايل شدهاند و آيات و روايات را از محتوای بلند و والی خودشان تهی كردهاند. اينان همان كسانی هستند كه به طور كلّی، منكر وجود چيزی به نام «عرفان»؛ در متون اسلامی شدهاند.گروه ديگری تحت تأثير عوامل گوناگون اجتماعی، عناصر دخيل و بيگانهی را از ديگران دريافت داشته و پذيرفتهاند و در نتيجه، به اموری معتقد شدهاند كه نميتوان آنها را برخاسته از متون دينی و مضامين كتاب و سنّت به حساب آورد، بلكه شايد بعضي از آنها مخالف نصوص صريح و غير قابل تأويل نيز باشد.
⬅️همچنين در مقام عمل از يک سو، آداب و رسومی از پيش خود وضع كردهاند يا از فرقههای غير اسلامی وام گرفتهاند و از سوي ديگر، به سقوط تكليف از عارفِ واصل قايل شدهاند.
البته كسانی كه به همهی عرفا و متصوّفه حسن ظنّ فوق العادهی دارند برای همهی اين مطالب توجيهات و تأويلاتی ذكر كردهاند، ولی انصاف اين است كه دست كم، برخی از اين گونه سخنان توجيه مقبولی ندارد و نبايد عظمت شخصيتهي علمي و عرفانی آنچنان ما را تحت تأثير قرار دهد كه همهی گفتارها و نوشتارهايشان را چشم و گوش بسته بپذيريم و تأييد كنيم و حق هرگونه نقد و بررسی آثار آنان را از ديگران سلب كنيم. اما روشن است كه پذيرفتن حق نقد به معنی صحّه گذاشتن بر داوری های خام و نسنجيده و اظهارات متعصّبانه و غير منصفانه و ناديده گرفتن نقطههای مثبت و ارزنده نيست.
💠و در هر حال بايد در جستجوی حق و حقيقت بود و طريق عدل و انصاف را پيمود و از خوشبينیها يا بدبينیهای افراطی و بی دليل احتراز كرد و از خدای متعال برای شناختن حق و پايداری در طريق حق ياری خواست.
بديهی است بررسی همهی مسائل مربوط به عرفان و تصوّف و حكمت و فلسفه و رابطهی آنها با يكديگر و رابطهی يكايک آنها با اسلام كاری نيست كه بتوان در يک مقاله انجام داد. از اين رو، با رعايت اختصار به اهمّ نكات مورد نظر میپردازيم و بررسی گستردهتر را به مجالی وسيعتر وامیگذرايم.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#مکتب_تفکیک.
#شهود.
#آیتالله_مصباح.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت چهارم. ⬅️اصالت عرفان اسلامی: 💠كسی كه آيات كريمه قرآن و سخنان پيامبر
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت پنجم.
⬅️عرفان و عقل:
⬅️يكی از مسائل مبنايی، كه مورد اختلاف طرفداران و مخالفان عرفان میباشد، اين است كه دربارهی دادههای عرفان كه به فرض، از راه كشف و شهود درونی به دست میآيد ، آيا عقل میتواند به داوری بنشيند و مثلاً، بعضی از آنها را نفی كند يا نه؟ پاسخ به اين سؤالات از آن حيث اهميت دارد كه بسياری از عرفا مطالبی را اظهار میدارند كه قابل تبيين عقلانی نيست و ادعا میكنند كه آنها را از راه باطن يافتهاند و عقل توان درک آنها را ندارد و طبعاً حق نفی و انكار آنها را هم نخواهد داشت.
💠مهمترين موضوعی كه مورد چنين گفتگوهايی واقع شده «وحدت وجود»؛ میباشد كه به صورتهای گوناگونی مطرح شده است: يكی آنكه اساساً غير از حدی متعال هيچ چيزی وجود نداشته است ونخواهدداشت وآنچه به نام موجودات ديگر ناميده میشود توهّمات و خيالاتي بيش نيست.
💠 شكل ديگر قضيّه اين است كه چيزی خارج از ذات خدا يا خارج از ظرف علم الهی وجود ندارد و بدين ترتيب، نوعي كثرت در وحدت پذيرفته میشود. شكل ديگر مدّعا، كه شيوع بيشتری دارد، اين است كه سالك در نهايت سيرش، به مقام فنا ميرسد و از او جز اسمی باقی نمیماند و بالاخره، شكل معتدلتر مدعا اين است كه سالک به مقامی میرسد كه چيزی جز خدا نمیبيند و همه چيز در او محو میشود. به تعبير دقيقتر، محو بودن همه چيز را در وجود خدای متعال مشاهده میكند؛ مانند محو شدن نور ضعيف در نور خورشيد.
⬅️در چنين مواردی، معمولاً مخالفان از دلايل عقلی استفاده میكنند و مدّعيان در نهايت، میگويند:
اينگونه مطالب فراتر از حدّ عقل است و بدين وسيله، شانه از زيربار تبيين عقلانی مدّعايشان خالی میكنند.
⬅️با توجه به اين جريانات، اين سؤال مبنايی مطرح میشود كه آيا حقايقی وجود دارد كه عقل توان درک وحق نفی آنها را نداشته باشد؟ آنچه در اينجا به اختصار، میتوان گفت اين است كه هرچند سر وكار عقل همواره با مفاهيم است و كار عقل شناختن حقيقت وجود عينی و يافتن كُنه هيچ مصداق خارجی نيست ، چه رسد به وجود متعال الهی ولی احكام ايجابی يا سلبی عقل، در صورتی كه بديهی يا منتهی به بديهيات باشد، قابل نقض نيست و از راه مفاهيم بر مصاديق خارجی انطباق میيابد و فرض خطا بودن چنين احكامی مستلزم تناقض است.
💠و به ديگر سخن، گرچه كار عقل معرفت بالكليه وجود نيست، اما در اعتبار معرفت بالوجه با شرط مذكور نمیتوان ترديدی روا داشت.
⬅️اما در خصوص مسألهی وحدت وجود، بايد گفت: نفی وجود از غير خدای متعال و نفی مطلق كثرت نه تنها مستلزم نفی اعتبار احكام عقل است، بلكه همچنين مستلزم نفی اعتبار علوم حضوری متعلق به نفس و افعال و انفعالات آن نيز میباشد. در اين صورت، چگونه میتوان برای كشف و شهود، اعتباری قايل شد با اينكه بالاترين سندِ اعتبارش حضوري بودنِ آن است. پس وحدت وجود با چنين تفسيری به هيچ روی، قابل قبول نيست، اما میتوان برای آن تفسير قابل قبولی در نظر گرفت كه در حكمت متعاليه مطرح شده است، و حاصل آن اين است كه وجود مخلوقات نسبت به خدای متعال ربطی و تعلّقی است، و با دقت، میتوان گفت كه عين ربط و تعلق است و از خود هيچ گونه استقلالی ندارد،و آنچه را عارف میيابد همين نفی استقلال از ساير موجودات است كه آن را نفی وجود حقيقی مینامند.
⬅️در اينجا، میتوان سؤال را به شكل ديگری طرح كرد و آن اينكه: آيا میتوان حكم عقل را مقدّم بر وجدان و كشف دانست؟ و به ديگر سخن، آيا میتوان بر اساس حكم عقل، كه نوعی علم حصولی است، اعتبار علم حضوری را انكار كرد؟
💠در پاسخ بايد گفت: علم حضوری خالص، در حقيقت، يافتن خود واقعيت است و از اين رو، قابل تخطئه نيست، ولی معمولاً علم حضوری همراه با تفسير ذهنی است، به گونه ای كه تفكيک آنها از يكديگر نياز به دقت فراوان دارد و اين تفسيرهای ذهنی، كه از قبيل علوم حصولی است، قابل خطا میباشد و آنچه با برهان عقلی رد میشود همين تفسيرهای ذهنی نادرست از مشاهدات و علوم حضوری است، نه آنچه دقيقاً مورد علم حضوری واقع شده است.
⬅️در مورد وحدت وجود هم آنچه دقيقاً مورد شهود واقع میشود اختصاص وجود استقلالی به خدای متعال است كه با مسامحه، به وجود حقيقی تعبير میشود و بر اساس آن، وجود حقيقی از ساير موجودات نفی میگردد.
⬅️شايان ذكر است كه بزرگان عرفان اسلامی تصريح كردهاند كه بعضی از مكاشفات، شيطانی و نامعتبر و با شواهدي قابل تشخيص است،و در نهايت، با عرضه داشتن آنها بر دلايل يقينی عقلی و بر كتاب و سنّت بازشناخته میشود. روشن است كه بررسی انواع مكاشفات و مشاهدات و انواع علوم حضوری و كيفيت انعكاس آنها در ذهن و علت نادرستی بعضی از تفاسير ذهنی آنها و راه بازشناسی صحيح از ناصحيح در حدّ اين مقاله نيست.
💢 #ادامه_دارد...
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#وحدت_وجود.
#شهود.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴عرفان و حکمت اسلامی ♨️قسمت پنجم. ⬅️عرفان و عقل: ⬅️يكی از مسائل مبنايی، كه مورد اختلاف طرفداران و
🔴عرفان و حکمت اسلامی
♨️قسمت پایانی.
⬅️عرفان و شرع:
🔴مسألهی مهم ديگری كه شايسته است در پايان اين مقاله مورد توجه قرار گيرد رابطهي عرفان عملی با احكام شرعی يا رابطهی طريقت با شريعت است. گروهی تصور كردهاند كه عرفان عملی راه مستقلی برای كشف حقايق است كه بدون رعايت احكام شرعی میتواند مورد استفاده قرار گيرد و اسلام هم يا آن را امضا كرده (بدعت مرْضی) و يا دستكم، از آن منع نكرده است.
💠در اين زمينه، بعضی تا آنجا پيش رفتهاند كه اساساً التزام به هيچ دينی را بري رسيدن به مقامات عرفاني لازم ندانستهاند. بعضی ديگر نيز التزام به يكی از اديان و در شكل معتدلتر، التزام به يكی از اديان الهی را كافی دانستهاند.
⬅️اما از ديدگاه اسلامس، سير و سلوک عرفانی راه مستقلی در كنار راه شرع نيست، بلكه بخش دقيقتر و لطيفتری از آن است و اگر اصطلاح «شريعت»؛ را به احكام ظاهری اختصاص دهيم، بايد بگوييم:
💠طريقت در طول شريعت يا در باطن آن قرار دارد و تنها با رعايت احكام شريعت، قابل تحقق است. به عنوان نمونه، شريعت احكام ظاهری نماز را تعيين میكند و طريقت عهده دار راه های تمركز حواس و حضور قلب در آن و شروط كمال عبادات است. شريعت بر انجام عبادات به انگيزهی مصونيت از عذاب الهي و رسيدن به نعمتهاس بهشتی تأكيد دارد، اما عرفان به خالص كردن نيت از هرچه غير خداست تأكيد دارد؛ همان كه در لسان روايات اهلبيت (عليهم السلام) «عبادت احرار»؛ ناميده شده است.
⬅️همچنين شرک در شريعت همان شرک جلای از قبيل پرستش بتها و مانند آن است، اما در طريقت، انواع دقيقتری از شرک خفی و اخفی مطرح است و هرگونه اميد بستن به غير خدا و بيم داشتن از غير او و كمک خواستن از غير او و عشق ورزيدن به غير او در صورتی كه همهی اينها جنبهی اصالت و استقلال داشته باشد و بر اساس اطاعت امر الهی نباشد ، نوعی شرک محسوب میشود.
💠بنابراين، انواع بدعتها و آيينهای ساختگی نه تنها مطلوب نيست بلكه میتواند مانع رسيدن به عرفان حقيقی نيز باشد، چه رسد به استفاده از اموری كه صريحاً و قطعاً مورد نهی و تحريم واقع شده؛و هرچند ممكن است بعضی از كارها موجب حالات به اصطلاح عرفانی موقتی باشد، ولی سرانجامِ خوبی ندارد و ممكن است دامی شيطانی برای سقوط نهايی باشد و نبايد فريب آنها را خورد. حاصل آنكه راه حق همان است كه خدای متعال بيان فرموده است: «؛ فماذَا بَعْدَ الْحقِّ اِلاّ الضَّلالُ.»؛ (يونس: 32).
#عرفان.
#عرفان_اسلامی.
#عرفان_و_شرع.
#اسلام.
#شهود.
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
🔴وحدت و کثرت وجود
⬅️اين بحث، بحث وحدت و کثرت وجود است که از مهمترين مسائلي است که به يک معنا هميشه در جهان مطرح بوده است.
⬅️تاريخچه:
⬅️مسأله وحدت و کثرت وجود به اين نام و به اين عنوان و به اين شکلي که الآن ما در اينجا ميبينيم، در کتب فلاسفه قبل از ملاصدرا، يعني در کتب فارابي يا بوعلي يا بعد از بوعلي مطرح نبوده است و آنها بحثي را تحت عنوان وحدت وجود يا کثرت وجود طرح نکردهاند. همان ريشههايي که مسأله اصالت وجود را در فلسفه وارد کرد، همان ريشهها نيز مسأله وحدت وجود و کثرت وجود را مطرح نمود، که يکي از اين ريشهها عرفان است.
⬅️در عرفان هم باز آن کسي که اين مسأله را تحت اين نام «وحدت وجود» عنوان کرد محيي الدين بود در قرن هفتم هجري. قبل از محيي الدين مسأله وحدت در عرفان مطرح بوده است ولي هنوز به طور جزم صاحبنظران نميتوانند ادعا کنند که وحدت عارف آيا وحدت شهود است يا واقعا وحدت وجود است؛ يعني آن وحدتيکه عرفا از آن بحث ميکنند صرفا يک جنبه انساني دارد به اين معنا که عارف ميرسد به مقامي که غير از خدا چيزي نميبيند و به قول سعدي: «رسد آدمي به جايي که بجز خدا نبيند» يا واقعا جز خدا چيزي وجود ندارد؟ اينکه عارف ميرسد به مقامي که غير از خدا چيزي نميبيند غير از اين مسأله است که جز او وجود ندارد.
💠اين از آن جنبه است که انسان عارف به دليل همان عشق عارفانه- که قهرا خاصيت عشق تک بيني است- جز معشوق چيز ديگري را نميتواند ببيند و در هر چيز ديگر هم نگاه کند باز معشوق را ميبيند (که اين حالت احيانا ممکن است در يک عشق ديگر نيز براي انسان پيدا بشود). آيا مسأله اين است و يا واقعا به وحدت وجود معتقد بودهاند؟
عدهاي معتقدند که عرفاي قديم مثل عرفاي قرن سوم و قرن چهارم اگر دم از وحدت وجود زدهاند چيزي بالاتر از وحدت شهود نگفتهاند و واقعا جهان بيني عرفاني بر اساس وحدت وجود در عرفان وجود نداشته است.
ولي ديگران معتقد هستند که نه، در جهان بيني عرفاني همان واقعيت وحدت وجود بوده است منتها آنها تعبير فلسفي درباره اين مطلب نداشتهاند و کاري که محيي الدين کرده است اين است که براي اين مطلب تعبير فلسفي آورده و بعد توانسته است اينها را در يک قالبهاي مأنوس با ذهن و مأنوس با فکر بريزد؛ يعني آنچه را که آنها از طريق مکاشفه در مييافتهاند او توانسته است در يک قالبهاي مأنوس با فکر و مأنوس با ذهن بيان کند.
#وحدت_وجود.
#عرفان.
#فلسفه.
#بداهت_وجود.
#ابن_عربی.
💢 #ادامه_دارد...
➖➖➖➖➖➖
🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿
🆔 @falsafeh_nazari
✅قرآن،عرفان،فلسفه
درباب #فلسفه ازدوحیث میتوان سخن گفت: روش فلسفی و علم فلسفه
فلسفه عبارتاست از: خردورزی استدلالی درباره وجود به نحوکلی.براین اساس فلسفه پیش ازآنکه علم باشد،یک سنخ مواجهه باعالم ویک نوع نگاه به موجودات وهستی میباشد.چنانچه انسان سعی کندازمجرای قواعدعقلی پیرامون هستی وحقیقت عالم فکرکند فعل او رانگاه وروش فلسفی گویند.امادرطول زمان سعی شدکه این نوع نگاه به یک علم مدون باقوانین مشخص وقواعد متعین تبدیل شود. لذا بامساعی ارباب فکرواصحاب نظر علمی به نام فلسفه شکل گرفت.
به موازات این دوتلقی،مخالفین ومنتقدین فلسفه به دوگروه تقسیم میشوند.گروه اول انتقاداتی به #علم_فلسفه دارند. البته انتقادات این گروه به مثابه رشدوتکامل فلسفه میباشد.وگروه دوم باسنخ نگاه فلسفی وبالتبع باعلم فلسفه مخالف میباشند.
#مکتب_تفکیک جزء گروه دوم است.
یکی از روشهای
#استاد_محمدرضا_حکیمی در جهت نقد روش وسنخ نگاه فلسفی،استناد به مسلماتعندالخصم است. یعنی ایشان سعی کرده شواهدیاز کلام خودفیلسوفان درجهت اثبات نقض ونفی نگاه فلسفی ارائه کند.ازجمله استنادبهکلام #علامه_طباطبایی درجهت عدم جمع بین #قرآن و روش #فلسفه و#عرفان است. ایشان درکتاب (مقام عقل)اعتقاد داردکه مرحوم علامه قائل به جدایی دین وفلسفه وعرفان بوده.
#حکیمی دراین باره میگوید:
(این طرز فکرخاص اصحاب مکتب تفکیک نیست اهل نظروابتلامیدانند دین ماهیةً و منشاءً چیزی است وفلسفه چیزی وعرفان چیزدیگر.ازاینگونه اعترافات صریح از سوی پختگان اهل فن بسیاراست ازجمله علامه طباطبایی ایشان کسانی راکه در صددجمع بین فلسفه وعرفان ودین بر آمدهاند رابه چهاردسته تقسیم میکند: اول_کسانی که خواستندمیان ظواهردینی وعرفان جمع کنندمثل ابن عربی.
دوم_کسانی که خواستندبین فلسفه وعرفان جمع کنندمثل فارابی وسهروردی سوم_کسانی که خواستندمیان ظواهر دینی وفلسفه جمع کنندمانندقاضی سعید چهارم_کسانی که خواستندمیان همه یعنی فلسفه،دین وعرفان جمع کنندمثل ابن سینا وصدرالمتالهین وسپس درباره حاصل تلاش وکوشش این چهاردسته میفرماید: با وجودهمه این تلاشهااختلاف ریشهای میان این سه طریق(فلسفه،عرفان،دین)به قوت خودباقی است وکوششهای فراوانی که برای ریشه کن کردن این آتش به عمل آمده نتیجهای نداشته جز ریشهایتر شدن این اختلاف وشعلهورترشدن آتش ناسازگاری بطوریکه دیگردرمانی برای آن نمیشود مانندمرگ که درمانی ندارد.این سخن صریح یکی ازبزرگان وشارحان فلسفه اسلامی است وحجتی است برای کسانی که به فلسفه نگاهی سطحی اندیشانه و تعصب آلود دارند شایدکه متنبه شوند.)
🔻اما اصل سخن #علامه_طباطبایی درجلد پنجم کتاب #تفسیر_المیزان چنین است:
(بالجملة فهذه طرق ثلاثة فى البحث عن الحقائق والكشف عنها: الظواهر
الدينية وطريق البحث العقلى وطريق تصفية النفس،أخذبكل منهاطائفة من
المسلمين على مابين الطوائف الثلاث من التنازع والتدافع وجمعهم فى ذلك
كزوايا المثلث.)
مرحوم #حکیمی عبارت«الطوائف الثلاث » را به «الطـرق الثلاثـة» ترجمـه
كرده است.به عبارتی علامه میفرمايد: «جمع ميان ظاهرگرايان،فيلسوفان وعارفان»ممكن نشده و
نخواهدشد.درحالی که مرحوم حكيمى ترجمـه كرده اند:«جمع ميان ظواهردین، عرفانوبرهان»ممكن نشده ونخواهد شد.
به عبارتی مرحوم علامه بین مقام ثبوت واثبات تفکیک قائل شده وفرموده: در مقام ثبوت وآنچه درعالم خارج محقق شده این است که طايفههای سه گانه، یعنی: فقهاومتکلمین، فیلسوفان واهلمنطق، عارفانواهل تصوف، افراد وارباب این سه طریق اختلافاتشان زیاد است ودر طول تاریخ بایکدیگر نزاع داشتند.ونتوانستهاند به یک توافق کلی دست یابند. به عبارتی سخن علامه پیرامون مقام اثبات نیست یعنی نمیگوید که: خود طرق سهگانه یعنی ظواهردین با طريق بحث عقلى وطريق تصفيه نفس بایکدیگر غيرقابل جمع اند. مرحوم علامه در تکمیل سخن خود میگوید:
(وقدعرفت أن الكتاب يصدق من كل من الطـرق ماهـوحق وحاشاأن يكون
هناك باطن حق ولايوافقه ظاهره وحاشا أن يكون هناك حق من ظاهر أو بـاطن
والبرهان الحق يدفعه ويناقضه.....امكان ندارد(حاشا)كه ظاهروباطن قرآن باهم نسازندياظاهروباطن، مخالف برهان عقلى باشند.) یعنی اگر مرحوم حکیمی به این قسمت دوم کلام مرحوم علامه توجه میکردند دچار چنین خلط مهمی نمیشدند.
جالب اینجاست که باآنکه علامه در قسمت دوم صراحتا ظواهردین وطریق عقلی وطریق ذوق وشهود را بایکدیگر قابل جمع میداند بازهم جناب حکیمی به کلام خود پافشاری میکند ومیگوید:
(اختلاف ريشهای ميان اين سه
طريق(فلسفه، عرفان و دين)به قوت خود باقى است)!!!!
این بیان نشان دهنده آن است که مرحوم حکیمی بیش ازآنکه دعو فهم وتفسیر سخن علامه را داشته باشد در صدد اثبات نگاه تفکیکی خود بوده است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅تکفیرِ عرفان
#محسن_بهرامی
سالهاست که زنگی مستِ جهل، تیغ تکفیر را برگلوی #عرفان و #حکمت نهاده وعرصه رابرعرضه معارف شهودی وذوقی به تنگ آورده وضجرتی بر اهل باطن روا داشته که زبان شرم از بیان وافشای شُنعت قول وسخن آن جماعت متهتک دارد. جهل اهل ظاهر، چون تازیانهای بر پیکر دین است، که تاب غواصی درمعارف الهی را از تلامیذ حقیقت میستاند،چه آنکه دشنه حِقد اهل تکفیر،همیشه زبانِ تمّارِ اهل ولایت راضخمی کرده است. حکایت مخاصمه ساکنان ظاهر وسالکان باطن دراین وجیزه نمیگنجد اما استخوان تکفیر همیشه گلوی مذهب رامیفشارد...و این گروه، چه جفاها که درحق دین ومومنین نکردهاند.
چنانچه در تصویر فوق مشاهده میکنید، فردی بنام #شیخ_علی_صافی_اصفهانی درپی درگذشتِ حکیم متاله حضرت #علامه_حسن_زاده_آملی پس ازتقطیع کلام ایشان وتحریف مدلول سخن، مرحوم استاد را به چوب تکفیر نواخته ومرگ ایشان راگواهی بربطلان مدعیات اهل ذوق دانسته است.
گرچه پرداختن به تُرهاتِ محتسبین مصداق اتلافوقت بوده ومجادله باآنها دمافزایی لجاجت میباشد، اماسعی دارم به نحوخلاصه نکاتی پیرامون مطالب #علامه_حسن_زاده_آملی بیان کنم تامشخص شود احاطه این جماعت برمعارف عرفانی درچه سطح است وباچه سطح ازمعلومات به نقدوبررسی معارف اهل باطن میپردازند.
آقای صافی اصفهانی به چند دلیل حکم به تکفیر وبطلان عقاید علامه حسنزاده(ره) میدهد:
1⃣ ایشان بااشاره به کلام حضرت علامه در کتاب #الهی_نامه که میگویند:
(الهی تا بحال میگفتم لاتأخذه سنة ولا نوم، الان میبینم مرا هم لاتأخذنی سنة و لانوم است)نتیجه میگردکه علامه صفات خدا رابه خود اختصاص داده لذامیگوید (کسی که ادعامیکند لاتاخذنی
سنةولانوم که نباید بمیرد!!)
💢پاسخ:صفات خداوند سه قسم است:
۱_صفات مشترک بین خداومخلوقات: مثل معدوم نبودن که بین خداوهمه مخلوقاتش مشترک است.گرچه به اصطلاحی خاص درعرفان مخلوقات رامعدوم مینامند، که به معنای نفی وجود استقلالی واثبات فقرو ظهور برای مخلوق است.
۲_صفات مشترک بین خداوبرخی از مخلوقات مثل: جسم نبودن،محسوس نبودن،مکان نداشتن که عقلاً و نقلاً مسلم است که برخی ازمخلوقات ازمرتبه جسم وجسمانی بالاتر میباشند.
۳_صفات مختص به خداکه مخلوقات فاقدآن هستند.مثل وجوب وبینیازی ذاتی و کبریاء ونامتناهی بودن.
بدیهی است که نسبت دادن صفات دسته اول ودوم به غیرخداوند نه غلواست ونه شرک،گر چه کسانی که با معارف الهی ناآشنایند با شنیدن برخی توصفات درباره برخی مخلوقات فوراً برآشفته شده و اعتراض می کنند.
مثلاً #شیعیان قائل به #علم_لدنی و معرفت #امامان_معصوم_ع بر همهامور میباشند، ازاین روی #وهابیان #شیعه رامشرک میداندبااینکه این صفت ازصفات اختصاصی #خداوند نیست
و حق تعالی این علم خودرا به هر کس ازبندگان که بخواهدعطامینماید.
اکنون باید دید که نداشتن خواب و پینگی(نوم و سنه) از صفات مختص خداونداست یانه؟؟
مشخصا ازصفات اختصاصی خداوند نیست. مثلاملائکه وفرشتگان از خواب و چرت مبرایند.
ازطرفی این صفت در روایات متعدد در وصف پیامبراسلام(ص)واهل بیت(ع) ایشان ودیگر انبیاء آمده است که:
(إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ تَنَامُ عُيُونُنَا وَ لَا تَنَامُ قُلُوبُنَا) و دروصف گروهی ازملائکه آمده است:
(مِنْهُمْ سُجُودٌ لَا يَرْكَعُونَ وَ رُكُوعٌ لَا يَنْتَصِبُونَ وَ صَافُّونَ لَا يَتَزَايَلُونَ وَ مُسَبِّحُونَ لَا يَسْأَمُونَ لَا يَغْشَاهُمْ نَوْمُ الْعُيُونِ وَ لَا سَهْوُ الْعُقُولِ وَ لَا فَتْرَةُ الْأَبْدَانِ وَ لَا غَفْلَةُ النِّسْيَان)
و به انضمام روایات فراوانی که بالاتر بودن درجات شیعیان خالص را ازانبیاء سلف اثبات میکند میتوان فهمید که ایشان نیز در این خصوصیات با انبیاء شریکند.
⬅️ بنابراین عبارت (لاتاخذنی سنته ولانوم) هیچ ربطی به شراکت باخداوند درصفات خاص ندارد!! وبه معنای پایین آوردن حقتعالی ازمقام عزّربوبی نیست، بلکه به معنای بیان مقام عالی نفس ناطقه است که اگر انسان حقیقت آن راشهودکند او را مجرد از نقایصی چون خواب میبیند.
لذا جناب شیخ علی صافی اصفهانی گمان کرده اند این سخن علامه، نوعی ادعای شراکت با خداوند است!!درصورتی که گمان ایشان اشتباه است.
🔻#استاد_رمضانی (از شاگردان علامه) میفرمود:
از خود #علامه_حسن_زاده_آملی معنای این سخنشان را پرسیدم وایشان فرمودند: مرادمن از این جمله این بودکه وقتی این بدن به خواب میرود نفس ناطقه انسانی راخواب فرا نمیگیرد، یعنی این روح. مراد من از این که گفتم: “لا تاخذنی سنة و لا نوم” جنبه روح وجنبه نفس راتوجه داشتم.یعنی این بدن واین نفس باتوجه به تعلقش به بدن هست که قضیه خواب برایش رخ میدهد. وگرنه جنبه روح همان موقعی که بدن به خواب میرود در دنیا ودر ماوراء و درملکوت سیر داردومشاهدات ومکاشفاتی دارد و خواب میبیند؛ در آن موقع هم او به خواب نیست، این بدن به خواب است.
@falsafeh_nazari
ادامه مطالب 👇👇👇👇👇👇
✅ اساس مسائل #عرفان و #فلسفه بر تکثرِحیثیات میباشد. التفات به این مهم که #عارف و #فیلسوف ازکدام حیث وجهت به تحلیل امور وپدیدههای مختلف میپردازد، شاه کلید فهم معارف این علوم است. این مساله، همان نکتهای است که عموم مخالفین عرفان وفلسفه بدان آگاهی ندارند، والبته بنابرتجربه، دربرابر فهم این نکته بعضا مقاومت میکنند.
@falsafeh_nazari
✅ عقل وذهن
برای اهل #فلسفه و #عرفان نام #آیتالله_علی_عابدی_شاهرودی یادآور کتابها ومقالات عمیق وعلمی ونظرات واجتهادات حکمی وفلسفی میباشد.
گرچه ایشان خلوت وگوشهگیری را بر جلوت وشهرت ترجیح دادهاند ودر مجامع عمومی حاضرنمیشونداما وزانت وعمق فکری ایشان براهل فن وکاملین طریقت پوشیده نیست.چه اینکه ایشان در موضوعات مختلف ازنقد نسبیت #انیشتین و اصول فیزیک #نیوتونی تا شرح بر مصباح الأنس #فنارى و مدخل #اصول_فقه مقالات وکتب دقیقی به نگارش درآوردهاند.
دراین مختصربه بررسی اجمالی آراء خاص استاد #علی_عابدی_شاهرودی پیرامون مساله #وجود_ذهنی خواهیم پرداخت. انسان میتواند به وسیله عقل به فهم حقایق خارجی آنگونه که هستندنائل شود.زیرا صورت ذهنی انطباق کامل باحقیقت خارجی دارد.امااین ابهام مطرح است که مثلا درخت یاسنگ ازمقوله #جوهر میباشنداماصورت ذهنی آنهااز مقوله #کیف_نفسانی است دوامر غیرهمسنخ چگونه رابطه حاکی ومحکی دارند؟؟
درطول تاریخ #فلسفه_اسلامی پاسخهای مختلفی به این ابهام داده شده که همگی برمبنای حیث ارتسامی وحکایی صورت ذهنی ازحقیقت خارجی میباشد.
استاد شاهرودی در ذیل بحث علم خداوندبه امورامتناعیه بحث وجودذهنی رامطرح میکند. ایشان خداوند راواجد علم حصولی میداند. توضیح آنکه خداوند به همه موجودات علم حضوری دارد وبه امور امتناعیه وعدمی که بهرهای ازوجود ندارندهم علم دارد ولی نه از سنخ حضوری زیرا امورعدمی فاقد ذات بوده وحظی ازوجود ندارند. بنابراین خداوندبه معانی این امور علم دارد واگرمتعلق علم امور معنایی باشد،حصولی است.اماعلمحصولی دارای ضعف است وخداوندازهرنقصی مبراست.ایشان وجه نقصِ علمحصولی را وساطت صورت علمیه وذهنی میداند.لذا درصدد تعریفی مجدداز علم حصولی است که قرین بانقص نباشد.براین اساس برخلاف قول مشهور،صورت ذهنی ومفهومی که نشانه ضعف علم است راذاتی علم حصولی نمیداند.
دراینجااین سوال مطرح میشود که اگرعلمحصولی همان صورت ارتسامی ذهنی نیست، پس چه چیز میباشد؟؟
پاسخ #استاد_شاهرودی گویای نوعی نگاه #کانتی به مساله فوق میباشد.البته این نگاه استاد از سنخ التقاطهای سخیف جریان #روشنفکری نیست، بلکه از نوع گفتگوی فیلسوفان ومعاضدت اهل فکر در حل مشکلات فکری بشر است. ایشان تسلط کافی به آراء #کانت دارد وبه وزان معرفت شناسی نقادانه آثاری به نگارش درآوردهاند. گرچه استاد تابع #ایدئایسم کانتی نیست اما از فضاوسبک خردورزی نقادانه او متاثر است.
به اعتقادایشان عقل باذهن فرق میکند. ذهن همان قوه فاهمه یاعقلِفاهم است. ذهن قوه دریافت یاانشاء صورت علمیه ومفاهیم میباشد.در فلسفه اسلامی مفهوم به تنهایی حاکی ازمعنا میباشد اما به اعتقادایشان مفهوم که درموطن فاهمه یاذهن تقرر داردشان حکایی وکاشفیت ازغیر ندارد. به چیزی غیراز خودش اشاره نمیکند وصرفا خودنما میباشد. اماعقل قوه فراتر از اوست که معناداری مفاهیم ذهنی را درک میکند.پس ذهن، منحیثُ ذهن فقط در خود میایستد ومفهوم میشود. اما ذهن، من حیث هوعقل کاشفیت ومرآتیت پیدا میکند ودیگرنما میشود. لذا مفهوم ازاین حیث که در ذهن است فاقدمعنا ومحکی است.عقل است که فراروی از مفهوم داردومیفهمد که این صورت علمیه به چیزی اشاره میکند.لذا عقل شانِ کاشفیت دارد وعقل همان علم حصولی است.پس علم حصولی توام باصورت ذهنی نیست بلکه همراه باکاشفیت است.
در سنت فلسفه اسلامی اولا چیزی به نام فاهمه که کارکردی جدای ازعقل دارد وجود ندارد، ثانیا تمایزی بین مفهوم ومعنا یا فاهمه وعقل نیست. زیرا مفهوم ازآن حیث که مفهوم است، دیگرنما میباشد وحاوی معناست.
اما نزد کانت مفاهیم متعلق به قلمرو فاهمه هستندوعقل فراروی ازفاهمه دارد.
به عبارتی فاهمه قدرت شناخت است اما به لحاظ شکل و نه محتوا.از این رو تعلق فاهمه همیشه جزئی است وتنها خودرا نشان میدهد.
اما عقل ازطریق استنتاج درصدد لغزاندن نوک پیکان شناخت از برابر ایستایی به برابر ایستای دیگر است.از دید کانت استدلال کار عقل است و نه فاهمه.
بنابراین، تفاوت فاهمه و عقل از این حیث این است که فاهمه تنها آنچه را که بدان مینگرد میبینداما عقل هر معرفتی را در ارتباط ونسبت با معرفتهای دیگر میسنجد.
ازاین طریق ایشان مشکل وجود ذهنی را حل میکند.ایشان میگوید صورت علمیه اصلا به ماهیت ومعنایی اشاره نمیکند چه برسد به آنکه به جوهر یاعرض اشاره کند.لذادرفرایندشناخت اصلا معنایی به ذهن نیامده که حالا بخواهیم بگوییم جوهراست یاعرض. تنها یک صورت آمده که به تنهایی هیچ حکایتگری ندارد. لذا محذور جمع جوهروعرض در وجود ذهنی منتفی است.زیرا عقل است که معانی را به صورتهای ذهنی افاضه میکند...
👇👇👇
_۹.m4a
38.63M
─⊰❋✿#فلسفه_مقدماتی✿❋⊱─
❀›#محسن_بهرامی
❀›#جلسه_نهم
◎مدخل
【علم عبارت است از حضور مجرد نزد مجرد】
#فلسفه_اسلامی #فلسفه #فخر_رازی #سهروردی #فلسفه_اشراق #اشراقی #فارابی #ابن_مسکویه #متاخرین #متقدمین #خواجه_نصیرالدین_طوسی #مکتب_شیرازی #کلام #عرفان
┅┅┅┅──✺──•⊰➺
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
۱۳.m4a
23.98M
┄❀❀#شرح_منطق_منظومه❀❀┄
❀›#جلسه_سیزدهم
❀›#محسن_بـهرامی
❀›#خطبه
|↫#ذهن #منطق #فلسفه #عرفان
|↫#قریحه_طیاره #قریحه_سیاره
|↫#قریحه_قطانه #قاف_عقل
|↫#لطایف_سبعه
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
۱۴.m4a
26.05M
┄❀❀#شرح_منطق_منظومه❀❀┄
❀›#جلسه_چهاردهم
❀›#محسن_بـهرامی
❀›#خطبه
|↫#قاف_عقل #قاف_عقل
|↫#لوح_و_قلم #قضا_و_قدر #عرفان
|↫#لطایف_سبعه #طبع #نفس #عقل
|↫#قلب #کشف_و_شهود #معرفت
|↫#زهد #سیر_و_سلوک #عین_النضاخ
|↫#ابن_ترکه #تمهید_القواعد #ارسطو
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
۱۵.m4a
22.93M
┄❀❀#شرح_منطق_منظومه❀❀┄
❀›#جلسه_پانزدهم
❀›#محسن_بـهرامی
❀›#خطبه
|↫#منطق #فلسفه #عرفان #تفکر
|↫#عقل #ذهن #فردید #غرب #شرق
|↫#هایدگر #نیچه
|↫#سید_عباس_معارف #طبیعیات
|↫#عناصر_اربعه #فلک_قمر #افلاک
|↫#ابن_هیثم #علم_هیئت #بطلمیوس
|↫#نجوم_بطلمیوسی #عرش #کرسی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
جلسه ۱۶.m4a
28.64M
┄❀❀#شرح_منطق_منظومه❀❀┄
❀›#جلسه_شانزدهم
❀›#محسن_بـهرامی
❀›#خطبه
|↫#منطق #فلسفه #عرفان #تفکر
|↫#عقل #ذهن #قوانین_کلی_منطق
|↫#ساختار_منطق
|↫#عصمت_از_خطا_در_فکر_و_عمل
|↫#لاهوت #جبروت
|↫#ملکوت #ناسوت
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
جلسه۱۷.m4a
22.51M
┄❀❀#شرح_منطق_منظومه❀❀┄
❀›#جلسه_هفدهم
❀›#محسن_بـهرامی
❀›#خطبه
|↫#منطق #فلسفه #عرفان #تفکر
|↫#عقل #ذهن #قطب_الدین_شیرازی
|↫#ابناء_ملوک
|↫#حاطب_الیل
|↫#خاطب_الیل #رامد_العین
|↫#رمیت_من_غیر_رام #مداوات_عجوز
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
4_6005940867813084990.ogg
22.49M
┄═❁#پرسش_و_پاسخ❁࿇༅═┅
🔻 #پرسش:
عرض سلام و احترام
به طور کلی خیلی این حرف زده میشه که مشکلات اجتماعی و فرهنگی و.... جامعه ما بخاطر غلبه #حکمت_متعالیه است. این حرف من قبلا از #تفکیکیها میشنیدم اما جدیدا خیلی از طرفداران #فلسفه هم این حرف و بیان میکنند.
با این بهانهها که اینقدر #ملاصدرا رو بزرگ کردیم که در #صدرا متوقف شدیم!! یااینکه ملاصدرا بیشازحد عرفانیه و نتیجه #عرفان میشه اوضاع جامعه ما و....
ممنون میشم نظر شما رو بشنویم
#محسن_بهرامی
┄═༻⃘⃕❀ŏ🦋ŏ༻⃘⃕❀═┄
فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
✅ تهافت التفکیک_۲
اول: یکی از محورهای نقد جریان تفکیک به عرفان وحکمت اسلامی، استفاده حکماء از روش کشف وشهودی جهت نیل به حقیقت ونفس الامر امور میباشد.
در پست قبل اشاره کردیم که مرحوم #میرزا_جواد_آقا_تهرانی با آنکه در بحث ملاک صدق معارف با جریان #عرفان_اسلامی به ملاک واحدی رسیدند وهر دو طرف بر لزوم سنجش علوم ومطالب اعتقادی با عقل وشرع تاکید داشتند اما بازهم از نقد #عرفان دست نکشید و روش شهودی را باطل میدانستند. به گفته ایشان [ هرگز شخص عاقل بصیر نمیتواند به نفس مکاشفه (ولو صدها مکاشفه برای خودش حاصل شود) در معارف الهی خاصه مهمترین مسائل(که توحید است) اعتماد بنماید بلکه باید به آنچه در قرآن میزان و مرجع و حجت در کشف حقایق و معارف است (که قرآن و حدیث باشد) رجوع نماید_ عارف وصوفی چه میگویند ص198_ ] چرا که به اعتقاد ایشان وقتی در روش معرفتی مثل کشف وشهود، شیاطین قدرت دخالت دارند، واساسا خود انسان در فهم آن امکان خطا واشتباه دارد [ ما را نسزد (بلکه جایز نبود) که کورکورانه از احدی به نام فیلسوف، عارف، ولی، واصل، مرشد و غیرذالک...استرشاد و تقلید و پیروی بنماییم_ص200 ].
.
دوم: آنچه در ویدیوی بالا از طرف جناب آقای #سید_جعفر_سیدان از اساتید وبزرگان #مکتب_تفکیک نقل میشود این است که برای #آیه_ الله_بروجردی نسبت به کتاب شریف #مثنوی_معنوی یک کشف عرفانی رخ داده است....سروش غیبی بر ایشان ندا میزند که [ #مولوی راه را گم کرده است، آنرا رها کن!! ] بنابر نقل مرحوم تهرانی این مساله یک امر شهودی واز سنخ مکاشفات صوری بوده است [کشف یامعنوی است یاصوری. کشف صوری در عالم مثال حاصل شود از طریق مشاهده یا سماع یا ذوق یا بوسیله سایر حواس. درابتدای سلوک مکاشفات در خیال سالک ومثال مقید حاصل گردد_ ص196]
.
🔻اما نکته مهم این است که بنابر مشرب مکتب تفکیک مرحوم آیه الله بروجردی نباید به آن امر کشفی که برایش حاصل شده بود توجه میکرد...ایشان را نَسِزَد که به یک ندای غیبی اکتفا کند وبدون آنکه آنرا با عقل وقران و روایات بسنجد، و مطمئن شود که از جانب شیطان نیست از آن پیروی کند. به قول مرحوم تهرانی [ مشَخِص حق از باطل درباب معارف الهی و مرشد ومنجی از مهالک تنها یکی عقل است ودیگر قرآن وحدیث_ص199] باید پرسید ندای فوق که آیت الله بروجردی را از خواندن مثنوی انذار داده بود آیا عقلانی واستدلالی بوده؟ یا قرآنی بوده؟ ویا روایی؟ قطعا هیچ کدام نبوده بلکه از سنخ یک منبع معرفتی مستقل به نام شهود حضوری قلبی بوده...خوب اگر کشف وشهود قلبی به تعبیر اهل تفکیک مذموم است وغیرقابل اعتنا، پس چرا #آیت_الله_سیدان به یک امر شهودی که برای فردی رخ داده استناد میکند؟ وآنرا سندی بر بی اعتباری کتاب مثنوی معنوی میداند؟؟ آیا بنابر اصول مکتب شهود آیت الله بروجردی غیر قابل اعتنا نیست؟؟
از کجا معلوم که آن ندا الهی بوده و از القائات نفس و خیال نبوده؟؟
اما سوال مهمی که از جناب سیدان باید پرسید این است که اگر فردی تحت تاثیر سخنان شما با میراث عرفانی حکماء و بزرگان شیعه از جمله کتاب مثنوی معنوی مخالف باشد و آنها را نقد کند، اما روزی ناگهان سروشی غیبی بر اوندا دهد که فلانی مولوی راه را پیدا کرده ومثنوی را بخوان تا هدایت شوی...آیا شما آن ندای شهودی را میپذیرید وبه آن استناد میکنید؟؟ فرض کنید به آیت الله بروجردی گفته میشد که برای فهم دقیقتر معارف الهی مثنوی مولوی را بخوان زیرا او راه را پیدا کرده، آیا شما بازهم به آن مساله استناد میکردید وآنرا میپذیرفتید؟؟
گمان نمیکنید آنجا که به نفع شماست پای شهود افراد را وسط میکشید وآنجا که بر علیهتان است در مذمت مکاشفات داد سخن سر میدهید؟؟
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅┅
🔹فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟