🔸 گرچه انیمیشن #روح درحدیک شاهکارسینمایی نیستاما جالبوتماشایی است.بررسی وارزیابی فنی این فیلم به عهده دوستانی که تخصصشان نقدفیلم میباشداما نکته حائز اهمیت نوع نگاه به رابطه #نفس و #بدن دراین فیلم و البته سایرمحصولات سینمایی وهنری وحتی فلسفی غرب است.شناخت نفس ازجمله مسائل پرمناقشه #فلسفه میباشد.نگاه مشهور مبتنی بر تفسیر #مشائی از چیستی روح ونفس ورابطه آن بابدن است.اینکه نفس وجسم دو امرمتباین میباشندکهدراین دنیا مجاور یکدیگرقرار گرفته وحیات فردی انسان را رقم میزنند.بنابر این نگاه نفس وبدن دومقوله ازهم جدابوده که هیچ سنخیتی ندارند.گویی انسان مرکب از دوجزء متباین است یکی نفس مجرد ودیگر بدن جسمانی عنصری،که با ریسمانی بهیکدیگر گره خوردهاند.تفسیر مشائی از روح ونفس توسط #ابن_رشد به حوزه فلسفی غرب وارد شد.نگاه فوق درطول تاریخ متاخر قرون وسطی وحتی عصر مدرن برفلسفه وکلام غرب حاکم بود.حتی درهنردینی غرب ثنویت ودوگانگی نفس وجسم برقراراست ودر عصرمدرن این نگاه مشائی توسط #دکارت خوانشی #اومانیستی یافت و او تباین نفس وجسم رابه ثنویت #سوژه و #ابژه تبدیل کرد.به عبارتی غرب هیچگاه نتوانست ازتفسیرمشائی_اومانیستی نفس وبدن فراتر رود وآنرابه نحو واحدتفسیرکند.اما حکمایمسلمان ازاین نگاه فراتر رفته و #صدرالمتالهین تفسیری دیگر ازاین مساله ارائه کرد.به اعتقاد #صدرا نفس وبدن ارتباطیوثیق دارند، چنانچه گویا یک چیز میباشند.او دوگانه نفس وبدن رانمیپذیرد بلکه به اعتقاد وی نفس وجسم یک چیزهستند،نفس صورت رقیقشده بدن،وبدن حالت غلیظشده نفس میباشد.لذا انسان ترکیبی از دوجوهرغیرهمجنس نمیباشد.انسان یک حقیقت واحداست، ساحتی ازاو مجردومرتبه دیگرش جسمانیاست.منتهی بهاشتباه این دوساحت رادومقوله استقلالی درنظرمیگیریم وبه ثنویت نفس وبدن قائل میشویم.به سبب این تفسیروحدانی ازحقیقت انسان، ثنویت دکارتی مجال ظهوردرحکمت اسلامی رانیافت.
.
الغرض آنکه انیمیشن #روح تکرار نگاه مشائی به رابطه نفس وبدن آنهم باروکشی #اومانیستی میباشد.درتمام آثار هنری غرب این نگاه درحال تکرار است.پرسشی که مطرح میشودایناست که آیا #سینمامیتواند بانگاه #صدرایی به نفس وبدن #فیلم بسازد؟؟گرچه نگاه فوق درشعروادبیات عرفانی ما وجود دارد ودر#نگارگری و#تذهیب باحذف #پرسپکتیو وابعادجسمانی سعی برفراروی ازدوگانه مشائی شده و هنرمندانی مثل استاد #فرشچیان باتکیه براین نگاه آثار بینظیری راخلق کردهاند، اما آیاسینماقابلیت این رادارد که باتفسیرصدرایی تولیداتی داشته باشد؟؟
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖
@falsafeh_nazari
⬅️ #غرب هیچگاه نتوانست از نگاه #مشائی وتفسیر #ابن_رشدی از رابطه #نفس و #بدن فراتر رود. درعصر #مدرن همان نگاه مبنای تفسیر #دکارت از ثنویت #سوژه و #ابژه شد.غرب هرگاه درصدد توضیح چیستی روح ونفس وبدن برآمده همان نگاه مشائی باروکشی #اومانیستی را تکرار کرده.
حال آنکه حکمای مسلمان ازاین تفسیرفراتر رفته ودرنگاه #صدرایی نفس وبدن یک چیز تلقی میشوند.
گرچه نگاه صدرایی به چیستی روح ونفس درهنر #نگارگری و #تذهیب وشعروادبیات ما سیطره یافت، اما آیا #سینما قابلیت ساخت آثاری بااین نگاه را دارد؟؟؟
@falsafeh_nazari
✅ #اصل_جهان (قسمت دوم)
مدرکاتحسی مااز کثرات خلقی حکایت میکنند، و #عقل همه چیزرا درقالب #وحدت میفهمد.زیرا برای رسیدن به #حقیقت تنها به گزارشات حسی اکتفانکرده بلکه درمتن ماهیات عالم، وحدتی آفاقی راجستجو میکند وحکم به تقررآن میدهد.اگر به یافت قوای حسی اعتناکنیم وبگوییم درعالمخارج کثراتاصیلهستنداین سوال بوجودمیآید که چگونه صفتی راحمل بر موجودی میکنیم؟ مثلا میگوییم آبگرم است؟ لازمه قول به #اصالت_ماهیت این است که گرما وآب هرکدام ماهیتی مستقل و وجودی متباین از هم باشند،دراینصورت چگونه حکم به حمل و #اتحاد آن دومیدهیم؟؟ اگرحقیقت عبارتاست از کثرات متباینه، صفاتوجودی یا #معقولات_ثانی چگونه تبیین میشوند؟ مثلا حرکت چیست؟؟پاسخ آنکه ماهیتی مستقل.
سوال بعد،ظرف #ثبوت این ماهیتکجاست؟؟
پاسخ دوچیز است:
اول:درعالم خارج، سوال به چه نحودرخارج موجوداست؟؟ یا #فی_نفسه،که این حالت محال میباشد(زیرالازم میآید که حرکت به عنوان موجودی مستقل درعالم خارج درکنار درخت وسنگ تقرر داشته باشد.وآنگاه مساله حمل آن به موجودات دیگر دارای محذوریت میشود.زیرا در حمل، محمول باید به نحو لابشرط اخذشود واگرحرکت وجود مستقلی باشد یعنی به نحو بشرطشی اخذشده وامکان حملش منتفی است)
یا #فی_غیره(یعنی در ضمن یک متن اصلی وموضوعی بهنحواندماجی موجوداست مثل کشتی درحال حرکت)که این سخن فقط با #اصالت_وجود قابل توجیه است.
دوم:قائلینبه اصالت ماهیت معقولاتثانی را #انتزاعی وساخته #ذهن میدانند (زیرا #سهروردی اعتقاد اگراز وجود چیزی درخارج تکرر نوعش لازم آید، وجودخارجی آن امر محال است زیرا سبب #تسلسل میشود.مثلا اگر حرکت درخارج وجود مستقل داشته باشد، اگر آن موجود دچار حرکت شود یعنی حرکتی غیراز خودش باید موجودباشد که اورامتصف به حرکت کردهایم، وبرای حرکت دوم هم باید حرکتی دیگر باشد که آنرا حمل براو کردهایم و..الخ...این امرتسلل وباطل است) دراین صورت این سوال مطرح میشود که آیا ذهن صفتی راکه موجود حائزآن نیست به او حمل میکند؟؟؟ اگربله،پس انسان درتوهم بزرگی بسرمیبرد، زیرااز چیزی سخن میگوید که حظی ازهستی ندارد واین آغازشکاکیت است.واگرپاسخ خیرباشد بازهم سوال است که پس چگونه درخارج موجودند؟؟؟ وپاسخهای قبل تکرار شده وبه مرحله اول بازمیگردیم.
چنانچه خارج راوعاء موجودات متباین بدانیم حقیقت عبارت است از کثرت.درجهانی که کثرتحقیقت است، ساحت #الهی و #معنوی چگونه توجیه میشود؟؟؟ در اتاق من که تمام فضا توسط وسائلم پرشده، وهرمکانی مختص به چیزی است، #خداوند چگونه #حضور دارد؟؟؟ ایا اودر موجودات است؟؟ یاخارج آنها؟؟ اگرخارج آنهاست چگونه مکانی رااشغال نکرده( زیراهرمکانی اختصاص به یک ماهیت دارد) ولی همه جا هست؟؟؟ براین اساس ساحت قدسی عالم در مکانی بعیداز ماتقرر دارد.پس رابطه #نفس ماباآن عالم چگونه است؟؟؟زیرا مرزهای ماهوی مانع از اتحاد حضوری سالک با مراتب مجردعالم میباشد.
اصلا رابطه #نفس و #بدن چه میشود؟؟؟دو #ماهیت مستقل متباین که هرکدام #جوهریت خاص خودرادارند،چگونه میتوان باماهیتی به نام نفس که ازسنخ #مجردات است جواهرغیرهمسنخش که جسمانیات اطرافش میباشند رادرک کند؟؟؟ واینها نیمی از ابهامات پیش آمده از اصیل دانستنکثرات ماهوی است. تاریخ اثبات کرد که درصورت اعتقاد به #اصالت_ماهیت، به گونهای که تمام لوازم ومفردات ونتایج وخروجی آن پذیرفته شود، اگر #تقوا و تشرعدینی ونگاه #توحیدی راکنار بگذارد،قطعا منتهی به #سوبژکتیویسم میشود.(البته این بدان معنانیست که #سوبژکتیویسم همان #اصالت_ماهیت است.بلکه اصالت ماهیت کماهیعلیه منتهی به این مساله میشود) آیا #دکارت کثرات عالم رااصیل نمیدانست؟؟؟ اوهرگز نتوانست ازتباین دوماهیت مستقل به نامنفس وبدن فراتر رود.چگونه جوهری مجرد(نفس)میتواند جوهری جسمانی(بدن ومثلا درخت)را درک کند؟؟؟ از طریق #صورت؟؟ از کجا بفهمیم صورت حاصله مطابق خارج است؟؟ راهی جز انشاءنفس باقی نمیماند. اینکه مانند #کانت نتیجه راپذیرفته وصراحتا اعلام کنیم حقایق مدرکه همگی #پدیدارهای ذهن انسان هستند، وگرنه راهی به فهم #نومن خارجی نیست.ماآنچیزی را میفهمیم که ذهن میسازد نه آنچه را که او بازتاب میدهد.
قائلین به اصالت ماهیتدرعالم #اسلام بیشتر دعوِ تنزیه حضرت #حق_تعالی از ماسوایخلقیاش را داشتهاند،وگرنهنتایج #وجود_شناختی اصالتماهیت به هیچعنوانتوجیه پذیرنیست.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔸فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅واژگونی فلسفه_۳
به اعتقاد حکمای اسلامی ماهیت حائز دو وجوداست: #وجود_خارجی و #وجود_ذهنی.
وجودآتش درعالم خارج توام باآثاراست، ازجمله حرارت ودود. بعداز مشاهده آتش، صورتی ازآن درذهن انسان نقش میبندد، که مطابق مصداق خارجی است،بااین تفاوت که آتش ذهنی دارای آثارآتش خارجی نیست.یعنی صورت ذهنی آتش دود نمیکندوحرارت ندارد.دراین مثال ماهیت یک چیزواحد به نام آتش است،اما به دو وجود متقرر میباشد.وجودخارجی آتش باآثارخاص، و وجود ذهنی آتش بدون آثارخارجی.بنابراین صورت حاصل ازماهیات خارجی درذهن، که فاقدآثاروجودخارجی هستندرا وجود ذهنی مینامند. وجود ذهنی یکی ازاصول اساسی فلسفه کلاسیک است.اینکه واقعیتی درعالم خارج موجود بوده، وصورتی از آن برای انسان حاصل میشود که مطابق ماهیت خارجی است مبنای #حکمت و #فلسفه میباشد. وجود ذهنی قائم به دو بُعد مهم است:
(۱)وجه ارتسامی: به معنای تبعیت و انفعال ذهن از عالم خارج، در پذیرش حقایق است.
(۲)بُعدانطباقی:صورت ذهنی ماهیات مطابق باافراد خارجی است.
#رئالیسم وعلم به حقایق هستی، برمبنای این دوبُعد مهم شکل میگیرد.
وجه ارتسامی وجود ذهنی توسط #دکارت مورد تشکیک ونقد قرار گرفت.به این معنا که هرآنچه ثبوت ذهنی دارد لزوما ازعالم خارج بدست نیامده بلکه ذهن به نحو فطری واجدآنهاست. او مفاهیمی چون #جسم وامتداد #نفس وآگاهی و #خدا را سه مفهوم بنیادین بدیهی میدانست که هرذهنی بدون رجوع به عالم خارج بدانها آگاه است.گرچه دکارت بحث وجود ذهنی رانقد نمیکند زیرا به لزوم احرازحیث انطباقی مفاهیم قائل است اما این فکر #ارسطویی که در #فلسفه_اسلامی رواج داشت مبنی براینکه انسان درابتدای تولد خالی الذهن بوده وفاقد هرگونه مفهوم میباشد،توسط دکارت مورد نقد جدی واقع شد.دکارت بانقد بُعد ارتسامی معرفت،مساله وجود ذهنی رامتزلزل ساخت. #اسپینوزا #مالبرانش و #لایب_نیتس هرکدام طریق دکارت را ادامه دادند.به زعم آنها برخیازمفاهیم ذهنی باحس وتجربه بدست نمیآیند بلکه آنهارا ازدرون عقل میابیم وباخارج منطبق میکنیم.
# دیوید_هیوم برخلاف دکارت اعتقاد داشت که همه مفاهیم ذهنی ازخارج میآیند وهیچ تصوری ذاتی عقل نیست اما حیث انطباقی توسط #هیوم به شدت مورد نقد واقع شد.به زعم وی هیچ راهی جهت فهم این مطلب که تصورات ذهنی ماآیابامصادیق خارجی مطابقت دارند یاخیر وجود ندارد. بنابراین هرکدام از دومشرب فلسفی #راسیونالیسم و #پوزیتیویسم هرکدام یکی از پایههای رئالیسم و وجود ذهنی را نقد میکنند. اما درخاتمه این نزاع، #کانت قرار دارد.
او جهت برون رفت ازاین انسداد، بحث وجودذهنی وپارادایم رئالیسم و واقعگرایی فلسفه کلاسیک را مورد جرح ونقد قرار داد.به زعم وی تاوقتی در فضای فلسفه رایج و مساله وجود ذهنی قرار داشته باشیم، دعوابرسر اثبات حیث انطباقی یاارتسامی معرفت با شکاکانی نظیر هیوم کماکان وجود دارد.لذا باید به تحولی اساسا در #فلسفه بپردازیم.واین همان انقلاب #کپرنیکی کانت درفلسفه نام دارد. یعنی نفی وجود ذهنی ویکی شدن مقام ثبوت واثبات در معرفت.بدین روی عصر #مدرن دوران واژگونی فلسفه میباشد.چنانچه کانت در فصل سوم کتاب نقداول،یعنی فصل دیالکتیک استعلایی، فلسفه را مورد نقد جدی قرار میدهد، زیرا #متافیزیک بدنبال کشف حقیقت فراتر از انسان بوده.فیلسوف به صیرورت عقلی جهت نیل به احکام ذاتی وجود میپرداخته ودر آخربه مصاحبت با حقیقت نائل میشده.رشد وکمال بشر در گروِ توجه به این حیث التفاتی بوده.اما در دوران جدید وباانقلاب کپرنیکی کانت ،فلسفه سودای کشف حقیقت خارجی راکنار نهاده، وبه نقادی دستگاه معرفتی بشر میپردازد.عالم خارج، وعاء تاریک نومن، وطور مبهم ماده حسی است. سهم بشراز حقیقت، فراتر از وی نمیباشد بلکه توسط ذهن خودش جعل واعتبار شده. خود انسان مصدر امور است.مُعطی حقیقت وجاعل معرفت، بشر میباشد.وقتی حقیقت ذومراتب که انسان رااحاطه کرده، به نحو استقلالی وذاتی وجود نداشته باشدمسلما بحث احراز صورارتسامی که انطباقش با آن حقیقت مطمح نظر باشد، منتفی میباشد. قبل از کانت فلسفه پل ارتباطی انسان با حقیقت خارجی به نحو ارتسامی بود، بعداز کانت خارج مستقل که انسان بتواند آنرا به کمک ذهن بشناسد نقض شد، دراین فضا فلسفه پلی بین ذهن وعین نمیباشد.لذا جایگاه تفسیر حقیقت رااز دست میدهد وبه نقادی ریاضی وار ویا تحلیلی ذهن مبادرت میورزد. واین به معنای واژگونی ونقض #فلسفه و #متافیزیک است.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅الهیات سکولاریسم
#سکولاریسم_مدرن دربنیانش متاثراز الهیات #گنوستیکی وثنوی است. بدین معناکه #سکولاریته درنهادش ارجاع به دوگانه: #امر_مقدس ونامقدس، روحانی وغیر روحانی، به عنوان دوحوزه مستقل متعارض دارد. واین مساله ریشه درالهیات ثنوی دارد.توضیح آنکه عالم هستی به دوحوزه مستقلِ متعارضِ مبدائیت نور ومبدائیت ظلمت، که یکی منشاء ایجاد امر روحانی ودیگری مصدر صدور امر غیرروحانی است تقسیم میشود.این دوگانه الهیاتی، تعارضی است که جمع واتحادشان غیرممکن است.زیرا برای امرمقدس ونامقدس، مابهازای مستقل فینفسه ماهوی، درنظرمیگیرند.یعنی کلیساومعبدونهادی که تکفل امور دینی را دارد، وهمچنین طبقه روحانی که متولی اجرای شعائرواحکام مذهبی هستند، ماهیتا روحانی ومقدس میباشند، درمقابل سایرنهادهای غیرمذهبی وطبقات غیر روحانی قرار دارند که غیرمقدس میباشند. پس مابادوحوزه مستقل ماهوی متعارض مواجه هستیم که هرکدام لوازم وعوارض خاص خویش رادارند، وتبدیل هرکدام به دیگری ناممکن میباشد زیرا مستلزم انقلاب درماهیت است فهومحالُ.
براین اساس جمع دومقام ملکوت وناسوت،دین ودنیا، در افق الهیات ثنوی وبالتبع #سکولاریسم_مدرن تقریبا ناممکن وممتنع است، یابایداهل آسمان باشی یااهل زمین.ماهیت #دین و#امر_قدسی ذاتا مغایر با هویت #سیاسی وامر انسانی است.چراکه دین عطف به ساحت ثابتات ازلی و احکام الهی است اماسیاست ذاتی سیال دارد زیرا مشیربه دنیابوده ونشاءدنیا، محکوم به تغییر وحرکت میباشد.البته این ثنویت در #انسان_شناسی مسیحی نیز وجود دارد، زیرا دوگانه #نفس و #جسم که جزء مبانی متافیزیکی #نفس_شناسی کلام مسیحی است آنچنان عمیق وجدی میباشد که فیلسوفان #مدرن همچون #دکارت و #مالبرانش در عصر نوزایی نتوانستند از این دوگانه فراتر رفته ودر دام دوگانه #سوژه و #ابژه قرارگرفته ونتوانستند بین آن دو جمع کنند. همچنین در ساختار #معرفت_شناسی مدرن ودرمساله #نومن و#فنومن ردپایی ثنویت مسیحی به چشم میخورد.
براین اساس مساله دین چون عطف به امرمقدس دارد، وماهیتا متعالی است، با مساله حاکمیت وسیاست که دلالت برامرنامقدس داشته وماهیتا دنیایی وغیرمتعالی است درتعارض میباشد وجمع آن دو محال وممتنع است.درصورت اقدام به این کار،دین وسیاست دچار فرافکنی شده، وامرنامتعارفی به نام #استبداد_دینی محقق میشود....که سبب خسران خلق وتباهی امور ملک وفساد دین وانهدام صلاح وسیاست و..هکذا میشود.
اما در الهیات توحیدی واسلامی، ملکوت حقیقت دنیا میباشد. وهرامر دنیایی ونامقدسی دربطن خودش به امرقدسی والهی منتهی میشود.زیرا حقیقت، یک کل واحد ذومراتب است.
هرمرتبهای باطن وحقیقت مرحله مادون است، وتمام مراتب مقدس والهی میباشند. امر نامقدس در جهانبینی اسلامی مابهازای خارجی وماهوی ندارد بلکه تنها درحیطه ذهن واراده انسان موضوعیت مییابد. به عبارت امرنامقدس بالتبع وجود موجودمختار(انسان) موضوعیت مییابد.الهیات #توحیدی و #اسلامی مستلزم #سکولاریسم نمیباشد. البته درطول تاریخ مسلمانان سکولار وجود داشته ودارند، اما وقوف در این تفکر، حاصل اندیشه اسلامی نیست، بلکه حاصل تاثیرگذاری ثنویت مندک در ارکان عالم #مدرن ویا اطوار اندیشه غیراسلامی میباشد.
در تفکر توحیدی همه چیز مقدس است زیرا حاصل فیض الهی وتجلی اسماء وصفات حقتعالی میباشند. امرنامقدس در فکر انسان تقرر دارد که نهایتا متعلق اراده قرار میگیرد. لذا امرغیرالهی، ماهیت مستقلی ندارد بلکه نحوه نیت ومتعلق اراده انسان میباشد.زمین، تنزل یافته آسمان ودنیا حاصل تجلی ملکوت است.
پس حقیقت #سیاست ، #ولایت است وباطن #حکومت واعمال قدرت و ولایت بر انسانها، #شریعت و اوامر الهی است. شریعت ودین تنزل ربوبیت تشریعی حق تعالی میباشد. وربوبیت او شامل حوزه فردی واجتماعی انسان میشود.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ متافیزیک علم_۲
اشکال مطرح شده بر چیستی #علم نزد #حکمای_مسلمان مسیر #پدیدارشناسی علم در #عالم_اسلام را تغییر داد. مَساعی ارباب #حکمت درجهت رفع ابهام فوق طَرفی نبست و راهگشا نبود. گویی هر پاسخ گرهای جدید برمساله علم و #وجود_ذهنی ایجاد میکرد. #متکلمین جهت فراروی از اشکالات فوق از موضع وجود ذهنی عقب نشینی کرده و #نظریه_شبح را مطرح کردند. وجود ذهنی بیانگر آن بودکه #ذهن قادر است صورتی مطابق با #ماهیت موجودات از عالم خارج دریافت کند. به نحوی که بیانگر ذاتیات و حقیقت موجودات باشد. اما در نظریه شبح ذهن نمیتواند #صورت حقیقی موجودات (ذاتیات) را دریافت کند بلکه سیاهه و شبحی از شیء برای ذهن حاصل میشود. یعنی ذهن فقط اعراض و امور وصفی اشیاء رادرک میکند. و هیچگاه به فهم ارتسامی حقیقت آنگونه که هست نائل نمیشود. گرچه این فرضیه درصدد نجات #نظریه_علم از دام #سوفسطایی_گری بود اما ناخواسته حیثیت انطباقی وحکایی علم را نفی میکرد. برخی از اعاظم حکمت نظیر #فاضل_قوشچی و #سید_صدرالدین_دشتکی و #علامه_دوانی پاسخهای را جهت نجات مساله وجود ذهنی ارائه کردند اما هیچ کدام رافع مشکل نبود.
علت راهگشانبود پاسخهای فوق این بود که علم را وفق روایت #اصالت_ماهیت توضیح میدادند. چرا که علم بیانگر حیثی وحدانی است. #صورت_ذهنی درامر حکایتگری بامصادیق خویش وحدت دارد. اما وجه این وحدت چیست؟ ماهیات مثار #کثرت واختلافات هستند. زمانی که تحقق ماهیات را اصیل بدانیم در واقع پذیرفتیم که حقیقت ذاتا چندپاره و متباین است.
حال چطورمیتوان روایتی واحدازحاکی ومحکی این حقیقت متباین ارائه کرد؟؟
دراین بین پاسخ #صدرالمتالهین رافع ابهام تاریخی مساله علم و وجود ذهنی بود. ایشان باطرح نظریه #اصالت_وجود نگرشی نوین در مسائل #فلسفی و #معرفتی ایجاد کرد وتوانست بسیاری از مشکلات و ابهامات فلسفی را گرهگشایی کند.
به دونحو میتوانیم #صورت_ذهنی وعلم را لحاظ کنیم(مثلا صورت درخت):
اول: صورت درخت از این حیث که در ذهن است وچیزی جز #مفهوم نمیباشد. دراینحالت به چیزی جز معنای خودش اشاره نمیکند. معنای مفهوم درخت اشاره به موجودی است که درطبیعت به نحو استقلالی موجود است(حیث مفهومی علم)
دوم: #وجود منشاء آثار است. و هر چیزی که حضی از وجود دارد آثاری براو متبادر میشود. صورت ذهنی درخت بهرهای از وجود دارد، پس باید آثاری داشته باشد آثاروجودی مفهوم درخت چیست؟(حیث وجودی علم)
#صدرا بُعد نخست را #حمل_اولی وجهت دوم را #حمل_شایع نامید.
صورت ذهنی درخت به جهت اینکه مفهوم است وهر مفهومی حکایت ازچیزی میکند حاکی از مصداقی است که درطبیعت به نحو #جوهر موجود است.
پس صورت ذهنی درخت به جهت مفهومی وبه حمل اولی (از این حیث که شان مفهومی و ذهنی دارد و به معنای خودش دلالت میکند) #جوهر است.
اما صورت ذهنی درخت از این حیث که بهرهای از وجود دارد و موجود است پس آثاری دارد. این صورت عارض بر ذهن شده. وهرامر عارضی حالِ در محل(جوهر) است. پس صورت درخت عرضی میباشد وهرعرضی که غیرقابل تقسیم باشد از سنخ #کیف یا #کیفیت است. و کیفیتی که عارض بر نفس شود و حالت وچگونگی برای #نفس و ذهن ایجاد کند اصطلاحا #کیف_نفسانی است. بنابراین وجودِ صورت ذهنی درخت، آثارِ موجود عرضی وکیف را دارد. پس صورت درخت به حمل شایع کیف نفسانی است.
بنابراین، صورت درخت چون شان مفهومی وحکایی دارد، منطبق بر مصداقش است و حاکی از جوهریت مصداق و محکی خویش میباشد. لذا مفهوم درخت به حمل اولی #جوهر است.
واز این جهت که وجود حقیقت عالم را فراگرفته و هیچ امری خارج از آن نیست، صورت درخت آثار کیف نفسانی را دارد. پس مفهوم درخت به حمل شایع کیف است.
محور اصلی پاسخ صدرا اشاره به وجود دو بعد ماهیت و وجود در موجودات است. علم نیز شان ماهوی و وجودی دارد. علم، حسبِ بُعد #ماهوی منطبق بر مصداق ومحکی خویش است لذا حاکی از حقیقت ماهوی شیء است. و بر وفقِ بُعد وجودی، آثار وحقیقت دیگری دارد که ما رابه سطح عمیقتر حقیقت رهنمون میکند.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
🔻 #روح_بخاری تاکید بر وجود واسطه میان نفس وجسم است. این مساله فقط مربدط به حکمای پیش از صدرا نیست. زیرا براساس نگاه #اصالت_ماهوی #جسم و #نفس دو جوهر متفاوت هستند که به وجود واسطهای که این دو جوهر را به هم متصل کنند نیازمند میباشند. لذا دراین بین وجود روح بخاری قابل توجیه است.
اما براساس مبانی #اصالت_وجود صدرایی مساله روح بخاری نیز قابل اثباو وتوضیح میباشد. گرچه در نگاه صدرا دوگانگی تباینی وعمیق بین جسم ونفس مطرح نیست وهر دو در یک اتحاد وجودی بسر میبرند اما میتوان گفت که روح بخاری مرتبه ای از مراتب حقیقت ذومراتب انسان است که به مثابه برزخ میان تکاثف جسم و لطافت نفس میباشد.
#محسن_بهرامی
💠فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
۱۴.m4a
26.05M
┄❀❀#شرح_منطق_منظومه❀❀┄
❀›#جلسه_چهاردهم
❀›#محسن_بـهرامی
❀›#خطبه
|↫#قاف_عقل #قاف_عقل
|↫#لوح_و_قلم #قضا_و_قدر #عرفان
|↫#لطایف_سبعه #طبع #نفس #عقل
|↫#قلب #کشف_و_شهود #معرفت
|↫#زهد #سیر_و_سلوک #عین_النضاخ
|↫#ابن_ترکه #تمهید_القواعد #ارسطو
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
💠فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟
4_5947201778381493367.ogg
12.73M
┄═❁#پرسش_و_پاسخ❁࿇༅═┅─
🔻 #پرسش:
ســلــام و عــرض ادب
ابن سینا #مزاج راجوهر میداند
اگر این گزاره صحیح باشد چگونه می شود با این گزاره مشکل #فیزیکالیسم راتبیین یا آن را نقد کرد؟؟
به عبارتی اگر مانند #ابن_سینا مزاج را جوهر بدانیم، پس مزاج باید منشاء ادراک باشد. اگراینگونه باشد پس #نفس چه نقشی دربدن مادی ایفا میکند؟ وقول ماده گرایان که مزاج را منشاء ادراک میدانند چه تفاوتی باقول #شیخ_الرئیس دارد؟
تــشــکـر
#محسن_بهرامی
𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄┄
🔸فلسفه نظری
⌜@falsafeh_nazari⌟