✅ #اصل_جهان (قسمت اول)
قوای حسی انسان، مدرِک کثرات نوعیه وتباینات شخصیه میباشد. مابتوسط حواس پنجگانه ظاهری دروهله نخست به فهم کثرات نائل میشویم.سمع وبصر، شامه وذائقه وقوه لامسه، هرکدام درکی جدای ازدیگری ودریافتهای متفاوت از هم دارند.این بدان معناست که انسان بواسطه قوای حسی میفهمد که عالم ظرفی است ازبرای کثرات ماهوی وافرادوعوارض جزئی ومفارق ولواحق ومصنفات متعین ومتشخص.قوای حسی راوی حیث کثیرومتفرق وتعینات متفاوته عالم میباشند. اما اگراز مدرکات حسی فراتر رویم و تمشیت فهم را به #عقل کلینگر بسپاریم ولَختی پیرامون هستندهها به تاَله بپردازیم، درمییابیم که وحدتی اطلاقی دربطن این کثرات مستتراست.
زیرا هر مقیدی مسبوق به مطلق وهر کثرتی حاکی از #وحدت میباشد.چنانچه جسمِ طبیعیاطلاقی، بوسیله سطح حدومرز میخورد و به جسم تعلیمیمحدود، تبدیل میشود.سطح محدود حکایت از پذیرش مرز وحد دارد.عقل تمام دریافتهای حسی کثیر رادر قالب یک معنای وحدانی میفهمد.گویی جهان هستی چون فرشی کثیرالاَشکال بوده که درهر قسمتش موجودات بسان شکل ورنگ برپهنه آن نقش بستهاند.اما این فرش ملون درعین آنکه حاوی کثرات مختلفه میباشد در تاروپود خود وحدت دارد واصلش نخ وبافتی است که گلهای رنگارنگ برآن نقش بستهاند.عقل میگوید درپس این تنوعات ماهوی وتباینات فردی، وحدت حاکم است.اصلا فهم عقلانی مبتنی بر وحدت وکلینگری است.عقل همیشه از افرادکثیر مفهوم واحدی انتزاع میکند وآنهارادرچارچوب یک مفهوم واحد #کلی درک میکند.برخلاف ادراک حسی که تنهاافراد کثیر رامیفهمدودرکی از مفهوم واحدکلی ندارد. بنابراین مابادو نوع معرفت مواجه هستیم. فهم حسی که کثرات رادرک میکند وفهم عقلانی که وحدت بین است.اما اصالت باکدام یک میباشد؟؟ آیا وعاءخارج را کثرات پُرکردهاند و وحدت اعتبارذهن است؟؟ یاآنکه وحدت سریانی حاق واقع راتشکیل داده وکثرات لحاظات واعتبارذهن است از شوون و تجلیات آن امرواحد؟؟ وحدت واقعیت دارد وکثرت حاکی ازحالات آن است؟؟یاآنکه کثرت حقیقت دارد و وحدت اعتبارعقلی جهت انتظام بخشیدن به قضایایی معرفتی بشراست؟؟؟ باید فهم قوای حسی راملاک قرارداد وگفت جهان همان ظاهررنگارنگ فرش است؟؟یا درک عقل رااصل قرارداد وگفت وحدت باطن عالم میباشد ومبداکثرات است؟؟اصل جهان چیست؟؟وحدت یاکثرت؟؟
این پرسشها،مساله اصلی تقابل میان #اصالت_وجود و #اصالت_ماهیت درطول تاریخ حکمت بوده است.
اما پذیرش هرکدام اقتضائات معرفتی خاصی دارد.که بررسی آنها مجالی دیگر میطلبد.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖
🔹فلسفه نظری
@falsafeh_nazari
✅ #اصل_جهان (قسمت دوم)
مدرکاتحسی مااز کثرات خلقی حکایت میکنند، و #عقل همه چیزرا درقالب #وحدت میفهمد.زیرا برای رسیدن به #حقیقت تنها به گزارشات حسی اکتفانکرده بلکه درمتن ماهیات عالم، وحدتی آفاقی راجستجو میکند وحکم به تقررآن میدهد.اگر به یافت قوای حسی اعتناکنیم وبگوییم درعالمخارج کثراتاصیلهستنداین سوال بوجودمیآید که چگونه صفتی راحمل بر موجودی میکنیم؟ مثلا میگوییم آبگرم است؟ لازمه قول به #اصالت_ماهیت این است که گرما وآب هرکدام ماهیتی مستقل و وجودی متباین از هم باشند،دراینصورت چگونه حکم به حمل و #اتحاد آن دومیدهیم؟؟ اگرحقیقت عبارتاست از کثرات متباینه، صفاتوجودی یا #معقولات_ثانی چگونه تبیین میشوند؟ مثلا حرکت چیست؟؟پاسخ آنکه ماهیتی مستقل.
سوال بعد،ظرف #ثبوت این ماهیتکجاست؟؟
پاسخ دوچیز است:
اول:درعالم خارج، سوال به چه نحودرخارج موجوداست؟؟ یا #فی_نفسه،که این حالت محال میباشد(زیرالازم میآید که حرکت به عنوان موجودی مستقل درعالم خارج درکنار درخت وسنگ تقرر داشته باشد.وآنگاه مساله حمل آن به موجودات دیگر دارای محذوریت میشود.زیرا در حمل، محمول باید به نحو لابشرط اخذشود واگرحرکت وجود مستقلی باشد یعنی به نحو بشرطشی اخذشده وامکان حملش منتفی است)
یا #فی_غیره(یعنی در ضمن یک متن اصلی وموضوعی بهنحواندماجی موجوداست مثل کشتی درحال حرکت)که این سخن فقط با #اصالت_وجود قابل توجیه است.
دوم:قائلینبه اصالت ماهیت معقولاتثانی را #انتزاعی وساخته #ذهن میدانند (زیرا #سهروردی اعتقاد اگراز وجود چیزی درخارج تکرر نوعش لازم آید، وجودخارجی آن امر محال است زیرا سبب #تسلسل میشود.مثلا اگر حرکت درخارج وجود مستقل داشته باشد، اگر آن موجود دچار حرکت شود یعنی حرکتی غیراز خودش باید موجودباشد که اورامتصف به حرکت کردهایم، وبرای حرکت دوم هم باید حرکتی دیگر باشد که آنرا حمل براو کردهایم و..الخ...این امرتسلل وباطل است) دراین صورت این سوال مطرح میشود که آیا ذهن صفتی راکه موجود حائزآن نیست به او حمل میکند؟؟؟ اگربله،پس انسان درتوهم بزرگی بسرمیبرد، زیرااز چیزی سخن میگوید که حظی ازهستی ندارد واین آغازشکاکیت است.واگرپاسخ خیرباشد بازهم سوال است که پس چگونه درخارج موجودند؟؟؟ وپاسخهای قبل تکرار شده وبه مرحله اول بازمیگردیم.
چنانچه خارج راوعاء موجودات متباین بدانیم حقیقت عبارت است از کثرت.درجهانی که کثرتحقیقت است، ساحت #الهی و #معنوی چگونه توجیه میشود؟؟؟ در اتاق من که تمام فضا توسط وسائلم پرشده، وهرمکانی مختص به چیزی است، #خداوند چگونه #حضور دارد؟؟؟ ایا اودر موجودات است؟؟ یاخارج آنها؟؟ اگرخارج آنهاست چگونه مکانی رااشغال نکرده( زیراهرمکانی اختصاص به یک ماهیت دارد) ولی همه جا هست؟؟؟ براین اساس ساحت قدسی عالم در مکانی بعیداز ماتقرر دارد.پس رابطه #نفس ماباآن عالم چگونه است؟؟؟زیرا مرزهای ماهوی مانع از اتحاد حضوری سالک با مراتب مجردعالم میباشد.
اصلا رابطه #نفس و #بدن چه میشود؟؟؟دو #ماهیت مستقل متباین که هرکدام #جوهریت خاص خودرادارند،چگونه میتوان باماهیتی به نام نفس که ازسنخ #مجردات است جواهرغیرهمسنخش که جسمانیات اطرافش میباشند رادرک کند؟؟؟ واینها نیمی از ابهامات پیش آمده از اصیل دانستنکثرات ماهوی است. تاریخ اثبات کرد که درصورت اعتقاد به #اصالت_ماهیت، به گونهای که تمام لوازم ومفردات ونتایج وخروجی آن پذیرفته شود، اگر #تقوا و تشرعدینی ونگاه #توحیدی راکنار بگذارد،قطعا منتهی به #سوبژکتیویسم میشود.(البته این بدان معنانیست که #سوبژکتیویسم همان #اصالت_ماهیت است.بلکه اصالت ماهیت کماهیعلیه منتهی به این مساله میشود) آیا #دکارت کثرات عالم رااصیل نمیدانست؟؟؟ اوهرگز نتوانست ازتباین دوماهیت مستقل به نامنفس وبدن فراتر رود.چگونه جوهری مجرد(نفس)میتواند جوهری جسمانی(بدن ومثلا درخت)را درک کند؟؟؟ از طریق #صورت؟؟ از کجا بفهمیم صورت حاصله مطابق خارج است؟؟ راهی جز انشاءنفس باقی نمیماند. اینکه مانند #کانت نتیجه راپذیرفته وصراحتا اعلام کنیم حقایق مدرکه همگی #پدیدارهای ذهن انسان هستند، وگرنه راهی به فهم #نومن خارجی نیست.ماآنچیزی را میفهمیم که ذهن میسازد نه آنچه را که او بازتاب میدهد.
قائلین به اصالت ماهیتدرعالم #اسلام بیشتر دعوِ تنزیه حضرت #حق_تعالی از ماسوایخلقیاش را داشتهاند،وگرنهنتایج #وجود_شناختی اصالتماهیت به هیچعنوانتوجیه پذیرنیست.
#محسن_بهرامی
➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖
🔸فلسفه نظری
@falsafeh_nazari