eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
458 عکس
76 ویدیو
69 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
(قسمت دوم) مدرکات‌حسی مااز کثرات خلقی حکایت میکنند، و همه چیزرا درقالب میفهمد.زیرا برای رسیدن به تنها به گزارشات حسی اکتفانکرده بلکه درمتن ماهیات عالم، وحدتی آفاقی راجستجو میکند وحکم به تقررآن میدهد.اگر به یافت قوای حسی اعتناکنیم وبگوییم درعالم‌خارج کثرات‌اصیل‌هستنداین سوال بوجودمی‌آید که چگونه صفتی راحمل بر موجودی میکنیم؟ مثلا میگوییم آب‌گرم است؟ لازمه قول به این است که گرما وآب هرکدام ماهیتی مستقل و وجودی متباین از هم باشند،دراین‌صورت چگونه حکم به حمل و آن دومیدهیم؟؟ اگرحقیقت عبارت‌است از کثرات متباینه، صفات‌وجودی یا چگونه تبیین میشوند؟ مثلا حرکت چیست؟؟پاسخ آنکه ماهیتی مستقل. سوال بعد،ظرف این ماهیت‌کجاست؟؟ پاسخ دوچیز است: اول:درعالم خارج، سوال به چه نحودرخارج موجوداست؟؟ یا ،که این حالت محال میباشد(زیرالازم می‌آید که حرکت به عنوان موجودی مستقل درعالم خارج درکنار درخت وسنگ تقرر داشته باشد.وآنگاه مساله حمل آن به موجودات دیگر دارای محذوریت میشود.زیرا در حمل، محمول باید به نحو لابشرط اخذشود واگرحرکت وجود مستقلی باشد یعنی به نحو بشرط‌شی اخذشده وامکان حملش منتفی است) یا (یعنی در ضمن یک متن اصلی وموضوعی به‌نحواندماجی موجوداست مثل کشتی درحال حرکت)که این سخن فقط با قابل توجیه است. دوم:قائلین‌به اصالت ماهیت معقولات‌ثانی را وساخته میدانند (زیرا اعتقاد اگراز وجود چیزی درخارج تکرر نوعش لازم آید، وجودخارجی آن امر محال است زیرا سبب میشود.مثلا اگر حرکت درخارج وجود مستقل داشته باشد، اگر آن موجود دچار حرکت شود یعنی حرکتی غیراز خودش باید موجودباشد که اورامتصف به حرکت کرده‌ایم، وبرای حرکت دوم هم باید حرکتی دیگر باشد که آنرا حمل براو کرده‌ایم و..الخ...این امرتسلل وباطل است) دراین صورت این سوال مطرح میشود که آیا ذهن صفتی راکه موجود حائزآن نیست به او حمل میکند؟؟؟ اگربله،پس انسان درتوهم بزرگی بسرمیبرد، زیرااز چیزی سخن میگوید که حظی ازهستی ندارد واین آغازشکاکیت است.واگرپاسخ خیرباشد بازهم سوال است که پس چگونه درخارج موجودند؟؟؟ وپاسخهای قبل تکرار شده وبه مرحله اول بازمیگردیم. چنانچه خارج راوعاء موجودات متباین بدانیم حقیقت عبارت است از کثرت.درجهانی که کثرت‌حقیقت است، ساحت و چگونه توجیه میشود؟؟؟ در اتاق من که تمام فضا توسط وسائلم پرشده، وهرمکانی مختص به چیزی است، چگونه دارد؟؟؟ ایا اودر موجودات است؟؟ یاخارج آنها؟؟ اگرخارج آنهاست چگونه مکانی رااشغال نکرده( زیراهرمکانی اختصاص به یک ماهیت دارد) ولی همه جا هست؟؟؟ براین اساس ساحت قدسی عالم در مکانی بعیداز ماتقرر دارد.پس رابطه ماباآن عالم چگونه است؟؟؟زیرا مرزهای ماهوی مانع از اتحاد حضوری سالک با مراتب مجردعالم میباشد. اصلا رابطه و چه میشود؟؟؟دو مستقل متباین که هرکدام خاص خودرادارند،چگونه میتوان باماهیتی به نام نفس که ازسنخ است جواهرغیرهم‌سنخش که جسمانیات اطرافش می‌باشند رادرک کند؟؟؟ واینها نیمی از ابهامات پیش آمده از اصیل دانستن‌کثرات ماهوی است. تاریخ اثبات کرد که درصورت اعتقاد به ، به گونه‌ای که تمام لوازم ومفردات ونتایج وخروجی آن پذیرفته شود، اگر و تشرع‌دینی ونگاه راکنار بگذارد،قطعا منتهی به میشود.(البته این بدان معنانیست که همان است.بلکه اصالت ماهیت کماهی‌علیه منتهی به این مساله میشود) آیا کثرات عالم رااصیل نمیدانست؟؟؟ اوهرگز نتوانست ازتباین دوماهیت مستقل به نام‌نفس وبدن فراتر رود.چگونه جوهری مجرد(نفس)میتواند جوهری جسمانی(بدن ومثلا درخت)را درک کند؟؟؟ از طریق ؟؟ از کجا بفهمیم صورت حاصله مطابق خارج است؟؟ راهی جز انشاءنفس باقی نمیماند. اینکه مانند نتیجه راپذیرفته وصراحتا اعلام کنیم حقایق مدرکه همگی ذهن انسان هستند، وگرنه راهی به فهم خارجی نیست.ماآنچیزی را میفهمیم که ذهن میسازد نه آنچه را که او بازتاب میدهد. قائلین به اصالت ماهیت‌درعالم بیشتر دعوِ تنزیه حضرت از ماسوای‌خلقی‌اش را داشته‌اند،وگرنه‌نتایج‌ اصالت‌ماهیت به هیچ‌عنوان‌توجیه پذیرنیست. ➖➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔸فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔸طیف نظریات بیش از آنکه راهگشای علمی و با این ابعاد مبهم و مجهول عالم باشند فرصتی مناسب جهت فروش فیلم های پر زرق و برق هالیوودی بوده.... علم باید رافع جهل باشد نه محرک خیال... فیلم (تلقین) نمونه‌ای از تلفیق: فیزیکالیسم+سوبژکتیویسم+ناخودآگاه فرویدی.... است. جهان عبارت است از امتداد جسمانی که فاقد بُعد مجرد می‌باشد وماهیتی کمی دارد( ) ذهن انسان افاضه کننده حقیقت این امتداد جسمانی است. ذهن سازنده معنا و اعطا کننده حقیقت به ماده تاریک خارج از ذهن است( ) در این فرآیند ذهن به صورت بندی اموری که بدانها التفات و آگاهی ندارد و در سیرزمان فراموش کرده وبه بُعد مخفی روان فروکاسته می‌پردازد. (ناخودآگاه فرویدی) گرچه پیش از پدیده خواب به عنوان سیر انفسی بشر به عالم ملکوت و مشاهده آفاق مثالی بود اما در نگاه جدید خواب حاصل تراوش ناخودآگاه ذهن است. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
تاریخ نقادی وهمچنین واژگونی میباشد. شاید دقیق‌ترین تعبیر درباره سخن باشد، اودرابتدای کتاب پدیدارشناسی درتوصیف فلسفه خود( که به مثابه اوج است) آنرا، 《افلاطونِ برعکس باخوانشی 》میداند. @falsafeh_nazari
✅وجود ذهنی وایدئالیسم مساله پس از مهمترین مبنای تفکر میباشد.حقایقی مستقل ازانسان درعالم خارج موجود هستند(اصل واقعیت) وانسان میتواند صورت وتمثیلی آن موجودات را آنگونه که هستند دریافت کند.به عبارتی ذهن انسان حیث کشفی دارد،یعنی قادر است واقعیات خارج ازخود را آنگونه که هستند نشان دهد واین بازنمایی واقعیت به نحو مفهومی وحصولی میباشد. وجود ذهنی دو بُعدو حیث مهم دارد: اول_حیث ارتسامی: یعنی ذهن بشر درابتدا خالی از صورت‌های مفهومی است وبه مرور زمان از عالم خارج صورتهای رادریافت میکند. دوم_حیث حکایی: صورت ارتسامی حاصل درذهن، از مصادیق خارجی حکایت میکند. بنابراین وجود ذهنی یعنی صورتهای حاصل از موجودات خارجی که حاکی ازآنهامیباشد. اما ظهور توام با جرح ونقد وجود ذهنی بود. بُعد ارتسامی آن رامورد نقد قرار داد.به اذعان وی ذهن بشر درابتدا خالی از صورتهای ارتسامی نیست.بلکه هرانسانی به نحو فطری حائز سه مفهوم ذهنی، نفس،خدا وجهان میباشد.لذا ذهن همچون آیینه‌ای که منعکس کننده حقایق خارجی است نمیباشد. بلکه به نحوفطری حائز بخشی از واقعیت است. به نقد حیث دوم وجود ذهنی یعنی حیث حکایی وکشفی آن‌ پرداخت. اوبرخلاف دکارت به حیث ارتسامی ذهن قائل بود، عقل به نحو فطری دارای هیچ صورت‌ومفهومی نمیباشد. اما آیاتصورات وتصدیقات ذهنی، به نحوکامل ودقیق ازعالم خارج حکایت میکند؟؟چه دلیلی برتطابق مفاهیم ذهنی بامصادیق خارجی وجود دارد؟؟از نظر هیوم هیچ راهی برای رسیدن به واقعیت یقینی خارجی وجود ندارد. اساسا امر یقینی که درپی رسیدن به آن بودحاصل انطباق صورتهای ذهنی بامصادیق خارجی نمیباشد.بلکه حالتی از روان انسان است که براثر تکرر مشاهدات جزئی_متوالی ایجادمیشود. بنابراین دوجریان مهم فلسفی و هرکدام به ابطال یکی از حیثیتهای وجودذهنی پرداختند. دراین بین میتوان رافاتح این نزاع فلسفی دانست.او هردوجریان فوق رامورد نقد قرار داد،ازنظروی هردو گروه در فضای فکری وجود ذهنی بسرمیبرند.یعنی هرکدام باوردارندکه چیزی درذهن است که حکایت از خارج میکند.وازطرفی مساعی آنهامعطوف به تطابق ذهن با عالم خارج است.به زعم وی راهکار برون رفت ازمشکل فوق انکارمساله وجود ذهنی است.اساسا نباید به دنبال انطباق صورتهای ذهنی باحقیقت خارجی باشیم زیرا ذهن حکایتگرموجودات خارجی نیست. بلکه ایجاد کننده معناوهویت آنهاست. ذهن انشاء کننده واقعیت است نه حکایتگر آن. شکل تکامل یافته ایده کانت در این عبارت خودرانشان داد که (طبیعت حاصل کار انسان است) بدین معنا که اگر انسان نباسد هیچ چیز دارای هویت ومعنا نمیباشد.چرا که طبیعت حاصل صورتگری وفعالیت قوای فاهمه در ساخت وانشاء هویت وماهیت خارجی میباشد. با وجود انسان،درخت وکوه معنا وهویت میابند. چنانچه انسان نباشد طبیعت چیزی جز کثرات بی ربط پراکنده فاقد هویت ومعنا نمیباشد. همه چیز حاصل ظهور ذهنیت انسان است. گرچه فلاسفه بعد از هگل به نقد وابطال کانتی وهگلی پرداختند،اما فوق به استکبار واستیلاطلبی انسان مدرن منتهی شد. بنابراین میتوان گفت ایدئالیسم همراه با انکار وجود ذهنی میباشد واین همان کانت درفلسفه بود. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari