eitaa logo
فلسفه نظری
2.1هزار دنبال‌کننده
458 عکس
76 ویدیو
69 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
b.m4a
31.07M
─⊰❋✿✿❋⊱─ ❀› ❀› ◎مدخل 【فلسفه در معنای عام علم به حقیقت اشیاء میباشد. ودر معنای خاص تفکر استدلالی وقیاسی است.】 ┅┅┅┅──✺──•⊰➺ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ گامی بزرگ در جهت احیای حکمت مشاء به مناسبت چاپ کتاب تحریر اصول اقلیدس. که شامل تحریر خواجه نصیرالدین طوسی، ترجمه قطب‌الدین شیرازی وبا حواشی میر سید شریف جرجانی و تعلیق سید عبدالله انوار میباشد. صرفا شامل و نبود بلکه به پیوستگی علوم نظری وعملی با غلبه نگاه فلسفی قائل و پایبند بودند. فیلسوف مشائی مقید بود که از منظر الهیات فلسفی خود به اموری چون و بپردازد. یعنی آنچه در باب سطح وحجم وجسم میگفتند تحلیل مساله از نگاه علم نبود بلکه از این منظر بود که وقتی فیلسوف به واقعیت واحکام سطح وحجم وجسم ازاین حیث که ظهورات واقعیت‌اند میپردازد به چه نتیجه‌ای میرسد؟ لذا گرچه در ریاضیات جزء طیف علوم حقیقی یا فلسفه (بالمعنی الاعم) بود اما در ریاضی و طبیعیات خود بخشی از پروژه عظیم هستی شناسی و واقعیت پژوهی وفلسفه (بالامعنی الاعم) بودند. خروجی جریان مشائی در تاریخ تمدن اسلام به نگارش درآمدن دایره المعارف‌های بزرگ علمی وفلسفی در جهت بررسی ابعاد مختلف حقیقت ومعرفت بشری بود. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 💠فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
┄═❁❁࿇༅═‎‌‌‌‌‌‌┅─ 🔻 : من از چندین نفر پرسش داشتم همه عنوان می‌کنند که و ،استدلالی تر از هستند و یا فلسفه رو همون مطالب و حالا به نحو فلسفی میدونند چرا این برداشت رو دارند و میگن ملاصدرا بدون عرفان از کار میفته ؟ مگه ملاصدرا چه فرقی با ابن سینا داره؟ ࿇༻⃘⃕༻⃘⃕❀༅═┅─ 🔸 : باید بین مسائل فلسفی و طریق اثبات آنها تفاوت قائل شد توضیح آنکه: فلسفه حائز دو مقام است. ۱_مقام جمع آوری ۲_مقام داوری. در مقام جمع آوری فیلسوف صاحب ایده‌ و نظریات و مسائل خاص میباشد. و در مقام داوری فیلسوف سعی میکند آن ایده و فکری که دارد را با روش استدلال و قیاس و برهان اثبات کند. نکته اینجاست که جناب مسائل فلسفی که طرح می کند به تبع فضای مشائی، مسائلی است که حال و هوای امور طبیعی دارد یعنی بیشتر به مسائلی مانند حرکت و سکون، جوهر و عرض، مقولات عشر، نفس افلاک، نفوس فلکی، قوای ادراکی وجود ومساوقاتش و....میپردازد. البته در چند اثر مانند نمطهای آخر کتاب الاشارات یا در کتاب حی بن یقظان وارد مسائل عرفانی نیز می شود. اما بطور کلی مسائل و ایده‌هایی کلی و آنچه جناب بوعلی در مقام جمع‌آوری مطرح می‌کند حال و هوای عرفانی ندارد. اما ایده های فلسفی بیشتر حال و هوای عرفانی دارد یعنی صدرا در مقام جمع‌آوری توجه زیادی به قرابت و نزدیکی مسائل فلسفی با مسائل عرفانی دارد. ایده‌های را از عرفان اخذ کرده. وسعی در اثبات استدلالی وفلسفی آنها دارد. اما هر دو در مقام داوری به شدت مقید به ارائه استدلال و قیاس منطقی و فلسفی می باشند. این نکته قابل طرح است که ملاصدرا در هیچ اثر و کتاب فلسفی برای اثبات مسائلش به امور غیر استدلالی نظیر عرفان اشاره نکرده است. اتفاقاً به نظر من جنبه استدلالی ملاصدرا به مراتب قوی‌تر از بوعلی می باشد. بر این اساس نمی‌توان مکتب فلسفی ملاصدرا را ضعیف و ناقص دانست چرا که فلسفه عبارت است از شهود عقلی فیلسوف نسبت به حقیقت. وقتی فیلسوف از فطرت اول که مقام تدبیر امور روزمره است منقطع میشود و به مواجهه با هستی میپردازد و دچار حیرت میشود... درواقع فلسفه آغاز میشود. هر فیلسوفی در این مقام به بُعد وحیثیتی از حقیقت توجه میکند. برخی به بُعد طبیعی هستی توجه میکنند مانند مشائیان و برخی مثل ملاصدرا به حیث عرفانی وشهودی هستی توجه میکند. لذا هر فیلسوفی ایده و کشفی از حقیقت دارد و نمیتوان او را به این خاطر توبیخ کرد. آنچه که مهم است مقام داوری می باشد این مطلب خیلی مهم است که آیا فیلسوف میتواند یافته حضوری و آن کشف عقلی خود از هستی و واقعیت را با زبان عقل و برهان برای دیگران توضیح داده و اثبات بکند؟؟ یا نه؟؟ که البته صدرا در این زمینه بسیار موفق عمل کرده البته ما منکر وجود نقد به حکمت متعالیه نیستیم اما دستاورد کلی فلسفه صدرایی توجه زیاد به عقل می باشد 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔹فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari
✅ رسالة العشق به اعتقاد ترتیب عالم جسمانی بدین نحو است که زمین خاکی را کره آب دربر گرفته و سپس کره هوا و آنگاه کره آتش همگی را احاطه کرده البته قائل بود کره آتش وجود ندارد بلکه سطحی از هوای اطراف زمین داغ است و گمان کرده‌اند که کره مستقلی به نام آتش است. الغرض این سه کره بعلاوه کره خاک را نامیده‌اند که همگی بسیط میباشند. بالاتر از کره هوا (به تعبیر امروزیها جو واتمسفر) جهان است. ، کره جسمانی شفافی است که زمین را احاطه کرده و ماه چون میخ درآن فرو رفته وبراثر گردش فلک، ماه نیز اطراف زمین میچرخد. لذا اولین فلک احاطه کننده زمین است سپس قرار دارد که قضیه آن نیز مانند ماه است یعنی چون فلک میچرخد سیاره عطارد که چون میخ در آن فرو رفته هم‌میچرخد. پس فلک است که سبب گردش وحرکت سیارات وکواکب است. افلاکی هستند که به ترتیب چون مدارهای مشخصی زمین را فراگرفته‌اند سپس است که مدار حرکت تمام ستارگان آسمان است ودرنهایت که تمام عالم جسمانی را احاطه کرده وبراثر حرکت آن همه چیز حرکت میکند. براین اساس عالم تحت فلک قمر را عالم عناصر، عالم کون وفساد، و عالم فراتر از فلک قمر را عالم افلاک وفلکیات میخواندند. افلاکی که حامل سیاره هستند(به جز فلک ثوابت وفلک اطلس) هفت فلک میباشند که به معروف هستند. به اعتقاد قدماء حرکات افلاک سبعه وستارگان وکرات دیگر تاثیر مستقیمی بر عناصر وموجودات زمینی دارد. از این رو به افلاک که تاثیر گذار هستند، آباء سبعه و به عناصر اربعه که تاثیرپذیر هستند، اُمهات اربعه میگفتند. اماحاصل این تاثیر و تاثر افلاکی و زمینی موالید ثلاث یا عناصر مرکبه است.یعنی بر اثر این فرآیند آسمانی و زمینی عناصر اربعه بسیط با یکدیگر ترکیب میشوند و سه موجود معدنیات(سنگ وکوهها) نباتات(گیاهان) حیوانات(موجود متحرک الاراده و حساس که مصداقش انسان و سایر حیوانات است) پدید می‌آیند. لازم به ذکر است که مفهوم نظریه افلاک اشاره به این دارد که همه سیارات و ستارگان آسمان براساس نظم و قاعده‌ای حرکت میکنند که این نظم براساس حرکت یک جسم شفاف به نام فلک است، البته در نجوم جدید به جای افلاک، نظریه مدارها وجود دارد یعنی هر جسم آسمانی براساس مداری غیرجسمانی حرکت میکند. لذا فرق نجوم قدیم وجدید در آن است که نجوم قدیم یک جسم شفاف به نام فلک را عامل نظم سیارات وسنارگان در حرکات خود میدانستند ولی علم جدید عامل نظم وحرکت را امری غیر جسمانی به نام مدار میداند بلکه از سنخ انرژی‌ ویا نیروی مغناطیسی ویا نیروی گریز از مرکز هستند. با این حساب اصل نظریه افلاک باپیدایش علم جدید باطل نشده بلکه مصداق نظریه افلاک که جسم شفاف است باطل شده. براساس آنچه پیشتر گفته شد تصویری که از زمین و افلاک، آسمان و فرش ترسیم شد همه آنها مانند یک پیکر واحد هستند که در ارتباط با یکدیگر خود را بسط داده و حیات وبقاء را ادامه میدهند. در کتاب رسالة العشق میگوید در تمام اجزاء عناصر بسیط ومرکب ودر تمام ابعاد افلاک وآسمانها، از سنگ گرفته تا زحل ومشتری، از قمر تا فلک محیط و جریان دارد. از فرش تا عرش همه عاشق وجوینده عشق می‌باشند. این طلب کمال و شوقِ عشق در ارکان تمام موجودات عالم درجریان است. با عشق زنده میشوند باعشق باقی میمانند و با عشق به سمت کمال حرکت میکنند. شور عشق است که سبب چرخش افلاک و ستارگان و ترکیب عناصر و تولید و توالد گیاهان و حیوانات میشود. برخلاف نگاه و عصر که آسمان وزمین را حاصل اجتماع سنگها و گازها و عناصر شیمیایی میدانند که در ارتباطی انضمامی یک کل مکانیکی را تشکیل داده اند وفاقد هرگونه بُعد مجرد روحانی میباشند، در نگاه شرقی و حکمی عالم به مثابه کل واحد زنده‌ای است که در حرکت حُبّی وشوق نیل به کمالات و رسیدن به خیر مطلق در حرکت وصیرورت است. 𖤓┅┅┅┅┅┅┅┅┄‌┄‌ 🔸فلسفه نظری ⌜@falsafeh_nazari