eitaa logo
فلسفه نظری
2.4هزار دنبال‌کننده
529 عکس
83 ویدیو
128 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ موسیقی کبیر کتاب اصلی‌ترین وتاثیرگذارترین کتاب و منبع تمدن اسلامی درباره مساله موسیقی میباشد. این کتاب تغییرات مهمی در نگرش مسلمانان نسبت به موسیقی ایجاد کرد.‌ فارابی مکتب موسیقیای خود رابا انتقادات صریح وجدی نسبت به یونیان و نگرش و پیروانش مثل و آغاز کرد. او در مقدمه کتاب موسیقی کبیر باانتقاد از و پیروان اودرجهان اسلام که آنها را (آل فیثاغورس) مینامد میگوید: تفکر آنهانسبت به علت پدیده‌ها و غایت آنها ونحوه ارتباطشان بایکدیگر صحیح ودقیق نبود لذا سخنان خارج از صحتی درباره موسیقی گفته‌اند. فارابی در قدم نخست به تقسیم موسیقی به دوفن و میپردازد وبرخلاف کندی، بنیاد موسیقی نظری را نه بر جهان‌شناسی فلسفی بلکه بر موسیقی عملی میگذارد و اساس موسیقی عملی رابر بنیان می‌نهد. به اعتقاد وی فرد محقق در علم موسیقی نظری، نباید موسیقی را از دل ریاضیات ورصد ستارگان وکیهان‌شناسی بیرون بکشد بلکه باید به (دستِ نوازندگان) عصرخود نگاه کند واز عمل نواختن ابزار موسیقی توسط نوازندگان، علم موسیقی را استخراج کند. براین اساس مبنای موسیقی بر تجربه میباشد. لذا  فارابی توضیحات مفصل مربوط به استقراء وتجربه را در کتاب موسیقی بیان میکند نه در کتاب فلسفه ومنطق. فارابی دربیان چیستی موسیقی به بیان نوعی انسان شناسی میپردازد.او میگوید انسان مانند سایرموجودات دارای آواهای پیشازبانی است که برای بیان احساساتش از آنها استفاده میکند. این آواها تحت تاثیر تصرفات قوه عاقله بخشی تبدیل به زبان میشوند، وبخشی تبدیل به موسیقی. این تبدیل بر مبنای منطق ذهنی انسان است.لذا ریشه تمام زبان‌ها وآواهای موسیقی یک ساختار وبنیان مشترک است.به عبارتی ریشه موسیقی نه در حرکات افلاک وکواکب که در نهاد عقلانی_منطقی انسان نهفته است. از همین‌جا یک قطع ارتباط بین موسیقی وافلاک رخ میدهد.به عبارتی فارابی موسیقی را ازآسمان به زمین می‌آورد. کندی اعتقاد داشت که موسیقی مبتنی بر حیث کیفی ومجرد عالم است لذا ملاک خوش آوایی وزیبایی موسیقی تطابق آن با نوای باطنی افلاک است.اما فارابی حیث فراطبیعی موسیقی رانفی کرد وآنرا کنشی طبیعی_انسانی معرفی کرد.دراینجا این سوال مطرح میشود که ملاک خوش‌آهنگی وزیبایی موسیقی از نگاه فارابی چیست؟؟ فارابی ملاک فوق را مانندکندی، مطابقت نمیداند بلکه معیار زیبایی موسیقی را شنوایی وادراک انسان معرفی میکند. به عبارتی او ملاک موسیقی زیبا را انسان میداند نه حیث افلاکی وباطنی طبیعت. او تاکید میکند که این خوش‌آهنگی نسبی است وبرای همه یکی نمیباشد. او برخلاف کندی وپیروانش اعتقاد داشت موسیقی پیش از شنیده شدن هیچگونه تاثیری ندارد، اینطور نیست که موسیقی به نحومستقل درافلاک درجریان باشدوانسان چه آنرا بشنود وچه نشود دارای آثارباشد. موسیقی به نسبت ادراک انسانی دارای تاثیر است. ومحور این ادراک بشری قوه میباشد. در فلسفه اسلامی فعال میباشد و انفعالی نیست. یعنی از نگاه فارابی موسیقی ابزار تاثیر گذاری نفس انسان بر سایرنفوس است. نه آنکه نوایی افلاکی باشد که بشر در مقابلش صرفا منفعل است. نقل است که فارابی بر بالین فرد بیهوش حاضر شد، آهنگی نواخت واو رابه هوش آورد. ➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
✅ در فن سماع بعد از و سومین نگاه و مکتب پیرامون موسیقی درجهان اسلام، جریان تفسیر عرفانی از موسیقی یا همان میباشد.از اواسط قرن دوم هجری مباحثی درباره موسیقی و سماع دربین مطرح شد. مجموعه فتاوای وعالمان دینی در مذمت و قبح موسیقی، اهل عرفان را واداشت تادر توجیه موسیقی عرفانی واثبات آنکه سماع مصداق حرام فقهی نیست مباحثی رامطرح کنند ورساله‌های رابه نگارش درآورند. نتیجه آنکه رساله‌های با عنوان درعالم اسلام به نگارش درآمد که محور همه آنها تبیین جایگاه والا وعرفانی سماع بود. لازم به ذکر است که سنت عرفانی عنایتی به ندارد بلکه توجه اصلی آنها به موسیقی بود که در سماع وحلقه ذکر اهل سلوک بکار میرفت. لذا آنها اصطلاح موسیقی را به کارنمی‌بردند وبه جای آن از لفظ سماع استفاده میکردند.زیرا موسیقی بماهو مساله آنها نبود بلکه مساله اصلی این بود که سماع چیست؟ وچه میکند؟ در سنت عرفانی وتصوف، سماع با آفرینش وخلقت هم ریشه میباشد. آنچه در بدایت خلقت رخ داد ظهور وتجلی اسماء وصفات الهی بود. این امر به نحو تدریجی ومرحله‌ای رخ نداد بلکه چون اراده حق‌تعالی دائر برخلقت موجودات شد، مخلوقات از کتم عدم رخ نموده وآفاق هستی از اشراق لاهوتی قادرمطلق منور گشت. چنانچه در آمده است «بَدِيعُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وإِذَا قَضَىٰ أَمْرًا فَإِنَّمَا يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ_او آفریننده آسمانها و زمین است و چون اراده آفریدن چیزی کند، به محض آنکه گوید: موجود باش، موجود خواهد شد_بقره۱۱۷» براین اساس اصطلاح «کُنْ فَیَکونُ_باش پس موجود می‌شود» در معارف دینی برخلقت اشیاء به محض اراده خداوند اشاره دارد.و عالمان این عبارت را بیانی تمثیلی از این حقیقت می‌دانند که اراده خداوند مساوی با خلقت اشیاء است. این مساله در بین عرفا باعنوان (قولِ کُنْ) مشهور است. یعنی هنگام خلقت گویا حق‌تعالی گفت: باش...پس همه چیز موجود شد. به اعتقاد عرفا این خطاب کُنْ خداوند به نحو تکوینی در کنه ذات موجودات نشسته وهر سماعی اگرخوش‌آیند است درواقع یادآور همان خطاب ازلی قولِ کُن میباشد.براین اساس چون سماع به ابتدای خلقت برمیگردد باعث میشود که در ذات همه موجودات جاری باشد.لذا تسبیح وتمحید موجودات در واقع سماع آنها است. شیخ العرفا سماع رابه دونوع مطلق ومقید تقسیم کرد.سماع مقید همراه باساز وموسیقی وذکر میباشد. ودر سماع مطلق تمام عالم به سبب شهود اسماء الله درحال وجد وسماع میباشند.لذا سالک درنهایت سلوک باید به جایی برسد که سماع موجودات را ابتدا به زبان انسانی وسپس با زبان خودشان بفهمد. براین اساس عرفا از موسقیهای سخن میگفتند که در عالم کشف وشهود شنیده بودند. درسنت عرفانی موسیقی وسماع وسیله‌ای است که فرد را باحقیقت هستی مواجهه میکند.اما این مواجهه نه مانند قول کِندی از طریق بازنمود ومحاکات جهان ویانه مانند قول فارابی از طریق خیال وتمثیل بلکه سالک به نحو بیواسطه وحضوری به دیدار باطن عالم وشهود حقیقت نائل میشود. لذا میگوید: (باشد که جلسه سماع ازعبادت هفتاد ساله پیش‌تر رود) زیرا سماع سبب جمعیت خاطر وصفای باطن وزدودن زنگار از دل میشود بدین روی مُحرِک شوق سالک شده وحجب روحانی رابرطرف کرده وموجب کشف وشهود میشود. در نمط نهم اشارات موسیقی را یکی از سه ابزار ریاضت دانسته. زیرا موسیقی باعث میشود توجه نفس از محسوس کم شود واگر نفس سالک قوی باشد لاجرم به عالم بالا صعود کرده واز حقایق علوی کسب معرفت میکند. ➖➖➖➖➖➖➖➖ 💠فلسفه نظری @falsafeh_nazari
🔻 پرسش: سلام آقاى دکتر، آيا ابن سینا به فیلسوفان خسروانی نظر داشته یا به افلوطین در شرح اثولوجیا؟ و آيا فیلسوفان خسروانی گرایش درونی و اشراقی داشتند؟ پاسخ: سلام بر شما اساسا شخصی به نام را نمی‌شناسد. کتاب «اثولوجیا» ماجرائی دور و دراز دارد و البته دربارهٔ آن، مطالعات و تحقیقات داخلی نداریم. بنده دربارهٔ «اثولوجیا» مباحثی دارم که بخشی از آن‌ها در کتاب «گزارشی کوتاه از فرصت مطالعاتی» آمده و مباحث بیش‌تری را در کتابِ «درآمدی به تاریخ فلسفهٔ اسلامی» آورده‌ام. چکیدهٔ سخنم در بارهٔ «اثولوجیا» این است که این اثر، گرچه در اصل خود - که اینک موجود نیست- برگرفته از تاسوعات افلوطین است اما این اثر موجود، ساختاری کاملا متفاوت از ساختار فلسفهٔ افلوطین دارد و شاهدش این است که نه خدای آن (باری تعالی)، احد افلوطین است ؛ نه عقل آن، عقل افلوطین؛ و نه نفس آن، نفس افلوطین. به گمان این بنده، «اثولوجیا» ساخته و پرداختهٔ فیلسوف گرانقدر است. در پهنهٔ تفکر فلسفی‌اش، علاوه بر منابع دیگر، تحت تأثیر اندیشه‌های اشراقی و به تعبیر «خمیرهٔ ازلی» است و ضرورت عبور از عقل محض فلسفی یا حکمت بحثی، به ساحت عقلانیت عرفانی و حکمت رمزی را در متن آثار او می‌توان به تأمل نشست. از دین زرتشت، سه طریقت عرفانی و اشراقی نشأت و جریان یافته است که عبارتند از: تفکر زروانی - تفکر مزدکی - تفکر میترائی 👤دکتر نصرالله حکمت ╰๛---๛---๛----------------- @falsafeh_nazari
🔻حاصل تحقیقاتی که تاکنون دربارهٔ انجام گرفته حکایت از این دارد که گرچه این اثر در بسیاری از موارد ، موادّ خود را از انئاد چهارم ، پنجم و ششم افلوطین گرفته است، اما می‌توان گفت که توسط متفکر و فیلسوفی مسلمان، به ساختار خاصّ خود رسیده و صورت‌دهی شده است ؛ و روشن است که آن چه یک اثر را، اثری خاص و منحصر به خود می‌کند، نه موادّ آن که صورت و ساختار آن است. از جانب دیگر نتیجهٔ برخی از پژوهش‌ها نشان می‌دهد (به بخش بعد نگاه کنید) ، و شواهد و قراین نیز دلالت دارد بر این که مقدمهٔ اثولوجیا را نخستین فیلسوف مسلمان نوشته است. حال سخن ما این است که در این اثر که با وضوح تمام، بسیاری از آراء و اقوال مطرح شده و اساساً به قصد طرح همین آرا و اقوال تکوّن یافته و ترجمه و تفسیری است از بخش‌هایی از انئادهای افلوطین ، اما از آن‌جا که ترجمه و تفسیر و اصلاح آن، و نیز تنظیم مطالب و افزوده‌هایی به آن، توسط فیلسوفی مسلمان انجام یافته، از صورت محضِ نوافلاطونی خارج شده است. به بیان دیگر این فیلسوف مسلمان با هوشمندی تمام ، از آرا و افکار و اقوال فیلسوفی یونانی استفاده کرده و آن‌ها را در جهت نخستین گام‌ها برای تأسیس فلسفه‌ای به کار برده که اساساً خطّ مشی این فلسفه با خط مشی متفاوت است. در این خطّ مشی فلسفی نوین، تقدّم منطقی و تقدّم زمانی امور معقول و مباحث فلسفی صرف، تقدّمی انسانی و تاریخی تلقّی شده است که باید نهایتاً در پرتو «ایمان به غیب» قرائت شود تا به برگ و بار بنشیند؛ و بدین گونه است که این فیلسوف مسلمان، آگاهانه و با چشم باز تحت تأثیر اندیشه‌های فیلسوفی یونانی قرار دارد و می‌خواهد با هاضمه‌ای قوی و نیرومند، معقولات و فلسفیّات را در جهت تحقّق تفکّری فرافلسفی قرار دهد. 📚گزارشی کوتاه از فرصت مطالعاتی 👤دکتر نصرالله حکمت ╰๛---๛---๛------------------- ⌜@falsafeh_nazari