eitaa logo
فلسفه نظری
2هزار دنبال‌کننده
430 عکس
71 ویدیو
52 فایل
🔮شناخت عقلانی پیرامون حقیقت‌ موجودات‌ را فلسفه‌نظری گویند. ✔والحّقُ لایعرفُ الّا بِالبُرهان لابِالرِجال @eshragh1300
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴تمثیل غار افلاطون @falsafeh_nazari
🔴مادی گرایان و تفکر سطحی آنان ⬅️صدر المتألّهين در اواخر جلد دوم اسفار کلماتی از ثاليس و انکسيمانوس و آناکساگوراس‌‌‌‌‌ و انباذقلس و افلاطون و ارسطو و ذيمقراطيس و اپيکور و عده ديگر نقل می‌‌‌‌‌کند و مدعی است که کلمات پيشينيان مشتمل بر رموز و لغزها بوده و ناقلين، مقصود حقيقی را درک نکرده ‌‌‌‌‌اند و خود مشاراليه کلمات آنها را به مدعای خود در مسأله حرکت جوهريه و حدوث عالم تأويل می‌‌‌‌‌کند. 💠ادلّه‌‌‌‌‌ ای که معمولًا بر مادی بودن عده‌‌‌‌‌ ای از قدما يا متأخرين اقامه می‌شود مطالبی است که ارتباطی با اين مسأله ندارد، از قبيل «اعتقاد به ماده المواد و ماده اصلی» يا «تعليل حوادث طبيعت به علل طبيعی» يا اعتقاد به اينکه «نظام هستی يک نظام وجوبی و ضروری است» يا اعتقاد به اينکه «هيچ شيئی از لا شئ به وجود نمی‌‌‌‌‌آيد» و يا «اهميت دادن به منطق تجربی در تحقيق مسائل طبيعت» و امثال اين ها. 💠ماديين در اثر عدم تعمق در مسائل الهی، پيش خود گمان می‌‌‌‌‌کنند که مسائل بالا منافی با اعتقاد به عالمی ماوراء عالم طبيعت است و از اين رو هر کسی که تفوّه به يکی از مسائل فوق کرده است او را در جرگه مادیین به شمار آورده‌‌‌‌‌اند و با اينکه خود آن اشخاص تصريح می‌‌‌‌‌کنند به خلاف، باز ماديين دست بردار نيستند. 🔰پ.ن: مخالفان فلسفه و حکمت اسلامی(تفکیکیان و نو تفکیکیان و عده ای از عرفا) نیز مانند مادیین، حتی الفبای فلسفه را نیز فهم نکرده اند و با سه سال مطالعه سطحی، شروع به نقد فلسفه و حکمت می‌کنند، فارغ از اینکه عناوین را فهم کنند. . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد. ⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند. @falsafeh_nazari ⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست. ✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند. @falsafeh_nazari ⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد. ✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد: ♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد. ♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود. @falsafeh_nazari
🔴در واقع این تمثیل بیان می‌کند که این جهان سایه‌ایست از آن جهان حقیقی که همان عالم کلی یا عالم مُثُل می‌باشد. @falsafeh_nazari ⬅️غار نیز تمثیلی است از این عالم که همان سایهٔ مثل است و تنها کسی که می‌تواند خود را به عالم حقیقی برساند فیلسوف است. ⬅️وظیفه فیلسوف این است که خود را از این عقاید باطل و غیر عقلانی مردم درباره جهان هستی به دور کند و حقیقت را از خاستگاه حقیقی آن یعنی همان عالم مُثُل لایتغیر جستجو وشهود کند. @falsafeh_nazari
🔴شر، فلاسفه، و مقصود آنان از عدمی بودن شر ⬅️مرحوم آخوند پس از نقل اين اقوال می‌‌‌‌‌گويد بعد از اينکه ما مسئله ماده و صورت را به آن شکل اثبات کرديم که محال است ماده قدیم ذاتی باشد، لذا ممتنع است چنين اموری و بنابراين چنين چيزهایی نبوده است. ⬅️بعد مطرح می‌کنند آيا «شر بالقوه» خير از «شر بالفعل» است؟ ⬅️در تتمه اين فصل، مرحوم آخوند مطلبی را تحت عنوان‌‌‌‌‌ «وهم و اندفاع»مطرح می‌‌‌‌‌کنند که در واقع يک اشکال و جواب است. ⬅️مستشکل‌‌‌‌‌ می‌‌‌‌‌گويد ما قبول نداريم که هر فعليتي بر قوه خودش فضيلت دارد. گاهی بر عکس است؛ يعنی قوه، خير از فعل است و فعل، شر از قوه است، زيرا خود شر ممکن است بالفعل باشد و ممکن است بالقوه باشد. آيا «قوه شر» بهتر است يا «فعليت شر»؟ آيا می‌‌‌‌‌توانيم بگوييم فعليت ظلم اشرف از قوه ظلم است؟ 💠مرحوم آخوند جواب می‌دهد که اصل سخن شما درست است ولی اگر همين را خوب تحليل کنيد، می‌‌‌‌‌بينيد که حتی در اينجا هم در نهايت امر، باز شريت به عدم و قوه بر می‌‌‌‌‌گردد و خيريت به وجود و فعليت. 💠لذا ما برای توضيح پاسخ مرحوم آخوند بايد مطالبی را عرض کنيم!می‌دانیم که فلاسفه می‌‌‌‌‌گويند که شرور به اعدام(معدومیت)، و خيرات به وجودات منتهی می‌‌‌‌‌شوند. 💠تحليل اين امر ساده است و نیاز به شرح نیست، اما در جاهايی مثل اينجا و حتی در مبحث «خير و شر»، مرحوم آخوند اين مطلب را مکرر می‌‌‌‌‌گويد که «منشأ همه شرور قوه است». ايشان در مورد هيولای اولی که قوه محض است گاهی چنين تعبير می‌‌‌‌‌کند که هيولی منبع ظلمات و منشأ شرور است و تمام شرور و ظلمات از هيولای اولی سرچشمه می‌گيرد. 💠 اين را ممکن است بگوييم از يک نظر درست است، برای اينکه ما ديديم که شر در جايی است که عدم باشد ولی نه عدم مطلق، بلکه عدم چيزی که شأنيت وجود دارد. 💠اگر چيزی شأنيت وجود نداشته باشد، شريتی هم ندارد، مثل جاهل بودن ديوار است. ⬅️پس اين سخن که مي‌‌‌‌‌گويند شر به عدم برمب‌‌‌‌‌گردد ولی عدمی که توأم با قوه باشد و به بيان ديگر عدمی که شأنيت داشته باشد (عدم ملکه) نه عدم مطلق، سخن درستی است. اگر هر موجودی هرچه نداشت استعدادش را هم نمی‌‌‌‌‌داشت، يعنی همه چيز بالفعلِ محض بود، ديگر شری در عالم نمی‌‌‌‌‌بود. در شرور اضافی مثل ظلم، وقتی موجودی به موجود ديگر شر وارد می‌‌‌‌‌کند، اگر در موجود دوم، استعداد پذيرش شر نمی‌‌‌‌‌بود شری پديد نمی‌‌‌‌‌آمد. 💠اگر استعدادی نبود، معنايش اين بود که با هيچ يک از تيغ های عالم هرگز رگ گردنی بريده نمی‌‌‌‌‌شد! بنابراين، اين هم حرف درستی است که استعداد است که شرور را به وجود آورده است. . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴ویلیام لین کرایگ و و برهان کیهانشناسی کلامی ♨️قسمت یازدهم. ⬅️گاهی هم از آن تعبير می‌كنند بـه امتن
🔴ویلیام لین کرایگ و برهان کیهانشناسی کلامی ♨️قسمت دوازدهم. ⬅️نقد و ارزيابی: ⬅️نخستين ايراد كه شايد ضعيف‌ترين باشد، اين اسـت که عبور از نامتناهس از آن رو مقـدور نيسـت كـه بـه زمـانی نامتنـاهی نيـاز اسـت و اگـر مـا چنـين زمـان نامتناهی ای در اختيار می‌داشتيم، چنين گذار يا چنين شمارشی ميسر می‌بود (Matson,1965:60)، ولی مـا در خلال استدلال ياد آورشديم كه سرشـت نامتنـاهی به گونه ای است كه عبور از آن ناممكن است و اين به محدود يا نامحدود بودن وقـت شمارشـگر يـا گـذار کننده ربطی ندارد. 💠انتقاد ديگر اين اسـت كـه شـمارش يـک كميـت نامحدود يا گذار از آن، درست به اين خاطر نـاممكن است كـه مجموعـه يـاد شـده داراي آغـاز نيسـت و كرايـگ در مجموعـه ای بـی آغـاز بـه دنبـال آغـازی می‌گردد . در نخستين آنتينومی كانت نيز سخنی شـبيه سـخن کرايگ به چشم می‌خورد. طرفداران الهيـات پويشـی بر آنند كه خداوند دارای وجودی متوالی يا زمانی بـی‌نهايت است و لذا از ازل با حوزه فعليت های محـدود دارای تعامل بوده است و همين تعامل را در آينده نيز ادامــه خواهــد داد لــذا از ديــد پروفســور وايتهــد و هارتشورن هر نقطه دلبخواهانه ای را كه انتخاب كنـيم و از آن به سمت عقب برويم، با مجموعه تكميل شده و نامحدودی از حـوادث رو بـروييم ايـن اسـت كـه هارتشورن، با اشاره به سخن كانت ميگويد "به پايان رسانيدن شمارش فرايندی غيـر قابـل تكميـل اسـت. 💠بلی، اگـر آغـازی در كـار مـی‌بـود كـه بايـد بـه آن می‌رسيديم ايـن سـخن درسـتی مـی‌بـود، امـا سـخن درست اينجاست كـه آيـا لازم اسـت آغـازی در كـار باشد" (Hartshorn,1970:126 ) پـس وقتـی كرايـگ می‌گويد فرايند شمارش قابـل تكميـل نيسـت، گويـا صرفاً يكی از ويژگی های نامحدود را بيان می‌كنـد "و بــا ايــن كــار چيــزی را اثبــات نكــرده اســت"(Sheields,1984:34). ⬅️اگر اين گونه باشد و كرايگ بكوشد بـا اشـاره بـه غير قابل شمارش بـودن نامحـدود نتيجـه بگيـرد كـه نامحـدود ممكـن نيسـت، دچـار نـوعی مصـادره بـه مطلوب شده است و سخنش به اين راجع مـی‌شـود كه نامحدود امكان پذير نيست، چون نامحدود اسـت، اما واقع اين است كه وی در اين دليل دوم نمی‌خواهد بگويد نامحدود ناممكن است، بلكه می‌گويد گـذار از آن ناممكن است. 💠ويليام وين رايـت، ماسـتون و جـی ال مكـی نيـز همين اعتراض را مطرح می‌كنند. ماتسون می‌گويد در استدلال كرايگ نقطه آغازی فرض شده كه از مـا بـی‌نهايت به دور است آنگاه نشان داده شـده اسـت كـه تلاش برای رسيدن به اين نقطه آغازِ بـی‌نهايـت دور ممكـن نيسـت؛ حـال آنكـه قـائلان بـه ازليـت مـاده می‌گويند: اساساً چنين نقطـه آغـازی در كـار نيسـت(Matson,1965:60). 💠در اين مورد حق با مورلند اسـت كـه مـی‌گويـد: اتفاقاً مـدافعان اسـتدلال كلامـی نامحـدود بالفعـل را جدی گرفته اند و می‌گويند: "اگـر بـی‌نهايـت بـالفعلی وجود داشته باشد، اساساً نقطه آغازی در كار نيست و نبودن اين نقطه آغاز است كه مشكل ساز است:"چون هيچ نقطه آغازی در كار نيست به ايـن مـی‌مانـد كـه بخواهيم سلسله اعداد منفی را شمارش كرده، به نقطه صفر(رخداد فعلی) برسيم(Moreland,2001:202). 💢 ... . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴براساس نظریه(عالم مثال)که افلاطون در توضیح آن (تمثیل غار)را بیان میکند؛در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد. ⬅️وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها)خواند. @falsafeh_nazari ⬅️در این عالم، صورت های جاودان و تغییر ناپذیر موجودات طبیعت وجود دارند. حقائق و واقعیات عالم که جاودان و دگرگونی ناپذیرند، تنها این صورتها هستند و آنچه ما با حواس خود درک می کنیم(یعنی پدیده های طبیعی و محسوسات)، چیزی جز سایه های این حقائق نیست. ✅وجود حقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است. تمام امور عالم چه مادی مانند حیوانات و جمادات و نباتات و چه غیر مادی مانند شجاعت، عدالت و تمام فضایل اخلاقی، صور و حقایقی دارند که نمونه کامل این امور بوده و در عالم مثال قرار دارند. @falsafeh_nazari ⬅️بلکه شناخت حقیقی فقط به صورت ها یا مثال های عالم تعلق می گیرد؛ زیرا شناخت حقیقی شناختی است که عقل به دست دهد و عقل نیز فقط با امور جاودان و تغییر ناپذیر عالم، یعنی با مثال ها سروکار دارد. ✳️بدین ترتیب در نظر افلاطون، حقیقت به دو بخش تقسیم می گردد: ♦️جهان محسوسات که شناخت ما از آن از راه کابرد حواس و بنابراین ناقص است. در این جهان همه چیز در حال تغییر است و هیچ چیز ثابت و دائمی نیست. در حقیقت در این جهان، هیچ چیز هستی و بود ندارد؛ بلکه این جهان، جهان نمودها و شدن هااست. چیزها می آیند و می روند و هیچ چیزی پایدار نیست و واقعیت ندارد. ♦️بخش دیگر، عالم مثال است که فقط با عقل می توان از آن شناخت کامل و حقیقی به دست آورد و این عالم را نمی توان با حواس ادراک نمود. @falsafeh_nazari
🔴افلاطون خاطر نشان می کند که اگر کسی، پس از صعود به روشنی خورشید، دوباره به غار برگردد، به علّت تاریکی نخواهد توانست درست ببیند، و خود را مورد تمسخر خواهد ساخت؛ و اگر بکوشد تا دیگری را آزاد کند و به سوی نور بالا بکشاند، زندانیان، که تاریکی را دوست دارند و سایه ها را واقعیّت راستین می پندارند، اگر بتوانند او را می گیرند و به مرگ محکوم می کنند. @falsafeh_nazari ⬅️این سخن را می توان اشاره ای به سقراط دانست، که کوشید تا کسانی را که به گفتار او گوش فرا می دادند روشن کند و انان را، به جای اینکه بگذارد به علت تعصّب و سفسطه گمراه شوند، برآن دارد که حقیقت و عقل را دریابند. ⬅️از اینجاست پافشاری او بردادن اهمّیّت زیاد به تعلیم و تریبت، که به وسیله ی آن جوانان می توانند تدریجاً به مشاهده ی حقایق و ارزشهای جاوید و مطلق رهبری شوند، و بدین ترتیب از گذراندن زندگی خود در«عالَم سایه وارِ» خطا و کذب و تعصّب و پیروی سوفسطائی و کوری نسبت به درک ارزشهای حقیقی، و غیره، نجات یابند. @falsafeh_nazari
🔴افلاطون به این نتیجه رسید که در ورای جهان مادی، باید حقیقتی نهان باشد. وی این حقیقت را عالم مثال( عالم این صورت ها ) خواند. وجودحقیقی متعلق به مثال ها است و عالم طبیعت فقط نمود آنها است @falsafeh_nazari
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت اول. ⬅️قصد بر آن داریم که دلایلی که شر را رد می‌کنند، به صورت اجمالی مرور نماییم: 💠۱.خدای متعال به حکم اينکه واجب‌‌‌‌‌الوجود علی‌‌‌‌‌الاطلاق است و فاقد هيچ کمالی و فعليتی نيست، هيچ کاری را برای رسيدن خودش به هدفی و کمالی و برای جبران کمبودی در خودش نمی‌‌‌‌‌کند؛ کار او به معنی حرکت از نقص به کمال نيست. از اين رو مفهوم حکمت درباره او اين نيست که او در کارهای خود بهترين هدفها را برای خود و بهترين وسيله ‌‌‌‌‌ها را برای رسيدن به هدفهاي خود انتخاب می‌کند. حکمت با اين مفهوم درباره انسان صادق است نه درباره خدا. حکمت الهی به معنی اين است که کار او رسانيدن موجودات است به کمالات و غايات وجودشان. کار او ايجاد است که خود به کمال وجود (از عدم) رساندن است و يا تدبير و تکميل و سوق دادن اشياء به سوي کمالات و خيرات آنهاست که نوعی ديگر از افاضه و تکميل است. يک قسمت از پرسشها و ايراد ها و اشکالها از قياس خدا به انسان پديد آمده. غالباً هنگامی که سؤال می‌‌‌‌‌شود «فايده و حکمت فلان مخلوق چيست؟» پرسش‌‌‌‌‌کننده خدا را مانند مخلوقی که در کارهايش از مخلوقات و موجودات حاضر براي هدف خودش می‌‌‌‌‌خواهد بهره بگيرد در نظر می‌‌‌‌‌گيرد و اگر از اول توجه داشته باشد که معنی حکمت الهی اين است که فعلش غايت دارد نه خودش، و حکمت هر مخلوقی غايتی است نهفته در نهاد خود آن مخلوق و خداوند او را به سوی غايت ذاتی خودش می‌راند، بسياری از پرسش‌هايش پيشاپيش پاسخ خود را دريافت می‌‌‌‌‌کند. 💠۲.اصل ترتيب: فيض الهی يعنی فيض هستی که سراسر جهان را دربر گرفته نظام خاص دارد. نوعی تقدّم و تأخّر و عليت و معلوليت و سببيت و مسبّبيت ميان موجودات و مخلوقات حکم فرماست که غيرقابل تخلّف است؛ يعنی هيچ موجودی نمی‌‌‌‌‌تواند از مرتبه خاص خود تجاوز و تجافي کند و مرتبه موجودی ديگر را اشغال نمايد. لازمه درجات و مقامات داشتنِ مراتب هستی اين است که ميان آنها نوعی اختلاف از نظر نقص و کمال و شدت و ضعف حکم فرما باشد. اختلاف و تفاوت به اين معنی که لازمه مراتب هستی است تبعيض نيست که ضد حکمت و ضد عدل شمرده شود؛ آنگاه تبعيض است که دو موجودْ قابليت يک درجه معين از کمال را داشته باشند و به يکی داده شود و از ديگری دريغ گردد، اما آنجا که اختلاف‌ها و تفاوت‌ها به قصورهای ذاتی برمی‌‌‌‌گردد، تبعيض نيست. 💢 ... . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
امام آمد ۱۲ بهمن ۱۳۵۷ - بازگشت حضرت امام خمینی (ره) به ایران پس از سالها تبعید گرامی باد. ➖➖➖➖➖ 🔴کانال فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥فیلم |یکی از ماندگارترین سرودهای انقلاب 🌷برخیزید برخیزید 🌷برخیزید رهبر آمد کنون در کنارتان تا سازد غرقه در بوسه خاک مزارتان 🌷تا گیرد خونبهای شهیدان ز اهرمن باز آمد رهبر ما پی یاری وطن ➖➖➖➖➖➖ کانال فلسفه نظری @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره انگيزترين بخش سخنراني حضرت امام (ره) در بهشت زهرا (س) 🔹«من دولت تعيين مي کنم، من به پشتيباني اين ملت، دولت تعيين مي کنم» ➖➖➖➖➖➖➖➖ کانال فلسفه نظری @falsafeh_nazari
معمای ۴۰ ساله دلایل پیروزی انقلاب اسلامی در ذهن متفکران غربی 🔹انقلاب اسلامی ایران به تعبیر "میشل فوکو" فیلسوف فرانسوی روحی تازه در جهان قرن بیستم محسوب می شد. 🔹روحی که توانست بسیاری از معادلات حاکم بر دنیای دوقطبی جنگ سرد را تغییر دهد.  🔹با گذشت ۴۰ سال از پیروزی انقلاب اسلامی هنوز بررسی ریشه های این رخداد عظیم به عنوان یکی از دل‌مشغولی های صاحب نظران و تاریخ‌نگاران غربی مطرح است. 📝در لینک زیر بخوانید: 👉 fna.ir/brdrqc @falsafeh_nazari
nahaie_enghelab_chehel_sale97.11.6.pdf
3.46M
📗کتاب انقلاب چهل ساله👌 🔵 نگاهی به دستاوردهای جمهوری اسلامی ایران.🇮🇷 دستاوردهای فرهنگی، معنوی، علمی، پزشکی، اقتصادی، امنیتی و ... 💠 تدوین: دفتر تبلیغات حوزه علمیه قم. @falsafeh_nazari
🔴نقش عمل در ساختن انسان 💠قرآن می‌فرمايد اعمال انسان روی روح و فکر انسان اثر می‌گذارد، به اين معنا که عمل خير و عمل صالح، انسان را روشن‌تر و بيناتر می‌کند و عمل شر، انسان را کورتر می‌کند. اين همان مسئله «نقش عمل در ساختن انسان» است. می‌گويند: «انسان کار را می‌سازد و کار انسان را می‌سازد.» اين اگرچه فلسفه‌ای است که جديدا به اين عبارت درآمده است ولی به يک معنای وسيع‌ تر و دقيق‌ تر و به يک معنای معنوی و روحانی و عرفانی، حقيقتی است که قرآن ذکر کرده است که عملِ انسان، انسان را می‌سازد آنچنان که آن عمل اقتضا می‌کند. 💠اين مطلب در روايات به اين صورت بيان شده که در قلب انسان نقطه سفيدی است که اگر انسان کار خيری بکند، آن نقطه سفيد بيشتر می‌شود و هر چه بيشتر دنبال کار خير برود بر آن روشنايی افزوده می‌شود تا جايی که ممکن است دل انسان يکپارچه روشنايی و نورانيت شود، و اگر عمل شر و گناه از انسان سر بزند در آن سفيدی يک نقطه سياه پيدا می‌شود و هر چه گناه تکرار شود بر اين سياهی افزوده مي‌شود تا جايي که ممکن است از آن سفيدی اثر و نشانه ‌ای باقی نماند. 💠در اينجا قرآن تأثير عمل شر و گناه بر روي انسان را تشبيه کرده است به زنگاری که بر روي فلزاتی مثل آهن می‌نشيند و آن را زنگ زده می‌کند به طوری که ديگر کاری از آن بر نمی‌آيد. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت اول. ⬅️قصد بر آن داریم که دلایلی که شر را رد می‌کنند، به صورت اجمالی مرور نمای
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت دوم. 💠۳.اصل کليت: اشتباه ديگر انسان که از مقايسه خدا با خودش پيدا می‌‌‌‌‌شود اين است که انسان تصميم می‌‌‌‌‌گيرد در زمان معين و مکان معين و البته تحت شرايط حاکم معين، مثلًا خانه ‌‌‌‌‌ا بسازد و می‌‌‌‌‌سازد. يک مقدار آجر و گِل و سيمان و آهن را که هيچ رابطه ذاتی با يکديگر ندارند با يک سلسله پيوندهای مصنوعی به يکديگر مربوط می‌سازد و نتيجه آنها ساختمان معينی است به نام خانه مسکونی. خداوند چطور؟ آيا کار خداوند از اين قبيل است؟ آيا صنع متقن الهی از نوع پيوند مصنوعی و عاريتی ايجاد کردن ميان چند امر بيگانه است؟ ايجاد اين‌‌‌‌‌گونه پيوندهای مصنوعی و عاريتی کار مخلوقی از قبيل انسان است که جزئی از اين نظام است و در محدوده ‌‌‌‌‌ای معين، از قوا و نيروها و خاصيت های موجود و مخلوق اشياء بهره‌‌‌‌‌ گيری می‌‌‌‌‌کند؛ کار مخلوقی است که فاعليتش و خالقيتش در حد فاعليت حرکت است نه در حد فاعليت ايجادی؛ يعنی در اين حد است که حرکتی آن هم قَسْری نه طبعی در يک شی‌‌‌‌‌ء موجود به وجود می‌‌‌‌‌آورد. اما خداوند، فاعل ايجادی است، او ايجاد کننده اشياء با همه قوا و نيروها و خاصيت ها و خصلت های آنهاست. مثلًا انسان از آتش موجود و برق موجود بهره‌‌‌‌‌گيری می‌‌‌‌‌کند و ترتيب اين کار جزئی خود را طوری می‌‌‌‌‌دهد که در يک لحظه و يک مورد که برايش مفيد است از آن استفاده کند و در لحظه ديگر و شرايط ديگر که مضر به حال اوست اثر آتش يا برق ظاهر نشود. ولی خداوند، خالق و به‌‌‌‌‌وجود آورنده برق و آتش است با همه خاصيت های آنهاست. لازمه وجود برق و آتش اين است که گرم کنند يا حرکت ايجاد کنند يا بسوزانند. خدا برق يا آتش را برای شخص خاص و مورد خاص نيافريده که مثلًا کلبه فقير را گرم کند اما جامه او را اگر در آتش افتاد نسوزاند. خدا آتش را خلق کرده که خاصيتش احتراق است. پس آتش را در کلّيتش در نظام عالم بايد درنظر گرفت که وجودش لازم و مفيد و موافق حکمت است نه در جزئيتش که در فلان مورد جزئی برای فلان غرض فردی و شخص آيا مفيد و خير و حکمت است يا نه؟ به عبارت ديگر، علاوه بر اينکه در حکمت الهی، غايت را بايد غايت فعل گرفت نه غايت فاعل، و حکيم بودن خدا به معنی ايجاد بهترين نظام برای رسانيدن موجودات به غايات آنهاست نه به معنی فراهم کردن بهترين وسيله برای خروج خودش از نقص به کمال و از قوّه به فعل و برای وصول به اهداف کماليه خود؛ آری، علاوه بر اين بايد بدانيم که غايات افعال الهی غايات کلّيه است نه غايات جزئيه. غايت خلق آتش، احتراق است به طور کلی، نه فلان احتراق جزئی که احياناً به حال يک فرد مفيد است و يا احتراق جزئی ديگر که احياناً به حال فرد ديگر زيانبار است. 💢 ... . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥کوچیک شاه! 🔹پادشاه کشور را آدم حساب نمی‌کردند دیگر ببینید با ملت چه رفتاری می‌شد. 🔸طبیعی است که این ذلت ملوکانه به کاپیتولاسیون و... منتهی شود! کانال 🌿فلسفه نظری🌿 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت دوم. 💠۳.اصل کليت: اشتباه ديگر انسان که از مقايسه خدا با خودش پيدا می‌‌‌‌‌شود ا
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت سوم. 💠۴.برای وجود يافتن يک حقيقت و واقعيت، تنها فياضيت و تام‌‌‌‌‌ الفاعليه بودن فاعل کافی نيست، قابليت قابل هم شرط است. عدم قابليت قابل در موارد زيادی منشأ محروميت برخی موجودات از برخی خيرات و کمالات می‌‌‌‌‌گردد. راز پيدايش برخی نقص ها از قبيل جهل ها، عجزها، از نظر نظام کلی و جنبه ارتباط با واجب‌‌‌‌‌الوجود، همين است. 💠۵.خداوند متعال همان‌‌‌‌‌طور که واجب بالذات است واجب من جميع ‌‌‌‌‌الجهات است؛ از اين رو محال است که موجودی قابليت وجود پيدا کند و از ناحيه او افاضه وجود نشود و امساک گردد. 💠۶.شرور و بديها يا خود از سنخ نيستی ‌‌‌‌‌اند، مانند جهل ها، عجزها، فقرها، و يا از سنخ هستی اند اما شريت آنها از آن نظر است که منشأ نيستی ها می‌‌‌‌‌گردند مانند زلزله‌‌‌‌‌ها، ميکروب ها، سيل ها، تگرگ ها و امثال اينها. هستی هايی که منشأ نيستی ها می‌‌‌‌‌گردند، شرّيت‌شان از نظر وجود اضافی و نسبی آنها به اشياء ديگر است نه از نظر وجود فی‌‌‌‌‌نفسه آن‌ها؛ يعنی هر چيزی که شر است، برای خود شر نيست، برای چيز ديگر شر است. وجود حقيقی هر شی‌‌‌‌‌ء وجود فی‌‌‌‌‌نفسه اوست؛ وجود اضافی و نسبی او امری اعتباری و انتزاعی است و لازمه لاينفک وجود حقيقی اوست. 💠۷.خيرات و شرور دو صف جداگانه و مستقل از يکديگر را تشکيل نمی‌‌‌‌‌دهند، بلکه شرور لوازم و اوصاف لاينفک خيرات می‌باشند. ريشه شروری که خود از سنخ نيستی می‌‌‌‌‌باشند عدم قابليت قابل هاست و به محض قابليت قابل، افاضه وجود از ناحيه ذات واجب‌‌‌‌‌الوجود، حتمی و لايتخلف است؛ اما ريشه شروری که از سنخ نيستی نيستند، لاينفک بودن و جدايی ناپذيری آنها از خيرات است. 💠۸.هيچ شری شر محض نيست؛ عدم ها و نيستی ها به نوبه خود مقدمه هستی ها و خيرات و کمالات ‌‌‌‌‌اند؛ شرور به نوبه خود مقدمه و پله تکامل‌‌‌‌‌اند. اين است که گفته می‌شود در هر شری خيری نهفته و در هر نيستی هستی ‌‌‌‌‌ای پنهان است. 💢 ... . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴بن بست در عقاید کانت ⬅️تلاش کانت بالاخره تلاش موفقی از آب در نيامد؛ يعنی معرفت را که می‌‌‌‌‌خواست به اين وسيله توجيه کند بيشتر غير قابل توجيه شد، براي اينکه او اين معانی را حتی معانی فلسفی را برد به عالم ذهن و خارج را از اين‌ها عاری کرد: 💠"در خارج نه عليتی است نه معلوليتی، نه ضرورتی نه امکانی، هيچ يک از اينها نيست. بعد به اشکال برخورد که پس تو اصلا از کجا می‌‌‌‌‌گویی که «خارج» وجود دارد؟ اگر عليت ساخته ذهن است از کجا می‌‌‌‌‌گويی که «خارج» وجود دارد؟ اگر ضرورت و وجوبی در خارج نیست، چگونه اصلا وجود داری و عقایدت را به تحریر در آوردی؟؟" . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
فلسفه نظری
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت سوم. 💠۴.برای وجود يافتن يک حقيقت و واقعيت، تنها فياضيت و تام‌‌‌‌‌ الفاعليه بود
🔴دلایل رد شر ♨️قسمت پایانی. 💠۹.قانون و سنت: جهان هستی به حکم اينکه بر طبق نظام علّی و معلولی جريان دارد و آن نظام چنانکه گفته شد کلی است، بر اساس قوانين و سنن جريان می‌‌‌‌‌يابد. قرآن کريم به صراحت اين مطلب را تأييد می‌کند. 💠۱۰.جهان همچنان که از يک نظام کلی لايتخلّف برخوردار است، در ذات خود يک واحد تجزيه ‌‌‌‌‌ناپذير است؛ يعنی مجموع خلقت، يک واحد اندام‌‌‌‌‌ وار را تشکيل می‌‌‌‌‌دهد. پس نه تنها شرور و اعدام از خيرات و هستی ها تفکيک‌‌‌‌‌ ناپذيرند، مجموعه اجزای جهان نيز به حکم اينکه يک واحد است و يک «جلوه» است، از يکديگر جدايی ‌‌‌‌‌ناپذيرند. بنا بر اصول دهگانه فوق آنچه امکان وجود دارد، نظام معين کلی لايتغير است؛ پس امر جهان داير است ميان اين که موجود باشد با نظام معين و يا اصلًا موجود نباشد. اين که موجود باشد و نظام نداشته باشد و يا نظام به شکلی ديگر باشد، مثلًا علت‌ها به جای معلول‌ها و معلول‌ها به جای علت‌ها باشد، محال است. پس آنچه از نظر حکمت بالغه مطرح است اين است که جهان با نظام معين وجود داشته باشد و يا هيچ چيزی وجود نداشته باشد. بديهی است که حکمت اقتضا می‌‌‌‌‌کند افضل را، يعنی هستی را نه نيستی را. ⬅️ايضاً، آن که امکان وجود دارد، وجود اشياء است با همه لوازم و اوصاف لاينفک آن‌ها. و اما اين که خيرات و هستی‌ها از شرور و نيستی‌ها جدا شوند، خيال محض و توهم محال است. پس، از اين نظر نيز آنچه از جنبه حکمت بالغه مطرح است، بود و نبود خيرات و شرور است توأماً، نه بودن خيرات و نبودن شرور. ⬅️ايضاً آنچه امکان وجود دارد، کل جهان است به صورت يک واحد به هم بسته نه وجود يک جزء و عدم جزء ديگر. پس، از نظر حکمت بالغه آنچه قابل مطرح شدن است، بود و نبود کل است نه بودن يک جزء و نبودن جزئی ديگر. . . . . . . ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴ابن سينا و ابن مسکويه‌‌‌‌‌ 💠ابن سينا هنوز به سن بيست سال نرسيده بود که علوم زمان خود را فرا گرفت و در علوم الهی و طبيعی و رياضی و دينی زمان خود سرآمد عصر شد. روزی به مجلس درس ابوعلی بن مسکويه، دانشمند معروف آن زمان، حاضر شد. با کمال غرور گردويی را به جلو ابن مسکويه افکند و گفت: «مساحت سطح اين را تعيين کن.». ابن مسکويه جزوه‌‌‌‌‌هايب از يک کتاب که در علم اخلاق و تربيت نوشته بود (کتاب طهارة الاعراق) به جلو ابن سينا گذاشت و گفت: «تو نخست اخلاق خود را اصلاح کن تا من مساحت سطح گردو را تعيين کنم. تو به اصلاح اخلاق خود محتاج تری از من به تعيين مساحت سطح اين گردو.». بوعلی از اين گفتار شرمسار شد و اين جمله راهنمای اخلاقی او در همه عمر قرار گرفت‌‌‌‌‌. 📚تاريخ علوم عقلی در اسلام، صفحه ۲۱۱. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
💠«ادراک عقلی با آلت جسمانی محال است، زيرا آنچه در آلت جسمانی قرار گيرد جزئی و متشخص است. اما معقول، عام و مشترک است و محال است که در محلی که قسمت پذير است واقع شود، بلکه روح انسانی که معقولات را تلقی می‌‌‌‌‌کند جوهری‌‌‌‌‌ است غير جسمانی که نه حيز دارد و نه در واهمه می‌‌‌‌‌گنجد و نه قابل احساس است.» 📚ابو نصر فارابی ،فصوص الحکم‌‌‌‌‌ ، فصل ۵۴. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari
🔴وجود و ماهیت در نزد مشائیون 💠در کلمات فلاسفه از قبيل ابن سینا و بهمنيار و خواجه نصير الدين سخن از اينکه «وجود» (حتی در ممکنات) امری حقيقی و واقعی است آمده است ولی نه به شکل دورانی که «وجود» اصيل است يا «ماهيت» و اگر «وجود» اصيل است پس ماهيت امر اعتباری است، و بدون توجه به آثار و لوازم اصالت وجود و اعتباريت ماهيت؛ و لهذا در عين اينکه در برخی کلمات اين فلاسفه تصريح شده است که وجود امری اصيل است در برخی کلمات ديگر بر مبنای اصالت ماهيت سخن رفته است؛ گویا بدون توجه هم وجود را اصيل می‌‌‌‌دانسته‌‌‌‌‌اند و هم ماهيت را؛ و چون اين مسأله به طور روشن برای فلاسفه مطرح نبوده است در کلمات هيچ يک از آنها فصلی برای اين مطلب بسيار مهم باز نشده است. ➖➖➖➖➖➖ 🔴کانال 🌿فلسفه نظری🌿 🆔 @falsafeh_nazari