eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.7هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
3.2هزار ویدیو
66 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینم صحنه‌ی دیگری از سفر اربعین که آقایان درحال سواری روی اون چرخ‌دستی که قبلا توضیح دادم هستیم😆 روی 14 تا کوله و ساک نشستیم. اون کودکِ کار هم که داره مارو هُل میده علیمونه دوستانی که میخواستن از این چرخ‌دستی‌ها تهیه کنن، به کانال که میگذارم مراجعه کنید. من که پیشنهاد میدم حتما بخرید و تو خونه‌هاتون داشته باشید و هر سال هم اربعین ازش استفاده کنید هم توطول سال، خیلی کاربردیه. ما امسال احتمالا تعداد نفراتمون بیشتر بشه و یه چرخ دستی دیگه در سایز متوسط بخریم، اینی که تو کلیپ میبینید سایز بزرگه. اگه میخواید سفارش بدید الان باید اقدام کنید چون ساختش طول میکشه، قبل اربعین برسه دستتون، پارسالم خیلی محدود سفارش گرفتن. خودشونم میرن اربعین دیگه نیستن اون ایام. مث پاسپورت نگذارید دقیقه ۹۰😐 🔻کانال ارابه اربعین 👇 https://eitaa.com/joinchat/141033472C3ff18868a2
سلام خدا خیرتون بده ممنون از کانال خوبتون وتشکر از تجربه ۷۷۷ مادری که با دوفرزند تجربیات پیاده روی اربعین رو فرستادن به نظرم این ارابه برا بچه ها دارها خیلی خوبه وجا دارتر وراحت تر از ویلچره برا حمل بچه ها پیام هاشون اگه صلاح دونستید بفرستید تو گروه شاید به درد کسی بخوره التماس دعا ازهمه عزیزان که توفیق پیدا می کنن اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نام اثر: نخود بشکن زن اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
سوال ۳۴۶ سلام خسته نباشید خواستم از اعضای گروه مشورت بگیرم من 42سالمه ی دختر دارم میخوام برای بارداری دوم اقدام کنم ولی استخاره گرفتم خوب نیومده .نمیدونم حکمتش چیه 😢 میترسم نکنه سنم بالاست بچه عقب مونده بشه یا برای خودم اتفاقی بیوفته چون بارداری درسن بالا میگن خطرناکه ...نمیدونم تو دو راهی موندم اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
هدایت شده از شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کاش دنیای آدم‌بزرگ‌ها هم مثل دنیای کودکان همین‌قدر پاک و مهربانانه بود. کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄                @khandehpak
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
سوال ۳۴۶ سلام خسته نباشید خواستم از اعضای گروه مشورت بگیرم من 42سالمه ی دختر دارم میخوام برای بارد
جواب سوال 346 سلام عزیزم نباید برای کار خیر استخاره می‌گرفتید الانم یک مدت صبر کنید و بعد با توکل به خدا اقدام کنید ان شاء الله فرزند سالم و صالح خدا نسیبتون کنه اول سرچ بعد سوال ┄┅┅❅🤰🤱👶👩‍🦰🤰🤱❅┅┅┄ @farzandbano
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عززیزم مداح کوچولو😊 خیلی خوب اجرا کرد ماشاالله ❤️ کانال شادی و نکات مومنانه ┄┅┅❅🏴🏴🏴❅┅┅┄ @khandehpak ‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‎‎‌‌‎‌
۷۸۰ بنده متولد ۷۷ هستم 🥰 سال ۹۱ وقتی از مدرسه برگشتم خونه، مادرم گفتن که شوهرت دادیم😐 کلا درک درست و کافی از زندگی و ازدواج نداشتم و فقط علاقم درس خوندن بود. بدون اینکه به حرف من گوش کنن یا نظرمو بپرسن، نشستم سر سفره عقد، البته پدرم نظرش عوض نمیشد و میگفت پسر خیلی خوبیه که الحمدالله الان خیلی راضیم از زندگیم و همسرم😊 همسرم شغل آزاد داشتن با مدرک دیپلم ولی بدجور ورشکست شده بودن و شریکشون سرشون کلاه گذاشته بود. بعد از یکسال، عروسی کردیم و تو اتاق ۱۵متری کنار مادر همسرم اینا زندگیمونو شروع کردیم و من ادامه تحصیل میدادم و همسرم یه مغازه ساندویچی باز کردن. تحت هیچ شرایطی به بچه فکر نمی‌کردیم. بعد از ۱ سال به همسرم گفتم جای خالی بچه تو زندگیمون احساس میشه و ایشون راضی شدن و اقدام کردیم. هر ماه با تستهای منفی روبرو بودیم، حرف و حدیث ها و طعنه ها و کم کم دکتر رفتنها شروع شدن و من تنبلی داشتم و همسرم واریکوسل که نظر دکتر بر عمل شدن همسرم بود. عمل کردیم و دکتر گفت ۲ ماه بعد اقدام کنید ولی تا ۶ ماه بازم منفی بود تا اینکه من مریض شدم، باید اندوسکوپی میشدم قبل اندوسکوپی پرسیدن خانم باردار نیستی؟ من گفتم خیر. دارو دادن تا یه روز قبل اندوسکوپی مصرف بشه. چون دوره م هر ماه نامنظم بود گفتم قبل مصرف داروها یه تست انجام بدم. در کمال ناباوری مثبت شد. باورش سخت بود. دوتا دیگه انجام دادم و باز مثبت بود.(انشالله این حس قسمت همه چشم انتظارا بشه🤲) همسرم اون روز خوشبخترین آدم روی زمین بود😇 رفتیم آزمایشگاه و بعد از نیم ساعت گفتن مثبته😍😍 ‌متاسفانه دکترم تازه کار بود و از وقت زایمانم گذشته بود. با عرض معذرت دیگه مدفوع کرده بود، گل پسرم آقامحمدمهدی در ۲۵ فروردین ۹۵ وقتی که من ۱۷ ساله بودم با عمل سزارین بدنیا اومد، با اومدنش خونه مونو ساختیم و کلی برکت معنوی و مالی با خودش آورد. ولی من افسردگی بعد از زایمان شدید گرفتم و تحت درمان بودم. خدا خیر دنیا و آخرت نصیب دکتر اعصاب و روانم بکنه که واقعا خیلی بمن کمک کردن و گفتن تو ۳ سال کاملا برطرف میشه ولی از بس ایشون ماهر بودن که به ۲سال نرسیده خوب شدم، البته با حمایتهای عاطفی همسرم. (اگر دوستان تبریزی خواستن نام دکتر اعصاب روانم آقای دکتر علی فخاری هست) محمدمهدی از بس شلوغ بود، کلا دوره بچه خط کشیده بودم و تحت هیچ شرایطی راضی به بچه آوردن نبود ولی همسرم خیلی مشتاق فرزندآوری بود. همیشه میگفتن دوتا پسر، دوتا دختر حتما باید داشته باشیم. پسرم بزرگ شد و دیگه کلاس اول بود. محمدمهدی میرفت مدرسه و من تو خونه زانوی غم بغل میگرفتم. نکنه بچم تو مدرسه مریض بشه، نکنه بیفته و... هزار فکر مریض کننده دیگه، که با کانال دوتاکافی نیست آشنا شدم و دلیل اینهمه وابستگی رو تک فرزندی دونستم و فرمایشات حضرت آقا هم دلیل دیگر برای آوردن فرزند بیشتر. خرداد پارسال بازم دوره م عقب افتاده بود و تست بارداریم مثبت بود، من خیلی خوشحال بودم، همش میگفتم خدایا اینم دختر بشه بسمه ولی انگار ناشکری کرده بودم. بعد از ۲۰روز، تو ۸هفته سقط شد و من بازم افسرده شدم. اما خودمو زود جمع وجور کردم و بازم محکم وایسادم، زندگی جریان داشت. بعد از ۳ماه اقدام کردیم، تستم مثبت شد این دفعه راضی بودم به رضای خدا، هرچی صلاح میدونست منم راضی بودم، تا اینکه تو۳ماهگی رفتم سونو گفتن دختره و من اشک شوق می ریختم، هرکی میدید فکر میکرد بچه اولمونه😅 بر عکس بارداری اولم، خیلی ویار داشتم تا ۵ماه اول فقط میتونستم میوه بخورم ولی به سختیهاش میارزید. گل دخترم سِتیای عزیزم۱۳ خردادماه ۱۴۰۲ با عمل سزارین بدنیا اومد و کلی روزی معنوی و مالی با خودش آورد. الان سِتیا خانم ما دوماهه بدنیا اومده و زندگیمون پر از عشق و سراسر محبت شده اطرافیان همه میگن هم دختر داری هم پسر. همینا کافیه ولی از تصمیم من بجز خدا و همسرم هیچ کس خبر نداره و قرارم نیست بهشون توضیح بدم و به یه لبخند اکتفا میکنم😊 انشاالله لیاقت اینو داشته باشیم سال دیگه برا سومی اقدام میکنیم چون آثار زیانبار تک فرزندی رو تو پسرم دبدم که یه بچه لجباز و عصبی بود. هرچند الان هر از گاهی حسودی آبجی شو میکنه ولی خیلی نسبت بهش تعصب داره و دوسش داره. ستیا خانم ما شده چشم و چراغ خونه. عشق بابا، همدم تنهایی مادر و رفیق داداشش امیدوارم بحق دردانه حضرت رباب دامن همه منتظرا سبز بشه و حس خوبی مادری قسمت همه خانومای سرزمینم بشه😍 من الان یه مادر ۲۴ ساله هستم که عاشق درس خوندنم و دوس دارم تحصیلاتم رو از دیپلم به مقاطع بالاتر ارتقا بدم. عاشق مادری هستم و از خدا توفیق میخوام که کمکم کنه در راه تربیت شیعه حضرت علی تا بتونم برای امام زمانمون یار و یاور تربیت کنم التماس دعای ویژه دارم یاعلی🌹 «دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
توجه توجه فروش فوق العاده لباس کودک حراج آخر فصل به قیمت خرید😍 قیمت مناسب و کیفیت بالا هدف اصلی پوشاک بی بی نازه ✅ارسال رایگان😍 ✅ حراجی های فوق العاده 🥰 🌺اول مقایسه کنید بعد خرید کنید🌺 ✅همکاری در فروش هم داریم✅ 🌼به ما افتخار بدید و عضوی از مجموعه ما باشید🌼 لینک کانال ما👇 https://eitaa.com/joinchat/3864461629C6e27ff4324
۷۸۰ من و همسرم وقتی مجرد بودیم، خیلی کربلا می‌رفتیم البته کربلایی شدن مهمه وگرنه کربلا رفتن ممکنه باعث رسیدن به امام نباشه... وقتی پسر اولم و ۴ماهه باردار بودم رفتیم و کل مسیر رو هم پیاده رفتم البته اگر دکترم می‌فهمید پوست از سرم میکند ولی خوب عشششق بود و والسلام... اون موقع هوا خنک بود و فقط بعد برگشت سرما خوردم. سال بعد پسرم شیرخواره بود ۷ ماهه تازه غذا کمکی رو شروع کرده بودم با خودم پودر بادام و آرد برنج و نبات برده بودم، تو موکب های کوچیک که گاز داشتن حریره بادوم درست میکردم اون موقع هوا خنک بود و تا غروب ما پیاده روی میکردیم سختیش این بود بعد یه تایمی بچه خسته میشد از کالسکه و باید یه مسیری رو بغل میکردی. سال بعدش پسرم راه می‌رفت و شیطون بود حساااابی تا غافل می‌شدیم گم میشد. بخاطر همین بچه ای که تازه راه افتاده رو خیلی باید دقت کنید چون درک خاصی هم از غربت و... نداره. سال بعدش من ۷ و نیم ماهه باردار بودم اون سال نتونستم پیاده روی کنم کل مسیر رو چون یه بچه دو سال و نیم داشتم خودمم سنگین بودم، اون سال آمادگیش و داشتم که تو عراق زایمان کنم بلاخره ممکن بود...😂 روزی ۳ ساعت بیشتر پیاده روی نمیکردم بقیه مسیر رو با ماشین یا گاری موتوری میرفتم ۳ یا ۴ روزه. سال بعدش هم دخترم بزرگتر بود به نسبت راحت بود، غذا کمکی هم براش از این آماده ها آورده بودم و تقریبا میشد یه سری از غذا های مسیر رو هم بدم. سال بعدش کرونا بود و گریه و دوری... سال بعدش رفت و آمد محدود بود و ما یه بچه ۳ ماهه داشتیم با گریه رفتیم لب مرز و با کرم امام حسین بدون پاسپورت بچه سوم، روزیمون شد تا بریم کربلا😭😭 به طور اتفاقی با کاروان خانواده شهدا برخورد کردیم و به لطف شهدای اون کاروان سفر خیلی عالی و معنوی داشتیم البته پیاده روی کم بود چون دیر از مرز رد شدیم😭 تو اون سفر که دخترک کوچولوی ما کولیک داشت، یه شب تو مسیر که گریه میکرد از لای پتو پرت شد زمین و پیشونیش زخم شد و من شاید یه لحظه اضطراب خانم های کاروان امام حسین رو چشیدم😭 خانم های عراقی دوره ام کردن و پارچه متبرک به سر بچه بستن و الحمدالله بخیر گذشت... سال بعد هم بچه سوممون راه می‌رفت 😂 و یه پا مهد کودک بودیم برا خودمون... امسال هم انشالله اگه آقا لیاقت بدن با یه تو راهی و ۳ تا دیگه قراره راهی بشیم... چندتا نکته: اول اینکه من اگه با این شرایط بچه هام رو بردم از اول با همسرم عهد بستیم هر اتفاقی افتاد بچه هامون فدای بچه های امام حسین شدن این دیگه نهایت اتفاقیه که میتونه بیوفته... مثلا یه سال وقتی برگشتیم همه با هم مریض بودیم و تو درمانگاه ۴تایی سرم زده بودیم، بچه‌ها هم خیلی کوچیک بودن... یه سال فقط یکی از بچه ها مریض شد... من خودم معده حساسی دارم سریع مسموم میشم اون سال که دخترم ۳ ماهش بود وحشتناک مسموم شدم و... یه سال غیر اربعین ما رفتیم که تو مرز من و دخترم با ون تصادف کردیم و رو ویلچر با دوتا بچه تو بغلم و پسرم که کنار باباش بود راهی کربلا شدیم... سفر کربلا از قدیم علما هم گفتن سفر سختیه ولو اینکه تو با هواپیما بری با بهترین هتل و .... ما هیچ کدوم از سفر ها رو هوایی نرفتیم تا مرز با ماشین خودمون که البته مدلش خیلی خیلی پایینه ولی به لطف امام حسین برکت داره رفتیم بعدشم توکلت و علی الله من کلا آدم سخت گیری نیستم بخاطر همین استرس بی خود به همسرم وارد نمیکنم هر اتفاقی هم میوفته با سعه صدر و آرامش مدیریت میکنم ... البته غر غرو هستم ولی از ترس اینکه امام حسین راه مون ندن تا جایی که بشه اصلا غر نمیزنم...😅 بچه ها آینه پدر مادرشون هستن ما با اخلاق خوش تو سخت ترین شرایط و گرم‌ترین هوای ممکن با شوخی و خنده و آب بازی لحظات سخت رو میگذرونیم بخاطر همین هر سال قبل رفتن نظرسنجی میکنیم بچه ها با التماس از ما میخوان که همراهمون بیان کربلا...🥺 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۸۰ لوازم مورد نیاز هم که تا جایی که میشه چیز اضافه نباید برد، ۳ دست لباس خنک برا بچه ها، دو دست لباس برا پدرمادر البته منظورم یه دست بیرونه یه دست راحتی. من چون ممکنه لباس هام موقع عوض کردن پوشک نجس بشه دو دست لباس، میارم که هم راحت باشه هم مناسب بیرون. دمپایی هم برا همه کفش ها رو بذارید تو مرز😉 آبلیمو، عسل،زنجبیل،آلو، اگه بودجه برسه اندکی مغز، یه بسته بیسکوییت رنگارنگ البته چون تعداد بچه ها زیاده وگرنه کمتر دارو تو عراق هست ولی من همیشه شیاف و دارو های اضطراری برا تهوع و اسهال و تب و سرفه و آلرژی و سوختگی برا کوچیک و بزرگ همراهم میبرم. یه فلاکس کوچیک از اون یه لیتری ها همراهم هست هر روز توش آبلیمو عسل خنک درست میکنم و شبا یه کم دمنوش سرماخوردگی به همه یه فنجون میدم برا پیشگیری از مریضی. تفنگ آبپاش برا بچه و یه سری کاغذ و چندتا مداد هم برا سرگرمی، بچه دار ها حتما حتما کالسکه یا ویلچر داشته باشید. اگه بچه تون پوشکی نیست حتی من میگم پوشک سایز بزرگ داشته باشید، بچه ها آب زیاد میخورن، ممکنه شب ادراری بگیرن یا اسهال بشن یا اگه دستشویی دور بود یا اگه تو ترافیک بود ماشینتون ... پوشک داشته باشید که تو شرایط اضطرار بتونین استفاده کنید. حوله اینا هم اصلا لازم نیست چفیه خوبه و در کسری از ثانیه همه چی خشک میشه... بچه ها رو تند تند حموم نکنید چون بدنشون عادت نکنه به گرمای اونجا زود گرما زده میشن از طرفی هم بچه ها رو شب حموم نکنيد، ببرید زیر باد کولر گازی مریض بشن. کباب سرد اصلا نخورید این و از یه نفر که صدبار مسموم شده تو کربلا بپذیرید😂 و آب غیر بسته بندی استفاده نکنید، شربت های غیر ایرانی معمولا به مزاج ما ها نمیسازه... بچه ها اگه بی اشتها بودن به زور غذا و... ندید که بعدش خودتون پشیمون میشید😩😄 خیلی ازتون التماس دعا دارم برا اینکه امسال هم آقا ما رو به قافله اربعین برسونن😭 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
🔻تا کی میخوای شاهد رشد بقیه باشی😮 🔻وقتشه کانال خودتو راه بندازی و کسب درآمد کنی😎💰 🔅 صفر تا صد طراحی و ادیت با گوشی رو یادت میدم😉 🔆 صفر تا صد کانال داری هم بهت یاد میدم که درآمدتو استارت بزنی🤓 🔻همین الآن بیا داخل کانال و پیام سنجاق رو ببین کلی آموزش رایگان گذاشتم برات 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3404726525Cbbee6a7c22 .
۷۸۲ من پارسال قسمتم شد رفتم اربعين كربلا، قبل از اينكه روزي ما بشه بريم كربلا، مامانم به همسرم گفتن شما اگه ميخوان برين، اربعين برين. فاطمه و سيدعلي رو من مراقبشون هستم. همسرم هم از مرز شلمچه قبل از اينكه ما قصد رفتن به كربلا كنيم، رفتن كربلا... ما قبلش براي سيدعلي گذر موقت گرفته بوديم و اجازه خروج از كشورم همسرم به من تو محضر دادن چون خيلي دلمون ميخواست بريم كربلا اما به همسرم گفته بودم شما برو من وايميستم إن شاء الله سال بعد باهم ميريم. همسرم كه رفت، من دلم طاقت نياورد برادرم و خانومش و فرزندش و خواهرم و همسرشون و پدرم قرار گذاشتن با ماشين برن و من و مامانم و سيدعلي بمونیم.😒 داداشم و خانوادشون يكبار درخواست گذرنامه كرده بودن، ٢٠ روز گذشته بود ديدن نمياد درخواست گذر موقت كردن منم گذرنامم مهلتش تمام شده بود تو اخبار گفته بودن مهر ميزنند😇 همون روزي كه خانم داداشم داشتن ميرفتن گذر موقت بگيرن، قرار بود بعد از ظهرش راه بيوفتن و ما را با خودشون نبرن... منم همراهشون رفتم اداره گذرنامه با خودم گفتم من تلاشم ميكنم، حالا ميرم گذرم رو مهر ميزنم، شايد آقا من و سيد علي هم طلبيدن كربلا... ساعت ١١ ظهر بود كه از اداره گذرنامه اومديم، بابام مرخصي ساعتي گرفته بودن زود اومده بودن خونه كه وسايل جمع كنند برن... وقتي فهميدن من اداره گذرنامه بودم، باورشون نميشد من بچه ٣ماهه رو بر داشتم با زندادشم و سيدامير علي  اسنپ گرفتيم و رفتيم جايی به اون شلوغي(وحشتناك شلوغ بود و صف گذرنامه تا خيابان پيروزي اومده بود) و موفقم شديم و دسته پر برگشتيم😁 ديگه هر جوري بود دلشون رحم اومد و راضي شدن ماهم بيايم. سيدعلي ٣ماه ١٥روزش بود و همراه ماهم برادرم هم بودن كه فرزندشون ٣سال نيمش بود به اسم سيداميرعلي، البته پدر و مادر و خواهرم و همسرشونم و خانوم دادشم هم بودن ولي بچه فقط اين دوتا بودن به خاطر بچه ها كه گرما زده نشن از مرز باشماق رفتيم. ساعت ٣شب بود كه از مرز رد شديم و اونجا به شدت سرد بود كه  كاپشن تن بچه ها كرديم. اين درحالي بود كه مرز مهران از شدت گرما آب پاشي ميكردن و مرز ٣روز بسته بودن كه از ازدحام كم بشه فاصله از مرز باشماق تا كربلا خيلي زياده ما ساعت حدودا ٦صبح بود سوار وَن شديم به سمت سليمانيه و از اونجا دوباره ون گرفتيم به سمت كاظمين و از كاظمين تا كربلا يك ون ديگه گرفتيم. از مرز باشماق، هيچ ماشيني مستقيم به كربلا نمياد و هزينشم تقريبا ٤ برابر مرز مهران هست ولي اين خوبي داره كه هم خنكه و هم خلوت كه باعث شده بود بچه ها گرما زده نشن. ما ساعت ٦ كه از مرز راه افتاديم تقريبا ٨ رسيديم سليمانيه و ٨ام به سمت كاظمين حركت كرديم كه ٦بعداز ظهر رسيديم كاظمين، هوا به شدت گرم بود و من تن بچم يك ركابي و شورت كرده بودم كه از حال نره و دائم پاهاش ميشستم. نماز مغرب و عشا رو كاظمين خونديم و زيارت مختصري كرديم و ساعت حدودا ١٠ شب از كاظمين به سمت كربلا راه افتاديم خود عراقي ها ميگفتن دو ساعت بيشتر راه نيست ولي يك ترافيكي به شدت سنگين و بي سابقه اي بود كه ما ٦ صبح رسيديم كربلا اونم تو ترافيك و دود... ترافيك انقدر زياد بود كه تقريبا ماشين ها ميلي متري حركت ميكردن... تو اين مسير ماشيني كه ما سوار شديم بعد ٢ساعت خراب شد، مجبور شديم تو دود و ترافيك كنار جاده پياده بشيم و كرايه مون پس داد😒 پليسي كه تو جاده بود چون ديد ما نوزاد همراهمون هست، يه ماشين مجبور كرد كه ما رو سوار كنه، چون هيچ ماشيني تقريبا خالي رد نميشد. راننده اين ماشينم يك فرد به شدت بد اخلاق و بي اعصاب و از اونايي كه اصلا رحم  و مورت حاليشون نميشه بود تا ساعت ٣صبح تو ترافيك و دود گرما بوديم و بچه من از شدت گرما بي تاب شده بود ولي اصلا حاضر نشد كولر روشن كنه، تازه وسط جاده كه آب ميدادن براي خودش و كنار دستيش برميداشت ولي به ما نميداد. همه داشتيم از تشنگي هلاك ميشديم، يك وانت كه كنار ما همزمان رد ميشد، چند تا پسر نوجوان بودن. من چون يكم عربي بلدم، بهشون گفتم خيلي تشنه مونه و يكم آب بدين كه ٣تا از آب هاي خودشون دادن به ما 😍 اين آقا راننده بي اعصاب حتي براي سرويس بهداشتي هم نگه نداشت، كه تو اين اوضاع من دستشويي داشتم. پدرم بهش گفتن نگه داره، اونم در جواب گفت اگر پياده شدين و ترافيك باز شد من منتظر نمي مونم و ميرم و منم با اميد به اينكه ترافيك هست، پياده شدم و رفتم. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
۷۸۲ بعد حدود ٣ دقيقه، ماشين حدود ١٠ متر رفته بود جلو، دوباره سوار شديم ولي برادرم نبود تو ماشين، بقيه گفتن نديديش گفتم نه گفتن پشت سر شما پياده شد كه آب بياره و در همين حين جاده اي كه از ١٠شب تا ساعت٣صبح قفل بود يه دفعه باز شد و ماشین راه افتاد، هرچي به اين راننده گفتيم نگه داره، يكي جامونده، اما كو گوش شنوا... ١٥ كيلومتر رفت جلو و دوباره جاده قفل شد، ما كه طاقتمون طاق شده بود از ماشين پياده شديم و نگران برادرم كه نه موبايل همراهش بود و نه پول و نه مقصد ميدونست كدوم موكب هست. رفتيم نماز صبح رو تو موكب عراقي ها خونديم و شروع كرديم به پياده روي حدود ٢٠ دقيقه پياده روي كرديم. ديديم جاده باز شده، سوار اتوبوس هاي عراقي شديم و يك مسير با اتوبوس رفتيم. چون هوا گرم بود ما شرايط پياده روي با بچه نوزاد نداشتيم. جلوی ايست بازرسي، اتوبوس ایستاد. گفتن از اينجا به بعد اتوبوس حق نداره رد بشه، اون طرف ايست بازرسي سوار موتور هايي كه پشتش قفسه دارن شديم، ٦نفر آدم بزرگ بوديم با دوتا بچه و دوتاكالسكه و٧تا كوله  و غصه برادرم كه جامونده😔😔 بين ما فقط سيدامير علي غصه نميخورد و به مامانش ميگفت باباعلي به حرف حاج آقا گوش نكرده جامونده و گم شده... به هربدبختي بود رو همديگه سوار شديم و ايست بازرسي بعدي پليس ها نزاشتن رد بشيم چون ايراني بودم و تو اون جاده تقريبا يكم با ايراني ها مشكل داشتن... دوباره پياده شديم و بعد ايست بازرسي موتور ديگه كرايه كرديم و ورودي شهر كربلا پياده شديم... 😍 چون دو روز به اربعين بود شهر بسته بودن و نميذاشتن ماشين داخل شهر بشه و بقيه مسير كه حدود ٣ساعت طول كشيد، پياده رفتيم. هوا به شدت گرم بود. براي جلوگيري از گرما من پارچه طوري سفيد همراهم آورده بودم و اون خيس ميكردم مينداختم رو كالسكه سيدعلي تا گرما زده نشه، انقدر هوا گرم بود كه هر ٥ دقيقه اينكار ميكردم😢 عنايتي كه امام حسين تو اين سفر به من كردن اين بود كه بچه من تو اين ترافيك وحشتناك از كاظمين و تا خود ورودي كربلا خواب بود و اصلا بيدار نشد، من بچم از اونايي كه شب تا صبح نميشه دستش بزني بيدار ميشه و هر ١ ساعت شير ميخوره و... 😶 به هر بدبختي بود همسرم تو كربلا پيدا كرديم و ماجرا رو تعريف كرديم... برادرم با موبايل يكي از عراقي ها به واتساب خانومش پيام داده بود و مكان رو پرسيده بود. دو ساعت بعدم به خط عراقي همسرم زنگ زدن و قرار گذاشتن كه بيان جاي ما و ساعت ٣ونيم ظهر بود كه رسيدن... برادرم چون پول نداشتن سوار ماشين هاي حشدالشعبي عراق شده بودن كه رايگان مسافر حمل ميكردن.😅 سفر به شدت پر ماجرايي بود كه من خلاصه كردمش و اين فقط يك قسمت از سفرمون بود. ان شاء الله اگر روزيمون بشه، اربعين امسالم ميخوايم بريم اگر آقا بطلبمون♥️😇😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
🎥 ❌کلیپ مصاحبه با خانمی متأهل که به علت پوشش نامناسب در دام روابط اشتباه افتاد!⭕️ برای مشاهده این کلیپ در کانال زیر عضوشوید:👈🏻 https://eitaa.com/joinchat/61079892Cc1eb9f7957 👤 من یک مددکار هستم که در زمینه آسیب‌های اجتماعی فعالیت میکنم.مطالبی که در کانال بنده مشاهده می‌کنید بدون واسطه و دسته اول هستند. https://eitaa.com/joinchat/61079892Cc1eb9f7957 ⛔️ مطالب کانال در مورد تجربیات مصرف مشروبات الکلی،مواد مخدر،خیانت،طلاق و... می‌باشد که دانستن این تجربیات و آگاهی از این آسیب‌ها میتونه به خیلی از افرادی که در این زمینه ها آسیب دیده اند و یا اطرافیانشون گرفتار این جور آسیب‌ها هستند کمک کنه. ❗️اگر تو هم دوست داری این روایت های جالب رو ببینی و بدونی توی این جامعه چیا میگذره توی کانالم عضو شو:👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/61079892Cc1eb9f7957
۷۸۳ من سه تا فرزند دارم، ۱۹ساله، ۹ ساله و حدودا ۶ ساله، سه سال پیش، بعد از کلی انتظار و مقدمه چینی که برای زیارت اربعین داشتم به جاده زدیم و راهی این سفر رویایی شدیم. حالا اینکه اسباب سفر چطور آماده شد اینکه خود آقا مدد ویژه ای کرد بماند. ما از همدان حرکت کردیم و مستقیم رفتیم پایانه مرزی مهران، خیلی دورتر از مرز ما رو پیاده کردن و حدودا یازده کیلومتری پیاده روی کردیم. اون سال تو مهران طوفان شن اومد و دقیقا اون ساعت ما داشتیم ماشین می گرفتیم برای نجف یا کربلا..... که اتوبوس نجف گیرمون اومد، همین که دیگه می خواستیم سوار اتوبوس بشیم دچار اون طوفان وحشتناک شدیم. چون بچه های ما کوچیک بود، ما با خودمون کالسکه برده بودیم و خواهرم که با ما همسفر بودن اونا هم یه کالسکه دو قلو برای بچه های دو و سه سالشون آورده بودند، وقتی طوفان شن شروع شد و همه داد و بیداد می کردند ما هم شوهر و بچه هامونو نمی دیدیم، داد میزدیم هر جا هستین همونجا بمانید و تکون نخورید. این وضعیت حدود یکساعتی طول کشید تا اینکه بعد از طوفان همه همدیگرو پیدا کردیم و سوار اتوبوس شدیم. تو اتوبوس اگه تکون می خوردیم از سرو رومون خاک میریخت. به هرحال حرکت کردیم به سمت نجف تو مسیر بخاطر طوفان راننده مسیر و گم کرد و ما مسیر رو با سختی پشت سر گذاشتیم تا به نجف رسیدیم. گرما و خستگی راه یه طرف و شوق وصال و اینکه چشممان به گنبد با سر سعادت مولا علی افتاده بود از طرف دیگر... اذان صبح بود، هیچ وقت اون لحظه رو فراموش نمیکنم. بعد از زیارت و استراحت فردا راهی کربلا شدیم اونجا هم کلی مسیر پیاده روی داشت، البته ما چون کالسکه داشتیم یکی از بچه ها رو من به عهده داشتم، یکی رو شوهرم، تو مسیر سراسر درس و عبرت و از خود گذشتگی و عشق بود. هر چه به حرم آقا نزدیکتر میشدیم، شور و شوقمان بیشتر میشد. توی کربلا یه موکب پیدا کردیم و کمی استراحت کردیم و بعد رفتیم زیارت، اون روز ها از عمرمان حساب نمیشد. تو کربلا یه شب پسرم از گوش درد به خودش میپیچید، دخترم رو گذاشتیم پیش یکی از همشهریا و رفتیم طرف موکب اصفهانیها، جلوی موکب یه مردمیانسالی که حال مضطر ما رو دیده بود، جلو اومد گفت چی شده؟ همین که شنید مشکل پسرم چیه، گفت تشریف بیارید داخل این موکب، خودم متخصص گوش و حلق و بینی هستم. پسرم رو معاینه کردن و دارو هاش رو دادن و من این امداد رو از طرف خود امام حسین میدیدم. مسیر پیاده روی اربعین سختی فراوان داره اما وقتی از مسیر برمی گردی، برای هر کی تعریف کنی فقط زیبایی هست و زیبایی و زیبایی و این دقیقا مصداق سختی هایی است که حضرت زینب توی مسیر کربلا کشید و در پایان وقتی ازش پرسیدن کربلا چطور بود فرمودند ما رایت والا جمیلا... در پایان توصیه من به اونایی که قصد سفر اربعین دارن این که حتما تنهایی نرن، کوله بارشونو سنگین نکنند، برای بچه‌ها لباس نخی و خنک همراه داشته باشند؛ ماسک برای بچه ها و خودشون بردارند و راهی بشن... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
من مریم هدایتی با چندسال سابقه آشپزی و فعالیت در زمینه فینگرفود🫔🍕🥞 میخوام کمکت کنم، بدون هزینه های عجیب غریب 😱 و زیاد 😢 مهمونی ها رو خاص تر برگزار کنی😍💪 🔥 فکر کن با یادگرفتن چندتا فوت کوزه گری😉 میتونی با غذاهات همه رو شگفت زده کنی https://eitaa.com/joinchat/64225629C4d5b8ece20
هدایت شده از دوتا کافی نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پياده روی اربعین امام حسین (ع) توی این مسیر پسرانم، از امام حسین (ع ) خواستن که بهشون خواهر بده.ان شاءالله کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از دوتا کافی نیست
من مادر چهارتا بچه قد و نیم قد هستم. ۶ ساله، ۴ ساله، ۲ ساله و شش ماهه.... سه سال پیش، خدا قسمت کرد و با سه تا دخترام که پنج و سه و یک ساله بودن و بچه ی چهامم رو باردار بودم رفتیم زیارت اربعین...چه سفری بود...بهترین و پر خاطره ترین سفر عمرم😍 همه مخالفت میکردن که دخترات کوچیکن، خودت بارداری، تازه وارد چهار ماهگی شده بودم... اما یه نیروی عجیب منو مثل بادی سبک میکشوند جلو که اصلا تو این سفر برا خودم و بچه هام احساس خطر نکنم. گفتم استخاره بگیریم هر چه استخاره میگرفتیم خیلی خوب میومد میگفت حتما برید این سفر مقدر شماست. کسانی بهتون کمک میکنن.😊 ما هم دل و زدیم به دریا و شش روز مونده به اربعین وقتی دیگه همه خانواده رفته بودن و باید من و همسرم تنها میرفتیم.. بار سفر بستیم. همسرم خیلی تشویقم میکرد و میگفت باید مثل امام حسین ع و خانوادش خانوادگی بری تا بفهمی سختی کربلا رو 😭 اما خدایا کو سختی... چهار روز و نصف پیاده رفتیم از نجف تا کربلا اما انگار تو بهشت راه میرفتیم😌 شبا انگار وقتی تو موکب ها میخوابیدیم حس میکردم کسی مواظب بچه هامه... برنامه دستشویی رفتن بچه ها، خود بخود منظم شده بود تو هر بار توقف همه باهم میرفتن دستشویی... اینقدر هم تو راه به بچه ها خوش گذشت... خدا خیر بده بعضی زوار بهشون گیره سر روسری اسباب بازی و... میدادن... خلاصه خود روز اربعین ظهر رسیدیم کربلا ... درسته نتونستیم ضریح امام رو بببنیم اما تو لحظه لحظه های پیاده روی، حضور معنویشون و نگاهشون رو حس میکردیم😭 سرتون رو بدرد نیارم کل وسایلی که بردم یک کوله پشتی بود که برا هر بچه سه دست لباس بود با دو بسته پوشک برا دختر یکساله ام و من و همسرم هم نفری یک دست لباس اضافه... بجای کالسکه هم ویلچر بردیم، خدا از نوع آلومینیومی و سبکشو برامون فرستاد که هر سه تا دخترم توش جا شدن.... خدا رو شاکرم که بهم توفیق این سفر معنوی رو داد..و سختیاش برام سهل و آسون شدن❤️ کانال«دوتا کافی نیست» @dotakafinist1
هدایت شده از تبلیغات
🏴 مدرسه مهارتی فراخط✅🔻1⃣ مدرک 😍 ✅🔻2⃣ بعد دوره‌ها‌😍 ⭕️👈 در کانال زیر: 👇👇👇👇👇😍😍👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1482555655Cba3643e10d اگه دنبال درآمدی، دوره ای که بهش علاقه داری رو بین دوره هامون پیدا کن و با اشتغالت اونو یاد بگیر😍 ___________________ ☆آموزش☆ | مدرسه مهارتی فراخط |☆بازار کار☆
خانم دکتر فرحناز عسگری سزارین_پنجم کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات
✴️ کانال مهندس در ایتا کانالی که در عرصه پیشتاز است👌 دقیق مسائل روز و پاسخ به با وجود این کانال دیگه نیازی به چند کانال ندارین👌برای عضویت بزنید روی لینک زیر👇 https://eitaa.com/joinchat/1494352023C916597ef88 از کانالهای پیشتاز در 👌👆
رفقا سلام، واقعا حیفمون اومد این کانال رو معرفی نکنیم، اگه قراره توی ایتا فقط ۳تا کانال رو دنبال کنید، یکیش باید این کانال باشه👇 https://eitaa.com/joinchat/1494352023C916597ef88 مطالبشو ببینید متوجه منظورمون میشین👌
۷۸۵ به لطف خدا در خانواده ای مذهبی بزرگ شدم. از وقتی که سفر اربعین به صورت تجمع عظیم کلید خورد، تقریبا هر ساله پدر و مادرم عازم سفر بودند. میل به زیارت کربلا داشتم اما زمان های تحصیلم که حسابی مشغول درس بودم، وقتی هم که ازدواج کردم هم زمان که دانشجو بودم، دلم شور وشوق بچه داشت طوری که در سال دوم دانشگاه فرزند اولم به دنیا آمد و در سال آخر تحصیل فرزند دومم... هر سال هم به پدر و مادرم که معمولا با گروهی از آشنایان و دوستان راهی کربلا میشدند، اصرار میکردم که من هم با فرزندان و همسرم با شما راهی بشویم ولی هربار مادرم وپدرم بهانه تراشی میکردن که تو بچه کوچک داری... دانشجو هستی ... شرایط سفر اربعین دشوار هست و هزاران دلیل که خودم هم سریع متقاعد میشدم که بله حق با آن ها هست و .... فرزند سوم در سن ۲۸ سالگیم بدنیا آمد و باز روز از نو و روزی از نو، مادرم همیشه می‌گفت بذار فرزندانت بزرگ بشوند و بعد فکر سفر اربعین باش. می‌گفت وقت برای سفر زیاد هست اما من در ذهنم میگفتم من که که قرار نیست به سه فرزند راضی باشم از خدا تقاضا دارم تا وقتی قدرت بارداری دارم لطفش رو شامل حالم کند و فرزندان سالم وصالح و فراوانی به من عطا کند. اربعین پارسال که فرزند سومم ۱ سال و ۹ ماهه بود، ابتدای محرم تصمیم به سفر اربعین گرفتم و با همسرم مطرح کردم، تقریبا چند روز طول کشید که راضی شدند ایشون هم از سختی های که از این و اون شنیده بودند، حسابی به خاطر من و بچه ها نگران بودن و میگفتن اجازه بده بعد از ماه محرم و صفر که خلوت تر هست با کاروان راهی بشیم ولی من گفتم نمیتونم دیگه، باید برم کربلا و دوست دارم این اربعین حتما برم. همسرم مقداری راضی شده بودند که با پدر و مادرم مطرح کردم، ولی اونا حسابی گارد گرفتن که چی فکر کردی؟!؟ فکر کردی سفر شوخیه؟ نرفتی و نمیدونی که چقدر سخته!!! با سه بچه اصلا نمیتونی و دیگه حرفشو نزن و بی خیال شو... خلاصه که در مقابل جبهه گیری همه، حتی دوستانی که پیششون مطرح میکردم که دوست دارم برم اربعین مواجه شدم😞 البته از اونجایی که من وقتی اراده ام رو قوی کنم به جز خدا هیچ کس جلو دارم نیست🙅‍♀💪 حدود یک ماه مونده به اربعین دو کوله پشتی درمنزل داشتیم رفتم آوردمشان و برای خودم و همسرم هرکدام یک دست لباس مشکی و برای فرزندانم هرکدام دو دست و برای فرزند کوچکم سه دست لباس و پوشک گذاشتم. این دفعه دیگه هیچ کس طرف حسابم نبود. خیلی ناراحت بودم که هر ساله به خلق خدا رو میزنم و بهم میگن نمیشه و مناسب تو نیست و... با خودم گفتم اگه من بخوام تا ۴۵ سالگی بچه بیارم که خدا بخواد همین کارو هم میکنم😂😂 حداقل تا ۱۵ سال دیگه نباید به این سفر معنوی برم و با خودم گفتم کسی دلش به حال معنویت دل من نسوخته و همه راحت میگن نمیخواد و تو نیا و نمیشه و... به امام حسین گفتم نگاه کن من کوله بار خودم و خانوادم رو یک ماه زودتر از اربعینت بستم و آماده ی آماده هستم و هیچ کس مثل من این همه زودتر از سفر کوله بارشو نبسته و اگر اجازه ندی امسال بیام، خیلی ناراحت میشم و... دوسه هفته قبل اربعین به صورت جدی به پدرو مادرم گفتم که به اونایی که با شما راهی میشن( معمولا هرساله یه سری دوست و آشنا با پدرو مادرم راهی سفر میشن چون پدرومادرم رو امین و مطمئن می‌دونن و خودشون تقاضا میکنن که همراهشون بیان و پدرم هم معمولا به کسی نه نمیگه و معتقد هست که کمک کنیم در این راه و کسی بتونه به وسیله ما به زیارت برسه ) بگید که بچه کوچک همراهمونه و اگر سختشون هست بگید با یه نفر دیگه برن و نیان. حوصله ندارم غر بزنن که با بچه اذیت میشیم😁😁😁و کاملا حق به جانب بودم. پدرو مادرم که حسابی😳😳😳 اینجوری شده بودن.... پدرم گفت ما تو رو نمیبریم😔 بلکه اینجوری من سرد بشم. خیلی دلم شکست ولی به روی خودم نیاوردم و همچنان خیلی قاطع و پر رو گفتم نبرید با همسرم و بچه هام میریم مثل خیلی ها که خانوادگی تنها رفتن .... مادرم که دیدن انگاری جدی جدی من عزم سفر کردم و اصلا کوتاه بیا نیستم، به پدرم گفتن اگه میخواد بره پس باید با خودمون بیاد، من دلم طاقت نداره با سه تا بچه تنها برن، منم یه حالی که یعنی منت گذاشتم که میخوام بیام با شما، خیلی جدی دوباره گفتم پس به همسفر هاتون بگید بچه کوچک باهامونه تو سفر هی غرنزنن چون که حوصله ندارم 😁😁😁 خلاصه که هرکس زنگ میزد به پدرم و مادرم بیچاره اونا هم میگفتن دخترم و همسر و نوه هام باهامون هستند، اطلاع دادیم که اگر با بچه سختتون هست در جریان باشید😉😁 و حسابی حرف من به لطف خدا و امام حسین به کرسی نشست. 👈 ادامه در پست بعدی کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075