eitaa logo
سوال بارداری،،بانوی بهشتی
17.1هزار دنبال‌کننده
5.4هزار عکس
3.3هزار ویدیو
67 فایل
مدیر @Yaasnabi تبادل نداریم اگر کانالو دوست دارید یه فاتحه برای مادر 🖤بنده بفرستید تا اطلاع ثانوی تبلیغ شخصی نداریم به آیدی بالا پیام ندید لطفا
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۷ فرزند اول ما در شرایط مالی خیلی خرابی به دنیا آمد، همسرم درس می خوند و کار پیدا نمی‌کرد. منم به خاطر مسائل مالی از دانشگاه انصراف دادم، اون موقع من ۲۰ سالم بود. توی خونه شروع کردم به کارهای هنری تا کمی بتونم کمک خرج باشم، بچه رو هم کهنه می کردم تا در پول پوشک صرفه جویی بشه. ما عروسی نگرفته بودیم و با پولش و چند وام دیگه تونسته بودیم یک خونه خیلی کوچیک بگیریم، پسرم اصلا خواب نداشت وکلی دل درد داشت که واقعا منو از آوردن بچه بعدی منصرف می‌کرد. وقتی بزرگتر شد دیدم توی پارک و مهدکودک و فامیل و همسایه نمی‌تونم براش همبازی پیدا کنم چون سطح فرهنگ خانواده ها خیلی باهم فرق می‌کرد، برای همین کلی تحقیق کردم که تمام مشکلات پسرم با یک فرزند دیگه توی خونه بر طرف میشه. البته اون زمان همه ما رو نهی می کردند، ولی به خاطر اینکه پسرم رو از تنهایی در بیارم یک پسر دیگه آوردم، با تمام مشکلات واقعا راضی هستم. بعد از زایمان کم کاری تیروئید گرفتم، رحمم دیگه جنین نگه نمیداشت کلی دوا درمون کردم تا بتونم یک فرزند دیگه بیارم، چون من خواهر نداشتم، خیلی دلم دختر می خواست. خدا هم منت بر سرم گذاشت و بهم داد ولی اختلاف سنیش با برادراش زیاد شد. بعد از اون به خاطر تنهایی های خودم دست به کار شدم تا بتونم با دارو بازم بچه بیارم، ولی ۵ ماهه از دست دادمش، بعد از چند سقط، تونستم در سن ۳۸سالگی بازم باردار بشم، ولی چون ۳۸ ساله بود با اصرار دکتر آزمایش غربالگری رو انجام دادم. نتیجه آزمایش اومد که بچه سندرم داون هست وباید آزمایش آمینیو سنتز بدم وقتی تحقیق کردم، گفتن امکان سقط جنین هست برای همین منصرف شدم و دیگه دکتر نرفتم. شرایط روانی بدی بود، همش با خودم احساس میکردم دارم کسیو به زور به دنیا میارم که مریضه ... اما به خودم ندیدم که بچه رو سقط کنم و می‌گفتم حتما قسمتم اینه که بچه مریض داشته باشم. با وجود این شرایط روانی و دل پریشونی، دخترم روز تولد حضرت زهرا سال۱۴۰۰ به دنیا آمد، سالم ، خوشگل، باهوش و تو دل برو... از وقتی آمده دنیای منو تغییر داده، من الان با ۳۹ سال سن، یک پسر ۱۸ ساله، یک پسر ۱۴ ساله، یک دختر ۷ ساله و یک دختر ۱ ساله دارم. و خدا رو شکر می کنم که این نعمات رو به من داده و دعا می کنم که بازم بهم بده. درمورد مسجد هم من کلا خونه روبه روی مسجد گرفتم که بچه هامو مسجدی بار بیارم. مسجد ما خیلی جوان محور هست البته بعضی مواقع بزرگترها، کم لطفی می کنن ولی من حدیث از پیامبر براشون میگم. وای بر مردمی که صدای گریه بچه از مسجدش نیاد. همش بهشون میگم شماها می تونین توی خونه نماز بخونین ولی بچه ها باید توی مسجد بزرگ بشن. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👋سلام من یک زنبوردارم یک بانوی ایرانی در کنار همسرم بهترین عسلهای طبیعی و تو سبلان تولید میکنم 🐝عسلی خالص سبلان بدون شکر با ساکاروز ۱% با برگه آزمایش تولید میکنم🐝 ۲۰گرم ژل رویال اعلاء تازه مخلوطش میکنم☺️ میشه عسل شفا همونی که تو قران میگه عسل شفا 🤔 بیا این فایل صوتی و گوش کن صفر تا صد این عسل و بدون چه جواهری هستش ✅ گوش بده ببین دکتر راجع به این معجون چی میگه 👇 https://eitaa.com/banooye_asal/8566 و پر کانال عسل ایتا🍯🐝👇👇👇😍 https://eitaa.com/joinchat/1273299158Cd8c3433f34
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۷ 👌«ما کوثریم و کم نمی شویم» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۸ من متولد ۷۵ هستم. الان ۳ فرزند دارم و بین اینها، یه بارداری ناموفق هم داشتم و خدا نخواست که بمونه. زندگی مون رو با شرایط سخت مالی شروع کردیم. اوایل همسر رضایت قلبی برای داشتن بچه های پشت سر هم نداشت اما وقتی با اصرار من با فاصله ی کم دوتا بچه آوردیم، انگار خیلی راضی بود و همه رو تشویق می‌کرد پشت سر هم بیارن😀. سال ۹۱ در سن ۱۶ سالگی عقد کردم👰🤵 و یک سال بعد رفتم خونه خودم. از همون اوایل ازدواج با وجود نداشتن بچه شروع کردم به خوندن کتاب های تربیت فرزند چون میدونستم باید تربیت رو بلد باشم تا بتونم بچه بیارم✅. خلاصه در سن ۱۹ سالگی دخترم و ۲۰ سالگی با اختیار خودم، پسرم رو به دنیا آوردم👨‍👩‍👧‍👦. و به همه میگفتم خودمون میخواستیم. کاری ندارم که کلی حرف شنیدیم 😄. پسرم سه سالش ک هشد تصمیم گرفتم بعدی رو بیارم😎. خدا نخواست که بمونه. با شرایط سخت تو خونه، سقط شد🙂. و قسمت جالب اینجاست به جای اینکه بقیه بهم دلداری بدن انقدر انرژی داشتم و شاکر خدا بودم که من حال بقیه رو خوب میکردم، از عجایب خلقته ها😄😄. از اول کرونا که سه سال می‌گذره من چهارتا خونه عوض کردم و از شهر قم به یزد کوچ کردیم😊. الحمدلله مجدد باردار شدم و خدا یه دختر ناز دیگه بهمون هدیه داد🤱. جالب اینه که سونوگرافی سه بار گفته بود پسره و موقع زایمان روز وفات حضرت زینب زایمان کردم و دختر شد😳. اسمشم با خودش آورد 😍 زینب خانم❤️ الحمدلله با وجود سه تا بچه هم میتونم به کارهای خونه برسم و دست تنها مهمونی بدم، هم مهمونی میرم، کلاس های مختلف میرم ولی بعضا مادرایی که یه بچه دارن میگن ما وقت نمیکنیم به کارامون برسیم تو چطور میتونی انقد فعال باشی🤔. بعد ها متوجه شدم که مادر یه بچه بودن یعنی هم خواهر، هم برادر، هم دوست، همبازی و هم مادر. پس اجرا کردن چند نقش انصافا برای یک مادر زمان گیر و سخته. اما بچه های من انگار خودشون هم دوستن، هم خواهر برادر. بچه های بسیار مستقل و کار درستی هستن، نه از باب اینکه ما اینطوری تربیت کردیم، نه. از باب اینکه برای اثبات خودشون حس رقابتِ کی بهتر عمل میکنه، باعث وجود این استقلال شد🙃. دخترم ۷سالشه و در پختن غذا خیلی کمک میکنه. سر شستن سرویس ها، جارو کردن حیاط و گردگیری همیشه دعواس😂. نه اینکه بگن ما نمیشوریم بلکه دعوا میکنن که من، من، هر کی میخواد خودش کار رو انجام بده. خونه ی اقوامم که میریم خود کار پا میشن کمک میکنن. مسئولیت پذیرایی از مهمون ها هم با بچه هاست😉. راحتی تربیت بچه های زیاد و پشت سرهم اینه که یکی رو تربیت میکنی بعد اون یکی بقیه رو تربیت میکنه😁. زحمتت کم میشه. ضمنا بچه های پشت سر هم (اگر پدر و مادر در نحوه برخورد آگاهی داشته باشن) به هیچ وجه لجباز و خودخواه نمیشن. از نظر علمی هم ثابت شده که بچه ها یکی درمیون برون گرا و درون گرا هستن باید در روز ۱۰ بار چه بسا بیشتر در حد مرگ کتک کاری کنن و خودشون آشتی کنن. دخالت تو دعواشون، اعتماد به نفس بچه ها رو میاره پایین که الحمدلله ما تا الان موفق بودیم درست مدیریت کنیم. از روزی که بچه هام به دنیا اومدن، رزق و روزیمون زیاد شده و خرج کردن راحت تر. این لباسش کوچیک میشه، تن اون میکنی واسه اون یکی میخری☺️. سر سفره به جای التماس که تو رو خدا غذاتو بخور باید دعوا کنی مادر کمتر بخورید😁😁. و یرزقه من حیث لا یحتسب. 💪 خود خدا گفته میده، من چه کارم که بشینم دو دوتا چهار تا کنم؟ مشکل اینجاس که آدما میخوان با حساب کتاب و منطق بچه بیارن بعد به ذهن مبارک نمیرسه که از پسش بر بیان جا میزنن. خب برادر من خواهر من، تو یا مسلمون هستی یا نیستی، یا خدا داری یا نداری. حالا اگه نداری که هیچی. اگه داری تو رو خدا یه نگاه عمیق به آیه های قرآن بنداز ببین چقد قشنگ دلتو آروم می‌کنه، میگه بنده ی من غصه نخور، رزقتو میدم😍 از پارک و بازی و حس خوب خانواده که نگم براتون😍. بچه ی بیشتر = شادی و جوانی و عشق بیشتر من یه مادر ۲۶ ساله با ۳ فرزند هستم، دعا میکنم محبت خدا باز هم شامل حال ما بشه و دوباره و چند باره بتونم مادر بشم👶. لطفی که خدا به ما کرده، آرزوی خیلی هاست. (ان شاء الله همه‌ی کسانی که آرزوی فرزند دارند، دامن شون سبز بشه.) یادمون باشه همیشه شکر گزار باشیم🤲 چون ممکنه هر نعمتی در زندگی ما، آرزوی آدم های زیادی باشه. من و همسرم بی حد و اندازه کنار بچه ها شادیم و حالمون خوبه😍😍. هرکس به بهونه های الکی، بگه نمیتونم و بچه نیاره، هرگز زمان برنخواهد گشت و اون میمونه و دلی پر از حسرت🥺. ان شاءالله دعای امام زمان بدرقه راه زندگیمون باشه😍 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
❗️خبری فوق العاده برای دیابتی ها❗️ 🍎دیابتیهای عزیزم.... 🚫اگر شما هم آرزوی دیدن قندخون پایین ۱۰۰ رو دارید و باور درمان شدنتون سخته بیا تو کانال زیر تا به آرزوت برسی 👇👇👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1375208120C8cca61a32a 👆👆👆👆👆👆👆
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
از بی پولی خسته شدی ؟ ⚠️💯 اینجا میتونی یک حساب ۱۰۰ میلیونی بگیری و ماهانه باهاش تا ۲۰ میلیون درآمدزایی کنی 🤩😎 میگی چطور ؟ سریعا پست آخرو گوش کن 👇👇👇 http://eitaa.com/joinchat/2771648566Cc588dc0592 .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
🔴اولین بالشت طبی برطرف کننده درد گردن وکمردر ایران😳 وقتی ازخواب پامیشی بالشتت خیس عرقه⁉️ شبا ازگردن درد خوابت نمیبره ⁉️ صبح پامیشی خیلی خسته وبیحالی ⁉️ نگران نباش😊 👇یه کانال پیدا کردم که فروش بی واسطه بالشتای طبی قابل شستشو داره که ضدتعریقِ، دردگردنتم آروم میکنه وخواب راحتی داری😍 https://eitaa.com/joinchat/2215183111Cf78a2dab1e سریع عضوشو👆چون به مناسبت ایام فاطمیه تخفیفات ویژه گذاشتن به قیمت عمده باارسال رایگان🖤
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۹ مادرم تازه دوقلو زایمان کرده بود که من و همسرم باهم عقد کردیم. ما درگذشته با هم همسایه بودیم و شناخت خانوادگی خوبی از هم داشتیم. هرچند به بسیاری از تفاوت های فرهنگی و اخلاقی مان بعد از ازدواج پی بردیم و البته ایشون چندسالی بود که خاطر خواه من شده بود و از طریق خواهرشون که دوست صمیمی من بودن به من ابراز علاقه کردن ولی چون اصلا شرایط ازدواج رو نداشتیم من جواب منفی داده بودم... تا اینکه سال ۸۲ خدا خواست و رسما با هم عقد کردیم. برخلاف خیلی‌ها به ما در دوران نامزدی چندان خوش نگذشت، چون همسرم دستش خالی بود، دانشجوی دانشگاه آزاد بود و خانواده اش چند دانشجو همزمان داشتند و از لحاظ مالی (برای کسی که در دوران عقد به سر میبَرَد) خوب حمایتش نمی‌کردند و علیرغم این بی پولی، محل زندگی خانواده های ما باهم دهها کیلومتر فاصله داشت😓. و خودمون هم دانشجوی دو استان مختلف بودیم، یعنی در ۴ شهر مختلف از جای جای جای ایران درین بین ما خیلی کم و هم خیلی کوتاه همدیگر را می‌دیدیم و اینجا بود که اختلافات فرهنگی خانواده های ما خودش رو نشون داد که الحمدلله با صبر و منطق تونستیم خوب باهاشون کنار بیایم. به محض اینکه همسرم شغل ثابت پیدا کرد باهم عروسی کردیم. ولی بدون هیچ پس انداز و سرمایه ی ظاهری و مادی. ولی در اصل با بزرگترین سرمایه که توکل به خدا و محبت اهل‌بیت بود، در عید غدیر زندگی مشترکمان رو شروع کردیم. تمام هزینه عروسی و پول رهن خانه را هم با پس اندازه‌های ماه‌های بعد به پدرشوهرم پس دادیم چون می‌خواستیم کاملا روی پای خودمان بایستیم. البته من راضی به جشن عروسی نبودم و آرزو داشتم با زیارت خانه خدا بریم زیر یک سقف ولی اینم با مخالفت جدی پدرشوهرم روبرو شد و... با جشن کوچکی راهی خانه مستاجری بسیار کوچیکی شدیم که اون موقع اگر ۵نفر مهمان داشتیم باید برای پهن کردن سفره، چیدمان خانه را تغییر می‌دادیم😁 ولی دوستش داشتیم و قانع بودیم. ما در روزهای زندگی مان بالا و پایین زیاد داشتیم، بی پولی و نداری هم داشتیم. ولی خیلی توکل می‌کردیم و اصلا از نداری نمی ترسیدیم و درعین حال اهل قناعت بودیم. با تمام این احوال، مهمان زیاد داشتیم و مطمئن بودیم که با مهمانها درهای روزی به رویمان باز می‌شود. چند ماه بعد از ازدواج، تصمیم گرفتم برای ارشد بخوانم و با همسرم تصمیم گرفتیم بچه دارشدن رو بگذاریم برای حداقل یکسال بعد... دکتر هم رفتیم و فهمیدیم برای بچه دارشدن مشکلی نداریم و خیالمان راحت شد که می‌شود😌 دقیقا همان زمان من متوجه تغییراتی در خودم شدم و فهمیدم باردار هستم😁 اولش شوکه شدم که من الان بچه نمی‌خواهم و پس درس و ارشد و...چه می‌شود؟؟😕 ولی زود به خودم آمدم. از همان چند ساعت ناراحتی خودم هم پشیمان شدم و تصمیم گرفتم هم مادری کنم و هم درسم را بخوانم و الحمدلله موفق شدم. یکسال و نیم بعد از عروسی مان دخترم متولد شد. این زایمان را ناخواسته سزارین شدم. دردهای بعد از عملم خیلی شدید بود و از سزارین واقعا بدم آمد. که به سرم آمد. بگذریم. از خوش قدمی دخترم بگم که من ارشد و همسرم دکتری تخصصی قبول شد. ریحانه دوماهه بود که دانشجو شدم و دوسال و نیمگی او درسم تمام شد. بعد از ارشدم با اینکه می‌توانستم دکتری بخوانم و همسرم بسیار تشویقم می‌کرد ولی بخاطر فرزندم ادامه ندادم و دخترم ۳ساله بود که استخدام آموزش و پرورش شدم و به کسوت معلمی درآمدم. از ۴ سالگیِ دخترم با نصحیت های خواهرانه ی همکارم، بفکر فرزند بعدی افتادم ولی دچار بیماری مرموزی شدم که تا دوسال باردار نشدم. بعد از آن ۴ سال درمان‌ کردم و جواب درستی نگرفتم. دخترم کلاس اول بود که در نامه اش به امام رضا علیه السلام از ایشان خواهر و برادر خواسته بود. دلم خیلی شکست. فهمیدم خیلی دیر شده و وقتی مطمئن شدم بیماری من به فرزندم آسیب نمی‌زند، درمان را رها کردم و از خدا فرزند دیگری خواستیم. پسرم در ۳۳ سالگی من متولد شد. از روزی و قدمِ خیر این فرزندمان ما دوسالی ميهمان شهر کریمه اهلبیت عليهم السلام بودیم و زایمان فرزندم به صورت طبیعی(وی بک) توسط خانم دکتر رحمتی در بیمارستان ایزدی قم انجام شد و بسیااااار تجربه شیرینی بود.ایشون پزشک فوق‌العاده مسؤلیت پذیر و خوبی بودند که تا قبل از زایمانم فقط یکبار همدیگر را دیده بودیم و هیچ هزینه ای هم از من نگرفتند. من بخاطر فرزند آوریِ بیشتر، زایمان طبیعی را انتخاب کردم. و واقعا برایم خاطره شیرینی بود. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۹ الحمدالله بعد از سالها مستاجری و اثاث کشی ازین شهر به آن شهر و ازین خانه به آن خانه، بلاخره خانه خودمون رو ساختیم و صاحبخانه شدیم. پسرم ۴ ساله بود که ما تصمیم گرفتیم فرزند ديگری داشته باشیم. که کرونا شد و همسرم بخاطر بیماری آسم من، مخالف بود ولی وقتی امر رهبری را مدنظر قرار دادیم، مصمم شدیم. همان اوایل کرونا بود که دخترمان درگیر بیماری شد. خیلی پیگیری کردیم تا اینکه قرار بر جراحی شد، برای خارج کردن توده ی عفونی. در حالی که فقط قرار بود آن روز بستری بشود و فردا برود برای جراحی همان روز دخترم را به اتاق عمل بردند. بدون اینکه جواب آزمایش را بگیرند. دم در اتاق وقتی فهمیدند ناشتا نیست او را با غرولند برگرداندند😏. بعد که جواب آزمایش آمد، فهمیدیم پلاکت خونش بسیار پایین است و یک کیسه و نیم خون تزریق کردند و اگر در آن وضعیت جراحی میشد، معلوم نبود چه بلایی به سرمان‌ می آمد. فردایش جراحی انجام شد ولی موفق نبود. عفونت چنان در بدنش پخش شده بود که در بيمارستان هم مرتب تب می‌کرد ...تا ۴۲درجه😓 شب و روزهای بسیار سختی بر ما گذشت، دخترم را جواب کردند ولی ما قطع امید نکردیم و تلاش می‌کردیم و شاکر بودیم. ۴ دوره بستری در بخشها و بیمارستان های مختلف، جراحی و نمونه برداری از مغز استخوان و پوست و....که همه شان در ماه‌های اولِ شروع کرونا و اوضاع سخت قرنطینه😷 و محدودیت عبور و مرور گذشت. تا اینکه خداوند مهربان، پزشک بسیار متعهد و خوش اخلاقی در سر راهمان قرار داد. بنام خانم دکتر لیلا شهباز نژاد فوق تخصص روماتولوژی اطفال. ایشون به یاری خدا بیماری رو تشخیص و درمان کردند و ما بعد از هفته ها به خانه برگشتیم. این بار بیشتر قدرِ باهم بودن را می‌دانستیم و در طول روز بارها از این که دور هم، کنارِ یک سفره می‌نشینیم از خدا شاکر می‌شدم و می‌گفتم همین یعنی عین خوشبختی💚 خداوند خیلی زود، تلخی آن روزها را با هدیه فرزند دیگر، برایمان شیرین کرد. از بارداری ام در سن ۳۸ سالگی بسیار خوشحال بودم و حس غریبی داشتم. دکتر بخاطر بتای بالا و سونویی که در مطبش انجام داد، حدس زد، دوقلو باشند. من بخاطر اینکه در خانواده دوقلو داریم فکر می‌کردم، توانش را ندارم و دوست نداشتم، ولی تسلیم خواست خدا بودم و راضی به رضای او. من در دو بارداری قبلم، با حس ششم قوی و مطمئن می‌دانستم که جنسیت فرزندی که در راه دارم‌ چیست. ولی این یکی اصلا برایم قابل حدس نبود. با پیشرفت بارداری فهمیدیم که یک قل سالم در رحم دارم و آن یکی فیبروم نسبتا بزرگیست که دارد در رقابت با جنین هر روز بزرگتر می‌شود. دکتر گفت تا ۶ ماهگی این فیبروم بزرگ‌ می‌شود و اگر تا آن موقع خطری نداشت، میتوانم بگویم فرزندت بر آن چیره شده و و بعدش هم خطر ساز نیست. که الحمدلله همین هم شد و فرزندم که بالاخره فهمیدیم دختر است قهرمانانه فیبروم را شکست داد. دخترم فوق العاده خوش روزی بود. رزق معنوی عجیبی با خود داشت که من واقعا هیچ وقت در عمرم آنقدر خودم را در زمینه معنوی باحال و مصمم ندیدم. کمتر غذایی را بی وضو خوردم و سعی می‌کردم تمام لحظات را مراقب احوالات باشم. روزها سخت ولی شیرین می‌گذشت. کلاسهای مدرسه هم مجازی بود و زحمت رفت و آمد نداشتم. بارداری را با روزهای سخت و شیرین و حتی ابتلا به کرونای خفيف سپری کردم تا به روزهای آخر رسیدم. همه خیلی خوشحال بودیم. من ازینکه خودم خواهر دار نشدم ولی دخترم خواهر دارد، خیلی ذوق داشتم. تا اینکه در اواخر هفته ۳۸ یک روز به شکمم ضربه ای وارد شد و چند ساعت بعد دچار علائمی شدم که با همسرم رفتیم بیمارستان. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
آرایشگاه داشتم یه خانمی مشتری ثابتم بود هر وقت میومد دنبال یه میکاپ بود منافذ و اسکار صورتشو کاور کنه،پر چاله چوله بود صورتش😑یه مدت بود پیداش نبوده برای عروسی خواهرش اومد پیشم،صورتش صافه صاف شده بود😳میگفت پکیج VIP رو از یه کانالی گرفته جدای اینکه اسکارش درمان شده رفع چین و چروک ، جوانسازی ، ضد جوش ، رفع لک پوست هم بوده , یک تیر و چند نشون زده😱 لینک کاناله رو برام فرستاد براتون میزارم عضو شید👇🏻 https://eitaa.com/joinchat/783680319Cd4ec8ed0b5 اینم ایدی مشاورشون👈🏻@moshaver_po0ost 👉🏻
🚷اسرار تاریخ که نمیخواهند شما بدانید!! مطالبی در این کانال منتشر میشه که تا به حال هیچ جا نخوندین چون کسی جرئت منتشر کردنشون رو نداشته🔞‼️👇👇 https://eitaa.com/joinchat/3005874328C052df701bb به دلایل مسائل به زودی پاک میشه❌👆🏿
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴آقای کاظمی وزیر آموزش و پرورش: آزمون جــدید برای جذب معلم و امســـال برگـــزار میگـــردد ✅ جزئیــات تکــمیلی خـبر و شــرایط آزمــون رو در لینک زیر ببینید👇 https://eitaa.com/joinchat/585826589Cd0a274a826 برنامه جدید مطالعاتی در حال آماده سازی هست ، جا نمونید 👆⚠️
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۹ پزشکم نیامد بالای سرم و پزشک آنکال بیمارستان هم تلفنی تشخیص داد مشکلی پیش نیامده و دستور ترخیص داد. من چندبار اصرار کردم که مرا به اتاق عمل ببرند. چون فرزندم به پا در شکمم بود، دکترم گفته بود باید جراحی شوم. ولی آن شب در بیمارستان گفتند الان وقتش نیست. صبح فردا باز هم علائم وجود داشت که به همسرم گفتم امروز دیگر به حرفشان گوش نمی‌دهم و باید این بچه به دنیا بیاید. رفتیم بیمارستان. مامای بخش خواست از فرزندم ضربان بگیرد که در کمال ناباوری فهمیدم فرشته ی قشنگم پرکشیده و به آسمان رفته... همسرم بیرون بخش منتظر بود و نگران، دکتر آمد، اوهم با دستگاه سونو تشخیص قطع علائم حیاتی را داد و با اشک و ناباوری راهی اتاق عمل شدم. شوک عجیبی به من وارد شد ولی همان موقع پشت در اتاق عمل به خودم قول دادم محکم باشم و باز هم ازخدا طلب فرزند کنم. هیچ وقت فراموش نمیکنم که جراحم قبل عمل ازم پرسید میخواستیش؟؟😭😭😭چقدر یادآوری این سوال برایم جگرسوز است😔. در حالی‌که من آنقدر میخواستمش که به غربالگری دوم نرفتم چون می‌دانستم هرچه باشد و حتی اگر مشکل هم داشته باشد باز با همه ی وجودم میخواهمش. به همین‌ راحتی فرزندم بخاطر کوتاهی پزشکم وکادر درمان راهی بهشت شد و حسرت در آغوش گرفتنش برای همه ی دنیا در دلم ماند💔. ولی باز هم شاکر هستم و راضی به رضای خداوند علیم. سه روز از زایمانم گذشته بود که فهمیدم روزی فرزندم و شیرش با فشار و شدت زیاد جاری شد. آنجا بود که روضه رباب را با گوشت و خونم درک کردم😭 فدای اهل بیت بشوم که هر داغی که می‌بینیم عظیم تر و کامل ترش در زندگی آنها تجلی کرده است🖤 با وجود شیری که داشتم جوانه ی امیدی در دلم رشد کرد. با همسرم مشورت کردم و گفتم الان خانه ما بشدت منتظر یک نوزاد است. هم من شیر دارم و اگر طفل شیرخواری را به فرزندی بپذیریم، می‌تواند به ما و بچه ها محرم بشود و هم ما از فيض بزرگ کردنش بهره می‌بریم و هم آن طفل در آغوش گرم خانواده بزرگ می‌شود.😍 خیلی ازین فکر حالمان خوب شد. همسرم با رئیس بهزیستی شهرمان آشنا بود با ایشان صحبت کرد و راهنمایی گرفت. گفتند چون شرایط شغلی و تحصیلی ما بسیار مناسب است به احتمال زیاد خارج از نوبت به ما فرزند می‌دهند. پدرم با رئیس بهزیستی استان دوست بود از آنجا پیگیری کرد و شرایط ما را گفت. من میخواستم تا شیر دارم این اتفاق بیفتد که متأسّفانه علیرغم پیگیری های ما، هیییییچ قدمی از سوی بهزیستی انجام نشد و بعد از حدود ۵ ماه شیرم خشک شد و این اتفاق که می‌توانست بسیار مبارک باشد رخ نداد و من هنوز وقتی به آن فکر میکنم دلم می‌سوزد😔 وای بحال کسانیکه که درین قضایا مسؤل هستند و این گونه از کنارش بی تفاوت می‌گذرند. 👈 ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴عبای 1/500تومنی رو تا فردا فقط و فقط با 598تومن تهیه کن همراه با ارسال رایگان ✅فقط 30عدد موجوده❌❌❌ ❌تعداد قابل سفارش کاملا محدود❌ 💯همراه با تضمین کیفیت💯 جهت ثبت سفارش فوری👇👇 🌸😇http://eitaa.com/joinchat/1843003392C00d895b80a 😇🌸http://eitaa.com/joinchat/1843003392C00d895b80a ✈️ارسال رایگان به سراسر ایران✈️
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۰۹ هنگام ترخیص و بعد از آن فهمیدم ۳ پزشک متخصص که به نوعی درگیر این اتفاق بودند (پزشک معالج خودم که بالای سرم نیامد و پزشک آنکال که کوتاهی کرد و نیامد بیمارستان و پزشک جراحم در بيمارستان) با هم تبانی کردند که بگویند شب اول به اصرار خودم مرخص شدم💔 تا بعدا برایشان دردسر نشود. وقتی سه بار درجاهای مختلف این را شنیدم به غیرتمان برخورد و از بیمارستان شکایت کردیم. رئیس بیمارستان آشنا بود وقتی از ماجرا باخبر شد، خیلی جانب ما را گرفت. اولش فکر می‌کرد جنین دوسه ماهه را سقط کردم ولی وقتی فهمیده بود که من ۹ ماهه باردار بودم و باید آن شب از من و فرشته‌ ام مراقبت می‌شد، ولی ترخیصم کردند. اما چه فایده یکسال ما را سر دواندند و جواب مشخصی ندادند، بعد هم گفتند به کادر خاطی تذکر دادیم😐 همین!!! ما دیدیم واقعا حق اینجا پایمال شده و جان یک انسان گرفته شده، بدون هیچ وجدان دردی. پس از طریق قوه‌ قضائیه رسما شکایت کردیم. برادر همسرم که وکیل خبره ای هستند پیگیر کار ما شدند و هنوز نوبت دادگاهمان نشده و ما به یاری خدا قصد داریم اینجا صدای همه ی فرشتگانی باشیم که با قصور پزشکی حق حیاتشان گرفته شد. و بایستیم در مقابل کسانی که راحت با جان انسان ها بازی می‌کنند و بی هیچ حس وظیفه شناسی از کنارش می‌گذرند. الان نزدیک ۲۱ماه از پرکشیدن فرشته ام گذشته. من همچنان پيگير فرزندآوری هستم و مشتاقانه در انتظار... اما بعداز زایمان سوم دچار مشکلاتی شدم که مانع بارداریم شد. به فضل خدا در حال درمان هستم و التماس دعا دارم. امیدوارم خداوند مرا باز هم قابل بداند.🤲 کاش آنهایی که در سنین باروری هستند انقدر سخت نگیرند و فرزندآوری را بر خود واجب و حقا جهاد بدانند. من در دوران زندگی مشترکم دچار بیماری‌هایی شدم که بارداری ام را اجبارا به عقب انداختم و در حال حاضر در ۴۰ سالگی بازهم منتظر بچه دار شدن هستم. همیشه هم به دوستان و همکاران و اقوام با اصرار و تاکید زیاد می‌خواهم که به فکر فرزند بیشتری باشند. من خودم را مادر سه فرزند میدانم و فرشته‌ کوچک آسمانی ام را متعلق به خودم میدانم و مطمئن هستم خداوند ذره ای به کسی ظلم نمی‌کند و مرا آن دنیا از وجود پاک و خواستنی فرزندم سیراب می‌کند. از همه‌ی خوانندگان این تجربه التماس دعا دارم تا بتوانیم قصور پزشکان را در زایمان سومم ثابت کنیم. تا دیگر چنین حادثه تلخی تکرار نشود.🤲 من با تمام وجودم در مورد فرزندآوری احساس مسئولیت می‌کنم. با تمام مشکلاتي که سر راهم هست خودم را مکلف به تکلیف میدانم، نتیجه با خداست. به همسرم بارها گفتم سال ۹۹ برایمان سال عجیبی بود. ابتدای سال یک دخترمان به اتاق عمل رفت که به لطف خدا زنده به ما تحویل داده شد و انتهای سال هم دختر دیگرمان که جنازه اش را تحویل گرفتیم. الحمدالله علی کل نعمه، به اميد روزی که همه ی ما در هر جایی که هستیم با وجدان بیدار کار کنیم. چه مادر، چه معلم، چه پزشک یا... بقول علامه ی فقید حسن زاده آملی خدا شناس باش در هر لباس که باشی. الان آرزو داریم دوباره به قم برگردیم و انشالله تجربه شیرین زایمان طبیعی در قم را تکرار کنیم با حداقل دو زایمان دیگر... 🥰 کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
👇ریشه درمانش در 🕋 دنبال مطالب مفید و موثر طب سنتی هستی ؟؟🙄 از داروهای شیمیایی و بی اثر خسته شدی که کلی عوارض دارن🥴🤢 ❌❌خب اگر بجای اینکه کلی هزینه الکی پول دکتر و ویزیت بدی میتونی تو همین ایتا کانال طب بو علی دنبال کنی😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2529166307Cd627faff84 و دیگه براحتی با دنبال کردن مطالب دنبال بهبود یا درمان باشی به روش طب سنتی و کاملا رایگان🍏
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🚨🚨🚑🚑اگر علاقه به مطالب طبی دارید و میخواید رایگان از این مطالب بهره مند شوید👌 کافیست روی لینک‌ زیر کلیک کنید😍👇 https://eitaa.com/joinchat/2529166307Cd627faff84 کلیپ ✖️ عکس ✖️ متن ✖️ با این کانال دیگه بی نیاز از درمان های شیمیایی خواهید شد😄🍏
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۱۰ من متولد ۷۲ هستم وقتی ۱۹ سالم بود با همسرم که یکی از دوستای برادرم بود، آشنا شدم و بهار ۹۲ ازدواج کردیم، یه عروسی ساده تو خونه گرفتیم، مهریه هم با هم توافق کردیم و ۱۴ تا سکه مهرم شد. همسرم بسیار آدم صبور و مهربانی هست، میگن من ۲ سال برای اینکه خدا بهم تو رو بده هر روز دعای توسل خوندم، خودمم همیشه از امام زمانم همسرمو می خواستم، آخرش هم خودش ما رو بهم رسوند. خلاصه بعد ازدواج تو یه خونه ۴۰ متری واحد بالای خونه پدر همسر زندگیمون شروع شد، تو یه خونه روستایی پر رفت و آمد. بعد از یک سال از زندگی باردار شدم، قبلش رفتیم جمکران از آقا خواستیم فرزندی صالح قسمتمون کن و یک ماه بعد فهمیدم دخترم رو باردارم، دخترم آبان ۹۴ بدنیا اومد به شدت کولیک داشت و همش گریه می‌کرد، واقعا سخت بود تا ۶ ماه مدام جیغ و گریه ولی همسرم الحمدلله کمکم می‌کرد البته از صبح می‌رفت و ۷ شب میومد ولی با تمام خستگی باز کمکم می‌کرد. بعد هم خیلی مریض می‌شد، تب های مقاوم که به هر روشی که می‌رفتیم، پایین نمی اومد و تو یک سالگی تشنج کرد، خیلی سخت بود و دوبار هم تو ۲ سالگی و من باید تا ۵ سالگی مواظب می بودم تا خطر تشنج رفع بشه. با خودم می‌گفتم تا ۶ سالگیش بچه نمیارم ولی توکل کردم به خدا و گفتم خدا هوامو داره و یه سقط داشتم،خیلی دلم شکست. همسرم راهی کربلا بود، اربعین بهش گفتم از امام حسین یه محمد حسین بخواه، وقتی برگشت، محمد حسین رو امام حسین بهمون بخشید، دخترم از تنهایی دراومد، خیلی داداشش رو دوست داشت، پسرم به لطف خدا اروم بود ولی بعد از ۶ ماهگی از در و دیوار بالا می‌رفت، خیلی شیطون بود و البته باهوش. همسرم کشاورز بود و همش ضرر می‌کرد، تخمه آفتاب گردون یه سالی کاشته بود، آورد خونه تا قیمتش بهتر بشه، حشره بهش زد و پر از کرم شد، فکر کنید چند تن تخمه!!! وقتی پسرم ۶ ماهه شد، کرونا اومد و ورودی های روستا رو بستن تا ماشین میوه فروشی داخل نیاد بخاطر کرونا، شوهرم تصمیم گرفت بره و از میدون تره بار شهر نزدیک، میوه بیاره بخاطر مردم تا کرونا شیوع نکنه و این شد که دیگه این شغل همسرم شد و میوه فروشی زد و از جهت مالی فرزندان روزی خودشون رو آوردن و خیلی وضع اقتصادی مون بهتر شد. ولی در کل زیاد اهل ریخت و پاش نبودیم، و ساده زندگی می‌کردیم. من عاشق روستامون هستم چون الحمدلله مردم اینجا بسیار معنوی و ساده زیست هستن و زندگی رو به کام بقیه تلخ نمیکنن و آدم تو زحمت تجملات و چشم وهم چشمی نمیفته این خیلی مهمه. گذشت و با اینکه پسرم واقعا شیطون بود ما به عشق آقا، پسرم رو که از شیر گرفتم، تصمیم به فرزندآوری گرفتیم و باردار شدم، ویار وحشتناک داشتم با دوتا بچه کوچیک، شوهرمم که بلاخره سرکار بود ولی باز وقتی بود، همراه خوبی بود، مادرشوهر و بقیه هم گرفتاری خودشون رو داشتن و مامانم که دور بودن چون ما از دو روستای جدا هستیم، از کسی متوقع نبودم، اینطوری بهتر بود و تنها کمک و نیازم رو از خدا می خواستم، الحق که همیشه حضورش رو حس می‌کردم و بهترین یاور هست برام. پسرمم از پوشک گرفته بودم، اما اصلا همکاری نداشت و الان که ۳ سال و ۵ ماهش هست، تازه ۲ ماهه که همکاری می کنه و خیلی سخت بود. چیزی که این وسط کمکم هست، کتاب صوتی من دیگر ما استاد عباسی ولدی بود که بهم آرامش و انگیزه می‌داد و راه وچاه نشونم میده. یکی از نقطه ضعف های من، دعوای بچه هاس ولی کلا بچه هام میدونن زدن در هرحال ممنوعه و به ندرت این کار رو می‌کنن خیلی جدی ولی بدون خشونت باید به بچها یاد داد. بعضی ها میگن بچه اس چیزی نگید ولی خط قرمز و چارچوب بچه هام، ممنوعیت زدن دیگران، زدن حرف زشت و انجام کار خطرناک هست. من و همسرم همیشه سعی می‌کنیم جلو بچه ها، مهربون باشیم، با هم قرار گذاشتیم هر بحثی بود، بریم تو اتاق و مسئله رو حل کنیم و هیچ وقت اجازه نمیدیم کسی تو زندگیمون دخالت کنه و مشکلاتمون رو باهم حل می‌کنیم محترمانه... باید خط قرمزهای زندگی مشخص بشه و واقعا آرامش مادر یکی از مهم ترین چیزها تو تربیت هست که اگر شوهر خوبی داشته باشیم که عالی و اگر نبود، با ارتباط خالصانه با خدا آرامش بگیریم تا تربیت همراه با آرامش داشته باشیم. یه مدتی بخاطر دخالت اطرافیان و نداشتن خونه مستقل، واقعا کم آورده بودم ولی با گفتگو با همسرم که البته خیلی طول کشید تا اثر کنه به نتایجی رسیدیم و الحمدلله با اینکه هنوز تو همون خونه کوچک و شلوغ روستایی هستیم ولی مدیریت زندگی، بدون دلخوری فاحش، دست خودمون هست و آرامش خیلی زیادی نسبت به قبل داریم. ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۱۰ با دنیا اومدن دخترم تو اسفند ١۴٠٠، زندگی ما با سه فرزند شیرین تر شد، اوایل بخاطر کولیک و از پوشک گرفتن پسرم، تو دلم می‌گفتم نباید عجله می‌کردم ولی الان میگم خیلی هم عالی شده، دختر بزرگم میره کلاس اول، پسر سه ساله و نیمه ام هم با خواهر کوچکش بازی میکنن. دخترم بسیار مسئولیت پذیر شده ، وقتی خونه س خواهرش رو نگه می داره تا به کارهام برسم و پسرمم که خیلی شیطون بود الان عاقل تر شده و این از برکات چند فرزندی است. یه بحث دیگه من در اطرافیان هستن بچه مثلا ۴ تا دارند ولی با فاصله سنی زیاد، اینجوری بچه ها با هم ارتباط نمیگیرن، و دنیاشون باهم متفاوته، شاید من سخت بود برام فاصله کم ولی بچه ها باهم همبازی میشن و نرمال تر بزرگ میشن، بچه های با فاصله سنی زیاد، انگار تک فرزند هستن، اتفاقا سخت تر هست تربیتشون. خدای من، مربی من، با دادن این فرشته ها، من رو تربیت میکنه، من آدم زود جوشی بودم، با هر فرزند کامل تر شدم، صبورتر و لطیف تر شدم و چی از این بهتر... ارامش داشتن مادر در تربیت خیلی مهمه، سعی کنیم با یاد خدا آرام باشیم تا موفق تر باشیم. بعضی موقعا به مادرایی فکر میکنم که نه از روی اجبار بلکه بخاطر شان اجتماعی به کار بیرون رو میارن و روزهای طلایی بودن با کودکان شون رو با دست خودشون از دست میدن( البته بجز کارهایی که زنان ضرورت داره که حضور پیدا کنن و کسایی که نان آور خانواده هستن) و شان زن رو کار بیرون منزل میدونن و خانه داری و انسان سازی زن رو دون شان😔 با خدای خودم که خلوت دارم، میگم خدایا من میگم به دیگران بچه بیارید، میترسم روزی بچه هام ناصالح بشن و این آدما بگن بیا اینم بچه زیاد، گفتیم بدرد نمیخوره، خدایا شرمندم نکن، تربیت فرزندان من دست خودت و اهل بیت علیهم السلام که من ناآگاه چیزی نیستم که بخوام تربیت کنم. همیشه توکلم به خودش هست که بهترین یاور انسان فقط خودش هست و بس. خدا روشکر می‌کنم اگر لیاقت مادری بنده های بیشتری از خودش رو به من بسپاره و مادر شیعیان بیشتری از آقامون باشم ان شاء الله. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
👌«همدم امروز ، یاور فردا» کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075