eitaa logo
تجربیات بارداری,بانوان بانوی بهشتی
15.5هزار دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
4.2هزار ویدیو
68 فایل
در صورت رضایت صلوات برای #مادر_بنده و همه اموات مومنین بفرستید لطفا @Yaasnabi   @Khandehpak @zendegiitv4 @menoeslami @jazabbb @farzandbano @shiriniyeh @mazehaa @cakekhaneh @farzandbano @T_ASHPAZE @sotikodak @didanii تبلیغات @momenaneHhh
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دوتا کافی نیست
📌یکی از حقهایی که بچه بر پدرش دارد این است که پدرش روبروی بچه، مادرش را توهین نکند. یعنی اگر هم ناراحتی دارند عروس و داماد یا زن و شوهر روبروی بچه هیچی نگویند. 📌اگر کلمه زشتی را پدر روبروی بچه به مادر گفت یا کلمه زشتی را مادر روبروی بچه به پدر گفت، اینها حق را انجام نداده‌اند. حق فرزند بر پدر و مادرش این است که اگر ناراحتی دارند ناراحتی‌شان را روبروی بچه اظهار نکنند. کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
9.47M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اولین و حرفه‌ی ترین مرجع اموزش نقاشی کودکان در ایتا😍😱 https://eitaa.com/joinchat/3472752998C0f9658350a https://eitaa.com/joinchat/3472752998C0f9658350a اگه به نقاشی روان علاقه دارید حتما یسر اینجا بزنید☺️😌
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
🔴استخدام جدید دولت پزشکیان آموزش و پرورش از جذب ۲۰ هزار معلم جدید در بهمن ماه خبر داد ✅جزئیات آزمون استخدامی رو فقط در کانال زیر میتونید ببینید 👇 https://eitaa.com/joinchat/3512729888Ce81dc4ed0bاستخدامی آموزش و پرورش 👆
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هدایت شده از دوتا کافی نیست
برای خدا... من خانمی ۳۸ ساله هستم که در سال ۸۳ با مهریه ۱۴ سکه زندگی مشترکم رو شروع کردم. بعد از کارشناسی دیگه ادامه تحصیل ندادم و پیش بچه ها بودم. چهار فرزند دارم. خیلی زندگیم رو دوست دارم و ما در خانواده به هم محبت زیادی داریم... خیلی ها به من میگن تو بیش از حد به حرف همسرت گوش می کنی و.... اما دوست دارم این حرف به همه‌ی کسایی که تو زندگی گذشت می کنن و حرف من می خونن بگم که.... وقتی برای خدا کاری رو می کنید زندگیتون زیباتر و زیباتر می شه، به خدا من از صبوری هام ضربه نخوردم که هیچ، واقعا باعث شده تو زندگیمون همیشه محبت و احترام پابر جا باشه.... فقط نیتتون درست کنید. صبر به خاطر خدا....مهریه کم به خاطر خدا....فرزندآوری به خاطر خدا و.... می بینید اصلا دنیای شما با همه فرق داره. اون قدر که من اصلا نمی تونم خیلی جاها بگم که شاید اونا دلشون بسوزه.... نمی دونم چرا دوست داشتم این تجربم رو به شما بگم. سرلوحه زندگی من این آیه است...آیه ۳۴ سوره فصلت: " و هرگز نیکی و بدی در جهان یکسان نیست، همیشه بدی (خلق) را به بهترین شیوه (که خیر و نیکی است پاداش ده و) دور کن تا همان کس که گویی با تو بر سر دشمنی است دوست و خویش تو گردد." کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات غذای خیابانی
شناخت افراد از روی کف دست 😳🖐 اینجا یاد میگیری شخصیت هر کسی رو از روی کف دستش بشناسی یه چیزایی می‌شنوی که شاخ در میاری 😬 اگه میخوای رفیق خودتو بهتر از خودش بشناسی اینجا بیا 😀👇 👉 [ shakhsiat_shenasi 👉 [ shakhsiat_shenasi این مورد کاملا واقعیه 👌👌
هدایت شده از دوتا کافی نیست
آقایان و خانم ها! هر فرزند شما یک نسل از دوستان و شيعيان امیرالمؤمنین علیه السلام خواهد شد که ان شاء الله تا روز قیامت تداوم خواهد داشت. برای این مهم، فداکاری کنید! کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از دوتا کافی نیست
۶۴۲ تا من یادم میاد، پدرم همیشه خارج از ایران بود که بعد از یک سال یا بیشتر برمی‌گشت و مادرم هم که ایرانی متولد خارج بود، ۱۵ سالش که بوده، بعد از انقلاب برمیگردن ایران... من صبوری رو از مادرم یاد گرفتم چون که مادرم بشدت صبور بودن تا یادمه خدا رحمت کنه مادر بزرگم رو(مادر پدریم) تا زنده بود پیش ما زندگی می‌کرد، مادرم خیلی دوستش داشت با اینکه به خاطر سختی هایی که کشیده بود، خیلی کم حوصله بود، ولی مادرم جوری باهاش رفتار می‌کرد که انگار مادر خودشه... شاید خیلی وقتها تو خونه چیزی برای خوردن نبود ولی مادرم هیچ وقت گلایه نمی‌کرد، به سختی چیزی جور می‌کرد. اون هم مادری که تو نازونعمت بزرگ شده بود. پدرمم که نبودن بیشتر اوقات، و اگه کار می‌کردن و پولی می‌فرستادن، برای کل اهالی روستا می‌فرستادن، چون همه فامیل بودیم و درآمدی نداشتن. کلاس پنجم که بودم خواهر بزرگترم که ۱۵ سالش بود عقد کردن، بعد از اینکه ۱۱سالم شد یه خواهر کوچولو خدا بهمون داد که همه روستا خیلی دوستش داشتیم، چونکه دیگه بچه ی کوچیک کم بود. خواهرم دوساله شد که خانواده شوهرم اومدن خواستگاری، بابام هم نبود مادرم بهش زنگ زد قضیه رو گفت بابام قبول نکرد گفت دخترم کوچیکه و فقط ۱۳ سالشه ولی اونا اصرار کردن که الان که نمی‌خواد عقد کنند فقط اسمش باشه، بعد از دو سال عقد کنند با اصرار من، پدر ومادرم هم قبول کردن ... یه روز که با دخترعموم داشتیم روزنامه دیواری درست می‌کردیم بمناسبت میلاد پیامبر ص، خانواده آقام اومدن و یه نشونه آوردن و ما نامزد شدیم. جالب اینکه با اینکه تو یه روستا بودیم و فامیل ولی همدیگه رو خوب نمی شناختیم. همسرم بعد از راهنمایی، تو یه شهر دیگه درس میخوندن و دیر به دیر میومدن روستا، تو همون دوران بیشتر آشنا شدیم تا اینکه من سوم راهنمایی رو تموم کردم و پدرم هم از خارج برگشتن، من موافق دوسال نامزدی نبودم تا اینکه تصمیم گرفتیم تا پدرم برگشتن عقد کنیم. تقریبا ۱۴ سالم بود که عقد کردیم. دوران عقد هر دو در حال درس خوندن بودیم همسرم تو یه شهر دیگه، منم تو روستا، تا اینکه بعد از یک سال و نیم پدرم باز برگشتن و بعد از یه ماه، برادر بزرگم که ۱۹ سالش بود فوت شدن😔 خیلی بهمون سخت گذشت، از بس برادرم مهربون بودن و همیشه کمک حال همه، پدرم دیگه نتونست کار کنه کل موهای سرش تو اون چند ماه سفید شد، مادرم هم خیلی بی تابی می‌کرد. خواهرم کوچیکم چهار سالش بود، یک سال که از فوت برادرم گذشته بود، می فرستادمش پیش مامانم میگفتم بهش بگو برامون یه نی نی بیاره، مامانم هم بغلش می‌کرد و می‌بوسیدش. بعد از یه سال و خوردی از فوت برادرم، مادرم که چهل سال داشت حامله شد الحمدلله، خداروشکر خدا یه برادر بهمون داد، منم اخرای بارداری مادرم عروسی کردم با سلام و صلوات راهی خونه مادر شوهر شدیم😀 یه خونه تو روستا ساخته بودیم، اما چون کامل نبود اول عروسی رفتیم یه مدت خونه مادرشوهرم تا اینکه خونه مون یه کم کامل شد ولی کامل کامل نه، رفتیم خونه خودم ... چون هر دو بچه خیلی دوست داشتیم جلوگیری نکردیم و زود حامله شدم، سه ماهه بودم که رفتیم یه شهر دیگه، و چون پول پیش نداشتیم طلاهایی که تو عروسی بهم داده بودن، فروختم برا پول پیش خونه... تازه وارد پیش دانشگاهی شده بودم که دو روز بعد از اومدن به شهر جدید، یه روز صبح که برا نماز بلند شدم، حالم بد شد. جایی هم بلد نبودیم، هر مطبی میرفتیم دکتر نبود و نمیگفتن که برو زایشگاه تا اینکه تا عصر درد کشیدم و سقط شد. تا چند وقت خیلی حالم بد بود تنها و غریب تو یه شهری دور از خانواده با وضع مالی خیلی بد... بالاخره اون دوران سپری شد و منم درسم تموم شد، امتحان کنکور رو دادم و تصمیم گرفتیم که بچه دار بشیم. چند ماه بعدش حامله شدم، کار شوهرم هم تویه شهر دیگه افتاد و منم دانشگاه همون شهر زدم باهم رفتیم اونجا... دوران حاملگیم با ویار سخت گذشت، میگفتم اولی بره مدرسه، بعدی رو میارم. بعد از تحمل درد زایمان، آخر سر بردنم اتاق عمل برای سزارین، میگفتم رضایت نمیدم، گفتن چاره ای نیست، سزارین نشی، بچت می‌میره... دخترم با روش سزارین بدنیا اومد و با خودش کلی برکت تو زندگیمون آورد. قبل از تولدش وام گرفتیم ماشین خریدیم. 👈ادامه در پست بعدی... کانال«دوتا کافی نیست» http://eitaa.com/joinchat/1096876035Ccaac6a6075
هدایت شده از تبلیغات شادی و نکات مومنانه
❌😍 بلاخره ناباروری درمان شد 😍❗ بهترین راه درمان برای ناباروری بلاخره وارد ایران شدش🤩 〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دیگه نگران بچه دار نشدنت نباش اگه این مشکلات رو داری بیا و درمانت رو شروع کن👇 🔸️یائسگی زودرس 🔸️تنبلی تخمدان 🔸️ضعف اسپرم 🔸️عفونت 🔸️واریکوسل 🔸️HPVوHSV 🔸آزو اسپرم 🔸کیست و میوم تازه میتونی فرم هم پر کنی تا مستقیم باهات تماس گرفته بشه😍👇 https://survey.porsline.ir/s/8ZKSNDmu همین الان بیا داخل کانال و رضایت درمان هارو نگاه کن شاید نفر بعدی که رضایت درمانش داخل کانال گذاشته میشه مال تو باشه🤗 https://eitaa.com/joinchat/629277516Cff23a81f9a