فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس سه پارت ۲۲ و ۲۳ و ۲۴
@roomanzibaee
#میکسجلد1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پست_ماندگار
از همتون مچکرم که انقدر به فکر من بودین:))❤️
🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘🌼☘
🌼☘🌼☘🌼☘
🌼☘🌼☘
『زیبایی از دست رفته』
#𝐏𝐚𝐫𝐭40
#پارت_40
اسرا:✍🏻🧡
استرس تمام وجودم رو پر کرده بود ولی با شادی فراوانی که داشتم این استرس کمتر و کمتر میشد.
عطیه که داشت بالای سرم قند هارو میسایید خم شد و در گوشم گفت:
_استرس نداشته باش...الان عاقد میاد.
عاقد که اومد با جمع سلام و علیک کرد و روی صندلی نشست.
بار اول و دوم سکوت کردم و عطیه فقط میگفت عروس رفته گل بچینه.
توی دلم گفتم:
فقط گل اخه دیوونه؟ گلاب این وسط کشکه؟
_برای بار سوم عرض میکنم عروس خانم وکیلم؟
_با اجازه ی پدر و مادرم و همه ی بزرگترا بله!
صدای دست و کل و سوت جمع بلند شد.
_آقا داماد وکیلم؟
_با اجازه ی پدر و مادرم و همه ی بزرگترا بله!
همگی دست زدن...
عاقد که رفت مادر رسول یکی از حلقه هارا به من و یکی دیگه اش را به رسول داد.
دستم رو به رسول دادم و حلقه را توی دستم انداخت...
همه دست زدن و کل کشیدن.
منم دست رسول رو گرفتم و حلقه رو توی انگشتش انداختم...
رسول به من نگاهی انداخت و لبخندی زد و گفت:
_خانم حلقه رو تودست چپ میندازن(😂)
به دستش نگاهی انداختم و گفتم:
_خب خودت دست راستتو به من دادی منو به اشتباه انداختی، مخصوصا الان که خیلی استرس دارم.
همونطور که لبخند روی لبهاش بود سمت جمعیت برگشت.
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد
..................................................................
کلیلیلی رسولم قاطی مرغا شد😭😂
نویسنده: ارباب قلم✍🏻🖤
@roomanzibaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس از پارت های ۲۵ و ۲۶ و ۲۷ رماان💜😅
@roomanzibaee
#میکسجلد1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس از پارت های ۲۷ و ۲۸ و ۲۹ رمااان😍💃
@roomanzibaee
#میکسجلد1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس از پارت های ۳۱ و ۳۲ و ۳۳ رمان:)❤️😍
@roomanzibaee
#میکسجلد1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس از پارت ۳۴ و ۳۵ و ۳۶😉💜
@roomanzibaee
#میکسجلد1
💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕💜💕
💜💕💜💕💜💕💜💕
『زیبایی از دست رفته』
#𝙿𝚊𝚛𝚝1
#𝙹𝚎𝚕𝚍_2
#پارت_1
#جلد_2
عطیه:✨✍🏻
بعد از مراسم خواستگاری نفس راحتی کشیدم و به سمت اتاق رفتم. باید زودتر بخوابم تا فردا برای آزمایش خون بیدار بشم...
با صدای اذان صبح بلند شدم و به سمت آشپزخانه رفتم. اسرا داشت وضو میگرفت رو به من گفت:
_به به سلام عروس خانم!!
_اسرا هنوز نه به باره نه به داره؛اصلا ببین قسمت هم میشیم.
دستانش را با حوله خشک کرد و گفت:
_اگه دو نفر همدیگر رو خیلی دوست داشته باشن به هم میرسن.
_کی کیو دوست داره؟
صدای رسول باعث شد هردو به سمتش برگردیم.
به اسرا نگاه کردم که لبخند شیطونی روی لبهاش بود...با چشم و ابرو براش خط و نشون کشیدم و برگشتم سمت رسول و با لبخند گفتم:
_تو و اسرا !!
_من و اسرا چیی؟
_داشت میگفت ما همدیگه رو دوست داشتیم به هم رسیدیم.
اسرا خنده ی صداداری کرد و گفت:
_اره رسول داشتم خودمون رو واسش مثال میزدم که دلش آروم بشه اخه خیلی نگران نتیجه ی آزمایشه!
متعجب سمتش برگشتم که چشمکی بهم تحویل داد.
از روی عصبانیت و حرص از اسرا مجبور شدم زود از پیش رسول برم تا هیچی بهم نگفته!
نماز صبحمو خوندم و اماده ی رفتن شدم.
چقدر سخته ناشتا باشی...
اسرا به سمت اتاق اومد منم رومو اونطرف کردم که انگار باهاش قهرم.
ری اکشن منو که دید از پشت بغلم کرد و گفت:
_عطی جونم قهری؟
خندم گرفته بود ولی به روی خودم نیاوردم.
_بله خیلیم قهرم!
_عه واسه چی عطی؟
_اولا عطی نه و عطیه خوبه منم بهت بگم جعبه ی اسرار؟(😂) دوما کرم داری همش جلوی رسول از محمد حرف میزنی؟
#کپی_پیگرد_قانونی_دارد
𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎𒊹︎︎︎
بلاخره پارت جدید از جلد دوم😌
تم بنفش و صورتیم خیلی خوشگلهههه خوشمان امد😁😂
خلاصه امیدوارم خوشتون اومده باشه!
نویسنده: ارباب قلم💕✨✍🏻
@roomanzibaee
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اینو یکی از ممبرای روبیکا فرستادهه😂😂
گفتن واسه شماهم بزارمم😂😁
#ارسالی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میکس از پارت های ۳۷ و ۳۸ و ۳۹ رمان
میدونم بد شده شما به رو خودتون نیارید😂
@roomanzibaee
#میکسجلد1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هوووهووو حالا با رعایت شئونات اسلامی دست بزنید و کللل بکشیددد لیلیلیلی😍😂
اخرین میکس از اخرین پارت😁😅(پارت 40)
@roomanzibaee
#میکسجلد1