دوستان را در دل رنجها باشد
كه آن به هيچ دارويی خوش نشود
نه به گشتن،
نه به خفتن،
نه به خوردن،
نه در جلوت،
و نه در خلوت،
الا به دیدار دوست...
@ghalamzann
#شطحیات
طوری خمیر وجودت را ورز میدهد
که اگر تن به ارادهاش ندهی،
"درد" نصیبت میشود
و اگر تسلیم باشی، "عشق" !
از یک دقیقه دیگرت بیخبری
از بازیهایی که میکند
از بازیهایی که میدهد
از امتحان و آزمون و ابتلا و همه چیز،
تمامش نمیکند
چون این راه تمام شدنی نیست
یکی را بپذیری بعدی هم میرسد
بزرگتر و عمیقتر
محاسباتت را به هم میریزد
تدابیرت را زیرورو میکند
و درست وقتی فکر میکنی
بهترین تصمیم را گرفتهای
و همه چیز را درست چیدهای
ناگهان همه را فرو میریزد...
او تنها کارگردانیست که
نمیگوید چه سناریویی برایت نوشته است!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#غدیرانه
#نیکوکاران_کوچک
پسرک لکنت زبان شدید دارد
زحمت میکشد تا بتواند حرف بزند
اما سرووضع مرتبی دارد
و ادبیات کلامیاش کاملا بزرگانه است
روز عید است و در تکاپوی کارها
که وارد خیریه میشود
اولین بار است که آمده،
میگوید قصد کمک دارد
کارت میکشد و مبلغی واریز میکند
سن و سالش را میپرسم
12 ساله است
کمی حرف میزند
ازینکه با دوستانش کارهای خیر میکنند
ازینکه باید سیستم مالیاتی به نفع نیازمندان باشد
ازینکه چندنفری را تحت پوشش دارند با مشخصات ثبت شده
و تاکید میکند کد ملیهایشان را هم داریم
در حین صحبت پیامک چند واریز برای خیریه میآید
پسرگوشیاش را باز میکند
و نشان میدهد که دوستانش نوشتهاند
برای خیریه پول واریز کردهاند!
پسرک اعتماد به نفس بالایی دارد
با اینکه هربار وقت تلاش برای ادای هر کلمه
من به جایش جانم بالا میآید
و اذیت میشوم که دارد اذیت میشود
اما پسرک انگار اذیت نیست
مداوم حرف میزند
و از ایدههایش میگوید
و در نهایت با یک تیم توزیع عازم روستا میشود تا کمکحالشان باشد
پسرکِ خیّر
بیشتر از خیلی از آدم بزرگها
هم میداند هم عمل میکند.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#روزنوشت
#سورپرایز
دوستی عزیز پیام میدهد که امروز عصر ساعت فلان میشود تا خانه ما بیایید؟
چشمی میگویم و سر ساعت میروم،
زنگ را که میزنم پشت آیفون میگوید بفرمایید داخل،
در را هل میدهم که باز شود
ناگهان با جیغ بچهها
تمام فضا پر از برف شادی میشود
با اینکه حدسهایی داشتم اما
در این حجم و این شکل را تصور نمیکردم
چند لحظهای میگذرد تا وسط بارش برف شادی و جیغ و هورای بچهها یکی یکی ببینمشان و حالشان را بپرسم
باورم نمیشود اینهمه دختر
کی و چطور توانستند هماهنگ شوند
اینهمه دختر رنگی رنگی که دلشان مهمانی میخواسته و به خودشان رسیدهاند
برنامه مفصل است
چندمیز چیدهاند و انواع خوردنیجات
با کیک صورتی تولد که خانم صاحبخانه زحمت همه را کشیده است
حیاط را با شرشره و بادکنک آذین بستهاند که دورهمی در فضای باز باشد
گیج میزنم بیش از یکماه به تولدم مانده است ماجرا چیست
میگویند خواستیم قبل از محرم باشد
همه چیز تکمیل است
بچهها پر از هیجان و شادی هستند
و من لبریز شادی از شادبودنشان،
اما سروصدایشان در خانه مردم
شرمندهام کرده است
اسپیکر را میآورند و موسیقی تولد میگذارند یکی میگوید خانوم ناراحت میشود آن یکی میگوید خانوم پایه است و دست میزنند و میخوانند
وقت خاموش کردن شمع شمارش معکوس راه میاندازند و میخواهند که آرزو کنم
با صدای بلند برای آرزوهایشان آرزو میکنم
دلشان غنج میرود و شمع خاموش میشود،
نوبت بریدن کیک است دوتایشان سر رقص چاقو با هم چالش دارند
و هرکدام یکبار اجرا میکنند!
دلشان نمیخواهد تمامش کنند
با شوخی و خنده چاقو را میگیرم
و در کیک فرو میبرم
تا به نگرانیام پایان بدهم
نوبت باز کردن کادوها میشود
کارها و هنرهای دستشان را آوردهاند
لذتبخش است
سلیقه و احساس و ذوقی که برای هر کدام از هدایا صرف کردهاند
یکی یکی باز میکنم و با هر کدامشان عکس میگیرم، از کاردستی های کاغذی تا نقاشی و دوختنی و ساختنی و...
چندتایشان خامه کیک را برمیدارند و به صورتم میزنند، فریاد میزنم که باید ازینجا بروم فلان جا،
با شیطنت میگویند هماهنگ شده که به جایتان بروند!
فکر همه چیز را کردهاند
و زحمت برای صاحبخانه همهجوره درست کردهاند،
آهنگ را عوض میکنند میگویم بچهها خاموش کنیم که دورهمی حرف بزنیم
یکی فریاد میزند "مجاز است خانوم!"
آن یکی میگوید "جانم باشو بذار خانوم دوست دارند!"
بیشتر از آنکه از اینهمه محبت لذت ببرم دلنگران صاحبخانه و همسایهها هستم
اگر صدا بیرون برود،
اولین بار میشود که از خانه این خانواده محترم چنین صداهایی میشنوند!
بلند میشوم تا عیدی بچههایی که ندیده بودم، بدهم، در حین حرکت اسپیکر را خاموش میکنم و با بچهها شوخی میکنم تا حواسشان از سروصدا پرت شود،
انواع خوردنی سرشان را گرم کرده فکر میکنم تمام است اما ناگهان روسری میآورند و چشمهایم را میبندند و مسابقه را شروع میکنند
انرژیهایشان تمامشدنی نیست
یکی ظرفهای آب را میآورد و یک بازی دیگر، سرتاپایمان پر از خامه و خیسی است...
طفلک صاحبخانه!
شام هم مهیا شده
بچهها میخورند و قصد رفتن ندارند
میگویم دخترها مهمانی تمام است
دلشان نمیخواهد تمامش کنند!
راهیشان میکنم تا میزبان محترم نفسی بکشد،
یک روز خوب، به یاد ماندنی و کمنظیر
کنار همه دختران محله میگذرد... الحمدلله
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#کرونا_از_نگاهی_دیگر
#قسمت_اول
در روزهایی که گذشتند، تعدادی از دوستان از سر لطف گفتند از بیماری بنویس
و از آنچه گذشت
گویی این بیماری با همه ترسی که ایجاد کرده، جذابیتهای خاص خودش را هم دارد و همه مشتاق هستند که بدانند چگونه میگذرد!
واقعیت این است که من هم مثل خیلیها روزنوشتهابی داشتم که البته شخصی بودند
و در صفحه شخصی میماندند،
اما فارغ از احوالات خیلی شخصی،
ایامی که در قرنطینه میگذرند
وجوه متفاوت و عجیبی دارند!
بیماری خفیف و متوسط و شدید دارد
و البته خیلی به تفاوتهایشان آگاه نیستم،
این ویروس ناجوانمرد،
هوشمند است، آنقدر که حیاتش را حس میکنی، جولانش را، نشانهگیریاش را،
تقریبا عملکردش مانند شیطان است
نقاط ضعفت را پیدا میکند و هدفگذاریاش را آغاز...
کافیست از خودت قدرتی نشان بدهی
آنچنان حالت را میگیرد که کری خواندن را فراموش کنی و تسلیم شوی،
طوری کشتی میگیرد که پشتت را خاک کند و تعارف هم ندارد
محبتی هم در کار نیست
چون درست آنچه دوست داری میگیرد،
آقا یا خانم ویروس که البته دومی بیشتر برازنده اوست، چون زبل است و شیطنت دارد و ریز ریز و ذره ذره کارت را میسازد،
خیلی سریع مسیریابی میکند،
یعنی به محض ورود به بدن عزیز آدمیزاد،
همه جا را میخواند و تصمیمش را میگیرد،
حالا کم کم خودش را نشان میدهد
حسش که میکنی یعنی منزل کرده و مستقر شده
و بساطش را پهن کرده است.
بخواهی یا نخواهی مدتی میماند
یا موفق میشود که وقت رفتن تورا هم ببرد یا از مقاومت کردنت خسته شده و بیخیالت میشود و سی خود میرود...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#کرونا_از_نگاهی_دیگر
#قسمت_دوم
ایشان تا هست چنان ساعی و اهل پشتکار است که به حالش غبطه میخوری،
شبانه روز کار میکند و استراحت ندارد
راستش را بخواهید
موجود تحسینبرانگیزیست،
امیدوار، تلاشگر وقدرتمند با انگیزه و اراده آهنین،
و همینهاست که جان بشر را این مدت
به سرش رسانده و جانبهسرش کرده است!
تعریف و تحسین را کنار میگذارم چون برای این موجود، فقط لوس شدن را کم داریم که اگر آن هم اضافه شود،
نمیشود دلبستگی و وابستگیاش را جمع کرد،
میماند و عاشقپیشگی میکند
و همراهش نروی دلتنگت هم میشود،
علی ایحال اولین کارش این است که فکر کنی فقط اندکی چایبدهای
اما وقتی دوادرمان چاییدگی موثر نیفتد
و روز و روزگارت بدتر شود،
خودی نشان میدهد و عرض اندامی میکند که متوجه حضورش بشوی،
بعدتر تاب و توانت را میگیرد و نفسکشیدن را خودش مدیریت میکند
به روش خودش...
آنقدر که مثلا نتوانی حرف بزنی یا حتی بنشینی،
اگر ادای حالخوبهارا دربیاوری قدرتنماییاش را بیشتر میکند
به مصرف انرژی حساس است
کافیست ببیند خیرگی میکنی و میخواهی نیفتی
طوری بروز و ظهورش را بیشتر میکند که دستانت را بالا بیاوری و از حال رفتنت را ببیند،
بعد خیلی ازخودراضی مینشیند و تماشا میکند!
پس صلاح در این است که بازیگوشی نکنی و سروگوشت نجنبد
و سرت را مثل بچههای خوب روی بالش بگذاری و صدایت هم درنیاید.
بله چنین موجودیست این ویروس،
برایش شهرام بهرام هم ندارد
کافیست مهیای حضورش باشی
واین مهیا بودن چه پارامترهایی دارد درست نمیدانم
همینقدر بگویم کسانی که بنده را میشناسند همه با تعجب میپرسیدند
"اع شما چرا... شما که خیلی اهل رعایت بودید... شما که آمد و شد نمیکردید،...
شما که نذری هم نمیخوردید..."
و برخی طوری طرح میکردند که انگار کمی دلشان خنک هم شده باشد که خودشان رعایت نکردند و نگرفتند و حالا دیدی فلان شد و بهمان!
القصه همینقدر عجیب و نامرد است
و البته میپذیرید یا نه،
حتما مراعات کنید و سستی نکنید
چون اصلا معلوم نیست به شما که میرسد دلش چه میخواهد
و دوست دارد پلانش برای شما چه باشد!...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#هیئت_علمدار_مشهد
#شورای_هیئات_مذهبی_مشهد
در شرایطی که مردم گرفتار شدهاند
دارو کمیاب
و شهر با بحران مواجه شده است،
هیئتی تحت عنوان "علمدار"
چنین وضعیتی را ایجاد میکنند
و احتمالا مانند خیلیها معتقد هستند
که در مجلس اهل بیت
کاری از ویروس برنمیآید!
دینی که محوریت آن عقلانیت است و در بین ادیان جهان، داعیهدار حیات عقلانی میباشد،
-عقل خالی از شوائب
که میبرد و میرساند و ضمانت دارد-
آن وقت در شهر امام در مجلس امام
چنین تخلفی اتفاق میافتد
و نابخردانه آن را به نام دین تمام میکنند،
مسئولین محترم شهر
متولیان دین مردم
ستاد امر به معروف و نهی از منکر
اگر خواب نیستید، این یک جنایت است
یک بیحرمتی علنی به صاحب عزا
و به تفکر ناب تشیع میباشد
چرا ساکت هستید
چرا در دهان این جماعت نمیزنید؟!
آنها که چنین مجلسی را برپا کردهاند
مجرم هستند و مستوجب تنبیه،
و تاکنون با رفتارهای جاهلانه
کم آسیب نرساندهاند،
متولیان تبلیغات اسلامی و هیئات مشهد
یا جلوی ادامه این قانونشکنی را بگیرید
یا اگر قرار است در خواب بمانید،بدانید
مسئولیت آنچه بر سر دین مردم میآورند، بر عهده شماست!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
آقای تبلیغات اسلامی
شورای هیئات
فرمودید تذکر دادهاید!
والله تذکر کافی نیست
کمی شهامت میخواهد تخته کردن درب
چنین مراسمی...
به گردن هم نگذارید
اقدام ضربتی کنید
حتی یک لحظه برگزاری بیشترش
خسران است
بروید لایو هیئت را ببینید
شب دوم هم زحمتش را کشیدند!
@ghalamzann
#روزنوشت
#من_از_کودکی_عاشقت_بودهام
روضه که شروع شد دوسه تا از نوجوانترها بیتوجه به روضه
شروع کردند به گفتن و خندیدن،
نزدیکشان بودم
گفتم بچهها وقتی برای امام حسین
روضه میخوانند، اگر گریهتان نمیگیرد
خودتان را غمگین بگیرید
حالت گریه داشته باشید
این روضه حرمت دارد،
چنددقیقه بعد دیدم از بچهها فاصله گرفته و چادری که تازه خریده روی صورتش کشیده،
بچهها چندباری رفتند سراغش
و خواستند چادرش را از صورتش بردارند
جلویشان را گرفتم
روضه که تمام شد با چشم خیس آمد
و گفت "نمیخواستم گریه کنم
اما گریهام گرفت برای اولین بار..."
گفتم "مبارکت باشه دختر
گریه برای امام حسین یه اتفاق بزرگه
قسمت همه نمیشه!"
راه که افتادیم سمت خانه
گفت "دیگه ازون روز بدون چادر بیرون نرفتم"
گفتم "چی شد تو که دوست نداشتی"
گفت "حالا دوسش دارم
مامانم گفت بذارش تو کیفت،
آخه مامانم چادر نمیپوشه،
گفتم مامان دیگه نمیتونم
وقتی نیست انگار یه چیزی کم دارم"
دخترک با تصمیم خودش
فارغ از تحمیل خانواده،
دارد بزرگ میشود...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#دنیا
اونجا که حاجحیدر تو بادیگارد میگه خستهام،
خوابم میاد
و چشماشو روی دنیا و همهچیزش میبنده...
@ghalamzann
#زنان_زندگی_به_دوش
#برای_زهرا_کوچولو_دعا_کنیم
چند سالی هست که میشناسمش
از آن زمان که هنوز مادر نشده بود
و با فروش پیاز سرخ شده و سبزی پاککرده زندگی میگذراند و البته هنوز هم همینکار را میکند،
شوهرش مردکی معتاد و لاابالی بود
که کاری نمیکرد
هرازگاهی زن را به باد کتک میگرفت
و نان زحمت زن را میخورد
چهارسال پیش وقتی باردار شد دلم گرفت برای بچهای که قرار بود در این خانه متولد شود
زن داروی اعصاب میخورد و دکترها گفته بودند که نباید باردار شود و حالا ترسانده بودنش که بچه سالم نخواهد بود
گریه میکرد و میگفت گفتند بچه باید سقط شود و حداقلش این است که منگل باشد و زیر بار نمیرفت
میگفت نذر کردهام که سالم باشد
و بچه سالم متولد شد!
و از آن روز دخترک زیبا و دوست داشتنیاش را وقت فروش پیاز و سبزی با خودش میآورد.
دخترک. بزرگتر که شد شیرینزبانی هم
به کمالاتش اضافه شد
آنقدر باهوش و خوش کلام که میگفت همه میگویند ببریدش برنامهی کودک،
میشود شما کاری کنید؟
و نمیدانست که هیچوقت نخواستهام دخترکی وارد این فضا شود!
القصه روال کارش این بود که دوهفتهای یکبار یا ماهی یکبار زنگ بزند و بگوید صدتومن برایم بریزید یا 70 تومن و گاهی کمتر یا بیشتر... که برود مواد اولیه بخرد و آماده کند و برای فروش بیاورد و درست روزی که میگوید برگرداند و اگر یک روز دیرتر شود زنگ بزند و عذرخواهی و طلب حلالیت! و جز قرض گرفتن هیچوقت کمک دیگری نخواهد...
همین زن، همین زنِ عزتمندِ غیرتمندِ زحمتکش،
دیروز چندبار زنگ زده بود و شمارهاش را دیدم، گرفتار بودم گذاشتم بعد تماس بگیرم که پیامش آمد تروخدا جواب بدین خیلی مهمه... سراسیمه زنگ زدم
گریه میکرد زهرایم بدحال شده گفتند علائم دلتاست گفتند باید بستری بشه داره از دستم میره شما که میدونین همیشه مرگ خواستم از خدا و اگه زندهام بخاطر زهراست گرفتار شدم
پول لازم دارم نمیدونم کی میتونم کار کنم اما قول میدم اگه مردم حقی به گردنم نمونه قول میدم تسویه بشه... میگفت و گریه میکرد و حرفهایم را نمیشنید،
تلفن را قطع کردم برایش مفصل نوشتم
ازینکه همه چیز درست خواهد شد و مشکلی نخواهد بود و و و...
اما او در جواب شماره خواهرش را فرستاد که معلم قرآن است و حتما قرض اورا پرداخت خواهد کرد، آنقدر وسواس و تاکید روی برگرداندن دارد که برایت سوال میشود براستی روزگار تلخش چرا از او مدل دیگری نساخته است؟!
زن رفته که زهرای 4 سالهاش را بستری کند با دلی که شکسته و همراهی که ندارد، بیشتر از همه آنچه این روزها شنیدهام دلم سوخته است،
برایش دعا کنید.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
دوستان ارجمند
مامان زهراکوچولو فعلا نیاز به کمک نقدی ندارند
ممنون از توجه و محبت شما
برای ایشون و همه بیمارانی که این روزها درگیر هستند دعای خیر داشته باشیم🌸
1_1134266564.pdf
3.41M
#عارضه_تربیتی_کرونا
#خانوادهی_مراقب
مطلبی در این مورد نوشتهام که اگر تمایل دارید میتوانید در صفحه 6
نشریه "لبیک" مطالعه بفرمایید.
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
#دعای_هفتم
#حال_خوب
دارند دعای هفتم صحیفه را حفظ میکنند،
شروعش سخت بود
عبارات دعا برای بچهها ملموس نیست
و این نگرانی را ایجاد میکرد که نکند
دوستش نداشته باشند و نکند دلزده شوند،
دعا را با نماهنگ #حسین_حقیقی
برایشان میگذارم
و این خوانش و لحن و آهنگ رادوست دارند،
هر بار یک جمله را برش میدهم
و همان را حفظ میکنند،
چندنفری ریزش داشتیم
خستهترها!
که فضای مجازی تمرکز و حوصلهشان را
مستهلک کرده است،
اما بقیه ماندند و خوب هم ماندند،
اشتیاقشان هر بار به جمله بعدی
یک معجزه است
معجزهای که با محاسبات و تصورات مادی
و کوچک من جور درنمیآید،
هنوز از معنی دعا برایشان نگفته بودم که انسشان برقرار شد،
این فطرت آنهاست که دارد حرکتشان میدهد
و جاذبه مضامین الهی و ملکوتی را
دریافت کرده است،
حالا ترجمه دعا را با زبان ساده برایشان دکلمه کردهام تا حس و لطافتش را دریافت کنند و قرار است آنها هم دکلمه و برایم ارسال کنند،
چندتایی مادرانشان را هم همراه کردهاند،
در خانه با هم گوش میکنند و حفظ،
دخترها میگویند آنقدر در خانه میخوانیم که بقیه هم یاد گرفتهاند،
مادری میگفت چه خوب که وسط این روزهای سخت این دعا شده ورد زبانمان،
یکی از دبیرستانیها میگفت جایی بودم که این دعا را پخش کردند و کلی کیف کردم که
من بلدم دعا را بخوانم
دخترک خوشصدا با هیجان تعریف میکرد
که عادتم شده راه بروم
و فقط این دعا را با خودم بخوانم
بعد از 10 جمله یک هدیه کوچک دریافت کردند
تا انگیزه شود مثلا برایشان،
حالا به جمله 16 رسیدهاند
و قول دادهام تمام که شود
جایزه خوبتری بگیرند،
اگرچه خودشان میگویند
حفظ شدن دعا برایشان شده جایزه!
و میدانم که تعارف نمیکنند،
وقتی قلب با آنچه سنخیت دارد انس بگیرد، کمترین آوردهاش یک حال خوب است.
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
#نامه_سرگشاده
#نوجوانی
... عزیز
دخترک 13 ساله من
شاید روزی این نوشته را به دستت برسانم روزی که بدانم مهیای خواندن و شنیدن این حرفها هستی
در این چندماهه آشناییمان همیشه در حال پرسیدن بودی
پرسیدنهایی که جنسهای مختلف داشتند گاهی سوال خودت بودند گاهی سوال کسانی که تو را احاطه کردند
و به شکل مداوم ذهن و دلت را نشانه گرفتهاند
عزیزکم
میدانی که دوستت دارم حتی وقتی تندتند جوابهای خودت را میدهی و مغرورانه حرفهای پدر الکلیات را برایم تکرار میکنی
حتی وقتی که همه آنچه برایم مقدس است مورد عتاب و سوال قرار میدهی
دوستت دارم چون تشنهای چون عطش داری چون همیشه در جستجوی جوابی چون منفعل و بیخیال و باری به هر جهت نیستی
و این دوست داشتنت مرا از تو فارغ نمیکند، دیروز گفتم که دلتنگت هستم وسط روضه شب عاشورا آمدی
میدانم که اهل روضه و این چیزها نیستی و حوصلهاش را نداری
اما آمدی و شدی پای پذیرایی هیئت و قدم به قدم همراهی کردی
باشد قبول بخاطر روضه نبود آمدنت،
اما تو چه میدانی که این رزق و روزیها کجا و چطور تقسیم شدهاند
حتی برای تویی که اصرار داری بگویی چیزی را قبول نداری!
دخترکم
وقتی وسط روضه پرسیدی میدانید چرا امام حسین کشته شد؟
فهمیدم که باز ذهن و دل توی معصوم را پر کردهاند،
جوابت را دادم
گفتی اما من خوانده ام که دعوا
برسر یک زن بوده است!
بغضم گرفت گفتم خودت چه فکر میکنی؟ یکنفر همهی هستی و عزیرانش را آورده تا شریک دعوا بر سر یک زن باشد؟!
سرت را پایین انداختی
شاید هم بغض کردی نمیدانم
وقتی سرت را بلند کردی گفتی فکر میکنم حق با شما باشد!
راست گفتی یا تعارف کردی نمیدانم اما مثل همیشه ناآرام بودی و پر از تشویش،
گفتم باز هم بپرس
شروع کردی از اینکه امام زمان وجود ندارد ازینکه قصه مسلمانان است تا سرمان گرم شود ازینکه دنیا چنین عاقبتی نخواهد داشت و و و...
و تمام روضه به سوالات تو و جوابهای الکن من گذشت
سوالاتی که تمام نمیشدند و توی 13 ساله را اینهمه به هم ریختهاند
کاش فرصتی بود تا بزرگترهای اطرافت را میدیدم و عاجزانه از آنها میخواستم که به کودک بودنت رحم کنند به زلال بودنت به اینکه حق ندارند عقدههای مانده در وجودشان را در روح و روان یک دخترک 13 ساله فرو کنند
همان کسانی که مدعی هستند که تو در فضای آزاد داری بزرگ میشوی و بزدلانه دروغ میگویند
چون شبانه روز ذهن و دل تو را هدف حرفهای ساخته و پرداخته ذهن بیمارشان قرار دادهاند،
عزیزدل
روزی به تو خواهم گفت که آدمها فقط با سوال و جواب به جایی نمیرسند
یک جایی و یک نقطهای باید علامت سوال ذهنت را برداری و خودت را به این جاری خروشان بسپاری
تا وجودت را دربربگیرد و با خودش ببرد
روزی باید زیر اینهمه تردیدی که قساوت میآورد، بزنی و به چشمانت اجازه باریدن بدهی و به قلبت اجازه شکستن،
باور کن وجود آدمها
برای اینهمه مقاومت ساخته نشده است...
ف. حاجي وثوق
@ghalamzann
9 سال قبل در جشنواره فجر
فیلم #هیس_دخترها_فریاد_نمیزنند
از خانم #پوران_درخشنده اکران شد
و حواشی خودش را داشت
همان موقع مطلبی درباره فیلم نوشتم
و حالا مواجه شدن با یک اتفاق،
آن فیلم و آن نوشته را برایم زنده کرد،
مطلب قدری طولانیست اما خواندنش بد نیست بویژه بندهای پایانیاش...
خدا کند هیچوقت به هیچ دختربچهای
در هیچ جای دنیا چنین جفا نشود:
http://old.alef.ir/vdchxwnzz23nqwd.tft2.html?179931
@ghalamzann