eitaa logo
قلمزن
478 دنبال‌کننده
713 عکس
122 ویدیو
2 فایل
هوالمحیی قلم زدن امر پیچیده ای نیست فاعلی میخواهد و ابزاری، و اتفاقی که باید در تو رقم بخورد... و خدایی که دستگیری کند و خشنود باشد همین! http://payamenashenas.ir/Ghalamzann پیام ناشناس ادمین @fs_hajivosugh بله و تلگرام : @ghalamzann
مشاهده در ایتا
دانلود
در چنین دقایقی، مغرب چنین شبی بود که خط ضربان قلبش صاف شد و از سی‌‌پی‌آر هم کاری برنیامد و دنیا را برای همیشه مقابل چشمانم ترک کرد. رحمت خداوند شامل همه‌ی رفتگان... @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نامش را نمی‌گذارید ببریم با اعجازی که در دلها کرده چه می‌کنید! @ghalamzann
تئاتر آیینی را ببینید دو شب دیگر مانده یعنی 19 و 20 دی ماه و هر شب دو سیانس دارد، یعنی 4 فرصت برای دیدنش باقی مانده، دیدنش 45 دقیقه زمان می‌برد اما می‌ارزد که شال و کلاه کنید و به سالن تئاتر شهر بروید. حتی به نظرم برایش تبلیغ کنید چطور نمایش‌هایی که نه روح دارند و نه سرشان می‌شود، به نام فاطمیه، اینهمه در این شهر تبلیغ می‌شوند و گروه گروه برای تماشایشان می‌روند؟! شما بجایش مستوره را تبلیغ کنید و برای دیدنش بروید یک کار کوتاه و ساده است اما پیامش را می‌رساند و خلاف آنهای دیگر ایجاد می‌کند و راهت می‌اندازد. 4 فرصت باقی مانده برای دیدن مستوره هم‌اکنون رزرو نمایید: https://mahogroup.ir ف. حاجی وثوق @ghalamzann
مشاطه‌گری‌‌ها عموما محل خاله‌زنک بازی‌های دور از جان است، غیبت کردن‌های مفصل، به رخ کشیدن‌های مداوم و حرف و حرف و حرف‌های یک‌لاقبا، اما بانویی می‌شناسم که مشاطه‌گری‌اش محل آرامی‌ست حرف کسی را نمی‌زند سرش به کار خودش است جانماز آب نمی‌کشد اما سجاده دارد و اهل نماز است اذان را به وقتش پخش می‌کند و می‌گوید حال همه خوب می‌شود برخلاف غالب همکارانش، شکل ظاهری‌اش ترسناک نیست ساده است و قابل اعتماد، می‌گویند کارش هم خوب است و از کاربلدهای حرفه‌ی خودش، دیشب جایی دیدمش، گفت هر شب میایم و اینجا را می‌خوانم میگفت آنچه برای سردار سلیمانی می‌نوشتید، می‌خواندم و اشک می‌ریختم، او بزرگوارانه میگفت و من نمی‌دانستم او خواننده اینجاست! اگر این را نیز می‌خواند میخواهم بگویم اینکه شغل و کار ما چیست آنقدرها مهم نیست اما اینکه درست زندگی کنیم در هر جایی که مشغول هستیم هنر است و این هنر را شما داری مبارکت باشد بانو🌸 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
تو یک بار از مادرت متولد شدی و این بار باید از خودت بیرون بیایی از نفست از غریزه‌ها و از عادت‌ها متولد شوی که عیسی علیه‌السلام فرمود: کسی که دوبار متولد نشود هرگز به ملکوت نمی‌رسد... (نامه‌های بلوغ : عین_صاد) @ghalamzann
برای دیدن یکی دوتا از مستندهای به سینما هویزه رفته‌ام سالن‌ها مملو از جمعیت است اما اینکه این جمعیت نشانه خوبی‌ست یا خیر، هنوز شک دارم روی پله‌های سالن شماره 3 می‌نشینم طبق تابلوی راهنما قرار است مستند موردنظرم اینجا پخش شود، دو مستند به طور متوالی پخش می‌شوند، زمان گذشته و خبری از فیلمی که اعلام شده، نیست جمعیت که غالب‌شان زن و کودک هستند به شدت سروصدا می‌کنند گویی برای دورهمی و پیک‌نیک آمده‌اند، جایی خالی می‌شود و می‌نشینم سروصدا ادامه دارد و 45 دقیقه از زمان اعلام شده برای مستند مذکور گذشته و همچنان موارد دیگر دارند پخش می‌شوند، از چند نفر سوال میکنم، نمی‌دانند حتی نام فیلم‌هایی که نگاه می‌کنند! دخترکی صدایم می‌زند: "خاله! فکر کنم اسم فیلمش عمار باشد!" خوشبختانه ماسک دارم و متوجه خنده‌ام نمی‌شود، به آقای کارگردان تلفن می‌کنم و میگویم چرا از مستند شما خبری نیست؟! می‌گوید برنامه تغییر کرده و در سالن 2 پخش آن شروع شده است، به سالن 2 میروم باز هم جا نیست روی پله می‌نشینم باز هم عده ای مشغول حرف زدن و تخمه شکستن هستند، و اینها نتیجه رایگان بودن جشنواره است! همه اینها را نوشتم که بگویم اما همه چیز می‌ارزید به اینکه مستند را ببینم، یک سوژه خوب و یک پرداخت موثر، از آنها که حالت را خوب میکند و امید و دلگرمی ایجاد می‌کند، فیلمی که راوی، یعنی آقای باقری، محور و شاخص قصه است اما من می‌گویم شخص اول فیلم "آقارسول" است که سلوکش عجیب گردوخاکی به پا کرده و هر کس دیده دلش خواسته یاد بگیرد و شباهت پیدا کند و دعا کند که امثال او تکثیر شوند. 🔹اگر بجای شورای سیاستگزاری ائمه‌جماعات باشم، دیدن این مستند را برای همه‌ی امامان جماعت واجب میکنم🔹 (مستند "قیچی تیز" کارگردان‌‌: علیرضا باغشنی تهیه‌کننده‌‌‌: محمدمهدی خالقی) ف. حاجی وثوق @ghalamzann
" گمان می‌کنم که اگر خداوند صدهزار گونه خنده می‌آفرید اما رسم اشک ریختن را نمی‌آموخت قلب حتی تاب ده روز تپیدن را هم نمی‌آورد... " نادر ابراهیمی @ghalamzann
در عشق اگر عیار محبت جنون شود، مجنون به گرد پای زلیخا نمی‌رسد... @ghalamzann
عضو هیئت رییسه شورای شهر عکسی از یک ظرف می‌گذارد و با جملاتی که از آن حیرت و تحسین و به‌به و چه‌‌چه می‌بارد، می‌نویسد: "آیا باورت میشه این شام نفر اول کلیدداری شهر بهشت، مشهدالرضا علیه‌السلام است؟" و بعد عده‌ای هم دانه برنج چسبیده به قاشق را دستاویز می‌کنند که قبل ازین جناب شهردار برنج خورده بوده و یادتان رفته دانه برنج را قبل از عکس گرفتن امحا کنید! اصلا با این موضوع که ایشان برنج هم خورده یا نخورده کاری ندارم، روی صحبتم با آقای هیئت رییسه است، جناب آقا! اینکه ما باور کنیم یا نه اصلا مهم نیست و اصلا مساله‌ی ما مردم معمولی این چیزها نیست که شما سالاد بخورید یا شیشلیک و چقدر حقوق بگیرید! یعنی مساله ما هست‌ها، اما به فرض خوردن سالاد هم به قدر و اندازه شما حیرت نمی‌کنیم و نه موج ایجاد میکنیم و نه سوارش می‌شویم، دوران بازی‌های این چنینی گذشته است! اما لطفا به این نکته مهم توجه بفرمایید: شما و همکارانتان در جایگاه نظارتی این شهر هستید، درست جایی که باید بر تک تک اعمال شهردار ذره‌بین بگذارد و اجازه ندهد ایشان دست از پا خطا کند، آن وقت حضرتعالی وقتی با دیدن یک سالاد اینهمه مسحور می‌شوید و اینگونه بادمجان دور قاب می‌چینید، چطور میتوانیم به نظارت شما اعتماد کنیم؟! اگر ما خودمان را نوکر مردم میدانیم ظرف سالاد اینهمه نباید عجیب باشد، اگر نوکر مردم هستیم نمی‌گوییم حقوق بنده خلاف قانون نیست و این دریافتی فلان تومانی معوقات بوده و...!! مدیر غیر انقلابی طبق قانون حقوق می‌گیرد، مدیر انقلابی تمایزش را کجا و چگونه باید نشان دهد؟ شما و آقای شهردار و همه‌ی مسئولان، خادمین مردم هستید، خطاب کردن شهردار با عنوان "نفر اول کلیدداری این شهر" و نه "خادم‌ترین این شهر"، وجودمان را لرزاند، این پیام به ظاهر ساده شما، نگاه‌ها را متوجه سست بودن یک نهاد نظارتی کرد که اگر همین امروز هدایت نشود معلوم نیست فردا با اعتبار رای‌هایی که این مردم به شما دادند چه خواهید کرد! شاید اگر آن روزی که بانک سپهی‌ها از تمبر رییس‌شان رونمایی کردند، توبیخ می‌شدند و قانون ادب‌شان می‌کرد، امروز شما و امثال شما بجای انتشار ظرف سالاد شهردار و این دست فضاسازی‌های سخیف، به کارهای مهم‌تری مشغول می‌شدید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
حتی اگر نباشی، می آفرینمت! چونانکه التهاب بیابان سراب را... @ghalamzann
امیرحسین و امیرعلی دو پسربچه 11 ساله در محله طبرسی شمالی در حال بازی بودند که ناگهان اتفاقی می‌افتد و چشم امیرعلی آسیب می‌بیند، حالا امیر حسین ناخواسته مقصر است و دیه را باید پرداخت نماید. این بچه پدر هم ندارد و مادرش به سختی معیشت خانواده را تأمین می‌کند، بخش زیادی از دیه را بخشیده‌اند، اما باید 40 میلیون تومان فراهم شود تا این بچه دو ماه دیگر راهی کانون و از آنجا زندان نشود. نمی‌دانم چطور و چگونه و از کجا، فقط همین را می‌دانم که یک بچه در آستانه نوجوانی قرار است بشود زندانی، قرار است با بزهکاران یکجا زندگی کند، قرار است سرنوشتش چیز دیگری بشود، در دل مادرش چه می‌گذرد نمی‌دانم مادری که بدون پدر امیرحسین را بزرگ کرده و برایش هزار امید و آرزو داشته، اتفاقی که ممکن است برای فرزند هر خانواده‌ای در دنیای بازی کودکانه رخ دهد، بیایید نگذاریم امیرحسین به زندان برود نگذاریم این بچه با محیط ناامن آشنا شود هرچه در توان داریم بگذاریم در ایام ولادت مادر مهربان هستی به تشویش "مادر" امیرحسین پایان دهیم تا صدقه جاریه‌ای باشد برای شادی روح رفتگان و سلامتی و عاقبت‌بخیری زندگان... بندگان خوب خدا بسم‌الله🌸 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
کمک‌های شما دارند می‌رسند، کوچک و بزرگ هم ندارد چون برکتش از جای دیگر است، اما وقتی پای رسیدتان می‌زنید "آزادی امیرحسین" گویی چراغی روشن می‌شود و یک حال و هوای مهربان و مادرانه فضا را پر می‌کند بندگان خوب خدا...خوش به احوالتان @ghalamzann
با توام کهنه رفیق یاد روزگار سبزی که گذشت کنج قلبم گرم است... @ghalamzann
کمک‌های شما خیرین محترم به لطف خداوند به 16 میلیون تومان رسید، این حرکت عزیز و ارزشمند لحظه به لحظه به خط پایان نزدیک‌تر خواهد شد خط آزادی امیرحسین و شادی دل مادرش... @ghalamzann
جشن عبادت برای دختربچه‌ها یکی از آرزوهایی‌ست که همیشه انتظارش را می‌کشند، اگرچه برای برخی جشن عبادت شده است یک تشریفات عجیب با لباس و تالار و تم و کیک و فیلمبردار و هزار ادای دیگر اما برای عده‌ای همچنان آرزو می‌ماند و به سرانجام نمی‌رسد، "گروه جهادی شهیدمحرابی" را که یادتان هست؟ همان دختران نوجوانی که حالا در آستانه جوانی هستند و شده‌اند یک جمع خوب و توانمند و موثر در حاشیه شهر، این بار قصد دارند در ایام ولادت مادر مهربان دوعالم، برای دخترکان یک روستای محروم در حاشیه شهر مشهد بگیرند و برایشان بسته عبادت شامل چادرنماز، سجاده، جانماز و قرآن همراه با پذیرایی تهیه کنند و خدا می‌داند این اتفاق چقدر دلهای کوچکشان را شاد می‌کند. هر بسته با پذیرایی 250 تومان برآورد شده است، لطفا در این روزهای خوب، سهم خودتان را در این شادی دوست‌داشتنی به این حساب واریز نمایید: (5892101219722721 سارا تنها) برکت و رحمت الهی نصیب‌تان🌸 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
از که الحق "نادر" است: من هرگز ضرورت اندوه را انکار نمیکنم چرا که می‌دانم هیچ چیز مثل اندوه روح را تصفیه نمیکند و الماس عاطفه را صیقل نمی‌دهد اما میدان دادن به آن را هرگز نمی‌پذیرم چرا که غم حریص است و بیشترخواه و مرزناپذیر طاغی و سرکش و بدلگام... @ghalamzann
باران کمک‌های شما برای آزادی به 28 میلیون تومان رسید چیزی نمانده تا یک خبر خوب و ناب دل مادری را در این روزهای خوب روشن کند... الحمدلله 🌸 @ghalamzann
🌸السلام علیک یا فاطمه الزهرا 🌸 همراهان ارجمند، بندگان خوب خدا بشارت باد برشما عنایت خداوند که با همدلی و مهربانی آنچه در بضاعت داشتید در طبق اخلاص گذاشتید و قطره قطره جمع شد و دیه 40 میلیون تومانی امیرحسین عزیز مهیا گردید، در ایام ولادت مادر مهربان هستی، یک بار سنگین از شانه کم‌توان یک مادر سرپرست خانوار برداشته شد پسر نوجوانش زندان نخواهد رفت و چشم امیرعلی درمان خواهد شد. و خداوند بر این قدم‌های خالصانه اجر و پاداش قرار خواهد داد. این اتفاق خوب بر همه شما مبارک🌸 🔔(خیرین ارجمند، لطفا برای امیرحسین دیگر مبلغی واریز نفرمایید، آنچه ازین پس به حساب خیریه واریز شود، صرف امور نیازمندان و یا دیه زندانیان دیگر خواهد شد) 🔔 @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز عید به ظهر رسیده است و هنوز به عزیزانم تبریک نگفته‌ام هنوز پیام‌های تبریک را باز نکرده‌ام و هنوز هیچ کار قابلی انجام نداده‌ام، چطور و چگونه گذشته درست نمیدانم و قرار نیست مرور کنم تا توجیهی برای تقصیرهایم پیدا شود همین قدر که نشده و نتوانسته‌ام شاید کفایت باشد همین که در تمام دیروز و پریروز و نصف امروز گوشه ذهنم این تکالیف بوده و برایم مهم و ارزشمند بوده شاید کفایت باشد تا درست همین لحظه که بتوانم چندسطری بنویسم. حالا دیگر به مادرها تبریک گفته‌ام و باید در اولین فرصت به مادربزرگ هم زنگ بزنم و اگرچه درست نمی‌شنود اما تلاش کنم تا هزارکیلومتر آنطرف تر دلش شاد شود، خبر میدهند بیایید مراسم روز زن است، آن را هم نمیروم تا کارهای مانده تمام شوند، باید تمام شوند تا نوبت بعدی‌ها برسد و دنیا همین است و همینطور میگذرد تا تمام شود و باید دعا کنی که دنیایت خوب تمام شود تا شروع بعدی خوبتر باشد... و زن بودن یعنی همین، یعنی نمی‌دانی درست کی فراغت پیدا میکنی درست کی میتوانی وارد مرحله بعدی شوی کی میتوانی تیک این مرحله را بزنی کی ذهنت خالی میشود تا بتوانی گزینه‌های بعدی را اضافه کنی و اینها نقد زن بودن نیست و حتی شکایت و گلایه نیست که تعریف زن است تعریف ظرفیت و اندازه‌ای که خداوند به او بخشیده است اندازه‌ای که هر قدر به کار بگیری‌اش وسعتش بیشتر می‌شود و کم نمی‌شود! قرار نبود این نوشتن کارش به اینجا برسد اما رسید تا زن در قالب کلمات ردیف شود و باور کند که اگر حال دلش را به شفای "محبت و معنا" خوب کند سنگینی هیچ باری نخواهد توانست شانه‌اش را خسته کند. روزتان مبارک زنان خستگی‌ناپذیر دنیا🌸 ف. حاجی وثوق @ghalamzann
در بین غزل نام تورا داد زدم داد آن گونه که تا آن سر این کوچه صدا رفت بیرون زدم از خانه یکی پشت سرم گفت: این وقت شب این شاعر دیوانه کجا رفت؟! @ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹(لطفا ویدئو را تا پایان بشنوید)🔹 تریبون محل خیلی حرفهاست محل خیلی از مطالبه‌گری‌ها محل خیلی از فریادزدن‌ها اما خوب‌تر این است که فریادها اولویت‌بندی شوند یعنی سر مسئول سر مسئول سر مسئول و فریادها زده شوند و احساس و انزجار نسبت به بی‌عدالتی در مردم ایجاد شود و مردم ترغیب شوند که ظلم را نپذیرند آن وقت فریادهای بعدی خرج شود برای جمع‌کردن سیاه وسفید وخاکستریِ این‌مردم زیر لوای جامعه عدل و قسط و برابری، برای نشان دادن چراغ و راه و مسیر و تبیین فرهنگ و و معاشرت، تا برادری را برای سهل کردن زندگی مردم ثابت نکنیم دین و آیین و سبک زندگی را نمی‌پذیرند متولی محترم والله تریبون نماز جمعه محل ایجاد نسبت به افراد جامعه نیست که آبشخور معرفتی این از سرچشمه‌ایست که سیاه و سفید و خاکستری را خودش می‌داند و برای "از خود" کردن‌شان هر کاری می‌کند، شمارا به جان مقدسات‌تان این ریسمان به نخ رسیده را پاره نکنید. ف. حاجی وثوق @ghalamzann
در نوبت درمانگاه نشسته‌ام که وارد می‌شود بلوز قرمز و شلوار بگی و جوراب‌هایی که روی شلوار کشیده، موهای بلند هایلایت شده و کلاه کبی که روی سرش گذاشته است! در متروی تهران شبیه این وضعیت را دیده بودم اما اینجا... فکرش را نمیکردم خیلی عادی راه می‌رود و همه نگاهش می‌کنند حتی تزریقات‌چی بخش آقایان که هرازگاهی بیرون می‌آید و به تماشا می‌ایستد! زن جوان حال خوبی ندارد مستاصل است روی صندلی که می‌نشیند سرش ولو می‌شود و موهای کراتینه‌اش روی صندلی‌های کثیف درمانگاه پخش می‌شوند، اتاق سرم‌تراپی پر است و بقیه باید در نوبت باشند، زن جوان اما کلافه است و من هم... ناچارم مثل او خودم را به صندلی بچسبانم محتوای سخنرانی چندروز قبل در ذهنم رژه می‌رود، "ابراز نفرت"، دارم دودوتا چهارتا میکنم که نفرت در چنین شرایطی چه می‌کند و محبت چه... نوبت زن جوان می‌شود می‌رود روی تخت، سرم را وصل می‌کنند هرازگاهی اشکش جاری می‌شود و این وجه مشترک همه زن‌های دنیاست باحجاب و بی‌حجاب هم ندارد دلشان که بشکند اشکشان دم مشک‌شان می‌آید ناخودآگاه کنار تختش میروم اشکش همچنان جاریست و ریمل‌هایش روی پلک پایین ماسیده‌اند، آرام می‌گویم همراهی نداری؟ می‌گوید نه... شاید فکر کرده میخواهم تذکر بدهم یا ابراز نفرت کنم! می‌گویم کاری داری به من بگو لطفا، چیزی لازم داری برایت بخرم با همان بغضش می‌گوید نه عزیزم نه... می‌گویم صبر میکنم کارت تمام شد میرسانمت می‌گوید نه عزیزم زنگ میزنم بیایند... هردو ماسک داریم و او هم شاید مثل من اومیکرون، و ماسک همیشه مانع رفت وآمد محبت است اما همین چندجمله که مهربانانه بینمان می‌رود و می‌آید،انگار حال هردوتایمان را بهتر می‌کند... ف. حاجی وثوق @ghalamzann