فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظرف وجود آدمی کم میاورد
دل و عقل و هوش از کف میرود
این چندروزه چه کرده ای با ما!
کافیست سردار!
در عجبم چگونه قالب تهی نکرده ایم...
کمی مراعات کن
ظرف هایمان کوچک است...
@ghalamzann
سردار تمام شدنی نیست
دارد از هر نقطه ای میجوشد و آباد میکند،
این آدمها را کسی مجبور نکرده برای سردار حجله بچینند و خرما بگذارند
اصلا بروی بایستی و اطراف را هم بپایی نخواهی دانست که بانیان این
پاسداشت ها چه کسانی هستند....
اصلا چه فرقی میکند
سردار زنده است
خوب که نگاه کنی می بینی
سردار زنده است و گوشه گوشه ی این شهر بزرگ،
نگاهت میکند
سردار "جان" دارد !
و این "جانِ باقی" دارد جان میدهد به
بی جانی ها و مردگی ها ....
#حرکت_خودجوش_مردمی
#هر_کوچه_یک_حجله
#هر_شهروند_یک_قاسم_سلیمانی
#مرگ_بر_آمریکا
@ghalamzann
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سکانس بسیار مهم از فیلم سینمایی w 2008
به کارگردانی الیور استون
حتما ببینید!
@ghalamzann
May 11
@ghalamzann
#قاسم_سلیمانی
#بدترین_سکانس
#فیلم_ما_مردم
خبر حاج قاسم که رسید زلزله آنقدر شدید بود که نماز آیات را برای دلهایمان واجب کرد
خیلی وقت بود زلزله از دل #آسمان نیامده بود،
خیلی وقت بود که تکان نخورده بودیم
خیلی وقت بود که گیر کرده بودیم در ملات بنایی که هر روز سفت تر و سفت تر میشد!
خبر حاج قاسم بنا را لرزاند
تکان های شدید خوردیم ترک برداشتیم لرزیدیم و به حال تنهای خود گریستیم
زلزله همه جایی بود عمق و اندازه اش آنقدر بود که هیچ نقطه ای در زمین و آسمان بی حرکت نماند،
زلزله همه را به میدان کشید
به میدان آمدنی که بی نظیر بود،
ترسیده بودیم
از خودمان، از حصاری که دورخود کشیده ایم،
از فاصله ای که داشتیم،
از کوچکی و بی مقداری و کوتاه بودنمان،
ترسی که باید میآمد و همه به آن نیازمند بودیم،
زلزله مارا کنار هم جمع کرد
دل به دل هم دادیم با هم گریه کردیم با هم بدن حاج قاسم را تشییع کردیم
با هم زیر ازدحام جمعیت دست وپا زدیم
با هم مردیم و با هم زنده شدیم
حاج قاسم حالمان را دگرگون کرد از آن دگرگون هایی که خیلی خوبند...
اما ناگهان اتفاق دیگری افتاد!
هنوز وسط میدان بودیم که زلزله این بار از دل سیاه #زمین شروع به لرزاندن کرد
هرکداممان به گوشه ای پرتاب شدیم
نفهمیدیم از کجا خوردیم و چه شدیم
نتوانستیم خود را نگه داریم
نتوانستیم محکم بایستیم
زمین خوردیم
همه ی ما زمین خوردیم
یادمان رفت که دل به دل هم داده بودیم
از خود بیخود شدیم
سر یکدیگر فریاد کشیدیم
"من حقم ولاغیر" سر دادیم
آنقدر هیاهو و جیغ جیغ کردیم که خسته و مجروح با حنجره های گرفته، از حال رفتیم
بد شدیم
آن قدر که یکدیگر را زدیم
آن قدر که به هم رحم نکردیم
آن قدر که راست و دروغ را یکی کردیم و به در خانه هم کوبیدیم
آن قدر که یکدیگر را تاب نیاوردیم و قاضی دیگری شدیم
و این بدترین سکانس ما مردم بود
عامی و باسوادمان هم فرقی نمیکرد
هرکدام منبری یافتیم و تریبونی و ظلمتی و خدارا به کنار زدنی،
بد شدیم
آن قدر که حرف، حرف خودمان شد و کم صبری کردیم و تقوا را خوردیم و حق را قی کردیم
ما رکب خوردیم
و نفهمیدیم
و همچنان یکدیگر را میزنیم
با تهمت
با قضاوت
با برچسب
با فریاد
با این فضای لعنتی مجازی...
ما رکب خوردیم
خوابمان برد
باید یکی بیاید و یک سیلی بنوازد که بیدار شووووو کافیست!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
May 11
@ghalamzann
#کودکی
#نوجوانی
#بچه_های_مسجد
«یک شب خوب با دختران محله»
با دخترها رفتیم به یک نمایشگاه آیینی به مناسبت ایام فاطمیه،
چندتایی بدون پدرومادر آمده بودند،بدون رضایت نامه!
گفتم اینطوری نمیشود،
آیناز پشت چشم نازک کرد که خانوم مامانم نمیتونن بیان ولی زنگ میزنند راضیتون میکنند،
قبول کردم ،
زهرا و فاطمه دوان دوان آمدند که مامانمون گفتند خودمون بیاییم
گفتم نمیشه باید خودشون بیان و بگن...یکی زنگ زد...یکی پای اتوبوس بچه ها را تحویل داد و رفت،
قرارمان همراهی پدرومادرها بود
ولی بعضی ها نتوانستند بیایند،
از این چندنفر قول گرفتم کنار خودم باشند شادمانه هورا کشیدند و قول دادند، انصافا هم به قولشان عمل کردند.
سوگواره کمی بیشتر از سن کودکان بود اما آنچنان دقیق پیگیر ماجرا بودند که حتی یک پلان بدون سوال کردن باقی نماند،
زهرای کوچک هر لحظه سوال میپرسید، اینا آدم بدان؟شمشیراشون راستکیه؟
اون حضرت کیه؟بخارها از کجا میان؟سایه کی از روی در رد میشه؟ ...ازونطرف فاطمه تمام اطلاعاتش را یکی یکی در مورد قصه تعریف میکرد،
کار به روضه که رسید، آیناز گریه میکرد و زهرا مدام به من نگاه میکرد تا ببیند گریه میکنم یا نه...درست مثل همه ی بچه های دیگر...بعد هم دستهای کوچکش را موقع دعا بالا گرفت و همه ی دعا را خواند.
نمایش که تمام شد ، زهرا گفت کاشکی آش بهمون بدن...یادم آمد که گفته بودند بعد از نمایش آش میدهند، لحظاتی نگران شدم که نکند برنامه تغییر کرده باشد که ناگهان زهرا با هیجان صدازد خانوم دارن آش میدن...
گفتم چه زود آرزویت برآورده شد، شیرین خندید،
کاسه های آش داغ را دستشان گرفتند و سوار اتوبوس شدند
آش هم تند بود هم داغ، میخوردند و غش غش میخندیدند،
آش که تمام شد از میله های اتوبوس آویزان شدند و تاب خوردن را شروع کردند،حالا اسماء و پریماه هم یخشان باز شده بود،
زهرا که دستش نمیرسید رفت بالای صندلی و میله را گرفت و گفت تابم میدین؟ تابش دادم
هم نگرانشان بودم و هم از شادی و شیطنتشان نمیشد بگذرم،
حسابی تاب خوردند و جیغ و فریاد و خنده،
خدا میداند در دل حاج خانم های سوار در اتوبوس چه میگذشت!
خسته که شدند گفتم بچه ها هم نمایش رفتید هم روضه،هم آش خوردید هم شهربازی اومدید
با فریاد گفتند شهربازی نبود
گفتم تاب خوردید یعنی شهربازی رفتید...همگی ریسه رفتند.
از اتوبوس که پیاده شدیم باران هنوز میبارید
امانتی های دوست داشتنی را درب خانه هایشان تحویل دادم
در حالیکه آیناز میگفت امشب هم خندیدیم هم گریه کردیم...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
@ghalamzann
#سیل_سیستان
#مسلمانان_مسلمانی_ز_سر_گیریم
کسی که اهل دل است و حرفش حق و سیستان را دیده است،
خبر داد که تعلل نکنید، اینجا شرایط مردم سخت شده است...خیلی سخت تر از آنچه تصور کنید!
و یادم آمد که ما مردم، این روزهایمان را به ثمن بخس هدر داده ایم و سرمان را به "غیر" گرم کرده ایم و یادمان رفته است از مردمی که همه ی دار وندارشان زیر آب رفته است
مردمی که وقتِ عافیت هم دارونداری نداشته اند!
و یادم آمد که پیامبرِ این امت بدون تعارف فرموده بودند مسلمان نیست کسی که صدای اسثغاثه ی مسلمانی رابشنود و پاسخ نگوید!
و یادم آمد که استاد گفته بودند اگر میدانید که در جایی کسی نان ندارد یا آسایش ندارد و باز خوابتان می برد بدانید که خودتان و غیرتتان و انسانیتتان درمان میخواهند،
حالِ مردم سیستان خوب نیست
میدانم که کمک هایی کرده ایم
اما
مارا به خدا سوگند،
همه ی توانمان را گذاشته ایم؟
و همه ی تلاشمان را کرده ایم؟
خیالمان بابت همه ی تلاشمان دیگر راحت است؟!...
حالِ سیستان خوب نیست مردم!
هر قدر که میتوانیم:
5041_7210_7083_6565
"جمعیت امام رضایی ها"
یا هر راه دیگری که میشناسیم...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
@ghalamzann
#رسانه_ملی
#آفلاتوکسین
#اعتماد_عمومی
آقای صداوسیما!
اگر به جای شما بودم
تهیه کننده و مجری و ناظر پخش
برنامه "صبح بخیر" تان را در شبکه سه اخراج میکردم:
تا امثال من یاد بگیریم که
"اعتماد عمومی" بازیچه ی دست نابلدان و نابخردان نیست که در آنتن زنده بزنند نابودش کنند،
تا یاد بگیریم که آنچه قرار است به مردم بدهیم باید پشتوانه دقیق داشته باشد، آنتن زنده ، دورهمی خاله باجی ها نیست که هرچی بگویی فرقی نداشته باشد،
تا یاد بگیریم که اگر با آرامش مردم بازی کردیم باید تاوانش را پس بدهیم
آقای صداوسیما!
به نظرتان چند برنامه باید بسازید و چند مدیر وکارشناس باید بیاورید تا آن چنددقیقه را جبران کند و مردم باور کنند قرار نیست با خوردن "شیر" بمیرند؟!
جهت اطلاع محضر شریفتان،
حتی در یک شبکه ی استانی وقتی قرار است چنین اطلاعاتی به مخاطب داده شود،
با چندکارشناس و مسئول مرتبط گفتگو میشود و قضاوت به عهده مخاطب گذاشته میشود،
آیا برنامه ساز باکس زنده شبکه سراسری شما قد یک برنامه ساز استانی
سواد حرفه ای ندارد؟
بگذارید حرفهای یواشکی را باور نکنیم که بوی توطئه میاید و ضربه به یکی از مهم ترین صنایع کشور،
بگذارید باور نکنیم....
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
شهروندان عادی حق دارند هرجایی خواستند زندگی کنند. نه کسی حق دارد بگوید از ایران بروید نه کسی بگوید چرا از ایران رفتید. اما ملیپوشان شهروندان عادی نیستند. تیم ملی نوعی ارتش و سپاه ملی کشور است. لحظهای که ورزشکاری آزادانه تصمیم میگیرد پیراهن ملی کشورش را بپوشد یعنی پذیرفته سرباز وطنش بشود. پذیرفته از مواهب این پیراهن برخوردار شود و در مقابل هم تکالیفی بر دوشش بیفتد. ملیپوشان ایران در نبردهای بینالمللی پرچمی را حمل میکنند که برایش صدها هزار نفر جان دادهاند. پناهندگی یا مهاجرت ملیپوشان مثل مهاجرت شهروندان عادی انتخاب هایی فردی نیست. تبعاتی ملی دارد. وطنفروشی و خیانت آشکار به مردم ایران است. 🔸مسلما دلایل زیادی برای عدم رضایت ورزشکاران وجود دارد. اما موج اخیر مهاجرت پرچمفروشان و نمایشهای رسانهای اش به شدت مصنوعی و تزریقی است. به نظر در اتاقهای فکر واشنگتن طراحی شده. به صورت عامدانه برای ضربه به روحیه ایرانیان در اوج جنگ با آمریکا. مکمل تحریمها ست. بخشی از جنگ روانی ترامپ و بخشی از جنگ ترکیبی (هیبریدی) آمریکا. و نیازمند دفاعی ملی و مردمی است.
علی علیزاده @jedaal
@ghalamzann
#هیئت_بیلیارد_خراسان_رضوی
#حجه_الاسلام_احمد_سلطانی
مدتها قبل ویدئوی روحانی بیلیاردباز در فضای مجازی دست به دست شد،
بعضی ها مسخره کردند
بعضی ها حیرت زده شدند
بعضی ها شماتت کردند
و بعضی ها تحسین...
امروز همان روحانی به ریاست هیئت بولینگ و بیلیارد و بولس استان خراسان رضوی منصوب شد.
قضاوتی ندارم
ققط خیلی دلم می خواهد بدانم پشت صحنه این انتخاب چه میگذرد؟
اسلامیزه کردن بازی هایی که جایگاه مطلوبی بین خانواده های مذهبی ندارند؟!
اصلاح وضعیت سالن های بیلیارد برای حضور اقشاری که جایشان خالی است؟!
یا تهیه پوشش مناسب برای تداوم وضع موجود و ادامه ی بازی در زمینی که برایمان سالهاست طراحی شده است؟!
علی ای حال تا مدتی خبر خوشدستی برای دست به دست شدن بین همه ی ما خواهد بود!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#نامه_به_سردار
#قاسم_سلیمانی
#کوچک_اما_بزرگ
اتفاق شیرین یعنی وقتی
بچه های مسجد نامه هایی که برای سردار سلیمانی نوشته اند میاورند و تحویل میدهند،
یک کوچولوی دوست داشتنی با صدای ظریفش بیاید جلو و یک تکه کاغذ کوچک بدهد به دستت
و بگوید "اینهم نامه من"
و تو وقتی به حروف پراکنده ی روی کاغذ نگاه میکنی بپرسی
"این چیه"
و او باز باهمان صدای قشنگ بگوید
"نامه برای حاج قاسم با عکسش"!
@ghalamzann
@ghalamzann
#منطقه_پرواز_ممنوع
#حاج_قاسم
#مسجد_جای_نماز_است_و_نیست
بچه های ده دوازده ساله آمده اند در مسجد فیلم "منطقه پرواز ممنوع" را ببینند،
گروه اکران در حال نصب پرده و ملزومات کار هستند
خادم مسجد ناراحت است
راه میرود و غرولند میکند: "والله مسجد جای این کارها نیست...مسجد جای نماز است.. جای عبادت است ..."
فیلم که شروع میشود عکس العمل های بچه ها دیدنی ست
باید یک دوربین پشت به پرده و رو به بچه ها باشد تا ری اکشن ها را بگیرد!
شادی ترس اضطراب خشم افتخار و و و ...
قصه به جاهای خوبش که میرسد هیجان بچه ها بالا میرود نیم خیز میشوند و چند نفری دست هایشان را به هم میکوبند
میروم سراغشان و میگویم هرجا دلتان خواست دست بزنید هرجا خواستید جیغ بکشید...بچه ها دست و جیغ را توامان میزنند!
حالا دیگر خادم مسجد هم سفت و سخت پای فیلم نشسته است و تکان نمیخورد!
فیلم تمام میشود
همه سوال و جواب ها یکطرف،
یک سوال و یک جواب حال و هوای عجیبی دارد
از بچه ها میپرسم وقتی فیلم را می دیدید
به چه کسانی فکر میکردید؟
فکر میکردم شهدای هسته ای را بگویند
اما همه یکصدا میگویند حاج قاسم!
یک نفر هم دستش را از آن عقب بالا میاورد و میگوید شهید حججی...
ماجرا این است که این نسل قهرمان میخواهد و این روزها که قهرمانش شده است حاج قاسم سلیمانی،
هر قهرمانی او را بیاد قهرمان خودش می اندازد!
این نسل قهرمان میخواهد
مراقب باشیم قهرمان این روزهایش را از خاطرش پاک نکنیم...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#chinese_people
#coronavirus
#sympathy
استاد کم بودن و کوچک بودن و نگاهِ محدود داشتن را به روی همه آورد!
همچون یک سیلی گوش نواز که به صورت آدم خواب مانده ای نواخته شود!
«کسی با مردم بیمار و مضطر چین همدردی کرده است؟کسی رنج آنها را دیده است؟....»
کسی ندیده بود
و همدردی نکرده بود...
در محدوده ی محدود نگاه های ما گاهی دو قدم آن طرفتر هم وجود ندارد چه رسد به چین،
خاور دور،
جایی که مردمانش با هر دین و آیین و مسلکی، این روزها در اضطرار و فشار و رنج به سر میبرند
برایشان هشتگ زده ایم؟
نقاشی کشیده ایم؟
دعا کرده ایم؟
دعا کردن که خرجی ندارد
چرا یادمان رفته است؟!...
پی نوشت:
جستجوهایم برای یافتن ابراز همدردی با مردم چین فقط به "مجیدمجیدی" رسید که برای آنها نامه نوشته است و از رنجش برای کودکان چینی گفته است و وعده داده است که برایشان فیلمی خواهد ساخت...دم ایشان گرم.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
می آییم...
و این آمدن
ربطی به فساد اقتصادی برخی ندارد
ربطی به ناکارآمدی برخی دیگر هم ندارد
ربطی به سختی معیشت هم ندارد
هیچ ربطی به سیاست بازی و جناح بندی هم ندارد
می آییم
چون باور داریم که حیات این خاک و این عقیده همواره به همین بودن های بی غل وغش وابسته بوده است،
می آییم
چون وامدار مکتبی هستیم که سالهاست احیایمان کرده است
می آییم
برای چهل و یکمین بار
در چهلمین روز از گذاشتن داغی که هرگز سرد نخواهد شد
می آییم...
@ghalamzann
#دهه_نودیها
#حاج_قاسم
#یاوران_ظهور
بیخود نیست جبهه ی دشمن تمام قد وارد عمل شده است،
امسال #دهه_نودیها متفاوت از همه ی نسلهای دیگر بودند
پرشور، فعال، موثر، آگاه،
گویی پرچم #حاج_قاسم حتی لحظه ای مجال افتادن نیافت!
کافیست این چهل و یک بار رصد شود
رشد و بالندگی و بلوغ،
عجیب شتاب گرفته اند!
@ghalamzann
#عابدان_کهنز
#بچه_های_مسجد
#مصطفی_صدرزاده
امشب برای اولین بار مستند
"عابدان کهنز" از تلویزیون پخش میشود
روایت مسجدی که مصطفی صدرزاده، محمد آژند، سجاد عفتی و و و از آن فارغ التحصیل شده اند،
این مستند را ببینیم تا یاد بگیریم چگونه یک مسجد میتواند زاینده باشد.
پنج شنبه 24 بهمن
ساعت 20
شبکه مستند
@ghalamzann
#هویت_حقیقی
#زن_و_بازیابی_هویت_حقیقی
زنان سرزمینم!
دعا میکنم،
آمینش را شما بگویید:
بیایید این روز و شب ها از "مادر هستی"
بخواهیم که عیدی ما را بازیافتن
"هویت حقیقی" ما قرار دهد،
همان هویتی که به این همه سرگردانی
و ناآرامی و پراکندگی و تکثر،
آرامش جاودان میدهد.
آمین
عیدتان مبارک
@ghalamzann
@ghalamzann
#بچه_های_مسجد
#شأنیت
#شیخوخیت
#ائتلاف_منهای_جوانان
#مجلس_کارآمد
قبل تر به دختر ها گفته بودم باید یاد بگیرند مراسمات مسجد را اداره کنند
خط ونشان کشیده بودند که ما سه سوته همه کار میکنیم و فقط به ما بسپارید!
سن وسالی هم ندارند
بین کودک بودن و نوجوان بودن هنوز نمیتوان اسمشان را نوجوان گذاشت
اما سرهای پرشوری دارند با کلی اعتماد به نفس و احساس توانمندی....
فاطمه بزرگتر بقیه است
طوری از توانمندی هایش میگوید که انگار با یک کارگردان حرفه ای طرف هستی
معتقد است یکشبه نمایش مینویسد و آماده میکند
از روی صدای افراد، بازیگرانش را انتخاب میکند و نقش ها را تقسیم...
خیلی وقت است اصرار دارد برای جمع کارشان را اجرا کنند
از نظر من هم باید اجرا کنند
حتی با همین آماتور بودن و آماده نبودن،
اما بایسته های اجتماعی میگویند کار بچه ها باید کلاس لازم را برای جمع داشته باشد تا شأنیت مراسم حفظ شود!
اما این مفاهیم و بایسته ها برای بچه ها
قابل درک نیست
دوره ام کرده اند که اجازه بدهید اجرا کنیم،
هر قدر وعده ی آینده میدهم سودی ندارد
فاطمه چندبار وسط اصرارهایش قهر میکند
و آیناز ملتمسانه میخواهد که به گروهشان
اعتماد کنیم...
به گروهشان قول میدهم مراسمی مهیا کنم تا کارهایشان را اجرا کنند
اما نمی پذیرند
میگویند ما مراسم بچه گانه نمیخواهیم!
قهر و لوس کردن هایشان به جایی نمیرسد
بایسته های اجتماعی زورشان بیشتر است...
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
#سعید_شعرباف
حمایت جمعی از هنرمندان از دکتر سعیدشعرباف به عنوان کاندیدای اصلح در مشهد👆
همچنین جمع زیادی از اقتصاددانان، اساتید دانشگاه و روحانیون نیز حمایت قطعی خود را از ایشان اعلام نمودند.
@ghalamzann
#انتخابات
#ولی_نعمت_ها
صبح قبل از هفت ونیم بیرون میزنم،
فکر میکردم برنامه سیما ساعت 8 شروع میشود،
با یک حساب سرانگشتی اگر راس ساعت 8 میتوانستم رای بدهم تا قبل از هشت وربع به محل کار میرسیدم و چنددقیقه قابل جبران بود،
اول سری به مسجد میزنم تا یکی از اهالی را ببینم، دعای ندبه هنوز تمام نشده است
چنددقیقه ای مسجد می مانم و ده دقیقه به هشت جلوی مدرسه میرسم
فکر میکردم تیم رای گیری حتما آماده و منتظر اولین نفر هستند!
اما برخلاف تصورم یک فضای به هم ریخته و بدون آمادگی، در حالیکه چند خانم و آقا شبیه پت ومت در راهروی مدرسه به چپ و راست میروند تا کارها را جفت وجور کنند،
ساعت هشت شده و هنوز امکان رای دادن ایجاد نشده است
به مسئول شعبه میگویم ساعت 8 است
رای نمیگیرید؟
با تعجب که گویی توقع زیادی را مطرح کرده ام میگوید صبر داشته باشید!
اینطور وقت ها گویی زمان به شدت جلو میرود و کار پیش نمیرود،
شناسنامه وکارت ملی را روی میز میگذارم
گویی با اینکار حس بهتری پیدا میکنم که مثلا یک مرحله از کار انجام شده است!
اما همچنان خبری نیست
یک خانم مسن کناری ایستاده است
میگویم روی صندلی بنشینید هنوز آماده نیستند
قبول نمیکند،
دیرم شده است اما میدانم اگر بروم اداره لااقل تا ظهر که واحدسیار برای رای گیری بیاید طول میکشد و بعد باید در صف طولانی همکاران بایستم و...
تیم شعبه همچنان در حال بدوبدو هستند
خانم مسن آرام میگوید آمدم که اولین رای صندوق باشم میگویم باریکلا به شما مادر...
میگوید دلم که پر است زندگیمان به سختی میگذرد پسرم در چابهار در گرماهای 50 درجه کار میکند و لقمه ای میآورد
اجاره را دوبرابر کرده اند
با سیلی صورتمان را سرخ کرده ایم اما به بچه ها گفتم اینها باعث نمیشوند که رای ندهم... گوشه چادرش را میکشد و چشمش را پاک میکند
بعد میپرسد به چه کسانی رای بدهم که به درد مردم برسند...
سوال سختی میپرسد
اسم چندنفر را میگویم و در دل آرزو میکنم که کاش همینطور باشد که پیرزن میگوید...
ساعت هشت و بیست دقیقه است که شناسنامه ام را از روی میز برمیدارند،
مسئول شعبه به منشی میگوید که در سیستم ثبت کند آغاز رای گیری ساعت 8 صبح!
ساعت هشت ونیم میرسم اداره
و تازه میفهمم که برنامه ساعت 7 شروع شده است
و باید برای جبران این یکساعت ونیم از دست رفته شتاب کنم
حرف پیرزن هنوز در گوشم زنگ میزند!
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann
@ghalamzann
#هیئت_نوجوانان
#بچه_های_مسجد
شنبه شب ها در مسجد دورهمی دارند،
یک روحانی جوان که مسیرهای ارتباطی با نوجوانان را خوب میداند،
برایشان صحبت میکند،
شوخی میکند،
خودش را همسن وسال آنها میکند
و این میان خوب و بد را یادشان میدهد،
بعد دعایی میخوانند و سینه ای میزنند
و دست آخر دور هم می نشینند و شام ساده هیئت را میخورند و خوش میگذرانند و میروند...
و مسجد کارش اگر فقط همین هم باشد،
خانه ی خداست!
از آن خانه ها که خدا نگاهش میکند
و فرشتگان خدا دور واطرافش نگهبانی میدهند،
خانه ی خدا به قدر خود خدا وسعت دارد،
تنگ و محدود و کوچکش نکنیم.
ف. حاجی وثوق
@ghalamzann